(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 19 دی 1389- شماره 19835

مناسك سياسي در گفت وگو با دكتر مصطفي ملكوتيان
باز هم مردم!
مجرمي كه طلبكار شد!
اين بار هم نشد
پهلوي اول و مسئله كشف حجاب



مناسك سياسي در گفت وگو با دكتر مصطفي ملكوتيان
باز هم مردم!

¤ در نظريه هاي علوم سياسي از مناسك سياسي به عنوان يكي از ابزارهاي تداوم و تحكيم هويت ملي نام مي برند. در ابتدا اين مفهوم را تعريف كنيد.
- مناسك سياسي معمولا به همايش ها، تظاهرات، گردهمايي هاي سياسي و سخنراني هاي مذهبي اطلاق مي شود كه از حمايت عامه برخوردار است. درواقع مناسك سياسي بيشتر در سطح ملي برگزار مي شود و مطمئنا اين گونه مناسك تأثير مستقيمي بر تحولات آينده و سرنوشت يك كشور دارد.
قبل از هر چيز بايد اشاره كنيم كه يك اصل پذيرفته شده علمي در ميان نخبگان و خواص علوم اجتماعي و سياسي وجود دارد و آن اين كه هر نظام يا هر حكومتي كه از حمايت عامه برخوردار باشد، هيچ توطئه داخلي يا خارجي در مقابل آنها موفق نخواهد بود. البته مبناي حمايت ها نيز با هم متفاوت است. اگر انسان هاي طرفدار يك حكومت، بر مبناي وضعيت تمدني و فرهنگي شان يا وضعيت تاريخي گذشته شان، بيشتر تصميم گيري ها، اهداف و راهبردشان بر مبناي عقل ابزاري باشد- همچون دنياي غرب كنوني- شيوه و شكل حمايت و پشتيباني شان نيز متفاوت خواهد بود.
اما يك انسان مذهبي اساسا بر مبناي ايمان و دين و با شناخت عميق و عقل الهي اش همه جنبه هاي وجود بشر را مورد توجه قرار مي دهد و نه فقط جنبه هاي مادي را. ضمن اين كه منافع ديگران را هم مدنظر قرار مي دهد و شخصي نگر نيست. پس ما با دو نوع انسان كاملا متفاوت مواجهيم؛ يكي انسان هايي كه از يك عقل ايماني و فرامادي برخوردارند و يكي انسان هايي كه عقل ابزاري و مادي دارند. هرگز نمي توان قدرت اين دو را يكسان دانست.
بنابراين ما بايد بگوييم يك تفاوت كيفي ميان هواداران اين دو نوع حكومت وجود دارد؛ در يك طرف يك حكومت اسلامي و الهي داريم و در طرف ديگر يك حكومت لائيك و غيرديني. در اينجا به خاطر عقيده و در آنجا به خاطر منافع مادي و اين جهاني ايستادگي صورت مي گيرد.
¤ آيا مناسك سياسي در تاريخ معاصر ايران داراي عقبه سياسي است؟
- بله. وقتي به تاريخ معاصر كشور نگاه مي كنيم، چند تحول يا حادثه مهم را مي بينيم. شايد اولين آن كه در سطح ملي ظهور كرده است، قيام تنباكو در سال 1269 هجري شمسي بوده. دومين آن شانزده سال بعد و در جريان نهضت مشروطه به وقوع پيوست. حركت نهضت ملي شدن صنعت نفت در سال هاي پاياني دهه 1330 نيز يك حادثه بسيار مهم در تاريخ معاصر كشور است و پس از آن، قيام 15 خرداد سال 1342 بسيار پراهميت است. همايش ها و حضورهاي جدي كه منجر به پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 شد نيز از اين جمله اند؛ 19 دي 1356، عاشورا و تاسوعا و اربعين 57 و...
¤ مناسك سياسي چه پيامدهايي دارد؟ چه تأثير و كاركردي در عرصه سياسي و اجتماعي مي گذارد؟
- مناسك سياسي به اين معني كه ما تعريف كرديم، افزايش اعتماد به نفس عمومي، افزايش احساس قدرت ملي و بالا رفتن و تقويت هويت ملي را به دنبال دارد.
با اين مواردي كه ذكر شد، مناسك سياسي ايجادكننده ثبات سياسي و امنيت اجتماعي در جامعه هم محسوب مي شود. يكي از بسترهاي پيشبرد برنامه هاي رشد و توسعه اجتماعي- اقتصادي در كشورها ايجاد ثبات سياسي است كه نظريه پردازان توسعه بر اين نكته تأكيد مي كنند. پس مناسك سياسي باعث تقويت ثبات و امنيت اجتماعي نيز مي شود.
ويژگي ديگر، فراهم آوردن هر چه بشتر راه رشد و توسعه اقتصادي، اجتماعي، علمي و فناوري در كشور است. همين طور باعث افزايش ابتكار عمل كشور در صحنه بين المللي مي شود، چرا كه قدرت ملي يك كشور را به نمايش مي گذارد كه در افزايش اين امر بسيار موثر است.
مثلا تا قبل از جنگ تحميلي عراق، ايراني ها حدود 150 سال در همه جنگ ها شكست خورده بودند. اوج آن ها هم شكست در دو جنگ زمان فتحعلي شاه بود. نكته مهم اين است كه از آن زمان به بعد ما اعتماد به نفس مان را از دست داده بوديم و جنگ ها را مي باختيم و كشورهاي خارجي در مقاطع مختلف صاحب نفوذ شدند و بالاخره سياست هاي خودشان را تحميل كردند.
با وقوع انقلاب اسلامي ايران و حضور جدي مردم در صحنه، اعتماد به نفس ما برگشت و حتي قوي تر شد. در نخستين رويارويي با دشمن كه جنگ تحميلي عراق عليه كشورمان بود، نه تنها شكست نخورديم، بلكه دشمن را هم تسليم كرديم. صدام درنهايت در نامه رسمي به ايران اعلام كرد كه قرارداد 1957 الجزاير را مجدداً مي پذيرد و اين گونه بود كه او را تسليم كرديم و هيچ نقطه اي را هم از دست نداديم.
از طرفي نتيجه حضور مردم ما، تنها حفظ يك انقلاب يا يك نظام نيست، بلكه در ماوراي آن، بر هم زدن بازي سلطه جهاني هم هست. آن چيزي كه نظام سلطه از آن هراس دارد و يك آينده نامطمئني برايشان به تصوير مي كشد و هرچه زمان مي گذرد از اين كه بتوانند كاري كنند، ناتوان تر مي شوند و ترس آنها مبني بر فروپاشي آينده افزايش پيدا مي كند. اين يك نكته كليدي است.
¤ 9دي به عنوان مناسك سياسي، نقش اساسي در پايان بخشيدن به فتنه 88 ايفا كرد. چرا نظام سلطه از اين قبيل حماسه هاي مردمي درس نمي گيرد؟
- البته بعد از انقلاب اسلامي اين نيروي عظيم مردمي بارها به صحنه آمده است؛ به ويژه در روزهاي 22بهمن و روز قدس و در موارد ويژه اي كه ملت احساس مي كرد بايد براي پايان دادن به يك مسئله به صحنه بيايد و قدرت را به نمايش بگذارد، مانند 9دي .88 بعد از حركت ملي در 9دي 1388 ديديم كه آن فتنه به سرعت محو شد و از بين رفت. به عبارتي وقتي مردم به صحنه آمدند، قضيه را تمام كردند.دشمن مدام سعي مي كند كه در فرصت هايي كه به دست مي آورد، عليه كشور ما تبليغ كند و به گونه اي تبليغ كند كه برحسب تصور خودش اين تبليغات تأثير زيادي بر افكار ملي بگذارد، ولي ورود مردم به صحنه هر بار آنها را به نقطه اول بازمي گرداند. شاهد اين مسئله قوي تر شدن ما در طي اين سي ودو سال پس از انقلاب است كه نه تنها ضعيف تر نشده ايم، بلكه قدم به قدم پايگاه هاي بيشتري را در دنيا به دست آورده ايم. دشمني كه روزي فكر مي كرد مي تواند ما را از سر راه بردارد، نه تنها نتوانست به ما ضربه اي بزند، بلكه به اين فكر است كه تنها خودش را نشان بدهد.
در ماجراي فتنه 88 نيز دشمن حامي و پشتيبان اين ماجرا بود. آنچه كه در نهايت توانست آنها را سرجاي خودش بنشاند، حضور مردم ايران در صحنه و توجه ويژه به مقوله مناسك سياسي بود. يعني همان حضور و حركت هايي كه انقلاب اسلامي ايران را به پيروزي رساند، پس از انقلاب نيز توانست اين انقلاب و كشور را در مقاطع حساس و خطير سربلند بيرون آورد.

 



مجرمي كه طلبكار شد!

مهدي سعيدي
چند روز پيش در آستانه سالروز حماسه بزرگ 9 دي، سيد محمد خاتمي در ديدار با جمعي از نمايندگان فراكسيون اقليت مجلس، از شروط جريان فتنه براي بازگشت مجدد به رقابت سياسي در چارچوب قوانين نظام اسلامي سخن گفت و طلبكارانه از ملت و مسئولين خواست تا با اجراي شروط مذكور حسن نيت خود را براي شركت اين جريان در انتخابات مجلس شوراي اسلامي اعلام نمايد!
اين شروط را مي توان آخرين تلاش سران فتنه براي خروج از احتضار و احياء مجدد حيات سياسي دانست. اين پيشنهاد براي بازگشت به فعاليت سياسي در چارچوب نظام اسلامي به خوبي نشان مي دهد كه سناريوهاي مختلف اقدام عليه نظام اسلامي توسط اين جريان به شكست انجاميده و اين جريان براي اينكه به زباله دان تاريخ نپيوندند چاره اي جز بازگشت به درون نظام را ندارد. هر چند كه با تاكتيك فرار به جلو سعي دارد كه خود را طلبكار نظام اسلامي نشان دهد و از پاسخگويي در برابر ملت بگريزند. اما به واقع اين اظهارات تلويحاً اعترافي به اين حقيقت است كه اين جريان در اين مدت از چارچوب نظام اسلامي خارج شده و همانند جريان ضدانقلاب و اپوزيسيون رفتار كرده است. در اين بين توجه به چند نكته ضروري است:
1- پيش شرط گذاشتن جريان فتنه براي بازگشت به نظام اسلامي ناشي از خوي متوهمانه اين جريان است كه متأسفانه بر سران اين جريان سايه انداخته است. اين متوهمان گمان دارند آنقدر قدرت دارند كه براي نظام و ملت شرط بگذارند، غافل از اينكه اين جريان مدتهاست كه مطرود ملت گرديده و ديگر اعتباري در ميان ملت ندارد و به همين خاطر است كه اعتبار خود را در بيرون مرزها دنبال مي كند. به واقع اگر بنا به بازگشت اين جريان از آغوش بيگانگان و ضدانقلاب به دامان ملت باشد، اين ملت و نظام اسلامي خواهد بود كه براي اين جريان پيش شرط مشخص خواهد نمود.
2- مسئله ديگر بررسي شروط پيشنهادي خاتمي است. شرط اول وي اشاره به آزادي مجرميني دارد كه در جنايت و خيانتهاي صورت گرفته پس از انتخابات 22خرداد با سران فتنه شريكند. اين درخواست خاتمي به درخواست رئيس دزداني شباهت دارد كه براي آزادي همدستان خود به مذاكره و داد و ستد آمده است! در پاسخ به اين درخواست خاتمي بايد گفت كه آقاي خاتمي! اگر قرار بر اجراي قانون و عمل به عدالت باشد جنابعالي و دو رفيق ديگرتان نيز امروز بايد در كنار ديگر همدستانتان در حبس بوده و به جزاي اعمال خلاف قانونتان مي رسيديد. به واقع مجرميني چون شما نمي توانند متقاضي آزادي مجرمين ديگري باشند و نمي توانند مانع اجراي قانون كه مطالبه تمامي ملت ايران است گردند.
پيش شرط ديگر خاتمي محوريت يافتن قانون اساسي و عمل به آن توسط مسئولين نظام اسلامي است! اين ادعا توسط جرياني مطرح مي شود كه فتنه گري را با عبور از اصول صريح قانون اساسي آغاز كرده است.
براستي چه كساني با نفي جايگاه شوراي نگهبان به عنوان مرجع عالي رسيدگي به شكايات در انتخابات كشور، تلاش كرد تا ادعاي دروغين تقلب در انتخابات را با اردوكشيهاي خياباني و جنگ رواني رسانه هاي بيگانه به كرسي بنشاند؟! كدام جريان باعدم تسليم در برابر نظر فصل الخطاب جامعه اسلامي، به آشوبها و ناامن سازيها ادامه داد و قانون اساسي را به بازي گرفت؟!
پيش شرط سوم برگزاري انتخاباتي آزاد است. اين جريان گويا فراموش كرده كه در همين انتخابات 22 خرداد سران فتنه به عنوان نامزد انتخاباتي تاييد صلاحيت شده و توانستند از همه امكانات براي تبليغات انتخاباتي خود بهره برداري كنند. معلوم نيست در اين ميان گناه نظام اسلامي چيست كه اكثريت ملت به اين جريان اعتماد نكرده و فرد ديگري را به عنوان رئيس جمهور منتخب خود برگزيده اند. به راستي اگر انتخابات در اين كشور آزاد نبود، چطور اين جريان بيش از دو دهه قوه مجريه و دولت را در اختيار داشته و چند دوره نيز در مجلس شوراي اسلامي اكثريت بوده است!
البته اگر منظور از برگزاري انتخابات آزاد زيرپا گذاشتن قانون و تائيد صلاحيت مجرمين سياسي و كساني است كه اعتقادي به نظام اسلامي ندارند، بايد گفت كه چنين شرايطي كه به معناي استحاله جمهوري اسلامي است هيچگاه محقق نخواهد شد.
3- آنچه نظام مردم سالاري ديني را از نظام هاي دموكراتيك غربي كه مدعي مردم سالاري هستند ممتاز مي سازد، حاكميت صلاحيت ها و به قدرت رسيدن صاحبان صلاحيت است. به عبارتي ديگر در نظام اسلامي تنها كساني مي توانند در راس قدرت و مسئوليت قرار گيرند كه از صلاحيت لازم براي تصدي مسئوليت برخوردار باشند. اين اصل اساسي و ماهوي نظامي اسلامي در قانون اساسي كشور نهادينه شده و در رهنمودهاي بزرگان انقلاب اسلامي به انحاء مختلف بازگو شده است.
حال سؤال اساسي آن است كه سران فتنه و همراهان و همگامان آنها مطابق با كدام كارنامه سفيد و درخشان صلاحيت لازم براي پذيرش مسئوليت در نظام اسلامي را دارند؟! چه كسي مي تواند تضمين دهد كه اين افراد به چارچوبهاي قانوني پايبند خواهند بود و بار ديگر بر عليه نظام اسلامي اقدام نخواهند كرد؟! چه كسي تضمين مي دهد كه بازي در سناريوي كودتاي مخملين طرح ريزي شده دشمنان نظام اسلامي اين بار در انتخابات مجلس نهم تكرار نگردد؟
4-يكي از بركات فتنه سال 88 آشكار شدن ماهيت افرادي بود كه سالهاي خود را در پس القاب شايسته اي پنهان ساخته بودند. در دل اين فتنه مشخص گرديد كه اين چهره هاي پررنگ و لعاب، به واقع اعتقادي به بسياري از اصول مسلم انقلاب اسلامي و آرمانها و انديشه هاي حضرت امام(ره) ندارند. امروز اين بي اعتقادي به مهمترين سوال ملت از فعالين جريان فتنه تبديل شده است. اين بي اعتقادي يا از زبان همين افراد بيان گرديده و يا از جانب دوستان و همپيمانان ايشان ابراز گشته كه با سكوت و همراهي سران فتنه مواجه شده است. به واقع امروز مساله اول جريان فتنه، تائيد صلاحيت عقيدتي آن است. امروز اين مدعيان خط امام ديروز بايد ثابت نمايند كه آيا اعتقادي به آموزه هاي حضرت امام(ره) و آرمان هاي انقلاب اسلامي دارند يا خير؟!
5-سر آخر آنكه همين اظهارات به خوبي نشان مي دهد كه سران فتنه تا چه اندازه از واقعيات جامعه اسلامي به دورند. در واقع برخلاف پندار اين متوهمان، مساله ملت در مواجهه با سران فتنه حضور يا عدم حضور آنها در انتخابات مجلس نهم نيست! بلكه امروز مساله اصلي ملت، موضوع محاكمه و رسيدگي به پرونده خيانت آنان توسط قوه قضائيه است. موضوعي كه به مطالبه عمومي ملت ايران مبدل گرديده است.
فتنه سال 88 عميق تر از آن بود كه حتي با توبه و انابه سران فتنه به پيشگاه خداوند متعال و ملت غيور ايران فراموش شود. بهترين حالت براي جريان فتنه آن است كه بار ديگر حق حيات در جامعه اسلامي را به عنوان يك شهروند بيابند وگرنه مطابق با آموزه هاي مسلم اسلامي ثبت چنين خيانت تاريخي در كارنامه سياسي شان، آنها را براي هميشه از تصدي سمتهاي كليدي در نظام اسلامي محروم ساخته است و در اين ميان كاري از دست مسئولين نظام اسلامي نيز برنخواهد آمد.

 



اين بار هم نشد

محسن ابوالحسني
جريان اپوزيسيون نظام مقدس جمهوري اسلامي (كه از انتخابات سال گذشته تحت عنوان جريان فتنه شناخته مي شوند) در طول اين سي و اندي سال گذشته از پيروزي انقلاب اسلامي، در تلاش بوده اند تا از هر وسيله و عاملي براي تضعيف و ضربه زدن به اين نظام مقدس استفاده كنند و در اين راه هيچ گاه محدود به روش هاي خاصي نشده اند و هيچ گزينه اي را كنار نگذاشته اند. در دوران آغازين پس از پيروزي انقلاب، از گزينه هاي نظامي و آشوب هاي داخلي نهايت بهره را مي بردند و پس از آن در زمان جنگ تحميلي با استفاده از مسائل نظامي و مشكلات اقتصادي در بين مردم، براي فشار بر جمهوري اسلامي استفاده مي كردند. در دوران پس از جنگ نيز شايد به نوعي بيش ترين نيروي خود را بر مسائل فرهنگي گماردند و از اين طريق در عرصه هاي سياسي نيز لطماتي به اين انقلاب وارد كردند. نقطه نهايت و اوج تلاش اينان براي اثرگذاري و تضعيف و به نيت خود زوال نظام جمهوري اسلامي نيز جريانات فتنه 88 بود كه بحث ديگري مي طلبد.
¤¤¤
هدفمندي يارانه هاي سربه فلك كشيده و ساماندهي نظام اقتصادي كشور يكي از اهداف و آرزوهاي همه دولت هاي پس از جنگ بوده است كه به علت سنگيني كار و ترس از عواقب آن و يا دلايل ديگر، دولت ها ي پيشين هيچ گاه به صورت جدي در آن قدم ننهادند و خود را درگير چنين ماجراي عظيمي نكردند. اما دولت نهم از ابتدا يكي از اهداف اصلي خود را تحقق اين آرزوي ديرينه قرار داد و پس از چندين سال كار كارشناسي، بالاخره در دولت دهم و در سال 89، زمينه اجراي آن را فراهم ديد و مرحله نهايي جراحي بزرگ اقتصادي كشور را ماه قبل، در آخرين روزهاي پاييز، با اعلام رسمي رئيس جمهور آغاز كرد و در ابتداي كار ضمن ريختن بخشي از يارانه ها به حساب هاي بانكي مردم، كاهش يارانه ها و در نتيجه اندكي آزادسازي قيمت را در بعضي از اقلام نظير حامل هاي انرژي و آب و برق و نان آغاز كرد.
¤¤¤
به اعتقاد دوست و دشمن آغاز مرحله عملياتي هدفمندي يارانه ها، يعني به نوعي آزادسازي قيمت ها (البته نه به صورت صددرصد) مي توانست يكي از بهترين بسترها براي فعاليت جريان اپوزيسيون نظام باشد، زيرا كاهش يارانه هاي پرداختي دولت به كالاها در واقع به معناي افزايش هزينه هاي زندگي مردم است. اين جريان از مدت ها پيش با برنامه ريزي هاي گسترده قصد داشت با استفاده از اين مسئله كه به ارتزاق مردم بستگي داشت و با اين پيش فرض كه مردم ممكن است هر فشار سياسي را تحمل كنند ولي فشار به جيب و شكم خود را تحمل نخواهند كرد، با تحريك مردم عادي كوچه و بازار، به نوعي مردم را در برابر نظام قرارداده و از اين طريق آب را گل آلود كرده ماهي بگيرند و با جريان سازي هاي خود، پشتوانه مردمي نظام را به عنوان يكي از پايه هاي اصلي دوام و موفقيت هاي نظام سست نشان دهند.
آن ها بسيار اميدوار بودند تا در روز اول آغاز مرحله عملياتي هدفمندي يارانه ها، مردم صحنه هايي به مراتب سنگين تر و شديدتر از آن چه در شب آغاز طرح سهميه بندي سوخت در بعضي از پمپ بنزين هاي بعضي از شهرهاي كشور رخ داد، را به نمايش درآورند تا بتوانند با انواع تبليغات و پروپاگانداي رسانه اي با غول هاي رسانه اي هماهنگشان، اين اعتراض هاي احتمالي مربوط به مسائل اقتصادي را نشانه اي از وجود بدنه مردمي قوي براي جريان اپوزيسيون نشان دهند و يا حداقل با ايجاد چندين روز التهاب در فضاي آرام كنوني كشور علاوه بر به شكست كشاندن اين طرح مهم ملي، ريگ هاي كوچكي بر ريل پيشرفت هاي سريع السير جمهوري اسلامي بيندازند.
¤¤¤
مرحله اجرايي هدفمندي يارانه ها آغاز شد و اينك چندين روز از آن گذشته است و قيمت هاي بعضي از اجناس هم تا حدودي آزاد شد. اما با همكاري بي نظير مردم در آغاز طرح و البته تدابير بسيار موفق دولت محترم، همه نقشه هاي جريان مثلا اپوزيسيون اين بار هم نقش بر آب شد و مردم ايران اسلامي يك بار ديگر بيني مخالفان خود را به خاك ماليدند و نشان دادند كه مخالفان پيشرفت اين مرز و بوم به جاي تلاش و فعاليت براي براندازي! و تضعيف اين نظام مقدس، براي سال ها بايد دوره هاي اختصاصي جامعه شناسي و مردم شناسي خاص اين ملت را بگذرانند تا شايد اندكي نسبت به ملت قهرمان ايران شناخت پيدا كنند كه تاريخ سي ساله انقلاب نشان داده است كه هيچ گاه در اين كار موفق نخواهند بود و ملت ما همواره محاسباتشان را هرچند به ظاهر علمي، به هم خواهد ريخت.

 



پهلوي اول و مسئله كشف حجاب

علي عباسي مزار
كشف حجاب در ايران پديده اي ناشي از آشنايي با غرب و تجددخواهي افرادي است كه افكار و زندگي غربي را تجربه كرده بودند. به گونه اي كه نخستين نشانه هاي كشف حجاب را مي توان در دربار ناصرالدين شاه قاجار و سپس در محافل روشن فكري مشاهده نمود، رسميت يافتن آن به دوره ديكتاتوري رضاشاه پهلوي بازمي گردد.
رضاخان كه پيش از رسيدن به مقام پادشاهي خود را فردي دين دار و پاي بند به اصول مذهب نشان داده بود، پس از به قدرت رسيدن به تدريج ماهيت اصلي خود را نمايان ساخت. او كه تجددگرايي و تضعيف ارزش هاي ديني را سرلوحه برنامه هاي نوسازي فرهنگي خود قرار داده بود، طي اقداماتي مخالفت عملي خود را با اسلام و فرهنگ و سنن اسلامي جامعه آغاز كرد. از جمله اين اقدامات مي توان به حضور روزافزون ميسيون هاي مذهبي، تأسيس مدارس جديد، بازگشت اشراف زادگان تحصيل كرده از فرنگ، تأسيس كانون ها و انجمن هاي روشن فكري، تغيير نظام آموزشي، اجباري كردن استفاده از كلاه شاپو، صدور قانون متحدالشكل نمودن البسه، كشف حجاب بانوان، ترويج بي قيدي در ميان زنان، جلوگيري از حضور زنان با حجاب در پارك ها، سينماها، تأترها، هتل ها و ساير مراكز عمومي و... اشاره نمود.
رضاشاه كه ريشه دار بودن تفكر ديني و مباني ارزشي حاكم بر جامعه ايراني را مانعي جدي بر سر راه فرآيند مدرن سازي مي پنداشت، پس از تنها سفر خارجي اش به تركيه در 12 خرداد 1313، بيش از اندازه تحت تأثير اقدامات غرب گرايانه آتاتورك قرار گرفت. از اين رو پس از بازگشت به ايران عزم خود را براي غربي شدن جامعه ايراني جزم نمود و مدعي آن شد كه اگر مردم لباس متحدالشكل بپوشند، كلاه پهلوي به سر گذارند و نسبت به تقيدات ديني سستي نشان دهند، متمدن خواهند شد.
مسافرت رضاشاه به تركيه جداي از آنكه فصل جديدي در مناسبات دو كشور گشود، تغييرات عميقي نيز در روحيات و سياست هاي رضاشاه علي الخصوص درباره زنان و حجاب آنان به وجود آورد.
مستشارالدوله سفير كبير ايران در تركيه، تأثيرپذيري رضاخان از بي حجابي زنان تركيه را چنين توضيح مي دهد: «شبي پس از پايان ضيافت رسمي باشكوه وقتي رضاشاه به عمارت حزب خلق كه محل اقامت او در آنكارا بود، مراجعت كرد تا پاسي از شب نخوابيد و در تالار بزرگ خانه ملت قدم مي زد و فكر مي كرد و گاه گاه بلند مي گفت: عجب! عجب! وقتي چشمان شاه متوجه من شد، در گوشه تالار ايستاده بودم، فرمود: «صادق، من تصور نمي كردم ترك ها تا اين اندازه ترقي كرده و در اخذ تمدن اروپا جلو رفته باشند. حالا مي بينم كه ما خيلي عقب هستيم، مخصوصا در قسمت تربيت دختران و بانوان؛... فورا بايد با تمام قوا به پيشرفت سريع مردم مخصوصا زنان اقدام كنيم».
رضاخان كه شديدا تحت تأثير بي حجابي زنان تركيه قرار گرفته بود، اين مسئله را يك سال و اندي پس از سفر خود به تركيه در آذر 1314 به محمود جم رئيس الوزرا چنين بازگو مي نمايد: «نزديك دو سال است كه اين موضوع- كشف حجاب- سخت فكر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصا از وقتي كه به تركيه رفتم و زن هاي آن ها را ديدم كه «پيچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش به دوش مردهايشان در كارهاي مملكت به آن ها كمك مي كنند، ديگر از هر چه زن چادري است، بدم آمده است. اصلا چادر و چاقچور دشمن ترقي و پيشرفت مردم است. درست حكم يك دمل را پيدا كرده كه بايد با احتياط به آن نيشتر زد و از بينش برد».
از اين رو بخش نامه كشف حجاب جهت تصويب رضاشاه در تاريخ 27 آذر 1314 از طرف رئيس الوزرا به دربار فرستاده شد تا در اول دي همان سال دستورالعمل اجراي غيررسمي قانون كشف حجاب به تمام ولايات ايران ارسال گردد. رضاشاه در روز هفدهم دي ماه 1314 براي اعطاي گواهينامه فارغ التحصيلان به دانش سراي عالي رفته بود، در حالي كه ملكه ايران و دختر بزرگش بدون حجاب بوده و لباس هاي اروپايي به تن كرده بودند؛ طي نطقي از كشف حجاب و پيشرفت زنان سخن گفت: «... شما زن ها بايد اين روز را كه روز سعادت و موفقيت شماست، روز بزرگي بدانيد و از فرصتي كه بدست آورده ايد براي خدمت به كشور خود از آن استفاده كنيد... شما خواهران و دختران من حالا كه داخل جامعه شده ايد و براي پيشرفت خود و كشورتان اين قدم را برداشته ايد، بايد بفهميد كه وظيفه شما اين است كه براي كشور خودتان كار كنيد، سعادت آينده در دست شماست».
رضاشاه از وزراي خود خواست تا در وزارت خانه هايشان جشن كشف حجاب را برگزار كرده و زن و دختران خود را بدون حجاب به اين مراسم بياورند. اين مسئله واكنش برخي از وزراي رضاشاه را در پي داشت. به عنوان مثال صدرالاشراف مي گويد: «به خانه رفتم و از همسرم خواستم تا بدون حجاب در مراسم جشن كشف حجاب شركت كند. او در مقابل از من خواست كه به جاي اين كار طلاقش دهم. چند روزي گذشت و جشن كشف حجاب را برگزار نكردم. رضاشاه پيش من آمد و گفت چرا اين كار را انجام نمي دهي و من گفتم بهتر نيست اين كار را از رده هاي پايين تر شروع كنيد. رضاشاه گفت نه! وقتي كه تو از انجام اين كار امتناع مي كني آن ها هم به طبع از انجام آن سر باز خواهند زد. به خانه رفتم و به همسرم گفتم پاي مرگ و زندگي در ميان است و تو بايد فردا بدون داشتن حجاب در مراسم شركت كني. همسر و دخترانم بدون حجاب در مراسم جشن شركت كردند؛ اما از روز بعد از آن همسرم در خانه در بستر بيماري افتاد و تا يك سال بعد كه جنازه اش از خانه خارج شد، پاي از خانه بيرون نگذاشت».
بر سر كردن چادر در خيابان هاي تهران ممنوع شد و دولت و ساير دستگاه هاي اجرائي در كشور موظف شدند براي پيش برد اين طرح در ولايات مختلف بكوشند. به همين منظور از اقدامات تبليغاتي و انتظامي در حد وسيعي بهره گيري شد و حتي مسئولين در بسياري از موارد، كاربرد قوه قهريه را نيز در اولويت قرار دادند.
از اين به بعد آموزگاران و دختران دانش آموز از داشتن حجاب ممنوع شدند و افسران ارتش با زناني كه حجاب داشتند، راه نمي رفتند. در اتوبوس زنان با حجاب را راه نمي دادند و در معابر پاسبان ها از اهانت و كتك زدن به زن هايي كه چادر داشتند، با نهايت بي پروايي و بي رحمي فروگذار نمي كردند. حتي بعضي از مأموران به خصوص در شهرها و دهات زن هايي را كه پارچه روي سر انداخته بودند، اگر چه چادر معمولي نبود، از سر آن ها كشيده و پاره پاره مي كردند و اگر زن فرار مي كرد، او را تا توي خانه اش تعقيب مي كردند و به اين هم اكتفا نكرده، اتاق زن ها و صندوق لباس آن ها را تفتيش كرده، اگر چادر از هر قبيل مي ديدند، پاره پاره مي كردند يا به غنيمت مي بردند.
تصويب و ابلاغ قانون كشف حجاب بيش از پيش جامعه روحانيت را با محدوديت مواجه كرده بود. اعتراضات علما و روحانيون و مخالفت هاي گسترده مردمي را نيز در سراسر كشور و در شهرهايي نظير قم، اصفهان و شيراز در پي داشت كه مهم ترين نمونه آن قيام بزرگ مسجد گوهرشاد مشهد بود.اگرچه با انتشار خبر قيام گوهرشاد، مقدمات اعتراض اجتماعي وسيعي فراهم شد، اما فقدان رهبري منسجم و خشونت شديد حكومت از جمله عواملي به شمار مي آيد كه نه تنها اين اعتراضات را ناكام گذاشت، بلكه رضاخان را نيز مصمم به اجراي خشونت بار كشف حجاب كرد. با اين حال قيام گوهرشاد كه يك سال پس از بازگشت رضاخان از سفر به تركيه و مشاهدات وي در مورد بي بندوباري و بي حجابي زنان تركيه به وقوع پيوسته بود، از يك سو حكايت از تأثير بي چون و چراي رضاخان از فرهنگ غربي داشت و از سوي ديگر از تعارض اين فرهنگ با فرهنگ اسلامي جامعه ايران و عدم پذيرش موازين غيرشرعي توسط مردم نيز خبر مي داد.
پس از سقوط رضاشاه قاعده يكساني درخصوص كشف حجاب و اتحاد شكل لباس وجود نداشت، اما لزوم پاسخ به مطالبات و افكار عمومي، مقامات را به عقب نشيني واداشت. به عنوان نمونه مي توان به استعلام وزير كشور از نخست وزير وقت در تاريخ 1/10/1322 اشاره كرد كه طي آن به صراحت از عقب نشيني اجباري دولت در قبال كشف حجاب سخن به ميان آمده است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14