(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 16 آبان 1389- شماره 19783

نخوردن صبحانه بيماري قلبي مي آورد
سينوزيت بيماري فصل سرما
پرنده هاي سبز در آسمان
10 موقعيت وحشتناك زندگي در فضا
يك ژن عامل كم خوابي
گيرنده هاي چشايي در ريه انسان !
باخودتان صحبت كنيد
از هر 700 تولد يك كودك ناشنواست
شايع ترين علت هاي توده در گردن



نخوردن صبحانه بيماري قلبي مي آورد

كساني كه از خوردن صبحانه اجتناب مي كنند در خطر ابتلا به بيماري هاي قلبي قرار دارند.
مطالعات نشان مي دهد افرادي كه معده خود را هنگام صبح خالي مي گذارند بيش از ديگران دچار چربي هاي دور شكمي مي شوند و ميزان كلسترول آنها نيز بالاتر از حد طبيعي است كه همه اين فاكتورها از نشانه هاي ابتلا به بيماري هاي قلبي است. اين كار همچنين ميزان ترشح انسولين در خون را نيز دچار تغيير مي كند كه يكي از نشانه هاي اوليه ابتلا به ديابت است.
دانشمندان متوجه شدند بيشترين افراد در معرض خطر، بزرگسالاني هستند كه از دوران كودكي عادت به نخوردن صبحانه داشته اند و مدت هاي طولاني است كه اين عادت را با خود دارند.
اگرچه تحقيقات قبلي نشان داده بود كه خوردن صبحانه براي سلامت قلب مفيد است، اما اين اولين تحقيقاتي است كه خطرات طولاني مدت صبحانه نخوردن را بررسي كرده است.
نتايج اين تحقيقات كه در نشريه تغذيه كاليفرنيا به چاپ رسيده است، نشان مي دهد افرادي كه در اوايل 30 سالگي قرار دارند و از زمان كودكي وعده صبحانه را از زندگي خود حذف كرده اند با احتمال بيشتري نسبت به ديگران در خطر ابتلا به بيماري هاي قلبي قرار دارند.
دانشمندان معتقدند يكي از دلايل اين امر اين است كه افرادي كه صبحانه نمي خورند بيشتر از ديگران غذاهاي آماده، هله هوله و غذاهاي شيرين مي خورند. همچنين آنها با احتمال كمتري ورزش مي كنند و ميزان مصرف ويتامين، مواد معدني و فيبر هم در آن ها كمتر از ديگران است.
نخوردن صبحانه به طور كامل شيوه بدن در ذخيره سازي چربي را تغيير مي دهد. افرادي كه صبحانه نمي خورند معمولا ديگر وعده هاي غذايي خود را نيز سر موعد نمي خورند. براي مثال به دليل گرسنگي ممكن است وعده ناهار خود را زودتر از ديگران بخورند. تمامي اين موارد ممكن است باعث افزايش چربي هاي اضافه در بدن شود.

 



سينوزيت بيماري فصل سرما

با فرا رسيدن فصل سرما بيماري هاي شايع اين فصل همچون سرماخوردگي، آنفلوانزا، سينوزيت و ... بيشتر مورد توجه قرار مي گيرند.
سينوزيت به معناي التهاب سينوس است و زمانيكه به هر علت، مخاط سينوس ها دچار التهاب شود، اين عارضه ايجاد مي شود. چهار سينوس ها كه در جمجمه واقع شده اند به نام هاي سينوس هاي فكي، پرويزني، پيشاني و سينوس هاي شب پره اي شناخته شده و حفره هاي پر از هوايي هستند كه دو كار اصلي را برعهده دارند؛ آنها از يك طرف باعث سبك شدن جمجمه و از طرف ديگر، باعث گرم و مرطوب شدن هواي تنفسي مي شوند و حتي در تصفيه هواي تنفسي هم دخالت مي كنند، يعني تقريبا همان كاري را انجام مي دهند كه بيني انجام مي دهد.
انواع سينوزيت
براساس آمار، در ايالات متحده 37 ميليون نفر در سال به سينوزيت مبتلا مي شوند و حدود 33 ميليون نفر نيز مبتلا به سينوزيت مزمن هستند كه هر ساله ميلياردها دلار خرج درمان آنها مي شود؛ بطور كلي پزشكان سينوزيت را به دو نوع حاد و مزمن تقسيم مي كنند كه سينوزيت حاد ناشي از التهاباتي است كه به صورت حاد به دنبال يك سرماخوردگي و حتي يك آلرژي شديد براي بيمار اتفاق مي افتد اما سينوزيت مزمن عبارت است از عفونت سينوس هاي اطراف بيني كه بيش از سه ماه به طول بينجامد و همراه با تغيير در مخاط داخل سينوس است. در اغلب موارد سينوزيت مزمن باكتريال بوده بر خلاف سينوزيت حاد ، اختلالات آناتوميك و بويژه انحراف تيغه مياني بيني و تغيير در وضعيت سيستم ايمني ( بويژه آلرژ ي) شايعترين و مهمترين عامل زمينه اي و مستعد كننده آن است . علايم بيماري تا حدود زيادي شبيه به سينوزيت حاد است با اين تفاوت كه معمولا خفيفتر بوده يا برخي علايم سينوزيت حاد وجود ندارند .
عوارض:
سينوزيت مانند هر بيماري ديگري مي تواند عوارضي به همراه داشته باشد، پزشكان معتقدند برخي از اين عوارض محدود به خود سينوس است كه مهمترين آنها تجمع ترشحات در پشت منفذ بسته شده است: مايعات سينوس معمولا براحتي از طريق بيني خارج مي شوند مگر اينكه سينوس ها ملتهب يا عفوني شوند : اين ترشحات به تدريج غليظ و چسبنده
مي شود و ممكن است عفونت چركي نيز به آن اضافه گردد، يا اينكه ممكن است عفونت به كاسه چشم گسترش يافته و موجب تورم پلك و در حالات شديد، تجمع چرك در فضاي كاسه چشم شود .سينوزيت همچنين
مي تواند عوارض مغزي مانند مننژيت و آبسه هاي مغزي ايجاد كند. آنان معتقدند سينوزيت در صورتي كه درد ايجاد كند، اين درد معمولاً موضعي است كه محل آن بستگي به سينوس مبتلا دارد. سردرد صبحگاهي در موقع برخاستن از خواب مشخصه التهاب سينوس است زيرا در حالت خوابيده تخليه ترشحات سينوس ها داخل بيني به خوبي انجام
نمي شود. اگر درد در ناحيه پيشاني باشد اين حالت ممكن است نشان دهنده التهاب سينوس هاي پيشاني باشد. التهاب سينوس هاي فك فوقاني، مي تواند باعث درد در فك و دندان هاي بالايي و ايجاد درد در موقع لمس گونه ها شود و از آنجايي كه سينوس هاي غربالي در نزديكي مجاري اشكي در گوشه چشم ها قرار دارند، التهاب آنها اغلب باعث ورم پلك ها و بافت هاي اطراف چشم ها و احساس درد در بين دو چشم مي شود؛ التهاب اين سينوس ها هم چنين ممكن است موجب از دست دادن بويايي و احساس پري در بيني شود. التهاب سينوس هاي شب پره اي كمتر ديده مي شود اما مي تواند باعث گوش درد، گردن درد و درد عمقي در بالاي سر شود البته اغلب بيماران مبتلا به سينوزيت در نقاط مختلف سر و صورت درد و حساسيت دارند و معمولاً علائم آنها به روشني سينوس مبتلا را مشخص نمي كند.
پزشكان همچنين عود مجدد گرفتگي بيني بعد از برطرف شدن علائم سرماخوردگي، ترشحات سبز غليظ يا زرد از بيني، علائم سرماخوردگي كه به درمان هاي معمولي جواب نمي دهد و بوي بد و دائمي در بيني از ديگر علائم سينوزيت مي دانند و مي گويند: اين بيماري مي تواند باعث تب بالا، ضعف، احساس خستگي، از بين رفتن حس چشايي، بويايي و سرفه هاي خلط دار كه هنگام شب بدتر مي شوند، گردد.
باورهاي غلط:
نبايد فراموش كرد كه سينوس هاي يك فرد بالغ به طور متوسط درشبانه روز حدود يك ليتر ترشح مي كنند كه اين مايع به طور دايم در جريان است، حدود هر 15 دقيقه تعويض و پس از خروج از سينوس ها ، از سوراخ هاي پشتي بيني به فضاي پشت گلو وارد مي شود . سپس بي آنكه ما متوجه شويم ، به سوي معده جاري مي شود . اين جريان ، پديده اي طبيعي است و گواه بيماري خاصي نيست. در بيشتر افرادي كه تنها مشكل آنها ترشحات پشت گلو است ، تنها سينوزيت مطرح نيست و ممكن است عوامل مختلفي سبب شود كه اين مايع بيش از حد غليظ و چسبناك شده و به راحتي اين مسير را طي نكند و فرد مجبور شود پي در پي آن را از گلويش خارج كند.
يكي از موارد بسيار مهم در بيماري سينوزيت سر درد است؛ معمولاً افراد هر نوع سر دردي را به سينوزيت نسبت مي دهند و چون براي خوب شدن آنچه كه به تصورشان سينوزيت است، آنتي بيوتيك هاي زيادي مصرف مي كنند و نتيجه اي نمي گيرند، اين تفكر نادرست در آنها بوجود مي آيد كه سينوزيت درمان شدني نيست. بنابراين لازم است افراد از مصرف خودسرانه دارو و خوددرماني بطور جدي پرهيز كنند.
درمان :
بايد گفت كه درمان سينوزيت، بستگي به علت ايجاد آن دارد و در درجه اول عواملي كه باعث التهاب مجاري ارتباطي سينوس ها به بيني شده اند، بايد از بين بروند و ارتباط دوباره بين اين دو برقرار شود تا ترشحاتي كه پشت اين مجاري بسته مانده اند، تخليه شوند و به اين ترتيب از اضافه شدن عفونت جلوگيري شود، به گفته متخصصان استفاده از ضداحتقان هاي موضعي يا ضداحتقان هاي عمومي : تحت نظر پزشك : مي تواند در رسيدن به اين هدف يعني باز كردن مجاري بسته شده كمك كند. گاهي نيز ممكن است بسته شدن اين راه ارتباطي ناشي از آلرژي باشد كه در اين مواقع هم استفاده از داروهاي ضدآلرژي بسيار كمك كننده است اما نبايد فراموش كرد كه در مواردي كه عامل بسته شدن اين مجرا التهاب ناشي از آلرژي نيست، استفاده از داروهاي ضدآلرژي ممكن است حتي باعث غليظ شدن ترشحات شود و سير بهبود بيماري را به تاخير اندازد. از طرف ديگر به علت وجود عفونت در سينوس ها علاوه بر ضداحتقان ها و ضدالتهاب هاي موضعي عمومي، از آنتي بيوتيك هم بايد استفاده شود. به اين ترتيب اگر بيمار زود به پزشك مراجعه كند سينوزيت با درمان دارويي قابل درمان است و نبايد نگران عود بيماري بود. همچنين اگر در موارد خاص نيز نياز به جراحي باشد با توجه به تكنيك هاي جديدي كه در جراحي سينوس ها به وجود آمده مي توان در بيشتر مواقع سينوزيت را به طور كامل درمان كرد.
پيشگيري:
در پايان بايد گفت كه پيشگيري در بيماري سينوزيت هم به مانند ساير بيماري ها، در اولويت اول قرار دارد بنابراين توصيه مي شود:
¤ در فصل سرما علاوه بر پوشيدن لباس گرم، پيشاني خود را نيز كاملا گرم نگه داريد.
¤ نبايد فراموش كرد سرماخوردگي ممكن است اولين مرحله درايجاد عفونت سينوسي باشد، بنابراين ضمن اينكه از هر اقدامي براي پيشگيري نبايد كوتاهي كرد،در صورت ابتلا به سرماخوردگي براي جلوگيري و گسترش عفونت بايد مايعات زياد نوشيد زيرا اين عمل باعث حفظ ترشحات مخاطي بيني و سينوس مي شود .
¤ بخور دادن و استفاده از سرم هاي نمكي در مراحل اوليه بيماري مي تواند از التهاب حفره هاي سينوسي جلوگيري كند.
¤ مصرف ويتامينAو ويتامين C به دليل اينكه ترشحات مخاطي را رقيق و به رشد سلول هاي مولد مخاطي و تقويت دستگاه ايمني كمك مي كند توصيه مي شود.
¤ مرتب و به آرامي بيني خود را از ترشحات پاك كنيد.
¤ تا حد امكان از مسافرت هاي هوايي در مواقع ابتلا به سرماخوردگي و حساسيت پرهيز كنيد و اگر مجبور به اين كار هستيد از اسپري هاي ضد احتقان قبل از بلند شدن هواپيما استفاده كنيد تا از انسداد سينوس جلوگيري شود.
¤ هواي منزل را مرطوب نگهداريد؛ براي اين كار مي توانيد از دستگاه بخور قرار داده شده دراتاق ، بخار حاصل از دوش داغ و ... استفاده كنيد.
¤ از حيوانات دوري كنيد.
¤ مصرف سيگار و الكل را قطع كنيد.
¤ قبل از شنا يا غواصي از اسپري هاي ضد احتقان استفاده كنيد.
سعيد كريمي

 



پرنده هاي سبز در آسمان

هنگامي كه موتور يك هواپيماي معمولي روشن مي شود، علاوه بر ايجاد صداي زياد، مقدار زيادي گازهاي حاصل ا ز احتراق نيز آزاد مي شود كه براي محيط زيست زيانبار است. به همين دليل دانشمندان به دنبال موتورهاي «سبز» براي هواپيماها هستند.
نگراني از آلودگي محيط زيست و گرم شدن كره زمين و البته محدوديت و گراني روز افزون سوخت هاي فسيلي، سازندگان هواپيما را نيز به فكر طراحي پيشرانه هاي جايگزين انداخته است. آنان قصد طراحي هواپيماهايي را دارند كه با موتورهاي برقي كار مي كنند و برق مورد نياز خود را از يك باتري اكسيژن-هيدروژني (نوعي باتري كه از واكنش شيميايي اكسيژن و هيدروژن برق توليد مي كند) تامين كنند. اما اين طرح تا چه حد واقع بينانه است؟
مركز تحقيقات هوافضاي آلمان (DLR) مدت هاست در مورد اين موتورها تحقيق مي كند. تاكنون پروژه هاي فراواني آغاز شده و در نيمه راه رها شده اند. اين مركز به تازگي يك هواپيماي بدون موتور را تغيير داده و موتور اكسيژن-هيدروژني روي آن نصب كرده است. اين هواپيما، برخلاف مدل هاي قبلي، نه تنها مي تواند با موتور جديد پرواز كند، بلكه نيروي لازم براي برخاستن و نشستن را نيز همين موتور تامين مي كند.
مشكل ترين مرحله در ساخت اين هواپيما، تعبيه موتور و مخزن هيدروژن بود. روند كار به اين ترتيب است؛ دو محفظه آيروديناميك همانند دو موتور زير بال هاي هواپيما نصب مي شود. در يك محفظه، مخزن هيدروژن قرار مي گيرد. براي توليد برق از هيدورژن، به يك موتور اكسيژن-هيدروژني نياز است. اين موتور در محفظه ديگر، در سوي ديگر هواپيما نصب مي شود.
اين موتور بسيار سبك (حدود 60 كيلوگرم) است، حدود 25 كيلو وات (حدود 30 اسب بخار) توان حداكثري و 20 كيلو وات (حدود 8/26 اسب بخار) توان دائم توليد مي كند. اين توان برابر توان توليدي موتور يك خودروي كوچك است. اين فناوري يك مشكل ديگر هم داردو اينكه با خالي شدن منبع هيدروژن، وزن محفظه كاهش مي يابد و تعادل وزني هواپيما به هم مي خورد. اين عامل سبب تمايل هواپيما به يك سمت و خارج شدنش از مسير مي شود. تفاوت وزن محفظه هاي چپ و راست به حدود 20 تا 25 كيلوگرم مي رسد. اين تفاوت، هواپيما را اندكي از مسير خارج مي كند كه مي توان با هدايت پرنده به جهت مخالف، آن را جبران كرد.
موسسه طراحي هواپيماي دانشگاه اشتوتگارت آلمان، طرح مشابهي را دنبال مي كند؛ طرح آنها هواپيمايي دو نفره با موتور اكسيژن-هيدروژني است، با اين تفاوت كه طراحان اين هواپيما به جاي تجهيز هواپيماهاي معمولي به موتورهاي برقي، پرنده خود را براساس موتورهاي اكسيژن-هيدروژني طراحي مي كنند. در اين موسسه، موتور در عقب هواپيما نصب مي شود. تركيبي كه طراحان، آن را بيشتر در هواپيماهاي خورشيدي (موتور الكتريكي و باتري هاي خورشيدي) نيز آزموده اند. اين نوع طراحي، به اعتقاد محققان دانشگاه اشتوتگارت، كارايي ملخ را بالا مي برد و در كل سبك تر است.
پرسش مهمي كه ذهن محققان را به خود مشغول كرده اين است كه آيا مي توان موتورهاي الكتريكي با باتري هاي اكسيژن-هيدروژني را جايگزين موتورهاي جت با سوخت كروزين كرد؟
فناوري ياد شده محدود به هواپيماهاي سبك در حد تك سرنشين، دو، سه و در آينده 6 يا 8 سرنشين است و قطعا كاربردي در هواپيماهاي بزرگ نخواهند داشت. ايده استفاده از موتورهاي الكتريكي با باتري اكسيژن-هيدروژني در يك جت غول پيكر مسافربري، حتي از نظر فيزيكي هم با پرسش هاي جدي رو به روست.
اما از اين فناوري مي توان در تامين برق هواپيما در زمان پرواز استفاده كرد. اين كار چند حسن دارد؛ نخست اينكه از انرژي الكتريكي بهره مي بريم، دوم اينكه خروجي موتورهاي اكسيژن-هيدروژني، آب است كه مي توان از آن در تامين آب مورد نياز هواپيما در طول پرواز استفاده كرد. بدين ترتيب نياز به حمل آب زياد نيست، امري كه وزن و در نتيجه مصرف سوخت را كاهش مي دهد. سوم اينكه خروجي موتورهاي اكسيژن-هيدروژني، هوايي مرطوب و بسيار كم اكسيژن است. هدايت اين هوا به منبع كروزين (سوخت هواپيما) خطر اشتعال پذيري سوخت در باك را به طرز چشمگيري كاهش مي دهد. علاوه بر اين مي توان از موتورهاي ياد شده به عنوان منبع برق اضطراري در هواپيما استفاده كرد.
موسسه تحقيقات هوافضاي آلمان، طرح هاي مشتركي نيز با شركت ايرباس انجام مي دهد. به گفته يكي از دست اندركاران اين پروژه ها، هدف نه توليد هواپيماهاي ورزشي يا بدون موتور، بلكه ساخت پرنده هايي است كه استفاده موثرتري از سوخت مي كنند و با محيط زيست سازگارترند. يك راه موثر براي رسيدن به اين هدف، مي تواند تامين برق پرواز از موتورهاي اكسيژن-هيدروژني باشد.

 



10 موقعيت وحشتناك زندگي در فضا

زندگي در ايستگاه فضايي بين المللي براي بسياري از افراد رويايي است، اما براي كساني كه با تحمل تمرينهاي طاقت فرسا آماده اقامت در اين ايستگاه شده اند، همه چيز متفاوت است و زندگي آنها روزهاي وحشتناكي نيز دارد.
ايستگاه بين المللي فضايي كه در حال نزديك شدن به دهمين سالگرد خود در سكني دادن انسانها در فضا است، يكي از بزرگترين موفقيت هاي بشر در تجربه زندگي در فضا به شمار مي رود.
با اين حال زندگي در مدار دشواري هاي بزرگي دارد و بداقبالي هايي كه در تجربه اين پديده براي انسان رخ داده نشان دهنده اين موضوع هستند كه هنوز بايد در زمينه ايجاد تمدن هاي بشري در فضا بيشتر بياموزيم. در ادامه 10 موقعيت و وضعيت كه مي توانند زندگي در فضا را به جهنمي ترسناك تبديل كنند، مورد بررسي قرار مي گيرند:
افتادن ناخنهاي دست: تجربه نشان داده دستكشهاي لباسهاي فضايي كه فضانوردان در هنگام كار كردن يا راهپيمايي فضايي در خارج از ايستگاه فضايي به دست مي كنند براي سلامت آنها بسيار مضر است. بررسي هايي كه به تازگي انجام گرفته نشان مي دهند حدود 10 درصد از فضانوردان در اثر پوشيدن اين دستكشها به «آسيب ناخن انگشت» دچار مي شوند و تعدادي از آنها يكي از ناخنهاي خود را به كلي از دست مي دهند زيرا دستكش با محدود كردن مسير حركت انگشتان دست مي تواند به ناخنها آسيب رسانده و آنها را بكند هر چه دست فضانورد بزرگتر باشد، اين آسيب ديدگي جدي تر مي شود و شايد ناسا بايد براي كاهش دادن ابتلا به آن در جستجوي فضانورداني با جثه كوچكتر باشد.
خطر بي وزني: زندگي در خلاء مي تواند نتايج كاملاً عجيبي بر زندگي داشته باشد. در ماه مارچ سال 2007 فضانورد «سونيتا ويليامز» در تلاش بود تا مقداري سبزيجات و چاشني معطر را درون سوشي فضايي خود بگنجاند كه ناگهان اين مواد در خلاء متلاشي شده و همه جا را در برگرفتند، و بلافاصله ديوارها و فضاي اطراف مملو از قطرات و ذرات گياهي شد. از بين رفتن بوي اين ماده در فضاي ايستگاه مدت زمان زيادي را صرف كرد و ويليامز نيز ناچار شد ديگر از اين گياه سنتي ويژه سوشي استفاده نكند زيرا آنها براي دستگاه هايي كه درون ايستگاه قرار داشتند بسيار خطرناك به شمار مي رفتند.
سواري خطرناك: در حالي كه معلق ماندن در ايستگاه فضايي مي تواند بسيار هيجان انگيز باشد، ورود يا خروج از آن مي تواند سواري بسيار خطرناكي به شمار برود. به ويژه گفته مي شود سفرهايي كه توسط كپسول فضايي سايوز صورت مي گيرند فشار شديدي را به فضانوردان وارد مي آورند. «تريسي كدوول دايسون» به تازگي و پيش از اينكه از ايستگاه به زمين بازگردد گفت: مي گويند سفر با سايوز تجربه اي مانند يك تصادف قطار، در پي آن تصادف خودرو و در نهايت افتادن از روي دوچرخه را براي انسان خلق مي كند. اما پس از اينكه وي اين سفر را تجربه كرد تمامي اين شايعات را رد كرد و اعلام كرد به هيچ وجه اذيت نشده و سفر بازگشت به خانه اش، سواري بسيار هيجان انگيزي بوده است.
رژيم غذايي فضايي: غذاهاي فضايي هنوز با غذاهاي دلنشين و گوارا فاصله فراواني دارند. ميوه هاي تازه و سبزيجات در ايستگاه نايابند و استفاده از غذاهايي مانند نان در خلاء غير ممكن است زيرا ذرات آن در شرايط خلاء در همه جا شناور خواهند شد و تميز كردن آنها براي ساكنان ايستگاه به يك فاجعه تبديل مي شود و فضانوردان از صرف غذاهاي تكراري با قابليت گرم كردن مجدد كه در برنامه اي هشت روزه تكرار مي شوند، عاصي مي شوند در زمستان سال 2004 مأموريت ارسال مخزن مواد غذايي تازه به ايستگاه به تأخير افتاد و از اين رو ساكنان ايستگاه مجبور شدند غذاي خود را جيره بندي كنند. در آن زمان دو ساكن ايستگاه حجم غذاي روزانه خود را به نيم كاهش دادند و براي جبران كالري هاي جذب نشده از انواع شكلات و دسرها استفاده كردند.
فضاي دلگير: علي رغم اينكه ايستگاه طي 10 سال گذشته گسترش يافته و امكان سكونت دائم در آن به وجود آمده است، بسياري از فضاهاي داخلي آن بسيار تنگ و كوچك هستند. و تا يك و نيم سال پيش تعداد ساكنان ثابت ايستگاه 6 نفر بود، اين يعني ميزان تقسيم فضا ميان افراد بيشتر مي شد و به هر يك از اين افراد فضاهاي كمتري تعلق مي گرفت. خوابيدن در ايستگاه مي تواند بسيار دشوار باشد، به ويژه اگر ناچار باشيد در تورفتگي به اندازه يك كابين تلفن بخوابيد و اگر خوابيدن امكان پذير شد، خطر ديگري در كمين فضانوردان است. به گفته «ژولي پايت» فضانورد كانادايي ممكن است زماني كه از خواب بيدار مي شويد خود را در جايي نبينيد كه در آن به خواب رفته ايد.
مشكلات بهداشتي: نبود حمام در ايستگاه معمولا تجربه هاي دردناكي را براي فضانوردان به وجود مي آورد. خلأ استفاده از حمام و دوشهاي آب معمولي را در ايستگاه غيرممكن مي كند، و فرايند خشك شدن رطوبت نيز خود داستاني ديگر است. از اين رو فضانوردان براي شستن لباسهاي خود از تفنگ آبي ويژه اي استفاده مي كنند آب را به سمت لباسها شليك مي كند. همچنين براي شستشوي موهاي سر، فضانوردان از شامپوهاي خشك استفاده مي كنند. حال براي درك عمق فاجعه ميتوانيد كوچك بودن فضاي ايستگاه را تصور كنيد در حالي كه بايد 6 ماه در كنار چند نفر ديگر در چنين حفره كوچكي زندگي كنيد و به حمام نيز نرويد.
مشكل دفع مزاج : يكي از آزاردهنده ترين و مداوم ترين مشكلات ايستگاه وضعيت دستشويي آن است. در ايستگاه فضايي دو دستشويي وجود دارد كه يكي از آنها در بخش روسي ايستگاه و ديگري در بخش آمريكايي آن قرار گرفته است كه هر دوي آنها براي قابل استفاده بودن عمليات لوله كشي طاقت فرسايي را طلب مي كنند. سپس مشكل بعدي فاضلاب است كه در سال 2009 با استفاده از سيستم بازيافت و تصفيه فاضلاب ايستگاه آب آشاميدني، آب براي شستشو و آشپزي به دست آمد. ساندار موگين يكي از فضانورداني كه در آن دوره در ايستگاه به سر مي برد از اين عمليات به عنوان يكي از وحشتناك ترين و شگفت انگيزترين فعاليت هايي ياد كرده كه در ايستگاه انجام گرفته است.
استخوانهاي فرسوده: جدا از حالت تهوع روزانه، فضانوردان بايد به قيمت ماندن و زندگي كردن در مدار زمين، عواقب سلامتي سنگيني را تحمل كنند. يكي از مهمترين اين موارد تاثيرات كيهاني بر روي تراكم استخوان فضانوردان است. مطالعات نشان مي دهد قدرت استخوانهاي اخترشناسان با نيم سال اقامت در فضا در حدود 14درصد كاهش پيدا مي كند. ديگر تحقيقات نشان مي دهند كه تراكم مواد معدني استخوانها با هر ماه اقامت در فضا 4/0 تا 8/1درصد كاهش پيدا مي كند و فضانوردان با خطر بيشتر شكستگي و پوكي استخوان مواجه مي شوند.
تهوع: خو گرفتن به زندگي در خلأ به ويژه به خاطر نبودن شبيه ساز شرايط خلأ بر روي زمين، زمان زيادي از فضانوردان مي گيرد و از اين رو به هم خوردن وضعيت طبيعي بدن فضانوردان و احساس حالت تهوع شديد پس از پرتاب و حتي قبل از اينكه فضاپيما به ايستگاه فضايي برسد، امري رايج است.
تنهايي: شايد سخت ترين بخش از زندگي در فضا احساس انزوا و احساس دلتنگي شديدي است كه پس از نيم سال اقامت در ايستگاه به فضانوردان دست مي دهد. با وجود اينكه فضانوردان مي توانند با مراوده با همكاران خود در ايستگاه يا برقراري چند تماس تلفني با منزل بر اين احساس غلبه كنند، واقعيت اين است كه گاه بخشي مهم از زندگي آنها در حالي سپري مي شود كه فضانوردان بر روي زمين نيستند.
براي مثال در سال 2007 مادر فضانورد دانيل تاني در اثر تصادف رانندگي كشته شد اما وي در ايستگاه به سر مي برد و از اين رو در فاصله 320كيلومتري از زمين براي مادر خود عزاداري كرد تا دو ماه پس از مرگش دوباره به زمين بازگردد. همچنين در سال 2004 فضانورد مايكل فينك به دليل حضور در ماموريت ناسا در ايستگاه نتوانست در هنگام تولد فرزند دومش در زمين حضور داشته باشد و چهار ماه پس از تولد فرزندش به زمين بازگشت.

 



يك ژن عامل كم خوابي

پژوهشگران آمريكايي با انجام تحقيقاتي روي DNA ژني را كشف كردند كه جهش آن مي تواند منجر به كم خوابي و بي خوابي شود.
اين دانشمندان ژني به نام DQB1*0602 را كشف كردند كه دارنده آن بسيار كم مي خوابد و با احتمال بيشتري مواجه است كه در طول شب چندين مرتبه بيدار شود.
اين محققان اين جهش ژنتيكي را در 129 داوطلب (92 فرد سالم بدون اين ژن و 37 فرد حامل ژن) مشاهده كردند و به اين نتايج دست يافتند. پيش از اين تأثيرات اين ژن بر روي خواب شناخته شده اما تاكنون چگونگي عملكرد آن كشف نشده بود.
اين دانشمندان به منظور دستيابي به اين نتايج، از يك گروه داوطلب سالم خواستند كه به مدت يك هفته در لابراتوار آنها بخوابند.
در دو شب اول اين تحقيقات، آنها اجازه داشتند 10 ساعت در طول شب بخوابند. در حالي كه در شبهاي بعد، داوطلبان مي توانستند تنها چهار ساعت بخوابند و بقيه ساعت شب را به انجام بازيهاي رايانه اي، مطالعه، تماشاي تلويزيون و... بگذرانند.
خواب اين افراد هر شب بررسي شده و سپس از آنها پرسيده مي شد كه چقدر احساس بي خوابي يا نياز به خوابيدن مي كنند.
نتايج اين بررسي ها نشان داد حاملان ژن DQB1*0602 نياز به خواب بسيار متفاوتي با ديگران داشتند. به طوري كه خواب آنها بسيار كوتاه بود و حتي زماني كه مي توانستند فقط چهار ساعت بخوابند آنها به طور متوسط چهار بار در شب بيدار مي شدند و عمق خواب آنها بسيار كم بود.
در فاز خواب عميق كه به آن امواج دلتا گفته مي شود مرحله اي از خواب است كه ما در آن بيشتر، طولاني تر و عميقتر مي خوابيم.
براساس گزارش آنسا، اين افراد در زماني كه مي توانستند 10 ساعت بخوابند تنها 34 دقيقه در فاز خواب عميق قرار مي گرفتند در حالي كه افراد بدون ژن 43 دقيقه در خواب عميق بودند.
ماني كه از افراد خواسته شد چهار ساعت بخوابند حاملان اين ژن 29 دقيقه و ساير افراد 35 دقيقه در خواب عميق بودند.

 



گيرنده هاي چشايي در ريه انسان !

مطالعات جديد نشان مي دهند ريه انسان از توانايي شگفت انگيز برخوردار است و مي تواند طعم مواد تلخ را در هوا بچشد، توانايي كه مي تواند در درمان هاي جديد براي بيماري هاي ريوي تاثيرگذار باشد.
اين اولين باري است كه گيرنده هاي چشايي كه معمولا بر روي زبان مشاهده مي شوند، بر روي يك ماهيچه غيرارادي و صاف كه كنترل جريان هوا را در ميان نايچه به عهده دارد، ديده شده است.
دانشمندان اعلام كردند گيرنده هاي چشايي يافته شده در ريه ها با گيرنده هايي كه به منظور رديابي يافتن مواد تلخ در دهان وجود دارند برابر هستند اما برخلاف گيرنده هاي زباني، براي مغز پالس هاي الكتريكي ارسال نمي كنند.
كشف اين پديده به اندازه اي شگفت انگيز بود كه دانشمندان در ابتدا گمان بردند در مطالعات خود اشتباه كرده اند. به گفته استفان ليگت از دانشگاه مريلند هيچكس انتظار يافتن گيرنده هاي چشايي مشابه گيرنده هاي زبان را در ماهيچه صاف نايچه نداشت. زماني كه اين گيرنده ها شبيه سازي شدند محققان دريافتند گيرنده ها مي توانند در محيط هاي سمي و ناپاك ماهيچه را منقبض كرده و فرد را واردار به ترك محيط كند و در مقابل مي توانند مسيرهاي جريان هوا را بهتر از هر دارويي كه تاكنون براي درمان آسم ارائه شده، باز كنند.
بسياري از سمومي كه به واسطه مراكز صنعتي توليد مي شوند، طعم تلخي دارند و از اين رو دانشمندان گمان بردند اين گيرنده ها در زمينه هشدار محيط هاي سمي به ريه ها نقشي كليدي به عهده دارند. با اين حال به دليل اين كه گيرنده هاي يافته شده در ريه هيچ راهي به سوي مغز ندارند، در نتيجه ريه مشابه زبان نمي تواند به شكل واقعي از گيرتده هاي خود براي چشيدن طعم هاي هوا استفاده كند.
براساس گزارش نيوساينتيست، يكي از توضيح هايي كه براي وجود اين گيرنده ها وجود دارد، اين است كه گيرنده هاي چشايي آلودگي هاي باكتريايي كه ترشحات تلخ مزه اي را به وجود مي آورند، رديابي كرده و به اين شكل از باز باقي ماندن مسيرهاي هوايي حياتي اطمينان حاصل مي كنند.

 



باخودتان صحبت كنيد

گروهي از پژوهشگران كانادايي در تحقيقات خود نشان دادند كه حرف زدن باخود به معني نداشتن تعادل روحي نيست بلكه به فرد كمك مي كند كه خود را كنترل كرده و رفتارهاي تنشي را كاهش دهد.
حتماً در مسير رفتن به اداره زنان يا مرداني راديده ايد كه مشغول حرف زدن با خود هستند. مشاهده اين صحنه بي شك شما را به اين فكر مي اندازد كه اين افراد از يك مشكل روحي رنج مي برند.
اين در حالي است كه گروهي از محققان دانشگاه تورنتو در بررسي هاي خود نشان دادند كه حرف زدن باخود برخلاف آنچه كه تاكنون تصور مي شد، به معني نداشتن تعادل روحي نيست بلكه مي تواند به افزايش خود كنترلي و كاهش رفتارهاي تنشي فرد كمك كرده و فرايند تصميم گيري را بهبود بخشد.
اين محققان با انجام يكسري تست بر روي گروهي از داوطلبان به اين نتايج دست يافتند. در برخي از اين تمرينات از داوطلبان خواسته شد كه باخود حرف بزنند و به طور مرتب يك كلمه را با صداي بلند تكرار كنند.
كساني كه مي توانستند با خود حرف بزنند به طور مرتب نتايج بهتري در تستها به دست مي آوردند و شرايط كلي بهتري را نسبت به داوطلباني كه از حرف زدن با خود منع شده بودند نشان دادند.
مايكل اينزليخ سرپرست اين تيم تحقيقاتي در اين باره گفت: «ما شاهد بوديم مردم وقتي مشغول انجام كاري هستند و نمي توانند از نداي دروني استفاده كنند و با خود حرف بزنند اغلب به روش تنشي تري عمل مي كنند. از ديرباز همه ما مي دانستيم افرادي وجود دارند كه يك نوع مكالمه دروني با خود دارند اما تاكنون اهميت اين عملكرد روشن نبود. اكنون ما دريافتيم كه با اين روش افراد به طور مرتب پيغامهايي را به درون خود ارسال كرده و درباره آنچه كه انجام مي دهند با درون خود مشورت مي كنند.»
براساس گزارش اي.مكس هلث، اين محقق افزود: «با حرف زدن با خود براي مثال به خودمان مي گوييم كه بايد به دويدن ادامه دهيم حتي اگر خسته باشيم يا وقتي از رژيم غذايي استفاده مي كنيم دست از خوردن برداريم حتي اگر هنوز يك تكه كيك ديگر باقي مانده باشد. تمام اين پيغامها تنها در سطح افكار ما وجود دارند و اغلب به صورت ساكت ميان ما و درون ما از طريق يك ارتباط فكري مبادله مي شوند اما كساني هم هستند كه اين مكالمات را با صداي بلند با خودشان انجام مي دهند. آزمايشات ما نشان داد كه اين گفتگوي دروني مفيد بوده و بسيار رايج است.»

 



از هر 700 تولد يك كودك ناشنواست

دبير علمي دوازدهمين كنگره گوش، گلو، بيني و سر و گردن ايران گفت: از هر 700 كودك متولد شده يك نفر ناشنواست و ازدواج هاي خويشاوندي يكي از علل عمده كاهش شنوايي نوزادان متولد شده است.
مسعود متصدي زرندي در دوازدهمين كنگره جراحان، گوش، گلو، بيني و سر و گردن ايران كه در سالن همايش هاي رازي تهران برگزار شد، افزود: ناشنوايي در كودكان به عوامل ژنتيك بستگي دارد كه ناشنوايي ناشي از مسايل ژنتيك در ايران شايع است.
وي گفت: از هر 700 كودك متولد شده يك نفر ناشنواست و ازدواج هاي خويشاوندي يكي از علل عمده كاهش شنوايي نوزادان متولد شده است.
دبير علمي دوازدهمين كنگره گوش، گلو، بيني و سر و گردن ايران افزود: عفونت هاي گوش شايع ترين علل ناشنوايي يا افت شنوايي به شمار مي رود. اما اگر برنامه ريزي مناسب در بخش سلامت وجود داشته باشد و در زمينه تشخيص به موقع كم شنوايي يا ناشنوايي اقدامات اساسي صورت گيرد و بتوانيم به موقع كودكان داراي مشكل را به مراكز درماني معرفي كنيم در سال هاي آتي ديگر شاهد بيمار ناشنوا در كشور نخواهيم بود.
متصدي زرندي گفت: ايران به عنوان اولين كشور در خاورميانه با انجام جراحي هاي كاشت حلزون توانسته است ناشنوايي مادرزادي را درمان كند و در حال حاضر از بسياري از كشورهاي ديگر براي مداواي بيماران خود به ايران سفر مي كنند. پيشرفت هاي تكنولوژي و روش هاي نوين جراحي در ايران ناشنوايي را ريشه كن كرده وتمامي انواع كاهش شنوايي در كشور قابليت درمان را دارد.وي افزود: در حال حاضر ايران از بسياري از كشورهاي اروپايي در زمينه جراحي گوش جلوتر است.

 



شايع ترين علت هاي توده در گردن

رئيس دوازدهمين كنگره علمي جراحان گوش، گلو، بيني و سر و گردن گفت: شايع ترين علت ايجاد توده در گردن سينوس ها، لوزه ها، دندان ها و ابتلابه بيماري سل است.
دكتر عليرضا جعفري در دوازدهمين كنگره جراحان، گوش، گلو، بيني و سر و گردن ايران كه در سالن همايش هاي رازي تهران برگزار شد افزود: كيست ها و ناهنجاري هاي عروقي به عنوان عوامل مادرزادي در ايجاد تومورهاي گردني مطرح هستند.
وي گفت: غدد لنفاوي گردن براثر عفونت بزرگ مي شوند و به صورت توده هاي قابل لمس در گردن درمي آيند.
رئيس دوازدهمين كنگره علمي جراحان گوش، گلو، بيني و سر و گردن افزود: از شايعترين علل عفوني ايجاد توده در گردن لوزه ها، دندان ها و سينوس ها و ابتلا به بيماري سل است. سرطان هاي بدخيم نيز به صورت اوليه و ثانويه ظهور پيدا مي كند كه نوع اولي آن شامل غدد تحت فكي تيروئيد و غدد لنفاوي است.
جعفري اضافه كرد: سرطان هاي حنجره، حفره دهان، بيني، سينوس ها و معده از موارد ثانويه سرطان است. توده هاي بالاتر از يك سانتيمتر در گردن نياز به بررسي دارند و در اطفال و سنين بالاي 50 سال به دليل زياد بودن بدخيمي از اهميت بيشتري برخوردارند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14