(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه اول  دی 1389- شماره 19820

معرفي كتاب
حرف آخر عشق
فرهنگ عزاداري حسيني و دشمنان ما!
از زمين تا آسمان آه است...
نكاتي در باره فمينيسم و ادبيات



معرفي كتاب
حرف آخر عشق

كتاب «حرف آخر عشق»؛ توليد حوزه هنري استان تهران، توسط سوره مهر منتشر شد. به گزارش پايگاه خبري انتشارات سوره مهر، «حرف آخر عشق» عنوان كتابي در قالب تلفيق شعر و عكس از زنده ياد قيصر امين پور است كه تعدادي از تصاوير اين كتاب پيش از اين منتشر نشده است.
در اين كتاب بيش از 30 شعر از اين شاعر همراه با عكس هايي از وي كه روي آنها كار گرافيكي شده و به صورت تلفيقي آمده است. انتخاب شعرهاي اين كتاب با حسن شيخ حائري بوده است.
تلفيق شعر و عكس مهمترين ويژگي كتاب است. اين كتاب كه از نظر گرافيك داراي اهميت است، توسط فرزاد اديبي طراحي و اجرا شده است.
كتاب «حرف آخر عشق»؛ در 98 صفحه، در تيراژ دوهزار و 500 نسخه و با قيمت هشت هزار و 300 تومان منتشر شده است.
«حرف آخر عشق» با اين شعر شروع مي شود:
سفر ايستگاه
قطار مي رود
تو مي روي
تمام ايستگاه مي رود
و من چقدر ساده ام
كه سال هاي سال
در انتظار تو
كنار اين قطار رفته ايستاده ام
و همچنان
به نرده هاي ايستگاه رفته
تكيه داده ام!

 



فرهنگ عزاداري حسيني و دشمنان ما!

جواد نعيمي
عزاداري حضرت اباعبدالله الحسين(عليه السلام) و تشكيل مجالس سخنراني، وعظ و خطابه بدين مناسبت، يكي از زمينه هاي ترويج مسايل ديني و شيوه اي ارزشمند براي ماندگاري اهداف قيام حسين بن علي(عليه السلام) است.
عزاداري براي سالار شهيدان، در حقيقت شركت در دانشگاهي است كه در كلاس هايش جمعيتي انبوه از سراسر جهان باايمان و اخلاص حضور مي يابند و زنگار از چهره جان و جهان مي زدايند.
نقش عظيم چنين حركتي در زنده نگه داشتن روحيه مبارزه با ستم و ستيز با تباهي و فساد و به طور كلي نشر مباني دين مبين، به هيچ روي قابل انكار نيست و تاريخ خود گواه صادقي بر اين جايگاه است.
از همين روست كه پيوسته در طول زمان، دشمنان براي تعطيل يا تحريف اين حركت مقدس و شورآفرين، تلاش ورزيده اند.
... برپايي عزا براي سيدالشهدا(ع)، نوعي اعتراض به ظالمان و حمايت از مظلومان است. اشك ريختن در سوگ اباعبدالله، عامل تقويت حس عدالت خواهي و انتقام جويي از ستمگران و زمينه سازي براي تجمع نيروهاي پيرو حسين(ع) در خط دفاع از حق است. عزاداري براي شهيد، انتقال فرهنگ شهادت به نسل هاي آينده است. عزاداري، احياي خط خون و شهادت و رساندن صداي مظلوميت آل علي(ع) به گوش تاريخ است...»(1)
بي جهت نيست كه ستم پيشه گان و دين ستيزان پيوسته با چنين مظاهري مخالفت مي ورزند. اين جاست كه مي بينيم «در مقطعي از تاريخ ايران (از سال 1313 تا 1320 شمسي) در دوره رضاخان، عزاداري براي سيدالشهدا(ع) ممنوع شد و تكيه ها موقتا رونق خود را از دست دادند. در آن مدت، در خانه ها و پنهاني، گاهي پيش از روشن شدن هوا و دميدن خورشيد، مجالس روضه برپا مي شد و دور از چشم مأموران رضاخان عزاداري انجام مي گرفت.»(2)
به دليل كارآيي و كاركرد و اهميت اين مسئله است كه دشمنان و مستكبران سيلي خورده از مجالس راستين عزاداري امام حسين(عليه السلام) بي كار ننشسته و پيوسته تلاش مذبوحانه اي را براي خنثي سازي آثار شگفت و بركات عظيم اين مجالس، از خود نشان داده اند.
دكتر «مايكل برانت» يكي از معاونان سازمان سيا، در كتابي با عنوان «نقشه اي براي جدايي مكاتب الهي» مي نويسد:
... شيعيان بيش تر از ديگر مذاهب اسلامي فعال و پويا هستند... به طور مستقيم نمي توان با مذهب شيعه رو در رو شد و امكان پيروزي بر آن بسيار سخت است و بايد پشت پرده كار كنيم.
اين مقام ارشد سازمان سيا مي نويسد:
ما برنامه ريزي هاي گسترده اي را براي سياست هاي بلندمدت خود طرح كرده ايم. تبليغات گسترده عليه مراجع ديني به منظور زوال مقبوليت آنها در ميان مردم، حمايت از سخن رانان و مداحان سودجو و شهرت طلب و معرفي شيعه به عنوان يك مسلك خرافي و در نهايت زدن تير خلاص به اين مذهب از جمله برنامه هاي ما، در اين عرصه است.
وي در همان كتاب مي افزايد:
يكي از مواردي كه بايد روي آن كار مي كرديم، موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبي بود كه هر ساله شيعيان با برگزاري مراسمي اين فرهنگ را زنده نگاه مي دارند. ما تصميم گرفتيم با حمايت هاي مالي از برخي سخن رانان و مداحان و برگزاركنندگان اصلي اين گونه مراسم كه افرادي سودجو و شهرت طلب هستند، عقايد و بنيان هاي شيعه و فرهنگ شهادت طلبي را سست و متزلزل كنيم و مسائل انحرافي در آن به وجود آوريم.(3)
و در راستاي همين سياست ننگين است كه در مقاطع مختلف زماني، زمزمه هاي شومي را در زمينه شبهه افكني تحريف و تهاجم به فرهنگ عاشورا شاهد بوده و هستيم.
اگر در سال هاي گذشته افرادي به بيان مسايلي از اين دست پرداخته اند كه فرهنگ شهادت، خشونت آفرين است. يا عاشورا نماد در آتش افكندن سياوش تلقي مي شود، يا حاصل بزرگداشت حماسه حسيني، تنها تأثر و حزن و اشك آوري بوده، يا به نوحه خواني ها بايد جهت خاصي داده شود! يا در روزگار حاضر عوامل عاطفي كارآيي ندارند، يا زيارت نامه ها را بايد تغيير داد، يا جهاد در پاره اي موارد بي معناست يا فقه موجود در حوزه ها، كشش دريافت جوهره حركت حسين(ع) را ندارد، يا شهادت طلبي را فرد خاصي به جامعه داده و اين تفكر از پاي منابر شكل نگرفته يا بيان تشابه ميان تراژدي حسين بن علي(ع) با تراژدي هاي آنتيگونه، تامس مور و جان پروكتور يا زنده نگه داشتن عاشورا را نوعي كينه توزي و انتقام جويي و امري موهوم تلقي كردن، يا تلاش براي تطهير يزيد! يا قيام امام حسين(ع) را براي مبارزه با قتل هاي زنجيره اي دانستن!(4) و... از اين دست پريشان گويي ها و شبهه افكني ها و تحريف ها و دشمني ورزي ها با حركت آفرين ترين يادمان تاريخ يعني زنده نگه داشتن شور عاشورايي و خردورزي و ستم ستيزي حسيني، همه و همه را بايد در راستاي همان سياست بيگانگان تلقي و ارزيابي كرد.
اين انديشه هاي پليد، سخيف و ناروا، در عاشوراي سال گذشته در قالبي ديگر تجلي يافت و به وسيله گروهي اندك به ساختارشكني و بي حرمتي به ساحت مقدس اباعبدالله الحسين عليه السلام و عزاداران آن بزرگوار انجاميد. فريب خوردگاني چند در حركتي ضدديني و ضدانقلابي به مقدسات امت اسلامي توهين روا داشتند و قلب اين امت و همه مسلمانان و آزادي خواهان را شكستند! چنين حركت جسورانه اي كه تنها با برنامه ريزي و خط دهي ستاد كفر و استكبار و صهيونيست هاي خبيث شكل گرفته، مسئوليت ما را عظيم تر مي كند و روشن بيني و دل آگاهي بيش تر ما را مي طلبد.
پي نوشت ها:
1-فرهنگنامه عاشورا، جواد محدثي، قم: نشر معروف، 1385، ص 48
2- همان، ص 58
3- عزادار حقيقي، محمد شجاعي، قم: محيي، 1385، ص 24
4- نگاه كنيد به تهاجم شيطاني، م.سلحشور، انتشارات فيضيه، 1380، ص 21 به بعد

 



از زمين تا آسمان آه است...

عليرضا قزوه
از زمين تا آسمان آه است مي داني چرا؟
يك قيامت گريه در راه است مي داني چرا؟
بر سر هر نيزه خورشيدي ست يك ماه تمام
بر سر هر نيزه يك ماه است مي داني چرا؟
اشهد ان لا...شهادت اشهد ان لا ...شهيد
محشر الله الله است مي داني چرا؟
يك بغل باران الله الصمد آورده ام
نوبهار قل هوالله است مي داني چرا؟
راه عقل از آن طرف راه جنون از اين طرف
راه اگر راه است اين راه است مي داني چرا؟
از رگ گردن بيا بگذر كه او نزديك توست
فرصت ديدار كوتاه است مي داني چرا؟
از كجا معلوم شايد ناگهانت برگزيد
انتخاب عشق ناگاه است مي داني چرا؟
از محرم دم به دم هر چند ماتم مي چكد
باز اما بهترين ماه است مي داني چرا

 



نكاتي در باره فمينيسم و ادبيات
>
اكبر خوردچشم
هرزمان سخن از فمينيسم و ادبيات فمينيستي به ميان مي آيد، برخي تصور مي كنند اين نوع، گونه اي از ادبيات مدرن جهان است كه نويسندگان و شاعران آنها اغلب زنان هستند و براي احقاق حقوق از دست رفته شان دست به قلم مي برند. داستان مي نويسند و شعر مي سرايند و اين چنين تلاش مي كنند تا از قافله پيشرفت مردان عقب نمانند. پس پرواضح است در اين ميان وقتي يك رمان با اين مضمون نوشته مي شود كه يك زن براي پيشرفت اقتصادي اش از فكر و برنامه هايش استفاده كرده و پيشرفت مي كند، اما در نهايت به خاطر حسادت مردان رقيب شكست خورده و براي اين كه دوباره روي پا بايستد، خودش را به آب و آتش مي زند و... بسياري اين نوع داستان را يك داستان در حيطه ادبيات فمينيستي قلمداد كرده و جالب آن كه خلق چنين آثاري را از ضروريات جامعه مي دانند. شايد به ظاهر حق با ايشان است. زيرا همانطور كه ميلان كوندرا مي گويد: «وظيفه ادبيات شكافتن هستي انسان است» پس در اين نوع آثار ادبي هم ضمن شكافتن شخصيت وجودي انسان، به نوعي قلم نويسنده به بطن جامعه رفته و از زواياي مختلف به طرح يك موضوع و بسط و گسترش آن مي پردازد. اما به واقع چنين نيست، زيرا ادبيات فمينيستي به اين سادگي هم كه تصور مي شود، نمي باشد. بلكه در دل خود زوايا و پيچيدگي هايي دارد كه در نوع خودش تأمل برانگيز است.
اگر نگاهي به تاريخچه پيدايش حركت فمينيستي در جهان بياندازيم، كشمكش بين زن و مرد همواره وجود داشته، اما اولين جرقه هاي اين نوع حركت از قرن نوزدهم و باتوجه به مدرنيته شدن جهان زده شد. در ابتدا زنان احساس كردند كه در كنار پيشرفت مردان، لازم است آنها هم به عنوان نيمي از جامعه انساني با تشكيل گروه ها و دسته هاي گوناگون تلاش كنند تا از قطار سريع السير پيشرفت خيره كننده جهان عقب نمانند. پس به نوعي مشخص است اين نوع حركت، حركتي خوب بوده. اما متأسفانه بنابه دلايلي در همان سال هاي اوليه اين حركت زنان دچار انحرافاتي شد و چنين جنبش زنان نه تنها تبديل به يك جنبش رقابتي با مردان نشد، بلكه در لايه هاي خود و به مرور زمان به يك جنبش مبارزاتي عليه مردان به بهانه دست يابي به حقوق از دست رفته تبديل شد. بنابراين هر زمان از جنبش فمينيستي تحت عناويني چون جنبش اعتراضي، مبارزه با مردان و... ياد مي شود، سخني به بيراهه گفته نشده است. مقوله ادبيات فمينيستي با مقوله ادبيات زنان تفاوت چشمگيري دارد. زيرا در ادبيات خاص زنان تلاش مي شود تا راه هاي اعتلاي فكري و اجتماعي زنان بيان شود. مشكلات پيش روي ايشان بازگو شود و سر آخر نتيجه گرفته شود كه چگونه مي توان با برطرف كردن اين مشكلات، كاري كرد تا زنان به آن جايگاه اصلي خودشان كه همان كمال و اعتلاي جايگاه واقعي ايشان است، برسند. اين نوع ادبيات در نزد ملت هاي مختلف از دير باز موافقاني داشته است و جالب آن كه در اين ميان بسياري از مردان، خود به جاي زنان قلم برداشته و با استفاده از ذوق و قريحه خويش به دفاع از آنها مي پردازند. اين نوع ادبيات از دير باز در ميان ملل مختلف وجود داشته و دارد. به عنوان مثال سعدي شيرازي در ابياتي از بوستان خود از زن به عنوان مكمل مرد ياد مي كند و يادآور مي شود كه زن پارسا مرد را پادشاه مي كند و يا مولوي در ابياتي از مثنوي خود از زن و حضورش در خانواده و اين كه گهواره اي چون زمين را به حركت درمي آورد ياد كرده و اين چنين مي گويد كه جامعه بدون زن، جامعه اي ابتر و بي رشد و نموست. يا نه، در بسياري از ادبيات داستاني معاصر به كرار از مشكلات زنان و اين كه جامعه منهاي حضور زن، مساوي است با جامعه بي رشد و تعالي ياد شده است. اما حساب ادبيات فمينيستي با ادبيات خاص زنان تفاوت چشمگيري دارد كه در ادامه به آنها پرداخته مي شود.
در ادبيات فمينيستي اغلب آثار بر سه محور حركت مي كنند؛ اعتراض، نارضايتي و تلاش براي رسيدن به هدف به هر قيمتي. پرواضح است باتوجه به اين سه محوري كه عنوان شد، حاصل كار چه خواهد شد. يعني در اين نوع ادبيات خانواده نفي مي شود. از زن به عنوان كسي كه به بيگاري مشغول است؛ ياد مي شود و تنها نقشي كه به زن در خانواده داده مي شود آن است كه او از هر جهت بايد و بايد تلاش كند تا موجبات رضايت و آسايش همسرش را فراهم كند و اگر در اين كار قصور كند، چه بسا به صورت وحشتناكي تنبيه مي شود. پس چه نيازي به اين است كه زن را در حصاري چون خانه و خانواده محصور كنيم؟(!) بايد به زنان آزادي و رهايي داد تا خودشان براي خود تصميم بگيرند و اگر چنين كنيم، بسياري از آنها به زندگي آزادانه، آنهم بدون حضور مردان رضايت مي دهند(!) بنابر آنچه گفته شد، در اين نوع ادبيات به حضور زن به عنوان يك همسر كه مكمل شوهرش بوده و خانواده را به رشد و تعالي مي رساند، نگاه نمي شود. از وظيفه مادري زن نيز غفلت شده و جالب آن كه در اين نوع ادبيات چنين القا مي شود، اگر زن در خانواده، مادر هم شد، البته به ضرورت(!)، پس چه خوب است از اين وظيفه براي بار آوردن فرزندان، به خصوص دختران خود به صورت افرادي ناراضي استفاده كنند.(!)
ادبيات فمينيستي بسيار تلاش مي كند تا نه تنها حضور مردان را در زندگي و سرنوشت زنان كمرنگ جلوه دهد، بلكه بر آن است تا از مردان چهره هايي خشن و حريص بسازد. پس يكي از مقولات مهم اين نوع ادبيات القاي حس مرد گريزي و مردستيزي و گرايش به جنس زن (هم جنس) براي رسيدن به اهداف بلند مرتبه است. پس اين جاي شك نيست كه اگر در افكار فمينيستي قوانيني چون قانون خواهري جهاني و دفاع از نظريه سقط جنين مطرح مي شود، اين نظرات را به عينه در آثار فمينيستي، آن هم به صورت داستان و شعر مشاهده كنيم.
بهر حال ادبيات فمينيستي، ادبياتي خزنده و گاه پنهان در لايه هاي جامعه جهاني است. بسياري از نويسندگان اين گروه، خودشان را از هر نوع وابستگي به اين جنبش بر حذر مي دانند. اما در عمل پيرو عقايد اين گروه هستند؛ به عنوان مثال هر چند در ادبيات كشورمان، از اين نوع ادبيات به صورت آشكار چندان خبري نيست، اما برخي از شاعران و نويسندگان، به خصوص خارج نشين در كلام منكر هرگونه فمينيستي بودن هستند، اما در عمل و آنچه در آثارشان مشهود است، به شدت افكار اين گروه را تبليغ مي كنند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14