(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 16 دی 1389- شماره 19833

شمقدري به جرم خود اعتراف كرد !
كارگردان «عصر روز دهم»: فيلم هاي آمريكايي درباره عراق دروغ مي گويند
نگاهي به مجموعه تلويزيوني «خون بها»
جاي خالي حماسه
رسانه ملي جاي دشمن نيست!
سينماي ديني چگونه رونق مي يابد؟
«جعبه سياه 11 سپتامبر» رمز گشايي مي شود
فعاليت جديد پروانه معصومي
جنگ هاي ايران و روسيه در «تبريز مه آلود» آغاز شد
عصر روز دهم ؛ فرصتي كه هدر رفت
بي بي سي فارسي ؛ از كودتاي 28 مرداد تا كودتاي سبز



شمقدري به جرم خود اعتراف كرد !

معاون سينمايي وزارت فرهنگ در خصوص فيلم پوپك و مش ماشاالله گفت: اين فيلم را يكي از طرفداران خاتمي ساخت و جرم من دادن اجازه اكران به اين فيلم بود.
جواد شمقدري كه در جمع دانشجويان دانشگاه فردوسي مشهد صحبت مي كرد تحريف و دروغ را از ابزارهاي رسانه ها بر شمرد و افزود: شبكه هاي ضد انقلاب، رسانه هاي آمريكا و منافقين با استفاده از اين ابزارها مخاطب را سرگردان مي كنند.
شمقدري در پاسخ به سوال دانشجويي در خصوص فيلم پوپك و مش ماشاالله گفت: اين فيلم را يكي از طرفداران خاتمي ساخت و جرم من دادن اجازه اكران به اين فيلم بود.
وي ادامه داد: اميدواريم بتوانيم در خصوص اشخاصي كه در دوران هاي قبل اندوخته ميلياردي جمع كردند فيلم بسازيم.

 



كارگردان «عصر روز دهم»: فيلم هاي آمريكايي درباره عراق دروغ مي گويند

كارگردان فيلم «عصر روز دهم» گفت: فيلم هاي آمريكايي تصاويري دروغ و غيرواقعي از عراق نشان مي دهند.
به گزارش سوره سينما، مجتبي راعي در جلسه نقد و بررسي فيلم «عصر روز دهم» در سالن آمفي تئاتر مجتمع فرهنگي هنري استاد فرشچيان اصفهان اظهار داشت: فيلم هاي آمريكايي كه با موضوع عراق ساخته مي شوند هيچ ربطي به اين كشور ندارند و بسيار از اين تصاوير نيز در كشور اردن فيلمبرداري شده و به دروغ آن را عراق مي نامند. اما فيلم «عصر روز دهم» دقيقا حال و هواي عراق را به تصوير كشيده است.
كارگردان فيلم «عصر روز دهم» اين فيلم را يك مستند دانست و بيان داشت: مردم عراق در شرايط سختي به سر مي برند و براي ساخت اين فيلم سكانس هاي داخل ايران همگي روي سه پايه فيلمبرداري شد اما تمام سكانس هاي كشور عراق به صورت دوربين رودست فيلمبرداري شد كه از اين نظر اين فيلم را مي توان يك مستند دانست.
راعي ادامه داد: فيلم «عصر روز دهم» همدلي ميان مردم ايران و عراق را از طريق تصاوير به نمايش درآورد.

 



نگاهي به مجموعه تلويزيوني «خون بها»
جاي خالي حماسه

آرش فهيم
مجموعه تلويزيوني «خون بها» به رغم برخاستن از ايده اي مناسب و برخورداري از طرحي قابل توجه نتوانسته حق مطلب را آنچنانكه متناسب با حماسه عاشوراست ترسيم و تجسيم نمايد. به عبارت صريح، در اين سريال، ايده و طرح خوب با ساختار و ميزانسني نامتوازن با مضمون هدف نظر، تلف شده است.
تطبيق مفهومي و دراماتيك ميان حماسه عاشورا و شرايط اجتماعي امروز ما كاري پيچيده و حساس است. انجام برخي شبيه سازي هاي ظاهري و فرمي و بهره گرفتن از بعضي شعارهاي آن حماسه بزرگ، به تنهايي نمي تواند ضامن و عاملي براي توفيق در امروزين ساختن مفاهيم عاشورايي در سينما و تلويزيون باشد.
مجموعه تلويزيوني «خون بها» به كارگرداني جواد مزدآبادي، يكي از ويژه برنامه هاي سيما براي ماه محرم امسال بود كه سعي كرد با همين الگو، علم تصويري عزاي امام حسين (ع) را برپا كند. طبق اين فرمول به جاي رجوع به تاريخ و بازسازي صحنه ها و حواشي كربلا در 14 قرن پيش فضاي دراماتيك محتوايي فيلم مطابق با جريانات آن مرتبط با اين موضوع است. به اين ترتيب كه زمان وقوع رخدادهاي سريال با دهه اول محرم و زماني كه مردم مراسم عزاداري براي امام حسين (ع) را اجرا مي كنند، همزمان شده است. در طول سريال، هر از گاهي تصاويري از اين مراسم پخش مي شود.
استفاده از برخي نشانه ها و انگاره هاي تداعي كننده عاشورا زماني موثر واقع مي شود كه بتواند روح و ساختار فيلم را در خدمت مفاهيم والاي كربلايي قرار دهد.
رسول (پولاد كيميايي) قهرمان بوكس كشور پس از بازگشت از مسابقات از مرگ برادرش آگاه مي شود. اما مرگ او طبيعي نبوده و آن جوان قرباني يك بازي ضد انساني و تبه كارانه شده است. رسول به زودي متوجه مي شود كه برادرش در جريان زد و بندهاي يك مافياي مواد مخدر به قتل رسيده است. به همين دليل با هماهنگي پليس و براي گرفتن انتقام برادرش درون اين مافيا نفوذ مي كند. اين روايت مي توانست مبناي خلق يك فيلم با مضموني انقلابي و ظلم ستيز شود. اما اين سريال، براي اتصال به اين هدف از حلقه هاي مفقوده فراواني رنج مي برد.
يكي از بزرگترين كمبودهاي دراماتيك «خون بها» غيبت روح حماسي در آن است. اين باعث شده كه با وجود تعليق و ضرباهنگ مناسبي كه در سريال جاري است در مجموع با درامي بسيار سرد و نچسب رو به رو هستيم.
يكي از عناصر الزامي در آثار نمايشي با موضوع عاشورا اين است كه آدم هاي خوب درام بايد تناسبي نسبي و نزديك به آن حماسه داشته باشند. اين درحالي است كه آدم هاي خوب اين سريال، حتي ايراني هم نيستند، چه رسد به عاشورايي. شخصيت رسول كه ظاهرا قهرمان فيلم است، بيشتر با تقليد از قهرمانان هاليوودي شكل گرفته است. شخصيت محوري فيلم هيچ نسبت عميقي با مفاهيم عاشورايي ندارد. قيام شخصي او عليه مافياي قاتل برادرش بيشتر با نوعي كينه جويي و عقده گشايي همراه است، نه حق طلبي و عدالت خواهي. ضمن اينكه در فيلمنامه و اجرا نيز بسيار سطحي و نامتناسب طراحي و اجرا شده است. يعني، اين شخصيت اصلا همدلي و همذات پنداري مخاطب را جلب نمي كند. بيننده سريال به او علاقه مند نمي شود و نمي تواند بسياري از حركات و انگيزه هاي او را درك كند. پولاد كيميايي هم اين نقش را بسيار ضعيف و مصنوعي بازي كرده است.
كاراكتر پليس هم دچار همين مشكل است؛ او يك پليس ايراني و حائز شاخصه هاي شخصيتي برآمده از فرهنگ بومي ما نيست. جالب اين است كه اين پليس به قدري ضعيف و منفعل از آب در آمده كه حتي در داستان هم رسول با اينكه در جايگاه فرزند اين پليس قرار دارد، به خودش اجازه مي دهد كه با او دعوا كند و سرش داد بزند!
اين مسائل و مصائب موانع رسيدن و تكامل «خون بها» به سطح آرماني يك اثر در شأن قيام امام حسين (ع) به عنوان بزرگترين انقلاب تاريخ است. عظمت بي پايان اين حماسه الهي تا آنجاست كه نمي توانيم هر كاري را همسنگ نام آن بدانيم.
البته پرداختن به اين موضوع عظيم و سهمگين بسيار دشوار است. از موانع سخت افزاري و مادي براي بازسازي تصويري قيام عاشورا كه بگذريم، حرمت و جايگاه والاي اين رستاخيز هم به قاب كوچك فيلمسازان اجازه نمي دهد كه بي گدار به سمت آن بيايند. سينما با وجود اين كه از قابليت هاي فراواني برخوردار است، اما محدوديت هايي هم براي ترسيم بعضي موضوعات دارد كه اين به معناي ناممكن بودن نمايش متن واقعه كربلا نيست، اما سه ويژگي براي چنين كار بزرگي لازم است كه اگر حتي يكي از آنها ناقص باشد، به فيلم لطمه مي زند. يكي از اين ويژگي ها، باور عميق و مستحكم به عاشوراست. بدون شك فيلمساز يا فيلمنامه نويسي كه از عمق جان به اين حماسه بزرگ عقيده ندارد، نمي تواند در اين باره فيلم بسازد. تنها كسي از پس اين اقدام بر مي آيد كه وجودش در مفاهيم عاشورايي استحاله شده باشد. ويژگي دوم اين است كه، فيلمساز بايد از ابعاد گوناگون موضوع آگاهي داشته باشد. يعني بداند كه فلسفه عاشورا چيست و هدف و پيامدهاي آن چه بوده است. كارگرداني كه روي به ساخت فيلم درباره عاشورا مي آورد، بايد شخصيت هاي موثر در اين حادثه تاريخي را به خوبي بشناسد و به طور كلي نسبت به تمام فراز و نشيب هاي آن شناخت داشته باشد. ويژگي سوم، برخورداري از توانايي فني لازم براي ترسيم سالم و واقع گرايانه حماسه عاشوراست. به عبارتي بهتر، براي پرداختن به اين موضوع تعهد و تخصص بايد در حد اعلا در يك هنرمند جمع باشد. به ندرت مي توان سينماگري را يافت كه هر سه شاخصه فوق را با هم داشته باشند.


 



رسانه ملي جاي دشمن نيست!

پژمان كريمي
مخالفان و دشمنان جمهوري اسلامي 32سال است ادعا مي كنند:
- «در صداوسيماي جمهوري اسلامي، مخالف جايي ندارد، پس اين رسانه، صداي همه مردم نيست و ملي قلمداد نمي شود!»
بايد گفت:
يك- ادعاي ياد شده، يكي از بزرگترين دروغ هايي است كه مخالفان نظام، در مسير تحميق مخاطبان، بي مهابا به زبان آورده اند. آنها دروغ مي گويند تا نظام سياسي كشورمان را داراي ماهيتي استبدادي و سركوبگر معرفي كنند و درعين حال، تصويري جعلي و مظلوم از خود، به نمايش گذارند.
همه مي دانند در صداوسيما، مناظره هايي برپا مي شود كه بر بستر آن، مخالفان- جز طيفي كه سلاح به دست گرفته اند و مرتكب جنايت شده اند- ديدگاه هاي خود را ارائه مي كنند.
جالب اين است بدانيد يكي از مشكلات برنامه سازان رسانه ملي در برپايي مناظره ها، استقبال نكردن مخالفان از حضور در ميدان مناظره هاست. به عبارتي ديگر، مخالفان از يك سو فرياد مي زنند، ما در رسانه ملي تريبون نداريم اما، وقتي آنان براي ارائه ديدگاه فراخوانده مي شوند، اجابت نمي كنند. دليل پرهيز هم روشن است. آنها چه بگويند؟ در برابر منطق اسلام و انقلاب، چه حرفي براي گفتن دارند؟ در برابر اسناد روشن و غيرقابل انكار وابستگي به دولتهاي خارجي، چه كنند؟ چه واكنشي نشان دهند؟
دو- گفتيم كه رسانه ملي همواره به آن گروه از مخالفاني كه اسلحه به دست نگرفتند و جنايت نكردند، مجال ارائه ديدگاه داده است.
آيا عقل ايجاب مي كند، رسانه ملي در اختيار افرادي قرار گيرد كه با زبان سلاح با مردم و نظام سخن مي گويند، منطق شان گرز و گلوله است و به چيزي جز سرنگوني نظام نمي انديشند؟
در كجاي دنيا، يك جاني را در سطح رسانه ها هدف تكريم قرار مي دهند؟ در كجاي دنيا، يك نظام- آن هم نظامي كه داراي مشروعيت و مقبوليت برجسته مردمي است- تريبون رسمي به جنايتكاران درصدد براندازي مي سپارد؟
سران فتنه تا هنگامي كه جنايات هشت ماهه سال 88 را برپا نكرده بودند، در رسانه ملي آشكار شدند. بارها هم آشكار شدند.
اما آيا عاقلانه و پذيرفتني است، امروز به عناصري كه هشت ماه كشور را به آشوب كشاندند، جنايت كردند، با دشمنان خارجي دست رفاقت دادند، بلندگوي رسانه ملي را بسپاريم؟ منطقي است؟
سه- اين را هم گفتيم كه مخالفان مدعي اند، چون در رسانه ملي جايي ندارند، پس رسانه ملي، صداي مردم نيست!
مخالفان و دشمنان جمهوري اسلامي، تصور مي كنند اگر همه مردم ايران را «مخالف جمهوري اسلامي» خطاب كنند، معجزه اي مي شود و ناگهان همه مردم ايران تبديل به مخالف مي شوند.
در آخرين انتخابات كشورمان 85درصد مردم به پاي صندوق هاي رأي رفتند. به گفته اي؛ مردم زير سايه حاكميت اسلامي و در چارچوب قانون اساسي جمهوري اسلامي، دست به مشاركت سياسي زدند.
اين ميزان مشاركت در سايه كدامين نظام سياسي و در كجاي دنيا، همتا دارد؟
32 سال است دنياي استكبار، دست به هر جنايتي زده است كه جمهوري اسلامي سرنگون شود، تحريم اقتصادي و تسليحاتي، ترور مردم و مسئولان، طراحي كودتا، تحميل هشت سال جنگ نابرابر و...!
نظامي كه پشتوانه مردمي نداشته باشد، مي تواند در برابر يك دهم جنايت هايي كه استكبار عليه كشور و نظام مان اعمال كرد، بيش از سه دهه مقاومت نشان دهد؟ براستي ممكن است؟پاسخ روشن است: خير!.
هنگامي كه اكثريت مردم ايران، مسلمان و حامي نظام جمهوري اسلامي اند، چگونه مخالفان نظام به خود اجازه مي دهند، خود را نماينده مردم ايران و صداي خود را صداي ايراني بنامند؟!
از اين رو، ترديدي نيست كه رسانه ملي، رسانه مردم است. و مخالفاني كه رسانه ملي را صداي مردم نمي دانند، در واقع منظورشان از «مردم» همان گروه كوچكي است كه برخلاف ايرانيان مسلمان و غيور، دل به باطل و اجنبي سپرده اند. گروهي كه عاشوراي سياه 88 را به پا مي كند، گروهي كه به راحتي بازيچه توطئه گران مي شوند هشت ماه، آتش فتنه در ايرانمان به پا مي دارند!. بله! رسانه ملي، رسانه اين گروه، صداي گروه نيست و نمي شود!
چهار- نگارنده اين پرسش را دارد كه اساسا چه ضرورتي وجود دارد بخشي از ظرفيت رسانه ملي، در اختيار مخالفان قرار بگيرد؟ شايد عده اي خرده بگيرند و بگويند: ارائه نظر مخالفان و پاسخ به آنها، موجب تبلور حقيقت است و ضروري! موافقم. اما وقتي بيش از سه هزار شبكه راديويي و تلويزيوني ماهواره اي فارسي زبان و غيرفارسي زبان و علاوه بر آن هزاران پايگاه اطلاع رساني الكترونيكي، سخاوتمندانه در اختيار مخالفان نظام است، چرا رسانه ملي بايد جور ارائه ديدگاه مخالفان را بكشد؟!
از طرفي ديگر، مگر مخالفان، يكي از اين هزاران تريبون خود را در اختيار جمهوري اسلامي و نيروهاي هوادار آن مي گذارند كه ما تنها «رسانه تصويري و شنيداري» خود را مهربانانه و متواضعانه وقف آنها كنيم؟!
فراموش نكنيم مردم هم موافق نيستند كه با پول بيت المال، رسانه شان، بلندگوي مخالفان نظام و استقلال كشورشان شود!
مردم چگونه فراموش كنند كه مخالفان، دستاوردهاي انقلاب را، استقلال ايران را چوب حراج زدند در حالي كه براي برپايي انقلاب و نگهباني از دستاوردهاي آن و براي پاسداري از استقلال ايران وهويت ايراني، صدها هزار نفر به شهادت رسيده اند؟!
چرا بايد رسانه ملي جايگاه مخالفان شود؟!
از اين رو، نه تنها رسانه ملي در برابر مخالفان تكليفي ندارد بلكه اگر هم تا امروز، به برخي مخالفان اجازه ارائه نظر داده، از اين پس نبايد بدهد!.

 



سينماي ديني چگونه رونق مي يابد؟

قاسم رحماني
دكتر حسن عباسي تحليلگر مسائل استراتژيك در برنامه «هفت» مورخ سوم دي مطالبي درباره اوضاع سينماي ايران بيان كرد. او عقيده دارد كه سينماي ما ديني تر از اقتصاد و سياست ماست. درباره اين سخن دكتر عباسي گفتني هايي است. البته در اينكه دكتر عباسي فردي ژرف نگر است و با ريشه يابي مسائل، به طرح آنها مي پردازد شكي نيست و اين نوشتار در طول سخنان ايشان بايد تحليل شود نه در تقاطع با آن.
چگونه مي شود فردي كه معتقد به مباني ديني نيست، فيلم ديني بسازد؟ حتي اگر بدون اينكه بداند يك «ا نّ» (به تعبير دكتر عباسي يك دكترين قرآن) را در فيلم خود نمايش داده باشد. مگر ما معتقد نيستيم كه الاعمال بالنيات؟ چگونه كسي كه نيت ساخت يك فيلم ديني ندارد و حتي سخن غيرديني را مي خواهد رواج دهد، فيلم ديني مي سازد؟
كسي كه در ميانه وحي الهي و وحي شيطاني به حد وسط معتقد است و عملا در دام شيطان مي افتد، چگونه فيلم ديني مي سازد؟ ولو اينكه در ابتداي فيلم آيه قرآن باشد يا در درون فيلم عليه دروغ و ريا داد تصوير بدهد. با اين تعبير فيلم موهن «دموكراسي تو روز روشن» هم ديني است. آيا چنين است؟ در سينمايي كه برخي (كه جمعيتشان هم كم نيست، كه تنها راه نجات را تمسك به هاليوود مي دانند چگونه مي توان دم از فيلم ديني زد؟ وقتي براي ساخت فيلمي چون ملك سليمان(ع) به كارگردان آن گفته مي شود «بهتر نبود از يك فيلمنامه نويس هاليوودي استفاده مي شد؟» چطور انتظار توليد آثار ديني آن هم براساس اسلام ناب داريم؟
اين جماعت نه چندان كم شمار معتقدند از توليد تا اكران بايد از هاليوود كمك گرفت و بايد با ورود فيلم هاي هاليوود به اكران رونق داد. آيا اينگونه مي خواهيم سينماي ديني داشته باشيم؟ يادمان نرود كه براساس الگوي اسلامي- ايراني پيشرفت، سينماي ايران بايد به فيلمسازان، بازيگران و دست اندركاراني دسترسي داشته باشد كه با نيت ترويج دين به ساخت آثار تاريخي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي و حتي طنز بپردازند. در الگوي اسلامي- ايراني، افراد مهم تر از ابزار هستند. در اين انديشه، ابزار بايد در خدمت نيات قرار بگيرد. گاه نيت با هدف اشتباه گرفته مي شود حال آنكه نيت از درون مي جوشد و به هدف آشكار رنگ و معنا مي دهد. برخي موضع مي گيرند كه نيت خوان نبايد كرد حال آنكه خداوند تصريح مي كند كه نيات افراد در ظاهرشان هويدا مي شود. بنابراين كسي كه با نيت رواج وحي الهي كار نمي كند حتي اگر كلام خدايي هم در تصاويرش باشد، اثرگذار نخواهد بود و مردم متوجه آن خواهند شد.
برخي آثار سينماي ايران به اين دليل مورد توجه آنچناني قرار نمي گيرد كه برآمده از دلهايي شبيه دل هاي اكثريت ملت نيست و هرگاه فيلمي براساس اعتقادات و نيات مردم ما ساخته شده، تماشاگر ميليوني پيداكرده حتي اگر ضعيف باشد.
اگر از طلا و مس كه انصافاً يك فيلم ديني بود بگذريم و آثاري نظير آن كه زياد نيستند، كجاي سينماي ما ديني تر از سياست ماست؟ آن بخش از سينما كه بدنه توليد و اكران اش در اختيار برخي باندها قرار گرفته و انسان هاي شريف و معتقد را دفع مي كند، چگونه مي تواند ديني باشد؟ همه پيكره سينماي ما زماني ديني مي شود كه نه تنها بري از غربزدگي و مرعوب بودن نسبت به هاليوود شود بلكه افرادي با نيات الهي و البته مسلط به ابزار و تكنيك و خلاق و خوش فكر بدنه و رأس آن را شكل بدهند. به نظر مي رسد بايد كم كم فضا را براي ورود خدايي نيت ها باز كنيم و حداقل اجازه دهيم با مخلوط نيت ها، رقابت كنند. بي شك مردم جماعت دوم را كنار خواهند گذاشت. اگر فضا داده شود آن وقت «ا نّ»ها به سينماي ايران رونق خواهد داد و نيازي به گدايي از هاليوود نخواهد بود. به راستي كه تدوين الگوي پيشرفت اسلامي- ايراني براي سينما بايد در اولويت قرار گيرد و جاي يك برنامه تلويزيوني در اين زمينه خالي است. به شرط آنكه گردانندگانش مرعوب هاليوود نباشند.

 



«جعبه سياه 11 سپتامبر» رمز گشايي مي شود

جعبه سياه 11 سپتامبر در يك فيلم مستند رمز گشايي مي شود.
تصويربرداري مستند سياسي «جعبه سياه 11 سپتامبر» از جديدترين توليدات مركز گسترش سينماي مستند و تجربي به پايان رسيد تا روي ميز تدوين قرار گيرد.
محمدرضا اسلاملو كارگردان اين فيلم مستند بلند ضمن اعلام خبر فوق افزود: تصويربرداران اين فيلم در لوكيشن جماران، كاخ سعدآباد، لانه جاسوسي، شهرك سينمايي دفاع مقدس، مرز افغانستان،طبس، بيابان هاي گرمسار، فرودگاه مهرآباد و يك استوديوي دوبله انجام شده است و بزودي تدوين آن آغاز خواهد شد.
وي درباره ساختار «جعبه سياه 11 سپتامبر» گفت: اين فيلم يك مستند صرف نيست، بلكه يك مستند سياسي است كه از ساختار داستاني نيز برخوردار مي باشد. در اين فيلم، به مقوله حكومت جهاني در سايه اشاره مي شود كه در پشت تمامي ماجراهايي كه در جهان رخ مي دهد، قرار دارد. بعبارتي، واقعه 11 سپتامبر نمونه كوچكي است كه از آن بهره برداري كردند تا جريان هايي را از مسير اصلي شان منحرف كنند.
خلاصه داستان اين فيلم مستند - سينمايي كه به مدت 80 دقيقه و به شيوه HDc تصويربرداري شده، به اين شرح است: «محمد» يك مستندساز متعهد ايراني است كه نگاهي ايدئولوژيك و آخرالزماني به وقايع جاري جهان دارد. او به كمك «تيه ري ميسون» محقق برجسته فرانسوي سعي مي كند تا نتيجه تحقيقات وي را به صورت يك اثر مستند توليد نمايد. ميسون از لبنان به ايران مي آيد و دليل آمدنش اين است كه در هيچ كجاي جهان چنين امكاني برايش فراهم نبوده و او ايران را تنها كشوري مي داند كه به دنبال اعلام حقايق در دنياست. در طول فيلم مشخص مي شود آقاي ميسون براساس تحقيقات مفصل درباره ماجراي 11سپتامبر، يك كتاب منتشر نموده كه به چند زبان زنده دنيا ترجمه شده و در كشورهاي جهان مورد توجه قرار گرفته، اما سردمداران غرب صهيوني از مستندات افشاگرانه آن در هراس مي باشند و...

 



فعاليت جديد پروانه معصومي

پروانه معصومي در فيلم تلويزيوني «پسر ايران» به كارگرداني شاهد احمدلو مقابل دوربين مي رود. اين فيلم داستان پيرزني به نام ننه كبري را روايت مي كند كه سرايدار مدرسه بوده و همواره حسرت بچه دار بودن را داشته است. او در يك ديدار غيرمنتظره از مجروحان جنگي در بيمارستان به جاي مادر يك مجروح بيهوش اشتباه گرفته مي شود...
احمدرضا معتمدي با همكاري امير شايان مهر فيلمنامه اين فيلم تلويزيوني را نوشته است كه از خروجي هاي كارگاه فيلمنامه نويسي در گروه تله فيلم هاي اپيزوديك مركز سيما فيلم است.

 



جنگ هاي ايران و روسيه در «تبريز مه آلود» آغاز شد

90درصد از تصويربرداري مجموعه تلويزيوني «تبريز مه آلود» به پايان رسيد. تصويربرداري سريال «تبريز مه آلود» به كارگرداني و نويسندگي محمدرضا ورزي از اواسط تير آغاز شد و اين روزها ضبط سكانس هاي باقي مانده سريال شامل جنگ هاي ايران و روسيه در شهرك سينمايي غزالي در حال انجام است. با ضبط اين سكانس ها تصويربرداري اين مجموعه بزرگ تاريخي نيز به پايان مي رسد. در حال حاضر تدوين همزمان اين مجموعه توسط يلدا جبلي درحال انجام است. تا اين سريال طبق پيش بيني هاي انجام شده از 10بهمن در 26 قسمت به روي آنتن شبكه اول برود.

 



عصر روز دهم ؛ فرصتي كه هدر رفت

حداد اصفهاني
هفت سال پس از اشغال همسايه غربي، به وسيله آمريكا، سينماي ايران تكاني بخود داد و فيلمي از اوضاع آن توليد و اكران كرد. «عصر روز دهم» مي توانست فرصتي باشد براي نشان دادن واقعيات عراق و جنايت هاي آمريكا و انگليس و متحدانشان و رنجي كه آن ملت ستم ديده از دست مستكبران كشيده اند و مي كشند. اين اتفاق اما در كمال ناباوري نيفتاد و توپي كه به سوي دروازه دشمن شليك شده بود به قول گزارشگران فوتبال، آسمان را شكافت و در نهايت صورت تماشاگران را نوازش داد.
كارگردان فيلم «عصر روز دهم» مدعي است كه از اثر خود را براساس تحقيق خلق كرده اما به نظر مي رسد بعثي ستيزي - كه امري حتمي و واجب است - را به حدي رسانده كه از آنطرف بوم افتاده و دشمن اصلي را رها كرده است.
در فيلم فردي بنام «محسن محمود» به هيچ عنوان تبديل به شخصيت نشده و در حد يك تيپ به شدت متناقض باقيمانده است. او شيعه اي است كه روزگاري با ايران جنگيده و حالا به تروريستي كه عليه ديگر گروه هاي عراقي دست به اقدام مي زند، تبديل شده است. با اين حال در اواخر فيلم، ناگهان معلوم مي شود كه فردي معتقد هم هست چرا كه در برابر حرم حضرت علي عليه السلام دروغ نمي گويد. شايد ملاك اعتقادات او دل رحمي اش نسبت به نوزاد در جنگ مانده يا غيرتش نسبت به دختر خوانده اش متجلي شود اما هر دوي اينها گاه در انسان هاي غير معتقد پيدا مي شود ليكن عميق نيست. مي شد با چند عكس بر در ديوار خانه يا نماز خواندن و از اين قبيل ديانت محمود را نشان داد تماشاگر را براي پذيرش انقلاب روحي او آگاه كرد اما چنين چيزي نيست. البته تروريست نمي تواند متدين باشد.
از آنطرف آمريكايي ها فقط به تفيتيش بدني عراقي ها مشغولند و انسان هايي بي خطر و كم آزارند و آن كساني كه عراق را دچار ناامني كرده اند. گروه هاي تروريستي اند. بي آنكه فرمانبري اين گروه ها از آمريكا (اشغالگر) نمايان شود. به نظر مي رسد فيلمنامه نويس و كارگردان فراموش كرده كه بعثي ها 40 سال است آلت دست مستكبران شرق و بعدا غرب بوده و هستند و همين الان هم در جهت منافع آمريكا و رژيم صهيونيستي در عراق، دست به ترور و انتحار و بمب گذاري مي زنند. اگر تحقيق درستي از عراق صورت مي گرفت معلوم مي شد شيعياني كه به زور و اجبار بعثي شده و تحت تاثير تبليغات صدامي ها وارد اين سيستم شده اند، جنايتي نكرده اند و پس از سقوط صدام، به دامن ملت عراق بازگشته اند و برخي از آنها هم اكنون در دولت عراق و در ائتلاف شيعيان حضور دارند. محسن محمود بيش از آنكه شبيه اين افراد باشد به افرادي مثل «اياد علاوي» شباهت دارد كه به گفته برخي سران فهرست العراقيه (جريان تحت حاكميت علاوي) تارك الصلاه است و خودش بارها تاكيد كرده كه تاكنون يك ركعت نماز هم نخوانده است. تعداد افرادي چون محسن محمود با اين تناقض شخصيتي در عراق چقدرند؟ آيا تعدادشان آنقدر هست كه او را نماينده بدانيم؟ اين فيلمي براساس تحقيق است يا نظاره سطحي از جامعه عراق؟
چنين است كه عرب ها «عراقي، سعودي و ...) بمب گذاري يا ترور مي كنند در ظاهر امر اما، كيست كه نداند پشت پرده اين ترورها و خشونت ها آمريكايي ها هستند. اي كاش اگر به ظاهر هم توجهي كنيم. در وراي مليت و زبان تروريست ها به بمب ها و فشنگ ها و اسلحه هايشان هم بنگريم تا بدانيم ساخت كجاست؟
نمي خواهيم آنها را تبرئه كنيم چرا كه عمله جور هستند اما جائر اصلي كيست؟
برآيند فيلم عصر روز دهم اين است كه آمريكايي ها (اشغالگر) به تامين امنيت مردم مشغول است و عراقي ها به ناامني در كشور خود اشتغال دارند حتي آنجا كه آمريكايي ها شليك مي كنند در پاسخ به عمليات انتحاري يك عراقي، دست به چنين عملي مي زنند. فيلم در چند جا تكرار مي كند كه ما سياستي نيستيم. آيا سياسي نبودن به معناي گم كردن دشمن اصلي است؟كاش دست اندركاران توليد اين فيلم بويژه تهيه كننده خوش سابقه آن كمي بيشتر در منابع فارسي و غيرفارسي موجود در اينترنت جستجو مي كردند تا واقعيت هاي عريان عراق را دريابند و براساس آن فيلمنامه بنويسند و آن را بسازند تا چهره اي بي آزار از اشغالگر تصوير نمي شد و رنج ملت عراق بيشتر نمايان مي گشت.عراق ظرفيت هاي بصري زيادي دارد كه اصل آن مقوله اشغال است. سينماي ايران در اين زمينه كارنامه ناموفقي دارد و حق مطلب را به دليل ضعف در شناخت دشمن اصلي ادا نكرده است شايد هم انگيزه آنچناني وجود ندارد براي شناساندن جنايت هاي دشمن امري كه مرحوم ملاقلي پور با همين فيلم عصر روز دهم مي خواست انجام دهد و آن نماياندن «زندان ابوغريب» بود.

 



بي بي سي فارسي ؛ از كودتاي 28 مرداد تا كودتاي سبز

اين روزها »بي بي سي فارسي« در حال جشن گرفتن هفتادمين سالگرد تأسيس خودش است. رسانه اي كه در قالب هاي شبكه تلويزيوني، راديويي و سايت اينترنتي در اين هفت دهه ايران را نشانه امواج و سخن پراكني هاي خود قرار داده است. نكته جالب توجه اين است كه نقش آفريني بي بي سي فارسي در جريان كودتاي 28 مرداد شباهت فراواني به نقش آفريني اين رسانه در جريان فتنه سال 88 دارد.
سعيد مستغاثي، پژوهشگر و مستندساز درباره كاركرد بي بي سي فارسي در جريان كودتاي سال 1332 مي نويسد: «...اينجا لندن است ، راديوي BBC ، اكنون دقيقا نيمه شب است...» ؛
اين جمله رمز كودتاي سياه 28 مرداد 1332 بود كه درست در ساعت 12 نيمه شب 25 مرداد 1332 به جاي جمله هميشگي «اكنون نيمه شب به وقت لندن است« از راديوي BBC پخش گرديد و شاه را نسبت به حمايت سازمان هاي جاسوسي انگليس (يعني MI5 و MI6 ) از كودتا عليه دولت دكتر محمد مصدق مطمئن ساخت.(خاطرات دانالد ويلبر و كتاب «انگلستان و سرنگوني دولت دكتر مصدق« نوشته ويليام راجر لوييس) در بخش ديگري از اين نوشتار آمده: شب قبل از كودتا نيز راديو BBC در برنامه فارسي خود ، شعري از فردوسي را قرائت كرد كه دوازده سال پيش در شب سوم شهريور 1320 و در آستانه ورود ارتش هاي اشغالگر متفقين به ايران خوانده بود :
چو فردا برآيد بلند آفتاب
من و گرز و ميدان و افراسياب
به اين ترتيب همه نيروهايي كه مي بايست در كودتا شركت نمايند ، از آغاز عمليات مطلع گرديدند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14