(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 7 دی 1389- شماره 19825

آثار صله رحم
شكر نعمتهاي الهي
راهكارهاي رهايي از غفلت
گوشت حرام در كام جانمان نريز!
دشمنان اهل بيت(ع) و خسران ابدي آنان
ديدگاه
سرنوشت قاتلان شهداي كربلا
سرنوشت حرمله بن كاهل
قابل توجه خوانندگان عزيز صفحات «معارف» و «انديشه»



آثار صله رحم

قال الحسين(ع): من سره ان ينسأ في اجله ويزاد في رزقه فليصل رحمه.
امام حسين(ع) فرمود: هر كس خوش دارد مرگش به تاخير افتد و روزي اش افزون شود. پس بايد با خويشانش پيوند برقرار كند1.

1-بحارالانوار، ج 74، ص 91

 



شكر نعمتهاي الهي

هشام بن احمر مي گويد: همراه امام كاظم(ع) بودم. آن حضرت سوار بر مركب بود و با هم در بيرون شهر مدينه حركت مي كرديم، ناگاه ديدم آن حضرت از بالاي مركب زانو خم كرد و پياده شد، به سجده افتاد و سجده طولاني كرد. سپس سربلند نمود، از او پرسيدم: «قربانت گردم چرا سجده طولاني نموديد؟» آن حضرت فرمود: هنگام حركت به ياد نعمتي افتادم كه خداوند به من عطا فرموده است و خواستم خدا را به خاطر آن نعمت سجده كنم و در حال سجده از او تشكر و سپاس نمايم1.

1- اصول كافي، ج2، ص 98

 



راهكارهاي رهايي از غفلت

پرسش:
غفلت كه يكي از مهم ترين موانع هدايت و تكامل انسان به حساب مي آيد، با چه راهكارهايي مي توان از آن رهايي يافت؟
پاسخ:
يقظه و بيداري اولين گام در مسير حركت تكاملي انسان و سير الي الله به حساب مي آيد. كه در نقطه مقابل غفلت قرار دارد. اينكه انسان غافل چگونه از غفلت بيرون مي آيد در قرآن كريم ساز و كارهايي براي آن تعريف شده كه اينك به اهم آنها در مباحث زير مي پردازيم:
1- تفكر
يكي از راههايي كه پيمودن آن، افق هاي تازه اي را بر انسان مي گشايد، تفكر است. از اين رو در آيات و روايات اسلامي بر مقوله تفكر تاكيدهاي بسياري شده است. در قرآن كريم نزديك بيست بار با عبارت هاي گوناگوني به آن اشاره شده است كه يكي از پيامدها و ثمرات تفكر، كنار رفتن پرده غفلت و نگاه به جهان از پنجره بيداري است. آيات متعدد قرآن بر اين اهميت و نقش تفكر دريافتن و پيمودن راه صحيح اذغان دارند از جمله:
«مسلماً در آفرينش آسمان ها و زمين و آمد و رفت شب وروز نشانه هاي (روشني) براي خردمندان است؛ همانا كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آنگاه كه بر پهلو خوابيده اند ياد مي كنند و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مي انديشند (و مي گويند) بارالها! اينها را بيهوده نيافريدي ، منزهي تو ما را از عذاب آتش نگاهدار.» (ال عمران - آيات 191-190)
دستيابي به فلسفه خلقت جهان و انسان و سلوك عملي در مسير قرب الهي ناشي از تفكر و تعقل انسان در دستگاه آفرينش الهي است و تمامي دستاوردهاي آن در سايه تفكر و تعقل براي انسان حاصل مي شود: اين تفكر باعث بيداري و يقظه، زدوده شدن غفلت و زمينه سازي براي كسب اين معارف مي شود.
اساساً بدون رهايي از غفلت، كسب معارف و سير درمراحل بعدي سلوك به دست نمي آيد. امام راحل (ره) كه خود از اساتيد برجسته اخلاق و سير وسلوك نظري و عملي بود در مورد اين مطلب كه «قدم اول در سلوك، يقظه است» مي گويد:
«شما هنوز بيدار نشده ايد، هنوز قدم اول را بر نداشته ايد، قدم اول در سلوك يقظه است چشم ها باز ودل ها در خواب فرورفته است. اگر دل ها خواب آلوده و قلب ها براثر گناه سياه وزنگ زده نمي بود، اين طور آسوده خاطر و بي تفاوت، اعمال و اقوال نادرست، ادامه پيدا نمي كرد.» (جهاد اكبر ص 77)
ادامه دارد

 



گوشت حرام در كام جانمان نريز!

عباسعلي كامرانيان
حكيمي وارد مجلسي شد. مشاهده كرد كه عده اي گردهم جمع شده اند و در مورد فردي صحبت مي كنند.
جمع حاضر به احترام حكيم از جا برخاستند، سلام كردند و پس از تعارفات معمول، سرجاي خود نشستند.
حكيم گفت: به مباحث خودتان ادامه دهيد! ما نيز از خرمن معرفت دوستان بهره مي بريم.
جواني كه در جمع بود اظهار داشت: آقا! مباحث ما قابل استفاده براي شما نيست!
حكيم افزود: ولي مشاهده كردم كه درگير بحثي بوديد و توجه همه هم به آن جلب شده بود!
پيرمردي كه نزديك حكيم نشسته بود، گفت:
آقاجان! دوستان غيبت مي كردند! مي گفتند: خانم حاج رحيم اين روزها...
حكيم گفت: نگو! نگو! غيبت نكن! گوشت مرده در كام جان اين جمع نريز برادر!
پيرمرد گفت: آقاجان! مردم مي گويند كه...
حكيم مهلت ادامه سخن به او نداد و گفت: آنها كه مي گويند اشتباه مي كنند، شما نگوييد!
اسلام به همه ما دستور داده است كه حتي رازها و اسرار مردم را كه ديده ايم مكتوم نگه داريم و پرده پوشي كنيم و نگوييم چه رسد به گفته هاي ديگران در مورد اشخاص را.
جواني كه قبلا حرف زده بود، گفت:
اگر كسي عيبي داشته باشد و آن را بگوييم باز هم بد است؟! توجه همه گروه به سؤال اين جوان و پاسخ حكيم جلب شده بود.
حكيم آه سردي كشيد و اظهار داشت:
ولاتجسسوا! هرگز در زندگي ديگران جستجو نكنيد! ولاتلمزوا انفسكم و همديگر را مورد طعن و عيب جويي قرار ندهيد!(1)
خداوند متعال اين دستورات را فرموده است، مگر ما مؤمن يا مسلمان نيستيم؟! اين دستورات براي ما است!
اگر برادر يا خواهر مسلمان عيبي داشته باشند و با تجسس و عيب جويي آن را بيان كنيم غيبت و گناه بزرگ است، چه رسد كه آنها عيبي نداشته باشند و مورد اتهام قرارشان بدهيم كه اين كار گناه كبيره است مگر ما كار ديگري نداريم كه دنبال تهيه آتش براي گور و جايگاه ابدي خويشيم؟!
گروه كاملا ساكت شده بودند و سرهايشان پائين بود.
مرد ميانسالي كه از ابتدا ساكت بود، گفت: حاج آقا! ما بايد در جامعه مومنين نسبت به هم حسن ظن داشته و خوشبين باشيم، درست مي گويم؟
حكيم اظهار داشت: بله! خداوند در اين خصوص فرموده اند:
لولا اذ سمعتموه ظن المومنون و المومنات بانفسهم خيراً و قالوا هذا افك مبين. لولا جاء عليه باربعه شهداء فاذا لم ياتوا بالشهداء فاولئك عندالله هم الكاذبون.
چرا هنگامي كه اين تهمت را شنيديد، مردان و زنان مومن نسبت به خود (و فردي كه به او تهمت زده اند) گمان خير نبردند و نگفتند اين دروغي بزرگ و آشكار است؟! چرا چهار شاهد براي اثبات ادعايشان نياوردند؟ اكنون اگر اين گواهان را نياورند آنها در پيشگاه خداوند از دروغگويانند!(2)
در همين حين صداي اذان بگوش آمد و همه آماده اقامه نماز جماعت شدند.

1-حجرات 12 و 11
2-نور 13 و 12

 



دشمنان اهل بيت(ع) و خسران ابدي آنان

احسان عبداللهي
در آموزه هاي قرآني، اهل بيت(ع) از جايگاه ويژه اي برخوردارند. شايد كمتر پيامبري را بتوان يافت كه افزون بر خود، اهل بيت وي نيز مورد توجه قرار گرفته باشد و از جايگاه خاص در مقام پيامبري برخوردار باشند. خداوند در برخي از آيات از درخواست حضرت ابراهيم(ع) براي بذل توجه و عنايت خاص به اهل بيت خود خبر مي دهد؛ اما همان گونه كه حضرت موسي(ع) خواهان انشراح و سعه صدر شد تا به وي عطا شود، در حالي كه حضرت محمد(ص) اين انشراح را بي طلب دريافت كرد، همچنين، عنايت الهي به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) بي درخواست پيامبر(ص) و با عنايت و بذل توجه ويژه خداوندي به اين خاندان همراه شد.
حضرت ابراهيم(ع) مقام امامت را پس از درخواست ها و آزمون ها دريافت كرد و بقاي اين مقام در اهل بيت وي، به اما و اگرهاي چند همراه شد، ولي مقام امامت در اهل بيت عصمت و طهارت پيامبر(ص) مقام عنايتي است؛ زيرا در ديگران اين امر عرضي بود، ولي در اين خاندان، امامت و ولايت، ذاتي و عنايتي است.
با شناخت جايگاه برتر اهل بيت(ع) در پيشگاه الهي مي توان دريافت كه هرگاه سخن از دوستي و دشمني با حضرت محمد(ص) يا خاندان وي پيش مي آيد، همان دوستي و دشمني با خداوند خواهد بود؛ از اين رو در روايات بسياري از پيامبر(ص)، دوستي و دشمني با اهل بيت(ع) و حب بغض نسبت به آنان، به معناي كفر و ايمان دانسته شده است.
نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي وحياني قرآن و روايات تفسيري و تبييني پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) بر آن است تا كفر و ايمان دوستان و دشمنان اهل بيت(ع) را در حد امكان و حوصله اين مقاله، تبيين كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
دشمني با پيامبر(ص) دشمني با خدا
براساس آموزه هاي وحياني قرآن، پيامبر گرامي(ص) از نظر جايگاه در آفرينش در مقام نخستين صادر و مظهر تمام و كمال اسماي الهي قرار دارد و مسير «انالله و انااليه راجعون» از ايشان آغاز و به ايشان ختم مي شود. بنابراين، همه هستي، وامدار حقيقت وجودي ايشان است و چه بخواهد و چه نخواهد تحت ولايت كليه ايشان قرار دارد.
خداوند هر چند از نظر وجود خلقي در دنيا و مقام پيامبري، او را متاخر از ديگر پيامبران و خاتم آنان قرار داد، ولي همواره به سبب مقام نخستين و مظهريت، خاتم هستي است و نگين انگشتري آن مي باشد؛ از اين رو همه پيامبران، ماموريت داشتند تا ولايت ايشان را تصديق و اعلان نمايند (صف، آيه 6 و آيات ديگر) و مردم را به آن دعوت كنند. به اين معنا كه آنان خود را تحت ولايت كليه ايشان مي يافتند و به حقيقت رهنمون مي شدند، به گونه اي كه ايمان به ولايت آنان جز به ايمان به ولايت كليه پيامبر(ص) معنا نمي يافت؛ زيرا ولايت آنان، جلوه اي از ولايت كليه پيامبر(ص) است و آنان در طول ولايت كليه ايشان قرار دارند. از نظر قرآن، پيامبران شاهدان امت خويش هستند و پيامبر(ص) به سبب ولايت كليه خود، شاهد بر شاهدان خواهد بود و در حقيقت گواهي نهايي در پيشگاه الهي را آن حضرت(ع) به عنوان حقيقت جامع و مظهر تمام الهي به عهده مي گيرد؛ زيرا آغاز و انجام مظهريت اوست. (نساء، آيه 14)
خداوند به صراحت به مقام ولايت كليه ايشان در آيات بسياري اشاره مي كند. در برخي از آيات، تنها مسير حقيقت را اسلام معرفي مي كند و هرگونه ديني غير اسلام را باطل مي شمارد؛ چرا كه آن چه پيامبران از آدم(ع) تا ايشان به آن دعوت مي كردند، همان اسلام پيامبر(ص) و تسليم در برابر آن است؛ زيرا حقيقت دين چيزي جز دعوت به حب و بغض نيست كه محور آن حب به پيامبر(ص) و بغض نسبت به دشمنان ايشان است. از اين رو در روايات آمده است: هل الايمان الا الحب و البغض
خداوند در قرآن به پيامبر(ص) فرمان مي دهد تا اين معنا را به همگان برساند كه مسير توحيد و عبوديت حق، جز از طريق حب نسبت به دوستان و بغض نسبت به دشمنان ايشان نمي گذارد و اين دوستي را تنها مي توان در تسليم محض و بي چون و چرا از آن حضرت(ع) به دست آورد: قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم و الله غفور رحيم؛ بگو: «اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است.» (آل عمران، آيه 31)
بر اين اساس پيامبر(ص) براي مومنان در مقام تشريع از چنان اولويتي برخوردار است كه جان و مال و عرض خويش را مي بايست بي چون و چرا در مقام تسليم محض در اختيار ايشان گذارند؛ (احزاب، آيه 6) چرا كه مومن مي داند، اطاعت از پيامبر(ص) جز همان اطاعت از خدا نيست؛ از اين رو خداوند اطاعت خويش و پيامبر(ص) را با يك عبارت مي آورد و مي فرمايد: قل اطيعوا الله و الرسول فان تولو فان الله لايحب الكافرين؛ بگو: «خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد.» پس اگر رويگردان شدند، قطعاً خداوند كافران را دوست ندارد. (ال عمران، آيه 32) چرا كه هرگونه عدم ولايت وي و رويگرداني از آن به معناي كفر مي باشد و خداوند كافران را دوست نمي دارد. همين معنا به شكلي ديگر در آيه 92 سوره مائده تبيين شده است. همچنين خداوند در آيه 132 همين سوره نيز ضمن يكي دانستن اطاعت خود و پيامبر(ص) مي فرمايد كه هر كس رحمت الهي را مي خواهد مي بايست، از پيامبر(ص) به عنوان مظهر خداوند اطاعت كند.
برپايه اين آموزه هاي وحياني و مانند آن مي توان اين معنا را استنباط كرد كه كفر و ايمان نمي تواند جز دشمني با پيامبر(ص) و يا دوستي به ايشان باشد كه در مقام عمل به شكل اطاعت و تسليم محض و تفويض و واگذاري همه وجود به ايشان بروز و ظهور مي كند و هرگونه تولي ديگران و پشت كردن به ولايت و محبت ايشان به معناي كفر است. از آيات پيش گفته و آيات ديگر قرآن به دست مي آيد كه محبت و اطاعت آن حضرت(ص) واجب است؛ چنان كه از آياتي چون 115 سوره نساء و 13 و 14 سوره انفال و 63 سوره توبه و 4 سوره حشر و مانند آن برمي آيد كه دشمني با محمد(ص) حرام است؛ چرا كه هرگونه دشمني و مخالفت با پيامبر(ص) در حكم دشمني با خداست.(همان)
اهل بيت(ع) جان و نفس محمد(ص)
براساس آموزه هاي قرآني، اهل بيت(ع)، جان و نفس محمد(ص) است، بنابراين، هر حكمي كه درباره پيامبر(ص) گفته مي شود، همان حكم درباره اهل بيت(ع) جاري و ساري مي باشد.
خداوند در آيه 61 سوره آل عمران كه به آيه مباهله مشهور مي باشد به صراحت حضرت اميرمؤمنان علي(ع) را نفس و جان پيامبر(ص) معرفي مي كند كه به معناي آن است كه علي(ع)، باطن و حقيقت ايشان است. خداوند مي فرمايد: فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علي الكاذبين؛ پس هر كه در اين باره پس از دانشي كه تو را حاصل آمده، با تو محاجه كند، بگو: «بيايد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما جان هايمان و شما جانهايتان را فرا خوانيم سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»
همچنين در اين آيه، امام حسن(ع) و امام حسين(ع) به عنوان فرزندان پيامبر(ص) معرفي شده است. (تفسير كبير، فخر رازي، ج 3، ص 248 و الجامع لاحكام القرآن، قرطبي، ج 4، ص 67 و اسباب النزول، واحدي، ص 90 و نيز الميزان، ج 18، ص 312)
فاطمه زهرا(س) نيز فرزند ايشان است كه پيامبر، وي را جگرگوشه خويش معرفي مي كند و مي فرمايد: فاطمه بضعه مني من اغضبها اغضبني؛ فاطمه، پاره تن من است هر كس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.» در جايي ديگر آمده است كه ايشان فرمود: فاطمه بضعه مني و انا منها، فمن آذاها فقد آذاني و من آذاني فقد آذي الله و من آذاها بعد موتي كان كمن آذاها في حياتي، و من آذاها في حياتي كان كمن آذاها بعد موتي (بحارالانوار، جد65، ص 210 و دلايل الامامه، ص 54 و سليم بن قيس، حديث 84 و صحيح بخاري، ج5، ص 62 و نيز صحيح مسلم، ج4، ص 193)
خداوند در آيه 95 سوره نساء براي اين كه وحدت ميان اهل بيت(ع) و پيامبر(ص) را تبيين كند و اطاعت ايشان را همانند اطاعت پيامبر(ص) بيان كند و با اشتراك گذاري و آوردن فعل اطاعت آن دو مي فرمايد: يا ايهاالذين آمنوا اطيعوالله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم فان تناز عنم في شيء فردوه الي الله و الرسول ان كنتم تومنون بالله و اليوم الاخر ذلك خير و احسن تأويلا؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياي امر خود را نيز اطاعت كنيد پس هرگاه در امري اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به خدا و پيامبرش عرضه بداريد، اين بهتر و نيك فرجام تر است.»
براين اساس، محبت به اهل بيت(ع) عين محبت به پيامبر(ص) و دشمني ايشان عين دشمني با آن حضرت خواهد بود. بنابراين هر كس ولايت ايشان را پذيرفت و اطاعت كرد، براساس آيات 23 سوره آل عمران و 29 سوره مائده، اطاعت و ولايت الهي را پذيرفته است و هر كسي از ولايت اهل بيت(ع) و اطاعت ايشان تولي و سرپيچي كرد، از ولايت و اطاعت الهي سرپيچي كرده و كافر شده است.
از نظر قرآن، حقيقت اهل بيت(ع) همان حقيقت وجود پيامبري است؛ از اين رو قرآن كه وجود كتبي آن حضرت(ص) است وجود كتبي اهل بيت(ع) نيز مي باشد و لذا پيامبر(ص) بارها به حضرت اميرمؤمنان علي(ع) مي فرمايد: انك تسمع ما اسمع و تري ما اري؛ تو هر آن چه را مي شنوم مي شنوي و هر آن چه را مي بينم مي بيني؛ چرا كه او نفس و جان پيامبر(ص) به حكم آيه 16 سوره آل عمران مي باشد.
خداوند اهل بيت(ع) را از هرگونه پليدي تطهير كرده است؛ (احزاب، آيه 33) چرا كه مظاهر تمام و كمال خود اويند و اگر در هستي مظهري تمام و كمال بخواهيم نشان دهيم، جز اهل بيت(ع) نيست كه ايشان با قرآن برابرند؛ زيرا قرآن وجود كتبي اين ذوات نوري است و تنها ايشان هستند كه مس حقيقت كتاب مي كنند؛ چرا كه كتاب بخشي از حقيقت وجود ايشان و جلوه اي از ظهور كتبي ايشان است. خداوند مي فرمايد: لايمسه الا المطهرون؛ كه جز پاك شدگان بر آن دست نزنند. اين پاك شدگان براساس آيه 33 سوره احزاب همان اهل بيت(ع) هستند.
از اين آيات به دست مي آيد كه خداوند هستي را در چند شكل و قالب به نمايش گذاشته و براي حقيقت خويش مظاهري قرار داده است. اگر اهل بيت(ع) مظهر تمام و كمال خداوندي است؛ هستي، نمايش تكويني و خلقي همين مظهر اهل بيتي و قرآن نيز مظهر كتبي ايشان است.
به سخن ديگر، قرآن، وحي الهي به حضرت رسول الله(ص) است، ولي هرگز وحي چيزي جدا از حقيقت آن حضرت نيست و اگر آن حضرت (ص) قرآن ناطق است، همه اهل بيت(ع) به حكم نفس بودن، قرآن ناطق هستند. براين اساس، قرآن چيزي جدا از حقيقت اهل بيت(ع) نمي باشد.
آثار دشمني با اهل بيت(ع)
خداوند به صراحت مومنان را به دوستي با اهل بيت(ع) فرمان مي دهد و در آيه 32 سوره شوري مي فرمايد: «قل لااسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي؛ بگو: من بر انجام رسالت، از شما مزدي نمي خواهم، مگر دوستي و محبت درباره اهل بيت و نزديكانم.»
اين مودت و محبت تنها مي تواند در شكل اطاعت بروز و ظهور كند؛ زيرا كسي كه محبت به شخصي بورزد ولي فرمان هايش را برنتابد و با آن مخالفت كند چگونه مي تواند مدعي محبت و مودت شود؟!
خداوند در اين آيه و آيات ديگر، ضمن بيان وجوب محبت و مودت به اهل بيت(ع) به عنوان اجر و مزد رسالت، مي فرمايد كه اين درخواست در راستاي منافع خود مردم است (سباء، آيه 74) زيرا مردم از طريق محبت و ولايت و اطاعت اهل بيت(ع) مي توانند به محبت پيامبر(ص) و محبت خداوندي برسند و اطاعت ايشان به معناي اطاعت از خداست. بدين ترتيب اهل بيت وسايل و اسباب برتر و كاملي براي انسان ها مي شوند تا متاله و خدايي گزيده و به بهشت رضوان الهي در آيند.
اين وجوب مودت و محبت به اهل بيت(ع) در آن جا ريشه دارد كه ايشان از سوي خداوند جان و نفس پيامبر(ص) معرفي شده اند و در حقيقت محبت ايشان و اطاعت آنان همان مفهوم اطاعت از پيامبر(ص) و در نتيجه محبت و اطاعت از خداست. آنان كساني هستند كه صحت نماز به ذكر دوستي و صلوات و سلام بر ايشان است. البته اين مسئله اختصاص به نماز ندارد، بلكه تمام و كمال هر عمل عبادي، وجوب بذل توجه به ايشان به عنوان اولي الامر و صاحبان ولايت عظما و كليه الهي است. از اين رو در روايات آمده است كه «من تمام الحج لقاء الامام»؛ زيرا لقاء و ديدار با ايشان به معناي لقاي معنوي از طريق اسوه قرار دادن و همرنگي با ايشان است؛ چرا كه از لقاءالله آن است كه انسان اسماي الهي را در خود احصا و تحقق بخشد؛ بنابراين متاله شدن به معناي لقاءالله است، همچنين امامي شدن به معناي لقاء الامام مي باشد. كسي كه با تمام وجودش، امام و اهل بيت(ع) را دوست بدارد و در سنت و سيره و كلام و عمل همانند آنان شود، به لقاي امام(ع) رسيده است.
وجود و حضور اهل بيت(ع) در خانه پيامبر(ص) به عنوان مركز نور خدا معرفي شده و خداوند به اين خانه رفعت و منزلت خاصي بخشيده است (نور، آيه 63 و نورالثقلين، ج 3، ص 806)
همان گونه كه محبت و اطاعت و ولايت ايشان به معناي ولايت و اطاعت پيامبر(ص) و خداوند است، دشمني با ايشان نيز دشمني با پيامبر(ص) و خداست.
خداوند در آيات 95 تا 16 سوره احزاب به دشمنان و مخالفان اهل بيت(ع) هشدار مي دهد و آنان را تهديد به عذاب سخت مي كند و مي فرمايد كساني كه دختر پيامبر(ص) را اذيت و آزار كنند، ملعون خواهند بود و به سبب اين كه اذيت و آزار ايشان كفر است، كشته مي شوند. به سخن ديگر، كساني كه به اذيت و آزار دختر پيامبر(ص) بپردازند، به كافران حربي ملحق شده و مومنان مجاز به كشتن ايشان هستند.
پيامدهاي دشمني با اهل بيت
براساس آموزه هاي قرآني، هرگونه اذيت و آزار اهل بيت(ع) و دشمني با ايشان به معناي اذيت و آزار پيامبر(ص) است كه خشم الهي را به همراه خواهد داشت. اين افراد به سبب اين در دنيا ملعون هستند و خداوند و لعن كنندگان، آنان را به سبب همين جرم و كفر لعن مي كنند.
خداوند در آيه23 سوره محمد، دشمني با پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) را از عوامل حبط اعمال مي شمارد؛ به اين معنا كه اگر كسي كار خير و خوبي كرده باشد و ايمان و تقوايي داشته باشد با هر گونه دشمني نسبت به اهل بيت(ع) كه جان و نفس پيامبر(ص) هستند، دشمن پيامبر(ص) شناخته و كافر مي باشند و تمام اعمال خير و خوب و اسلام ايشان حبط مي شود.
در حقيقت دشمني با اهل بيت(ع) و پيامبر(ص) از عوامل خسران و زيان ابدي است؛ زيرا كسي كه با اهل بيت(ع) دشمني مي ورزد، از ولايت و محبت و اطاعت ايشان بيرون رفته و از حزب الله درآمده و به ولايت و محبت طاغوت و شيطان در آمده و عضو حزب شيطان گشته است. (مجادله، آيات91 و 02)
چنين افرادي، در دنيا و آخرت خوار و ذليل خواهند بود و دشمني ايشان با اهل بيت(ع) و پيامبر(ص) سبب قرار گرفتن در دوزخ و خواري آن خواهد شد.(مجادله، آيات5 و 02)
دشمنان اهل بيت(ع) و پيامبر(ص) به سبب خروج از ولايت الهي، به ولايت طاغوت وارد مي شوند و همين رها شدن و افتادن در ورطه ولايت طاغوت ايشان را به دوزخ مي رساند. كه بد مسير و سرنوشتي است. (نساء، آيه511)
دشمنان اهل بيت(ع) براساس آيات سوره كوثر، دور و جدا شده از همه خوبي ها و نعمت هاي الهي خواهند بود و نام و نشان ايشان از ميان مي رود.
دشمنان اهل بيت(ع) به حال خود در دنيا رها مي شوند و خداوند هيچ توجه و عنايتي به آن نخواهد داشت (نساء، آيه511) در حقيقت خداوند آنان را همانند كافران به حال خودشان رها مي كند تا در قيامت به سخت ترين شكل مجازات نمايد.
دشمنان اهل بيت(ع) هرگز در دنيا خوش نام نخواهند شد (كوثر، آيات1و 3) و بدنامي همواره با ايشان خواهد ماند. در آخرت نيز خداوند آنان را با علامت گذاري بر بيني، خوار و ذليل خواهد كرد. (قلم، آيات 21 تا 61 و نيز فرقان، آيات03 تا 43)
دشمنان اهل بيت(ع) از حزب شيطان بوده (مجادله، آيات91 و 02) و در نهايت نيز شكست مي خورند و سرخورده خواهند شد و از عزت و قدرت واقعي بي بهره خواهند ماند. (همان)
در آيات قرآني مطالب ديگري نسبت به آثار و پيامدهاي دشمني با اهل بيت(ع) آمده است كه در اين جا به همين مقدار بسنده مي شود. البته در روايات بسياري دشمني با اهل بيت(ع) و آثار و پيامدهاي آن از زبان پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) بيان شده است كه در اين مقاله آورده نشده و فقط به ذكر آيات بسنده شده است. در روايات تفسيري، اين حقيقت بيان شده است كه دشمني با اهل بيت(ع) به هر شكل و صورتي مي تواند زندگي انسان در دنيا و آخرت را دگرگون سازد؛ زيرا ملاك و معيار ايمان و كفر، دوستي و دشمني با اهل بيت(ع) است. با توجه به آن چه بيان شد به سادگي مي توان كفر قاتلان حضرت ابي عبدالله الحسين(ع) را دريافت و اين كه آنان سزاوار قتل بلكه تقتيل مي باشند، چه رسد كه لعن و نفرين آنان جايز باشد؛ چرا كه هرگونه اذيت و آزاررساني به اهل بيت(ع) جواز لعن و قتل خواهد بود و كساني كه مرتكب قتل اهل بيت(ع) مي شوند، نه تنها سزاوار لعن و قتل هستند، بلكه عذاب جاودانه و دوزخ آتشين شايسته آنان است.
براساس آيات 11 تا 51 سوره شمس اين معنا از قرآن به دست مي آيد كه همه كساني كه به اين اذيت و آزار و قتل رضايت دارند، در حكم قاتل يا قاتلين آن حضرت مي باشند؛ زيرا خداوند با آن كه يكي از ثموديان، ناقه صالحي را پي كرد و آن را كشت، همه را در اين آيات به قتل متهم مي كند و عذاب دنيوي و اخروي را براي آنان اثبات مي كند. يزيد و يزيديان تاريخ هر چند كه اشقي الاشقياء را براي ذبح ناقه الهي و ثارالله فرستادند و او به تنهايي مرتكب اين جنايت عظيم شد، ولي همه كساني كه در اين عمل راضي و خشنود بوده و همراه و هم فكرند، به عنوان اهل شقاوت شناخته شده و در آن در خواهند آمد. بنابراين، قاتلين و كساني كه به اين عمل رضايت دارند، در حكم خداوندي، يكسان تلقي مي شوند و همان احكام قاتل بر آنان بار مي شود.

 



ديدگاه

احكام بين المللي اسلام
آيت الله جوادي آملي:
احكام بين المللي قرآن از جمله ظلم ستيزي و عدالت خواهي، اختصاص به يك ملت يا يك دين خاص ندارد و شامل همه افراد عالم مي شود كه از آن ها با عنوان احكام انساني نيز ياد مي شود.
يعني رعايت عدل لازم است، چه افراد مسلمان باشند و چه نباشند و ظلم و ستم نيز حرام است و اين موضوع تنها اختصاص به افراد موحد يا ملحد ندارد1.
راهكارهاي حسيني و يزيدي در اداره كشور
آيت الله شيخ مجتبي تهراني:
عمربن سعدقيام امام حسين(ع) را مادي مي ديد و براي جلوگيري از قيام امام سه اهرم پيشنهادي پول، تهديد امام كه كشته مي شوي و تحميق امام كه مردم را به كشتن مي دهي، به كار گرفت.
... اگر كسي به تاريخ نگاهي بيندازد، مي بيند كه قيام امام حسين(ع) در جهت مقابله خداخواهي با خودخواهي بوده است و همچنين مي بيند چگونه يزيد در آن زمان براي نگه داشتن مقام خود از باورهاي مردم سوءاستفاده مي كرد.
... مردمي كه اظهار متديني و مسلماني مي كنند به دو دسته تقسيم مي شوند؛ دسته اي دين و اسلام را براي حفظ دنيايشان سپر قرار مي دهند و براي نگه داشتن مقام و منزلت مردم را فريب مي دهند و دسته اي ديگر كساني هستند كه براي حفظ دين و اسلام، خودشان را سپر و دنياي خود را براي دين فدا مي كنند.
... مؤمن، آن كسي است كه دنيا را مانند امام حسين(ع) فداي دينش كند و حكومت ديني، آن حكومتي است كه بر طبق دين اسلام باشد و از باورهاي مردم به وسيله دين سوءاستفاده نشود2.
نقش انذار در اطاعت خدا
آيه الله مصباح يزدي:
وقتي انسان حاضر به پذيرش قيد و بندي مي شود كه احساس كند اگر اين كارها را نكند خطر عظيمي او را تهديد مي كند؛ يعني بزرگترين عامل حركت انسان مخصوصاً در پذيرفتن محدوديت، خوف از خطر است. حتي احتمال جلب منفعت آن قدر اثر ندارد. از اين رو، روش انبيا در ايجاد انگيزه در مردم براي اطاعت خدا، بيشتر توجه دادن به خطرها، انذار و هشدار است و اصولا يكي از اسماي عام پيامبران «نذير» يعني «انذار كننده» است.3
رابطه علم و دين
آيت الله سبحاني:
علم و ايمان در منطق وحي، در كنار هم هستند و از يكديگر جدايي ندارند و اگر امروز بحث هايي از قبيل جدايي دين از علم مطرح مي شود، بايد دانست كه نشأت گرفته از تفكر غربي است.
غربي ها از ابتدا بحث جدايي دين از علم را نداشتند، بلكه اول بحث مخالفت دين با عقل و مخالفت دين با فلسفه را دامن مي زدند كه سال هاي سال روي اين قضيه كار شد، اما جدايي دين از علم كه با فرم جديد مطرح مي شود، به تازگي شروع شده است.
غربي ها، مجبورند بحث جدايي علم از دين را عنوان كنند، چون مبناي فكري آن ها كتاب مقدس است و علم هم در كتاب مقدس آن ها مقدس نيست و شاهد اين گفته خود را هم رانده شدن حضرت آدم(ع) از بهشت برين بعد از عالم شدن مي دانند.4
تقدم امر به معروف و نهي از منكر در عرصه نظام
آيت الله سيداحمد خاتمي:
حفظ نظام اسلامي با انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر ميسر مي شود. انجام امر به معروف و نهي از منكر در عرصه يك نظام مهمتر از عرصه فردي است، زيرا «الناس علي دين ملوكهم» در حوزه نظام، دولت، قوه قضاييه، قوه مقننه و ساير قواي كشور اين فريضه نبايد رنگ ببازد.5
لزوم اصلاح حكومت ها
آيت الله نوري همداني:
نخستين رسالت انبيا و اولياي الهي نيز ايجاد حكومت اسلامي بود و تا زماني كه حكومت فاسد سرنگون نشود، انسان ها به سلامت و سعادت نمي رسند.
... امام حسين(ع) نيز براي سرنگوني حكومت فاسد قيام كرد، چرا كه حكومت براي انسان ها سرنوشت ساز بوده و پيشرفت در مسائل فرهنگي، تعليم و تربيت، مسائل سياسي و اقتصادي وابسته به حكومت است.6
عاشورا و تكليف سياسي- اجتماعي
دكتر حسن رحيم پور:
قيام عاشورا نهي هاي اسلام را معرفي كرد شرك را تبيين كرد، كربلا اهداف سياسي اسلام را روشن كرد؛ نمي شود گفت من مسلمانم و علاقه به سياست ندارم، سياست را نمي توان در رديف فوتبال و مهماني ها و تفريحات قرار داد؛ سياست جزء تكليف ها است و مثل نماز واجب البته منظور ما سياست علوي و حسيني است كه جزو دين است نه سياست بازي.
... وظيفه ما قيام براي قسط است كسي كه دين و سياستش را جدا مي داند جنبه هاي بي خطر دين را قبول مي كند يعني همان كاري كه معاويه و يزيد كردند، زهير زماني در سپاه معاويه بود سپس مدتي ترك سياست كرد و حتي با ملاقات امام حسين(ع) مخالفت كرد و گفت من سياست را كنار گذاشته ام امام به او فرمود نمي تواني از كنار من بي تفاوت عبور كني.
نبرد تنزيل و تأويل
دكتر حسن رحيم پور:
برخي با پرچم مذهب به جنگ مذهب مي آيند؛ به فرموده پيامبر اكرم(ص)، دو نبرد وجود دارد، يك نبرد براي اينكه اصل اسلام، مستقر و پيروز شود كه به آن «تنزيل» مي گويند و يك نبرد براي تفسير صحيح اسلام است كه «تأويل» نام دارد و در آن يك طرف اسلام خالص دارند و طرف ديگر اسلام تحريف شده را دنبال مي كنند.
... امام حسين(ع) مي فرمايند خداحافظ اسلام اگر حاكميت به نام اسلام باشد اما قدرت در دست كساني همچون يزيد باشد زيرا باطن چنين حكومتي، كفر است ولي با ادبيات اسلام. همچون بني اميه كه اجازه نمي دادند جنبه سلبي اسلام (كه با شرك مخالف) است، درست مطرح و معرفي شود تعليم ايمان را ظاهرا آزاد مي گذاشتند اما اجازه نمي دادند شرك معرفي و شفاف سازي شود. آن جا كه اسلام به نفعشان بود حرفي نداشتند اما نهي هاي اسلام و آنجا كه اسلام با آن ها مخالف بود اجازه معرفي نمي دادند تا وقتي مردم را با ظاهر اسلام به راه شرك مي برند مردم متوجه نشوند.7

1- مركز خبر حوزه، 12/9/98
2- خبرگزاري رسا، 42/9/98
3-شرح خطبه فدكيه، جلسه 63
4- مركز خبر حوزه، 92/9/98
5- خبرگزاري رسا، 22/9/98
6- خبرگزاري فارس، 81/9/98
7- خبرگزاري رسا، 42/9/98

 



سرنوشت قاتلان شهداي كربلا
سرنوشت حرمله بن كاهل

«حرمله» همان سنگدل لعيني بود كه با تير سه شعبه گلوي حضرت علي اصغر(ع) را شكافت. «منهال بن عمرو» روايت كرده(1) است كه: من پس از آن كه از مكه بازگشتم نزد امام سجاد(ع) رفتم، امام به من فرمود: آيا از «حرمله بن كاهل» خبر داري كه در چه حالي است؟
عرض كردم: «هنگامي كه از كوفه خارج شدم او زنده بود.» امام زين العابدين(ع) دستانش را به سوي آسمان بلند كرد و فرمود: «خدايا! حرارت آتش را به او بچشان، خدايا حرارت آهن را به او بچشان»!
هنگامي كه به كوفه بازگشتم، «مختاربن ابي عبيده ثقفي» قيام كرده بود و او از قبل با من دوست بود، پس از ديد و بازديدها سوار بر مركب شده و به طرف منزل مختار حركت نمودم و در بيرون خانه اش با او ملاقات كردم.
مختار گفت: «از هنگامي كه حكومت كوفه در اختيار ما قرار گرفته به ديدن ما نيامدي و تبريك نگفتي و به ما كمك نكردي؟!» گفتم: «در اين مدت در مكه بودم و هم اكنون نزد تو آمده ام كه با هم صحبت كنيم.» پس از آن هر دو همراه هم به راه خود ادامه داديم تا اين كه به كناسه كوفه رسيديم. مختار در آنجا توقف كرد، مثل اين كه در انتظار كسي به سر مي برد. پس از مدت كوتاهي جمعي با شتاب به نزد او آمدند و گفتند: «اي امير! به تو بشارت مي دهيم كه حرمله بن كاهل دستگير شد!»
هنگامي كه حرمله را آوردند مختار گفت: «خداوند را حمد و سپاس مي گويم كه مرا بر تو مسلط كرد.» سپس جلاد را خواست و به او دستور داد كه دست هاي حرمله را قطع كند. جلاد دست هاي او را از تنش جدا كرد، سپس دستور داد كه پاهايش را هم قطع كنند و چنين كردند، پس از آن گفت: «آتش بياوريد!» مأموران دسته هاي ني را آوردند و آتش زدند و او را در آتش انداختند.
منهال گفته است: در اين هنگام فرمايش امام سجاد(ع) به يادم آمد و بي اختيار گفتم: «سبحان الله»!
مختار گفت: «تسبيح خداوند در همه حال خوب است اما ظاهرا اين تسبيح از روي تعجب بود.» گفتم: بله در هنگام بازگشت از مكه، خدمت امام سجاد(ع) رسيدم و آن حضرت از من درباره حرمله سؤال كرد و من نيز در جواب گفتم: او زنده است.
امام سجاد(ع) دست به دعا برداشت و فرمود: خدايا به او حرارت آهن و حرارت آتش را بچشان! اكنون چون دعاي امام سجاد(ع) را به دست شما مستجاب شده ديدم شگفت زده شدم و اين ذكر بر زبانم جاري شد.
مختار گفت؛ «واقعا اين سخن را از علي بن الحسين(ع) شنيدي؟» گفتم: «آري به خدا سوگند خودم شنيدم كه حضرت اين سخن را فرمود.»
ناگهان ديدم كه مختار از مركبش پايين آمد و دو ركعت نماز گزارد و سجده اي طولاني كرد سپس برخاست و سوار اسبش شد و من نيز سوار شدم و با هم به سوي منزل من آمديم. وقتي مقابل خانه ام رسيديم، به مختار گفتم: «اگر امير موافق با شد به من افتخار دهد و خانه ام را مزين به حضور خود نمايد و در خانه ما غذا تناول فرمايد.»
مختار گفت: «اي منهال! تو خود مرا خبر دادي كه علي بن الحسين(ع) دعاهايي كرد كه به دست من مستجاب شده است و با اين وجود مرا به غذا خوردن دعوت مي كني؟ امروز به شكرانه اين كه خداوند به من توفيق داد كه دعاي آن حضرت به دست من مستجاب شود، روزه گرفته ام.»2
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار 45 ص 322
2- سرنوشت قاتلان شهداي كربلا- عباسعلي كامرانيان

 



قابل توجه خوانندگان عزيز صفحات «معارف» و «انديشه»

¤ صفحات معارف و انديشه روزنامه كيهان، رسالت خود را در نشر مطالب مفيد، نو و كاربردي در حوزه فرهنگ ديني و آموزه هاي قرآن و اهل بيت(ع) مي داند و از عموم علاقه مندان مي خواهد آثار ارزشمند و مكتوب خود را براي چاپ در اين صفحات ارسال كنند.
¤ مطالب مربوط به مناسبتهاي ديني لازم است حداقل يك ماه قبل از مناسبت مربوطه ارسال شود.
¤ مقالات حتي الامكان كوتاه و در حد 4 تا 6 صفحه A4 تايپي باشد.
¤ سرويس معارف كيهان از خوانندگان عزيز درخواست مي كند هرگونه پيشنهاد، انتقاد و نظرات سازنده خود را در مورد مطالب منتشره در صفحات معارف و انديشه و نيز مقالات خود را به آدرس روزنامه و يا ايميل درج شده در بالاي صفحه معارف ارسال كنند.
¤ صفحه معارف، روزهاي فرد و صفحه انديشه، روز دوشنبه هر هفته منتشر مي شود.
¤ تلفن مستقيم سرويس معارف 33941991-021

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14