(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 16 آبان 1389- شماره 19783

استحكام كار
علت ترس از مرگ
راهكار سلوكي مرحوم علامه طباطبايي(ره)
خودت را عوض كن!
بررسي سنت و سيره اخلاقي امام جواد(ع) به مناسبت 30 ذيقعده سالروز شهادت آن حضرت
راهكار حكومت بر دل ها
بررسي چگونگي برقراري انس پيوسته با خداوند ديشب به سيل اشك، ره خواب مي زدم



استحكام كار

قال الامام الجواد(ع): اظهار الشيئي قبل ان يستحكم مفسده له
امام جواد(ع) فرمود: آشكار كردن چيزي پيش از استوارشدن، مايه تباهي آن است. 1

1- بحاالانوار، ج 87، ص 457

 



علت ترس از مرگ

امام جواد(ع) به عيادت يكي از اصحابش كه بيمار شده بود رفت و بر بالين او نشست، او را گريان و در برابر مرگ بي تاب ديد. فرمود: اي بنده خدا! از مرگ مي ترسي چون نمي داني، مرگ چيست. اگر چرك و كثافت تو را فرا گيرد و موجب ناراحتي تو گردد و زخم هاي پوستي در بدن تو پديد آيد و بداني كه غسل كردن و شست وشو در حمام، همه اين چرك ها و زخم ها را از بين مي برد، آيا نمي خواهي كه وارد حمام شوي و بدنت را بشويي و از زخم ها و آلودگي ها پاك گردي؟ بيمار عرض كرد: البته دوست دارم در اين صورت به حمام بروم و بدنم را بشويم. امام جواد(ع) فرمود: مرگ (براي مومن) همان حمام است، و آن آخرين پاك سازي آلودگي گناه، و شست وشوي ناپاكي هاست. بنابراين وقتي كه به سوي مرگ رفتي و از اين مرحله گذشتي، درحقيقت از همه اندوه و امور رنج آور رهيده اي و به سوي خوشحالي و شادي روي آورده اي. بيمار از فرموده هاي امام جواد(ع) قلبي آرام پيدا كرد و خاطرش آسوده شد و عافيت و نشاط پيدا كرد و با آرامشي استوار، دلهره و نگراني اش از بين رفت.(1)
ـــــــــــــــــــــ
1- معاني الاخبار، ص 290

 



راهكار سلوكي مرحوم علامه طباطبايي(ره)

پرسش:
مي خواهم بدانم به چه اعمالي دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و اين طلسم شوم را كه همگان گرفتار آنند بشكنم و سعادت بر من حكومت كند؟
پاسخ:
مرحوم علامه طباطبايي(ره) در پاسخ به سؤال اين طلبه جوان در رساله لب اللباب صفحه 363 راهكار سلوكي خود را به شرح زير ارائه مي دهند:
«براي موفق شدن و رسيدن به منظوري كه در پشت ورقه مرقوم داشته ايد لازم است همتي برآورده، توبه اي نموده، به مراقبه و محاسبه پردازيد. به اين نحو كه هر روز كه طرف صبح از خواب بيدار مي شويد، قصد جدي كنيد كه در هر عملي كه پيش آيد، رضاي خدا- عزاسمه- را مراعات خواهم كرد. آن وقت در سر هر كاري كه مي خواهيد انجام دهيد نفع آخرت را منظور خواهيد داشت، به طوري كه اگر نفع اخروي نداشته باشد، انجام نخواهيد داد، هر چه باشد. همين حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهيد داد و وقت خواب، چهار پنج دقيقه اي در كارهايي كه روز انجام داده ايد فكر كرده، يكي يكي از نظر خواهيد گذرانيد. هر كدام مطابق رضاي خدا انجام يافته شكري بكنيد و هر كدام تخلف شده استغفاري بكنيد. اين رويه را هر روز ادامه دهيد. اين روش اگرچه در بادي حال سخت و در ذائقه نفس تلخ مي باشد، ولي كليد نجات و رستگاري است.
و هر شب پيش از خواب اگر توانستيد سور مسبحات يعني: سوره حديد، حشر، صف، جمعه و تغابن را بخوانيد و اگر نتوانستيد، تنها سوره حشر را بخوانيد و پس از بيست روز از حال اشتغال، حالات خود را براي بنده در نامه بنويسيد. ان شاء الله موفق خواهيد بود. والسلام عليكم».
محمدحسين طباطبايي

 



خودت را عوض كن!

روزي مردي نزد عارفي آمد و اظهار داشت: اي مرد خدا! آقاجان! روزگارم آشفته و درهم است، اضطراب و تشويش دارم، بركت از زندگي ام رفته است و... آقا به دادم برس!
عارف لبخندي زد و گفت: انسان در رنج آفريده شده و مشكلات دنيوي عامل پرورش شخصيت انسانها و دايه روح آنهاست. همه ما در اين دنيا- البته هر كس به نحوي- درگير مشكلات است منتها...
مرد گفت: منتها چي؟!
عارف افزود: منتها انسانها با مشكلات دو نوع برخورد مي كنند و هر گروه به تناسب نوع برخوردي كه با مشكلات دارند، نتيجه متفاوت مي گيرند.
مرد گفت: آقا بيشتر توضيح دهيد!
عارف اظهار داشت: با مثالي موضوع را برايت توضيح مي دهم. فرض كنيد دو نفر درون چاهي سقوط كرده اند. يكي از آنها مي انديشد كه اكنون چگونه از اين چاه بيرون بيايم، مي انديشد، تلاش مي كند، فرياد مي زند، كمك مي خواهد و...
اما دومي اطراف خود را نگاه مي كند و چون مي بيند در چاهي افتاده نااميد مي شود، گريه و زاري مي كند، هي به گذشته فكر مي كند و اين و آن و خودش را سرزنش مي كند و اصلا دنبال اين نيست كه راهي براي خروج از وضع موجود بيابد و...
نفر اول بالاخره راهي براي نجات پيدا مي كند اما نفر دوم از شدت غصه و ناراحتي در چاه خواهد مرد!
حالا ما هم وقتي گرفتار مشكلي شديم بايد علت جويي كنيم و به دنبال راه حلي براي برون رفتن از اين گرفتاري باشيم.
مرد گفت: درست است اكنون من چه كنم؟
عارف گفت: از اول زندگي چنين وضعي داشته اي يا به تازگي چنين وضعيتي پيدا كرده اي؟
مرد اظهار داشت: نه زندگي خوبي داشتم اما مدتي است كه وضعم اينطور شده است.
عارف اظهار داشت: وقتي روزگار خوبي داشته اي و اكنون آن نعمتها را در اختيار نداري بدان كه قدر واقعي نعمات الهي را ندانسته اي و كفران نعمت كرده اي!
مرد گفت: يعني...؟
عارف افزود: خدا در آيه 7 سوره ابراهيم فرموده است: لئن شكرتم لازيد نكم و لئن كفرتم ان عذابي لشديد يعني: اگر شكر نعمتها را به جا آوريد (نعمتهايم را) بر شما زيادتر مي كنم و اگر ناشكري كنيد، مجازاتم شديد است!
مرد گفت: البته حقيقت اين است كه معنويت در زندگي من كم رنگ شده است، قبلا نمازهايم را در اول وقت اقامه مي كردم، توجه زيادي به لقمه حلال داشتم، مراقب زبانم بودم و...
اما مدتي است كه تقيد چنداني به اين امور ندارم.
عارف گفت: دردتان را فهميديد و درمانتان را هم مي دانيد، خداوند به اين حقيقت در آيه 53 انفال در اين باره فرموده اند:
ان الله لم يك مغيرا نعمه انعمها علي قوم حتي يغيروا ما بانفسهم، خداوند هيچ نعمتي را كه به گروهي داده، تغيير نمي دهد، مگر آنكه آنها خودشان را تغيير دهند...
مرد گفت: حالا فهميدم!! بايد معنويت هاي گذشته را در خودم زنده كنم تا حيات طيبه در وجود من زنده شود!
عارف اظهار داشت: احسنت!
مرد خداحافظي كرد و رفت و عارف زير لب اين شعر حافظ را زمزمه كرد:
بنده پير خراباتم كه لطفش دائم است
ورنه لطف شيخ و زاهد گاه هست و گاه نيست!

 



بررسي سنت و سيره اخلاقي امام جواد(ع) به مناسبت 30 ذيقعده سالروز شهادت آن حضرت
راهكار حكومت بر دل ها

اسماعيل كريمي
بي گمان كرامت انسان در منش و خوي او متجلي مي شود. از اين رو از نظر خردمندان، اخلاق از جايگاه ويژه اي در زندگي بشر برخوردار است و اصولا انسانيت چيزي جز رفتار اخلاقي نيست چنانكه پيامبر گرامي(ص) بعثت خويش را براي تكميل و اكمال مكارم اخلاقي بيان مي كند و لذا بازخواني اصول اخلاقي از ديدگاه امام جواد(ع) مي تواند ما را در رسيدن به اين مهم ياري رساند. نويسنده در اين مطلب با مراجعه به سخنان گهربار و آموزنده امام محمدبن
علي التقي(ع) بر آن شده تا ديدگاه آن امام همام درباره رفتار اخلاقي را تبيين نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
انسان اخلاقي، خليفه الهي
براي شناخت هر كسي بهترين راه، نگاه به رفتارهاي فردي و اجتماعي اوست. بسيار ديده شده سخنوراني كه به زيبايي و شيوايي و رسايي سخن مي گويند، ولي در مقام عمل از همه زشت تر و زننده تر رفتار مي كنند. آن چه موجب مي شود تا حقيقت كسي دانسته و شناخته شود، عمل او به ويژه در عرصه اجتماعي است. از اين رو در روايات آمده، اگر بخواهيد كسي را بشناسيد با او هم سفر و هم سفره شويد؛ زيرا در سفر و ناملايمات آن است كه شخص، سيره و سيرت واقعي خود را به نمايش مي گذارد و در هنگام گرسنگي و فشار آن است كه از وضعيت آداب زندگي او آگاه مي شويد؛ چرا كه انسان در سفره نشان مي دهد تا چه اندازه در بند و گرفتار دنيا و شكم است.
از آن جايي كه شهوات ديگر شخص به ويژه شهوات جنسي را نمي توان به سادگي در رفتار اجتماعي ردگيري كرد، ولي مي توان از طريق گرايش شخص به شهوات غذايي، نمايي از سيرت و سيره وي به دست آورد.
از نظر آموزه هاي وحياني اسلام، انساني كه خليفه الهي است، انسان متاله و خدايي شده است و از آن جايي كه بروز و ظهور صفات الهي در منش و خوي اخلاقي وي به نمايش در مي آيد، به سادگي مي توان گفت كه خليفه الهي همان انسان اخلاقي است و كسي كه داراي نشانه هايي از اخلاق كمالي و كمال اخلاق نيست، شايسته و سزاوار خلافت الهي نيست.
در تعاليم قرآني، در بسياري از موارد سخن از موضوعات خوب و نيك به شكل گزاره هاي خبري به ميان آمده، درحالي كه مقصود و هدف از اين گزاره هاي خبري همان گزاره هاي انشايي است. به اين معنا كه هرگاه خداوند از دوري بهشتيان از لغو و لهو خبر مي دهد، به اين معناست كه مخاطب و شنونده اين خبر و پيام مي بايست از آن، معناي انشايي بفهمد و آن را به عنوان يك فرمان و حكم و تكليف تلقي نمايد. بنابراين، شنونده خبر بايد بفهمد كه هدف از خبر، ترك امور لغوي و لهوي در زندگي دنياست؛ زيرا اگر براي بهشتيان اين امور زشت و ناپسند است و ايشان اين كارها را در آخرت انجام نمي دهند، انساني كه خليفه الهي است و مي خواهد خود را براي بهشتي شدن آماده كند، بايد در همين دنيا از اين گونه اعمال پرهيز نمايد.به طور مثال اگر در اخبار قرآني و روايات نبوي و ولوي آمده كه بهشتيان به يكديگر سلام مي كنند و با بشاشت و خوشرويي به استقبال يكديگر مي روند، بهشت خواهان در دنيا هم بايد اين گونه خود را بسازند؛ زيرا دنيا كارخانه انسان سازي است كه هر كسي بايستي خود را در اين دنيا چنان بسازد كه بهشتي باشد.
انسان در فرصت كوتاه عمر، خود را براي ابديت مي سازد. پس تمام تلاش خود را بايد به اين معنا مبذول دارد كه خود را بهشتي بسازد؛ چرا كه ديگر فرصتي براي بهشتي شدن نيست؛ و از آن جايي كه بهشتي شدن چيزي جز اخلاقي شدن نيست لازم است خود را انسان اخلاقي بسازد كه قرآن و آموزه هاي وحياني اسلام آن را تبيين و تعيين كرده است.
از آموزه هاي قرآني برمي آيد كه هر كسي كه خود را ساخته باشد، به طور طبيعي با رفتار و كردار خويش، ديگران را مي سازد و همان امر به معروف و نهي از منكر عملي را به نمايش مي گذارد؛ زيرا چنين شخصي به حكم «كونوا دعاه الناس بغير السنتكم؛ به غير زبان و با عمل خويش ديگران را به اسلام دعوت كنيد»، عمل كرده است: چرا كه مردم پيش از اين كه زبان خوش شما را ببينند روي خوش شما را مي بينند. همين روي خوش است كه موجب تأليف قلوب و جذب و جلب دل ها به سوي شما مي شود و آنان شما را به عنوان سرمشق رفتاري و كرداري خويش برمي گزينند.
سر بر آستان صبر
انسان همواره در زندگي با مشكلات و سختي هاي بسياري مواجه مي شود، اين جاست كه صبر و شكيبايي و پايداري، آدمي را از فروپاشي حفظ مي كند. بسياري از مردم در هنگام مشكلات خود را مي بازند و از درون فرو مي پاشند. بنابراين، كارهايي را به دور از خرد و وحي انجام مي دهند و عقل و منطق و شريعت را به كناري مي نهند و راه افراط را در پيش مي گيرند و واكنش هاي تند و تيزي از خود بروز مي دهند كه پشيماني پس از پايان سودي ندارد؛ و يا اين كه راه تفريط مي پيمايند و زانوي غم و اندوه در بغل گرفته و به گوشه اي مي خزند و از هرگونه عملي پرهيز مي كنند و با نوميدي و يأس تمام، به انواع بيماري هاي روحي و رواني دچار مي شوند. اين جاست كه امام جواد(ع) مي فرمايد: توسد الصبر؛ صبر را بالش خود كن و سر بر آستان شكيبايي بگذار و اجازه نده تا واكنش هاي تند و تيزي داشته باشي و يا منفعل شده و در خلوت خودخوري فرو روي.
كسي كه به صبر، تكيه و اعتماد كند، پس از هر مصيبت و ناملايمي، موقعيت خود را مي يابد و به باز تعريف از خود و موقعيت مي پردازد و راهكارهايي را براي برون رفت از مشكلات به دست مي آورد و از مصيبت به سوي عقل و خرد و ايمان عبور مي كند. و لذا بر از دست داده، اندوهگين نمي شود و از وضعيت پيش آمده هراسان و خوفناك نمي گردد و با تسلط بر هيجانات روحي و رواني، واكنش هاي مناسبي را با توكل بر خدا و اعتماد به مشيت و اراده او انجام مي دهد. اين جاست كه توفيق الهي، رفيق راهش مي شود؛ و وجدان بيدارش به او نهيب مي زند كه ربوبيت الهي و پروردگاري خداوند مقتضي اين مصيبت و آزمون سخت بوده است؛ و نصيحت خردمندان را مي پذيرد (مسند الامام الجواد، ص 237) كه «در هميشه به يك پاشنه نمي گردد» و اوضاع و احوال هميشه ثابت نمي ماند؛ چرا كه براي هر «عسري» و سختي دو «يسر» و آساني است. (انشراح، آيات 4 و 5)
بسياري از مشكلات آدمي برخاسته از حرص به دنيا و عشق به شهوات است. از اين رو هر امر كوچك و مصيبتي خرد، براي شخص، بزرگ و جانكاه مي شود؛ اما اگر انسان بتواند خود را از قيد و بند دنيا برهاند و در عين دارندگي و ثروت، جامه فقر و زهد بپوشد و بي علاقه بودن خود را به دنيا و لذت هايش نشان دهد، به سادگي مي تواند سر بر بالش صبر بگذارد و در اوج مصيبت آرام گيرد و به دور از هر فشار روحي و رواني، سرور دروني خويش را در خانواده و جامعه به نمايش گذارد. از اين رو امام جواد(ع) به كسي كه از وي نصيحتي مي خواست تا زندگي آرام و خوبي داشته باشد، مي فرمايد: توسد الصبر و اعتنق الفقر و ارفض الشهوات و خالف الهوي، و اعلم أنك لن تخلو من عين الله فانظر كيف تكون؛ صبر را بالش كن! و فقر را در آغوش گير! و شهوات را به دور انداز! و با هواي نفس مخالفت كن! و بدان كه در برابر ديده خدايي، پس بنگر كه چگونه اي؟ (تحف العقول، ص 478 و بحارالانوار، ج 87، ص 358، حديث 1)
مخالفت با هواهاي نفساني از طريق ترك شهوات و علاقه به دنيا و پوشيدن جامه فقر و زهد و پارسايي، آدمي را به جايگاه صابرين مي رساند و اجازه مي دهد تا بر بالش صبر سر بگذارد و بر آن اعتماد كرده و تكيه نمايد و با مديريت بحران به سادگي از آن عبور كند و بر مشكلات دنيايي خويش فايق آيد.
هرگاه شخص بر اين باور باشد كه هيچ چيزي بيرون از نگاه خداوندي نيست و خداوند به همه چيز او آگاه و بيناست، مي فهمد كه آن چه گرفتار آن شده، هرگز به دور از مشيت و اراده و خواسته او نبوده است و اين مصيبت به هدف و انگيزه اي از سوي خداوند بر او نازل گشته است. پس چنان زندگي مي كند و عمل مي نمايد كه خوشايند خدا باشد و هرگز گامي از دايره تقوا، عقل و شريعت بيرون نمي نهد. اين است كه كرامت و بزرگواري را در تقوايي از اين دست مي جويد و هرگز با مصيبت و گرفتاري خرد و كلان، خود را خوار شهوت و مصيبت نمي كند و برخلاف عقل و شريعت حركت نمي كند.
آن حضرت(ع) بر صبر و شكيبايي بارها همانند ديگر امامان معصوم(ع) تأكيد مي كند، زيرا صبر و پايداري به عنوان يك اصل در عمل اجتماعي و فردي نقش بسيار مهم و اساسي ايفا مي كند و بسياري از مشكلات انساني برخاسته از عدم وجود اين خصلت و خوي با اهميت در انسان است. انسان هرگاه با مصيبتي مواجه شد اگر اهل صبر باشد، رويه اي را اتخاذ مي كند كه وي را به موفقيت مي رساند و از چنگال افراط و تفريط مي رهاند به گونه اي كه هرگز پشيمان نخواهد شد: ثلاث من كن فيه لم يندم: ترك العجله ، و المشوره ، و التوكل علي الله عندالعزم؛ سه چيز است كه هر كس آن را مراعات كند، پشيمان نگردد: 1-اجتناب از عجله؛ 2-مشورت كردن؛ 3-توكل بر خدا در هنگام تصميم گيري. (مسند الامام الجواد، ص 742)
ابن مهران مي گويد: حضرت جواد(ع) در نامه اي به يك مرد مصيبت زده چنين نگاشت: حادثه ناگوار مرگ فرزندت را يادآور شدي و اضافه نمودي كه فرزند از دست رفته ات محبوب ترين فرزندت بود. روش خداوند متعال اين گونه است كه از والدين، دوست داشتني ترين فرزند را مي گيرد تا پاداش مصيبت ديده را عالي تر و بهتر عنايت كند. خداوند، پاداش تو را زياد كند و جزاي نيك در عزايت عنايت فرمايد و به تو صبر عطا نموده و دلت را محكم گرداند. او، خداي قادر و تواناست و به زودي جانشين شايسته اي در عوض فرزند از دست رفته ات به تو ارزاني دارد. اميدوارم كه خداوند دعايم را در حق تو بپذيرد. ان شاءالله تعالي (الكافي، ج3، ص 502)
از نظر امام جواد(ع) زهد و پوشيدن جامه فقر به معناي رهايي از هرگونه تعلق به دنيا و رهايي از بند آن است كه راحتي و آسايش دنيا و آخرت را به دنبال خواهد داشت. انساني كه از همه چيز به ويژه از دنيا و شهوات آن منقطع شود، به عزت الهي عزيز و گرامي مي شود به گونه اي كه هيچ چيز بر او چيره و مسلط نمي شود و همواره چون زمين مرتفع و سخت و بلند، بر همگان چيره خواهد بود. (مسندالامام الجواد، ص 932 و نيز تحف العقول، ص 554 و بحارالانوار، ج 96، ص 832، حديث 7)
بر اين اساس آن حضرت(ع) درباره خانه و زندگي و جايگاه آن در فرهنگ قرآني مي فرمايد: ان أنفسنا و أموالنا من مواهب الله الهنيئه ، و عواريه المستودعه ، يمتع بما متع منها في سرور و غبطه ، و يأخذ ما أخذ منها في أجر و حسنه، فمن غلب جزعه علي صبره حبط أجره و نعوذ بالله من ذلك؛ جان و دارايي ما، از بخشش هاي گواراي خداست و عاريه و سپرده اوست، تا آنجا كه از آن بهره مند شويم مايه خوشي و شادي است، و آنچه از آن برگرفته شود اجر و ثواب است، پس هر كه جزعش بر صبرش غالب شود اجرش ضايع شده و پناه به خدا از آن. (تحف العقول، ص 974)
رفتارهاي رضايت آفرين
هر مؤمني در اين انديشه است كه خشنودي الهي را به دست آورد. از اين رو بخش اعظمي از افكار و عبادات و اعمال ما در راستاي كسب رضايت الهي است. از نظر امام جواد(ع) انسان به سادگي مي تواند رضوان و رضاي الهي را با اعمال خويش به دست آورد. بخشي بزرگ از اين رضايتمندي به اعمال اخلاقي و رفتار اجتماعي ما بستگي دارد.
آن حضرت در روايتي مي فرمايد: ثلاث يبلغن بالعبد رضوان الله تعالي: كثره الاستغفار، و لين الجانب، و كثره الصدقه ؛ سه چيز است كه بنده را به رضوان خدا مي رساند: 1-زيادي استغفار؛ 2-نرمخويي؛ 3-صدقه بسيار دادن. (مسندالامام الجواد، ص 742)
در اين سه موردي كه آن حضرت(ع) به عنوان كليدهاي رضوان الهي برمي شمارد، دو مورد آن به عمل اجتماعي هر فرد بستگي دارد. تندخويي با ديگران بنياد هر عمل اشتباه و گناهي است و هم چنين موجب مي شود كه جامعه، شخص را طرد كند و او را از مسير كمالي باز دارد. از اين رو خوشرويي به عنوان يك خوي پسنديده بارها و بارها مورد تأكيد وحي و سنت و سيره وحياني بوده است.
اگر انسان بتواند از طريق كمك هاي مالي و صدقه، دل هاي ديگران را به سوي خود و اسلام جلب و جذب كند، عمل بسيار مفيد و خوبي انجام داده است. با نگاهي به كاركردهاي مسيحيت در جهان به ويژه آفريقا به خوبي مي توان دريافت كه چگونه كمك هاي مالي آنان موجب شده تا مسيحيت گسترش يابد.
مردي از اهالي سيستان كه در يك سفري با امام محمدتقي(ع) همراه شده، خاطره اي شنيدني از آن سفر را گزارش كرده است، او مي گويد:
در سال اول خلافت معتصم من با امام نهم همسفر شدم. در همه موارد با هم بوديم. روزي در سر سفره غذا نشسته بوديم كه عرض كردم: فدايت شوم! فرماندار شهر ما، يكي از دوستان و شيفتگان شما اهل بيت عليهم السلام است. مأمورين او براي من ماليات نوشته و پرداختن آن برايم سنگين است. شما لطف كنيد و نامه اي براي او بنويسيد كه با من مدارا كند. امام فرمود: من او را نمي شناسم. گفتم: فدايت شوم! همان طوري كه عرض كردم، او از محبين شما اهل بيت است. نامه شما براي من در نزد او خيلي كارساز و مشكل گشا خواهد بود. امام كاغذي را برداشته و چنين نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم؛ اما بعد، حامل اين نامه به تو، نكته زيبائي را يادآور شد كه تو به آئين پسنديده اي گرايش داري! مطمئنا تو در مقابل عمل نيك، پاداش نيكي خواهي داشت. به برادرانت احسان كن و بدان خداوند عزيز و جلال از ريزترين اعمال و رفتارت سؤال خواهد كرد.
مرد مي گويد: قبل از رسيدن من به سيستان، حسين بن عبدالله نيشابوري (فرماندار سيستان) از نامه امام باخبر شده بود و هنگامي كه من به شهرم نزديك مي شدم، هنوز دو فرسخ مانده بود كه به استقبالم آمد. نامه را به او دادم او آن را بوسيده و روي چشمانش گذاشت و به من گفت: چه مي خواهي؟ گفتم: در دفتر محاسبات شما براي من مالياتي نوشته اند كه توان پرداخت آن را ندارم. دستور داد آن را براي من ببخشند و اضافه كرد: تا زماني كه من فرماندار شهر شما هستم، تو را از خراج و ماليات معاف كردم. سپس از خانواده ام پرسيد و من وضعيت اقتصادي خود و خانواده ام را برايش شرح دادم. او دستور داد كه در مورد مشكل معيشتي من اقداماتي انجام شود و مقداري هم اضافه به من كمك كرد. تا او زنده و در منصب فرمانداري سيستان بود، از من ماليات و خراج نگرفتند و احسان و عطايايش را تا آخر از من قطع نكرد. (تهذيب الاحكام، ج 6، ص 433)
اما پيش از انفاق و كمك هاي مالي آن چه مهم و اساسي است خوشرويي است. اصولا انسان اگر بخواهد خدايي شود و به سوي خداوند برود، خوشرويي، آسان ترين عمل است كه با هزينه كم، سود بسياري براي صاحب آن به ارمغان مي آورد.
بسياري از مومنان مي كوشند تا با كارهاي سخت و توانفرسا و عبادات بسيار و زياد به خداوند نزديك شوند، ولي به نظر مي رسد كه انسان مي تواند با كارهاي آسان تر، حتي زودتر به مقاصد بالاتر برسد. امام جواد(ع) مي فرمايد: القصد الي الله تعالي بالقلوب أبلغ من اتعاب الجوارح بالأعمال؛ با دل ها به سوي خداوند متعال آهنگ نمودن، رساتر از به زحمت انداختن اعضا با اعمال است. (مسندالامام الجواد، ص 442)
راه حكومت بر دل ها
اگر براي رسيدن به خداوند با توجه و قصد دل و قلب مي توان به سادگي به آن رسيد، در عمل اجتماعي نيز اين گونه است كه با اخلاق خوش بهتر مي توان بر دل ها حكومت كرد. انفاق و كمك مالي مي تواند دلي را به سوي كسي جلب كند ولي اين عمل با همه ارزش و اعتبارش در برابر خوشرويي، بي ارزش يا كم ارزش است. از اين رو خداوند در آيه 36 سوره انفال به كم تأثيري و يا بي تأثيري انفاق همه ثروت هاي زمين براي جلب دل ها و جذب آن ها اشاره مي كند و به اين اصل مهم توجه مي دهد كه خداوند است كه دل ها را به سوي كسي جلب و جذب مي كند و در آيه 951 سوره آل عمران، اين رحمت الهي را چنين تفسير مي كند: «پس به بركت رحمت الهي، با آنان نرمخو و پرمهر شدي، و اگر تندخو و سختدل بودي قطعا از پيرامون تو پراكنده مي شدند. پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كارها با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتي بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكل كنندگان را دوست مي دارد.»
بنابراين، نبايد كاري كرد كه شخص، عطاي بخشش و انفاقش را به لقاء و ديدارش ببخشد و به سبب ترشرويي از وي بگريزد. اين كه خداوند در ادامه خوشرويي و نرم خويي مي فرمايد كه براي آنان استغفار كن و در امور مهم اجتماعي آنان را طرف مشورت قرار ده، نمونه ها و مصاديقي از همان خوشرويي و نرمخويي است. پس هر كسي كه مي خواهد بر دل ها حكومت كند، مي بايست با عمل خويش مردم را به دين دعوت كند كه نخستين و اصلي ترين عامل دعوت نيز نرمخويي و خوشرويي است تا شنونده پيام او را سرمشق عمل و زندگي خويش قرار دهد و سبك زندگي را به عنوان سبك كامل، زيبا، درست، عقلاني و عاشقانه برشمارد و به آن گرايش يابد و بدان عمل نمايد. همچنين بايد ملاقات با برادران ديني را در راستاي نشر كمالات اخلاقي و ديني افزايش دهد و آن را به عنوان يك برنامه در زندگي اش خويش بگنجاند، زيرا «ملاقاه الاخوان نشره و تلقيح للعقل، و ان كان نزرا قليلا؛ ملاقات و زيارت برادران سبب گسترش و باروري عقل است، اگر چه كم و اندك باشد. (مسند الامام الجواد، ص 242) اين گونه است كه دين اسلام خانه به خانه، محله به محله، شهر به شهر و كشور به كشور مي رود تا جهاني شود و شرايط براي ظهور مهدي (عج) و عدالت فراگير جهاني فراهم آيد. باشد كه اين گونه عمل كنيم و سنت و سيره امامان(ع) از جمله امام جواد(ع) را سرمشق زندگي خود قرار دهيم و با انسان اخلاقي شدن، خليفه الهي گرديم.

 



بررسي چگونگي برقراري انس پيوسته با خداوند ديشب به سيل اشك، ره خواب مي زدم

آيت الله مصباح يزدي
در مقاله حاضر حضرت استاد، ضمن بررسي علل فراموشي ياد خداوند، نماز را بهترين عامل ذكر مي داند و با نقل نمونه هايي از حالات بزرگان و اولياي خداوند، به فرازي از مناجات ذاكرين امام سجاد(ع) اشاره مي كند كه در آن درخواست الهام انس به ذكر شده است. با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
ذكر اصالتاً كار دل است. منظور از دل؛ يعني همان چيزي كه توجه از آن ناشي مي شود. توجه به چيزي از يك قوه، عامل، و فاعلي ناشي مي شود كه اسمش دل است. عواطف و رؤيت هاي شهودي هم از همين قوه است. بحث ما آن قوه اي است كه توجه و اراده مي كند. گاهي اين ياد كردن، حالتي است شبيه يك حالت غيراختياري؛ طوري كه انسان دلش مي خواهد چيزهايي را فراموش كند اما فراموش نمي شود. انسان گاهي نسبت به بعضي دانسته هايش حساسيتي پيدا مي كند. تعلق زيادي دارد و يا رنج و ناراحتي شديدي از آن دارد. هر دوي اينها كه يا موجب تعلق و محبت شديد است يا موجب تنفر بسيار، باعث مي شود كه در خاطر انسان بماند و يادش نرود. گاهي از اين ياد هم ناراحت است؛ بخصوص در مصيبت ها كه اين تقريباً يك حالت غيراختياري است. ولي گاهي انسان بايد به زحمت، موضوعي را به ياد بياورد كه اگر توجه و تمرين نكند به يادش نمي آيد و فراموش مي كند. اين بستگي دارد به اينكه آن حالت قبلي محبت و نفرت، چه اندازه شدت داشته باشد. ما اكثر اوقات نسبت به خداي متعال اين طور نيستيم كه بي اختيار به ياد خدا باشيم.
علل نسيان
امور مادي و دنيوي، لذايذ مختلف، گرفتاري هاي گوناگون، برخوردها، افكار، و يا ناراحتي ها باعث مي شود انسان، خدا را فراموش كند. بعضي معرفت، ايمان و محبتشان نسبت به خداي متعال آنچنان نيست كه خود به خود علت ياد كردن باشد. بايد انسان با زحمت و تمرين سعي كند به ياد خدا بيفتد. ضعف و شدتش هم بستگي به ضعف و شدت ايمان انسان به خداي متعال دارد. آنهايي كه ايمان دارند به طور طبيعي به ياد محبوب مي افتند. اگر خداي متعال به انسان لطف كند و توفيق دهد كه محبتش رانسبت به خداي متعال تقويت كند، لازمه آن لطف، اين است كه بسيار به ياد خدا باشد. انسان، محبوبش را هرچه بيشتر ياد كند بيشتر لذت مي برد و خسته نمي شود. ولي اشكال كار ما اين است كه محبت هاي امور دنيا يا غير خدا، آنهايي كه استقلالا مورد محبت ما قرار مي گيرند، جوري است كه بخش مهمي از قلب ما را احاطه مي كند و باعث مي شود كه از خدا غافل شويم. در اينجا بايد با سعي و دعا و از راه هاي مختلف اسباب و وسايلي فراهم كرد كه هميشه به ياد خدا باشيم.
بهترين عامل ذكر
تمام دستورهايي كه در شرع مقدس وارد شده همه براي اين است كه عاملي باشد تا انسان به ياد خدا بيفتد كه البته آثار ديگري هم دارد. بهترين برنامه هم نماز است: اقم الصلاه لذكري؛ (سوره طه/41) نماز به پا داريد تا به ياد من باشيد. شايد يكي از حكمت هاي اصلي تشريع نماز اين است كه وسيله اي باشد تا انسان به ياد خدا بيفتد. كساني كه دلشان مي خواهد توجهشان بيشتر شود: فاذكروا الله كذكركم آباءكم أو أشد ذكراً. (بقره/200) كساني كه مي خواهند از نظر كميت و كيفيت يادشان ترقي پيدا كند، غير از واجبات، مستحباتي را هم به برنامه هايشان اضافه مي كنند يا كيفيت نماز را مثلا با رعايت وقت نماز بالا مي برند؛ شايد از حكمت هاي نماز اول وقت اين است كه كسي كه مقيد به نماز اول وقت است كارهايش را طوري برنامه ريزي مي كند كه مزاحم نمازش نشود. سعي مي كند كاري كند كه اول وقت، وقتش براي نماز خالي باشد؛ يعني دائما از صبح تا ظهر ذهن و دلش به ياد خداست. خود اين كه انسان مواظبت داشته باشد تا بيشتر به ياد خدا باشد، كم كم دل و روح را به خدا انس مي دهد.
نعمت انس گرفتن
انس يكي از رموز آفرينش انسان است كه البته مثل همه نعمت هاي ديگر براي اين خلق و عطا شده كه انسان، خوب استفاده كند. يكي از اين رموز آن است كه وقتي انسان با چيزي پي درپي ارتباط برقرار كرد با آن انس مي گيرد. طبيعت انسان خوپذير است. اين خيلي به پيشرفت در كارهاي خير كمك مي كند. اگر نبود طبيعت خوگرفتن و عادت كردن، خيلي از كارها براي ما سخت بود، چند تا جمله كه آدم بخواهد حرف بزند اگر عادت و ملكه نبود، يك ساعت طول مي كشيد كه ياد خودش بياورد. اين عادت است كه كارها را آسان مي كند. لازمه اش هم اين است كه وقتي نماز مي ايستيم، ديگر نبايد فكر كنيم كه سوره حمد چند آيه دارد يا براي چه بايد بخوانيم. اما اين عيب را هم دارد كه وقتي انسان تنبلي كند و توجه نداشته باشد باعث مي شود يك چيز خشك و بي رمقي شود. عادت كه شد ديگر اثر واقعي خودش را ندارد. لاتنظروا الي طول ركوع الرجل و سجوده (كافي /2/ 105)؛ كسي كه نمازش خيلي طولاني است به طول ركوع و سجودش نگاه نكنيد، كه اين عادت اوست. در روايت ديگري مي فرمايد: و لكن انظروا الي عقله؛ اگر مي خواهيد اشخاص را ارزشيابي كنيد، ببينيد عقلشان چقدر است، و گرنه تكرار اعمال خارجي خيلي ملاك نيست. اگر توأم با عقل باشد بله، ارزش دارد، اما اگر مثل عادت باشد خيلي ارزش ندارد. فايده چنين انس و عادتي درباره محبت به خدا اين است كه ديگر نبايد فكر كند چه عاملي پيدا كند تا به خدا توجه پيدا كند و ياد او باشد.
اسوه هاي ذكر
درميان علما و بزرگان، كساني بوده اند كه واقعا وقتي احوالاتشان را مي شنوم پيش خودم خجالت مي كشم! يكي از اساتيد معظم از استادشان كه با ايشان ارتباط نزديك داشتند نقل مي كردند كه اعمال عبادي ايشان آن قدر بود كه اگر كسي اطلاع داشت فكر مي كرد كه ديگر ايشان به درس و بحث نمي رسد. هر روز زيارت عاشورا، نماز جعفرطيار و اوراد و اذكار ديگر را به جا مي آوردند. از قول همان استادشان نقل مي كرد كه ايشان مي گفت: من از خدا خواسته ام تا آخرين روزي كه از دنيا مي روم، اعمالم ترك نشود و مي گفتند: اتفاقا همين طور هم شد. آن شبي كه ايشان از دنيا رفت تمام اعمالش را انجام داد و حتي نماز نافله اش را خواند و درحال سجده از دنيا رفت. آنهايي كه اهل مطالعه و دقت باشند، مي دانند حاشيه شيخ محمدحسين بركفايه و مكاسب چقدر ارزش دارد. معروف است كه اگر كسي اين حاشيه بر مكاسب و كفايه را بفهمد مجتهد است.
ايشان همه كتاب هاي ديگرشان و حاشيه را تا سن 72 سالگي نوشته است. اين آقا درباره مرحوم آقا شيخ محمدحسين نقل مي كرد كه بعداز آن كه اعمالش را مثل زيارت عاشورا و... انجام مي داد، شب كه مي خوابيد متكاي زير سرش را از اشك چشمش خيس مي شد.
حاج شيخ غلامرضا كوچه بيوكي پيرمردي بود از علماي يزد؛ كتابي به نام تنديس پارسايي در احوالاتش نوشته اند. ايشان تا سن 09 سالگي هم منبر مي رفت. عمده مطالب منبرش آيات قرآن و نكات تفسيري بود و گاهي يكي دو تا شعر مي خواند. من منبر ايشان را در يزد از زمان كودكي به ياد دارم. اين شعر حافظ را مكرر از ايشان شنيدم:
گر كسان قدر مي بدانندي
شب نخفتي و رز نشانندي
خود مرحوم شيخ وقتي اين شعر را مي خواند، بعد، اين آيه را تلاوت مي كرد: تتجافي جنوبهم عن المضاجع(سجده/61). اشاره به حالت هاي كساني است كه شب تا صبح مواظب اند تا آنجايي كه مي توانند توجهشان به خداي متعال باشد.
ديشب به سيل اشك ره خواب مي زدم
نقشي به ياد روي تو بر آب مي زدم
نقش خيال روي تو تا وقت صبحدم
بر كارگاه ديده بي خواب مي زدم
هر مرغ فكر كز سر شاخ طرب بجست
بازش زطره تو به مضراب مي زدم (حافظ)
يعني هر فكري كه به ذهنم مي آمد تا باعث شود تو را فراموش كنم آن را دور مي كردم.
به هر حال بودند كساني كه اين گونه بودند و با تمرين، سعي مي كردند ياد خدا را در دلشان زنده نگه دارند و با محبتي كه داشتند نمي گذاشتند خوابشان ببرد. همين طور اشك از چشمشان مي آمد. بايد پرسيد: چرا گريه مي كني؟! از عذاب جهنم مي ترسي؟! شايد ما باور نكنيم كه جور ديگري هم اشك ريختن وجود دارد!
شوق ديدار
مضمون روايتي درباره حضرت شعيب(ع) اين است كه حضرت شعيب آن قدر گريه كرد كه نابينا شد. خدا بينايي اش را برگرداند. دوباره بيا! باز آن قدر گريه كرد تا دوباره نابينا شد. دفعه سوم خداي متعال چشمش را برگرداند و باز آن قدر گريه كرد تا نابينا شد. اين دفعه جبرئيل را پيش شعيب فرستاد كه برو بپرس چرا گريه مي كني؟ اين سوال و جواب براي اين است كه من و شما بشنويم! جبرئيل آمد كه اي شعيب، خداي متعال مي فرمايد: چرا اين قدر گريه مي كني؟ اگر از ترس عذاب است، من جهنم را بر تو حرام كردم و اگر از شوق بهشت است، بهشت را به تو دادم. هر جايش را مي خواهي انتخاب كن. عرض كرد: خدايا، تو مي داني نه از ترس عذاب است و نه از شوق بهشت، بلكه از اشتياق ديدار توست.
(بحار/21/08)
شايد انسان اينها را بشنود و باور كند كه مي شود فقيهي با آن عظمت علمي، با آن دقت نظر و با آن عبادت ها، چنين حالي داشته باشد، براي اينكه فقاهتش براي رضاي خدا باشد، كتاب نوشتنش، درس خواندنش و درس دادنش، چون خدا اين گونه دوست دارد. آن وقت شب هم كه مي خوابد از شوق ديدار محبوب خوابش نمي برد و اشك مي ريزد.خوش به حال كساني كه اگر بخواهند غافل هم شوند خدا نمي گذارد. آخر همه محبت ها كه يك طرفه نيست؛ «چه خوش بي مهرباني هر دو سر بي». براي به ياد خدا افتادن، خدا وسيله اي قرار مي دهد. آنهايي كه ارتباطشان با خدا قوي است، اشاره اي به قلب شان مي شود. آنهايي كه دورترند وسايل ديگري فراهم مي شود؛ دردي، مرضي و... به هر حال خدا نمي گذارد اين طور بنده اي كه به طور دائم ياد او است غفلت داشته باشد. بنده هم بايد بداند كه خودش چيزي ندارد. اگر خودش باشد و خودش، مبتلا به غفلت مي شود. اين است كه حتي براي اينكه ياد خدا باشد از خدا مي خواهد كه ياد او را به قلبش الهام كند.
الهام و انس به ذكر
امام سجاد(ع) در مناجات ذاكرين مي فرمايد: الهي فالهمنا ذكرك في الخلا والملا؛ حالا كه اين طور شد و به ما دستور دادي و امر كردي، خودت را به ما الهام كن كه در خلوت و جلوت به ياد تو باشيم.
والليل والنهار؛ در شب و روز
شما اطلاق شب را در نظر بگيريد. يعني حتي در حال خواب. خدا بنده هايي دارد كه در حال خواب هم غافل نمي شوند.
والاعلان والاسرار؛ و هم در آشكار و نهان ياد تو باشم.وفي السراء و الضراء؛ و نيز در خوشي و ناخوشي، نعمت و بلا، در هيچ حالي تو را فراموش نكنم.
وآنسنا بالذكر الخفي؛ دل ما را انس بده با ياد پنهاني. يادي كه با زبان و بلند باشد، خيلي موجب انس نيست. ممكن است زبان عادت كند، اما انس نيست. انس وقتي است كه دل، از عمق قلب به خدا توجه كند، و اين بيشتر در حال خلوت و توجه آرام، ميسر مي شود. اگر دلش با خدا ارتباط پيدا كند و نيز تكرار و تمرين كند كه در خلوت هم دلش متوجه باري تعالي باشد، خدا هم اين لطف را به او مي كند كه دلش را با خودش مانوس مي كند. جوري انس با خودش را به او مي چشاند كه اگر خدا را فراموش كند ناراحت مي شود. مانند اين است كه گمشده اي دارد. اين است كه پناه مي برد به خدا كه خدايا، خودت به من يادت را الهام كن.خدايا، به حق دوستانت، قطره اي از آنچه دريايش را به دوستانت دادي به ما هم عطا كن.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14