(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 29  آذر 1389- شماره 19818

گويا نصيب قافله ديگر اسارت است
از فرهنگ بصيرت تا بصيرت فرهنگي



گويا نصيب قافله ديگر اسارت است

محمدرضا سرشار
دارد زمان آمدنت دير مي شود
دارد سكوت دشت نفس گير مي شود

سقا؛ رجز بخوان كه نلرزد دل حرم!
دارد صداي هلهله تكثير مي شود

يك سو فتاد مشك و به يك سو دو دست تو
دارد وفا به مهلكه تصوير مي شود

برخيز عمو؛ اگر تو نباشي كنار ما
هر ناكسي به غارتمان شير مي شود

گويا نصيب قافله ديگر اسارت است
ورنه نگاه عمه چه تعبير مي شود؟!

بعد از تو، زندگي همه اندوه و حسرت است
بي تو صداي آب چه دلگير مي شود!

بابا شكسته شد كمرش پيش پيكرت
روزش بدون روي تو شبگير مي شود

مي دانم از چه بود كه نيزه نشين شدي
با رسم كوفيان ز تو تقدير مي شود!

راه دراز شام و تماشاي روي تو
واي از دل رقيه؛ به ره، پير مي شود...!

 



از فرهنگ بصيرت تا بصيرت فرهنگي

حاجي حسن پور
بصيرت يكي از مباحث مهمي است كه طي سال هاي اخير از سوي مقام معظم رهبري به طور جد مطرح شده است. بصيرت ريشه در آموزه هاي ديني دارد در حقيقت به معناي بينش فكري و عقلاني (عميق) است. به اين معنا كه تمام افراد جامعه مي بايد نسبت به مسائل مختلفي كه پيرامون آنان در جريان است بينشي دقيق و عالمانه داشته باشند تا به درستي و به موقع بتوانند تصميم گرفته و در برابر آن از خود عكس العمل نشان دهند.
از نگاه اسلام (به عنوان ديني كه براساس بصيرت است) جامعه اسلامي به ويژه رهبران آن مي بايست از بينش و روشن بيني برخوردار باشند تا اين كه دشمنان نتوانند با ترفندها و حيله هاي شيطاني خود، جامعه را به مسير و جهات نامطلوب هدايت كنند. از يك طرف ما در آيات قرآني شاهديم كه خداوند مردم را مخاطب و بخاطر عدم بصيرت، آنان را مورد عتاب قرار داده و مي فرمايد: «أفلاتبصرون» (اي مردم) چرا (بر حقايق) چشم بصيرت نمي گشاييد؟. از طرفي ديگر در احاديث ما از عنصر بصيرت به عنوان روح زندگي ياد شده است «قال الصادق(ع): فان نور البصيره روح الحياه »(1) به اين كه اگر اين عنصر وجود داشته باشد زندگي حقيقي نيز تحقق خواهد يافت و در صورت نبود آن، تنها صورتكي از زندگي باقي خواهد ماند.
هر چند موضوع بصيرت در تمام عرصه هاي سياسي، اقتصادي، نظامي و... و نيز در تمام اعصار ضرورت دارد (به طوري كه نمي توان بدون و بدور از آن، امور را سامان بخشيد) ولي ناگفته پيدا است كه اين مهم، در مقوله فرهنگ، از اهميت فوق العاده اي برخوردار مي باشد به ويژه در دنياي امروز كه بسياري از فتنه ها از اين جهت، جوامع را تهديد و در تلاش براي تخريب آنان مي باشند. لذا مي بايد بصيرت در حوزه مسائل فرهنگي به يك فرهنگ بدل گشته تا جامعه از بسياري از معضلات و آسيب هاي اين حوزه در امان بماند. ما در اين مجال اندك در پي آن هستيم تا به موضوع بصيرت در حوزه فرهنگ بپردازيم و برخي از بي بصيرتي ها و يا كم بصيرتي هاي برخي از نهادها، دستگاه ها و نيروهاي فعال فرهنگي و مسئول در اين مقوله را متذكر شويم تا شايد مطلعي تازه براي دست يابي به بصيرت فرهنگي باشد.
كاركردهاي بصيرت:
اگر بخواهيم كاركردهاي بصيرت را به صورت عيني و ملموس مورد بررسي قرار دهيم مي بايد به ذكر نمونه هاي تاريخي آن بپردازيم چرا كه اين موارد خواهند توانست به عنوان شواهد محكمي در ضرورت و آثار بصيرت باشند كه در بعد منفي آن موجب عبرت و در بعد مثبت آن، باعث رشد جامعه خواهد شد.
بدون ترديد «عمار» را مي توان مصداق بارزي از انسان با بصيرت دانست. عمار به عنوان يك صحابي و همدم حضرت علي(ع)، همواره در مسائل مختلف از جمله مسائل فرهنگي و اعتقادي كمك كار آن حضرت بوده است. حضرت امير(ع) در يكي از نبردها در شان و جايگاه بلند ايشان چنين فرموده اند «لايحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم»(3) اين پرچم (جنگ با اهل قبله) را جز افراد بصير و صابر و عالم به حقايق امور، شخص ديگري نمي تواند حمل كند.
عمار كه به درستي و به هنگام، شرايط را تشخيص داده و به اقتضاي آن تصميم و عمل مي نمود الگوي خوبي براي فعالان عرصه فرهنگ مي باشد تا اين كه اينان نيز در دنياي امروز كه اوضاع فرهنگي دنياي ما فتنه گون گشته است به درستي تصميم سازي، تصميم گيري و عمل نمايند و در اين شرايط، به تعبير حضرت امير(ع) همچون بچه شتري باشند كه نه پشتي براي سواري به ديگران داشته و نه شيري براي دوشيدن دارد. «كن في الفتنه كابن اللبون لاظهر فيركب ولا ضرع فيحلب»(4) به عبارت ديگر ما بايد آن گونه باشيم كه دشمنان در ما طمع نكرده و از برخي فرصت ها استفاده سوء نكنند و شرايط را به نفع خويش رقم نزنند. به تعبير سوم بايد گفت جامعه اسلامي آن قدر مي بايست بر زمان و مسائل پيرامون خويش آگاه باشد تا اين كه به باتلاق لوابس و امور مشتبه گرفتار نيايد. «العالم بزمانه لاتهجم عليه اللوابس»(5) بنابراين براي اين كه دشمنان نتوانند از برخي فرصت هاي پيش آمده سوء استفاده كرده و فرهنگ ما را به يغما ببرند مي بايد همواره به هوش بوده تا از گرفتاري به واگرايي فرهنگي در امان باشيم.
اما از آن طرف مي توان از ابوموسي اشعري به عنوان نمونه بارزي از انسان بي بصيرت ياد نمود كه به خاطر فريب خوردن از برخي افراد معلوم الحالي كه حكميت صفين را پي ريزي و اسباب نيرنگ را فراهم آوردند، به اسلام خيانتي غيرقابل جبران روا داشته است كه تاريخ نمونه آن را به خود نديده و نخواهد ديد.
اوضاع مراكز فرهنگي:
حال و پس از بيان مسائل مقدماتي ضروري، مي بايد به اوضاع حاكم بر مراكز فرهنگي پرداخته و به طور عيني موضوع بصيرت فرهنگي را مورد بررسي و واكاوي قرار دهيم. به طور كلي و براساس اصل انصاف بايد اعتراف كرد كه عموما دستگاه هاي فرهنگي كشور، در طول بيش از 03 سال پس از انقلاب همواره در خط اسلام و انقلاب گام برداشته و در اين راه تلاش هاي وافري نيز داشته اند كه طبعا جاي تشكر و قدرداني دارد. اما تنها چيزي كه در اين ميان مهم به نظر مي رسد آن است كه ما همواره نمي بايد خود را با ديگران مقايسه كرده و مورد سنجه قرار دهيم. مثلا بگوييم ما نسبت به ديگر كشورهاي اسلامي از فرهنگ سالم تري برخورداريم. يا اين كه رسانه هاي جمعي ما با توجه به اوضاع حاكم بر رسانه هاي دنيا، از وضعيت مناسبي برخوردارند و... هر چند اين سخنان ممكن است درست باشد ولي اين امر نه تنها موجب ارتقاي فرهنگي جامعه ما را و به تعبيري باعث بهداشت فرهنگي در ميان آحاد مردم نخواهد شد بلكه موجبات تنزل فرهنگي را نيز فراهم خواهد آورد. ما به عنوان كساني كه داعيه برتري فرهنگي را در دنيا داريم مي بايد خود را با وضع مطلوب مقايسه كنيم به اين كه ببينيم اسلام از ما در عرصه فرهنگ چه چيزي را مطالبه كرده است و به عبارتي، فرهنگ جامعه ما از نظرگاه انديشه ديني در چه نقطه اي بايد قرار گيرد؟ تا اين كه از اين رهگذر ضمن حفظ سلامت فرهنگي؛ گسترش آن را نيز روزافزون نماييم.
ما بحمدالله در كشور از مراكز و نهادهاي فرهنگي بسياري از جمله صدا و سيما، سينما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و... بهره منديم كه طبعا تمام اينها در حوزه فرهنگ ما ضروري بوده و خدمات فراواني را مي توانند در اين مقوله ارائه نمايند.
آنچه امروزه متاسفانه در برخي از اين مراكز به طور چشم گيري مشهود و ملموس است اين كه برخي عناصر بر اساس بنيان هاي فكري انحرافي همچون سكولاريسم، فيمينيسم و... در پي طرح مسائل فرهنگي بوده و تمام اين مسائل را از اين ديدگاهها مورد تحليل و بررسي قرار مي دهند كه در مواردي، صريحا و در مواردي هم به طور ضمني در مقابل آموزه هاي ديني عمل مي نمايند كه خطري جدي فرا راه فرهنگ ما است.
هر چند برخي عملكردهاي مثبت و مقبول در فضاي فرهنگي سينماي ما صورت گرفته و همچنان سينماي ما نسبت به ديگر سينماهاي دنيا از پاكي برخوردار است ولي ما نبايد خود را با ديگران بسنجيم و خود را از ياد ببريم بلكه بايد سينماي خود را با سينماي مطلوب و ارزشي بسنجيم. بايد خود بپرسيم سينمايي كه موردنظر و خواست يك نظام اسلامي برآمده از فرهنگ ناب شيعي است آيا هميني است كه فعلا در كشور ما است يا خير؟ چرا در سينماي ما بايد مسائل اصيل فرهنگي جامعه هدف تمسخر قرارگيرد و نمادهاي ديني ما بازيچه افراد فرومايه اي شود. افرادي كه به دنبال تجارت و فراچنگ آوري سودهاي كلان اند و درتلاش اند تا اين فرهنگ را به ثمن بخس در بازارهاي دگرانديشي بفروشند و مردم را از درون تهي كنند و آنچه نبايد برپرده سينما عرضه شود؟ چرا سينمايي كه امام راحل(ره) از آن بعنوان معلم، مدرسه و راهي براي تربيت جوان ها ياد مي كنند! (6) گرفتار و دچار روزمرگي شده و در آن رنگ و بوي مسائل كمتر ارزشي به چشم مي خورد و به بهانه هاي واهي درتلاش براي فاصله گيري از ارزش هاي جمعي و پذيرفته شده مردم ماست؟
در اينجا است كه به برخي كم كاري ها و ندانم كاري ها و نيز تعمداتي كه دراين حوزه از سوي برخي عوامل از درون تهي رخ مي نمايد اعتراف خواهيم كرد. ما انقلاب كرديم كه عده اي بر فرهنگ ما تاخته و آن را به حراج بگذارند يا اين كه تمام حراجي ها را بايد بست و به حقيقت پيوست و درپي تحقق آن در اين سينما بود؟ چرا برخي افراد معلوم الحال بايد در سينما كاري كنند كه عده اي از آن دوري كنند و به خاطر جريان برخي مسائل، آن را فضايي ضدارزشي بدانند تا اين كه مرتبا اهالي سينما از بسته شدن در سينماها در فغان و گلايه باشند؟ ما اگر بخواهيم از يك سينماي پويا و روبه رشد و قدرتمند برخوردار گرديم مي بايد در گام اول خود را (همانند ديگر سينماهاي دنيا) همگام و درخدمت فرهنگ جامعه تعريف و در مرحله بعد به خلق آثاري همت كنيم كه مردم آن را مطلوب دانسته و مي پسندند. طبعا وقتي اين چنين شد مسائل مادي اين مركز مهم فرهنگي نيز تامين مي گردد.
بحمدالله ايده تازه اي كه در سالهاي اخير، بيشتر درحال طرح بوده و نويدبخش مي باشد موضوع سينماي معناگرا است. اين سينما به هر معنايي كه باشد باز درتلاش براي همراهي با مسائل معنوي است و رويكردي انساني به مسائل فرهنگي دارد. سينمايي كه در تلاش براي تصوير آموزه هاي الهي و كرامت انساني است. ولي سؤال اين است كه آيا اين مهم خواهد توانست به درستي جاي سينماي كنوني را بگيرد؟ اگر به خوبي و واقع بينانه به طرح آن پرداخته و نمونه هاي عيني آن به جامعه عرضه شود، تحقيقا اين پديده مبارك، خواهد توانست سينماي فعلي را از ميان برداشته و ديگر اجازه ندهد تا برخي عناصر نامطلوب، به فرهنگ مردم هجمه كنند و هرآنچه مي خواهند انجام و آن را به پاي آزادي بيان، آزادي هنر و... بنويسند.
صدا و سيما:
ما در صداو سيما به عنوان رسانه ملي شاهد برخي مسائل ضدفرهنگي هستيم كه جاي هيچ گونه توجيه و تاويل نيست. چرا ما هنوز در اين رسانه شاهد برخي فيلم ها و سريال هايي هستيم كه جز دهن كجي به فرهنگ مردم چيزي ديگر حاصل آن نيست؟ چرا ما به جاي اين كه مردم را به درستي به پاي اين رسانه بياوريم، درتلاش براي چشم پوشي از برخي هنجارها بوده و خواسته يا ناخواسته در پي هنجارشكني درميان مردم مي باشيم؟ اگر نمي توانيم مردم را شاد كنيم، اگر نمي توانيم به طور صحيح مردم را با آموزه هاي ديني آشنا نماييم و... چرا وارد اين گونه مسائل شده كه سر از افراط و يا تفريط برآوريم؟
اينها تنها بخشي از سؤالاتي است كه در ارتباط با اين رسانه موثر مطرح است. البته ناگفته نماند همانگونه كه پيشتر نيز اشاره شد؛ اين رسانه در مجموع، همواره در خط انقلاب و فرهنگ ديني عمل كرده است ولي سخن در اين است كه شرايطي كه در حال حاضر در آن قرار داريم، وضع مطلوب ما نيست و انتظار مردم از اين رسانه، چيزي فراتر از آنچه كه برخي مسئولان به آن مي انديشند، است. ديگر نمي توان به اين بهانه كه رسانه ملي، متعلق به عموم مردم است گفت كه بايد ذائقه تمام مخاطبين را تامين بشود چرا كه اين امر اولا امري دور از دسترس است و عملا امكان تحقق آن وجود نخواهد داشت و ثانيا براساس قانون اساسي مي بايد در رسانه ملي، وجوه مشترك و پذيرفته شده در قانون مورد لحاظ و توجه باشد نه اين كه براي جلب و جذب چند مخاطب، به هنجارهاي يك فرهنگ توهين و مرتبا در حال واگرايي در اين حوزه باشيم.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي:
اما در حوزه چاپ و نشر كتاب، مجلات، روزنامه ها و... بايد گفت در كمال ناباوري ما امروز شاهديم كه چه چيزهايي كه به بهانه آزادي بيان و انديشه و... به خورد جامعه داده نمي شود و چه تهديدهاي فرهنگي اي كه مردم ما را هدف قرار نداده است. چرا در وزارت ارشاد ما كه به تعبير امام راحل(ره) مي بايد مردم را ارشاد، اسلام را تبليغ و به مسائلي كه اسلام را ترويج مي كند عمل شود.(7) قضيه در مواردي عكس شده و از پول بيت المال، عليه فرهنگ اسلامي هزينه مي شود؟ چرا به كتابهايي كه در قالب هاي مختلفي همچون عرفان هاي نوظهور و... نگاشته شده (كه دقيقا خلاف آموزه هاي ديني) اجازه نشر داده مي شود؟ چرا برخي به اصطلاح كتابهاي علمي كه در آن از علم خبري نيست و تنها تلاشي بيش براي ويران ساختن بناي باورهاي الهي است، چاپ شده و در اختيار نسل جوان دانشگاهي ما قرار مي گيرد؟ چرا به فيلم هاي معلوم الحالي كه تنها هدف و غرض در آنها تجارت و تخريب فرهنگ اين مرز و بوم است؛ مجوز نمايش داده مي شود؟ و...
راستي چه كسي در اين جا مسؤل است و تا به كي اين روند رو به نزول مي بايد تداوم يابد؟ مگر ما داعيه جلوداري فرهنگ ديني را نداريم؟ مگر نمي بينيم كه دشمن در اطراف ما همچون ماري خوش خط و خال حلقه زده و در پي نابودي ما است؟ مگر موضوع جنگ نرم چيست كه در حوزه تئوري و نظري همگي از آن به بدي ياد كرده ولي در حوزه عمل، عرصه براي تاخت و تاز آن فراهم مي شود؟
به نظر مي رسد تمام آنچه از سينما، صدا و سيما و وزارت ارشاد بيان گرديد اگر نگوييم معلول بي بصيرتي فرهنگي است لااقل بايد گفت كه اين گونه مسائل زائيده كم بصيرتي فرهنگي است كه طبعاً بايد مسئولان امر در پي بصيرت افزايي خود و مجموعه هاي تحت فرمان و نفوذ خود برآيند و تا دير نشده به جبران گذشته ها همت نمايند.
امام و وضع مطلوب:
حال ما در اين مجال كوتاه، از منظر امام راحل(ره) چند نكته را جهت بهبود شرايط موجود، به اين مراكز و نهادهاي فرهنگي يادآوري مي كنيم كه اميد است بدان توجه شده تا راهي تازه فراراه اين مجموعه ها گشوده و نويدي براي فرهنگ اين مرز و بوم باشد.
1: آموزندگي
سينما يك چيزي است كه آموزنده است؛ اگربه دست انسان بيفتد؛ اگر به دست آدم صحيح بيفتد... يا راديو و تلويزيون يك امري است كه ... بايد آموزنده باشد.(8)
2: تربيت گري
روزنامه و مجله بايد مربي باشد براي آنهايي كه روزنامه خوانند. سينما بايد مربي باشد براي آنها]يي[ كه در سينما وارد مي شوند. تئاتر هم همين طور. و تلويزيون و راديو هم از همه بالاتر. اينها بايد يك دارالتبليغي، يك دستگاه سازنده باشد كه به وسيله اينها يك مملكت، افرادش يك افراد امين صالح، يك افراد ملي-اسلامي بشود.(9)
3: خدمت به كشور ومردم
الف: مطبوعات، سينما، تلويزيون، راديو، مجله ها، همه اينها، براي خدمت به يك كشور است.(01)
ب: سينما يكي از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت اين مردم ... باشد.(11)
4: سلامت در مديريت
راديو و تلويزيون يك دستگاه آموزشي است، سينما يك دستگاه آموزشي است. بايد دستگاهها را به طور مسالمت، به طور صحيح، به طور سليم اداره كرد. (21)
5: جلوگيري از نفوذ فساد
ممكن است كه كسي در سينما نمايش هايي كه مي دهد نمايش هاي اخلاقي باشد، نمايش هاي آموزنده باشد، كه اين را هيچ كس منع نكرده؛ و اما سينمايي كه براي فساد اخلاق جوان هاي ماست. اگر چند وقت يك جوان برود در آنجا فاسد بيرون مي آيد، ديگر به درد نمي خورد... و اينها (دشمنان) مي خواهند همين بشود. يعني تمام برنامه هايي كه اينها درست كرده اند، برنامه هاي فرهنگي، برنامه هاي هنري، هرچه درست كرده اند استعماري است. مي خواهند اينها جوانهاي ما را يك جوانهايي بار بياورند كه به درد آنها بخورند، نه به درد مملكت خودشان. (31)
6: مفيد بودن
ما با اصل سينما اگر چيزهايي را كه انجام مي دهد، كارهايي را كه انجام مي دهد كارهايي باشد كه براي ملت مفيد است... رشد مي دهد؛ مخالف نيستيم. (41)

پي نوشت ها:
1: تفسير نمونه ج 5 ص 983 2: بحار الانوار ج 03 ص 73
3: نهج البلاغه. ترجمه فيض خ 271 4: همان. حكمت 1
5: تحف العقول ص 653 6: صحيفه امام ج 4 ص 53
7: همان. ج 51 ص 321 8: همان. ج 01 ص 12
9: همان. ج 9 ص 551 01: همان. ج 8 ص 694
11: همان. ج 6 ص 51 21: همان. ج 6 ص 214
31: همان. ج 5 ص 262 41: همان. ج 4 ص 45

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14