(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 16 آذر 1389- شماره 19809

براي اولين بار وقايع 16آذر 32 در دانشگاه شريف به نمايش درمي آيد
از سوي انجمن شريف صورت مي گيرد؛
ترويج انديشه هاي فمنيستي تحت عنوان مقابله با «خشونت عليه زنان»
در آستانه 16 آذر صورت مي گيرد؛
برگزاري ميتينگ هاي سياسي جريانات ماركسيستي در كافي شاپ هاي اطراف دانشگاه ها
روز دانشجو و روايتي ازسناريوي جريان فتنه
يك عمرجنبش دانشجويي
تبارشناسي فتنه



براي اولين بار وقايع 16آذر 32 در دانشگاه شريف به نمايش درمي آيد

به گزارش خبرنامه دانشجويان ايران، دانشجويان دانشگاه هاي تهران در اقدامي خودجوش و دانشجويي اقدام به راه اندازي و برپايي گروه تئاتري به نام «زخمه بر زخم» كردند.
اين تئاتر به مناسبت 16آذر در دانشگاه هاي كشور به صورت گردشي برگزار خواهد شد. اساس اين تئاتر دانشجويي بر پايه خاطرات دانشجويي شهيد چمران در روز دانشجو است كه خود شاهد عيني شهادت دانشجويان در مقابل دانشكده فني بوده است.
اولين اجراي اين تئاتر دانشجويي در روز 15 آذر در در دانشگاه شريف ساعت 30:13 در آمفي تئاتر اصلي دانشگاه خواهد بود و پس از آن هم جمشيد جم خواننده سرود ياردبستاني به اجرا خواهد پرداخت. جالب آنكه اساس اين تئاتر كه تمامي بازيگران و كارگردان آن دانشجو هستند بر پايه خودباوري ملي افتخار به هويت اسلامي- ايراني نشاط اميد به آينده است و روح حاكم بر اين تئاتر عدالت خواهي است.

 



از سوي انجمن شريف صورت مي گيرد؛
ترويج انديشه هاي فمنيستي تحت عنوان مقابله با «خشونت عليه زنان»

انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف در تلاش است تا با برگزاري جلساتي تحت عنوان «خشونت عليه زنان» انديشه هاي فمنيستي را ترويج كرده و عواطف و احساسات دانشجويان را تحريك كند.
به گزارش شبكه خبر دانشجو، انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف در تلاش است تا با برگزاري جلساتي تحت عنوان «خشونت عليه زنان»، انديشه هاي فمنيستي را ترويج كرده و عواطف و احساسات دانشجويان را تحريك كند.
اين تشكل كه يكي از كانون هاي فعال آشوب در فتنه88 در دانشگاه شريف بوده است با توزيع و ترويج كتاب هاي فعالان فمنيستي نظير «مهرانگيزكار» و «شهلا اعزازي » به دنبال ايجاد شبهه و تأثير بر افكار دانشجويان و بخصوص دانشجويان ورودي جديد است.
بنابراين گزارش، در اين نشست ها قوانين قانون اساسي و احكام اسلامي مورد نقد و تخريب قرار مي گيرد.
اين در حاليست كه علي رغم انتشار تصاويري از حضور فعال اعضاي اين تشكل در آشوب هاي سال گذشته دانشگاه شريف، مسئولان دانشگاه نظارت صحيحي بر عملكرد اين تشكل در سال جاري ندارند.

 



در آستانه 16 آذر صورت مي گيرد؛
برگزاري ميتينگ هاي سياسي جريانات ماركسيستي در كافي شاپ هاي اطراف دانشگاه ها

با نزديك شدن به روز دانشجو جريانات ماركسيستي و برابري طلب در راستاي جذب نيرو و برنامه ريزي به منظور ايجاد اغتشاش در دانشگاه هاي تهران جلسات محفلي خود را در كافي شاپ هاي اطراف دانشگاه برگزار مي كنند.
جريانات ماركسيستي و برابري طلب كه سال گذشته يكي از حلقه هاي اصلي حامي جريان فتنه در دانشگاه ها به شمار مي آمدند، پس از طرد شدن از سوي دانشجويان دانشگاه ها جلسات محفلي خود را در خارج از دانشگاه برگزار مي كنند.
براساس اين گزارش جلسات حلقه هاي مذكور غالباً در كافي شاپ هاي اطراف دانشگاه هاي اصلي تهران و با هدف برنامه ريزي و ساماندهي نيروها براي ايجاد اغتشاش و درگيري در مراسم 16 آذر برگزار مي شود.
در اين جلسات كه در ساعات پاياني شب و غالباً در پشت كركره پائين كشيده شده اين كافي شاپ ها برگزار مي شود مانور بر كشته هاي خيالي سال گذشته و بهره كشي سياسي از جنايت هايي همچون كوي دانشگاه كه از سوي رهبر معظم انقلاب محكوم شد، از دستورات اصلي اين جلسات بوده است.
براساس اخبار دريافتي خبرنگار «شبكه خبر دانشجو»، همچون سال هاي گذشته آماده سازي فضا براي ورود عناصر غيردانشجو به داخل دانشگاه يكي ديگر از دستورات اين جلسات بوده است.
اين جريانات در نظر دارند پس از ورود نيروهاي غيردانشجويي خود به داخل دانشگاه، راه اندازي كارناوال و راهپيمايي سياسي در داخل دانشگاه هاي اميركبير، تهران، صنعتي شريف و خواجه نصير را به صورت همزمان دنبال كنند.
در جلسات حلقه هاي مذكور افرادي كه اعتياد به موادمخدر و قرص هاي روان گردان دارند، به چشم مي خورند. همچنين سرو مشروبات الكلي در جلسات كافي شاپي اين افراد به اقدامي عادي و روزمره تبديل شده است.
عمده اين جلسات در كافي شاپ هاي روبروي دانشگاه اميركبير و اطراف دانشگاه تهران برگزار مي شود.
در همين راستا برخي دانشجويان عضو انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران در دانشكده علوم اجتماعي اين دانشگاه هفته گذشته مراسمي با عنوان «روز بدون زنداني» برگزار كردند، كه هدف اصلي اين افراد نيز تطميع و تهييج دانشجويان براي همراهي با ورود احتمالي اين جريانات به صحن دانشگاه بوده است.
به نظر مي رسد برگزاري جلسات در فضايي خارج از دانشگاه و ياري گرفتن از نيروهاي خارجي براي اغتشاش آفريني در صحن دانشگاه در واكنش به اقدام متحد و يكپارچه دانشجويان در 16 آذر سال 88 صورت گرفته است.
دانشجويان دانشگاه هاي تهران بنا دارند مراسم گراميداشت 16 آذر امسال را هم به دليل تقارن با ايام سوگواري سيد و سالار شهيدان با اقامه عزا در صحن دانشگاه ها آغاز كنند.

 



روز دانشجو و روايتي ازسناريوي جريان فتنه

محمد صيادي
از آغاز حيات دانشگاه ها درايران، نشريات دانشجويي هم گام به عرصه نشرافكار جامعه دانشگاهي نهادند. اين نشريات قبل از انقلاب اسلامي در بحبوحه حركت هاي ماركسيستي دهه 1350به شدت رونق يافته بودند. البته بعد از پيروزي انقلاب اسلامي فضاي مناسبي براي انتشار نشريات دانشجويي فراهم آمد.
اين مسأله از دو عامل متأثر بود: اول اينكه دراوايل انقلاب اسلامي، گروه هاي متعدد سياسي اعلام موجوديت كردند و اين مسأله عاملي شد تا همين گروه ها درداخل دانشگاه ها نيز به تبليغ افكار و عقايد خود بپردازند.
دوم اينكه انقلاب اسلامي در ذات خود متضمن حفظ آزادي نشر افكار مختلف درچارچوب اسلام بود. به اين ترتيب تمام گروه هاي فكري در دانشگاه ها فرصت يافتند تا به بيان افكار خود بپردازند. اين فضاي مناسب در دوره هايي موجب سوء استفاده جريان هاي سياسي خارج از دانشگاه گرديد و نسبت جنبش دانشجويي را با احزاب و گروه هاي سياسي خارج از دانشگاه به هم زد و همين امر موجب شد تا در برخي موارد، نشريات دانشجويي به تريبون احزاب و جريانات سياسي تبديل شود درحالي كه نشريات دانشجويي مي بايست به نشر افكار دانشجويان اختصاص مي يافت و اهداف و رسالت هاي دانشجويي از قبيل آرمان خواهي عدالت طلبي را دنبال مي كرد. اين روند در دهم ارديبهشت ماه 1386 به وضوح خود را نشان داد و چاپ مقالات توهين آميز درنشريات دانشجويي دانشگاه اميركبير نبود نظارت كافي دراين عرصه را آشكار كرد. هرچند قبل از آن نيز موارد مشابه ديده شده بود.
ازسوي ديگر عدم توجه نشريات دانشجويي به رسالت ها و بايدهاي خود، قابل توجه بوده است. نشريات دانشجويي بايد به دنبال آگاهي بخشي و ايجاد روحيه تحليل در دانشجويان باشند. ضمن آنكه اين نشريات مي توانند زمينه هاي لازم را براي پرورش نخبه هاي فكري آماده سازند. گفتمان سازي و دفاع از ارزش ها نيز از وظايف اصلي نشريات دانشجويي است.
مقام معظم رهبري دراين زمينه مي فرمايند:«آن چيزي كه من به نظرم مي رسد و بايد شما جوان هاي مومن و داراي احساس مسئوليت خيلي به آن توجه كنيد اين است كه حتما كوشش خودتان را درسالم سازي محيط دانشگاه بكنيد؛ يعني از همين نشريات دانشجويي استفاده كنيد. به مخاطبين خودتان قدرت تحليل بدهيد كه حوادث و پديده ها را بتوانند بشناسند و تحليل كنند و نگذاريد ازبيرون دانشگاه براي محيط دانشجويي خط و رسم و نشان و هدايت هاي غلط درست كنند.» 1 اين تاكيد نشان از اهميت نشريات دانشجويي در تاثيرگذاري و ايجاد قدرت تحليل درميان قشر دانشجو دارد. نكاتي كه از بيانات ايشان قابل استخراج است عبارتند از: الف) لزوم سالم سازي محيط دانشگاه ب)استفاده از نشريات دانشجويي دراين سالم سازي ج) ايجاد قدرت تحليل در دانشجويان با استفاده از نشريات دانشجويي د) عدم تاثيرپذيري نادرست از جريانات سياسي خارج از دانشگاه.
ضمن آنكه پرهيز از سطحي نگري و عمق بخشيدن به مطالب نشريات، افزايش توان علمي و پايه فكري مسئولين نشريات، شناخت درست مخاطب درجهت جذب هرچه بهتر وي و درنهايت آگاهي از اولويت ها در انتشار مطالب از ديگر بايدهاي نشريات دانشجويي هستند.
نوع توجه مقام معظم رهبري به نشريات دانشجويي و تاكيد ايشان بر غني سازي فكري نشريات دانشجويي نيز بايد مورد توجه قرارگيرد. «نشريات دانشجويي درسطح كشور كمتر مباحث غني فكري را منتشر مي كنند؛ كمتر بار گفتمان سازي، تبيين آرمان هاي انقلاب اسلامي، عدالت خواهي و مطالبه را بردوش مي كشند و كمتر از ناگفته ها و مقولاتي چون استكبارستيزي و رنج مستضعفين مي گويند؛ حال آنكه مي بايست نقش يك رسانه قوي را براي انتقال مضامين بلند فكري و مباني عميق ديني ايفا كنند. به عبارت ديگر نشريات دانشجويي در نگاه مقام معظم رهبري نه تنها با اتاق فكر و حوزه نظريه پردازي، فكر و انديشه بيگانه نيستند، بلكه از نوعي ارتباط عميق و نوعي تلازم جدي برخوردارند.»2
ازطرفي بايد اشاره داشت كه در سال هاي اخير نشريات دانشجويي از نظر كمي گسترش قابل ملاحظه اي داشته اند. اين نشريات به ويژه در دوران انتخابات دهم رياست جمهوري و با توجه به فضاي سياسي آزادانه اي كه نظام جمهوري اسلامي ايجاد كرده است، به نشر انواع افكار سياسي و به خصوص افكار مخالف نظام پرداختند. البته اين دگرانديشي ها ريشه در سال هاي گذشته دارد و تاثيرپذيري از افكارغربي نقش عمده اي در آن ايفا مي كند. محمد عبدالهي پژوهشگر در حوزه مسائل دانشگاه، اين موضوع را اين گونه تحليل مي كند: «سال هاست كه درگير مقوله اي به نام غرب زدگي هستيم و مي دانيم براي مقابله بايد ابزار خاص داشت. بايد جواب استدلال را با استدلال نوشت، يكي از اين ابزار خاص و كانال ها نشريات دانشجويي هستند. متاسفانه درسال هاي گذشته يك سري از اين نشريات بلندگوي افراد خارج از دانشگاه با تفكرات دگرانديش شدند كه خود هيچ جايگاه و تريبوني نداشتند. به اين ترتيب افكاري كه با ريشه هاي انقلاب متضاد بوده، در برخي از اين نشريات رخنه كرده و هنوز هم آثار اين نفوذ را مي بينيم.»3 از سوي ديگر دانشگاه هاي كشور در ركود سياسي به سر مي برند. اين امر مسئله اي است كه به نظر مي رسد متأثر از اتفاقات فتنه 88 باشد. اين ركود خود را در انتشار نشريات دانشجويي نيز نشان داده است. نشرياتي كه هم اينك در دانشگاه هاي كشور توزيع مي شوند نه تنها مورد استقبال قرار نمي گيرند بلكه از لحاظ كيفي هم در سطح پاييني قرار دارند. آشكار است كه نظر مقام معظم رهبري مبني بر سياسي بودن دانشگاه ها است. ايشان بارها بر سياسي بودن دانشجويان تأكيد داشته اند و سياسي بودن دانشجو را لازمه مبارزه با استكبار مي دانند. ايشان در همين زمينه مي فرمايند: «بنده دلم مي خواهد اين جوانان ما؛ شما دانشجويان؛ چه دختر، چه پسر و حتي دانش آموزان مدارس روي اين ريزترين پديده هاي سياسي دنيا فكر كنيد و تحليل بدهيد. گيرم كه تحليلي هم بدهيد كه خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت كند آن دستهايي را كه تلاش كرده اند و مي كنند كه قشر جوان و دانشگاه ما را غيرسياسي كنند. كشوري كه جوانانش سياسي نباشند، اصلا توي باغ مسائل سياسي نيستند، مسائل سياسي دنيا را نمي فهمند، جريانهاي سياسي دنيا را نمي فهمند و تحليل درست ندارند. مگر چنين كشوري مي تواند بر دوش مردم، حكومت و حركت و مبارزه و جهاد كند؟!»4 در اين ميان دانشجويان بايد از نشريات دانشجويي جهت ايجاد آگاهي هاي سياسي در دانشگاه استفاده نمايند. در واقع، يكي از ابزارهاي مؤثر در ايجاد فضاي سياسي سالم و همراه با شور و نشاط دانشجويي نشريات سياسي دانشجويي است.
اگر نيك بنگريم نقش برخي نشريات دانشجويي را در فتنه 88 به وضوح مشاهده خواهيم كرد. نقش اين نشريات در تحريك احساسات دانشجويان در دانشگاه هاي كشور پس از انتخابات 22 خرداد 88 عليه نظام اسلامي، ناديده انگاشتني نيست. عليرضا كريمي، عضو شوراي مركزي اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان مستقل سراسر كشور با اشاره به مسئله شفاف سازي در فتنه ها بيان مي دارد: «شفاف سازي در فتنه ها اثر بسيار مهمي در روشن شدن حقيقت دارد. اگر برخي نشريات دانشجويي فضا را غبارآلود مي كنند از دو حالت خارج نيست: يا صاحبان اين نشريات دانشجويي جاهل اند و يا جزء عوامل قطعي دشمن هستند. فقط آن دسته از نشريات دانشجويي كه در فتنه 88 به دنبال شفاف سازي و پاسخ به سؤالات پيش آمده در مورد انتخابات بودند، در راستاي منافع ملي حركت كرده اند.»5 كريمي ضمن مورد توجه قرار دادن 16 آذر به عنوان روز دانشجو اشاره مي كند: «16 آذر روز اوج گرفتن استكبارستيزي ملت ايران است. اين روز نماد عدالتخواهي و استكبارستيزي جنبش دانشجويي است و به تبع آن، نشريات دانشجويي نيز در آستانه اين روز بايد به رسالت خود، كه آرمان خواهي و آگاه سازي دانشجويان است، بپردازند. از دانشجويان انتظار مي رود در اين روز بر رسالت هاي عدالتخواهانه خود پافشاري كنند و اجازه ندهند كه جريان هاي فتنه گر اين روز را به نفع خود مصادره كنند.» طبيعي است كه در آستانه روز دانشجو، جريان فتنه به دنبال سوءاستفاده از اين روز و مصادره آن به نفع خود است. اين مسئله به وضوح در موضع گيري ها و به ويژه تلاش هايشان در عرصه مجازي قابل مشاهده است. كريمي به اين موضوع اشاره مي كند و به تحليل عملكرد جريان فتنه در روز دانشجو مي پردازد: «جريان فتنه در تلاش خواهد بود تا 16 آذر را به نفع خود قبضه كند. اين جريان مي خواهد نشان دهد كه تظاهرات دانشجويان در سال 1332 و شهادت سه تن از آن ها در اين روز، جهت مقابله با آمريكا نبوده و صرفا اقدامي عليه حكومت شاهنشاهي بوده است و به اين ترتيب با نفي جنبه استكبارستيزانه اين روز، به مطابقت دادن 16 آذر 1332 با شرايط فعلي بپردازد، در حالي كه هر دانشجوي آگاهي مي داند كه دانشجويان در 16 آذر 1332 هدفي جز استكبارستيزي نداشته اند.»
با توجه به مواردي كه به آن ها اشاره رفت و سابقه جريان فتنه در روز دانشجوي سال گذشته، چهار سناريو براي عملكرد جريان فتنه در مورد نشريات دانشجويي به ويژه با توجه به روز دانشجو، قابل پيش بيني است:
نخست؛ استفاده جريان فتنه از افراد خاص جهت اخذ مجوز نشريات دانشجويي: در اين فرآيند، جريان مذكور تلاش مي كنند از افرادي كه ظاهرالصلاح هستند يا سابقه فعاليت سياسي ندارند جهت تأسيس نشريه استفاده كنند. سپس با بازيچه قرار دادن اين افراد زمينه سوءاستفاده از آن ها را فراهم كرده و مطالب دلخواه خود را در نشريات دانشجويي به چاپ برسانند.
دوم؛ فعال كردن نشريات معلق: در اين مرحله تلاش مي كنند تا نشرياتي كه داراي مجوز هستند اما به هر دليلي چاپ نمي شوند فعال گردند. اين روش موجب خواهد شد كه جريان فتنه به راحتي بتواند افكار و عقايد باطل خود را كه قطعا بر ضد نظام اسلامي و منافع ملي است انتشار دهند.
سوم؛ فعال كردن نشريات توقيف شده: برخي نشريات دانشجويي به دليل تخلفاتي كه در گذشته داشته اند، توقيف شده اند. جريان فتنه تلاش خواهد كرد اين نشريات را از حالت توقيف درآورد. در اين فرآيند هوشياري مسئولين دانشگاهي مي تواند زمينه هرگونه سوءاستفاده را در روز دانشجو از بين ببرد.
چهارم؛ سياسي نويس كردن نشريات غيرسياسي: طبيعتا همه نشريات دانشجويي سياسي نيستند. نشريات دانشجويي شامل نشريات علمي و فرهنگي هم مي شوند. در اين مرحله، تلاش بر اين خواهد بود كه اين نشريات هم سياسي شوند. در واقع با نفوذ در اين نشريات به سياسي نويس كردن آن ها خواهند پرداخت و به هر نحو ممكن و از هر بهانه اي براي تغيير محتواي نشريات علمي و فرهنگي يا مرتبط ساختن موضوعات مطروحه در آن ها به مباحث سياسي سود خواهند جست.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
1. بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با جمعي از دانشجويان شركت كننده در اولين همايش نشريات دانشجويي كشور، 1377
2. محمدمهدي تهراني، كيهان، 24/12/1387، ص12
3. گزارش روز، كيهان، 29/4/87، ص5
4. بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با دانش آموزان و دانشجويان به مناسبت روز ملي مبارزه با استكبار، 12/8/1372
5. مصاحبه نويسنده با آقاي كريمي، 9/9/1389

 



يك عمرجنبش دانشجويي

مهدي امامقلي
بي ترديد جنبش دانشجويي به دليل برخورداري از شاخص هاي ذاتي وممتاز خود (جواني، برآمدن از حوزه هاي علمي و آكادميك، استقلال ازجريانات حزبي و جناحي)، گسترده ترين و اثرگذارترين جريان اجتماعي يك كشور است. از همين رو است كه همواره درتشكيل، تحول و يا تغييرگفتمان هاي اجتماعي و يا پارامترهاي ساختاري و ارزشي يك كشور، نقش دانشجو و دانشگاه نسبت به ساير گروه ها و جريانات اجتماعي و سياسي يك كشور پررنگ تر و ملموس تر بوده است.
به همين دليل است كه تمامي رهبران عالم جداي از ايدئولوژي حاكم بر جامعه، همواره نگاه ويژه اي را نسبت به دانشجو و محافل علمي و نخبگان خود داشته اند. از اين رو در آستانه سالروز شهادت سه تن از دانشجويان مسلمان (واقعه 16آذر) بررسي تاريخي و تحليلي جنبش دانشجويي در ايران و شاخص هاي آن در دهه عدالت و پيشرفت قابل تامل به نظر مي رسد.
واكاوي حركت هاي دانشجويي دريك دهه اخير نشان مي دهد كه هرگاه جريان دانشجويي مولفه استقلال را از كف داده و از آرمان هاي اوليه اش جدا شده و به افراط و تفريط دچار شده، راه اصلي حركت هاي دانشگاهي را معطوف انحراف و استحاله كرده است و حركتي كه روزي براي برپايي نماز (جهت اصلي تاسيس هاي انجمن هاي اسلامي دردهه 20) منعقد شده بود را تحت تاثير انديشه هاي سكولاريستي و ليبرالي قرارداده و بطور ديناميك در صف مخالفان جنبش دانشجويي مسلمان قرارگرفته است.
به دليل همين افراطي گري ها و تمسك به كانون هاي قدرت وثروت، امثالي چون طبرزدي كه هر روز درنماز جماعت دانشگاه شركت مي كردند سرانجام درجهت مخالفت با ساختارهاي قانوني و شرعي نظام اسلامي، هويت خود را در تابعيت رژيم هايي چون اسرائيل ديدند. باطبي و عطري كه ليدرهاي اصلي انجمن هاي اسلامي دفتر تحكيم وحدت وقت بودند سرانجام لحاف خود را دررسانه هاي خارجي چون a .o. Vپهن كردند.
حمزه. غ عضو شوراي مركزي انجمن اسلامي دانشگاه تربيت مدرس به دليل مبتلا شدن به همين استراتژي هاي راديكال، مسئول شاخه جوانان ستاد انتخاباتي فلان كانديد در انتخابات رياست جمهوري شد و نهايتا چندي پيش از كشور گريخت. مجيد توكلي كه ليدر طيف مدرن دانشجويي در دانشگاه تهران بود، درغائله فتنه 88، پس از ايجاد اغتشاشات سازماندهي شده، حين فرار از دانشگاه اميركبير درحاليكه لباس زنانه به تن داشت دستگير شد.
ناگفته پيداست كه بازخواني علل و عوامل غائله 18تير 88 كه عده اي دانشجونماي وابسته به حلقه كيان، جريان موسوي خوئيني ها و روزنامه سلام كه در برابر آرمان هايشان طغيان كرده بودند از همين دست است. از اينرو، آرمان خواهي و دوري از افراط و تفريط بايستي درمانيفست جنبش دانشجويي مسلمان باز تعريف شود تا درپيكره تئوريك و تشكيلاتي جريانات دانشجويي اينگونه انحرافات تاسف برانگيز تكرار نشود.
دكتر لنكراني وزير وقت بهداشت، درمان و آموزش كشور در دولت نهم، در نشست دانشجويي انجمن هاي اسلامي در مشهد در سال 86 بدين مضمون عنوان كرد كه «آقاي احمدي نژاد، گفتمان عدالت را از ميان مطالبات و مواضع شما دانشجويان گرفته و اين مايه خير و بركت دانشجوياني چون شماست.» درهمين راستا نگاهي به تحركات دانشجويي درچند سال اخير نشان دهنده عمق استراتژيك مسئله اعتقاد وعدالتخواهي درميان دانشجويان و ميزان آن درحوزه هاي تصميم سازي و تصميم گيري است.
انتقاد و پيگيري مسئله مديريت دانشگاه آزاد ازسوي دانشجويان و موج بيانيه ها و تجمعات دانشجويي پيرامون اين مسئله كه ازسوي انجمن هاي اسلامي دانشجويان مستقل كليد خورد. انتقاد به مدرك دكتراي مرحوم كردان كه در روز رأي گيري مجلس (بيش از سه ماه قبل از استيضاح) از سوي دانشجويان صورت گرفت و... حتي اخيرا موج اعتراضات دانشجويان پيرامون پولشويي و... نمونه هايي برطول وعرض گفتمان انتقادي و عدالتخواهي جريان دانشجويي در كشور است كه بايستي همچنان پيگيري و تقويت شود. اما نكته مهمتر از آن، نگهداري و مراقبت از گفتمان عدالت است چه آنكه عده اي از جريانات فتنه جوي داخلي و خارجي درصدد آنند تا عدالت برآمده از رهنمودهاي رهبري، مطالبات دانشجويي و شعارها و طرح هاي عدالتخواهانه جاري در امور كشور و برنامه هايي از قبيل هدفمندي يارانه ها و... را تحت تاثير اهداف معاندانه و غرض ورزانه قرار داده و حتي با رسوخ در بدنه هاي اجرايي كشور، عدالت را به مسلخ خودخواهي هاي خود ببرند!
اگر 16 آذر 32، دانشجويان با مجهزشدن به سلاح بصيرت، در برابر آمريكايي ها و عوامل كودتاي 28مرداد 32، سينه سپر كردند و شهادت را لبيك گفتند امروزشاهد آنيم كه همان دانشجويان مسلمان نيز با تمام ظرفيت كمي و كيفي خود در برابر همان امپرياليزم آمريكايي و پياده نظام هاي داخلي و فتنه گران قد علم كرده و نقشه هاي شوم آنان را نقش بر آب كرده اند.
فتنه 88 و نقش دانشجويان به عنوان «افسران جنگ نرم» درمقابله تئوريك و تشكيلاتي با كودتاي مخملي غرب و جريان اپوزيسيون و حضور دانشجويان آگاه در گردهمايي روزهاي 16 و 17 و 18 آذر سال پيش و نيز حماسه نهم دي و 22 بهمن مصاديق روشني از اين ادعاست.
پرواضح است كه مقابله با خواست ملت، شورش عليه دموكراسي، طغيان و عدم تمكين به قانون اساسي يك ملت، دخالت در امور داخلي يك كشور و مقابله با صلح و امنيت بين المللي وجوه ديگري از تعاريف استكبار و ظلم است. بررسي فراز و نشيب هاي سياسي و اجتماعي كشور و بازخواني حركات جنبش دانشجويي پس از گذشت بيش از 6 دهه از رخداد 16آذر32، گوياي اين واقعيت انكارناپذير است كه همچنان دانشجويان اين مرز و بوم در برابر ظلم و بي عدالتي قيام مي كنند و تاب تحمل، تساهل و تسامح هيچ گونه زورگويي و بي منطقي خارجي و داخلي را ندارند. چه آنكه همين دانشجويان مسلمان يك دهه پس از حماسه16آذر، هويت واقعي و اسلامي خويش را با همراهي حضرت امام(ره) و نهضت اسلامي بازتعريف كردند و در ابتدايي ترين سالهاي پيروزي انقلاب اسلامي با تسخير لانه جاسوسي و سردادن شعار «لبيك ياخميني» و بعدها با شعار «لبيك يا خامنه اي» عمق استراتژي خود را نسبت به آرمان هاي ميهن اسلامي و جمهوري اسلامي ايران اثبات كردند.

 



تبارشناسي فتنه

اميد حسيني
جنبشي كه اين روزها به «جنبش سبز» مشهور شده، تركيبي است از اسامي و عناصر ناهمگون و گاه متضاد كه سال گذشته به بهانه دروغ تقلب دور هم جمع شدند و كنار هم ايستادند. البته اين جنبش بيشتر از آنكه عيني و واقعي باشد، تبليغاتي و رسانه اي است و اين عناصر گوناگون، هر يك از طريق بيانيه، سخنراني و تبليغات رسانه اي نام جنبش را زنده نگه مي دارند!
مثلا كروبي مي گويد جنبش سبز مردم ايران هنوز هم زنده است! موسوي مي گويد 3ميليون دانشجوي بيدار، سرمايه جنبش سبز هستند! و امير ارجمند مشاور فراري موسوي در جمع سبزهاي برلين(؟!) ادعا مي كند: «جنبش سبز ادامه انقلاب مشروطيت و انقلاب اسلامي است»!
اما در عمل و در واقعيت، نشاني از اين جنبش موهوم در سطح جامعه و در زندگي مردم ديده نمي شود. اين فراگير نبودن و عيني و واقعي نبودن، دلائل زيادي دارد كه تجزيه و تحليل آنها، مي تواند ما را در شناخت جريان فتنه و نحوه برخورد با آن، ياري كند. براي بررسي اين موضوع، بد نيست نگاهي بيندازيم به تركيب حاميان موسوي در انتخابات. (اينجا شبهه كودكانه اي را مطرح مي كنند كه «اگر واقعاً جنبش مرده، پس چرا باز هم از آن صحبت مي كنيد؟»! در جواب بايد بگوييم كه مكاتب، احزاب و گروه هاي زيادي در تاريخ وجود داشته اند كه ديگر نيستند، اما باز هم درباره آنها صحبت مي شود كه خوارج يك نمونه از آنهاست)!
آراي موسوي در انتخابات به چند دسته و گروه مختلف تعلق داشت:
اصلاح طلبان: به طور طبيعي آراي بخش اعظم اصلاح طلبان متوجه موسوي بود. راي اصلاح طلبان، يعني همان رايي كه مصطفي معين در انتخابات دوره نهم به دست آورده بود. حدوداً 4 ميليون! اين جمعيت، باتوجه به دغدغه هاي جناحي، حزبي، سياسي و اعتقادي، هيچگاه به شخصي غيراصلاح طلب راي نداده و نخواهد داد.
اصولگرايان منتقد احمدي نژاد: بخش ديگر حاميان موسوي اصولگراياني بودند كه به خاطر مخالفت با احمدي نژاد، به ناچار به سمت موسوي گرايش پيدا كردند. اين گروه حتي ستادي با عنوان «جبهه اصولگرايان حامي موسوي» تشكيل دادند كه رئيس شوراي سياستگذاري آن، حجت الاسلام اكرمي(عضو جامعه روحانيت) بود. در بيانيه اين گروه آمده است: «ما مطمئن هستيم كه در تعامل ميرحسين موسوي با رهبري، كمترين خللي وجود ندارد و ميرحسين موسوي با اعتقاد كامل به اصل ولايت فقيه و ولايت رهبر معظم انقلاب، به صحنه آمده است»
نيروهاي حزب اللهي و مذهبي و مردم عادي: نيروهاي مذهبي، رزمنده و حزب اللهي هايي نگاهي سنتي و تاريخي به موسوي داشتند. مخصوصاً باتوجه به شخصيت موسوي و محبوبيت نسبي و نوستالژيك او در بين مردم و باتوجه به اينكه ورود وي به صحنه انتخابات با سخنراني و حضور او در يكي از مساجد جنوب شهر تهران همراه بود.
طبقه مرفه و اشراف: طبقه متوسط به بالا، مرفه و شمال شهرنشين ها مخصوصا در تهران و شهرهاي بزرگ. اين مسئله حتي در مناطق مختلف شهر قم نيز مشهود بود و تفاوت آراي منطقه سالاريه با منطقه محروم نيروگاه، اين نكته را اثبات مي كند. (كتاب جامعه شناسي 22 خرداد)
نخبگان: نخبگان دانشگاهي، هنرمندان و... بخش ديگري از حاميان موسوي را تشكيل مي دادند. هر چند نخبگاني هم بودند كه در انتخابات به احمدي نژاد تمايل داشتند. از جمله پروفسور فرخ سعيدي پدر علم جراحي ايران، پروفسور مجتبي شمسي پور مرد سال شيمي جهان، پروفسور آشتياني استاد برجسته دانشگاه، دكتر حيدرعلي شايانفر استاد نمونه و برتر سال 88 و جمع زيادي از اساتيد، هنرمندان و ورزشكاران كشور، اما به هر حال رأي اكثريت نخبگان، متوجه موسوي بود كه اين مسئله دلايل مختلفي دارد. از جمله ارتباط كمرنگ و گاه اشتباه دولت با نخبگان، كم اعتنايي به نخبگان در كنار اعتناي زياد به توده مردم در سفرهاي استاني، برخي تصميمات مديريتي كشور و برخي اشتباهات فاحش مسئولين. نخبگاني هم بودند كه نه به دلايل سياسي بلكه به خاطرشان و جايگاه و امتيازات خود، حاضر نبودند همراه عموم مردم باشند! البته گرايش غالب نخبگان به سمت موسوي، نشان دهنده جدايي آنها از فضاي جامعه و توده مردم نيز هست! (كتاب جامعه شناسي 22 خرداد)
جريانات مخالف: بخش ديگري از حاميان موسوي را بايد جريان هاي مخالف نظام چه در داخل و چه در خارج از كشور دانست. موسوي اگرچه در طول دوران تبليغات، به مسائلي چون ولايت فقيه، خط امام، بسيج، حزب الله و... اشاره مي كرد، اما تأييد برخي جريانات و احزاب (مشاركت، مجاهدين، نهضت آزادي) از سوي او و مخالفت او با احمدي نژاد، خواسته حداقلي مخالفين نظام بود. البته منظور از مخالفين نظام، الزاما به معناي منافقين و مخالفيني نيست كه به طور مسلحانه با نظام درگير هستند، بلكه همه افراد و جرياناتي كه از ابتدا با انقلاب مخالف بوده و يا به نوعي از نظام سرخورده شده اند، در زمره اين افراد هستند.
اين نمايي كلي از جريانات حامي موسوي در انتخابات سال گذشته است كه رأي آنها در روز انتخابات حدودا 13 ميليون نفر شد. البته تحليل رفتار اين جمعيت در حوادث بعد از انتخابات، مشابه تحليل رفتار آنها در روزهاي قبل از انتخابات نيست. چون اصلا خود اين جمعيت، مشابه هم نيستند. هر چند خود موسوي و اصلاح طلبان حامي او، همواره تلاش مي كنند همه اين 13 ميليون را جزو معترضين بدانند!
به طور كلي بايد قبول كنيم كه همزمان با ادعاي تقلب از سوي موسوي، براي بسياري از اينها مخصوصا جمعيت شهري ساكن تهران شبهه تقلب مطرح بود، اما نوع رفتار همه آنها يكسان نبود. با تبديل مسئله تقلب به فاز مخالفت با نظام و انقلاب و رهبري و بسيج، طبيعي است كه بخش هاي مذهبي، حزب اللهي و اصولگراي حامي موسوي در همراهي او دچار ترديد شوند كه شدند.
اگر بخواهيم از هر كدام اين جريان ها براي ادعاي خود شاهد بياوريم، موارد زيادي را سراغ داريم. به عنوان مثال آقايان اكرمي، ناطق نوري، باهنر و... جزو اصولگراهايي بودند كه ديگر از موسوي حمايت نكردند. اصلاح طلبان زيادي هم داشتيم كه به صورت علني و غيرعلني راه خود را از موسوي جدا كردند. (پزشكيان، خباز، كواكبيان و ...) مثلا نماينده شهر من (لنگرود) آقاي مهرداد لاهوتي كه از ليست اصلاح طلبان وارد مجلس شده و در انتخابات هم به طور ضمني از موسوي حمايت كرده بود، بعد از خطبه هاي رهبر انقلاب در نمازجمعه 29خرداد، اطلاعيه اي در سطح شهرستان توزيع كرد و بر فصل الخطاب بودن اين خطبه ها و جدايي از موسوي تاكيد كرد.
نخبگان و هنرمندان زيادي هم داشتيم كه اسمشان در ليست حاميان موسوي بود اما بعد از انتخابات، هيچ حمايتي از او نكردند. همچنين بسياري از افرادي كه به طور سنتي به جريان خط امام تعلق داشتند، كم كم راه خود را از موسوي جدا كردند. مثل خانم مرضيه دباغ و خانم مصطفوي دختر حضرت امام و...
طبيعتا نيروهاي اصولگرا، حزب اللهي، بسيجي و رزمنده اي هم كه فقط به خاطر مخالفت با احمدي نژاد و نه مخالفت با نظام و رهبري، به سمت موسوي تمايل پيدا كرده بودند، آنها هم دليلي براي ادامه حمايت خود نمي ديدند.
بنابراين نتيجه مي گيريم كه باقيمانده حاميان موسوي تركيبي بودند از اصلاح طلبان افراطي، مدعيان خط امام و مخالفان نظام، حتي آنهايي كه راي نداده بودند اما از فرصت به دست آمده، نهايت استفاده را مي بردند يعني اراذل و اوباش! البته حرف من به معناي اين نيست كه هيچ نيروي اصولگرا، حزب اللهي و بسيجي و حامي نظام، نمي تواند همچنان حامي موسوي باقي بماند، اما قبول كنيد كه اينها در برابر كليت جريان خود، استثنا هستند.
در اين شرايط، جنبش سبز وارد مرحله جديدي شد. مرحله اي كه سطح توقعات آن از انتخابات، متوجه خود نظام، انقلاب، شعارها و سياست هاي اصلي نظام، ولايت فقيه و شخص رهبري شد. همزمان با اين تغييرات، از جمعيت خياباني كاسته و بر ميزان تبليغات رسانه اي افزوده شد.
بخش زيادي از وظايف جديد جنبش سبز، برعهده نيروهاي فراري از جمله سازگارا، نوري زاده، گنجي، سروش، كديور، مهاجراني، مخملباف و ديگران قرار داشت. به طوري كه جديدترين راهكارها، شعارها و برنامه ها دقيقا از طريق رسانه ها و از زبان اين افراد به داخل كشور وارد مي شد.
البته موسوي و اصلاح طلبان داخلي، مواضع دوگانه اي در اين خصوص داشتند. آنها از طرفي با آغوش باز پذيراي بخش خارجي جنبش خود بودند چون اولا همه آنها «اهداف مشتركي» را دنبال مي كردند. ثانيا همه آنها تا چندي قبل در داخل كشور و در كنار هم بودند! ثالثا حمايت دولت ها و سازمان هاي غربي از جنبش سبز و اعتراضات داخلي، مديون تبليغات رسانه اي و جار و جنجال اين عناصر فراري بود. (اخبار، تحليل ها، گزارش ها، دروغ ها و شايعات از طريق افرادي چون گنجي، سازگارا، حقيقت جو، افشاري و... به رسانه هاي خارجي مي رسيد.)
اما از سوي ديگر هرگاه كه اسنادي از دخالت اين بخش خارجي در اغتشاشات داخلي ارائه مي شد، موسوي و اصلاح طلبان با رد هرگونه همكاري خارجي، ادعا مي كردند كه همه اعتراضات از سوي مردم و بدون دخالت عناصر خارجي بوده است! بعضي دوستان ساده دل هم به ما اعتراض مي كردند و مي كنند كه«باور كنيد ما از هيچ كجا پول نمي گيريم»!
اين رفتار دوگانه، حتي در اغتشاشات، حرمت شكني ها و سردادن شعارهاي اهانت آميز هم ادامه پيدا كرد. موسوي از يك سو همه معترضين را همراه خود و جنبش سبز معرفي مي كرد و برخورد پليس را با آنها محكوم مي كرد اما هر وقت كه مسئولان نظام به شعارهاي اهانت آميز، آتش سوزي ها و اغتشاشات اشاره مي كردند، ادعا مي كرد كه اينها جنبش سبز نيستند. وي حتي به صراحت همه آتش سوزي ها را به نيروهاي مقابل و بسيجيان منسوب مي كرد!
در مثل مناقشه نيست. معلولاني را تصور كنيد كه براي احقاق حقوق خود، تشكلي را راه اندازي كرده اند. در اين ميان جماعتي از كران و كوران و گنگان و مجنونان هم مي آيند و خرابكاري مي كنند. آن تشكل دو راه بيشتر ندارد. يا اينكه براي پيشبرد اهداف خود، اينها را هم همراه خود بداند و يا اينكه به صراحت از رفتار اين جماعت اعلام برائت كند و برخورد با آنها را محكوم نكند، حتي اگرهمراهي اينها، به نفعشان باشد!
اين رفتار دوگانه موسوي يك دليل بيشتر نداشت. اعلام برائت صريح او از اين گونه حرمت شكني ها، به معناي ناديده گرفتن بخش زيادي از عناصر افراطي جنبش سبز و در نتيجه نارضايتي آنها از شخص موسوي بود. به همين جهت حتي اگر به ظاهر از شعارهايي چون» جمهوري ايراني «و» نه غزه، نه لبنان «اعلام برائت مي كردند، اما بلافاصله حاميان اين قبيل شعارها را با توجيهاتي چون» بايد علت اين شعارها را بررسي كنيم! رفتار حاكميت باعث اين شعارها شده! دوباره به سمت خود جلب مي كردند.
البته اين روزها ديگر همان تعارف سال گذشته را هم كنار گذاشته اند و همسر موسوي علنا با جريان فتنه فراري مصاحبه مي كند و از اهداف مشترك و برنامه ها وراهكارهاي مشترك سخن مي گويد!
به همين جهت بعد از گذشت يك سال و نيم از فتنه سال گذشته، ديگر حناي اين جماعت رنگي ندارد و مظلوم نمايي و ادعاهاي خط امامي آنها هم ديگر نمي تواند به فرياد آنها برسد. پس با عرض معذرت از دوستان عزيزي كه بخش داخلي و انقلابي(!) جنبش سبز را تشكيل مي دهند، چه بخواهند چه نه، امروز جريان فتنه، تركيبي است از جماعت كران و كوران و گنگان و مجنونان كه به جان هم افتاده اند!
¤ وبلاگ آهستان




 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14