(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 20 بهمن 1389- شماره 19860

درباره فيلم «سوت پايان» واهي و عوامانه!
دستان خالي رسانه هاي ضدانقلاب
موج سواري سينمايي
گزارشي از نخستين نشست هاليووديسم زمينه سازي هاليوود براي تهاجم آمريكا به كشورها
در انتظار توفان مي مانيم
دو نگاه به دو فيلم چهاردرس فيلم خانم بازيگر
(درباره سوت پايان نيكي كريمي)
نگاهي به فيلم چشم شايد وقتي ديگر...
جاي خالي تاريخ و جغرافيا (درباره خانه امن است)



درباره فيلم «سوت پايان» واهي و عوامانه!

پژمان كريمي
فيلم «سوت پايان» يك بيانيه سخيف شبه سياسي است!
يك ادعانامه عوامانه و واهي عليه دين مبين اسلام است؛ فيلمي سياه در محكوميت ارزش ها و احكام مذهبي!
متأسفانه برخي از فيلم سازان كشورمان، اهل انديشه نيستند. چون اهل انديشه نيستند، چون با انديشه ورزي و تحليل بيگانه اند، نسبت به محيط درون و برون خود محاسبه درستي ندارند. دريافت واقعي و جامعي ندارند. نمي توانند جايگاه فكر و ادراك خود را در بطن حقايق دريابند. در نتيجه سرگردان اند و دچار توهم! گرفتار لغزش، اسير عصبيت و عناد!
بدتر از اين؛ آنها مي كوشند تا توهمات خود را به عنوان دريافتي واقع نگر و برآمده از ذهنيتي روشنفكرانه، در قالب اثر هنري، به باور مخاطب تحميل كنند.
به اصطلاح سازنده «سوت پايان»، يا دين اسلام را مي شناسد و يا نمي شناسد! اگر دين اسلام را مي شناسد و به فلسفه آن و «بايد و نبايد»هاي اين دين حنيف و آسماني باور و احاطه دارد كه در اين صورت، تهاجم به «احكام آن»، خبر از عناد مي دهد.
اگر دين الهي اسلام را نمي شناسد، باز هم قابل سرزنش است. زيرا چنين فردي چگونه به خود حق مي دهد كه دريافت هاي حاصل از ندانستگي اش را عين واقعيت و حقيقت تصور كند و درباره دين مبين اسلام، اين عطيه آسماني، معاندانه حكم به باطل دهد؟!
در فيلم، «سوت پايان»، كليت قشر متدين جامعه، ناجوانمردانه هدف تهاجم قرار گرفته و به عنوان طيفي خشونت گرا تصوير و توصيف شده است.
آيا متدينين خشونت طلب اند؟!
آيا پذيرفته است و منطبق با واقع است كه پيروان راستين اسلام، ديني كه بر عطوفت و مهرورزي و راستي و عدالت خواهي تأكيد دارد، داراي پيوندي عميق با خشونت و خشونت ورزي معرفي شوند؟!
خانم به اصطلاح فيلم ساز، يك بار به خود زحمت دهند و در محاكم قضايي كشور،- اگر بلدند- دست به تحقيق علمي بزنند تا ببينند جانيان و بزهكاران و در مجموع افراد خشونت طلب، چه كساني هستند؟ متدينين يا غيرمتدينين؟!
آيا مي توان از كنار تهمت و اهانت به سادگي گذشت؟!
آيا مي شود از روبه روي تحريف واقعيت، غيرمسئولانه عبور كرد؟!
عجيب است كه خانم به اصطلاح فيلم ساز، خود را حساس به ستم هاي اجتماعي نشان مي دهد اما در عين حال به بزرگترين ستم ها كه در گوشه و كنار اين عالم خاكي به مظلوم ترين انسانها روا مي شود، بي اعتنا هستند و گويي كه اصلا در اين دنيا زندگي نمي كنند!
«سوت پايان» را فيلمي مي دانم كه به تعبير برخي از دوستان منتقد، تنها يك دست و پا زدن عوامانه و مبتدي براي خوشامد جشنواره هاي سياسي غربي است.
به نظرم، سازنده فيلم ياد شده كه از نوشتن يك قصه يا يك فيلم نامه درست ناتوان است، تنها يك مقلد است. او مي كوشد اداي سينماگراني را درآورد كه به دليل سينماي ضد قصه و شبه روشنفكرنمايانه و جعل واقعيت، در محافل فرامرزي نام و كسبي بهم زدند. واضح است كه فيلم ساز مقلد، فيلم ساز خلاق و خوبي نيست.
سازنده سوت پايان، همانا بازيگري است كه از حيث كيفيت هنري، خط متوسط، ايستاده است. او تنها يك بازيگر است! همين!

 



دستان خالي رسانه هاي ضدانقلاب

رسانه هاي ضدانقلاب كه هرسال سعي مي كنند به جنجال سازي عليه جشنواره فيلم فجر بپردازند، امسال با كمبود سوژه مواجه شدند.
به وجود آمدن برخي انتقادات و حواشي طبيعي در روزهاي قبل از برگزاري بيست و نهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر، باعث شد رسانه هايي چون بي بي سي فارسي و راديو فردا اقدام به خبرسازي هاي نادرستي كنند. اين سايت ها درحالي سعي كرده اند با تيترهايي چون انصراف از داوري، اعتراض به سانسور، غيبت فيلم سازان در جشنواره، كنار كشيدن فيلم و... جشنواره فجر را بي رونق نشان دهند كه امسال در آماري بي نظير، حدود 100 فيلم به دبيرخانه جشنواره ارسال شد. آنها همچنين سعي كردند مسائلي چون استعفاي برخي داوران جشنواره يا انتقاد از اين رويداد را سياسي و در اعتراض به نظام جلوه دهند.
اين رسانه ها كه دستشان براي تخريب سياسي جشنواره فيلم فجر خالي مانده، اقدام به بزرگ نمايي حضور حسن عباسي در گروه داوري نمودند و دراين باره گزارش هايي مفصل را منتشر كردند.

 



موج سواري سينمايي

باافزايش موج تبليغ درباره نقض حقوق بشر در كشورمان كه بخشي از جريان ايران هراسي دولت هاي جنگ طلب غربي است، برخي از فيلم سازان نيز سوار اين موج شدند.
كارگردان هايي كه با هدف حضور در جشنواره هاي غربي فيلم مي سازند، در آثار جديد خود موضوعاتي را انتخاب كرده اند كه محور اين موج، ايران هراسي است. به تصوير كشيدن موضوع قصاص و اعدام يكي از موضوعاتي است كه در تعدادي از فيلم هاي جشنواره فجر امسال به تصوير كشيده شده است.
فيلم «سوت پايان» يكي از اين فيلم هاست كه با كارگرداني نيكي كريمي و تهيه كنندگي جهانگير كوثري توليد شده است. داستان اين فيلم درباره اعدام يك زن بي گناه است. دراين فيلم تعدادي از هنرمندان تلاش مي كنند تا خانواده مقتول رضايت به بخشش بدهند، اما در نهايت قصاص اجرا مي شود و اين بار سر بي گناه بالاي دار مي رود!
نكته قابل تامل اين است كه قصاص كنندگان، خانواده اي مذهبي هستند. در اين فيلم، به جز يك شخصيت كه ايفاگر آن نيز خود نيكي كريمي است، بقيه هموطنانمان افرادي پست و كثيف نمايش داده شده اند.

 



گزارشي از نخستين نشست هاليووديسم زمينه سازي هاليوود براي تهاجم آمريكا به كشورها

اولين نشست از نخستين همايش «هاليووديسم و سينما» با محور «هاليووديسم، تروريسم، پنتاگون و سيا» با حضور مهمانان خارجي و داخلي در قالب يكي از برنامه هاي بيست و نهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر برگزار شد.
در اين نشست ابتدا نادر طالب زاده (مجري) به بحث درباره فيلم سازي در هاليوود در ايران اشاره كرد و گفت: فرصت منحصر به فردي كه در ايران با همكاري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و دوستان فراهم شد تا جمعي از نويسندگان، كارشناسان و منتقدان از نقاط مختلف دنيا در اين كنفرانس حضور پيدا كنند و آزادانه درباره موضوع جلسه «هاليووديسم و سينما» به صحبت بنشينند، يك آزادي محسوب مي شود.
پس از نمايش نماهنگي، در ارتباط با موضوع كنفرانس، طالب زاده از حضار خواست تا نظرات خود را بيان كنند.
كنترل مخاطب
ژولين تيل از كشور فرانسه، اولين سخنران اين جلسه به هدف هاليوود در قهرمان پروري و مفهوم تروريسم اشاره كرد و گفت: هاليوود در ساخت آثار سعي مي كند ذهنيت ها را آماده كند و مخاطب را هدايت كند تا به اهدافش دست يابد. بنابراين بايد مسئله را جدي گرفت. جاه طلبي هاي آمريكا باعث مي شود تا مفهوم تروريسم را به جهان صادر كند.
وي ادامه داد: در آثار هاليوود از عنصر جذابيت استفاده مي شود كه مخاطره انگيز است. آن ها يك قرن است كه سرمايه گذاري كردند و از رسانه هاي جمعي و سينما بهره مي برند ما بايد بهترين استفاده را از اين كنفرانس داشته باشيم تا در پايان به نتايج مطلوبي دست يابيم. طالب زاده در تأكيد صحبت هاي تيل توضيح داد: ما بايد در اين كنفرانس ايده هاي مختلف را در كنار هم قرار دهيم و به نتايج خوبي دست يابيم. هاليوود از موضوعات جذاب استفاده مي كند و تهديد به شمار مي آيد زيرا آنها سعي دارند ايده هايشان را در مؤثرترين شكل ممكن منعكس كنند.
هاليوود و بهره برداري اقتصادي
كاتريناپالوو از كشور يونان در ابتدا به تاريخ، فرهنگ و تمدن غني كشور ايران اشاره كرد و گفت: ايران سرزميني با تمدني تاريخي و دانشمندان بزرگي چون ابوعلي سينا و ملاصدرا است و بزرگاني چون امام خميني(ره) در اين سرزمين حضور داشتند. يكي از مباحثي كه در فلسفه به آن اشاره شده است آموختن دانش در كنار تقوا است. هاليووديسم تنها يك صنعت است كه فيلم توليد مي كند و هنري را خلق نمي كند. فيلم هاي هاليوودي ارتباطي به هنر ندارد. اين فيلم ها مخاطب را تحت تأثير قرار مي دهند.
هاليوود متعلق به ايالات متحده آمريكا است و سازوكاري تبليغاتي را براي انتشار ديدگاه ها، عقايد و بهره برداري هاي اقتصادي دارد و ابزاري است تا مخاطب را تحت تأثير قرار دهد. در اين فيلم ها سعي مي شود تا فرهنگ مصرف گرايي تبليغ شود و محصولات در بازارهاي جهاني و داخلي به فروش برسد. همچنين سبك زندگي آمريكايي به مخاطب معرفي مي شود، مخاطبي كه ممكن است در جايي از دنيا زندگي كند كه حتي به درستي نتواند از منابع طبيعي استفاده كند.
وي در ادامه به اهداف هاليوود در ساخت آثارش اشاره كرد و گفت: جنگ به معني نقض حقوق و حمله است. وقتي ايالات متحده بخواهد كشوري را مورد حمله قرار دهد ابتدا ذهن مخاطب را تحت الشعاع قرار مي دهد تا اهدافش مورد پذيرش مخاطب قرار گيرد و هدف با كمترين مقاومت آن را بپذيرد. هاليوود ابتدا فرهنگ منطقه هدف را تحقير مي كند، حتي زبان و گويش منطقه را مورد تحقير قرار مي دهد. در مرحله بعدي دشمني براساس ملزومات ژئوپوليتيك ايجاد مي كند و از ابزار قهرمانپروري بهره مي برد و در نهايت كشور هدف را به گونه اي ترسيم مي كند كه افراد نياز به مراقبت هاي روان پزشكي دارند زيرا فكر مي كنند بايد غرب را نابود كنند.
پالوو در ادامه به هاليووديسم و تروريسم اشاره كرد و توضيح داد: مرحله سوم هاليووديسم، تروريسم است. كه تروريسم ريشه لغوي يوناني به معناي لرزش دارد و قرار است تروريسم اخلاق ايجاد كند و به عنوان ساز و كار تبليغاتي از آن در جهت نيل به اهداف استفاده نمايند و هرگونه مقاومت را از بين ببرد.
وي در ادامه به نقل قولي از امام خميني(ره) اشاره كرد و توضيح داد: امام خميني در صحبت هايشان مي گويند: قدرت و اتكاء به نفس قدرت معنويت جامعه را بالا مي برد و اين كمك به وحدت و انسجام مي كند. هاليوود با بهره برداري از هنر براي پيشبرد اهداف و انتظارات خود بهره مي برد. سعي مي كند از تراژدي كه ارسطو تعريف كرده استفاده كند و از آن تقليد كند تا در حقيقت يك ذهنيت هنري با آن اضافه شود و در بخش هاي مختلف به نمايش درآيد . فيلم هاي هاليوود روايتگر نوعي ترس و بيم است به نحوي كه عواطف و احساسات مختلف را بر بيانگيزد و تنوع فرهنگي را از بين مي برد.
هاليوود تهي است
محمدرضا اسلاملو، مستندساز ايراني، در ادامه پس از توضيح معناي هاليوود، گفت: هاليوود تهي است و مانند تكه چوبي است كه شعبده باز در دست دارد. تكه چوبي كه شعبده باز به هر حيله اي از آن استفاده مي كند.
زرادكو جياگورو از كشور بلغارستان در ارتباط با هاليوود و ايران هراسي سخن گفت: سينماي هاليوود به گونه اي عمل مي كند تا به صورت مستقيم و غيرمستقيم به ايران هراسي در دنيا دامن بزند. برنامه هاي متعددي در اين زمينه ساخته شده است و تصاويري غيرواقعي از فرهنگ و جامعه ايراني در آن به تصوير كشيده شده است مانند فيلم «بدون دخترم هرگز» كه در آن به نقض حقوق بشر در ايران و قوانيني سخت اشاره دارد.
طالب زاده به واقعيات جامعه ايران و اهميت كشور اشاره كرد و گفت: بايد آن روي سكه را ديد.ايران كشور مهمي است و كارهاي مهمي در آن صورت گرفته به همين دليل به غرب به طور جدي واكنش نشان مي دهد.
هاليوود و صهيونيسم
ماريا پوميه از فرانسه به هاليوود، صهيونيسم و تروريسم اشاره كرد و گفت: تلاش هايي صورت مي گيرد كه روح انساني از بين برود و مردم دچار وحشت ترور شوند. اين تصويري است كه هاليووديسم به خشن ترين شكل ممكن ترسيم مي كند تا روح انساني را تخريب نمايد. از سوي ديگر هولوكاست سلاح مهمي است كه هاليوود از آن براي تخريب معنوي انسان ها و به زنجير كشيدن آن ها بهره مي برد. هاليوود از اين روش استفاده مي كند تا سوالي درباره واقعيت هولوكاست صورت نگيرد.
وابسته سازي جهان
ماريان توتوئي (روماني) به مفهوم سينما و اهميت آن اشاره كرد و گفت: سينما امروز مهمترين وسيله براي انتقال مفاهيم است. تهيه كنندگان هاليوودي به عنوان كساني كه كسب و كار خوبي دارند به نحوي عمل مي كنند كه جهان را وابسته به توليدات خود نمايند و خوراك براي ذائقه هاي مختلف فراهم آورند و پارادوكس ايجاد كنند. كارگردانان هاليوود با روايت داستان هايي ساده و به دور از هرگونه پيچيدگي به طرح مسايل مي پردازند تا براي مخاطبان قابل فهم باشد و مفاهيمي كه مدنظر دارند به راحتي به مخاطب منتقل شود.
توان ايران براي مقابله
فرانچسكو كاندوني به كشورهايي كه در مقابل هاليوود مي توانند مقاومت كنند اشاره كرد و گفت: ايران يكي از كشورهايي است كه مي تواند با اتكا به فرهنگ و ارايه يك مدل فرهنگي درست به مقابله با هاليوود بپردازد و با وضعيت كنوني مقابله كند ما بايد به نقاط مشترك در اين باره برسيم، بايد به صورت جهاني تلاش كنيم تا با اين وضعيت مقابله كنيم. ما در غرب نمي توانيم به درستي عمل كنيم اما ايران از كشورهايي است كه مي تواند به خوبي با اين مسئله مقابله كند ما مي توانيم با افسانه ها و اسطوره هايي كه صهيونيست ها مطرح مي كنند، مقابله كنيم.

 



در انتظار توفان مي مانيم

آرش فهيم
هنوز در مركز جشنواره فجر (تالار همايش هاي برج ميلاد) اتفاق خاصي نيفتاده است. اوضاع تقريبا عادي است. تا ظهر روز دوشنبه كه اين مطلب نگاشته مي شود، فيلم ها متوسط يا كمتر از اين سطح بوده اند. تنها نكته قابل توجه شوك منفي ناشي از تماشاي فيلم نيكي كريمي است كه همه را دربرگرفته است. هيچ كسي از تماشاي «سوت پايان» كريمي راضي نشد. از بس كه فيلم سطحي و گل درشت و ضعيف بود.
امسال وضعيت اجرايي جشنواره حداقل درمركز آن منظم تر از سال گذشته است. البته جا به جايي فيلم ها، مثل هر دوره عذاب آور است. اين مسئله براي اهالي رسانه و روزنامه ها كه بايد مطالب و گزارش هاي خود را با زمان نمايش فيلم ها تطبيق دهند دردسرساز است.
يكي از ظرفيت هاي جشنواره فيلم فجر كه از آن استفاده درستي نمي شود، جلسات پرسش و پاسخ است. دراين جلسات، عملا چالشي به وجود نمي آيد و از مجريان هم خواسته مي شود كه از رفتن نشست به طرف چالش جلوگيري مي شود. به همين دليل كاركرد آن، در حد عكس گرفتن از عوامل توليد فيلم و ارائه گزارشي چند خطي درباره فيلم باقي مانده است. اين درحالي است كه كنار گذاشتن محافظه كاري و بازكردن فضاي تعامل ميان منتقدان و خبرنگاران با دست اندركاران توليد فيلم ها، باعث بازگويي بسياري از نكات شنيدني و خواندني مي شود و مي تواند گرما و تاثيرگذاري جشنواره را ارتقا دهد.
اي كاش مي شد در اين جلسات تريبون آزاد برقرار شود و افراد مجاز (نمايندگان رسانه ها و منتقدان) بتوانند مسائل و نكات مدنظر خود را طرح كنند و سازندگان فيلم ها را به پاسخگويي درباره كار خود وادارند. اين تمهيد حتي مي تواند باعث سخت گيرترشدن فيلمسازان و پرهيز آنها از راحت طلبي و ساده پسندي گردد.
سينماي اجتماعي بي هويت
در بيست و نهمين دوره جشنواره فيلم فجر، فيلم هايي با موضوعات اجتماعي زياد است؛ اين اتفاق خوبي است. چون ترسيم مسائل و موضوعات اجتماعي نشانه اي از پويايي هنرمندان و دغدغه آنها نسبت به جامعه و مردمشان است. به جز اين، فيلم هاي اجتماعي اگر واقعا دلسوزانه عمل كنند و حرف هاي مدنظر خود را به خوبي بزنند، مي توانند روي مردم و مسئولان تاثيربگذارند و برخي را از خواب غفلت بيدار كنند؛ اين خيلي خوب است.
اما مشكل اينجاست كه اكثر فيلم هاي اجتماعي كه در جشنواره مي بينيم، دچار نوعي سرگرداني و بلاتكليفي هستند. معلوم است كه مقصد و چشم انداز مشخصي ندارند. اين گونه كمبودها باعث بي خاصيت شدن حرف اين آثار مي شود.
مثلا فيلم «آقا يوسف» به كارگرداني علي رفيعي موضوع بسيار ملتهب و قابل تأملي را انتخاب كرده است. اما هيچ نگاه تحليلي و آرمان عميق و دقيقي در آن جاري نيست. يعني نه معلوم است كه رفيعي به چه چيز جامعه انتقاد دارد و نه مشخص است كه جامعه آرماني و شرايط مطلوب در نظر او چيست. در اين اثر صرفاً چند مشكل اجتماعي، اخلاقي و فرهنگي به طور دراماتيكي به تصوير درآمده است، اما فقدان يك «گره-مسئله» كه مانند نخ تسبيح همه مشكلات را به هم پيوند دهد و به انسجام برساند، فيلم را از تبديل شدن به يك اثر هنري اجتماعي ماندگار و تأمل برانگيز بازداشته است. اين سرگرداني فقط به محتواي فيلم محدود نمي شود، بلكه ساختار «آقا يوسف» هم دچار نوعي از هم گسيختگي است و آدم ها و ماجراها هر يك راه خودشان را مي روند و ساز خود را مي زنند. به همين دلايل، دومين فيلم علي رفيعي در سن 74 سالگي كه از فيلم اول او به مراتب ضعيف تر است، به عنوان يك فيلم بزرگ در تاريخ سينماي ايران ثبت نخواهد شد. اگر به فيلم هاي اجتماعي بزرگ و ماندگار تاريخ سينما هم در ايران و هم در جهان بنگريم، مهمترين شاخصه آنها برخورداري از هويت، مسئله و آرمان روشن و قابل لمسي است. مثلاً فيلم جاودانه «عصر جديد» به كارگرداني چارلي چاپلين داراي هدف مسئله و هدف معيني، يعني اعتراض به نظام سرمايه داري و ايجاد تلنگر به انسان ها براي برپا كردن شرايطي عادلانه تر است. يا فيلم هايي مانند «بچه هاي آسمان» و «آژانس شيشه اي» كه نام آنها در تاريخ سينماي ايران به عنوان فيلم هاي اجتماعي خوب ثبت شده، داراي پشتوانه عقيدتي راسخ و محكمي هستند. مخاطب به خوبي درك مي كند كه هدف اين فيلم ها انتقاد از برنامه هاي نوسازي اجتماعي-اقتصادي پس از جنگ است و چشم انداز آنها، احياي ارزش هاي اسلامي و انقلابي است (هرچند كه سازندگان اين دو فيلم هم به خاطر دورشدن از پندارهاي آرماني خود ديگر نتوانستند چنين شاهكارهايي را خلق كنند.)
اين موضوع درباره فيلم «برف روي شيرواني داغ» به كارگرداني محمد هادي كريمي نيز صادق است. اين فيلم فاقد شخصيت پردازي و انسجام نگاه و تفكر است. خودش آشفته است و مخاطبش را نيز دچار سرگرداني مي كند. اصلاً معلوم نيست «استاد» چه جور آدمي است. او بين مذهبي و سكولار بودن و بين انقلابي و ضدانقلاب بودن سرگردان است. اين فيلم حتي در داستان هم ناقص و ابتر است، چه رسد به محتوا.
احساسات معنوي و شاعرانه جاري در فيلم هم، بيشتر به معنويت اشرافي نزديك است. در تمام مدت «استاد» را مي بينيم كه در يك منزل مجلل و عريض و طويل ول مي گردد و براي خودش اشعاري را زمزمه مي كند! معلوم نمي شود كه آن چند جوانك كه به اصطلاح از مريدان استاد هستند، از كجا آمده اند و چرا همه زندگي شان را در منزل استاد مي گذرانند؟ در ميان آنها يك فرد ضدمذهبي كه دائم روحيات عرفاني استاد و دوستانش را تحقير مي كند چه نقشي دارد؟
فيلم مستند «جعبه سياه» در دقايقي كه به نمايش درآمده تا حدودي حال و هواي حاكم بر مركز جشنواره را تغيير داد. اولين فيلم به نمايش درآمده در آنجا بود كه رنگ و رويي آرمانگرايانه و بيداركننده داشت. حداقل تأثير فيلم محمدرضا اسلاملو اين است كه بخشي از خلأ شديد فيلم هاي آخرالزماني با ديدگاه اسلامي و شيعي را پرمي كند. و ديگر اينكه مثل برخي از آثار، خيانت در امانت محسوب نمي شود و ابزار و بودجه اي را كه در اختيار گرفته به بيهودگي صرف نكرده است. هرچند «جعبه سياه» هم يك فيلم متوسط است كه قدرت جريان سازي در فضاي رسانه اي را ندارد.
در انتظار طوفان
هنوز هم در انتظار نمايش فيلم هايي هستيم كه با حضور خود مركز جشنواره را به همهمه وادارند و روحي تازه به آن ببخشند. امروز فيلم «33 روز» جمال شورجه به نمايش درمي آيد و ما اميدوار هستيم كه اين اثر، وضعيت موجود را به هم بزند. موضوع خاص آن و همچنين فيلمسازي كه پشت دوربين قرار گرفته، همه را كنجكاو كرده است تا ببينند جديدترين كار جمال شورجه چه از آب درآمده است. فيلم حتماً مخالفيني هم خواهد داشت و احتمالاً نشرياتي چون «24 همشهري» و «فيلم» در ويژه نامه هاي پس از جشنواره خود حاضر نخواهند شد درباره آن سخني بگويند و آن را ناديده خواهند گرفت. از طرفي، «33 روز» در شرايطي در جشنواره به نمايش درمي آيد كه فيلم «نفوذي» هم به تهيه كنندگي شورجه در سينماهاي كشور در حال اكران است. قوت و قدرت نفوذي باعث شد كه توقع همه از شورجه بالا برود.
همچنين فيلم هايي در روزهاي آينده به نمايش درخواهند آمد كه حرف و حديث هاي فراواني را در پي خواهند داشت. پس در انتظار توفان باقي مي مانيم.

 



دو نگاه به دو فيلم چهاردرس فيلم خانم بازيگر
(درباره سوت پايان نيكي كريمي)

& محمدمهدي خالقي
زرشك مسين و نه حتي زرين بدترين صدابرداري سينماي ايران را مي توان پيشكش خانم بازيگر كرد. به قول مجيد مجيدي، صداهاي فيلم آنقدر چرك، گوش خراش و از هم گسيخته است كه جز محتوا، از سر و صداي فيلم هم سردرد مي گيري. به اين اضافه كنيد، تصاوير پرتكان و شلخته فيلم كه سردرد را مضاعف مي كند. حالا فكر كنيد فيلمي با چنين صدابرداري و صداگذاري افتضاحي، وقتي قصد پيام سياسي دادن با صدا داشته باشد، چه شاهكاري از آب درمي آيد. دو جا در نئورئاليستي ترين سكانس هاي مثلا اشك آور فيلم، صداي اخبار را مي شنويم كه درباره طرح هدفمندي يارانه ها صحبت مي كند. ما كه فهميديم، نتيجه هدفمندي يارانه ها، زندگي سگي است كه در فيلم مي بينيم. تا كر شود هر آن كه نتواند شنيد. از اين كه بگذريم، فيلم خانم بازيگر سه درس مهم دارد:
درس اول: اين درس را به ما پايين شهري ها مي دهد كه يك روشنفكر وقتي به اجبار ساخت يك فيلم فلسفي توي جامعه مي آيد، از جشن ميلاد يكي از ائمه شيعه، فقط رقص چراغ هاي رنگارنگ را مي بيند و بي سليقه و يا با هدف سياه نمايي رنگي! قصه قتل و تجاوز و نظر سوء و گريه و زاري را با درخشش نورهاي رنگي يك جشن ديني در شيشه ماشين تصوير مي كند. پس ما پايين شهري ها مي فهميم كه جز هدفمندي يارانه ها، دين و مذهب و اعتقادات هم باعث همين هايي مي شود كه در فيلم مي بينيم.
درس دوم: اين درس را به زوج هاي فيلم ساز بالاشهري مي دهد كه اگر مي خواهيد زهر خود به دين و اعتقادات مردم بريزيد، در قصه اي كه قرار است براساس احكام همان دين ، مادري دلسوز را به گناه كشتن يك مرد ظالم اعدام كنند، حتما بايد خانواده مقتول بي فرهنگ، متجاوز و ظالم را مذهبي، چادري، ريش دار و پاپتي و فقير و بي فرهنگ نشان دهيد- بدون توجه به اين نكته كه در قصه تان دختر مورد تجاوز و مادرش براي كارگري به خانه همان مقتول فقير بي فرهنگ رفته اند.
درس سوم:حتما و حتما اگر مي خواهيد درانتهاي فيلم تان به كلي پنبه دين را بزنيد، چرا راه دور مي رويد.از هاليوود كه فاخرترين سينما را دارد وام بگيريد و مثل جن گير كه با صداي اذان شروع مي شد و منشأ هرشري را دين اسلام مي خواند، درنماي اعدام مادر بي گناه، صداي ناخوشايند مكبر نماز جماعت زندان را روي نماي زندان بگذاريد كه همه به دين بگويند بد بد بد.

 



نگاهي به فيلم چشم شايد وقتي ديگر...

تقي دژاكام
ژوان سهرابي محقق فرهنگ شفاهي كرد با برديا همسرش كه يك كارگردان دست چندم فيلم هاي گيشه اي است دچار مشكل شده است؛ مشكل آنها هم اين است كه از ايجاد رابطه معقول حتي در حد گفت وگو با هم عاجزند. در اين ميان، بارداري ژوان و نيز بيماري سابقه دارش نيز مطرح مي شود و او حتي فرصتي براي مطرح كردن بارداري و بيماريش با برديا پيدا نمي كند. اين كلاف ارتباطي، وقتي پيچيده تر مي شود كه همين محقق بيمار، با قرائن آشكار و پنهاني در مي يابد كه برديا با يكي از دختران جواني كه براي تست بازيگري به دفتر فيلمسازيش آمده اند سر و سري دارد. او علاوه بر اينها عكس هاي ارتباط پنهاني آن دو را مي بيند، يك بار هم به طور تصادفي در خيابان آن دو را مشاهده مي كند. به همين دليل تمام وسايلش را جمع مي كند، اما پيش از رفتن هميشگي، براي گفت وگو و شايد تسويه حساب پيش دختر مزبور مي رود، اما يك اتفاق در حين درگيري با او، باعث مي شود هم دختري كه عاشق بازي در سينماست و هم ژوان و هم بچه اش از بين بروند.
جميل رستمي كارگردان اين فيلم، براي سومين ساخته خود ترجيح داده است به سراغ موضوعي برود كه پيش از او بارها در سينماي جهان استفاده شده است و در ايران مشخصا در 25 سال پيش با عنوان «شايد وقتي ديگر» با فيلمنامه اي قوي و بازي هايي قوي تر ساخته شد. فيلم چشم، دقيقا از همان داستان شايد وقتي ديگر بهره برداري كرده و مي توان گفت سوژه فيلم با هيچ توجيهي به دو نويسنده فيلمنامه تعلق اوليه ندارد. در شايد وقتي ديگر، مرد كه تصادفاً او هم در يك استوديوي فيلم هاي تلويزيوني كار مي كرد، در يكي از گزارش ها، همسرش را در كنار مرد ديگري مي بيند و تمامي شواهد و قرائن و تحقيقات بعدي او هم همين را نشان مي دهد. اما سرآخر معلوم مي شود آن كه مرد با «چشم» خودش ديده است، خواهر دو قلو و گمشده همسرش است و او نبايد به چشمش اعتماد مي كرده است. در آن فيلم، ماجرا با خوشي و كشف يك رابطه جديد پايان مي يابد. اما در اينجا فيلم ساز، ماجرا را برخلاف فيلمي كه از آن بهره گرفته است تغيير داده و نه تنها هيچ رابطه جديدي ايجاد نمي شود و ختم به خيري هم در كار نيست، بلكه تمام تلاش خود را كرده است تا پاياني تراژيك براي آن رقم بزند و به همين دليل، سه نفر را مي كشد! و براي اين كه بار تراژيك ماجرا خيلي عميق تر شود نام خانوادگي ژوان را هم «سهرابي» مي گذارد! اما اين كه اين پايان، باورپذير بوده است يا نه، شايد سوت و كف هاي طعنه آميز منتقدان و نويسندگان سينمايي در سالن برج ميلاد و حتي بازيگراني كه نيمي از سالن را پر كرده بودند پاسخي به اين سوال باشد؛ ابراز نظري عملي كه در چند جاي ديگر فيلم، و اتفاقا در جاهايي كه تصور مي شد فضا خيلي دراماتيك شده است صورت گرفت!
در بخش هايي از فيلم، به موضوعاتي چون فرهنگ واحد كردستان در شهرهاي مختلف ايران از كرمانشاه گرفته تا ايلام و سنندج و حتي خارج از ايران اشاراتي مي كند و در حقيقت به نوعي اين ماجراي تكراري اشتباه چشم را به صورت رمزآلود به مسئله مشكوك كردستان واحد نيز مرتبط كرده است و شايد پايان تلخ فيلم هم به نوعي مربوط باشد به تلخي ناممكن بودن اين اتحاد حداقل فرهنگي. به همين دليل، شايد كساني كه براي فيلم هاي اول و دوم اين فيلم ساز- كه آنها هم درباره همين مسئله كردستان وكردها بود- جايزه هاي فراوان داده اند خيلي خوششان نيايد كه اين مقدار ياس و نااميدي در سوژه هاي فيلم سازشان باشد! و اين قدر ماجرا نااميدكننده به پايان برسد! از سوي ديگر، اين فيلم نشان دهنده نخبگان و روشنفكراني ضعيف، بي ارتباط و پراشتباهي است كه همه آمال و آرزوها را به گور مي برند و در حقيقت اين فيلم تعريضي به اين نخبگان و روشنفكران است كه اگرچه تاريخ مي نويسند يا فيلم مي سازند اما چشمشان را بر روي حقايق بسته اند و اميدهاي كوچك خودشان را هم در نطفه خفه كرده اند و بر ماجرا مهر پايان زده اند.
نكته ديگر در همين باره اين كه فيلم ساز با گرفتن نماهاي درشت از همين چند شخصيت فيلمش، به نوعي كوشيده است تا ديدگاه هاي خود را براساس نوعي روانشناسي درونيات مطرح كند نه با نگاه جامعه شناسي و ارتباطات كلان. چرا كه در آن صورت لازم مي آمد فيلمش را با نماهايي از جمعيت و جامعه و مانند كليشه اين سال ها، با نمايي دور و بالا از شهر تهران شروع كند يا به پايان برساند در حالي كه اين كار را نكرده و فقط به سكوت و تنهايي و بي رابطگي آنها پرداخته است. اين نكته نشان مي دهد كه نگاه فيلم ساز اصلا متوجه توده مردم نبوده و نخبگان و روشنفكران را هدف قرار داده است.
يك نكته ديگر در اين باره وجود دارد و آن اين كه حتي فارغ از روانشناسي و جامعه شناسي، درونگرايي و برونگرايي، نخبگان و توده، اصلا فيلم ساز حتي بدبين تر از اين است كه يكي از اينها را محكوم كند. او معتقد است كه از اين محقق كردستان واحد، اساسا فرزندي متولد نخواهد شد. چرا كه او اعلام كرده است كه بيماري سابقه دار ژوان به گونه اي است كه اصلا نبايد باردار مي شد و طبق گفته پزشك، اگر هم باردار بشود بايد حتما ظرف يك هفته، بچه را نابود كند وگرنه جان خود مادر را خواهد گرفت. بنابراين جبر و اين تقديرگرايي، اصولا اين كه چه كسي يا كساني در اين ماجرا مقصرند وجهي ندارد و سهراب و رستمي وجود ندارد و اگر هم باشند تقديرشان بر نابودي است و به همين دليل معلوم نمي شود اين همه مقدمه چيني و صغرا و كبرا چيدن با چنين نتيجه قبلي محتومي براي چيست!؟
رستمي اعلام كرده است كه اين فيلم اولين قسمت از يك سه گانه با عناوين چشم، گوش و زبان است و به همين دليل معلوم است كه چه روندي براي فيلم هاي بعدي خود در نظر گرفته است. اما خوب است در پايان خوب از آب درنيامده همين فيلم تاملاتي داشته باشد تا همين اتفاق براي گوش و زبان او هم نيفتد.
بازي هاي فيلم به خصوص بازي لادن مستوفي در نقش رژان بسيار خوب و مهدي احمدي در نقش برديا تا حدي خوب بود و موسيقي فيلم هم توانسته بود همراهي خوبي با كار داشته باشد و در عين حال سوار بر آن نباشد. براي اين فيلم، دوربين نقش خيلي مهمي برعهده نداشته و براي تدوين آن هم خيلي سختگيري صورت نگرفته است. شايد فيلم ساز آن قدر كه دغدغه رساندن پيامش را داشته خيلي در بند خوب از آب درآمدن فني و تكنيكي فيلمش- بجز موسيقي- نبوده است.
راستي آقاي رستمي! خود شما هم يادتان باشد كه خيلي به «چشم»هايتان اعتماد نكنيد. ديديد وقتي آرزوهاي بادكنكي مرد فيلمتان كه در چهره آن كودك متجلي شد و وقتي آن آرزوهاي بادكنكي باد هوا شد، اهالي سينما و نويسندگان حاضر در سالن ميلاد چه كف مرتبي زدند!؟ اين كف زدن خيلي بامعني بود. شما هم مي توانيد فيلم ساز خوبي بشويد شايد وقتي ديگر...

 



جاي خالي تاريخ و جغرافيا (درباره خانه امن است)

جمله اي از شهيدآويني را به خاطر مي آورم- نقل به مضمون- كه بعضي ها سينما را با ديگر هنرها اشتباه مي گيرند. بعضي فيلم ها، موجوديت كامل يك فيلم سينمايي را به نمايش نمي گذارند. نقاشي هستند يا گرافيك، موسيقي و يا...
مشكل اصلي «خانه امن است» را بايد از اين زاويه بررسي كرد. يك سوژه خوب كه سعي دارد به زور دفاع مقدسي باشد. فيلم بيشتر يك تله تئاتر است تا فيلم سينمايي و اين از ضعف هاي كارگردان و بهتر است بگوييم ضعف هاي سينماي ايران در بازسازي درست فضاهاي تاريخي است. البته اين تنها مشكل فيلم نيست. تئاتر يا تله تئاتر متكي به درام است ولوكيشن محدود، كه عدم تنوعش را با درام، موسيقي، بازي و... جبران مي كند. اما فيلم از اساس مشكل قصه دارد. قصه يك فيلم بايد متكي به شخصيت باشد و يك ماجراي واحد كه خرده داستان ها آن را كامل مي كنند. اما در«خانه امن است» حاشيه جاي متن را گرفته و خرده داستان ها و خرده شخصيت ها جاي اصل را و فيلم نه شخصيت اصلي دارد و نه قصه محوري.
اين خانه... يك فيلم تاريخي است اما تاريخ ندارد. چند ديالوگ توصيفي و چند نشانه سطحي و كليشه اي از درياي تاريخي دهه شصت مثل ممنوعيت ويدئو، دست كاري شناسنامه، آژير قرمز و سفيد و ممنوعيت دختر بازي، كميته اي ها و... نمي تواند بازتاب تاريخي مناسبي براي آن برهه باشد. البته اين ناكافي بودن بيشتر از آن جاست كه فيلم جز تاريخ، جغرافيا هم ندارد. يك مكان بسته، بدون ارائه هيچ نشانه بيروني، درترسيم فضاي دهه شصت. نتيجه البته معلوم است. پلان هاي كشدار انتهايي و بسياري شخصيت ها و اتفاقات مضحك.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14