(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 16 دی 1389- شماره 19833

رابطه گناه و گرفتاري
قاعده «يد» و اسلام آوردن يهودي
آثار بيداري
سرنوشت قاتلان شهداي كربلا(10)
«زيدبن رقاد»
به مناسبت سوم صفر سالروز ولادت خجسته پنجمين مشعل هدايت
اهميت تدبر در قرآن



رابطه گناه و گرفتاري

قال الامام الباقر(ع): ما من نكبه تصيب العبد الابذنب
امام باقر(ع) فرمود: هيچ گرفتاري به بنده نمي رسد مگر به سبب گناه.(1)
1- الكافي، ج2، ص269

 



قاعده «يد» و اسلام آوردن يهودي

هنگام نماز نزديك شده بود. امام علي(ع) با اسبي به سوي مسجد كوفه روانه شد و هنگامي كه به كنار مسجد رسيد، اسب خود را به دست كسي سپرد تا در مسجد، نماز جماعت را اقامه نموده، برگردد؛ ولي چون از نماز فارغ شد و از مسجد بيرون آمد، اسب خويش را ديد كه بدون دهنه مي باشد. متوجه شد شخصي كه اسب را به او سپرده بود، دهنه را دزديده و اسب را رها نموده و رفته است.
حضرت فرمود: من قصد داشتم مبلغي پول در عوض نگهداري استر به او بدهم، اما او شتاب كرد و اين وجه را از راه حرام به دست آورد و خويش را از روزي حلال محروم ساخت. در قيامت، هم مسئول وجه حرامي است كه به دست آورده و هم بايد حساب روزي حلالي كه خداوند مقرر نموده بود امروز به دستش برسد، پس دهد. بعد حضرت وجهي را دادند تا از بازار دهنه اي خريداري كنند اتفاقاً چون دهنه را آوردند، ديد همان دهنه دزديده شده است.
حضرت فروشنده را احضار كرد و معلوم شد كه شخصي يهودي است. وي عرض كرد: من امروز آن را از دست شخص ناشناسي خريده ام.
حضرت فرمود: بايد نزد قاضي براي فصل اختلاف برويم. چون نزد قاضي حاضر شدند و دعواي خود را طرح نمودند، قاضي عرض كرد: يد (در دست داشتن) دليل بر ملكيت است. بنابراين، دهنه مال يهودي است و شما بايد شاهد اقامه كنيد.
حضرت فرمود: من شاهدي ندارم.
قاضي عرض كرد: پس حق گرفتن وجه دهنه را از يهودي نداريد. حضرت صرف نظر كرد و برگشت؛ ولي يهودي به دنبال ايشان آمد و اظهار اسلام كرد و عرضه داشت: ديني كه در مرافعه، رئيس مذهب را با يك بيگانه از دين، به يك چشم نگاه مي كند و حكم مي نمايد، اين دين به حق است، و بايد آن را با آغوش باز پذيرفت. (1)

1- شرح ابن ابي الحديد، ج3، ص160

 



آثار بيداري

پرسش:
چگونه مي توان فهميد كه انسان از خواب غفلت بيدار شده است. لطفاً شاخص هاي بيداري او را در ابعاد مختلف توضيح دهيد؟
پاسخ:
در بخش قبلي پاسخ به اين سؤال ضمن تأكيد بر مقام يقظه و بيداري به عنوان گام اول سير الي الله، به آثار مثبت و كماليه اين بيداري شامل: 1-تعظيم حق 2- توجه به نعمت ها 3- توجه به حقيقت گناه و آثار آن اشاره شد. اينك در بخش پاياني دنباله مطلب را پي مي گيريم.
4- شناخت نفس اماره
كسي كه تحت حاكميت نفس اماره قرار دارد و از دستورات آن پيروي كرده و لذت مي برد، چگونه مي تواند از وادي غفلت بيرون آمده و آثار تنبيه و بيداري بر او ظاهر گردد. بنابراين ابتدا بايد از پوسته گناه بيرون آمده و نفس اماره را شناخت و از آثار و عواقب سوء پيروي از نفس اماره آگاه شد. آري براي برون رفت از اين عدم شناخت، راهي جز گناه گريزي نيست. قرآن كريم در سوره كهف آيه 103 مي فرمايد؛ «بگو (اي پيامبر) آيا به شما خبر دهيم كه زيانكارترين (مردم) چه كساني هستند؟ آنها كه در تلاش هاي شان در زندگي دنيا گمراه (و نابود) شده، با اين حال مي پندارند كه كار نيك انجام مي دهند.
5- توجه به تهديدهاي الهي
فردي كه در گرداب گناه غرق است و درناآگاهي مطلق بسر مي برد، به طور طبيعي در قبال تهديدهاي قرآن در مورد دوزخ و عذاب، حساسيتي از خود نشان نمي دهد، و مثل كسي است كه در خواب عميق است و اگر گزنده موذي روي سينه او جاخوش كند عكس العملي از خود نشان نمي دهد، مگر اينكه بيدار شود و آن حيوان موذي و گزنده را از خود دور سازد. اگر انسان روز قيامت را تصديق نكند و به آن ايمان و آگاهي نداشته باشد، در آن صورت خود را از عذاب الهي در امان خواهد ديد. اما آنان كه به روز قيامت اعتقاد داشته و آن را تصديق مي كنند، از عذاب پروردگارشان بيمناكند و از افتادن در وادي غفلت و نافرماني الهي پرهيز مي كنند. قرآن كريم در سوره معارج آيات 28-26 مي فرمايد: «آنانكه به روز جزا ايمان دارند و آنانكه از عذاب پروردگارشان بيمناكند، چرا كه هيچ كسي از عذاب پروردگارش در امان نيست.»
6- ارزشمند دانستن وقت
كسي كه در غفلت دائمي بسر مي برد، به طور طبيعي به ارزش سرمايه عمر و وقت و خسارت از دست دادن آنها پي نخواهد برد. اما كساني كه سرمايه عمر خود را محدود و گذران آن را غيرقابل بازگشت مي دانند. از لحظه لحظه عمر خود در راستاي تقويت كمالات و فضايل انساني و الهي خويش بهره خواهند گرفت. تقاضاي بيداردلان را علي(ع) در دعاي كميل، اين گونه بيان مي فرمايند: «اي خدا! به حق خود و به حق قداستت و به حق بزرگترين صفات و اسمهايت، از تو مي خواهم كه فرصت هاي مرا از شب و روز با نامت آباد قرار دهي و به خدمتگزاري ات متصل گرداني تا در نتيجه، همه اعمال و دعاهاي من دعايي واحد شود و حال خدمتگزاري من در راستاي خدمتت هميشگي باشد.

 



سرنوشت قاتلان شهداي كربلا(10)
«زيدبن رقاد»

زيدبن رقاد، همان ملعوني بود كه وقتي «عبدالله» نوجوان دوازده ساله امام حسن مجتبي(ع) به طرف امام حسين(ع) دويد و مي خواست از عموي مظلومش دفاع نمايد با تيري او را نشانه گرفت.
عبدالله براي دفاع از خود دستش را بر پيشاني گذاشت و تير زيدبن رقاد ملعون، دست و پيشاني او را به هم دوخت!(1)
اين واقعه جانسوز را، زيدبن رقاد هم تعريف مي كرد و مي گفت: «من به طرف نوجواني تير انداختم و او دستش را بر پيشاني نهاد و آن تير دستش را به پيشاني اش دوخت و نتوانست دست خود را جدا كند! در اين حال نوجوان (عبدالله) چنين مي گفت: خداوندا! اينان ما را كم شمردند و خوار ساختند، پس اينها را بكش، همان گونه كه ما را كشتند و آنان را خوار كن، چنان كه ما را خوار كردند»!
زيد مي افزايد: سپس تير ديگري به آن نوجوان زدم كه او را كشت. پس به بالين نوجوان آمدم تا تيري كه با آن او را كشتم، از پيشاني او خارج كنم، اما ديدم كه نوجوان از دنيا رفته است من تير را از جايش بيرون آوردم اما پيكان تير در پيشاني اش ماند!
مختار، عبدالله بن كامل را با گروهي از افرادش براي دستگيري زيد فرستاد. آنها خانه زيد را محاصره كردند. او با شمشير از منزل خارج شد و به ياران مختار حمله كرد. عبدالله ابن كامل به يارانش گفت: «با شمشير و نيزه بر او حمله ور نشويد بلكه او را با تير زده و سنگباران كنيد.»
افراد ابن كامل هم زيد را تيرباران و سنگباران كردند تا اين كه روي زمين افتاد و درحال مرگ بود ولي هنوز زنده بود كه انتقام گيرندگان جسم او را به آتش كشيدند.(2)

1- كامل ابن اثير ج4 ص244
2- سرنوشت قاتلان شهداي كربلا، ص33- عباسعلي كامرانيان

 



به مناسبت سوم صفر سالروز ولادت خجسته پنجمين مشعل هدايت

خليل منصوري
فقر در هر جامعه اي علل گوناگوني دارد، چراكه فقدان آب و خاك مناسب، توزيع نادرست ثروت و منابع رو و زيرزميني، تنبلي منابع انساني و مانند آن، هر يك مي تواند به عنوان علت تام يا ناقص عمل كرده و فقر را در جامعه موجب شود يا آن را تشديد نمايد.
اما در تحليل هايي كه براساس نظام مادي انجام مي شود، هرگز علل و عناصر ديگري از غيرجنس امور مادي ديده نمي شود؛ چرا كه نظام تحليل ماديگرايانه، دايره علل و عوامل را تنها به امور مادي محدود مي سازد كه قابل رويت ولو با ابزارهاي مادي علمي و قابل آزمايش، تكرار و تجربه است. در نگرش ماديگرايانه، اموري چون رفتارهاي اخلاقي نمي تواند در جهان مادي تأثيري از خود به جا گذارد؛ از اين رو وقتي از علت گسترش زنا يا عدم اداي واجب ديني چون زكات، به عنوان علت خشكسالي و فقر ياد مي شود، به عنوان خرافه تحليل و تبيين شده و به سبب بي معنايي فلسفي از دايره علل خارج مي شود.
اما در تحليل هاي قرآني و آموزه هاي وحياني و روايي اسلام، علل غيرمادي نه تنها تأثيرگذار است بلكه به عنوان عوامل اصلي و علت هاي برتر شناسايي شده و براي تأثيرگذاري بر اين علل و عوامل راهكارهايي نيز ارايه مي شود. يكي از اين تحليل ها، تحليل امام باقر(ع) از وضعيت فقر در جامعه است. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا نگرش آن حضرت(ع) را در اين باره تبيين كند. اينك باهم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.
زمين ، منبع ثروت و نعمت
خداوند زمين را به گونه اي آفريده كه همه موجودات روي آن مي توانند از آن روزي بخورند بي آن كه با مشكل غذايي روبه رو شوند. خداوند در آيه 60 سوره عنكبوت مي فرمايد: و كأين من دابه لا تحمل رزقها الله يرزقها و اياكم؛ هيچ جنبده اي در روي زمين روزي خويش را حمل نمي كند و خداوند به آن ها و شما انسان ها روزي مي دهد. اين بدان معناست كه زمين چنان از نعمت هاي گوناگون انباشته شده كه فقر غذايي معنا و مفهومي ندارد. اين كه خداوند در آيه 01 سوره رحمن مي فرمايد: و الارض وضعها للانام؛ خداوند زمين را براي انسان ها وضع كرده است؛ بدان معناست كه اين اشرف آفريده هاي الهي كه زمين براي سكونت وي آماده شده، از چنان ظرفيتي برخوردار است كه انسان نبايد هيچ احساس كمبودي داشته باشد، چه رسد كه از فقر غذايي رنج برد.
خداوند در زمين، انواع گياهان و جانوران خشكي زي و دريازي را آفريده است تا انسان ها از نظر غذايي هيچ كمبودي نداشته باشند.
از نظر معادن و كاني ها نيز زمين چنان آماده بهره برداري است كه ديگر هيچ مشكلي در بخش هاي مورد نياز بشر وجود ندارد. معادن مس و آهن و زر و سيم و هزاران كاني ارزشمند ديگر به بشر فرصت مي دهد تا بتواند تمدني درخور انسان بسازد.
اصول اقتصاد سالم اسلامي
اما اين كه چرا با اين همه فراواني نعمت ها و وفور آن، بخش بزرگي از جامعه انساني در فقر و نداري زندگي مي كند و براساس آمارها بيش از هفتاد درصد انسان ها به شكلي از فقر رنج مي برند؟ پرسش قابل تأملي است كه مي بايست در بيان علل و راه برونرفت آن انديشيد.
ازنظر آموزه هاي وحياني اسلام، ريشه اين امر در اموري چند نهفته كه از جمله آنها مي توان به توزيع بيدادگرانه ثروت و منابع زميني اشاره كرد.
از آن جايي كه از نظر اسلام، قوام جامعه به اقتصاد است (نساء، آيه 5)، همواره مباحث اقتصادي را در كنار مباحث مهم اعتقادي قرار مي دهد تا اين گونه بر ارزش و جايگاه مهم اقتصاد در هر جامعه اي تأثير داشته باشد (بقره آيه 3 و 13 و 34 و آيات ديگر قرآن)، چرا كه از نظر آموزه هاي وحياني قرآن، مديريت سالم و درست اقتصاد جامعه، به معناي فراهم آوري بستري مناسب براي بروز قوا و استعدادهاي سرشته در ذات بشر و فعليت بخشي به آن در مسير متاله و خدايي شدن و خلافت يابي است كه به عنوان هدف غايي در قرآن تعريف شده است. (بقره، آيه 03 و آيات ديگر)
در آموزه هاي قرآني هرگاه از عدالت در جامعه سخن به ميان مي آيد، بيش از همه به حوزه توزيع عادلانه توجه دارد، از اين رو به جاي واژه فراگير و عام و مطلق عدالت، از واژه قسط استفاده مي كند تا با استفاده از اين واژه اين معنا القا شود كه عدالت در جامعه زماني معناي واقعي و حقيقي مي يابد كه هر كس نصيب و قسط خويش از زمين و منابع آن را به دست آورد و بتواند در شرايطي مناسب در مسير شدن هاي كمالي گام بردارد.(حديد، آيه 52)
جامعه عدالت پيشه، جامعه اي است كه هر كسي براساس قوانين نوشته شده، حق خويش را بشناسد و قدرت مشروع اجتماعي بتواند نصيب و قسط خود را برگيرد و اجازه ندهد تا حق او تباه شود. (همان)
از آن جايي كه همواره كساني به عنوان قاسطين (قسط خوران) در جامعه هستند كه با مقسطين (اجراكنندگان قسط) در تضاد هستند، لازم است تا با قدرت مشروع و اقتدار كامل، قسط هر كسي داده شود. البته قاسطين به سبب تجاوزگري خويش از توان نفوذ بالايي برخوردار مي شوند و ثروت نامشروعي را براي خود رقم مي زنند. توانايي آنان در استخراج ثروت زمين و بهره برداري از آن به سبب ثروت نامشروع ابتدايي موجب مي شود تا روز به روز بر ثروت و قدرتشان افزوده شود و دست تجاوزگري آنان گسترده تر و فراگيرتر شود. از اين رو قرآن براي مديريت و مهار ثروت و قدرت اشراف و سرمايه داران بي نياز، برنامه اي را به عنوان اموال عمومي پي ريخته كه از آن به «في» و «انفال» ياد مي شود.
في و انفال بخشي از ثروت عمومي است كه در اختيار مديران سالم جامعه قرار مي گيرد. اين ثروت عمومي كه شامل درياها، سرزمين هاي بي مالك، سرزمين هاي آزاد شده، جنگل ها، كوه ها، معادن و كاني هاي زيرزميني و مانند آن مي شود، ثروت عظيمي است كه در اختيار دولت اسلامي قرار مي گيرد تا با استخراج و توزيع عادلانه آن در ميان اقشار نيازمند، گردش ثروت در ميان همه مردم باشد و نه در اختيار جمع معدودي از بي نيازان.
با نگاهي به اقتصاد سرمايه داري در جهان امروز به سادگي مي توان به اين شكاف طبقاتي ميان نيازمندان و بي نيازان از سرمايه داران جهاني پي برد. در يك بررسي اجمالي و گذرا مي توان دريافت كه بيش از 07 درصد ثروت زمين در دست 03درصد مردم قرار گرفته است و شركت هاي چندمليتي با ثروت خويش به غارت و چپاول زمين و مردم مي پردازند و همه منابع و كاني هاي غني و گرانبها از نفت، گاز، الماس، اورانيوم، زر و سيم و مانند آن را در اختيار دارند و با اين ثروت اترافي خويش، فساد را در جامعه انساني بلكه در خشكي و دريا و زمين گسترش مي دهند.
از اين رو خداوند، برخلاف اقتصاد سرمايه داري، بسياري از اموال و منابع زمين را عمومي و به عنوان بيت المال در اختيار دولت قرار داده است تا با توزيع آن در ميان اقشار نيازمند، فرصت برابري را در بهره مندي از ثروت زمين فراهم آورد و اجازه ندهد تا ثروت زمين در دست معدودي قرار گيرد.
خداوند به صراحت در آياتي از جمله آيه 7 سوره حشر مي فرمايد كه امكانات و ثروت هاي زمين نبايد در اختيار بي نيازان از قدرتمندان و سرمايه داران باشد. در اين آيه به اين نكته كليدي ومحوري توجه داده شده كه هدف از عمومي سازي بسياري از منابع و ثروت زمين به عنوان انفال و في درراستاي گردش سالم ثروت درميان همه اقشار مردم و خروج آن از دست به دست شدن در ميان اغنيا و بي نيازان است تا بينوايان نيز به ثروت مناسب برسند:«كي لايكون دوله بين الاغنياء منكم». البته اين بدان معنا نيست كه ثروت از دست اغنيا خارج شود و درحقيقت توزيع و گسترش فقر رقم بخورد، بلكه مراد آن است كه همگان از جمله قشراغنيا از ثروت برخوردار باشند؛ ولي از آن جايي كه اغنيا به سبب دارندگي نياز به كمك هاي يارانه اي دولت از ثروت عمومي ندارند، مي بايست با هدفمندسازي اين ثروت عمومي و توزيع عادلانه درميان اقشار نيازمند، آنان را نيز به سطح رفاهي رساند كه اغنيا درآن قرار دارند.
درگزارش هاي روايي از حكومت عدالت علوي (ع) اين معنا بيان شده كه آن حضرت با توزيع عادلانه ثروت عمومي كه حتي گاه داد و فرياد اغنيا و عرب هاي نژادپرست و برخي ازمدعيان پيشگامي در اسلام را درآورده بود، توانست جامعه را به سطحي از رفاه عمومي برساند كه ديگر فقر غذايي دراين جامعه معنا و مفهومي نداشته باشند.
به اين معنا كه در زمان حكومت حضرت علي (ع)، ايشان براي تحقق عدالت اقتصادي درجامعه و گردش سالم اقتصاد و ثروت عمومي زمين، ابتدا به يكسان سازي شرايط رشد و رفاه عمومي پرداخت و كوشيد تا محروميت برخي قشرهاي اجتماعي را برطرف سازد كه به دليل توزيع ناعادلانه بيت المال درگذشته پديده آمده بود. ايشان در بيان سياست هاي اقتصادي خويش فرمود من ثروت عمومي را كه در خلافتهاي گذشته غارت شده و دراختيار عده اي معدود قرار گرفته بود، حتي اگر كابين و مهر زنان شده باشد، بازپس مي گيرم و انتقال آن به مالكيت ديگري نمي تواند موجب مالكيت شود.
درجامعه امروز يكي از راه هاي فرار آن است كه اموال عمومي را پس از غارت به مالكيت زن و فرزند درمي آورند و اين گونه از قانون مي گريزند، امير مومنان (ع) نشان داد كه اين تغيير فريب كارانه مالكيت؛ نمي تواند موجب حليت وجواز بقاي مال در ملك زن و فرزند شود. از اين رو جواز مصادره چنين اموالي را صادر مي كند و حتي مالي كه به عنوان مهر زن قرار داده شده را باز پس مي گيرد. تاكيد آن حضرت بر بازپس گيري ثروت عمومي حتي در صورتي كه كابين زني شده باشد، از آن روست كه مهريه زن براي او پاك ترين و حلال ترين مالي است كه در اختيار اوست. با اين همه اين مال اگر از بيت المال وثروت عمومي باشد، از دست وي خارج مي شود؛ زيرا انتقال مال به هرشكل فريب كارانه اي نمي تواند موجب مالكيت شود. به سخن ديگر، ثروت عمومي مختص نيازمندان است و آنان مالك اين مال مي باشند و هرگونه تصرف دراين اموال به معناي غصب است ومي توان آن را مصادره و باز پس گرفت حتي اگر دست به دست شده و به عنوان كابين زني درآمده باشد.
با تلاش هاي آن حضرت (ع)، نوعي تعادل و هماهنگي در زندگي عموم مردم پديد آمد و جامعه به سطحي از رفاه مناسب و مطلوب نزديك شد. خود آن حضرت (ع) در باره آثار اجراي عدالت درجامعه مي فرمايد:«ما اصبح بالكوفه احد الا ناعماً، ان ادناهم منزله ليأكل البر و يجلس في الظل و يشرب من ماء الفرات»؛ هيچ كس دركوفه نيست كه زندگي اوسامان نيافته باشد.
پايين ترين افراد، نان گندم مي خورند و خانه دارند و از آب فرات استفاده مي كنند. (بحارالانوار، ج 110، ص 40)
به هرحال، زمين از چنان ثروت و منابع مورد نياز بشر و بلكه همه جنبدگان انباشته شده است كه فقر و فاقه در آن معنا و مفهومي ندارد مگر آن كه علل ديگري به عنوان بازدارنده و مانع پديد آيد.
از جمله اين موانع قاسطين و قسط خوران هر جامعه از ثروتمندان و فرفهان بي درد و عدالت ستيز و ستمگر مي باشند. البته غير از آنان نيز علل و عوامل ديگري وجود دارد كه به عنوان مانع عمل مي كند. اين همان چيزي است كه امام باقر(ع) در بيان تحليل فقر و فاقه در جامعه ارايه كرده است و در ادامه به آن اشاره مي شود.
رفتار نابهنجار، علت و عامل فقر اجتماعي
چنان كه گفته شد، در هر جامعه علل و عواملي وجود دارد كه مي تواند مانع جدي در بهره مندي بشر از ثروت زمين شود و جامعه را دچار بحران فقر از جمله فقر غذايي كند. از جمله اين عوامل كه به عنوان مانع عمل مي كند مي توان به رفتارهاي انساني اشاره كرد.
ازنظر اسلام و وحي، عواملي كه به عنوان مانع از بهره مندي بشر از ثروت زمين عمل مي كند به دو دسته مادي و معنوي دسته بندي مي شود كه به نظر مي رسد ازنظر اسلام، مانع معنوي جدي تر و اساسي تر از مادي آن عمل مي كند. از اين رو تأكيدات بسياري شده تا موانع معنوي، شناسايي و با آن مبارزه و مقابله شود.
خداوند به صراحت درباره سختي در معيشت به سبب عدم ذكر و ياد خود در آيه421 سوره طه مي فرمايد: و من أعرض عن ذكري فان له معيشه ضنكا؛ هركسي كه از ياد من اعراض كند در زندگي دچار سختي و تنگ دستي مي شود.» بنابراين، اعراض از يادكرد خداوند به عنوان يكي از عوامل فقر و فاقه براي انسان در دنيا معرفي شده است. براساس همين آيه مي توان گفت كه هرگونه افزايش ذكر الله به معناي رهايي از فقر و افزايش نعمت است.
از ديگر موانعي كه قرآن بيان مي كند، بي تقوايي و عمل برخلاف آموزه هاي عقلاني شرعي است. خداوند به صراحت در آيه69 سوره اعراف مي فرمايد كه اگر مردم تقوا پيشه كنند، درهاي آسمان و زمين برروي آنان گشوده مي شود و از بركات آن بهره مند مي شوند: «ولو أن أهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض»؛ و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند، قطعاً بركاتي از آسمان و زمين بر ايشان مي گشوديم. ولي چون تكذيب كردند و ايمان و تقوا، پيشه نكردند دچار مشكلاتي شدند كه فقر و قحطي از آن جمله است.
خداوند هم چنين مي فرمايد: از شرك و گناهان بپرهيزيد تا ما درهاي بركات و خيرات تكامل بخش را، از آسمان به وسيله آمدن باران و از زمين با روييدن گياهان و به وجود آمدن ميوه ها نازل گردانيم. همان گونه كه حضرت نوح(ع) به امت خويش وعده داد و گفت: «يرسل السماء عليكم مدرارا؛ از آسمان پياپي بر شما روزي فرو مي فرستد» (نوح، آيه11)
در روايات بسياري نيز كمبود روزي يا افزايش آن به رفتارهاي انساني نسبت داده شده است. اين بدان معناست كه ميان رفتار آدمي با طبيعت زمين ارتباط تنگاتنگي است و رفتار انسان در حوادث به ظاهر طبيعي آن تأثير شگرف و مستقيمي به جا مي گذارد. از اين رو قطع باران و خشكسالي در روايات به اموري چون عدم پرداخت زكات نسبت داده شده است.
زمين و آسمان درحالي بر انسان تنگ مي آيد و سخت مي گيرد كه روزي براي هر انسان و جنبنده اي در زمين تضمين شده است و روزي، انسان را همچون مرگ مي جويد؛ چنان كه پيامبر(ص) در اين باره مي فرمايد: همچنان كه مرگ بنده را مي جويد، روزي نيز او را مي جويد. (جامع الاخبار، ص492 حديث997)
امام باقر(ع) در بيان تحليل علل رسيدن رزق و روزي و رهايي از فقر به ارتباط امور مادي با امور معنوي اشاره مي كند. وي در روايتي مي فرمايد: خداي عزوجل از ميان بندگان مؤمنش آن بنده اي را دوست دارد كه بسيار دعا كند، پس بر شما باد به دعا از هنگام سحر تا طلوع آفتاب؛ زيرا درهاي آسمان در آن هنگام بازگردد و روزي ها در آن تقسيم و حاجتهاي بزرگ برآورده شود. (اصول كافي، ج4، ص822)
دراين روايت آن حضرت (ع) روشن مي كند كه نمي توان از ارتباط ميان دعا، سحرخيزي و بيداري بين الطلوعين با رسيدن روزي و رهايي از فقر چشم پوشي كرد؛ زيرا بيداري دراين ساعات دعا مي تواند موجب رسيدن به رزق و رهايي از فقر شود. اين بدان معناست كه بركات زمين و آسمان به سوي او گشوده مي شود و دعاهايش در وضعيت و نسبت او با زمين و آسمان و بركات و نعمت هاي آن تغيير ايجاد مي كند.
امام باقر (ع) از موانع رسيدن به ثروت و از عوامل گرفتاري به فقر را نسبت دادن دروغ به امامان (ع) مي داند و درجايي خطاب به ابوالنعمان عجلي مي فرمايد: يا ابا نعمان، مبادا بر ما دروغي را نسبت دهي كه از دين حنيف خارج خواهي شد. ابا النعمان مبادا به وسيله ما از مردم وابكشي كه خداوند با اين كار جز افزايش فقر بتو نمي دهد. (بحارالانوار، ج 17 و 2 ص 165)
برخلاف تحليل ماديگرانه كه هرگونه ارتباط ميان روزي با زكات را مردود مي شمارد، امام باقر(ع) در روايتي به اين ارتباط تنگاتنگ اشاره كرده و مي فرمايد: اي جابر زكات، روزي انسان را زياد مي كند. (بحارالانوار، ج 78، ص 183)
حضرت باقر(ع) همچنين در تحليل ديگري به اين مطلب توجه بيشتري مي دهد و اموري را به عنوان عوامل فقر و فاقه فرد وجامعه بشري معرفي مي كند براساس تحليل و نگرش ماديگرانه اصولا نمي توان به عنوان عوامل و علل فقر از آن ها ياد كرد. آن حضرت (ع) مي فرمايد: دركتاب رسول خدا (ص) يافتيم (نوشته بود): هرگاه پس از من زنا پديدار شود مرگ ناگهاني فراوان گردد، و هرگاه از پيمانه و تراز كم شود، خداوند آنان را به قحطي و كمي خوار و بار و ساير وسائل زندگي بگيرد و هرگاه از دادن زكات دريغ كنند، زمين بركات خود را از زراعت و ميوه ها و معادن (از آنان) دريغ كند و هرگاه دراحكام، بنا حق حكم كنند و همكاري درستم و عدوان كنند (و به ستم همديگر دچار شوند) و پيمان شكني نمايند. خداوند دشمنشان را برآن مسلط كند و چون قطع رحم كنند خداوند اموال (و ثروتها) را در دست اشرار قرار دهد و چون ترك امر بمعروف و نهي از منكر كنند و پيروي از نيكان اهل بيت من ننمايند خداوند اشرار آنان را بر ايشان مسلط گرداند، پس نيكان آنها دعا كنند و مستجاب نشود. (اصول كافي، ج 4، ص 81)
دراين تحليل به خوبي روشن شده كه چگونه رفتارهاي ناهنجاري چون زنا، موجب مرگ ناگهاني، گرانفروشي و كم فروشي موجب قحطي و ترك زكات موجب كاهش محصول وبركت مي شود و پيمان شكني، دشمنان را برجامعه مسلط مي سازد. اين بدان معناست كه نمي بايست بي تفاوت از اين علل و عوامل به ظاهر غير موثر در چارچوب تفكر ماديگرانه گذشت و رفتارها و اموري چون دعا و نيايش، ذكر خدا، خوش خويي، صدقه، نماز، امر به معروف و نهي از منكر، نيكي با خانواده و مانند آن را بي تاثير درجهان و جامعه و افزايش و كاهش رزق و روزي دانست؛ بلكه بايد به اين امور به عنوان علل و عوامل اصلي و بسيار تاثيرگذار توجه داشت و در برنامه ريزي هاي كلان كشور در دستور كار قرارداد.
به عبارت ديگر اگر نهادهاي مسئول و دولتي بخواهند طرح و برنامه اي درحوزه افزايش بهره وري، توليد، رشد اقتصادي و توسعه وپيشرفت همه جانبه در تمدن داشته باشند، بايد عوامل ديگري غير از منابع مادي، زمين، آب، خاك صنعت و مانند آن توجه داشته باشند و به نقش فرهنگي و معنوي در توليد و توسعه اهميت قائل شوند؛ چرا كه فقدان هر يك از اين علل و عوامل به معناي عدم تاثيرگذاري عوامل مادي خواهد بود و هرچند كه در برخي از موارد، رشدي را نشان دهد مي توان از آن به رشد بادكنكي تعبير كرد كه روزي به سبب سستي علل و عوامل خواهد تركيد، چنان كه جامعه ماديگرانه و سرمايه داري غربي با اين بحران مواجه شده و هنوز گرفتار آثار و تبعات آن است.

 



اهميت تدبر در قرآن

علي مزيناني
دين مبين اسلام بر پايه يك سلسله قواعد و قوانين اخلاقي و عملي استوار است كه ريشه تمامي آنها به قرآن كريم ختم مي شود. قانون نامه اي كه تاكنون و تا پايان دنيا نه كسي همانندش را آورده و نه توان خلقش را دارد؛ كتابي كه به فرموده خداوندگار هستي هدايت گري تواناست و هرره گم كرده اي كه به دستورات و فرامينش عمل كند از ظلمت رهايي مي يابد و رستگار مي شود: «ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم»: «همانا اين قرآن، خلق را به استوارترين طريقه هدايت مي كند.» (سوره مباركه اسرا- آيه9)
«كتاب انزلناه اليك التخرج الناس من الظلمات الي النور»: «قرآن وسيله اي است تا مردم از ظلمات به نور هدايت شوند» (ابراهيم- آيه1)
خداي رحمان قرآن را براي ترسيم برنامه خير و سعادت و كمال زندگي بشري به سوي بهترين آيين جهان يعني اسلام فرستاد تا به تعبير مولاي متقيان علي(ع) محبت را به انسانها هديه كند: «خداوند آن را براي خود برگزيد و با ديده عنايت پروراند، بهترين آفريدگان خود را مخصوص ابلاغ آن قرار داد، تا اين دين سراسر محبت را براي انسانها به ارمغان بياورد.» (نهج البلاغه خطبه 198)
در آغاز رسالت پيامبر اعظم(ص)، كفار قريش سعي مي كردند تانواي آسماني حضرت را كسي نشنود. و افراد غريبي را كه به مكه وارد مي شدند توصيه مي كردند كه پنبه در گوش كنند تا مبادا صوت قرآن آنها را متحول سازد ولي هر بار كه آيه هاي نوراني بر لسان دلرباي پيامبر(ص) جاري مي شد چنان جذبه اي داشت كه غريبه ها، مشتاق به شنيدن آن مي شدند و براي هميشه از بت و بت پرستي رو مي گرداندند و به شهر و ديار خود مي رفتند و قوم و خويشان را از دين نجات بخش جديد آگاه مي ساختند و آنان نيز به رستگاري رهنمون مي شدند.
مشركين مكه وقتي اين اوضاع را مي ديدند كه كسي راياراي ايستادن در برابر كلام خدا نيست و سخنان محمد(ص) نفوذ خاصي بر روي مردم آشنا و غريبه دارد و يكي پس از ديگري به او مي پيوندند، به ستوه آمدند و به سراغ يكي از بزرگانشان به نام عتبه كه در فصاحت استاد بود رفتند و او را به نزد پيامبر(ص) فرستادند تا راهي براي خاموش كردن و مبارزه با او را پيدا كنند. چند نفر خواستند وي را همراهي كنند تا مبادا او نيز تسليم شود ولي عتبه گفت: خودم تنها مي روم تا ببينم چه بايد كرد؟ وقتي خدمت پيامبر(ص) رسيد، گفت: اي محمد از اين اشعارت برايم بخوان. رسول خدا فرمود: من اهل شعر نيستم. گفت: سخنت را بخوان. فرمود: سخن من نيست سخن رب العالمين است. گفت: بسيار خوب همين را براي من بخوان.
خواننده اي كه پيامبر(ص) باشد ديگر عاقبت آن معلوم است. عتبه با آن ديدگاه و غلظتش گوش گرفت. پيامبر(ص) هم حم دخان را برايش خواند تا رسيد به اين آيه: «فان اعرضوا فقل انذرتكم صاعقه مثل صاعقه عاد و ثمود» يعني: اگر روي گرداندند پس بگو شما مي ترسانم بصاعقه اي چون صاعقه عاد و ثمود» يعني: عتبه با آن قلدري تكان خورد ديگر نمي توانست تحمل كند دستش را نزديك لبان مبارك پيامبر(ص) آورد و آن بزرگوار را قسم داد كه ادامه ندهد. گيج و منگ به سوي مشركين برگشت، ابوجهل و ديگران به او شماتت كردند و گفتند: آيا به محمد(ص) گرويدي؟ گفت: نه، ليكن كلامش نه شعر است نه خطابه و اصلا كلام بشر نيست مرا آتش زد! (قلب قرآن ص38)
پيام آور صلح و دوستي براي تبليغ دين رنج و مرارت بسيار كشيد، مشركان براي جلوگيري از نفوذ كلام الهي از هيچ آزار و اذيتي بر او و يارانش دريغ نكردند،جنگها و فتنه هاي بيشمار به راه انداختند ولي غافل از آن كه فرمان حكمران هستي اين است كه فتنه بايد ريشه كن شود و حق نمايان گردد «جاء الحق و ذهق الباطل» قرآن بعد از حيات پربركت رسول الله هم چنان جاويدان مانده و در طول تاريخ راه رسيدن به كمال را به پناهندگانش نمايان كرده است. هماره اين كتاب سدمحكمي بوده در برابر هجوم انديشه هاي كفر و الحاد. سردمداران ظلم و جور هيچ وقت نتوانسته اند با بودن كلام الهي در ميان مردمانشان آسوده حكومت كنند و چه نيرنگ ها كردند تا جلوي نفوذ دلنشين آيات نوراني قرآن را بگيرند اما تيرشان به سنگ خورده و عاقبت سرنگون شدند.
بزرگترين دليل پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي و استواري تداوم اين نظام الهي به زعامت امام راحل، سرلوحه قرار دادن قرآن در رأس تمامي امور است و تا كتاب خدا بر كشور ما حكومت نمايد هيچ تهديدي نمي تواند به مملكت عزيزمان آسيبي برساند.
حفظ و تلاوت، نگاه كردن و گوش دادن به آيات نوراني خداوند نه تنها اجر و ثواب عظيم دارد كه موجب آرامش دل انسان مي شود و آدمي را از هرگونه اضطراب و شك دودلي و افسوس به دور نگه مي دارد. پيامبر اعظم در اين باره مي فرمايد: «قلبي كه در آن قرآن است گرفتار عذاب الهي نمي شود» (كنزالعمال- 2400)
«هر كه به يك آيه از كتاب خدا گوش دهد برايش ثوابي دوچندان نوشته شود و هر كه يك آيه از كتاب خدا تلاوت كند در روز قيامت آن آيه نوري براي او باشد.» (همان- 2316). «نظر كردن در كتاب خدا عبادت است» (وسائل الشيعه ج4 ص854) تنها تلاوت ظاهري قرآن مورد توجه و عنايت ذات احديت و رسول مكرمش نيست و به مسلمان و غيرمسلمان سفارش شده است كه در آيات آن تدبر كنند و راه رستگاري را برگزينند «ليد بروا آياته». رسول خدا(ص) مي فرمايد «قرآن ظاهرش زيبا و باطنش ژرف است». آن بزرگوار خير و سعادت بشريت را در سايه تمسك به قرآن مي داند و مي فرمايد: «اي مردم در دنيايي به سر مي بريد كه زمان به سرعت برق مي گذرد و شب و روز هر تازه اي را كهنه و هر دوري را نزديك مي كند و شما را به وعده گاهتان مي برد، پس هرگاه فتنه ها چونان شب تار شما را فرا گرفت، به قرآن تمسك جوييد، چه قرآن شفات كننده اي مقبول است و شاهدي راستين، هر كس آن را پيشواي خويش گيرد، به فردوس برين هدايت شود، و هر كس آن را رها سازد، به آتش دوزخ فرو افتد. قرآن راهنمايي است كه انسان را به بهترين راه دلالت مي كند. ظاهرش پندآميز است و باطنش علم شگفت انگيز، عجايب احكامش با گذشت زمان پايان نيابد؛ و غرايب اسرارش در اثر كثرت تلاوت كهنگي نپذيرد. قرآن ريسمان استوار خدا و راه راست اوست. هركس طبق فرامين آن لب به سخن گشايد، راستگو بود؛ هركس بنا بر احكام آن حكم كند، دادگستر باشد؛ و هركس دستورات آن را به كار بندد رستگاري يابد.» (ارشادالقلوب ديلمي ج1 ص79)
صديقه كبري حضرت زهرا(س) كه خود هميشه شاهد نزول قرآن بوده و پرورش يافته در خانه وحي و نبوت است و خداوند او را كوثر ناميده است؛ بزرگترين مرجع و راهنماي مسلمانان را كتاب خدا مي داند: «كفيل سعادت و زعيم شما قرآنست. شما را به رضوان و به نجات مي رساند... شئون ديني و اصول و فروع احكام تمام در اين قرآن مجيد است» (بندگي راز آفرينش ص 314)
مولي الموحدين علي(ع) كه به حق ناطق قرآن نام گرفته است بهترين پيوند انساني با معبود را عمل كردن به قرآن معرفي مي فرمايند: «بر شما باد عمل كردن به قرآن كه ريسمان محكم الهي و نور آشكار و درماني سودمند است كه تشنگي را فرونشاند، نگه دارنده كسي است كه به آن تمسك جويد و نجات دهنده آن كسي است كه به آن چنگ آويزد، كجي ندارد تا راست شود و گرايش به باطل ندارد تا از آن بازگرداننده شود، و تكرار و شنيدن پياپي آيات، كهنه اش نمي سازد و گوش از شنيدن آن خسته نشود. كسي كه با قرآن سخن بگويد راست گفته و هر كس كه به آن عمل كند پيشتاز است» (نهج البلاغه خطبه 156). مأنوس بودن با كتاب بي نقص الهي نه تنها در كلام گهربار معصومين بسيار سفارش شده بلكه دانشمندان، فقيهان اسلامي و بسياري از متفكرين غيرمسلمان نيز تنها راه برون رفت از بدبختي و گرفتاري هاي بشريت را پيوند با قرآن مي دانند. كه در اين جا به سخن دو تن از اين انديشمندان اشاره مي شود.
مفسر عالي مقام و استاد عاليقدر شيعه حضرت علامه محمدحسين طباطبايي(ره) كه تفسير الميزان او سالهاست بر تارك زرين جهان اسلام مي درخشد، تعليم و تربيت در پناه قرآن را لطف و عنايت پروردگار دانسته كه موجب نيك بختي در جهان مي شود: «هركس به تعليم و تربيت قرآني خو پذيرد و بدان حبل متين الهي چنگ ارادت در زند، حق از باطل، رشد از غي، نور از ظلمت، ايمان از كفر، خير از شر، عدل از ظلم، هدايت از ضلالت و عزت از ذلت نيك باز شناسد؛ آنگاه از لطف و عنايت پروردگاري بهره ور گشته به نيك بختي دو جهاني نائل آيد.» (اعجاز قرآن ص6).
دكتر گوستاولوبون GOUSTAVWE LEBON مستشرق فرانسوي در كتاب «جهان تمدن اسلام و عرب» پايان تمامي جنگ ها و نزاعهاي بين ملتها و عاري شدن جهان از بمبهاي هسته اي را در پناه بردن به قرآن مي داند: «قرآن يك قانون ديني و سياسي و اجتماعي است، و احكام آن از قرنها پيش نافذ بوده و مسلمانان هم هميشه برادر يكديگر بوده اند زيرا همه آنان يك خدا را عبادت مي كنند، و همه بر يك شريعت مي باشند. اگر به بشريت فرصت دهند كه قرآن را از پايگاه اصليش كه در راهنمايي اجتماعات دارد دور نسازد ما انسانها ديگر بوي باروت را كه امروز از همه نقاط عالم برمي خيزد و غبار آزمايش هاي اتمي كه فضاي شهرها و بيابانهاي ما را پر كرده است و به هلاكت و نابودي تهديد مي نمايد استشمام نخواهيم كرد و كشمكشهاي ملل را در هر گوشه و كنار جهان نخواهيم ديد و صداي رعب آور موشكهايي را كه گوش جهانيان را مي خراشد و نيستي اقويا و ضعفا را يكسان اعلام مي كند نخواهيم شنيد.
اين دانشمند فرانسوي، تحقق تمامي آرزوهاي ملل جهان علي الخصوص انقلابيون و آزاديخواهان را در زير سايه قرآن مي بيند كه قوانين و احكامش با آرامش در زندگي انسان هماهنگ است: «اگر به بشريت فرصت داده شود كه به قرآن راه پيدا كند و خود را به رشته محكم آن پيوند دهد و راه و رسم جاهليت را كنار بگذارد خواهيم ديد كه آرزوهاي ملل جهان و هدفهاي انقلابيون امت هاي روي زمين و خواستهاي تشكيلات و موسسات حكومتي تماما همان است كه قرآن به آنها واقعيت مي دهد، در هر زمينه اي از زمينه هاي زندگي باشد چه فردي و چه اجتماعي، زيرا اين قرآن است كه سايه خود را بر همه مردم مي افكند و همه را به هدايت عالي خود جذب مي كند و راه و روش آن قابل پيروي است و قوانين و احكامش با زندگي هماهنگ است.» (آشنايي با علوم قرآني ص77)
حسن ختام اين نوشته فرمايشات و دعاي خير رهبر فرزانه و عزيزمان درباره قرآن كريم است كه همه دنيا از عشق وافر ايشان به شنيدن تلاوت قرآن واقف هستند معظم له در ديدار با قاريان فرمودند: «حقيقت اين است كه ما هنوز از قرآن خيلي دوريم و خيلي فاصله داريم. دلهاي ما بايد قرآني بشود. جان ما بايد با قرآن انس بگيرد. اگر بتوانيم با قرآن انس بگيريم، معارف قرآن در دل و جان خودمان نفوذ بدهيم، زندگي ما و جامعه ما قرآني خواهد شد؛ احتياج به فعاليت و فشار و سياست گذاري ندارد. اصل اين است كه دلمان، جانمان و معرفتمان حقيقتا قرآني باشد... هر باري كه شما با قرآن نشست و برخاست كنيد، يك پرده از پرده هاي جهالت شما برداشته مي شود؛ يك چشمه از چشمه هاي نورانيت در دل شما گشايش پيدا مي كند و جاري مي شود. انس با قرآن مجالست با قرآن تفهم قرآن، تدبر در قرآن، اينها لازم است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14