(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 16 آذر 1389- شماره 19809

تعلق خاطر روح ايراني به انديشه ديني
ابراهيم يزدي و نردباني به نام سروش
نقش آفرينان عصرتاريكي - 30

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




تعلق خاطر روح ايراني به انديشه ديني

محمد مددپور
انسداد و فروبستگي تاريخي روح ايراني در برابر
يونانيت و غروب حقيقت شرق
مقدمه
درآغاز سخن تذكر اين نكته ضروري است كه تعبير روح شرقي ايراني مانند تغييرGeist Volkمنشيته و آلماني هاي رمانتيك و ناسيوناليست هاي مدرن نيست كه از تفكيك ارواح اقوام از يكديگر مانند روح آنها از روح غير آلماني سخن گفته اند. از اين جا اصطلاح روح ايراني به معني ارتباط مضاف به مضاف اليهي است كه درآن يك روح و انديشه و تفكر يا بهتر بگوييم روح قدسي مشتركي از عصر باستان مورد انس و شناسايي و قبول همه اقوام و تبارهاي شرقي از جمله ايرانيان و اعراب و تركان و هندوان و چينيان و غير قرارگرفته است، و آن روح قدسي اديان آسماني است، اما به تدريج تجليات گوناگون اين روح قدسي و اصل وحياني و عرشي و الهي آن به تحريف اهل اديان صورت ممسوخي پيدا كرده است كه به تلازم آن، اديان ممسوخ و ظاهر روح قدسي مورد تلقي از اقوام از سوي خداوند نسخ شده است و حقيقت و روح قدسي تجديد شده اي به انبياء و اولياء وحي مي شود.
بنابراين آيين وهي يا دين ولايي درانديشه تاريخي اقوام شرقي برساخته نفساني بشري نيستند كه برخي نويسندگان با رجوع به روح قومي ايراني و غيره مدعي، ايرانيان همواره بعد از ايجاد ساختار فرهنگي مشخصي در ايران باستان دائما آن را به نحوي خودبينانه تجديد بنا كرده اند، و از اين نظر مثلاً از تشيع و دين ايراني سخن گفته اند، كه مطابق آيين هاي باستان و حكمت فهلوي شيخ اشراق است. اين سخنان نحوه تفكر نيست انگارانه و خود بنيادانه وغربزدگي شرق مآبانه است.
راقم اين سطور كوشيده است، درسراسر اين مقاله تعلق اقوام شرقي و ايراني را به انديشه هاي ماورايي و ديني و محك هاي غيرعرفي نمونه هاي ايده آل و مبادي اول را متذكر شود. اين تعلق روحي و معنوي اقوام ايراني حتي در ادواري به صورت مسخ شده علي الخصوص درصد ساله اخير به صورت وارونه، در اسطوره پردازي معاصر اركائيسم و بازگشت به ايران باستان از يك سو و كوشش برخي از دينداران متجدد بعد از مشروطه براي ديني كردن آن و يا درحد بينابيني اين دو نگاه جديد كوشش بزرگاني مانند فارابي و ابن سينا و سهروردي جهت تبيين اسلامي و ديني فلسفه عقل و ناسوتي يوناني بود. در اينجا نگاه و روح ديني و ولايي ايرانيان چنان است كه همه منكران غير ديني را نيز در حجاب نوراني تفكر ولايي و ديني خويش مي برند و اسلامي و ديني كردن غايت تفكر ايشان و همه اقوام مسلمان و شرقي است. اين انديشه ديني كردن درمسيحيت با كلمنسن يا اريگنس و در يهوديت با فيلون وجود دارد كه به همان روح قدسي اقوام شرقي و تأويل ديني آنها بازمي گردد.
بخش نخست: نظري به گشايش حكمت خسرواني و آيين شهرياري در آينه جاويدان
خرد ايران قبل از اسلام
فرهنگ و تمدن ايران، با تكوين دولت مادي و اقتدار آن درجهان باستان، پس از سقوط دولت آشوري، صورتي سياسي -روحاني يافت. نظريه كهن ايراني، در بيان مشروعيت مقام پادشاهي، «خوره» و «فره» ايزدي را دركار مي آورد، مانند همه نظام هاي مقدس كهن آسيايي و شرقي كه همان مقام ظل اللهي، در نظرگاه تفسيري عصر ميانه است. به سخن فردوسي درشاهنامه
بر آيين شاهان پيشين رويم
همان از جافره و دين رويم
فره ايزدي
خؤرنه اوستايي (Xvaranah) و هورنه (Hvarnah) و خؤره (Xrarrah) دراصل با كلمه خور و خورشيد مربوط اند و هر دو از ريشه اوستايي hvar به معني «درخشيدن» مشتق شده اند. فره (Farrah) فارسي ميانه عبارت از تفضلي است از لطف بي واسطه حق به انسان. به عبارتي، تفضل و تقرب به مقام فرهي در نسبت بي واسطه آدمي با اسماي حق متحقق مي شود. اما لفظ خؤره و فره و نيز لفظ خريس، كه در فرهنگ سازي فارسي آمده، با كلمه يوناني Charisma مشتق از اسم مصدر Charis و همچنين لفظ فره با كلمه Pharos هم ريشه است، و به ازاي اين كلمات است كه درعربي الفاظ تفضل و كرامت و مكرمت، رحمت و لطف و عطيه و احسان استعمال شده است.
از سوي ديگر، «فر» و «فره» درآن به معني «چيز به دست آمده، چيز خواسته شده، چيز مطلوب» و در اعصار متأخر «خؤره» به معني خواسته، يعني دارايي و به معني نيكبختي و سعادت، واز اينجا لطف و تفضل به كار رفته است.
دراوستا از دو گونه خؤره ياد شده: خوزه يا فره ايراني و كياني كه اولي ثروت و شكوه و خرد و دانش مي بخشد، و دومي موجب پادشاهي و كاميابي سران و بزرگان كشور مي شود كه بعد از روزگار پادشاهي گشتاسب به كسي تعلق نگرفت، تا سوشيانت موعود مزديسناو آيين زرتشتي كه از فره ايزدي برخوردار است.
فره كه با نور و درخشندگي ارتباط دارد، درنمود عيني اش به صورت هاله نوري برگرد سر شهرياران و امشاسپندان و قدسيان است و به آنها تقدس و عظمت معنوي مي بخشد، چنان كه به شاهان جلال شهرياري.
شيخ اشراق شهاب الدين سهروردي دركتاب حكمه الاشراق از قول زردشت نقل مي كند:«فره نوري است كه از ذات خداوندي ساطع و به آن مردم بر يكديگر رياست يابند، و به معنويت آن هريك برعملي و صناعتي متكمن گردد.» و نيز در رساله پرتو نامه شيخ آمده است:«هر پادشاهي حكمت بداند و بر نيايش و تقديس نورالانوار مداومت كند، چنان كه گفتيم او را فره كياني بدهند، و فر نوراني بخشند، و بارق الهي او را كسوت هيبت و بها بپوشاند و رئيس طبيعي عالم شود، و او را از عالم اعلي نصرت رسد، و خواب و الهام او به كمال رسد».
به هرتقدير خؤرنه با نحوي اشراق و تنور همراه است، در واقع نوري فهميده شده است كه به پيامبران اعطا شده است، وبه هر دل هركس بتابد از همگنان بزرگي يابد، از پرتو اين فروغ است كه كسي به پادشاهي رسد.
پاورقي

 



ابراهيم يزدي و نردباني به نام سروش
نقش آفرينان عصرتاريكي - 30

مرتضي صفارهرندي
وجه غالب گرايش در مجموعه مبارزان اين دوره، چپ گرايي و سوسياليسم بود كه گاه امتزاجي با علقه هاي مذهبي نيز داشت. در چنين شرايطي در پاييز سال 1341 دكتر علي شريعتي ايده تشكيل نهضت آزادي خارج كشور را با اولويت تقويت جبهه ملي، مطرح كرد. اين تشكل در انتهاي سال 1341 فعاليت خود را با تشكيل اجتماعي درپاريس آغاز كرد و شريعتي، چمران، يزدي، قطب زاده، فريدون سحابي، محمد توسلي و ابوالفضل بازرگان در شوراي مركزي آن قرار گرفتند. همان گونه كه پيش از اين اشاره شد اين گروه سپس براي فراگيري آموزش هاي نظامي به مصر دوران عبدالناصر رفتند و سازماني با نام مخفف سماع را با هدف «كوشش براي تحقق نظام جمهوري و رژيم اقتصادي سوسياليستي متكي بر جهان بيني خداپرستي» تشكيل دادند.223 احمد صدر حاج سيد جوادي و رحيم عطايي (خواهرزاده بازرگان) در شرايط زنداني بودن رهبران نهضت آزادي رابط «سماع» با داخل كشور بودند.
از ميان اين گروه شهيد چمران به لبنان رفت و با همراهي امام موسي صدر «حركت محرومين» و «افواج مقاومت لبناني» (امل) را تأسيس كرد و تا پيروزي انقلاب در آنجا ماند، شريعتي به ايران بازگشت و فعاليت خود را در دانشگاه مشهد و سپس حسينيه ارشاد در قالب جديدي ادامه داد و يزدي و قطب زاده به آمريكا بازگشتند. قطب زاده پس از متشنج كردن جلسه سخنراني اردشير زاهدي داماد شاه و مقام عالي رتبه رژيم، از آمريكا اخراج شد و فعاليت خود را در قالب نهضت آزادي در پاريس استمرار بخشيد. او در آنجا وارد رقابت پنهاني با ابوالحسن بني صدر عضو جبهه ملي و جدا شده از كنفدراسيون شد. بني صدر در خلأ نظريه پردازي اقتصاد انديشمندان اسلامي، خود را به عنوان تئوريسين اقتصاد اسلامي در بين برخي از دانشجويان مطرح كرده بود. در آمريكا محمد نخشب مؤسس نهضت خداپرستان سوسياليست ـ كه پس از آزادي از زندان به اين كشور عزيمت كرده بود و در دانشگاه تگزاس تدريس مي كرد ـ انجمن اسلامي دانشجويان ايراني در آمريكا را تأسيس كرد. با كناره گيري نخشب از سياست، ابراهيم يزدي، در كنار شهيد چمران عملا در دو جايگاه رهبري نهضت آزادي خارج كشور و محوريت انجمن اسلامي دانشجويان ايراني در آمريكا قرار گرفت. او و قطب زاده در سال هاي پس از تبعيد حضرت امام با سفرهاي مكرر به نجف، سعي كردند نماينده جريان مذهبي دانشجويان اروپا و آمريكا جلوه گر شوند.
نهضت آزادي خارج كشور سال ها در قالب يك مجموعه مبلغ مجاهدين خلق فعاليت مي كرد. يزدي براي توسعه فعاليت خود تماس هايي با رضا رئيس طوسي عضو سازمان مجاهدين خلق در انگليس برقرار ساخته بود. جدايي رئيس طوسي از ماركسيست هاي سازمان مجاهدين خلق وجهه اي مذهبي را از او در بين دانشجويان حق طلب آن روزگار در خارج از كشور ايجاد كرده بود. در شرايطي كه ذهنيت مسلط تقريباً تمامي افراد اهل مبارزه با رژيم شاه با ايده «تنها ره رهايي جنگ مسلحانه» شكل گرفته بود، برخي از دانشجويان پاكباخته مسلمان در اين دوران به رئيس طوسي به عنوان فردي قابل اتكا در بين دانشجويان مبارز مقيم انگليس مي نگريستند. تنها برملا شدن زاويه داشتن فاحش نظرات امثال رضا رئيس طوسي با امام خميني درجريان اوج گيري انقلاب اسلامي در سال 57 مي توانست باعث جدايي اين دانشجويان مسلمان آزاده از جريان التقاط پنهان شود و اين اتفاقي بود كه افتاد. برخي از همراهان آن زمان رئيس طوسي هم اكنون از شخصيت هاي ارزنده و اصولگراي فرهنگي به شمار مي آيند.224
در انگليس بخش مؤثري از انجمن اسلامي دانشجويان، از دانشجوياني شكل يافته بود كه بزرگ شده مساجد و هيئت هاي مذهبي و مجاب شده از آبشخور فكري بزرگاني همچون شهيد مطهري بودند. افرادي همچون مرحوم سيد خليل طباطبايي، شهيد مجيد حدادعادل، مرحوم علي فرزين، عبدالله محمودزاده و دكتر فرمد كه اغلب آنها پس از پيروزي انقلاب به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوستند، كساني بودند كه سعي داشتند فعاليت دانشجويان مسلمان را در ذيل راهنمايي هاي شهيد بهشتي و شهيد مطهري سامان دهند. شهيد بهشتي در دوره حضور در مركز اسلامي هامبورگ به عنوان يك هادي مطمئن دانشجويان مذهبي در اروپا شناخته شده بود.
از جمله اثرات شوك نفتي جنگ رمضان اعراب و اسرائيل و افزايش درآمد حاصل از فروش نفت، تسهيل سفر به كشورهاي غربي بود. اين امر علاوه بر فراهم آوردن امكان تحصيل طبقات متوسط در خارج از كشور، باعث شده بود كه روحانيون بيشتري به اروپا سفر كنند و ارتباط دانشجويان مسلمان و روحانيون افزايش يابد. اين وضعيت دركنار جنبه هاي مثبت آن، با توجه به گرايش دانشجويان به قالب هاي تحليلي اشتباه دكتر شريعتي درباره روحانيت شيعه، عكس العمل هايي را برمي انگيخت. گذشته از ضديت ديرينه ماركسيست ها و خصوصاً افرادي مثل حسين باقرزاده (از مرتدين سازمان مجاهدين خلق) با مذهب و روحانيت، حتي برخي از اعضاي انجمن اسلامي نيز برخورد چندان محترمانه اي با روحانيوني مثل شهيد مطهري نداشتند.
ضمن اينكه عملكرد برخي از روحانيون متحجر و راحت طلب كه به اروپا سفر مي كردند بهانه لازم را به دست آنها مي داد.225 مرحوم علي فرزين درخاطرات خود از رئيس يكي از بزرگترين مراكز فرهنگي غيردولتي كشور در سال هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به عنوان همراه باقرزاده در اين مقطع ياد مي كند. اما وضعيت خاص انجمن اسلامي دانشجويان در انگليس با وجود افرادي مثل محمود زاده، فرزين و... تلاش مضاعفي را از سوي ابراهيم يزدي براي تسلط كامل بر اين انجمن مي طلبيد.
گروه حامي روحانيت در انگليس نشريه اي را منتشر مي كرد كه در آن از قلم دانشجويان مسلمان و بيش از هركس از فردي به نام حسين حاج فرج دباغ استفاده مي شد. مقالات اين نشريه به قلم كسي بود با نام مستعار «عبدالكريم سروش» به چاپ مي رسيد. «سروش» نام فرزند حسين حاج فرج و «عبدالكريم» تغيير يافته نام يكي از اعضاي محوري اين انجمن بود. بعد ها حسين حاج فرج با جدا كردن مقالات خود از اين نشريه، آن را با همان نام مستعار (عبدالكريم سروش) به چاپ رساند و به تدريج خودش نيز به همين نام شناخته شد.226 حسين حاج فرج كه به دليل توانايي در مبارزه فكري با ماركسيست ها مورد توجه دوستانش در انجمن اسلامي بود علاقه شديدي به افكار مهدي بازرگان داشت. همين امر باعث مي شد كه ابراهيم يزدي به او به عنوان يك فرصت براي بسط نفوذ خود بنگرد. يزدي با اعزام افرادي مثل محسن سازگارا به اروپا به ارزيابي وبررسي اين امكان پرداخت. رفتن دكتر كمال خرازي (عضو نهضت آزادي خارج از كشور) از آمريكا به انگليس هر دليلي كه داشت باعث تقويت نقش اين تشكل در انجمن اسلامي انگليس شد. تا پيش از آن فردي به نام عنايت الله اتحاد نماينده اين تشكل در انگليس به دليل عدم مقبوليت شخصيتي و اخلاقي در بين دانشجويان نتوانسته بود خواسته هاي نهضت آزادي را تحقق بخشد.227
فوت مشكوك دكتر شريعتي در ساوتمپتون و نقش انجمن اسلامي دانشجويان انگليس در جلوگيري از دست يابي ساواك به پيكر وي و سوءاستفاده تبليغاتي از آن، انگليس را براي مدتي به مركز فعاليت هاي انجمن هاي اسلامي دانشجويان اروپا و آمريكا تبديل كرد. حتي بني صدر كه خود را محور دانشجويان مسلمان ايراني فرانسه جلوه داده بود براي مطرح كردن خود سعي مي كرد كه به انجمن اسلامي انگليس نزديك شود. دوره كوتاه پس از خرداد 1356 (فوت مرحوم دكتر شريعتي) تا شهريور 1357 و هجرت اجباري امام خميني(ره) به پاريس، دوران مهمي در شكل گيري همگرايي ها و واگرايي هاي دانشجويان مقيم خارج از كشور است كه بعدها دامنه آن به محيط سياسي ايران پس از انقلاب اسلامي كشيده شد.
فصل پنجم
انقلاب بي بديل
مقاومت غريبانه در برابر مدرنيسم منحط فرهنگي
قرابت گفتماني درميان جريان هاي سياسي كه داراي سابقه كينه تاريخي با يكديگر بوده اند، از نكات عجيب حوادث پس از تحولات بهار 1376 و انتخابات رياست جمهوري دوم خرداد بود. دراين دوره، از سلطنت خواهان گرفته تا ماركسيست هاي قديمي و برخي از جريان هاي مدعي اصلاح طلبي بر شعارهاي واحدي اتفاق نظر پيدا كردند. نمايش عجيب و غريب كنفرانس برلين تنها چانه زني برخي از اصلاح طلبان داخلي با اپوزيسيون خارج كشور بر سر چگونگي دست يابي به استانداردهاي مدرنيسم غربي بود.
جنگ مدرنيسم غربي با «آموزه هاي ديني» كه جريان غرب گراي وطني آن را «جزئي از سنت» مي نامد، قدمتي بيش از يك قرن دارد. اما پس از آغاز نهضت امام خميني اين امر مايه چسبندگي بيشتر بين رژيم شاه و بخش هايي از اپوزيسيون آن رژيم شده بود. اينكه عناصر خسته و سرخورده اپوزيسيون غيرمذهبي به سرعت به كارگزاران پرانگيزه اي براي ترويج فرهنگ مورد نظر دستگاه شاهنشاهي مبدل مي شدند از همين امر ناشي مي شد. اين دسته از مخالفان، وقتي از صف مبارزه جدا مي شدند سرمايه فكري و انگيزه لازم را براي خدمت به برنامه هاي فرهنگي رژيم اسلام ستيز، در اختيار داشتند. روشنفكراني مثل پرويز نيكخواه، مبارز مثال زدني و چپ گراي كنفدراسيون دانشجويان در خدمت برنامه هاي تلويزيوني قرار گرفتند كه امام خميني حتي اجرت ساخت و خريد و فروش جعبه هاي تزييني حاوي دستگاه هاي گيرنده آن (مبله كردن گيرنده تلويزيون) را «محل اشكال» اعلام كرده بود. 228
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
223- همان، صص 269.
224- سي خرداد 60، روند سازمان، ستيز با امام و اتقلاب گفت وگو با عباس سليمي نمين، چشم انداز ايران، شماره 38، تير و مرداد 1385، ص 99.
225- گفت وگوي نگارنده با مرحوم محمدعلي فرزين از اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان اروپا در سال هاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي.
226- همان.
227- همان.
228- صحيفه امام، جلد 3، ص 185.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14