(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 19 بهمن 1389- شماره 19859

دو يادداشت؛ دو فيلم
رمزگشايي آخرالزمان در مستندي داستاني
بيم ها و اميدها
نگاهي به فيلم «آينه هاي روبه رو» دردي است غير مردن...
درباره سوت پايان ساخته نيكي كريمي خودشيفتگي يك خانم كارگردان
يك برنامه تلويزيوني مكتوب -3با اجراي فريدون شيباني



دو يادداشت؛ دو فيلم

پژمان كريمي
(1)
فيلم محمدعلي طالبي را نپسنديدم! انتظار از فردي كه قبلا كارهايي مثل كيسه برنج يا چكمه را از او ديده بودم، بيش از اين بود.
فكر مي كنم، قصه مژگان شيخي، در اقتباس سينمايي حرام شده است. فيلم باد و مه، كاري كسل كننده است. ريتم يكنواخت، شخصيت پردازي هاي كال و ديالوگ هاي بد به نقطه ضعف هايي بدل شده است كه قابل تحمل نيست. در مقابل اين، زواياي خوب ديد دوربين و تصاوير زيبا و بازي نسبتا خوب بازيگران نقش خواهر و برادر را پسنديدم.
فيلم ياد شده، يك بار ديگر به ما يادآوري مي كند كه مشكل عمده در سينماي ايران، قصه و فيلم نامه است. در نبود اين دو عنصر، يك كارگردان هر قدر هم توانمند، نمي تواند كار خوبي ارائه كند.
نمي دانم آيا خانم شيخي هنگام تبديل داستانش به فيلم نامه در كنار طالبي حضور داشته است، يا خير! به هر حال فكر مي كنم تعامل نويسنده قصه و اقتباس كننده و تنظيم كننده فيلم نامه، يك ضرورت است. البته به شرط آن كه نويسنده قصه نيز خود، در قد و قواره اي حرفه اي قابل معنا باشد.
(2)
«مرگ كسب و كار من است» فيلم تلخي بود. بسيار تلخ! در اين فيلم، افراد، محكوم و مجبور، تصوير مي شوند. هيچ كدام، راه اميدي را پيش نظر نمي بينند. شادي در ميان آنها جايي ندارد. اختياري براي شان قابل تصور نيست. نقطه برگشتي در افق آينده شان به چشم نمي آيد.
با اين وصف، چگونه مي توان قصه و آدم هاي اين فيلم را باور كرد و به عنوان واقعيت زندگي قلمداد كرد!
«مرگ كسب و كار من است» از حيث كارگرداني براي سازنده اش، نقطه شروع خوبي است اما از حيث قصه و محتوا، نگران كننده است. پس از ديدن فيلم، بيننده از خود مي پرسد:
- «فيلم ساز، چند سال ديگر واقعا به كدام نقطه مي رسد؟!»

 



رمزگشايي آخرالزمان در مستندي داستاني

ليلا كريمي
درست به فاصله 10 سال پس از سقوط برج هاي سازمان تجارت جهاني در 11 سپتامبر 2001؛ محمد به عنوان يك مستندساز متعهد ايراني با نگاهي نو و كاملا ايدئولوژيك و آخرالزماني وقايع اتفاق افتاده در سال هاي قبل از حمله، حادثه 11 سپتامبر را موشكافي مي كند. او به همراه يك مستندساز و محقق فرانسوي سعي مي كند تا يك اثر مستند توليد كنند.
محمد در جريان فيلم، علاوه بر ماجراي 11 سپتامبر، زواياي پنهان ديگري از خيانت هاي غرب را براي تي يري ميسان مطرح مي كند و با مطرح كردن پديده هايي چون انقلاب و... تا موضوع اشغال عراق و افغانستان و ارتباط آن با وقايع 11 سپتامبر، زواياي جديدي از وقايع جاري را از نگاه سردمداران جهان غرب براي ميسان بازگو مي كند.
فيلم جعبه سياه 11 سپتامبر از جديدترين توليدات مركز گسترش سينماي مستند ايران است. درخصوص اين فيلم با محمدرضا اسلاملو (كارگردان فيلم) كه از زاويه اي نو به وقوع حادثه 11 سپتامبر پرداخته است گفت وگوي كوتاهي انجام داده ايم.
¤ با توجه به اسم فيلم «جعبه سياه 11 سپتامبر» شما با مطرح كردن موضوعاتي چون پديده انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي تا موضوعات جنگ عراق و افغانستان و ارتباط آن با وقايع آخرالزماني؛ چگونه توانستيد موضوع 11 سپتامبر را با مقوله آخرالزمان به هم ربط دهيد؟
- سؤال جالبي كرديد. به قول قديمي ها كه گفتند؛ به هر چيزي كه نگاه كني در آن رخ يار را مي بيني و اين در مورد خداوند صدق مي كند و كساني كه دل پاك دارند، همه چيز را آيتي از خداوند مي دانند.
بسياري از اتفاقاتي كه در اين چند سال رخ داده است به آينده مربوط است. در آينده اتفاقاتي يقينا رخ خواهد داد. واقعه 11 سپتامبر يقينا اتفاقي منحصر به فرد بود كه ما را به آينده وصل مي كند. اين ماجرا يكي از هزاران اتفاق و ماجرايي است كه به آينده ربط دارد و من سال ها بر روي اين موضوع فكر كردم كه چرا اين توطئه به وقوع پيوست.
آمريكا مي خواست با اين ماجراي عظيم و گسترده، يك دگرگوني اساسي در خاورميانه به وجود آورد و يك نقشه جديد براي آن ترسيم كرده است.
¤ چه قدر توانسته ايد اين موضوع را در فيلم «جعبه سياه 11 سپتامبر» نشان دهيد؟
- هر بيننده اي كه اين فيلم را نگاه مي كند، موضوع را كاملا درك مي كند. در حقيقت تا حد بسيار زيادي توانسته ايم به صورت مستند اين موضوع را نشان دهيم.
¤ از حضور محقق فرانسوي «تي بري ميسون» و مشاهدات و مستندات ايشان بگوييد؟
- من و شخص تي يري ميسان با هم اين موضوع را مرور كرديم و اين محقق فرانسوي ثابت مي كند، حادثه 11 سپتامبر كاملاً عمدي بوده است و آنها مي خواستند از اين جريان به نفع خودشان بهره برداري كنند تا جريان ها يي را از مسير خودشان منحرف كنند.
آنها مي خواستند نشان دهند كه اين حادثه به مسلمانان و جهان اسلام برمي گردد اما در اين مستند كه به سبك جديدي به صورت «فيلم در فيلم» ساخته شده است، خلاف آن را ثابت مي كند. كساني كه جهان را تصاحب كرده اند به فكر خاورميانه جديدي افتاده اند.
در فيلم «جعبه سياه 11 سپتامبر» به نقطه اي مي رسيم كه دو نفر، حرف هاي خودشان را به صورت مستند عنوان مي كنند؛ در اين فيلم تحقيقات يك فيلم ساز غيرمسلمان را آورده ايم و براي اين تا مرز افغانستان هم رفته ايم تا به مرحله توليد فيلم انجاميده است. اما در جايي عنوان كرده ايم اين همه چيزي نيست كه شما مي دانيد؛ اين اطلاعات مشتي از خروار است و در اينجا نشان مي دهيم كه اين ماجراي 11 سپتامبر سرآغاز ماجراهاي ديگر است.
¤ آينده اي كه در فيلم تان ترسيم كرده ايد، تصور مي كنيد تا چه اندازه مي تواند بر روي مخاطب تأثيرگذار باشد.
- تمهيداتي كه در روند اين مستند به كار برده ام، فكر مخاطب را به آينده سوق مي دهد؛ و ذهن مخاطب را با سؤالات بي شماري در مورد آينده درگير مي كند. حتي عوامل فيلم را هم به فكر واداشت و سؤالات گوناگوني درباره آينده ذهنشان را مشغول كرد.
¤ چرا سعي كرديد با اين فيلم مخاطب بين المللي را هدف قرار دهيد؟
- حادثه 11 سپتامبر دروغ بزرگي است و ما نسبت به اين واقعه حرف هاي زيادي براي گفتن داريم. پشت ماجراي 11 سپتامبر منظور ديگري وجود داشت و آنها مي خواستند به وسيله اين موضوع «آخرالزمان» را مطرح كنند و جهان اسلام را هدف تهاجم قرار دهند.
¤ در واقع شما در اين فيلم آمده ايد، آخرالزماني كه آنها مدنظر دارند را با آخرالزماني كه مدنظر دين اسلام است را مقايسه كرده ايد؟
- بله، دقيقاً مي خواستم بگويم، آخرالزماني كه شما ترسيم كرده ايد؛ درست نيست. آنها مي خواستند با واقعه 11 سپتامبر، آخر الزمان ديگري را رقم بزنند. اما در اين مستند عنوان كرديم آخرالزماني كه شما مي گوييد، محقق نمي شود. اين موضوع در دين اسلام آمده است و شيعه در اين زمينه صاحب نظر است و در اينجا شما راه نجاتي نداريد.
¤ وضعيت سينماي بحران و انتظار را چگونه مي بينيد؟ براي رونق آن چه بايد كرد؟
- ما بايد در راه سينماي صالحيت قدم برداريم. بايد از صالحين در اين مسير استفاده كرد و نگاه صالحين را داشت و از نصايح بزرگ قرآن بهره ببريم.
¤ ويژگي سينماي مستند پس از انقلاب را چه مي دانيد؟
- از دوران انقلاب گزارش هاي تصويري داريم كه در قالب مستند جاي ندارند. مستندهايي كه نگاه متفاوت به جنگ داشتند، ماندگار شدند اما مستندهايي كه واقعاً خاطره انگيز باشند و جايگاهي داشته باشند، ساخته نشده است. اگر بخواهيم فيلم «مستند» يا «داستاني» بسازيم، بايد با تفكر و انديشه شروع شود و اين انديشه به فرهنگ جامعه راه پيدا مي كند. فرهنگ به مقوله هاي هنري راه مي يابد، فرهنگ به خودي خود شكل و نمود پيدا نمي كند.
اين در حالي است كه پشت سر اغلب فيلم ها فكر و انديشه وجود ندارد و ما بايد فرهنگ سازي كنيم.
در حيطه اتفاقات جهان ما حرف داريم براي گفتن. بهترين مستند ساز آمريكايي «مايكل مور» مستندي با عنوان فارنهايت 11/9 در مورد واقعه 11 سپتامبر مي سازد. اين فيلم بودجه اي كلان براي توليدش صرف شده است .اما ما اين مستند را با حداقل هزينه ساخته ايم.
آثار مستند بودجه هاي كلاني برايشان صرف مي شود. اما ما اين كار را با حداقل هزينه به اتمام رسانديم. آن هم با در نظر گرفتن اين نكته مهم كه «جعبه سياه 11 سپتامبر» يك مستند صرف نيست، بلكه مستندي سياسي با ساختار داستاني است. در اين فيلم به مقوله 11 سپتامبر اشاره مي شود كه نمونه كوچكي است تا جهان اسلام و مسلمانان را نابود كنند و به آنها اجازه تجاوز و دست درازي به كشورهاي افغانستان و عراق و... را بدهد.

 



بيم ها و اميدها

آرش فهيم
جشنواره فيلم فجر امسال در حالي آغاز شد كه اميد به تماشاي فيلم هاي خوب در آن نسبت به دوره قبلي خيلي بيشتر است. به خصوص اين كه تراكم رقابت بين ديدگاه ها، سلايق و نسل هاي گوناگوني در اين دوره جشنواره بسيار بالاست و همين هم قابليت مقايسه و ارزيابي تطبيقي فيلم ها را بهتر فراهم كرده است. به همين خاطر، طي سلسله گزارش هايي كه هر روز در اين صفحه و در همين ستون به چاپ خواهد رسيد، اتفاقات، حواشي و فيلم هاي جشنواره به طور كلي و مقايسه اي بررسي مي شوند.
الگو يا ضدالگو؟
جشنواره بيست و نهم فيلم فجر هم حواشي خاص خودش را دارد. اين حاشيه ها از چند روز پيش از آغاز برگزاري جشنواره آغاز شدند. حواشي اگرچه مي توانند گرمابخش يك جشنواره و از عوامل افزايش جذابيت آن باشند، اما مخرب و تضعيف كننده هم هستند. يكي از حواشي مراسم افتتاحيه امسال، بزرگداشت ها و افراد تجليل شده بود. برگزاري بزرگداشت در مراسم افتتاحيه همايشي مثل جشنواره فيلم فجر جداي از اين كه يكي از نمودهاي سياست هاي هدايتي و حمايتي دولت در عرصه سينماست، براي نوجويان و آينده سازان اين عرصه نيز نوعي الگوسازي محسوب مي شود. از اين منظر، تجليل از يكي از فيلمسازان در اين مراسم بسيار سؤال برانگيز است. زيرا اين شخص بيش از آن كه يك الگو به حساب آيد، يك ضدالگو است. حال بايد از مسئولان معاونت سينمايي و برگزاركنندگان جشنواره فيلم فجر پرسيد كه چه ويژگي خاصي در اين كارگردان كه هيچ تأثير مثبتي هم روي سينماي ما نگذاشته، ديده اند كه در آئين گشايش مهمترين كارزار سينمايي جمهوري اسلامي ايران، او را پاس داشته اند. جالب اين است كه فرد مذكور در برنامه اي تلويزيوني، بسيار طلب كارانه با اين موضوع برخورد كرد. اين در حالي است كه او سال هاست فيلم هايش به زير متوسط سقوط كرده است.
بخش بين الملل مخفي شد!
امسال ديگر نمايش فيلم هاي بخش بين الملل جشنواره به طور كامل از ليست نمايش براي نمايندگان رسانه هاي جمعي حذف شد. هرچند به خاطر ضعف شديد اين بخش، رسانه ها كمتر سراغي از آن مي گرفتند، اما به هر حال لازم است كه فرصت بازبيني اين آثار براي كارشناسان فراهم مي شد تا بتوان به تحليلي جامع از ابعاد گوناگون جشنواره رسيد.
نكته عجيب ديگر، ممنوعيت ورود خبرنگاران به بازار فيلم است. در اين بخش از جشنواره كه مي توان آن را نوعي فروشگاه براي مؤسسات و كمپاني هاي داخلي و خارجي دانست، آثار سينمايي رد و بدل مي شود. اينكه چرا مسئولان اين بخش نمي خواهند خبرنگاران و منتقدان جشنواره در جريان متن امور آن قرار بگيرند جاي انتقاد و پرسش دارد.
در اين ميان، برگزاري همايشي به نام «هاليووديسم» يك طرح خوب و مناسب براي جريان سازي جشنواره در حوزه بين الملل است. در اين همايش دو روزه، گروهي از هنرمندان و فيلمسازان معترض جهاني سخنراني كردند و ابعاد پنهان و ناگفته سينماي هاليوود را گشودند. اما درباره اين همايش هم چند نكته گفتني است: اول اين كه برگزاري اين سخنراني ها در محل مركزي جشنواره با نمايش فيلم ها تداخل زماني پيدا كرد. اين مشكل باعث شد كه حاضران در مركز همايش هاي برج ميلاد، مجبور شوند بين تماشا و ارزيابي فيلم و استفاده از آن سخنراني ها يكي را انتخاب كنند. بنابراين از حجم استقبال منتقدان و نمايندگان رسانه ها از «هاليووديسم» اندكي كاسته شد.
نكته ديگر اين است كه اگر اين همايش با نمايش فيلم همراه مي شد، هم جذابيت آن را ارتقا مي داد و هم تاثيرگذاري اش را افزون مي كرد.
اي كاش همايش «هاليووديسم» به طور جداگانه در زماني كه نمايش فيلم نبود برگزار مي شد و با نمايش تصوير و تعامل بيشتر خبرنگاران با مهمانان اين بخش، بر غناي آن اضافه مي شد.
حيف و ميل
بيست و نهمين دوره جشنواره فيلم فجر با نمايش دو فيلم نااميدكننده كارش را آغاز كرد. «باد و مه» محمدعلي طالبي، بسيار خام دستانه و كسل كننده بود. از «مرگ كار و كسب من است» توقع چنداني نداشتيم، زيرا اميرحسين ثقفي كارگردان اين فيلم تنها 24 سال سن دارد.
اما انتخاب اين زبان و قالب براي اين هنرمند نوجو نگران كننده است. چون فيلم اول او يك سياه مشق از فيلم هاي جشنواره پسند غيرمردمي است. فيلم هايي كه تنها بودجه اي را مصرف مي كنند و چون نمي دانند در داخل كشور با هيچ استقبالي مواجه نمي شوند، مجبور به تن دادن به خواسته هاي جشنواره هاي بدخواه كشور ما مي شوند. اين يك راه بن بست است كه هم به فيلمساز لطمه مي زند، هم سينما و هم به مردم كشورمان.
فيلم «خانه امن است» به كارگرداني ناصر رفايي نمونه بارز هدر دادن يك موضوع خوب است. علاقه و تلاش نوجوانان براي حضور در جبهه، يك موضوع بسيار مهم در تاريخ ايران محسوب مي شود و پرداختن به آن در خوابگاه بچه هاي بي سرپرست مي توانست به ترسيم يك فيلم تكان دهنده تبديل شود. اما به نظر مي رسد كارگردان فيلم با جان و دل به اين موضوع نپرداخته، چون كه فيلمش هيچ گرما و تكاني ندارد. ساختار فيلم تراژدي است، اما پرداخت آن كمدي از آب درآمده، به خصوص پايان بندي فيلم كه كاملا از دست رفته است.
اين مسئله درباره «آينه هاي روبه روي» نگار آذربايجاني هم صادق است. در اين يكي هم فيلمساز بيشتر از اينكه به موضوع فيلم وفادار و معتمد باشد، چشمش به جوايز رنگارنگ جشنواره هاي خارجي بوده. به همين دليل هم برآيند كار او بيش از آن كه ملي و اجتماعي باشد، جشنواره اي و بيگانه پسند است. چون كارگردان طوري درام را ايجاد كرده كه موافق و هماهنگ با ادعاي غربي ها درباره نقض حقوق بشر در ايران است. به ويژه كه توجه و فوكوس فيلم روي زنان است. و اين كه افراد دو جنسه براي انجام عمل تغيير جنسيت در ايران دچار تنگنا هستند و وقتي به غرب مي روند، همه امور به خوبي و خوشي مي گذرد. و ديگر اين كه در ايران همه چيز خاكستري و سرد و خشن و غم بار است و در غرب، مهرباني و زيبايي و شادي! تجمع همه اين عناصر در يك فيلم كافي است تا جشنواره هاي دولتي غربي براي آن فرش قرمز پهن كنند.
براي دلخوشي جشنواره ها
خانم «نيكي كريمي» افتتاح گر بخش نوعي نگاه جشنواره بود و پيش بيني هاي ما را درباره اين بخش عيني كرد. فيلم «سوت پايان» اصلا ارزش نقد و بحث كردن ندارد. و اساساً براي مردم اين كشور ساخته نشده است. معلوم است خانم كريمي رگ خواب اين روزهاي جشنواره هاي خارجي را به خوبي مي داند. اعدام، قصاص، ظلم به زنان و مذهبي هاي ظالم، طوري كنار هم گذاشته شده اند كه حتماً هورا و كف و سوت آن ور آبي ها را در پي خواهد داشت. نكته جالب اين است كه در صحنه انتظار اجراي حكم قصاص، نواي اذان، آن هم به سبك و لهجه عربي آفريقايي پخش مي شود! يعني نيكي كريمي با اين تمهيد خواسته تا فضاي عقب مانده و تيره و تار كشورش را تشديد كند، بلكه كف و هوراي جشنواره هاي خارجي بيشتر شود و وزن جوايز آنها سنگين تر! دوستي گفت: حيف از شهاب حسيني كه در چنين فيلمي بازي كرد.
¤¤¤
جشنواره فيلم فجر در نخستين روزهايش هنوز به گرماي لازم نرسيده. غلبه همچنان با آثار جشنواره پسند و مردم گريز است. نام فيلم هاي خوب و گرمابخش، در روزهاي پاياني ثبت شده است. هر چند فردا هم- چهارشنبه- «33روز» جمال شورجه حال و هواي متفاوت به جشن سينمايي ما خواهد بخشيد و يخ جشنواره را خواهد شكست.

 



نگاهي به فيلم «آينه هاي روبه رو» دردي است غير مردن...

تقي دژاكام
«آينه هاي روبه رو» بيشتر از آن كه درباره يك معضل فردي باشد، درباره نگاه عمومي جامعه به يك معضل فردي است. آدينه، دختري كه سال هاست فهميده دچار مشكل دوجنسيتي يا ترانس شده، اما اطرافيانش او را مبتلا به آسيبي اجتماعي مي پندارند و به همين بهانه، او را از ارتباط با جامعه منع مي كنند تا از اين رهگذر آبروي خودشان حفظ شود! در اين ميان، رعنا زني كه همسرش به دليل كلاهبرداري شريكش در زندان به سر مي برد و او براي گذران آبرومندانه زندگي با پيكان رنگ و رو رفته شوهرش صادق مسافركشي مي كند، آدينه را سوار مي كند و طي حوادثي به زواياي زندگي تاريك او پي مي برد و تلاش مي كند تا اين مشكل او را حل كند.
نگار آذربايجاني در نخستين تجربه فيلم بلند خود، به سراغ سوژه اي حساس رفته است و همين نشان مي دهد كه نمي خواهد در فيلم سازي راحت طلب باشد. راحت طلبي يعني اين كه تو هم در اولين گام، اگر نمي خواهي فيلم كمدي درجه سه بسازي و مردم را بخنداني تا جيب تهيه كننده را پر پول كني، حتي به سراغ موضوعي دستمالي شده مثل عشق نروي و براي سينمايت كاركردي اصلاحي قائل باشي. چنين كاركردي در سينماي ايران بي سابقه نيست اما پرشمار هم نيست و شايد بهترين نمونه آن، «عروس آتش» باشد كه خسرو سينايي درباره معضل ازدواج اجباري با پسر عمو در برخي مناطق جنوبي كشور ساخت تا با زبان هنر، عمق فاجعه اين نگاه خرافي را به تصوير بكشد و قدمي بزرگ براي اصلاح اين رسم غلط بردارد. آينه هاي روبه رو قطعاً در قطع و اندازه عروس آتش سينايي نيست، اما دغدغه سازنده آن به همان گونه اصلاحي است.
آذربايجاني در اين فيلم از ادا و اصول روشنفكري هم خودش را كنار كشيده است و به همين دليل مي بينيم شخصيت تأثيرگذار و به نوعي مصلح فيلم، دختري سالم، مذهبي، نمازخوان، با حجاب كامل و اهل رعايت قيود شرعي است. يادمان بيايد آنجا كه رعنا متوجه مي شود آدينه دوجنسيتي است و اجازه نمي دهد به او دست بزند تا نكند نامحرم محسوب شود و او گناهي مرتكب شده باشد.
همچنين در فيلم از زبان آدينه مي شنويم كه دوجنسيتي ها در ايران اسلامي، نه تنها از سوي قانون، محترم شمرده مي شوند بلكه براي عمل جراحي تبديل به جنس اصلي، وام هم دريافت مي كنند. همين جاست كه تأكيد مي كنيم فيلم با پررنگ كردن اين به رسميت شناخته شدن از سوي دين و قانون، نگاه غلط اجتماعي به اين معضل را به باد انتقاد مي گيرد و مي كوشد نگاه عامه مردم را به اين ماجرا، كمي منطقي تر و عاقلانه تر كند.
برخي معتقدند دراين فيلم، نگاه و رفتار غلط پدر آدينه، نوعي سبك كردن نهاد خانواده محسوب مي شود. دراين باره دو نكته قابل ذكر است: اول اين كه نگاه پدر دراين فيلم تابعي از نگاه غلط اجتماع به اين معضل است و اگر اين بدبيني اجتماعي نبود، با قرينه هايي از ديالوگ هاي فيلم مي توان فهميد كه اين رفتار درون خانه هم تا حد زيادي روال منطقي خود را طي مي كرد به خصوص اگر تاكيدات مكرر پدر را مبني بر اين كه آدينه و آينده آدينه را دوست دارد لحاظ كنيم. در ثاني اين فيلم به اهميت نقش مادري كه نيست تاكيد محوري دارد و نشان مي دهد كه جاي مهرباني هاي مادر در اين خانه خالي است و اگر مادر نمرده بود، اين خانه و آدينه حال و روز بهتري داشته. ضمن اينكه در آخر، بازهم برادر آدينه به داد او مي رسد و كمك مي كند تا مشكلش حل شود. بنابراين، اين فيلم حتي از نگاه تحكيم موقعيت خانواده هم قوي ظاهر شده است. البته اينكه آدينه دراين فيلم راه به راه روسري اش را برمي دارد و به جاي آن كلاه مي گذارد و برعكس و تاكيد دوربين بر سر بي حجاب او- ولو براي چند لحظه- حتما از لحاظ شرعي اشكال دارد كه در اين مورد بايد در هنگام اكران فكري اساسي كرد.
در يك كلام «آينه هاي روبه رو» با فراست از سياه نمايي درباره يك معضل اجتماعي فاصله معناداري مي گيرد و اين فاصله را تا انتهاي فيلم حفظ مي كند.
آينه هاي روبه رو، سواي ارزش محتوايي، از نظر فني نيز قابليت هاي زيادي دارد. جدا از فيلمنامه خوب فرشته طائرپور كه انصافا بار اصلي موفقيت آميزبودن اين فيلم را به دوش مي كشد، كارگرداني آن هم نشان مي دهد يك فيلمساز خوب ديگر متولد شده است. بازي دو شخصيت اصلي فيلم- غزل شاكري و شايسته ايراني- هردو بسيار خوب و روان درآمده است. نيما شاهرخ شاهي هم در نقش برادر خوب ظاهر شده است هرچند پدر- همايون ارشادي- نتوانسته است بازي هميشگي خود را تكرار كند. تدوين فيلم انصافا شايسته تقدير است و از آمدن اسم سازنده فيلم در كنار سپيده عبدالوهاب معلوم است كارگردان كوشيده است دغدغه هاي خود را در تدوين فيلم هم اعمال كند. بي آن كه بدانيم فيلم هاي اول ديگر اين جشنواره چگونه ظاهر خواهندشد، مي توانيم حدس بزنيم آينه هاي روبه رو از شانس زيادي براي كسب جوايز- حداقل در بخش فيلم هاي اول- برخوردار است و همچنين به دليل روايت داستاني جذاب و صميمانه آن، در هنگام اكران، تماشاگران زيادي را به خود جذب خواهد كرد كه همين موضوع كمك زيادي به تاثيرگذاري اين روشنگري تصويري خواهد افزود. جاي چنين فيلم هاي سالمي انصافا در سينماي ما خالي است.


 



درباره سوت پايان ساخته نيكي كريمي خودشيفتگي يك خانم كارگردان

& محمدعلي ايرانمنش
نيكي كريمي پس از دو فيلم يك شب و چند روز بعد در مقام كارگردان بدون نياز به زحمت زياد بررسي، خود را تكرار كرده است. كريمي در آخرين اثر از سه گانه زنانه محورش با عنوان «سوت پايان» يك داستان شبه واقعي را دستمايه قرار داده است. اما او همچنان بر محور موضوع، محتوا و ساختاري پيش مي رود كه بيش از مخاطب داخلي چشم به آن سوي آب ها دوخته تا از اين رهگذر بتواند به آنچه مي خواهد دست يابد.
«سوت پايان» سوژه اي تكراري درباره قتل و قصاص و برانگيختگي حس انساني يك زوج فيلم ساز دارد. به عبارتي يك فيلم در فيلم و پشت صحنه سينماي ايران، آن هم درباره فيلم سازان با گرايش روشنفكري است. اگر بخواهيم ريشه و شكل گيري اين اثر كريمي را بيابيم، همه اجزاي آن از فيلم «دو زن» تهمينه ميلاني با بازي خود كريمي و «زير تيغ»، سريال جذاب محمدرضا هنرمند مي آيد كه اين دستمايه با نگاه خاص نيكي كريمي كه در هر فيلم قبلي اش، به ويژه «يك شب» گسترش يافته بود، عجين و پرداخت شده است تا يك بار ديگر اين بازيگر- فيلم ساز، خود را غمخوار حق و حقوق زنان در قالب رويكردي به فمينيسم مصطلح مورد نظرش نشان دهد. نيكي كريمي در «سوت پايان» به عمق موضوع قتل ناموسي و قصاص و پرداخت ديه سر نمي كشد، بلكه اين همه براي فيلم ساز مستمسكي است تا بار ديگر بيانيه اي به زعم خودش انساني صادر كند. حتي گردش دوربين او در سطح شهر، بازار و پايين شهر همه به نوعي در خدمت جلب نظر ديگران به كشورهاي عقب مانده! براي جلوه مندي خود آنان در نزد خودشان است. اين كه جريانات روشنفكري پس از پايان دانشگاه و رسيدن به موقعيت شغلي و يافتن زمينه كسب اميال مادي، آرمان خواهي را به نسيان مي سپارند، بحث قابل تأملي است. اما كريمي در اين مقوله سعي كرده تا با تساوي اين تغيير ديدگاه و موقعيت، عادلانه رفتار كند. چراكه اگر مرد اصلي قصه، واداده شرايط اجتماعي است، اما زن قصه همچنان در موقعيت يك انسان طراز انسان معرفي مي شود. حال آن كه همين دو جانبه نگري درباره خانواده مقتول رعايت نشده است و دوربين كريمي چهره اي منفي از آنان ترسيم مي كند. ضمن اينكه اساس مايه فيلم از تعريض به قوانين مدني و ديني سرچشمه مي گيرد.
طنين صداي اذان در هنگامه اجراي حكم قصاص، فضاسازي تيره و تار و نمايش چهره اي سنگ دل از خانواده اي مذهبي از جمله شاخصه هاي روايي اين فيلم است. به علاوه اين كه عنصر به قتل رسيده، تربيت يافته همين خانواده است كه به خاطر تعرض ناموسي به يك دختر، جان خود را از دست داده و حال مادر آن دختر، به طور غيرعادلانه اي درحال رفتن به پاي چوبه دار است. نكته مهم اين كه كريمي با طولاني كردن سكانس هاي چراغاني
نيمه شعبان، تعريض مستقيمي دارد كه در زير اين نور افشاني مفاسدي خفته است.
در واقع ترسيم كريمي از فضاي جذاب و گرم زندگي روشنفكرانه و تصوير حاكميت مفاسد پنهان در لايه هاي پايين شهر، آن هم درحال و هواي مذهبي، چيزي نيست جز ادامه فيلم «يك شب» كه آن نيز نگاهي به شدت اغراق آميز به جامعه نوين ايران داشت. چه خوب مي شد كه حداقل كريمي در اين اثر از سه گانه اش، فوت فيلمسازي را آموخته بود، حال آن كه «سوت پايان» نشان مي دهد كه كريمي هنوز آن فوت را بايد جست وجو كند، به ويژه فوت سينمايي كه درعين دردمندي و بازتاب دغدغه هاي مردم اين كشور، داراي عوامل سينمايي پركشش هم باشد، همان چيزي كه كريمي در بخش تصويربرداري با به كارگرفتن يك حرفه اي سعي در استانداردسازي اثرش داشته است، كه البته توان اين فيلمبردار هدر رفته است. اما اگر بازگرديم به ابتداي بحث، كريمي از يك داستان شبه واقعي استفاده اي فمينيستي كرده است. چرا كه داستان اصلي برگرفته از ماجراي يك قاتل مرد بود كه عزت الله انتظامي براي نجات او پيش افتاد تا او را از قصاص برهاند، اما كريمي جاي مرد را با زن عوض كرده تا جنبه هاي زن ستايانه كارش را پررنگ كند. ولي اسف بارتر اينكه كريمي در آخرين فيلمش به شدت خود شيفته است و در تمام صحنه ها نماي درشت خود را به رخ تماشاگر مي كشد تا شايد با جذابيت كاذب، گيشه هم داشته باشد، اما همان فقدان فوت كارگرداني، كار دستش داده و اثرش فاقد عناصر و عوامل يك كار سينمايي استاندارد و مردم محور است.

 



يك برنامه تلويزيوني مكتوب -3با اجراي فريدون شيباني

[پس از پخش تيتراژ آغازين، تصوير استوديويي را مي بينيم كه مجري پشت ميزش درحال شانه كردن موهاي خود است، ناله اي از گوشه صحنه به گوش مي رسد: حركت...
مجري روبه دوربين شماره سه درحال حرف زدن است. اما صدايي به گوش نمي رسد.... اين بار صداي پشت دوربين به حالت عصباني فرياد مي كشد: صدا نداريم! قطعيم... صدا قطعه... تصوير قطع مي شود؛ آنونس برنامه پخش مي شود...]
مجري رو به دوربين سه: به نام خداوند جان و خرد... برنامه زنده هميشه مشكلات خودش روداره، قرار شده به زودي يه پولي از حاجي بگيريم و استوديو رو عوض كنيم. امشب برنامه فشرده و خيلي عالي براتون تدارك ديديم، پاي تلويزيون بنشينيد كه گزارش هاي خوب و گفت و گوهاي مفصلي هم داريم... درباره حاشيه هاي برخي سايت ها نسبت به برنامه ديشب هم بايد عرض كنم كه اين طوري نيست؛ و اوني هست كه ما مي گيم، برنامه امشب هم خيلي خوب تدارك شده و جواب برخي از اين آدم ها مغرض رو مي ده... ما حرف نداريم؛ كارمون هم درسته، امشب هم به همه ثابت مي كنيم، بايد واقعيت ها رو قبول كرد؛ بالاخره ما وقتي يه چيزي مي گيم، بقيه نبايد الكي ناراحت شن! [ صدايي از ته استوديو به شكلي مبهم به گوش مي رسد... ]آره... آره... قبل از اينكه سوال برنامه رو بخونم، توي آنونس يه جايي اشاره شد كه لبخند معاونت سينمايي به تهيه كنندگان دولتي؛ اينجا من اصلاح كنم كه ما اصلا تهيه كننده دولتي نداريم و منظور همه تهيه كننده ها بوده و اصلا هم بحث لبخند و اينا نبوده... [سروصداهايي توي گوشي مجري به گوش مي رسد] آره... آره... شوخي خوبي هم نبود من درجريان نبودم! اميدوارم مسئولان دلخورنشن!
اما چيز برنامه امشب روبخونم، به نظر شما چرا جشنواره امسال درهمان دو روز اول به بهترين جشنواره قرن تبديل شد؟ گزينه الف: زحمات مديران سينمايي كشور. گزينه ب: تشكيل شوراي عالي سينما. گزينه جيم: دغدغه هاي بنده.
گزينه دال: همه موارد با تاكيد برگزينه جيم. شما تا آخر برنامه وقت دارين كه جواب ها روچيز كنين به برنامه.
اما امشب چند تا حاشيه هم از برنامه هاي قبل داريم؛ بريم يه چيزي آماده شده ببينيم...[مجري كمي مكث مي كند...] آها! چيزي آماده نشده، برنامه رو پي گيري مي كنيم.
ضمن اين كه بايد بگم، برنامه خوبي داريم، هيچ جا نرين، نخوابين، كانال ما رو هم عوض نكنين، آها... آقاي غواصي از اينكه روي خط زنده تلفن برنامه هشت هستين تشكرمي كنم. چه خبر آقا از جشنواره!
- غواصي: من هم سلام عرض مي كنم. قبل از جشنواره يك نكته راجع به دكور برنامه تون بگم. شما از رنگ قرمز جيگري استفاده كردين، مي دونين كه اين رنگ...
مجري درحالي كه چشم هايش را باريك كرده است؛ روبه دوربين شماره سه مي گويد: ما نقدپذير هستيم، معتقديم بايد نقد دركشور زنده باشه، و خودمون هم پيش قدم شديم.
ممنونم از صحبت هايي كه داشتين. مرسي! يه گزارش تصويري از برج ميلاد ببينيد، برمي گرديم.
گزارش پخش مي شود و در آن يك دختر جوان با اين جمله مقابل دوربين هشت قرار مي گيرد:
برنامه دادن ولي دو تا سئانس جا به جا شده و اين خوب نيست به نظرم...
مجري: من قبل از اينكه جواب اول چيز رو بخونم، بگم كه اين دختر خانمي كه گفت برنامه عوض شده، بايد بدونه كه اولا واسه اظهار نظر خيلي كوچيكه و نبايد درمورد هرچيزي نظر بده و ثانيا من سال هاست دارم جشنواره مي رم و مي آم و جشنواره زياد ديدم، همه جاي دنيا اين اتفاقات مي افته ضمن اين كه اينا از حسن هاي يك جشنواره پويا و بين الملليه! [ صدايي توي گوشي تذكراتي به مجري مي دهد...] آره... آره... حتي جشنواره كن هم بعضي وقت ها فيلم ها با دو دقيقه تاخير شروع مي شه!
خب نتايج روبخونم، تا الان حدود 23هزار نفر چيز فرستادن، گزينه الف 21درصد، گزينه ب 17درصد، گزينه جيم 77درصد، گزينه دال 59 درصد. ممنونيم. بازم وقت دارين كه چيز بفرستين.
ميهمان عزيزي داريم. دبير جشنواره براي سومين شب متوالي ميهمان ويژه ما هستند؛ خسته نباشيد مي گم، گويا خيلي جشنواره گرم شده و خوب داره پيش مي ره، شما هرچه دل تنگ تان مي خواهد بگين، وقت هم داريم،، قبل از برنامه من از پخش وقت گرفتم.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14