(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 4 بهمن 1389- شماره 19848

شوك شكست

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




شوك شكست

حميدرضا اسماعيلي
احمدي نژاد براي نشان دادن عدم صداقت گفتمان موسوي، به ادعاي حضور مستقل وي در انتخابات اشاره كرد و با بيان جبهه پشتيبان موسوي كه در ايام انتخابات چند صد ميليارد دلار هزينه كرد. خطاب به او مي گويد: «آقاي موسوي من دوست دارم شما را، (اما) اين چه نحوه هزينه كردن است؟ از كجا مي آيد؟ يك مورد رشت الكتريك، بدون هيچ مزايده اي دادند به دوستان جناب آقاي كرباسچي... بي قانوني اينهاست جناب آقاي موسوي! استات اويل بي قانوني است كه طرف مي آيد اينجا محاكمه مي شود و محكوم مي شود، از زندان فراري داده مي شود و مي رود خارج و تهش پسر آقاي هاشمي است. بي قانوني در پسران بعضي از همين آقاياني است كه از شما حمايت مي كنند.« در واقع آنچه كه از مناظره آن شب بيش از همه مسائل در ذهن جامعه باقي ماند و پس از انتخابات به ضمير ناخودآگاه جامعه انتقال يافت، همين بخش از مطالب احمدي نژاد بود.
نكته ديگري كه موجب به حاشيه راندن گفتمان «عدالت، اصلاحات» شد، عدم اصرار موسوي بر گفتمان خود و برگزيدن رويكرد تخريبي عليه گفتمان احمدي نژاد بود. موسوي به جاي آن كه به طور مشخص برنامه هاي خود را بيان كند و در حوزه اقتصاد، فرهنگ، سياست خارجي و داخلي، راهبردهاي خويش را تبيين سازد به گونه اي كه گفتمان «عدالت، اصلاحات» را براي بخش هاي مختلف جامعه به روشني نمايان و متبلور سازد، به صرف اكتفا به كليات بيشتر تلاش داشت با برخي واژه هاي هنجاري احساسات مخاطب را تحريك سازد. موسوي در اين ابتذال تبليغاتي كار را به واردات «سير چيني» رساند تا شايد با اين كليدواژه ها ذهن توده جامعه را به سوي خود معطوف سازد.
اين رويكرد كه كانديدايي بخواهد برنامه هاي خود را براي مخاطب بيان سازد شايد براي احمدي نژاد كه در طول چهار سال گذشته آنها را به مرور به نمايش گذاشته بود چندان ضرورت نداشت، اما براي موسوي و ديگر نامزدها ضرورت داشت. به هر حال، احمدي نژاد رئيس جمهور كنوني بود و برنامه هايي همچون هدفمند كردن يارانه ها، سهام عدالت، مسكن مهر و مواردي از اين دست را پيش تر پي گرفته بود، اما اين مسئله براي موسوي اهميت داشت. با وجود اين، وضعيت برنامه هاي موسوي چندان روشن نبود. او حتي به طور مشخص و شفاف بيان نكرد كه پس از انتخابات با سياست هايي همچون سهام عدالت و مسكن مهر چگونه رفتار خواهد كرد. لذا هر چه به روزهاي آخر انتخابات نزديك تر مي شد گفتمان موسوي بيشتر جنبه «سلبي» مي گرفت و كمتر وجوه «ايجابي» پيدا مي كرد. دورافتادگي از گفتمان «عدالت، اصلاحات» كه به معناي دور شدن موسوي از انديشه هاي خود و ترجيح دادن نظرات مشاورانش بود، هم القاگر وجود پارادوكس هايي در اين گفتمان بود و هم عاملي بود براي توقف توسعه اين گفتمان در ميان لايه هاي دروني جامعه.
نكته بسيار حساس اين بود كه رويكرد تخريبي و توهين آميز عليه احمدي نژاد كه با رأي بيش از هفده ميليوني در دوره پيش به قدرت رسيده بود، نوعي ريسك و خطر سياسي محسوب مي شد. به اين معنا كه به هر حال اكثريتي كه چهار سال پيش به وي اعتماد كرده بودند، نمي توانستند در اين مدت چهار ساله كه اقدامات و پركاري او را نيز مشاهده كرده بودند به شدت عليه او برخيزند. به هر حال رأي بار اول به يك شخص مي تواند نوعي تعصب را درباره او، در افراد جامعه ايجاد كند. لذا اتخاذ رويكرد تخريبي و توهين آميز در چنين شرايطي مي تواند آثار معكوسي را در پي داشته باشد. جريان رقيب احمدي نژاد بدون توجه به اين مسئله تمام تلاش خود را در روزهاي تبليغاتي عليه او به كار گرفت و حتي براي آن كه همنوايي بيشتري را در ميان فعالان سياسي به دست آورد، برخلاف دوره هاي گذشته و به جاي آن كه جريان اصول گرايي را مورد نقد قرار دهد، بيشتر شخص احمدي نژاد را نقطه هدف خود قرار داده بود.
در واقع مناظره سيزده خرداد، گوشه اي از تناقضات بي شمار گفتمان موسوي را كه پس از انتخابات با وضوح بيشتري آشكار شد، براي اكثريت برملا كرد. در مناظره، اكثريت ايرانيان با استدلال هاي احمدي نژاد و تناقضات موسوي آشنا شدند، در حالي كه جمعيت زيادي هم به دلايلي تا زمان تحولات پس از انتخابات به اين موضوع دست نيافتند.
اما نبايد فراموش كرد كه اين تناقضات رفتاري، مقوله اي زماني نبود كه تنها به حوادث پس از انتخابات و سرباز زدن از پذيرش نتايج انتخابات مربوط باشد، بلكه پارادوكسي گفتماني بود كه ريشه در گفتمان «عدالت، اصلاحات» داشت. اين گفتمان گرچه در جوهر خويش به سكولاريسم و ارزش هاي غربي وفادار بود اما با برگزيدن برخي نمادهاي متناسب با گفتمان انقلاب اسلامي و امام خميني به شيوه اي ظاهرسازانه و مزورانه در پي آن بود كه خود را فراگفتماني، فراطبقاتي معرفي كند كه هم به ارزش هاي
اصول گرايانه پاي بند است و هم به ارزش هاي اصلاح طلبانه. بنابراين هم نيروهاي اجتماعي وفادار به اصول گرايي بايد به آن رأي بدهند و هم نيروهاي وفادار به اصلاح طلبي. لذا تقلب رخ داده در انتخابات دهم رياست جمهوري بيش از هر چيز ريشه اي گفتماني داشت. اين گفتمان با رفتاري كه پس از انتخابات از آن سر زد و به يكباره تمام ارزش هاي اجتماعي را به مسلخ قدرت طلبي شكست خوردگان برد،
«گفتمان فريب و ريا» بود كه تلاش داشت با صورتي هزار چهره، «هفتاد و دو ملت» را به سوي خود جلب كند و براي جذب هر بخش از جامعه نيز نمادي را طراحي كرده بود و در كليت ساختمان گفتمان خود به كار مي برد. اين گفتمان پس از انتخابات با برگزيدن رويكردهاي شبه آنارشيستي (هرج و مرج طلبانه) نه به ارزش هاي دمكراتيك و جامعه مدني وفادار ماند و نه به ارزش هاي نظام ولايي و انقلاب اسلامي.
انتخابات عرصه اي است كه در آن تضاد منافع طبقاتي به سمت اكثريت تمايل پيدا مي كند. به اين معنا، پس از مناظره سيزدهم خرداد، گفتمان جريان اصلاحات از اين توانايي محروم ماند كه بتواند نمايندگي طبقات بالا و پايين جامعه را همزمان بر عهده گيرد. اين گفتمان بيشتر طبقات بالاي اقتصادي و جديد جامعه را نمايندگي مي كرد و از نگاه اين طبقات گفتمان ياد شده مي توانست خواست ها و نيازهاي اجتماعي و سياسي آنان را برآورده سازد. در صورتي كه طبقات پايين و طبقه متوسط سنتي، گفتمان «عدالت، معنويت» را سازگار با خواست ها و نيازهاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي خود تشخيص دادند. در اين ميان اكثريت جمعيت كشور نيز با طبقات مذكور بود. لذا پس از مناظره كه حضور دو مؤلفه «عدالت طلبي» و «اصلاح طلبي» در گفتمان موسوي پارادوكسيكال و باورناپذير تلقي شد، جبهه اصلاحات و تجديدنظرطلب در روزهاي بعد به اصل خويش بازگشت و مانند سال هاي گذشته بر عناصر و مفاهيم اصلاحات تأكيد كرد. در واقع مفاهيم و ارزش هايي كه ديگر مخاطب عام نداشت و بسياري از طبقات اجتماعي آنها را نياز و خواست اصلي خود نمي دانستند.
نكته بسيار مهم ديگري كه بايد به آن دقت كرد اين است كه پيام يك گفتمان نبايد به طور مستقيم با انگاره ها و پيش فرض هاي عمومي جامعه در تضاد باشد. لذا يكي از دلايل شكست موسوي را بايد در عدم رعايت اين اصل دانست. در باور جامعه همواره دوران مديريت دهه 1360 به دليل نزديك بودن مديران به بدنه جامعه و نيز اقتصاد يارانه اي معطوف به طبقات پايين جامعه متفاوت از دوره هاي بعدي نگريسته مي شد. در حالي كه ائتلاف موسوي، خاتمي و هاشمي به نوعي اين باور عمومي را به چالش كشيد و از اين جهت چنين ائتلافي كه دامنه هاي گسترده تري داشت در نگاه گروه ها و افرادي كه به سال هاي مديريت 84-1368 انتقاداتي داشتند، امتيازي منفي به شمار مي آمد. به اين ترتيب، موسوي برخلاف بيست سال سكوتي كه كرده بود و موجب شده بود تصوري ثابت به عنوان نخست وزير دهه 1360 از او در اذهان نقش ببندد، اكنون با ائتلاف ها و رفتار سياسي جديد، هويت خود را بازتعريف كرد. اين هويت دو ويژگي داشت: نخست اين كه قالب تصوير پيشين را شكست و ديگر آن كه شخصيتي منحصر به جريان دوم خرداد را از وي به نمايش گذاشت. لذا در چنين شرايطي ديگر تفاوت نمي كرد كه كانديداي جريان اصلاحات چه كسي و با چه سابقه اي است. مهم تر از ويژگي هاي فردي و گذشته تاريخي او نامزدي وي به عنوان نماينده جريان اصلاحات بود. با فرض چنين مطلبي مي توان مدعي شد كه جريان اصلاحات اگر از نام ها عبور مي كرد و نماينده اي را كه در ويژگي هاي فردي نكات مثبت بيشتري نسبت به موسوي داشت برمي گزيد، از ضريب موفقيت بالاتري برخوردار بود. افرادي كه دست كم ساده تر بتوانند لبخند بزنند و با گروه هاي مختلف مردمي با رفتار ساده خود، رابطه برقرار كنند. موسوي در زندگي دوباره سياسي خود با برخي ائتلاف ها، رفتارها و گفتارها، تصوير پيشين به ياد مانده از دهه 1360 درباره خود را در اذهان عمومي جامعه مخدوش كرد و همين تصوير پارادوكسيكال نقش مهمي در شكست وي داشته است. به هر طريق يكي از پرسشهاي اساسي جامعه پيش از مناظره سيزده خرداد كه احمدي نژاد تلاش كرد به نوعي پاسخ آن را براي جامعه بيان كند، اين بود كه وقتي احمدي نژاد با رهيافت عدالت خواهي و توجه به طبقه «مستضعف» در انتخابات حضور يافته است، چرا موسوي نيز كه اهداف خود را همين موارد اعلام مي كند در اين انتخابات شركت كرده است؟ در واقع در مناظره ياد شده، برخلاف احمدي نژاد كه به نوعي تلاش كرد به اين پرسش عمومي پاسخ دهد، موسوي نتوانست پاسخي كه اكثريت را قانع كند، ارائه نمايد.به همين دليل است كه پس از مناظره، رشد گفتمان موسوي متوقف شد و رشد گفتمان احمدي نژاد شتاب افزون تري يافت. با چنين مناظره اي در اذهان اكثريت جامعه، موسوي نسخه بدلي احمدي نژاد شناخته شد كه براي جلوگيري از رأي مجدد احمدي نژاد در انتخابات حضور يافته است. نكته اي كه حتي در برداشتي آزاد از انتهاي فيلم دوم انتخاباتي احمدي نژاد، با نام «محدوده ممنوعه» قابل دريافت بود. اين برداشت مربوط به پلاني است كه احمدي نژاد دو نوع گياه شبيه به هم را مقابل دوربين و در باغچه منزل خويش نشان مي دهد. يكي از آنها «ريحان» بود و ديگري گياهي شبيه به ريحان. لذا در چنين شرايطي طبيعي بود كه گفتمان احمدي نژاد غلبه يابد و با مطرح شدن چنين مسئله اي در جامعه، اكثريت نسخه اصلي را به جاي نسخه بدلي برگزينند.
نتيجه
تحليل گفتماني از مهم ترين روش هاي تحليل نتايج انتخابات در ايران است. به عبارت ديگر در هر انتخابات پيروزي سياسي با جرياني است كه بتواند در رقابت گفتماني از رقيب خود پيشي بگيرد. در انتخابات دهم رياست جمهوري، گفتمان «عدالت، معنويت» احمدي نژاد با ويژگي هايي كه از خود بروز داد توانست بر گفتمان «عدالت، اصلاحات» موسوي غلبه يابد. نقطه عطف غلبه گفتماني احمدي نژاد بر موسوي به مناظره سيزده خرداد بازمي گردد. تا پيش از آن مناظره، موسوي با پوشيده نگاه داشتن تعارض هاي دروني گفتمان خويش و با بهره گيري از خلأ تبليغات ستاد انتخاباتي احمدي نژاد توانسته بود با رسيدن به غلبه گفتماني موضوع بحث جامعه و رسانه ها را تعيين كند. اما پس از آن مناظره، تعارض هاي موجود در گفتمان محافظه كارانه موسوي كه گفتماني معطوف به طبقات بالاي شهري بود، آشكار شد. پس از مناظره، گفتمان موسوي به ضعف و انفعال گراييد و گفتمان احمدي نژاد توانست تعيين كننده موضوعات و پرسش هاي جامعه باشد. به عبارت ديگر، احمدي نژاد توانست گفتمان خود را به جامعه منتقل سازد كه نتيجه آن جلب آراي اكثريت به سوي خود بود.
فصل ششم
شواهد آگاهي جبهه دوم خرداد از سلامت انتخابات
انتخابات دهم رياست جمهوري مانند تمام انتخابات برگزار شده در جمهوري اسلامي با فراز و نشيب هاي فراوان و با همان روال در ساعت 22 روز 22 خرداد به پايان رسيد و دفتر شور و حال جامعه ايران در اين انتخابات بي نظير بسته شد. در اين انتخابات كه فرهنگ سياسي «مشاركت جو»ي ايرانيان به گوياترين وجهي تجلي كرد و طبقات مختلف جامعه نشان دادند به رشد بالايي از توسعه سياسي دست يافته اند با آرامش قابل توجهي به پايان رسيد. در تمام روزهاي گذشته طرفداران نامزدها با ظرفيت تحمل يكديگر در ميدان هاي اصلي شهر و در برخي ساعت هاي شبانه، به ويژه پس از پايان مناظرات، جمع مي شدند و به حمايت از نامزد خود مي پرداختند. گروهي اين سوي خيابان از احمدي نژاد حمايت مي كردند و گروهي نيز آن سو به تبليغ موسوي
مي پرداختند. اندكي هم با اظهار پشتيباني از رضايي و كروبي با بي اعتنايي اكثريت، در حاشيه قرار مي گرفتند و در ميان دو موج بزرگ گم مي شدند.
اين حمايت ها و تبليغ ها كه گاه با پرخاش هاي لفظي نيز همراه بود، با طنز و شوخي نيز آميختگي داشت. اما گويي برخي تندروهاي دوم خردادي مدعي توسعه سياسي، توانايي هضم اين رشد و نشاط سياسي بالا را نداشتند. از نگاه آنان توسعه سياسي تنها با فتح سنگرهاي قدرت توسط آنان معنا مي گرفت و اين جمعيت به شور آماده تا به «گروه فشار» براي «چانه زني» و گرفتن امتياز تبديل نمي شد، ارزشي نداشت. جبهه اصلاح طلب و به ويژه جريان تجديدنظرطلب آن كه در انتخابات نهم رياست جمهوري نيز كارنامه سياهي را در هنجارهاي دمكراتيك و اخلاقي از خود بر جاي گذاشت، اين بار به همان روش هاي پيشين بسنده نكرد و با ادعاي «تقلب» و سوءاستفاده از فرهنگ ايرانيان مبني بر بي تفاوت نبودن و ياري به جبهه مظلوم، فضاي جديدي را در روزهاي پس از انتخابات رقم زد كه اقتدار به دست آمده از مشاركت 85 درصدي و 40 ميليوني ايرانيان در انتخابات را به بازي گرفت.
واقعيت اين است كه شكست در رقابت هاي انتخاباتي بسيار سنگين است و كنار آمدن با آن دست كم به چندين ماه زمان نياز دارد؛ آن هم انتخاباتي با اين همه شور و هيجان و بزرگي. اما رفتاري كه از جبهه دوم خرداد و به ويژه جريان تجديدنظرطلب سر زد را نمي توان تنها به «شوك شكست» تقليل داد يا حتي گناه آن را بر گردن اشتباهات رقيب انداخت. زيرا همه اين موارد در انتخابات گذشته نيز وجود داشت اما هيچ گاه چنين پديده نادري اتفاق نيفتاد. لذا آنچه كه در اين فصل ضرورت دارد، شناخت ماهيت و ابعاد حوادث پس از انتخابات است؛ پديده اي چند وجهي كه مي تواند در مسائل اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي ريشه داشته باشد.
يكي از ويژگي هاي اصلي انتخابات دهم رياست جمهوري كه نبايد مورد غفلت واقع شود، مشاركت 85 درصدي مردم در اين انتخابات است. دو پرسش مهم درباره اين مشاركت گسترده، قابل طرح است. نخست اينكه دلايل مشاركت بالا چه بوده اند و ديگر آن كه آيا ميان التهابات و آشوبهاي پس از انتخابات با مشاركت حداكثري پيوندي وجود دارد و آيا مي توان آنها را دو روي يك سكه دانست؟ درباره اين پرسش كه دلايل بالاي مشاركت در انتخابات دهم چه بوده است، مي توان به موارد زير اشاره كرد:
1. حجم بالاي نقدها و تخريب ها عليه دولت نهم و شخص احمدي نژاد در طول چهار سال گذشته، كه به نوعي در ميان برخي افراد و گروه ها عليه او حساسيت ايجاد كرده بود. گذشته از چرايي وقوع پديده ياد شده در اين دوره از دوران رياست جمهوري، واقعيت اين بود كه در اين دوره نه تنها «نقد درون گفتماني» در جريان
اصول گرايي بسيار بالا گرفت، بلكه تخريب ها و توهين هاي بسياري نيز كه به طور مستقيم شخص رئيس جمهور را نشانه مي گرفت از طريق برخي رسانه ها در جامعه منتشر مي شد. وقوع اين اتفاقات عليه رئيس جمهور كه در تاريخ پس از انقلاب بي سابقه بود، در ميان برخي از طبقات جديدتر جامعه نسبت به شخص
احمدي نژاد و انديشه هاي او حساسيت و موضع گيري افراطي ايجاد كرد. اين احساسات در دوران انتخابات و روزهاي پس از اعلام نتيجه به صورت هيجان زده و راديكالي تبلور و مجال ظهور يافت.
2. در روزهاي تبليغات انتخاباتي احمدي نژاد به مطالبي اشاره كرد كه بيش از دو دهه در جامعه وجود داشت. مطالبي كه برخي از آنان همواره موجب دلسردي به انقلاب اسلامي مي شد.
احمدي نژاد اين بار فراتر از مفاهيمي مانند باندبازي، فاميل سالاري، فساد اقتصادي، پارتي بازي و رشوه به مصاديق معيني اشاره كرد. سخنان او حرف چندان تازه اي براي جامعه نداشت و بسياري از آن چه كه او گفت سال هاي متمادي دهان به دهان در جامعه چرخيده بود. اما اين بار يك مقام رسمي از رسانه اي رسمي و به دور از تمام تعارفات و مناسبات مرسوم سياسي و بدون نان قرض دادن به يكديگر به سخن هاي مگوي جامعه اشاره مي كرد. جملات احمدي نژاد در دو مناظره نخست به مانند گل هايي كه يك استاديوم چند ده هزار نفري را به تكان و حركت درمي آورد، سراسر كشور را به همهمه كشاند. در واقع برخلاف انتظار جبهه اصلاحات، كه تمام تلاش خود را به كار بست تا آراي خاموش را به نفع خود به پاي صندوق هاي رأي بكشاند، اين احمدي نژاد بود كه توانست با گفتن سخن هاي ناگفتني اكثريت آراي خاموش را به سوي خود جلب كند.
3. در انتخابات دهم رياست جمهوري بسياري از جريان هاي اپوزيسيون و شبكه هاي رسانه اي وابسته به آنها برخلاف دوره هاي گذشته كه مردم را به طور مستقيم دعوت به عدم مشاركت در انتخابات مي كردند، در اين دوره دعوت به مشاركتي مي كردند كه طي آن دولت نهم مجال حيات دوباره پيدا نكند. لذا چنين موضع گيري هايي كه با سياه نمايي از وضعيت فعلي كشور رويكرد احمدي نژاد ستيزي پيدا مي كرد در دو قطبي كردن فزاينده جامعه و شدت بخشيدن به التهابات سياسي مؤثر بود. نقش شبكه هايي مانند BBC و VOA را در پيگيري اين رويكرد نمي توان ناديده گرفت.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14