(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 29  آذر 1389- شماره 19818

پايه ريزي مدينه معنوي اسلامي
نقش آفرينان عصرتاريكي - 39
احساس خطر «هايزر» از ورود امام به ايران

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




پايه ريزي مدينه معنوي اسلامي

محمد مددپور
اگر شرق تحت تاثير لايه هاي سطحي آداب و رسوم فرهنگ و هنر غربي قرار گرفت، فلسفه و فرهنگ يوناني نيز به تدريج از متفكران شرقي متاثر شد، چيزي كه در آراي افلاطون قبلا مشهود بود و در عصر هلني نيز بسياري از نويسندگان يوناني و كاهنان مصري و متفكران ديني مشرق زمين باور داشتند كه بسياري از متفكران كهن يوناني چون اورفئوس، موسايوس، دايدالوس، هومر، لوكورگوس، افلاطون، فيثاغورث، اودوكسوس، ملامپوس، اوپنوبيدس و دموكريتوس از شرق ديدار كرده و منبع و ماخذ فكر آنها را شرقي و مصري مي دانند.
هرودت نيز گفته بود: يونانيان آيين هاي مقدس و مراسم و فن پيشگويي و غيره را از شرقيان فرا گرفتند. يهوديان معتقد بودند يونانيان به ناحق انديشه هاي فلسفي خود را از كتب مقدس آنها ربوده اند، در حالي كه خود مي كوشيدند با منطق يوناني مجهز شوند و مورخان يهودي روش محققان اسكندراني را براي تاريخ نويسي برگزيدند و در فلسفه، «عقل كل» را به جاي خدا قرار ندادند. نهايت آن كه شرقيان مقاومت معنوي و ديني خود را با نفوذ در درون فرهنگ فلسفي يوناني نيز استمرار بخشيدند.
نتيجه مقاومت ديني شرقيان در تاريخ عمومي دنياي باستان آن بود كه مايه ضعف و زوال نابه هنگام امپراتوري هاي يونانيان گرديد. در ايران، ابتدا پارتي ها موجب سرنگوني يونانيان شدند؛ هرچند در آغاز به جهت فقر فرهنگي ظاهري آن را براي اظهار هم ترازي فرهنگي پذيرفتند، به تدريج به فرهنگ ديني و اساطيري بومي ايران روي آوردند، و از آنجا كه در اين رجوع چندان ريشه دار نبودند، با مقاومت تمام عيار ايرانيان مومن سرنگون شدند.
ساسانيان، گرچه داعيه خلوص مطلق داشتند، خود نيز به نحوي تحت تاثير فرهنگ يوناني بودند، چنان كه نقوش برجسته ساساني تقليدي از حجاري هاي رومي است و اغلب با روحيه اي دنيوي صورت گرفته است؛ چنان كه نقش برجسته ترايانوس امپراتور روم چنين است. يونانيت در اين نقش برجسته ها به جهت شبيه سازي و نزديكي به طبيعت و توجه به نقش زنان و رقاصه ها و رامشگران، كه در عهد هخامنشي سابقه نداشته است، نمايان مي شود؛ وگرنه روايت اعمال شهرياران ايران، در صورت اساطيري و ديني، قبل از سيطره يونانيان وجود داشته است؛ اما، در كل، ايران عصر ساساني نيز بدون تذكر به فرادهش ديني قابل درك نيست. دوره اي كه فره ايزدي از شهر ياران و مغان زرتشتي ايراني دور مي شود و شهر ياراني چون خسروپرويز و يزدگرد سوم بر اريكه شهرياري مي نشينند و به استبداد و ظلم و جور سيطره پيدا مي كنند، كار آيين فرهي شهرياري و دينداري كهن ايران به پايان مي رسد، و فسخ و مسخ و نسخ مي شود و خورشيد حقيقت از افق اسلام تجلي و ظهور مي كند. و روح فرهي ايراني گمشده خويش را در آئين ولايي اسلام و تشيع علوي معصومانه و وجوات مقدس امامان معصوم(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) و نهايتا حضرت نبي ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله وسلم يافت و هر آنچه در عصر ساساني و يونانزدگي هلني فروپاشيده و مستور شده بود انكشاف و اشراق پيدا كرد. علاوه بر اين، «مدينه النبي» مي توانست، «ورجمكرد» را احيا كند.
بخش دوم: استمرار آيين فرهي مزدايي در عالم ولايي اسلامي
سنت ولايي معصومانه
صرف نظر از ماهيت ماجرايي كه در آسمان رخ مي دهد، جهان عصر بعثت، در ساحت تفكر، پرجنب و جوش و پرتلاطم و طوفاني است. حال مخافت آميز بشر در مواجهه با رازهاي عالم وجود، در اين عصر فروپاشي تمدن ها، تزلزل عقل انديشي يوناني و استحاله آن در اديان سري و آيين هاي جادويي مشرق زمين را تسهيل مي بخشد. همه امور در اين دوران مهياست تا چون ماده اي صورت ديني نويي به خود گيرد، چه در قلمرو قول و چه در قلمرو فعل و حال.
در چنين اوضاع و احوالي است كه محمد مصطفي(ص) مدينه معنوي اسلام را، براساس حقيقت و شريعت و طريقت، متحقق مي سازد، و چنان كه عالم به واسطه رقيقه عشقيه و حب ذاتي الهي به پيدايي آمده بود، مدينه الرسول و النبي نيز چونان مدينه قدسي عالم اسلامي بر باطن محبت و قرب به حق «ولايت» استقرار مي يابد. طبقات چهارگانه، دنيوي عالم ممسوخ اساطيري ساساني و شرك يونان زده به صورت طبقات معنوي قلب ماهيت پيدا مي كند. «تولي و تبري» ساحت دروني و بيروني مدينه را متعين مي سازد. به اقتضاي ولايت و قرب به حق، كساني كه با محمد رسول الله همراه اند به يكديگر مهر مي ورزنده و بيگانگان را طرد مي كنند.
بدين سان امت اسلامي تأسيس مي شود، و سنت اسلامي، كه سه ساحت دين را داراست، در ذيل عالم اسلامي تكوين مي يابد. سنت آن چنان كه اهل ظاهر در مي يابند صرف اقوال و روايات نيست، بلكه فعل و حال متعالي قدسي نبوي و ولوي و همان مآثر مأثورات و ودايع تاريخي است كه در معارف اسلامي به امانات نيز تعبير مي شود. سنت با تراديسيو (Traditio) به لاتين و پارادوريس (Paradoris) به يوناني و پرادته (Pradata) به اوستايي و فرادهش به فارسي و اوبرليفرونگ (Uberliefrung) به آلماني تراديسيون و تراديشن (Tradition) به فرانسه و انگليسي هم معني است.
هنگامي كه امانات تاريخي يا مآثر مأثورات قومي فاقد تفكر مي شود، اين به معني غلبه صرف اقوال و جدل قولي ظاهري ممسوخ است، در حالي كه با امانات اصيل حقيقي چونان ره آورد يك تجربه حضوري روحي، عالمي در فتوح باطني بشر چهره مي گشايد، كه با آن به آسمان هاي برين پر مي كشد. در اين مقام و منزل، كه سنت معناي اصلي اش چهره مي گشايد و پس از چهره گشايي با آغاز عصر غيبت در حجاب تاريك خود فرو مي رود، انسان قدسي سنتي در عالم اسلامي در مقام تفكر معنوي و غلبه حال حيرت در برابر عالم راز، از موجود به وجود سير مي كند و پرده از راز برمي گيرد. وجود موجودات راز است، و با حيرت در برابر اين راز، تفكر آغاز مي شود.
پاورقي

 



نقش آفرينان عصرتاريكي - 39
احساس خطر «هايزر» از ورود امام به ايران

مرتضي صفارهرندي
تلاش حمايتگرانه عضو برجسته نهضت آزادي براي دولت بختيار درحالي صورت مي گرفت كه حزب متبوع بختيار (جبهه ملي) به رغم عهد شكني دبيركل خود نسبت به امام و خيز ناموفق وي براي نخست وزير شدن، بختيار را به عدم رعايت انضباط سازماني متهم كرد و او را از عضويت در جبهه ملي بركنار ساخت. جالب است كه جبهه ملي در آن روزها يك اجتماع در مسجد امام خميني بازار تهران ترتيب داد تا برائت خود از اين رفتار بختيار را به اطلاع عموم مردم برساند. انتخاب مسجد براي برگزاري اجتماع سياسي يك حزب سكولار گوياي واقعيت بزرگي است كه هم اكنون بقاياي اين حزب حاضر نيستند يادي از آن بكنند. البته آنان در همان زمان هم رفتار متناقضي داشتند. تأكيد جبهه ملي بر رهبري امام خميني در اين اجتماع در حالي ابراز مي شد كه وقتي امام در پيام اربعين حسيني از نمايندگان پارلمان رژيم ستمشاهي خواستند كه از رفتن به مجلسين احتراز كنند، سنجابي به نوشته خودش به آن نمايندگان گفته بود كه استعفا ندهند.289
به رغم مذاكرات پشت پرده ميناچي بامأموران سفارت آمريكا براي تقويت بختيار، مهندس مهدي بازرگان زماني كه از سوي امام خميني براي ساماندهي اعتصاب كاركنان صنايع نفت به آبادان سفركرده بود گفت كه هيچ نظري درباره دولت بختيار ندارد و كوچكترين دخالتي در انتخاب وي يا برنامه هايش نداشته است.
امام خميني بازرگان را مأمور كرده بودند كه به اتفاق آقايان هاشمي رفسنجاني و مصطفي كتيرايي و دو نفر به انتخاب بازرگان كاركنان صنايع نفت را به رساندن توليد سوخت به سطح تأمين نيازهاي ضروري مردم متقاعد كنند. او نيز هاشم صباغيان عضو نهضت آزادي و مهندس سيدكاظم حسيبي از اعضاي قديمي جبهه ملي را براي همراهي در اين مأموريت انتخاب كرد. مشكلاتي كه دراين مأموريت گريبانگير بازرگان شد نشان مي داد كه هرگاه مواضع ملي گرايان آشكار شود اعتراض شديد مردم را برمي انگيزد. وقتي سخنراني حسيبي ـ كه با ادبيات سازشكارانه جبهه ملي همراه بود ـ با واكنش تندكاركنان اعتصابي شركت نفت روبه رو شد، اين فقط سخنراني روحاني عضو هيئت، يعني آقاي هاشمي رفسنجاني و تأكيد او بر اهداف حضرت امام در اسقاط رژيم و برقراري حكومت اسلامي بود كه به اذعان بازرگان «زمينه را به كلي تغيير داد و پيشداوري ها و مخالفت ها و بدبيني ها را به كلي از بين برد.» 290
ميناچي (نماينده بازرگان در گفت وگو با مأموران سفارت آمريكا) دراجراي برنامه هاي گام به گام نهضت آزادي سعي داشت پاي علماي مبارز را نيز به ميان بكشد. وي در يكي از مذاكرات خود با «استمپل» مدعي شده بود كه آقايان طالقاني، منتظري و هاشمي رفسنجاني به زودي به پاريس سفر مي كنند تا امام خميني را براي پذيرش طرحي حاوي تشكيل شوراي سلطنت و سپس شكل گيري يك دولت ائتلافي وانجام انتخابات متقاعد كنند.291
صرف نظر از نيت نهضت آزادي، عوامل اين گروه در جريان انقلاب همواره تلاش مي كردند تا امام و يارانش را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند. در يك مذاكره بين بازرگان و بختيار پيشنهادهايي مثل سفر بختيار به پاريس، استعفاي او در حضور امام و انتصاب مجدد او به عنوان نخست وزير موقت توسط حضرت امام مطرح شد. به ادعاي ابراهيم يزدي امام اين پيشنهاد را قابل بحث و در شرايطي قابل قبول دانستند. بازرگان و يزدي بدون تصويب شوراي انقلاب و صرفاً با مطلع ساختن اين شورا، بدون توجه به تأكيد شهيد بهشتي بر اينكه بختيار قبل از سفر بايد تعهد كند كه تسليم نظر امام خواهد بود، مدعي موافقت امام با اين ملاقات شدند. به گفته مرحوم فردوسي پور، «ابراهيم يزدي در نوفل لوشاتو به وي تأكيد كرده بود: بختيار تقاضاي ملاقات كرده و امام هم پذيرفته اند. من مصاحبه كردم، قطب زاده هم مصاحبه كرد و خبر هر دو پخش شد.» يزدي در پاسخ به سؤال آقاي فردوسي پور درباره موافقت مطلق امام با اين ملاقات يا مشروط بودن آن به استعفاي بختيار تنها به اين جمله بسنده كرده بود: «ديگر پذيرفتند!»
پس از تماس چند تن از علماي برجسته با نوفل لوشاتو و استفسار در اين مورد، امام در بيانيه اي خطاب به علما، پذيرش بختيار در سمت نخست وزيري را «دروغ» دانستند وتأكيد كردند:
«به ملت ابلاغ فرماييد توطئه اي در دست اجراست و از اين امور جاريه گول نخورند.»292
واقعيت اين است كه در آن شرايط بختيار هم درگير كسب حمايت فرماندهان ارتش از خود با وساطت ژنرال هايزر فرستاده ويژه دولت آمريكا بود و حاضر نبود استعفا را در اين سفر بپذيرد. علاوه بر اين او مي دانست كه اين استعفا بلافاصله كودتاي نظاميان عليه وي را به دنبال خواهد داشت و بدين ترتيب بايد با سوداي قدرت وداع كند.
ارتباط بازرگان با بختيار تا آخرين لحظات منتهي به سقوط كامل رژيم ادامه داشت. انتقال تقاضاي بختيار درباره تعويق دوماهه زمان بازگشت امام به كشور از جمله اقدامات مربوط به اين ملاقات ها بود. اين تقاضا در واقع براساس تحليل ژنرال هايزر مطرح شده بود كه به نوشته خودش بازگشت سريع امام را «يك تهديد واقعي» مي دانست. احساس خطر هايزر، بختيار و فرماندهان ارتش به حدي بود كه آنها با بررسي طرح هايي مثل ترور امام، انهدام هواپيماي حامل ايشان درآسمان، ربودن و بردن هواپيما به جزيره كيش يا قشم و زنداني كردن امام در آن مناطق ـ كه در ابتدا با موافقت كاخ سفيد هم همراه شد ـ پرداختند و البته جز بستن موقت فرودگاه مهرآباد به جمع بندي ديگري نرسيدند.
به رغم فاصله شديد بين خواسته ها و رويه هاي امام و خط مشي ملي گرايان، امام ويارانش هيچ گاه رفتار تنگ نظرانه و تضييق آميز در قبال آنان را انتخاب نكردند. گماردن افرادي مثل دكتريدالله سحابي و علي اكبر معين فر به همراه شهيد باهنر براي تنظيم اعتصابات بازار و ادارات، اعزام افراد وابسته به نهضت آزادي مثل شهريار روحاني (داماد ابراهيم يزدي) براي اداره سفارت ايران در واشنگتن ـ كه كارمندان آن از ورود اردشير زاهدي سفير رژيم شاه به آن مانع شده بودند ـ بخشي از نشانه هاي اين وسعت نظر است. زماني كه شهيدان مطهري، مفتح و محلاتي به عنوان هسته اوليه كميته استقبال ازامام انتخاب شدند، آنان اعضا و همفكران نهضت آزادي و جبهه ملي مثل محمد توسلي، هاشم صباغيان، حسين شاه حسيني و كاظم سامي را در كنار افرادي مثل شهيد دانش آشتياني و اسدالله بادامچيان به كارگرفتند. متأسفانه اين حسن نيت نيز مورد سوءاستفاده قرار گرفته بود. تلاش براي گماردن افراد مسلح گروهك مجاهدين خلق به عنوان محافظ امام يكي از اقدامات آنان بود كه البته درنهايت به جايي نرسيد و اين مسئوليت به شهيد بروجردي از اعضاي سازمان توحيدي صف سپرده شد. آنها همچنين خليل رضايي (پدر چهار مقتول سازمان مجاهدين خلق) را براي بيان خيرمقدم به امام درفرودگاه مهر آباد انتخاب كرده بودند. تماس تلفني تهديد آميز شهيد مطهري با مرحوم حاج سيداحمد خميني در آخرين ساعات قبل از پرواز امام به سوي تهران، موجب شد متن خوشامدگويي به امام در نهايت به قلم شهيد مطهري نگاشته و توسط يك دانشجوي گمنام درفرودگاه قرائت شود. مورد ديگر از اين قبيل تلاش هاي فرصت طلبانه، اقدام صباغيان در فرودگاه مهرآباد بود. تصاوير نشان مي دهد كه او در هنگام سخنراني امام، خود را دركنار ايشان جاي داده است. برطبق تصميم علما قرار بود شهيد مطهري دركنار امام درآن اتومبيل بليزر معروف بنشيند. احترام شهيد مطهري به امام و سوار نشدن به اتومبيل قبل از حضرت امام سبب شد كه صباغيان پيش از امام براين اتومبيل سوار شود. البته به امر امام، او از اتومبيل خارج شد. اين نمونه ها شايد چندان با اهميت به نظر نرسد، اما به خوبي حكايتگر ويژگي رفتاري عوامل نهضت آزادي در آن مقطع است.293 البته در روزهاي بعد ابتكار شهيد مطهري در تغيير محل اقامت امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوي باعث جلوگيري از برنامه هاي عوامل نهضت آزادي شد.294
امام پس از ورود به تهران و دادن نويد تعيين دولت در بهشت زهرا، روز 15 بهمن در حكمي مهدي بازرگان را به اين مسئوليت منصوب كردند. واكنش نهضت آزادي به اين اقدام امام خميني در قياس با نوع گرايش هاي قبلي و بعدي نهضت آزادي واقعا عجيب است. در اطلاعيه نهضت آزادي چنين آمده بود:
«ما اين انتصاب انقلابي و تاريخ ساز را به ملت شريف و فداكار ايران تبريك مي گوييم و از آن جا كه به فرمان آيه شريفه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» اطاعت از اين امر را وظيفه شرعي و عقيدتي خود به شمار مي آوريم و از آن جا كه برطبق اصول والاي اسلام و به خصوص مذهب شيعه كه مرجعيت عالي آن به عنوان نيابت از امام، حق عزل و نصب دارد، وظيفه خود مي دانيم كه به برادر ارجمند آقاي مهندس بازرگان اطمينان دهيم كه هرچه بيشتر درجهت رسالت مكتبي و تشكيلاتي كه نهضت آزادي ايران بردوش دارد، برتلاش خود بيفزاييم.»295
علت انتخاب گزينه بازرگان
چرا بازرگان نخست وزير شد؟ از نيمه دوم سال 58 كه ناكار آمدي دولت موقت، نارضايتي امام راحل و نيروهاي انقلابي را به نقطه تعيين كننده اي رساند، اين سؤال در ميان مردم مطرح بود. دو دهه بعد، وقتي با افشاي نامه 6/1/68 امام به آقاي منتظري مردم نظاره گر قسم جلاله آن بزرگمرد درباره موافق نبودن با نخست وزيري بازرگان شدند، اين پرسش باز هم اذهان را به خود مشغول ساخت:
«والله قسم من با نخست وزيري بازرگان مخالف بودم ولي او را هم آدم خوبي مي دانستم، والله قسم من راي به رياست جمهوري بني صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذيرفتم. 296
پيش از آن هم مرحوم حاج سيداحمد خميني گفته بود:
«دوستان امام، آقاي مهندس بازرگان را براي نخست وزيري موقت انتخاب و پيشنهاد كردند. امام مخالف بودند، اما به واسطه احترام به نظر دوستان قبول كردند.»297
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
289- كريم سنجابي، اميد ها و نااميدي ها، ص 315، به نقل از حسينيان، همان، ص 605.
290- مهدي بازرگان، انقلاب در دو حركت، ص 68.
291- اسناد لانه جاسوسي، جلد 26، صص 22و23.
292- اسماعيل فردوسي پور، همگام با خورشيد، صص 286-285 و صحيفه امام، جلد 5، ص 536، به نقل از حسينيان، همان، ص 858.
293- حسينيان، همان، ص813 و خاطرات محسن رفيق دوست، سازمان اسناد انقلاب اسلامي، ص 510.
294- عبدالمجيد معاديخواه، جام شكسته، صص 479 و 478.
295- روزنامه اطلاعات، 18/11/57، ص 7.
296- صحيفه امام، جلد 21، ص 331.
297- پا به پاي آفتاب، تدوين امير رضا ستوده، جلد 1، ص 101، به نقل از حسينيان، همان، ص 858.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14