(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 5 دی 1389- شماره 19823

تقويت عقل
سلوك حسيني
انواع غفلت
«خود»ت را فراموش نكن!
جايگاه و اهميت نان
موعظه گران درون و بيرون
سرنوشت قاتلان شهداي كربلا-5
سنان ابن انس



تقويت عقل

قال الحسين(ع): طول التجارب، زياده في العقل
امام حسين(ع): تجربه بسيار آموختن مايه افزايش عقل است.1
1-بحارالانوار، ج 2، ص 128

 



سلوك حسيني

امام سجاد(ع) از پدر بزرگوارش امام حسين(ع) نقل مي كند كه چنين شنيدم: اگر مردي در اين گوشم (اشاره به گوش راست خود كردند) مرا دشنام دهد و در گوش ديگرم (اشاره به سمت چپ) از من پوزش بخواهد، عذر او را مي پذيرم. چرا كه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(ع) برايم نقل كردند كه از جدم رسول الله شنيدم كه مي فرمايد: بر حوض كوثر وارد نمي شود كسي كه پوزش و عذر مردم را قبول نكند، اعم از اينكه عذرش موجه و قابل قبول باشد و يا موجه نباشد1.
1-ميزان الحكمه، ج 1، ص 81

 



انواع غفلت

پرسش:
غفلت چيست و چه نوع غفلت هايي مي تواند مانع هدايت و رشد و تعالي انسان گردد؟
پاسخ:
قرآن كريم در هدايت افراد، قبل از هرچيزي بر از بين بردن «غفلت» به عنوان مهم ترين مانع رشد وتعالي انسان تأكيد كرده است. خداوند در سوره اعراف آيه179 مي فرمايد: به يقين گروه بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريديم؛ آنها دل ها (عقل هايي) دارند كه با آن (انديشه نمي كنند) و نمي فهمند. و چشماني كه با آن نمي بينند و گوش هايي كه با آن نمي شنوند، آنها همچون چهارپايانند، بلكه گمراه تر. اينان همان غافلانند.
آري افراد موردنظر اين آيه از اين جهت غافل شمرده شده اند كه با داشتن همه گونه، امكانات هدايت، باز هم گمراهند! علت از كار افتادن تمام قواي ظاهري و باطني هدايت در وجود انسان، وجود غفلت است. «يقظه» نقطه مقابل غفلت است.
مايه بدبختي كساني كه به عذاب ابدي و شقاوت جاوداني مبتلا مي شوند، همان غفلت و ناآگاهي ايشان از حقايق است كه انسانيت انسان اقتضاي آگاهي، التفات و توجه به آنها را دارد و به همين جهت است اين افراد به تعبير بعضي آيات از نظر ارزش از حيوانات هم كه مقتضاي طبع آنها غفلت و ناآگاهي است پست تر مي شوند. (اعراف- 179)
انواع غفلت
براي غفلت دو مصداق عيني مي توان يافت:
1- غفلتي كه در آن عذر فرد غافل پذيرفته و مقبول است، مثل مواردي كه براي افراد، اتمام حجت نشده است و فرد گمراه، قاصر است نه مقصر.
2- غفلتي كه ناشي از كم دقتي و بي توجهي فرد است و عذري برايش وجود ندارد. اين غفلت مذموم است. مخاطب بيشتر آيات و روايات درباره غفلت، افراد مقصر و كساني است كه نخواسته اند از غفلت رهايي يابند. فرد خوابيده را مي توان بيدار كرد، ولي فردي كه خود را به خواب زده باشد نمي شود بيدار كرد. از اين رو قرآن كريم فرموده است «فانك لاتسمع الموتي» (روم-52) پيامبر! تو نمي تواني مرده ها را بشنوايي. بنابراين لازمه «يقظه و بيداري» خروج از غفلت است. به همين دليل، جهت گيري دستورهاي اسلام به سوي بيداري افراد و سوق دادن آنان به سوي هدف است. در اين راستا، اسلام راهكارهايي چون «موعظه»، «تفكر»، «توصيه به شركت در مراسم اموات» و «عبرت آموزي» را براي خروج انسان از غفلت سفارش كرده است. كه در ادامه به آنها پرداخته خواهد شد .

 



«خود»ت را فراموش نكن!

عباسعلي كامرانيان
از حكيمي پرسيدند: اوضاع جهان به چه سمت و سويي مي رود؟
او نگاهي عميق به سؤال كننده كرد، لبخندي زد و گفت: نگران اوضاع جهان هستيد؟!
مرد كمي مردد شد و اظهار داشت: آخر اين چه روزگاري است كه ما داريم! منظورم اين است كه چرا در جهان اينهمه گرفتاري، كشمكش، نزاع، حق كشي و ظلم وستم است؟
حكيم گفت: وعده بهتر از اين وضعيت را به شما داده اند و اكنون شما خلاف آنرا مشاهده مي فرماييد؟!
مرد نگاه مظلومانه اي به حكيم كرد و گفت: نه، كسي وعده بهتر از اين وضعيت را در دنيا به من نداده است ولي...
حكيم اظهار داشت: برادر! به جاي اينكه همه ما غصه وضعيت جهان و ديگران را بخوريم و از خود و افكار، گفتار و اعمالمان غافل شويم، راهكار مناسب اين است كه به تصحيح انديشه ها، سخنان و كارهاي خويش بپردازيم. اگر همه ما صادقانه چنين كنيم، اجتماع هم كه از ما تشكيل شده درست مي شود جهانيان هم وقتي مشاهده كنند كه يك جامعه نمونه از جهت استاندارد هاي بالاي زندگي فردي و جمعي وجود دارد، خود به خود به سمت و سوي ما مايل مي شوند و حداقل حق جويانشان مثل ما مي شوند و...
اما!
مرد پرسيد: اما چه اي مرد خدا؟!
حكيم گفت: افسوس كه گاهي ما شاخه بزرگي را كه در چشم ما رفته نمي بينيم اما با ديدن خس كوچكي در چشم ديگران، آه و ناله و وافريادا و وااسلاما سر مي دهيم!
مرد گفت: چگونه مي شود به تصحيح خويش بپردازيم؟
حكيم گفت: با صداقت! و دوري از دروغ، حقه، ريا و...
فردي يا جامعه اي كه صداقت را كنار بگذارد و مناسبات خويش را براساس حيله و سياست بازي و دروغ و... بنا نهد، روي رستگاري را نخواهد ديد. چنين مردم و جامعه اي با دست خود، زمينه نزول عذاب را بر خويش فراهم مي كنند و قهر الهي آنها را درهم مي كوبد:
قهر ما در خاك كرده قوم عاد آن گنهكاران غافل از معاد
اخم ما فرعون را در گل كشيد سلطنت را وانهاد و ورپريد!
قيصر و كسري و فرعون و شهان گشته اند مقهور صبر و كيدمان
كس نخواهد شد رها از قهر ما درد ظالم تا ابد شد بي دوا
(مثنوي گل روي خدا ص103)
مرد كه تحت تأثير كلام نافذ حكيم قرار گرفته بود اظهار داشت: آقا دعا بفرماييد كه موفق به اعمال صادقانه و عبادتهاي خالصانه شويم.
حكيم اظهار داشت: انشاءالله الرحمن خداوند سبحان به همه ما توفيق زندگي صادقانه عطا فرمايد، اما خواستن بايد همراه با برخاستن باشد تا نتيجه دهد! زيرا «ليس للانسان الا ما سعي، براي انسان جز سعي و تلاش او چيز ديگري نيست.»
سپس حكيم با نواي دلنشيني آيه80 سوره اسراء را تلاوت فرمود:
و قل رب ادخلني مدخل صدق و اخرجني مخرج صدق و اجعل لي من لدنك سلطاناً نصيرا و (اي پيامبر و همه مؤمنين!) بگو: پروردگارا! مرا (در هر كاري) با صداقت وارد ساز و با صداقت (هم) خارج ساز و از سوي خود حجتي ياري دهنده برايم قرار بده.
مرد درحاليكه آيه را تلاوت مي كرد از حكيم خداحافظي كرد و رفت.
حكيم نيز آهي كشيد، و اظهار داشت: پروردگارا! همه را به خودسازي موفق فرما.

 



جايگاه و اهميت نان

محمدمهدي فجري
بررسي ها و آنچه از متون تاريخي استفاده مي شود، استفاده، شناخت، كاشت، داشت و مصرف گندم را بايستي همزاد با تاريخ بشر دانست.
اهميت گندم، آن چنان واضح است كه آدمي را از پرداختن به آن بي نياز مي سازد. اگر در تاريخ مي خوانيم كه فلان حاكم و يا فلان حكيم، مردم را به ذخيره گندم براي مبارزه با قحطي ها و خشكسالي ها توصيه مي كند و اگر يكي از دلايل نجات حضرت يوسف(ع) از زندان و وزير شدن او، تدبير خاص وي درباره ذخيره گندم بود، همگي بر اهميت ويژه و حياتي اين محصول اشاره دارد.
نان، بخش عمده اي از انرژي، پروتئين، مواد معدني از جمله آهن و كلسيم و برخي از ويتامين ها همچون تيامين1 و نياسين2 مورد نياز روزانه ما را تأمين مي نمايد كه نسبت به قيمت و وزن در مقايسه با ساير مواد غذايي همچون گوشت و شير بيشترين ارزش غذايي را داراست.
اين ماده حياتي نه فقط در اسلام بلكه در ميان تمامي جوامع بشري از قداست خاص برخوردار است.
در اين ميان دين مبين اسلام، سفارش بسياري درباره نان كرده و اهميت فوق العاده اي براي آن قائل شده است.
رسول خدا(ص) مي فرمايد: بارك لنا في الخبز و لاتفرق بيننا و بينه؛3 خدايا! به نان ما بركت بده و ميان ما و آن جدايي ميفكن.
آن بزرگوار نان را داراي خير و بركت دانسته، مي فرمايد: نان داراي بركت است. خداي بزرگ براي (به دست آمدن) آن، از آسمان باران پربار مي فرستد، و كشتزار را مي روياند. و با نان (ماده غذايي) است كه نماز مي خوانيد، و با نان روزه مي گيرند، و با نان به حج خانه خدا مي رويد4.
اميرمؤمنان نيز مي فرمايد: اكرموا الخبز فان الله عزوجل انزله من بركات السماء و اخرجه من بركات الارض؛ نان را اكرام كنيد و بزرگ بشماريد. همانا خداوند عزيز و جليل، براي آن، بركات آسمان را نازل كرد و بركات زمين را خارج نمود.5
گندم در كشور ايران از اهميت خاصي برخوردار بوده و هست. در تاريخ كهن اين سرزمين، وفور و يا كمبود مواد غذايي گندم، نقش تعيين كننده اي در شرايط سياسي كشور داشته است. كشور ما از لحاظ مصرف سرانه نان، يكي از پرمصرف ترين كشورهاي جهان است. متأسفانه ارزان بودن و از بين رفتن فرهنگ مصرف اسلامي و گسترش روحيه مصرف گرايي و اسراف و تبذير، موجب شده است مصرف نان در ايران روز به روز زيادتر گردد.
طبق برخي آمارها دور ريز نان در كشور ما بسيار زياد است به گونه اي كه صدها نفر در امر خريد و فروش نان خشك اشتغال دارند. حال كه پس از سالها تلاش و كوشش و سرمايه گزاري، كشور ما در عرصه گندم همانند بسياري ديگر از محصولات كشاورزي به خودكفايي رسيده است، سزاوار نيست به خاطر كيفيت نامطلوب نان و عدم توجه به مصرف صحيح آن باز هم واردات داشته باشيم! با كمال تأسف سالانه 150هزار تن نان به ارزش تقريبي 10ميليارد تومان تنها در تهران دور ريخته مي شود كه با احتساب اسراف نان در ساير شهرهاي كشور، سالانه بيش از 600هزار تن نان خشك به ارزش تقريبي 40ميليارد تومان دور ريخته مي شود6. نكته ديگر آن كه ضايعات نان منحصر به خود نان نمي شود بلكه ضايعات آرد و دانه گندم (آردهايي كه به درستي نگهداري نشده اند، گندمهايي كه در جابجايي و حمل و نقل از بين مي روند يا در سيلوها فاسد شده اند و...) را نيز بايد به چرخه ضايعات نان افزود. همه ساله اخبار و آماري راجع به ضايعات نان، در جرايد تخصصي و عمومي منتشر مي شود؛ حتي اگر بخشي از آن چه در آمارها آمده است واقعيت داشته باشد، نمي توان اين مسئله را ناديده گرفت و برنامه اي اساسي براي حل آن طراحي نكرد!
بنابراين شايسته است كه مسئولان در سياست گزاري هاي خود، كيفيت نان را مورد توجه قرار داده و مسئولين رسانه هاي عمومي اعم از راديو و تلويزيون و مطبوعات، مردم را به پرهيز از اسراف و مصرف صحيح نان تشويق كنند. روحانيان و مبلغان نيز وظيفه دارند علاوه بر ارشاد مردم درباره عواقب اسراف، به نقش و اهميت اين ماده غذايي از ديدگاه اسلام، اشاره نمايند و سفارش ائمه دراين باره را مورد تاكيد قرار دهند.
اهميت نان
از آنجايي كه دين مبين اسلام به معاش انسان توجه خاصي دارد، براي تامين نيازمندي هاي او برنامه ريزي كرده است؛ چنانچه مال را مايه قوام و تداوم زندگي، و نان را از اسباب برپاداشتن نماز، روزه، حج و ديگر واجبات دانسته است.
رسول خدا در بياني مي فرمايد: فلولا الخبز ما صلينا ولا صمناولا ادينا فرائض ربنا عز و جل. 7 اگر نان نبود، نه نماز مي خوانديم و نه روزه مي گرفتيم و نه واجبات پروردگار بزرگ را ادا مي كرديم.
به اين معنا كه در اثر نان، قواي لازم بدن براي عبادت و پرستش خداوند حاصل مي شود و بدون آن ضعف و سستي بر بدن چيره مي شود.
و در جايي ديگر مي فرمايد: و به (الخبز) حججتم بيت ربكم. 8
با (استفاده) از نان است كه مي توانيد به زيارت خانه خدا برويد.
بررسي سيره و سخنان معصومين بيانگر آن است كه نان سرچشمه زندگي انسان و تامين كننده ساختمان وجودي او است و اين بيانات از اهميت خاص نان در زندگي انسانها حكايت دارد كه به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مي گردد.
1- سرچشمه زندگي
امام صادق به يكي از اصحاب خود مي فرمايد: و اعلم يا مفصل ان رأس معاش الانسان و حياته الخبز و الماء9.
اي مفضل؛ بدان كه سرچشمه زندگي و معاش انسان، نان است و آب.
اين سخن تاكيدي بر اين حقيقت است كه اگر نان نباشد، زندگي انسان از جريان افتاده و زندگي را با مخاطره مواجه مي سازد به همين خاطر است كه حضرت يوسف براي گذران دوران قحطي فقط به ذخيره سازي گندم پرداخت.
2- بهترين طعام
در سخنان گهربار امامان معصوم؛ نان بهترين طعام معرفي شده است.
رسول خدا(ص) فرمود: خير طعامكم الخبز و خير فاكهتكم العنب. 10 بهترين خوراكتان نان و بهترين ميوه تان انگور است.
پس از قرن ها از اين سخن شريف، پژوهشگران به اين نتيجه رسيده اند كه نان بخش عمده اي از انرژي، پروتئين، موادمعدني از جمله آهن و كلسيم و برخي از ويتامين ها مورد نياز روزانه ما را تامين مي نمايد.
3- ساختمان بدن و نان
ساختمان وجودي انسان به گونه اي است كه بدون خوردن نان با مشكل مواجه مي شود، چنانكه در روايتي از حضرت علي(ع) است كه درباره دعاي حضرت موسي كه عرض كرد: (رب اني لما انزلت الي من خير فقير)؛ 11 «پروردگارا! هرچه به من از نيكي عطا كني، نيازمندم» مي فرمايد:
به خدا سوگند! موسي(ع) جز قرص ناني كه گرسنگي را برطرف سازد، چيز ديگري نخواست. 12
امام ششم(ع) نيز در تبيين ساختمان وجودي بدن مي فرمايد: انما بني الجسد علي الخبز؛13 تن آدمي بر نان بنا شده است.
4-نان عامل شكوفايي و رشد
چنانچه ذكر شد، اولياي بزرگوار اسلام براي اين نعمت الهي، احترام ويژه اي قائل بوده اند؛ چرا كه نان براي لذت بردن و پر خوردن نيست؛ بلكه عاملي براي توان يابي و عمل و نشاط و كوشش در ميدان هاي زندگي و تكاليف شرعي است. به تعبير ديگر، نان عاملي براي رشد و نمو، و عاملي مهم براي تلاش انسان در زندگي است. چنانكه در برخي كلمات معصومين(ع) بسياري از واجبات همچون نماز و روزه، حج و جهاد، امر به معروف و نهي از منكر، اجراي عدالت و مبارزه با ظلم بواسطه قوتي است كه انسان از نان كسب مي نمايد. بر اين اساس مي توان دستگيري از بيچارگان و زدودن اندوه از دلهاي تيره بختان، دانش و پيشرفت، هنر و ادب، سلوك و اخلاق، معرفت خداي متعال و صعود به سوي او، اشاعه خيرات و پرداختن به كارهاي نيك و شايسته، ياري كردن دين و رفتن به جنگ و جهاد، در راه خدا سلاح به دست گرفتن، شهادت، رستگار شدن و ملاقات خداوند متعال و... را نيز برخاسته از نان دانسته اند چرا كه نان عامل قوت بدن و قدرت بر انجام كارها است14.
رسول خدا(ص) به عده اي از همراهانش فرمود: «دانيال پيامبر؛ روزي با دادن قرص ناني به صاحب يك كشتي از او خواست تا او را سوار كشتي كند؛ اما صاحب كشتي، آن را پرتاب كرد و گفت: «نان به چه كار من مي آيد؟ نان آن قدر فراوان است كه زير پا لگدمال مي شود.» وقتي دانيال، اين امر را مشاهده كرد، به آسمان دست بلند كرد و گفت: «خدايا! نان را گرامي بدار. ديدي كه اين بنده با نان چه كرد؟»
خداوند بر اثر اين دعا به آسمان فرمان داد كه باران نبارد و به زمين وحي كرد كه مانند سفال خشكيده شود. در نتيجه، قحطي فرا رسيد تا آنجا كه مردم به جان يكديگر افتادند تا همديگر را بخورند... دانيال با ديدن اين ماجرا دست به سوي آسمان بلند كرد و گفت: خداوند! فضل و رحمت خود را به ما باز گردان و بي گناهان و كودكان را به گناه صاحب آن كشتي و بي حرمتي او به نعمت خود، عذاب مكن. 15
5-توجه به چگونگي تهيه نان
آنچه قابل تامل است، دقت در عوامل طبيعي و غيرطبيعي براي به دست آوردن نان است. هزاران دست به صورت مستقيم و غيرمستقيم در توليد گندم و تهيه نان دخالت دارند. از كارگران ذوب آهن، معادن آهن و ذغال سنگ- كه قطعات آهني مورد نياز تراكتور و كاميون را مي سازند- و نيز كارگران تراكتورسازي، كشتي سازي و بندر گرفته تا مهندسان شيمي، فيزيولوژي، ژنتيك گياهي، كشاورزي (اعم از زراعت، اصلاح نباتات، خاك شناس و غيره)، از رانندگان كاميون گرفته تا كارگران سيلوها و نانوايي ها و سرانجام، از كشاورزان گرفته تا كارمندان وزارت كشاورزي و...، همه و همه در توليد گندم و پخت نان دخالت دارند.
رسول اكرم(ص) فرمود: اكرموا الخبز فانه قد عمل فيه ما بين العرش الي الارض و ما فيها من كثير من خلقه؛16 نان را ]كه فرآورده كشاورزي است[، عزيز داريد؛ چه آنكه عوامل آسماني و زميني و بسياري از آفريده هاي الهي در ايجاد آن مؤثر بوده اند.
به قول سعدي
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند
تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري
احترام نان
سيري در تاريخ نشان مي دهد كه نان نه تنها در اسلام بلكه در اديان گذشته نيز مورد توجه و عنايت خاص بوده است. جايگاه و اهميت نان در دين اسلام تا به آن جاست كه اهل بيت(ع) بر احترام اين ماده غذايي سفارش بسياري نموده اند و از هرگونه عملي كه موجب بي احترامي به آن شود، منع نموده اند چنانكه اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد:
اذا اردت أن تاكل الخبزفضع السفره و اذكر اسم الله و كل؛ 71 زماني كه مي خواهيد نان بخوريد سفره پهن نماييد و با نام خدا شروع به خوردن نماييد.
ذكر اين نكته ضروري است كه پهن نمودن سفره هنگام غذا خوردن از جمله آدابي است كه مورد تأكيد اولياي گرامي اسلام قرار گرفته است. اين توجه و اهميت تا به آن حد است كه سفارش كرده اند زماني كه مسافرت مي رويد سفره اي همراه خويش برداريد. 18 اين عنايت ويژه به خاطر احترام طعام و نعمتي است كه درون سفره قرارمي گيرد. در روايت است كه رسول خدا(ص) هنگام غذا خوردن برسر سفره مي نشست، 91 و مي فرمود: خمس لاادعهن حتي الممات الا كل علي الحضيض مع العبيد؛ 20 پنج چيز را تا زمان مردن رها نمي كنم؛ يكي از آنها غذا خوردن برروي زمين است. 21
زيباتر آنكه رسول خدا (ص) هميشه دركنار سفره همانند بندگان - دو زانو - مي نشست و گاه مورد اعتراض ديگران قرار مي گرفت. چنان كه زني، آن بزرگوار را درحال غذا خوردن مشاهده نمود. به آن حضرت ]به اعتراض[ عرض كرد: اي پيغمبر خدا (ص) تو همانند بندگان غذا مي خوري و چون بندگان مي نشيني؟ رسول خدا(ص) به آن زن فرمود: واي بر تو بنده اي از من بنده تر است؟ 22
مروري بر سيره ائمه معصومين (ع) نشانگر آنست كه علاوه بر احترامي كه آن بزرگواران براي نان قائل بوده اند، ديگران را نيز به اين امر سفارش مي نموده اند كه به چند نمونه اشاره مي شود:
1- پايمال نشدن
امام صادق (ع) مي فرمايد: رسول خدا(ص) نزد عايشه رفت وتكه ناني ديد كه نزديك بود زير پاي آن حضرت بماند. حضرت آن را برداشت و خورد و سپس فرمود: يا حميراء اكرمي جوار نعمه الله عليك؛ 32 اي حميرا؟ نعمت خدا را خوش همسايه باش.
2- نگذاشتن چيزي روي نان
يكي از اصحاب امام كاظم (ع) نقل مي كند كه صبحانه اي را درخدمت حضرت بودم. دراين هنگام كاسه اي آوردند كه زير آن نان بود، فرمود: اكرموا الخبز ان يكون تحتها وقال لي مر الغلام ان يخرج الرغيف من تحت القصعه ؛ 24 نان را گرامي تر از آن بداريد كه زير كاسه باشد و به من فرمود: به غلام بگو تكه نان را از زيركاسه بردارد.
در روايت ديگر نيز مي خوانيم كه امام صادق (ع) از اينكه تكه نان را زيركاسه بگذارند نهي مي نمود. 25
3- نبريدن نان با چاقو
امام صادق (ع) به نقل از رسول خدا(ص) مي فرمايد: لاتقطعوا الخبز بالسكين ولكن اكسروه باليد؛ 62 نان را با كارد نبريد و با دست تكه كنيد.
4-بركت درهر لقمه نان
دين مبين اسلام براي خورده هاي نان نيز احترام خاصي قائل شده است چرا كه از منظر اسلام خداوند متعال درجزء جزء اين ماده حياتي بركت قرار داده است. رسول خدا (ص) فرمود: صغروا رغفانكم فانه مع كل رغيف بركه؛ 72 تكه هاي نانتان را كوچك بگيريد كه با هر تكه ناني، بركتي جداگانه است.
5- شروع غذا با آمدن نان
اميرمؤمنان(ع) مي فرمايد: اكرموا الخبر فان الله عز و جل انزل له بركات السماء؛ نان را گرامي بداريد كه خداوند عزوجل بركات آسمان را براي آن فرستاده است، پرسيده شد: گرامي داشتن نان چيست؟ فرمود: اذا حضر لم ينتظر به غيره؛82 وقتي (نان) ]بر سفره[ حاضر شد به انتظار چيز ديگري نباشيد (و به آن، به چشم بي اعتنايي ننگريد).
6- ارزش خرده هاي نان
در اسلام ، ارزش اين نعمت الهي به قدري است كه حتي ريزه هاي آن نيز قابل احترام است. بزرگ ترها از دوران هاي گذشته به فرزندان ياد مي دادند كه اگر خرده ناني در مسير راه ديدند، حتماً بردارند و اگر تميز بود براي احترام، آن را بخورند وگرنه در كناري بگذارند تا پايمال نشود.
اين سفارش ريشه در دستورات اسلامي دارد؛ چنان كه رسول مكرم اسلام مي فرمايد: من وجد كسره او تمره فاكلها لم يفارق جوفه حتي يغفر الله له؛ 29 هر كه تكه اي از نان يا خرما بيابد و آن را بخورد از درونش جدا نشود تا خداي او را بيامرزد.
اميرمؤمنان(ع) مي فرمايد: كلوا ما يسقط من الخوان فانه شفاء من كل داء باذن الله لمن اراد ان يستشفي به؛30 آنچه را كه از سفره و يا ظرف غذا افتاده و ريخته است بخوريد؛ زيرا آن، به اذن خداوند براي كسي كه به قصد شفا يافتن بخورد، وسيله شفا از هر درد و بيماري است.
چنانكه در روايت نيز اشاره شده است احترام نعمت هاي الهي درون سفره باعث مي شود خداوند متعال به انسان عنايت ويژه نموده و شفا و سلامتي را در آن خرده هاي نان و غذاي درون سفره قرار دهد.
همچنين از آن حضرت روايت شده است: «خوردن خرده هاي درون سفره، فقر را مي برد و فرزند را زياد مي كند و درد پهلو را از بين مي برد، هر كه تكه ناني بيابد و بخورد، يك حسنه دارد و اگر آلوده باشد و آن را بشويد و بخورد هفتاد حسنه دارد.»31
متأسفانه در جامعه امروز، بسياري از مردم از اين دستورها آگاهي ندارند و بدين علت، نان به راحتي، دور ريخته مي شود. حضرت علي در بيان مواردي كه به فقر منجر مي شود به بي اعتنايي به تكه هاي نان اشاره كرده و مي فرمايد: «عشرون خصله تورث الفقر... اهانه الكسره من الخبز و...؛23 بيست خصلت فقر مي آورد...]يكي از آنها[ بي اعتنايي به تكه هاي نان است.
7- صدقه دادن نان
از سخنان گهربار معصومين به دست مي آيد كه يكي از بهترين صدقات، دادن نان به نيازمندان است.
روزي پيامبر خدا(ص) در جمع اصحاب و ياران خود نشسته بود، كه يك يهودي از نزديكي حضرت و اصحابش عبور كرد و به حضرت بي ادبي نمود. آن حضرت به اصحاب فرمود:
اين مرد يهودي امروز به وسيله مار افعي كشته خواهد شد.
عصر همان روز يهودي در حالي كه مقداري هيزم با طناب بسته بود و آن ها را جهت فروش بر پشت خود حمل مي كرد از مقابل حضرت گذشت. اصحاب با تعجب از علت زنده بودن يهودي پرسيدند. رسول خدا(ص) يهودي را به نزد خود خواند و به او فرمود: بار هيزم را زمين بگذار، همين كه هيزم ها را زمين نهاد و طناب را باز كرد، افعي بزرگي را مشاهده نمودند.
حضرت خطاب به او فرمود: امروز چه كار خيري انجام داده اي؟ گفت: كاري نكرده ام، مگر آن كه دو عدد نان همراه خود داشتم؛ يكي از آنها را خوردم و ديگري را به فقيري كه نان مي خواست، دادم.
حضرت به يهودي فرمود: تلك الكعه خلصتك من الافعي؛33 آن نان تو را از ]اين[ افعي رهايي بخشيد. در اين هنگام، يهودي مسلمان شد.
ابوحمزه ثمالي مي گويد: امام زين العابدين(ع) تعداد زيادي نان را برمي داشت و در دل شب بر پشت مباركش مي نهاد و به فقراي مدينه صدقه مي داد و مي فرمود: ان الصدقه في ظلمه الليل تطفئ غضب الرب؛34 صدقه پنهاني، غضب خداوند را فرو مي نشاند.
وقتي آن حضرت، رحلت فرمود در وقت تغسيل، ديدند كه آثار كشيدن بار بر پشت مبارك آن حضرت، باقي است. از كيفيت آن پرسيدند، گفتند: «كيسه آرد را در شب برمي داشت و درحالي كه بر دوش خود نهاده بود در كوچه هاي مدينه مي گرديد و پنهاني بين فقرا تقسيم مي كرد.»35
رسول خدا(ص) مي فرمايد: ان العبد ليتصدق بالكسره تربوا عندالله حتي تكون مثل احد؛36 به راستي بنده، تكه ناني صدقه مي دهد ]گاه آن تكه نان[ همانند كوه احد نزد خدا بزرگ مي شود.»
خاتم انبياء(ص) مي فرمايد: صدقه رغيف خير من نسك مهزول؛37 صدقه دادن يك قرص نان، از قرباني ]گوسفند[ لاغر بهتر است.
همچنين از آن حضرت سؤال شد: «اي رسول خدا! اگر كسي به علت ضعف يا بيماري و يا زني كه عذر شرعي دارد، نتواند ماه رجب را روزه بگيرد، چه عملي انجام دهد تا به پاداش هايي برسد كه بشارت داده ايد؟»
ايشان فرمودند: در هر روز (از ماه رجب) يك قرص نان به نيازمندان بدهد، سوگند به آن خدايي كه جان من در دست اوست، اگر او اين صدقه را بدهد به تمام آن ثواب هايي كه برشمردم، بلكه به افزون تر از آن خواهد رسيد، و اگر تمام ساكنان آسمان ها و زمين گرد هم آيند تا ميزان پاداش او را معين سازند، نخواهند توانست (حتي) به يك دهم از درجات و فضيلت هاي او در بهشت برسند.38
خلاصه چنانچه گفته شد متأسفانه ارزان بودن، از بين رفتن فرهنگ مصرف اسلامي، و روحيه مصرف گرايي از يك سو و عدم نظارت جدي بر كار نانوايي ها باعث از بين رفتن بيش از حد اين نعمت الهي شده است و نتيجه، آن شده است كه بسياري از تهيه كنندگان و مصرف كنندگان از فروش نان هاي غيرقابل مصرف، به خريداران نان خشك، درآمد بسياري به دست آورند و حتي برخي مناطق كشور از ارزان بودن نان، سوءاستفاده كرده، براي حيوانات خود نان تازه تهيه نمايند. رويه كنوني، به عنوان مصداق بارز كفران نعمت و اسراف، ممكن است عواقب ناگواري را به دنبال داشته باشد؛ چنانچه قرآن كريم در آيه 7 سوره ابراهيم مي فرمايد: (لئن شكرتم لازيدتكم و لئن كفرتم ان عذابي لشديد)؛ اگر شكرگزاري كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسي (و كفران نعمت) نماييد، مجازاتم شديد است!
اما صادق(ع) مي فرمايد: من پس از غذا، انگشتان خود را با دهان خوب تميز مي كنم؛ ولي مي ترسم خدمتكار گمان كند از پرخوري من است؛ ولي چنين نيست. واقعيت اين است كه (در زمان هاي قديم) قومي معروف به اهل ]ثرثار[ زندگي مي كردند كه خداوند، نعمت را بر آنها تمام كرده بود. آنها از مغز گندم، نان سفيد مي پختند و آن قدر غرق در نعمت بودند كه كودكان خود را با نان سفيد ]خمير[ تميز مي نمودند، تا آنجا كه كوهي از آن نان هاي نجس پديد آمد.
روزي مرد صالحي از آنجا عبور مي كرد و ديد زني براي زدودن نجاست كودكش از نان به جاي كهنه استفاده مي كند. به او گفت: «واي بر شما! از خدايي بترسيد كه تغيير دادن نعمت شما براي او آسان است.» آن زن گفت: «گويا تو ما را از گرسنگي و قحطي مي ترساني؟! تا وقتي نهر ثرثار جريان دارد، از گرسنگي بيمي نداريم.»
خداوند عزوجل از اين كردار آنها به خشم آمد و نهر ثرثار را خشك كرد و باراني بر آنها نباريد و زمين چيزي نروياند. پس هر چه نان داشتند به مصرف رساندند. وقتي به گرسنگي دچار شدند، به آن نان هاي نجس هم محتاج شدند و آنها را ميان خود با ترازو تقسيم كردند.39
شايد براي برخي باور كردني نباشد كه در گذشته كساني با خمير يا نان چنين رفتاري مي كرده اند، اما بايد پذيرفت كه گاه انسان چنان غرق در نعمت مي شود كه هر كفران نعمتي را انجام مي دهد. نگاهي به مراكز جمع آوري نان خشك و انبوه نان خشك و گاه فاسد شده نشان مي دهد چگونه وفور نعمت ما را نيز دچار غفلت نموده است. اين غفلت سبب شده است ميليون ها تن ناني كه مورد احترام همه اولياي الهي بود، به راحتي دور ريخته شود و صدها نفر از اين طريق كسب درآمد نمايند. و عجيب تر آنكه كمترين نگراني از اين كفران نعمت مشاهده نشود. توجه به اين نكته ضروري است كه كفران نعمتي كه در زمان كنوني اتفاق مي افتد، به مراتب زشت تر و ناپسندتر از كار قوم ثرثار مي باشد و همگان در پيامدهاي ناگوار اين بي توجهي شريك خواهند بود.
(پي نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است).

 



موعظه گران درون و بيرون

مهدي فهيمي
انسان همواره نيازمند پند و اندرز است، زيرا فضاي زندگي دنيوي به گونه اي است كه آدمي را سرگرم خويش مي كند و از هدف و مقصد غافل مي سازد. از اين رو در آموزه هاي وحياني قرآن و اسلام، همواره بر ذكر خدا و يادكرد هدف و مقصد از طريق فهم ملكوت زندگي و توجه به آيات انفسي و آفاقي تأكيد شده است
دو ابزار هدايتي انسان
خداوند دو ابزار مهم هدايتي براي آدمي قرار داده است. يكي از مهم ترين ابزارها همان عقل و فطرت آدمي است كه در جان اوست و به سبب وجه الله بودنش، وجدان بيدار آدمي است. آن ديگر نيز گوش سپردن به پيام پيامبران و پنددهندگان است. خداوند در آيه 10سوره انبياء گزارشي از سخنان دوزخيان بيان مي كند. در اين گزارش آمده، دوزخيان درباه علت دوزخي شدن خويش به اين نكته توجه مي دهند كه: «و قالوا لوكنا نسمع او نعقل ما كنا في اصحاب السعير؛ اهل دوزخ گويند: اگر مي شنيدم يا تعقل مي كرديم جزو ساكنان دوزخ نبوديم.»
در حقيقت، انسان دو ابزار اساسي براي هدايت را در اختيار دارد كه سمع و عقل است. از آن جايي كه انسان پيش از بلوغ عقلي و به كارگيري آن، نيازمند دانش و اطلاعاتي از حقيقت است، به گوش توجه داده و آن را مقدم داشته است. گوش مهم ترين دريچه به سوي حقايق است. از اين رو درباره منابع و ابزارهاي شناختي، در قرآن همواره گوش بر چشم برتري داده شده است. بسياري از اطلاعات و دانش هاي انساني شنيدني و نه ديدني است. بنابراين، درصد بالايي از اطلاعات و دانش ها نيز مرتبط با گوش و شنيدن است. قدرت شنوايي بشر بر قدرت بينايي او از اين رو برتري مي يابد و ارزش آن دو چندان مي شود.
انسان براي حركت در مسير متاله و خدايي شدن لازم است تا از ابزار مهم شنوايي بهره گيرد و به سخنان ديگران گوش كند و با عقل و فطرت خويش بسنجد. قلب آدمي مركز سنجش و تشخيص حقايق است؛ زيرا مركز فطرت و خرد و وجدان آدمي است.
بسياري از مردم، عقل دارند ولي آن را به كار نمي گيرند، از اين رو خداوند در آيه فوق، عقل را همانند ديگر موارد كاربردي آن در قرآن به شكل فعل و نه اسم آورده است، تا دانسته شود كه عقل زماني ارزش مي يابد كه به كار گرفته شود و انسان خردورزي كند. اگر كسي به آيات آفاق و انفس بنگرد و در آن تدبر و تعقل كند، حقايق هستي بر او آشكار و راه از چاه براي او روشن مي شود.
امام جوادالائمه(ع) در عبارتي به نقش مهم و اساسي دو موعظه گر درون و بيرون اشاره مي كند و مي فرمايد: المومن يحتاج الي ثلاث خصال: توفيق من الله عز و جل، و واعظ من نفسه، و قبول ممن ينصحه؛ مؤمن نياز دارد به توفيقي از طرف خدا، و به پندگويي از طرف خودش، و به پذيرش از كسي كه او را نصيحت كند. (تحف العقول، ص480)
ضرورت موعظه پذيري انسان
امام صادق(ع) نيز درهمين باره مي فرمايد: من لم يكن له واعظ من قبله و زاجر من نفسه و لكم يكن له قرين مرشد استمكن عدوه من عنقه؛ كسي كه از قلب خويش واعظي و از نفس خويش بازدارنده اي نداشته باشد و همچنين دركنار خود ارشادكننده و راهنمايي نداشته باشد، دشمن خود را بر خويش مسلط ساخته است. (من لايحضره الفقيه، ج4، ص402)
بسياري از كساني كه به هلاكت مي افتند، كساني اند كه عقل خويش را به كار نمي گيرند و برپايه معيارهاي فطرت و الهامي عقل به سنجش و ارزيابي امور نمي پردازند و با تدبر در آيات آفاقي و انفسي، حقيقت هستي و هدف آفرينش را نمي شناسند و درمسير گمراهي گام برمي دارند.
اصولا گمراهان و هلاكت شوندگان كساني هستند كه دوستان ناباب مي گيرند و به پند و اندرز نصيحت گران توجهي نمي كنند. درحالي كه نصيحت گران به حكم ولايت ايماني كه خداوند در ايات امر به معروف و نهي از منكر براي آنان اثبات كرده، جز صلاح و خير و سعادت شخص را نمي خواهند. جامعه ايماني اين گونه سامان يافته كه هركسي ناظر و مسئول ديگري است. همين مسئوليت برادري ايماني موجب مي شود تا شخص بي آن كه مزد و اجري بخواهد درمقابل پند مي نشيند و راهنمايي و موعظه مي كند. هركسي در هر مقام و موقعيتي نيازمند نصيحت است. حتي از پيامبر(ص) روايت شده كه به ابوذر مي فرمود: عظني يا اباذر! اي ابوذر مرا موعظه كن؛ زيرا موعظه به معناي يادآوري است و آن حضرت(ص) اينگونه ياران خويش را تربيت مي كرد تا موعظه پذير و موعظه خواه ديگران باشند.
از اميرمؤمنان علي(ع) روايت شده است، جالس اهل الورع و الحكمه و اكثر مناقشتهم فانك ان كنت جاهلا علموك و ان كنت عالما ازددت علما؛ با اهل ورع و حكمت مجالست داشته باش و بسيار با آنها به گفت وگو بپرداز كه در آن صورت اگر جاهل باشي به تو آموزش خواهند داد و اگر عالم باشي بر ميزان معلومات تو افزوده خواهدشد (غررالحكم، ص429)
درمحضر رسول خدا(ص) از دو مسلمان ذكر فضيلت كردند. يكي را از نظر ارشاد خلق ستودند كه او مردم را به نيكي ها ترغيب مي كند و پند و اندرز مي دهد و ديگري را از نظر كثرت عبادت و روزه داري تمجيد و تعريف كردند و پرسيدند كداميك از اين دو بر ديگري امتياز دارند، حضرت فرمودند: فضل الاول، علي الثاني كفضلي علي الانام؛ فضيلت و امتياز آن واعظ بر آن عابد همانند برتري من است بر ساير مردم. (ارشادالقلوب، ديلمي، ص17)
از پيامبر(ص) نيز روايت است كه فرمود: نعم الهديه و نعم العطيه الموعظه ؛ بهترين و شايسته ترين هدايا پند و اندرز است. (ابواب الجنان، ص8)
آن حضرت در سخني ديگر مي فرمايد: ما اهدي المسلم لاخيه هديه افضل من كلمه حكمه تزيده هدي او ترده عن ردي؛ هيچ هديه اي كه مسلماني جهت برادر ديني خود فرستد بهتر از كلمه پندآميز نيست كه باعث ازدياد هدايت او گردد و يا او را از هلاكت باز دارد. (ارشاد القلوب، ص6)
همچنين فرمود: ما تصديق مؤمن بصدقه احب الي الله من موعظه يعظ بها قوما يتفرقون و قد نفهم بها و هي افضل من عباده سنه؛ هيچ صدقه اي از مؤمن درپيشگاه خداوند محبوبتر از موعظه نيست كه به حال مردم متفرق نفع بخشد و آنها را گرد هم جمع آوري كند و اين موعظه از عبادت يكساله برتر است. (ارشاد القلوب، ص71)
بنابراين انسان لازم است يا از نصيحت ديگران پند گيرد و خود را همواره درمسير هدايت نگه دارد و از انحراف و كژي دور سازد و خرد خويش را به نشانه هاي آفاقي و انفسي بگشايد و از دريچه آن، حقايق و ملكوت اشياء را بنگرد كه درهمه آن ها، و همراه و قبل و بعدش، مي توان ربوبيت خداوندي را ديد، چنان كه اميرمومنان(ع) مي ديد. اگر اينگونه عمل نكنيم روزي مي شود كه خواهيم گفت: لوكنا نسمع او نعقل ما كنا في اصحاب السعير.

 



سرنوشت قاتلان شهداي كربلا-5
سنان ابن انس

سنان ابن انس يكي از جنايتكاران بي رحم سپاه عمرسعد بود بطوريكه بعضي نوشته اند كه اين جاني سر امام حسين(ع) را از تن جدا كرده است.(1)
او در عرصه واقعه كربلا، ستم هاي فراواني بر خاندان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله روا داشت و جنايت هاي فراواني مرتكب شد. بطوري كه نام او در رديف جنايتكاران بزرگ واقعه عاشورا ثبت شده است.
بهر حال پـس از قيام مختار، «سنان بن انس» از كوفه به بصره گريخت. طرفداران مختار در كوفه خانه او را ويران كردند و در اطراف بصره كمين كردند تا او را دستگير كنند. سپاهيان مختار مترصد بودند كه به نحوي او را گرفتار عدالت نمايند.
يك روز كه سنان از بصره به طرف «قادسيه» در حركت بود، نيروهاي مختار به او حمله ور شدند و او را بين «عذيب» و قادسيه دستگير كردند، و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد كه ابتدا انگشتانش را قطع كنند و سپس دست و پاي او را جدا كردند، آنگاه ديگي از روغن زيتون به جوش آوردند و سنان را در آن انداختند2. و به اين ترتيب او را در جهنم ساقط كردند تا اينكه در برزخ و قيامت به سزاي واقعي اعمال ننگين خويش برسد. اي كاش ستمكاران از آموزه هاي تاريخي عبرت مي گرفتند!!
1-جلاء العيون ج 2 ص 319
2-سرنوشت قاتلان شهداي كربلا- عباسعلي كامرانيان

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14