(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 19 بهمن 1389- شماره 19859

با نگاهي به شوراي اسلامي شدن دانشگاه ها
تاملي در باب مفهوم و تاريخچه اسلامي شدن دانشگاه ها
شوراي انقلاب فرهنگي و چند پرسش



با نگاهي به شوراي اسلامي شدن دانشگاه ها
تاملي در باب مفهوم و تاريخچه اسلامي شدن دانشگاه ها

عزيز نجف پور
نهاد دانشگاه در هر جامعه اي سه كاركرد عمده توليد علم، آموزش متخصص و جامعه پذيري و تربيت فرهنگي-اجتماعي مخاطبين را برعهده دارد و مشخص است كه اصول حاكم بر اين سه كاركرد مذكور متأثر از مباني و ارزش هاي هر جامعه مي باشد. مروري بر نسبت دانشگاه هاي موجود غرب با مباني و ارزش هاي دنياي غرب مطلب مذكور را تأييد مي كند.
بعد از رنسانس كه مباني تفكر مدرن بنيان گذارده شده و گسترش اجتماعي مي يابد، علم جديد (science) متولد گشته و نهاد دانشگاه به معناي جديد و امروزي شكل مي گيرد و نهادهاي علمي-آموزشي سنتي اروپا با دگرگوني اساسي در حوزه مباني و روش و موضوع و غايت، به نهاد امروزي دانشگاه تحول مي يابند.
پرواضح است كه دانشگاه هاي موجود غرب كه بر مبناي انديشه و فرهنگ مدرن بنيان يافته اند فرآيند علم ورزي و آموزشي و فرهنگي شان در جهت بسط و توسعه فرهنگ و تمدن مدرن است. از اين رو، استفاده از مولفه هاي آن در جامعه اي ديگر كه مباني و ارزشهاي متفاوتي را دنبال مي كند به تامل و دقت بيشتري نياز دارد.
گذشته از اختلافات انديشه مدرن با جهان بيني اسلامي، فرآيندي كه در علم ورزي نوين انجام پذيرفته حاوي انحصار منابع معرفت به «تجربه» و انكار منابع معرفتي «وحي» و «عقل» و «شهود» است. در حالي كه در جهان بيني اسلامي، منابع چهارگانه معرفت(عقل، تجربه، شهود و وحي) به صورتي هماهنگ به شناخت عالم و توليد علم مي پردازند.
با وقوع انقلاب اسلامي ايران گرايشي جدي در بدنه جامعه خصوصا در فضاي نخبگان دانشگاهي و حوزوي نسبت به احياي دين در تمام ساحت هاي زيست بشري ايجاد گرديد و نياز به قوه عاقله اي براي توليد نرم افزار جهت بسط و تحقق اصول و ارزشهاي ديني در حوزه حكومت و ابعاد مختلف جامعه و همچنين رقابت با مباني و ارزشهاي دنياي مدرن بيش از پيش احساس شد. تلاش براي زندگي ديني در فضاي فرهنگي و سياسي هم مزيد بر علت شد تا فاز اول جريان «انقلاب فرهنگي» كه تلاشي براي متحول نمودن دانشگاه ها به سمت «دانشگاه مطلوب» يعني «مجموعه علمي، آموزشي و فرهنگي كه در ذيل مباني و ارزشهاي اسلامي اقدام به علم ورزي، آموزش و زندگي نموده و براي پيشبرد انقلاب اسلامي و احياي دين در دنياي جديد اقدام به توليد علم و تربيت متخصص مي نمايد» شكل بگيرد كه متاسفانه تداوم نيافت و در فاز دوم جريان انقلاب فرهنگي به دليل هرج ومرج طلبي گروهك هاي ضدانقلاب به برخوردهاي سياسي، مديريتي با اساتيد و دانشجويان مخالف با نظام تنزل يافت.
بحث «وحدت حوزه و دانشگاه» و همچنين «اسلامي شدن دانشگاه ها» و متعاقباً «جنبش نرم افزاري» و «كرسي هاي نظريه پردازي» را هم مي توان ادامه گفتمان انقلاب اسلامي و احياگري ديني در حوزه انديشه ورزي و علم و آموزش و فرهنگ در نظر گرفت.
در اوايل دهه هفتاد به دليل فراغت كشور از فشارهاي جنگ و نياز بيش از پيش كشور به سازندگي و رشد و لزوم اصلاح و بهينه كردن مباني، اهداف و كاركردهاي دانشگاه هاي كشور متناسب با مباني و آرمانهاي اسلامي، با تأكيدات مقام معظم رهبري «ستاد اسلامي شدن دانشگاه ها» در وزارت علوم، تحقيقات و فناوري تشكيل شد. مدتي نگذشت كه در سال 1376 با تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي ستاد مذكور به «شوراي اسلامي شدن دانشگاه ها و مراكز آموزشي»، به عنوان يكي از شوراهاي اقماري شوراي عالي تغيير و ارتقا يافت.
شرح فعاليت شورا:
شوراي اسلامي شدن دانشگاه ها و مراكز آموزشي در بدو فعاليت با تركيب اعضا و ماموريت ذيل اقدام به تعريف اصول عمومي و اختصاصي دانشگاه اسلامي كرده و سپس تعيين 50 سياست راهبردي و 265 سياست اجرايي در ذيل شش مؤلفه ساختاري دانشگاه ها و مراكز آموزشي 1- استاد (معلم) 2- دانشجو (دانش آموز) 3- نظام برنامه ريزي فرهنگي 4- متون و برنامه ريزي درسي
5- نظام برنامه ريزي آموزشي و پژوهشي 6- مديريت، در جهت پيشبرد فرآيند اسلامي شدن دانشگاه ها و مراكز آموزشي نموده است.
شوراي اسلامي شدن تا به حال 200 جلسه برگزار كرده و 270 مصوبه گذرانده و در دور جديد فعاليت ها با تشكيل معاونت نظارت و ارزيابي نسبت به حسن اجراي مصوبات اهتمام مي ورزد.
تركيب اعضاي شورا (دوره 1384-1376):
اعضاي حقوقي:
1- وزير علوم، تحقيقات و فناوري
2- وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكي
3- وزير آموزش و پرورش
4- دبير شوراي عالي انقلاب فرهنگي
5- رئيس دانشگاه آزاد اسلامي
6- رئيس سازمان تبليغات اسلامي
7- رئيس نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها
8- رئيس جهاد دانشگاهي
9- رئيس شوراي فرهنگي و اجتماعي زنان
اعضاي حقيقي:
10- جناب آقاي محمدحسن حاجي عليمحمدي (زورق)
11- جناب آقاي دكتر مهدي گلشني
12- جناب آقاي دكتر غلامعلي حداد عادل
13- حضرت آيت الله محمدتقي مصباح يزدي
تركيب اعضاي شورا (دوره جديد 1389- 1384):
در دوره جديد فعاليت شوراي اسلامي شدن اعضاي حقيقي شورا به شرح ذيل تغيير يافته اند:
10- دكتر محمدعلي كي نژاد
11- استاد حسن رحيم پور ازغدي
12- حجت الاسلام والمسلمين محسن قمي
13- دكتر حسين كچوئيان
تعريف دانشگاه اسلامي
دانشگاه اسلامي، مركزي فرهنگي، آموزشي و پژوهشي است كه بر مبناي بينش توحيدي و مبتني بر بهره مندي هماهنگ از منابع چهارگانه معرفت يعني عقل و وحي و تجربه و شهود به انديشه ورزي، نظريه پردازي و توليد علم مي پردازد و با شناخت دقيق از وضعيت جامعه ايران و دنيا به توليد علم نافع و تربيت كارشناساني توانمند و متخصص با انديشه، انگيزه و رفتار اسلامي اهتمام مي ورزد.
تعريف شوراي اسلامي شدن دانشگاه ها
شوراي اسلامي شدن دانشگاه ها قوه عاقله اي است كه با درك صحيح و جامع از ابعاد مفهوم اسلامي شدن دانشگاه ها و مراكز آموزشي و شناخت دقيق از وضعيت موجود اين حوزه، اقدام به تدوين سياست ها، راهبردها و برنامه هاي مناسب نموده و با نظارت كمي و كيفي بر حسن انجام برنامه ها، دستگاه ها و نخبگان را در طي اين فرآيند، راهبري مي نمايد.
اصول حاكم بر دانشگاه اسلامي:
اصول عمومي:
1- اهتمام به علم و دانش و اعتقاد به تأثير بنيادي و قطعي آن در اداره صحيح جامعه و تأمين رفاه و سعادت مردم و رشد و توسعه متوازن.
2- اهميت داشتن فكر و انديشه و وجود آزادي براي تحقق و نقد و بررسي آراء و نظريات گوناگون.
3- داشتن آگاهي از مسايل و مباحث فكري و اجتماعي در عرصه سياسي جامعه و مشاركت در صحنه زندگي اجتماعي و ايفاي نقش در آن.
4- شناخت سنت ها و مفاهيم اخلاقي، ارزشي و فرهنگي جامعه.
اصول اختصاصي:
علاوه بر اهتمام به اصول عمومي دانشگاه ها، دانشگاه اسلامي به اعتبار اسلامي بودن خود ويژگي هايي دارد كه ذيلا و به ترتيب اهميت و اولويت به آن ها اشاره مي شود:
1- دانشگاه اسلامي دانشگاهي است كه در آن بينش توحيدي بر تمامي شئون دانشگاه و تفكر و انديشه دانشگاهيان حاكميت دارد و علم آموزي به منزله يك عبادت در جهت ايجاد و تقويت اين نگرش ايفاي نقش مي كند.
2- دانشگاه اسلامي دانشگاهي است كه در آن محيطي سرشار از معنويت و مكارم اخلاق به منظور رشد و تعالي فردي و تربيت صحيح و تزكيه و تعليم نفوس ايجاد مي شود و حيات و شخصيت معنوي و اخلاقي افراد اعتلا مي يابد.
3- دانشگاه اسلامي دانشگاهي است كه در آن افراد در پرتو معارف اسلامي با احساس تعهد و مسئوليت نسبت به رشد و تعالي جامعه و تحقق اهداف و ارزش هاي اسلامي در فعاليت هاي اجتماعي مشاركت مي جويند.
اولويت هاي شوراي اسلامي شدن دانشگاه ها و مراكز آموزشي در دور اخير:
1- ايجاد شفافيت و اجماع بر سر مفهوم اسلامي شدن دانشگاه ها ميان مسئولان نظام و صاحب نظران
2- توانمندسازي فكري و انگيزشي اعضاي هيئت علمي دانشگاه ها براي نقد علم مدرن براساس مباني و جهان بيني اسلامي
3- توانمندسازي آموزشي و تربيتي اعضاي هيئت علمي دانشگاه ها براي تربيت علمي و اخلاقي دانشجويان
4- گسترش ارتباط فكري، آموزشي و فرهنگي دانشگاه و حوزه علميه
5- توانمندسازي فكري و انگيزشي دانشجويان براي مطالعه انتقادي حوزه علمي خود براساس مباني و جهان بيني اسلامي
6- ايجاد زمينه براي مشاركت علمي دانشگاه ها در مديريت اسلامي- ايراني نظام جمهوري اسلامي
7- ترويج و فرهنگ سازي مفهوم دانشگاه تمدن ساز اسلامي جهت مشاركت جدي دانشگاهيان در برنامه ريزي و مديريت فرآيند اسلامي شدن
8- نظارت بر اجراي بهينه مصوبات شورا و ارزيابي و بهينه سازي آنها
9- ترسيم نقشه جامع دانشگاه اسلامي با مشاركت فعالانه دانشگاهيان و حوزويان.

 



شوراي انقلاب فرهنگي و چند پرسش

استعفاي حسن رحيم پور ازغدي از شوراي عالي انقلاب فرهنگي بهانه اي شد تا بار ديگر ذهن ها به سوي جايگاهي بازگردد كه طي اين سال ها انتقادهاي زيادي را تجربه كرده و مخاطب اتمام حجت صريح رهبر انقلاب نيز قرارگرفته است.
به گزارش رجانيوز، دي ماه 1384 بود كه رهبر انقلاب خطاب به اعضاي شورا تصريح كردند: «بنده با شما پيش خداي متعال احتجاج خواهم كرد و به پروردگار خواهم گفت كه من بهترين كساني را كه مناسب اين كار مي شناختم، در اين شورا جمع كردم؛ شما به خداي متعال بايد جواب بدهيد؛ هرچه كه فكر مي كنيد بايد پيش خداي متعال گفت، آن را بيان كنيد و به فكرش باشيد.»
عدم انسجام و كارآمدي اولا در تركيب و بافت شورا و ثانيا در فرآيند تصميم گيري و رأي گيري ها و ثالثا در ضمانت اجرا و اختيارات واقعي شورا كه امكان برآوردن مطالبات رهبري و نيز نخبگان دانشگاه و حوزه و پيگيري ضرورت هاي كنوني انقلاب و كشور را با مانع مواجه مي كند، از دلايل استعفاي حسن رحيم پور ازغدي برشمرده شده است.
شكل گيري موج انقلاب فرهنگي به حدود سالهاي 59 باز مي گردد. در آن سال ها قرار بود تحولي اساسي در فرهنگ كشور و كانون اصلي فرهنگي و انديشه اي يعني دانشگاهها رخ دهد. آن سالها خيلي چيزها محور انتقاد انقلابيون قرار داشت كه از آن جمله مي توان به وجود دروس و سرفصل هاي مغاير با مباني ديني در دانشگاهها و نيز حضور و شبهه افكني گروهك هاي كمونيست در دانشگاهها اشاره كرد.
صدور پيام نوروزي امام راحل در اول فروردين 1359 در واقع موضوع انقلاب فرهنگي را جديت بخشيد. امام راحل دراين پيام نوروزي وضعيت دانشگاهها را نيز مورد اشاره قرار داده بودند. در اين پيام بر ضرورت ايجاد «انقلاب اساسي در دانشگاه هاي سراسر كشور»، «تبديل دانشگاه به محيطي سالم براي تدوين علوم عالي اسلامي» و «تصفيه اساتيد مرتبط با شرق و غرب» تاكيد شده بود.
كمي بعد از اوج گيري انقلاب فرهنگي، تعطيل شدن دانشگاهها، ستاد انقلاب فرهنگي شكل گرفت و در آن چهره هايي نظيرشهيد حجت الاسلام دكتر محمدجواد باهنر، عبدالكريم سروش، دكتر حسن حبيبي، دكتر علي شريعتمداري، آيت الله مهدي رباني املشي، شمس آل احمد و جلال الدين فارسي گردهم آمدند.
اگرچه هدف انقلاب فرهنگي، انقلابي در تمامي شئون فرهنگي كشور بود، اما بيش از همه فعاليت ستاد در امور آموزشي و مدارس و دانشگاه ها خلاصه شد. تربيت استاد و گزينش افراد شايسته براي تدريس در دانشگاه ها، گزينش دانشجو، اسلامي كردن جو دانشگاه ها و تغيير برنامه هاي آموزشي دانشگاهها، از جمله اهداف ستاد برشمرده مي شد.
كمي بعد و به واسطه كاستي هايي كه در ستاد انقلاب فرهنگي و خصوصا كميته علوم انساني اين ستاد مشاهده شد، امام دستور دادند مسئولين وقت دست به سوي حوزه هاي علميه دراز كنند و علوم اسلامي را از حوزه طلب نمايند. اين گونه بود كه در حدود سال هاي 61 دفتر همكاري حوزه و دانشگاه شكل گرفت تادر جلسات متعدد اساتيدي از قم و دانشگاه در همايش ها و گردهمايي هاي چند ده روزه با محوريت آيت الله مصباح يزدي گردهم آيند.
غرض تحول در فرهنگ كشور بود. مردم و نخبگان دريافتند دانشگاه و علوم دانشگاهي در نسبت با فرهنگ كشور جايگاهي مبنايي و ريشه اي دارد. متوجه دانشگاه شدند و حضور گروهك ها هم اين توجه را بيش از پيش موضوعيت بخشيد. و به اين ترتيب با دستور امام راحل و پيشنهاد مؤسسه در راه حق، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه شكل گرفت تا با پي ريزي متون اسلامي و دروس برآمده از فرهنگ ديني، كم كم زمينه هاي ايجاد تمدني نوين فراهم آيد.
در آن مقطع تلاش هايي صورت پذيرفت كه البته به واسطه عدم وجود قضاوت و نگرش يكسان در سطح ستاد و نيز عدم همكاري ها كمي كه گذشت اين همه كمرنگ تر شد. ازطرف ديگر انقلابيون دريافتند، اين تحول جدي و مبنايي نيازمند زمان بيشتري است و نمي توان دانشگاه ها را تعطيل نگاه داشت. اين گونه بود كه دانشگاه ها بازگشايي شد، اساتيدي كه در دفتر همكاري گردهم آمده بودند با انديشه هاي نوين خود به دانشگاه بازگشتند و ستاد هم با اضافه شدن اعضايي از دولت، به شوراي عالي انقلاب فرهنگي تغيير عنوان داد.
قرار نبود انقلاب فرهنگي تمام شود. انقلاب فرهنگي صرفا محدود به يك مقطع زماني خاص بين سال هاي 59 تا 62 نبود. قرار بود همان روندي كه آغاز شده به صورت همزمان با بازگشايي دانشگاه پي گرفته شود و شوراي عالي هم همان اهداف والاي ستاد را البته درسطحي گسترده تر پي بگيرد.
با اين همه اما مثل بسياري از نهادهاي انقلابي كه بعد از انقلاب كم كم به نهادهايي بروكراتيك و بي فايده تقليل يافتند، شوراي عالي نيز از كارآمدي اش كاسته شد. سير مصوبات شورا به موضوعاتي اختصاص يافت كه در جايگاه شوراي عالي انقلاب فرهنگي با اين عنوان در خور توجه نبود. تصويب و اصلاح جزئيات بندهاي آيين نامه ها و اساسنامه ها و تاييد انتخابات و انتصابات و خلاصه مصوباتي صددرصد اداري به دستور كار شورايي فرهنگي تبديل شد.
از سوي ديگر نهادها و مجموعه هاي مختلفي درسطح كشور با عنوان پژوهشگاه و پژوهشكده و مركز مطالعات و... همان روند دفتر همكاري را به صورت جسته و گريخته ادامه دادند. كتاب هاي زيادي در زمينه فلسفه علوم مختلف (فلسفه مضاف) تدوين شد. اما از آن جا كه شوراي عالي به عنوان نهاد متكفل گردآوري همه اين تلاش ها درجايگاه واقعي خود قرار نداشت، اين همه تلاش راه به جايي نبرد و حتي حاصل اين همه پژوهش و نوشتن ها زمينه ورود به دانشگاه ها را پيدا نكرد.
با چنين شرايطي بود كه با نامه نخبگان و اساتيد به رهبر انقلاب درسال 84 بحث كرسي هاي نظريه پردازي پيش كشيده شد تا بلكه ديالوگ برقرار شدن بين اساتيد علوم انساني اسلامي و غربي بتوان گره ازاين دو گانگي بزرگ دركشور بگشايد و در فضاي آزاد تفكر راه را به سوي نقد بافته هاي ترجمه شده غرب بگشايد. اما متاسفانه باز هم شوراي عالي انقلاب فرهنگي دراين زمينه كارنامه واجد قبولي ارائه نداد.
بعد از فتنه 88 رهبر انقلاب به صراحت بار ديگر همان آرمان بلند انقلاب فرهنگي را مطرح كردند و حتي ريشه بسياري از انحرافات را نيز درعلوم انساني دانستند. ايشان در قم نيز فرمودند:«اين كه بنده درباره علوم انساني در دانشگاه ها و خطر اين دانش هاي ذاتاً مسموم هشدار دادم- هم به دانشگاه ها، هم به مسئولان - به خاطر همين است. اين علوم انساني اي كه امروز رايج است، محتواهايي دارد كه ماهيتاً معارض و مخالف با حركت اسلامي و نظام اسلامي است؛ متكي برجهان بيني ديگري است؛ حرف ديگري دارد، هدف ديگري دارد. وقتي اينها رايج شد، مديران براساس آنها تربيت مي شوند؛ همين مديران مي آيند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد كشور، در رأس مسائل سياسي داخلي، خارجي، امنيت، غيره و غيره قرارمي گيرند.»
ايشان درمورد وظيفه حوزه هاي علميه فرمودند: «حوزه هاي علميه و علماي دين پشتوانه هايي هستند كه موظفند نظريات اسلامي را در اين زمينه از متون الهي بيرون بكشند، مشخص كنند، آنها را دراختيار بگذارند، براي برنامه ريزي، براي زمينه سازي هاي گوناگون. پس نظام اسلامي پشتوانه اش علماي دين و علماي صاحب نظر و نظريات اسلامي است؛ لذا نظام موظف به حمايت از حوزه هاي علميه است، چون تكيه گاه اوست.»
ذيل شوراي عالي انقلاب فرهنگي البته كميته ها و شوراهايي تشكيل شد با كار ويژه هاي مختلف. در زمينه علوم انساني نيز كميته اي براي تحول دراين حوزه شكل گرفت. درحوزه فرهنگ عمومي نيز شوراي فرهنگ عمومي سامان داده شد و به همين ترتيب انواع و اقسام شوراها و كميته ها بعضا حتي با اعضاي مشتركي كه فرصت كافي نيز نداشتند، ايجاد گرديد. تلاش هاي زيادي البته شد كه نمي توان و نبايد اين تلاش ها را ناديده گرفت ولي آنچه با عنوان انقلاب فرهنگي از شوراي عالي انتظار مي رفت به كلي درميان مصوبات اداري بي حاصل فراموش شد.
اكنون درچنين شرايطي به نظر مي رسد شوراي عالي بيش از آنكه يك نهاد انقلابي باشد، يك نهاد بروكراتيك است. براي تغيير وضعيت كنوني و تحقق واقعي اهداف و آرمان هاي انقلاب فرهنگي نيازمند مجموعه اي انقلابي هستيم كه اعضاي آن انقلاب فرهنگي دوم را دستور كار اصلي خود بدانند و تحول جدي در فرهنگ كشور را به گونه اي انقلابي پيگيري كنند.به نظر مي رسد به اندازه كافي در بسياري از حوزه هاي فرهنگي شعار داده شده است، هم در فرهنگ عمومي و هم در فرهنگ تخصصي. هر بار موضوعي براي مدتي كوتاه توجه ها را به خود جلب مي كند و چندي بعد كاملا به فراموشي سپرده مي شود. موضوع حجاب درحوزه فرهنگ عمومي و موضوع علوم انساني درحوزه فرهنگ تخصصي چنين حالتي دارند. به نظر مي رسد اكنون عهد شعار به پايان رسيده و بايست به حال وضعيت شوراي بروكراتيك عالي انقلاب فرهنگي فكري اساسي و بنيادي كرد. با اين وضعيت نه از نامگذاري دهه پيشرفت و عدالت چيزي حاصل مي شود و نه از الگوي پيشرفت اسلامي.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14