(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 3 اسفند 1389- شماره 19870

دنيا طلبي علت مخالفت با علي «ع»
راهبردهاي ستاد موسوي در انتخابات دهم

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




دنيا طلبي علت مخالفت با علي «ع»

در مورد اميرالمؤمنين(عليه السلام) «ناكثان» نمونه اي هستند از كساني كه حب دنيا موجب گرديد حق را فراموش كنند و با آن حضرت به مخالفت برخيزند. آنها اولين كساني بودند كه به مخالفت با آن حضرت پرداختند. در رأس اين گروه نيز سه نفر بودند كه آتش جنگ جمل به دست آنان برافروخته شد: زبير، پسر عمه پيغمبر(صلي الله عليه وآله) و علي(عليه السلام) و داماد ابوبكر؛ عايشه، همسر پيامبر(صلي الله عليه وآله) و طلحه، پسر عمه عايشه. زبير از كساني بود كه در زمان خلافت ابوبكر ابتدا با او بيعت نكرد و مي خواست با حضرت علي(عليه السلام) بيعت كند. او پسر عمه حضرت علي(عليه السلام) بود و در جنگ ها در كنار پيامبر(صلي الله عليه وآله) فداكاري ها و رشادت هاي بسياري از خود نشان داده بود. پس از كشته شدن خليفه سوم، طلحه و زبير از اولين كساني بودند كه با حضرت علي(عليه السلام) بيعت كردند. آنان پس از بيعت، دو درخواست از آن حضرت داشتند:
اول اين كه سهم آنها را از بيت المال به همان اندازه اي قرار دهد كه عمر تعيين كرده بود. عمر طبقه بندي خاصي براي مسلمانان تعريف كرده بود و بر آن اساس بيت المال را تقسيم مي كرد. مهاجرين اول و شخصيت هاي سرشناس، سهم بيشتري داشتند و كساني كه از مراتب پايين تري برخوردار بودند و اسم و رسمي نداشتند سهم كمتري مي گرفتند.
اميرالمؤمنين(عليه السلام) از ابتدا با اين تصميم مخالف بودند و فرمودند: پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) بيت المال را به طور يكسان تقسيم مي كرد. هم چنين هنگامي كه مردم با ايشان بيعت كردند، گفتند من بيعت شما را مي پذيرم به اين شرط كه بر اساس سنّت پيغمبر(صلي الله عليه وآله) رفتار كنم.
طلحه و زبير پس از بيعت با اميرالمؤمنين(عليه السلام) به آن حضرت گفتند: ما از سابقين مؤمنان و از نزديكان پيغمبر(صلي الله عليه وآله) هستيم و به اسلام خدمات فراواني كرده ايم؛ بنابراين در تقسيم
بيت المال همان گونه كه خليفه دوم عمل مي كرد، براي ما سهم بيشتري قرار بده! اميرالمؤمنين(عليه السلام) در پاسخ اين درخواست فرمودند: آيا شما زودتر ايمان آورده ايد يا من؟ آنها گفتند: البته شما! دوباره آن حضرت از آنها پرسيدند: آيا شما به پيغمبر(صلي الله عليه وآله) نزديك تر هستيد يا من؟ آنها گفتند: البته شما! حضرت فرمودند: سهم من از بيت المال همان است كه به ديگر مسلمانان مي دهم؛ بنابراين نمي توانم به شما بيش از آن بدهم. من بايد سنّت پيغمبر(صلي الله عليه وآله) را عمل كنم و نمي توانم طبقه بندي عمر را بپذيرم؛ زيرا خلاف شرع و بدعت است.
و اما درخواست دوم آنان اين بود كه حكومت عراق به زبير و حكومت يمن به طلحه واگذار شود. اميرالمؤمنين(عليه السلام) در پاسخ اين درخواست نيز فرمودند: بايد در مورد اين پيشنهاد بينديشم و بررسي كنم كه مصلحت چگونه اقتضا مي كند؛ هر كس اصلح باشد، او را تعيين خواهم كرد. با اين دو پاسخ اميرالمؤمنين(عليه السلام) ، آنها به اين نتيجه رسيدند كه نمي توان آن حضرت را به سازش واداشت. از اين رو غائله جمل را به راه انداختند.
بنابراين انگيزه اصلي سران جمل «سهم بيشتر از بيت المال» و «رياست» بود. البته اين كه آيا رياست را نيز براي به دست آوردن كسب اموال بيشتر مي خواستند و يا خود رياست براي آنها مطلوبيت داشت؛ براي ما روشن نيست. اما در همين باره توجه به اين نكته جالب است كه آنچه آنها از اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي خواستند اين بود كه براي دنياي آنان از دين خود بگذرد! و چه خيال باطلي! علي(عليه السلام) كه حتي ذره اي به فكر دنيا و رياست براي خودش نبود، چگونه ممكن بود كه دين خود را براي دنيا و رياست ديگران فدا كند؟! و به راستي بدا به حال كسي كه دين خود را از دست مي دهد تا ديگري به نان و نوايي برسد! گاهي ممكن است كسي از دين خود صرف نظر كند و گناهي را مرتكب شود تا خودش لذتي ببرد؛ اين كار ناداني و حماقت است و از ضعف ايمان ناشي مي شود؛ اما نهايت حماقت اين است كه انسان دين خود را براي دنيا و رياست و هوس هاي ديگران فدا كند! گاهي كساني زنده باد و مرده باد مي گويند براي اين كه ديگران به مال و مقامي برسند، حقي را ناحق كنند، بيت المال را با تبذير و اسراف مصرف كنند و احكام خدا را تعطيل نمايند!
اين نهايت حماقت است كه انسان براي رسيدن ديگران به تمايلات و آرزوهايشان آخرت خود را فدا كند! در طول تاريخ اين گونه اشخاص كم نبوده اند. آيا من و شما اين گونه نيستيم؟ آيا ما حاضر نيستيم دين خود را براي دنياي ديگران بفروشيم؟ پاسخ اين سؤال آسان نيست. ممكن است امروز پاسخ منفي به اين سؤال بدهيم، اما زماني نوبت امتحان ما نيز خواهد رسيد.
در هر صورت، مي توان گفت علت اصلي مخالفت با حضرت علي(عليه السلام) در بين سران و بزرگان قوم، چيزي جز «حب دنيا» و در رأس آن، علاقه به مال و مقام نبود. طلحه و زبير از خواص و نخبگان جامعه اسلامي آن زمان بودند. آنها از جمله اعضاي شوراي شش نفره اي بودند كه عمر براي انتخاب خليفه بعد از خود تعيين كرده بود. مي دانيم كه يكي از اعضاي آن شورا نيز حضرت علي(عليه السلام) بود. از اين رو در جامعه آن روز، طلحه و زبير هم تراز حضرت علي(عليه السلام) شمرده مي شدند. اما بعد از سال ها جهاد و فداكاري براي اسلام و خدمت به مسلمين، عاقبت آنها اين شد كه به سبب علاقه به مال و رياست، به مخالفت و جنگ با حضرت علي(عليه السلام) برخاستند.
اكنون ما بايد در احوال خود بينديشيم كه وضعمان چگونه است؟ آيا حب مال و مقام در قلب ما ريشه ندارد؟ به راستي اگر ما به جاي زبير بوديم چه مي كرديم؟ در مورد زبير جالب است كه بدانيم بر اساس نقلي، فاطمه زهرا(عليها السلام) به اميرالمؤمنين(عليه السلام) عرضه داشتند، اگر شما وصيت مرا نمي پذيريد، انجام آن را از زبير درخواست كنم! آري، چنين كسي حاضر شد رو در روي علي(عليه السلام) بايستد و با آن حضرت بجنگد! و آيا من و شما مطمئنيم كه ايمانمان از زبير محكم تر است؟!
دل بستگي به پول و رياست، نامطلوب و موجب هلاكت انسان است. اگر انسان به جمع كردن مال بپردازد و آن را به دست اهلش نرساند، مال پرستي است؛ و اگر كسي مقامي را كه لياقت آن را ندارد اشغال كند و آن را در اختيار كساني كه بهتر از او توانايي اداره آن را دارند قرار ندهد، حب مقام در قلب او رسوخ كرده است. چنين كسي مصلحت امت را فداي مصلحت و منفعت خود مي كند. البته از سوي ديگر نيز انسان مي تواند با بهره گيري از مال و مقام به ديگران خدمت كند و از آنها به عنوان وسيله اي براي عبادت استفاده كند. اگر اين گونه باشد، مال و مقام مطلوب است و بهره گرفتن از آن ايرادي ندارد.
يك نكته
نبايد فراموش كنيم كه سنّت الهي بر اين قرار گرفته است كه همه انسان ها امتحان شوند، و هيچ كس از اين امر استثنا نيست. گاهي برخي افراد ساده دل مي گويند: چرا بعد از رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله) خداوند مقدمات را به گونه اي فراهم نياورد كه حضرت علي(عليه السلام) خليفه شود و چرا با معجزه اي از علي(عليه السلام) حمايت نكرد؟ اين سخنان از سر ساده انديشي و از اين رو است كه به حكمت خداوند توجه نداريم. خداي متعال اين عالم را براي امتحان من و شما آفريده است: الّذ ي خلق الموت و الحياه ل يبلوكم؛1 با اين وجود آيا ممكن است از امتحان منصرف شود؟ البته مقصود خداوند از امتحان انسان ها اين نيست كه از باطن آنها آگاه شود. خداوند از درون همه ما مطلع است. مقصود خداوند از امتحان، فراهم كردن زمينه براي انسان ها است تا هركس جوهره خود را نشان دهد و آگاهانه راهي را انتخاب كند. از اين رو بايد شرايط به گونه اي مهيا شود كه هر كس بتواند با شناخت كافي راهي را انتخاب و با اراده خود از اوامر و نواهي خداوند اطاعت و يا با آنها مخالفت نمايد. اگر راه مخالفت بسته شود و فقط امكان پيروي از حق و حقيقت وجود داشته باشد، در اين صورت امتحان معني ندارد و مؤمن واقعي از منافق، و نيز درجات ايمان افراد مختلف بازشناخته نمي شود.
خلاصه اين كه، علت مخالفت خواص و نخبگان با حضرت علي(عليه السلام) حب دنيا بود. آنان هنگامي كه متوجه شدند علي(عليه السلام) دين خود را فداي هوس هاي ديگران نمي كند، با او به مخالفت برخاستند. آري، آن حضرت حتي به فكر لذت و مقام براي خودش نبود، چه رسد به اين كه دين خود را براي لذت ديگران فدا كند.
گفتار هشتم
اصول گرايي، شيوه حكومتي علي(عليه السلام)
قاطعيت علي(عليه السلام) در برخورد با معارضان حكومت اسلامي
در صدر اسلام، پس از آن كه مسلمانان از خلافت ديگران سرخورده شدند چاره اي جز اين نديدند كه دست نياز به سوي اميرالمؤمنين(عليه السلام) دراز كنند و از ايشان بخواهند كه امر حكومت وخلافت را عهده دار شوند. در اين مورد براي بسياري از جوانان و نوجوانان اين سؤال مطرح مي شود كه چرا اميرالمؤمنين(عليه السلام) بلافاصله و از همان آغاز خلافتشان با گروه هاي مختلف به مبارزه برخاستند؟ اصولا انگيزه آن حضرت از جنگ هاي مختلف دوران خلافتشان چه بود؟
صرف نظر از ويژگي هايي كه درباره عصمت ائمه(عليهم السلام) قايل هستيم و معتقديم كه هر آنچه انجام داده اند، از طرف خدا و وظيفه آنها بوده؛ وقتي به عنوان يك ناظر بي طرف سير حوادث را در زمان حكومت اميرالمؤمنين(عليه السلام) بررسي مي كنيم، از خود مي پرسيم آيا بهتر نبود كه آن حضرت با مخالفان خود به نحوي كنار مي آمدند تا جنگ هايي كه تقريباً تمام دوران حكومت اميرالمؤمنين(عليه السلام) را فرا گرفت به راه نمي افتاد؟ اگر آن جنگ ها نبود، آن همه مسلمان كشته نمي شد، آن همه اموال بيهوده از بين نمي رفت، آن همه فرزندان، يتيم و اين همه زن ها بي شوهر نمي شدند و آن همه ضررهاي اقتصادي به مردم و جامعه تحميل نمي شد. چرا اميرالمؤمنين(عليه السلام) با وجود همه اين مسايل جنگ را انتخاب كرد؟
همان گونه كه امروزه بعضي مي گويند، در آن زمان نيز گروهي مي گفتند، علي(عليه السلام) آدم خوبي است اما سياست بلد نيست و نمي داند چگونه بايد كشورداري كند! حضرت علي(عليه السلام) گاهي دردمندانه از اين قضاوت هاي سطحي و غيرمنصفانه شكايت مي كرد و به آنها پاسخ مي داد، كه برخي از آنها در نهج البلاغه آمده است.
اهميت اين بحث از آن جهت است كه مي توانيم با توجه به حوادث آن برهه تاريخي و فرمايش هاي مولا اميرالمؤمنين(عليه السلام) و سيره عملي و رفتار ايشان نسبت به آن حوادث، دواي درد روزگار خودمان را پيدا كنيم؛ يعني ببينيم اگر اميرالمؤمنين(عليه السلام) در اين زمان بود چگونه رفتار مي كرد. اين چيزي است كه ما به عنوان شيعه حضرت علي(عليه السلام) و كسي كه مي خواهد پيرو راه آن بزرگوار باشد، بايد بر اساس منطق روز بفهميم و به كار ببنديم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ملك (67)، 2.

 



راهبردهاي ستاد موسوي در انتخابات دهم

حميد رضا اسماعيلي
جمعيتي كه براي دفاع از طرفي كه «مظلوم» معرفي شده بود در روز 25 خرداد در خيابان آزادي تجمع كرده بود، بر اساس معيارهاي فرهنگ سياسي خود كه بي تفاوتي را سرزنش مي كند و دفاع از مظلوم را ترغيب مي كند، عمل كرد. همان فرهنگي كه در سال 57 انقلاب اسلامي را به وجود آورد و سپس هم تقويت شد. اصولاً انقلاب اسلامي در افزايش آگاهي سياسي ايرانيان و احساس مسئوليت آنان درباره تحولات سياسي و اجتماعي ايرانيان نقش مهمي بر عهده داشت. در واقع، جبهه تجديدنظرطلب با علم به اين موضوع و اصرار مؤكد بر «ادعاي تقلب» تلاش كرد از اين احساس راستين و آميخته شده با هيجانات و التهابات ايام انتخابات براي دستيابي به اهداف و منافع خود بهره برداري كند. در اين زمينه از تشكيلات ستاد انتخاباتي نيز كه در زمان هاي ديگر امكان تشكيل آن به سادگي ممكن نيست براي بسيج توده اي استفاده كرد. آنان همچنين از انگيزه هاي تاريخي موسوي نيز در اين باره استفاده كردند. در ادامه براي شناخت بيشتر از جزئيات اين حوادث به رفتارشناسي رهبران و پديدآورندگان آن مي پردازيم.
چنان كه پيشتر نيز ديديم تبليغات موسوي كه از فروردين 1388 به طور جدي آغاز شده بود و در ارديبهشت اوج گرفت. با سفرهاي تبليغاتي او و به منظور انجام سخنراني ها ادامه يافت. در اين سخنراني ها از بسيج نيرويي كه توسط ستادهاي انتخاباتي موسوي صورت مي گرفت، بهره برداري شد و تلاش مي شد هم پاي احمدي نژاد مراسم سخنراني موسوي شلوغ و پرجمعيت باشد، خواسته اي كه همواره فاصله زيادي تا واقعيت داشت.
ستاد موسوي براي انتخابات دهم رياست جمهوري از سه راهبرد كلان بهره برد: «تخريب رقيب»، «مظلوم نمايي» و «جذب نخبگان اجتماعي». پيگيري سياست هايي مانند سياه نمايي، تشكيل كميته صيانت از آرا و درج اخبار متفاوتي از حمايت چهره هاي فرهنگي و هنري از موسوي در ستاد موسوي مهم تلقي مي شدند. زيرا به خوبي سه راهبرد ياد شده را عينيت مي بخشيدند. 45 روز مانده به انتخابات كميته مشترك كروبي و موسوي براي صيانت از آرا به طور جدي فعاليت خود را آغاز مي كند و به جز فعالان جبهه دوم خرداد كه از سال 87 از مسئله امانت داري درباره آرا سخن مي گفتند، حتي هاشمي رفسنجاني در همين ايام از ضرورت صيانت از آرا در نماز جمعه سخن مي گويد.264
در واقع اين روند كه از چندين ماه قبل آغاز شده بود به تدريج افزون تر مي شود تا چهار روز مانده به انتخابات كه رئيس كميته مذكور، محتشمي پور، طي نامه اي به دبير شوراي نگهبان از احتمال بروز تخلفات گسترده ابراز نگراني مي كند. در سه روز مانده به انتخابات، نامه تحريك آميز و تهديدگونه هاشمي به رهبري منتشر مي شود و زهرا رهنورد در همايش «شكوه اراده مردم» به وزارت كشور درباره هرگونه تقلب در انتخابات هشدار مي دهد و برخي شركت كنندگان شعار «اگر تقلب بشه ايران قيامت مي شه» سر مي دهند. دو روز مانده به انتخابات نيز رئيس كميته صيانت از آرا، طي اطلاعيه اي خطاب به مردم و درخواست براي جلوگيري از هرگونه تخلف در انتخابات نوشت: «ملت شريف ايران! حضور هوشيارانه شما در مراقبت از آراي سرنوشت سازتان و مقابله با هر نوع تخلف و تقلب احتمالي كه خداي ناكرده مي تواند بر پيروزي تأثير بگذارد، ضروري و واجب است و نگاه تيزبين شما مردم آگاه، به ياري خداوند مي تواند اين احتمال را به صفر رسانده و از هرگونه تخلف پيشگيري كند... در خاتمه ضمن تشكر از گزارش دلسوزانه و دقيق شما مردم آگاه، پيروزي تان با انتخاب آقاي ميرحسين موسوي و نجات كشور از وضع كنوني را از خداي سبحان طلب مي كنيم.»265
در 21 خرداد، ضمن آن كه موسوي در بيانيه اي به طرفداران خود اطمينان مي دهد و مي نويسد «پيام هاي بي شماري از سوي اقشار مختلف شما مبني بر ابراز نگراني نسبت به شيوه برگزاري انتخابات و سلامت آن واصل مي شود، تمامي شما را به حسن ظن نسبت به برگزاركنندگان انتخابات دعوت مي كنم. ناظران كميته صيانت از آراي ستاد اينجانب با دقت كامل روند انتخابات را زيرنظر دارند و مستمر نتايج گزارش اين كميته را به اطلاع آنان خواهند رساند.« سايت كلمه بر اساس آنچه كه «يافته هاي نظرسنجي معتبر» مي خواند، مي نويسد ميرحسين موسوي با كسب 59 درصد آرا پيروز مرحله نخست انتخابات است.266
البته علاوه بر پيگيري سياست تشكيك در صحت انتخابات، عوامل ديگري نيز در باورپذيري اين ادعا در بخش هايي از جامعه شهري مؤثر افتاد: ضعف رسانه اي اصول گرايان، عدم جذب نخبگان اجتماعي توسط دولت و تمايل آنان به كانديداي رقيب و همراهي رسانه اي و تشكيلاتي نظام سلطه و دولت هاي استعماري از موسوي كه همگي در طبقات متوسط و بالاي شهري نفوذ داشتند. به هر حال روش تشكيك در سلامت انتخابات در روز رأي گيري نيز ادامه يافت. محمد خاتمي در هنگام انداختن رأي خود به صندوق گفت: «همه شواهد امر حاكي است كه مهندس موسوي انتخابات را برده است، اما من پيشگو نيستم.» عفت مرعشي، همسر هاشمي رفسنجاني، در هنگام انداختن رأي خود به صندوق بيان كرد: «من به ميرحسين رأي دادم در صورتي كه تقلب انجام نشود، مطمئن هستم كه ميرحسين رأي مي آورد... اگر تقلب شود، به خيابان ها بريزيد.» به اين موارد مي توان پيام تشكر ميرحسين موسوي به مردم و اعلان برگزاري جشن پيروزي پيش از پايان رأي گيري و در عصر انتخابات را نيز افزود.267
لذا با چنين رويكردي در پيش از انتخابات و زمان تبليغات دور از انتظار نبود كه ميرحسين موسوي و جريان سياسي حامي او در صورت رأي نياوردن وي نتيجه انتخابات را نپذيرند و براي فرافكني علل شكست و عدم پذيرش تعهد آن، سخن از تقلب به ميان آورند.
در واقع براي جريان قدرت طلب تحمل احمدي نژاد براي چهار سال ديگر سخت و غيرقابل باور بود. آنها چهار سال گذشته را به اميد چنين روزي سپري كرده بودند تا براي نخستين بار در جمهوري اسلامي شخص رئيس جمهور براي بار دوم رأي نياورد. اما انتخاب مجدد احمدي نژاد و تصور رياست هشت ساله او به معناي تعميق اصلاحات ساختاري بود كه گروه هاي ذي نفوذ چندان رغبتي به آن نداشتند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
264 . روزنامه اعتماد ملي؛ 7/2/1388.
265 . پايگاه اينترنتي كلمه، 18/3/1388 و 20/3/1388.
266 . پايگاه اينترنتي كلمه؛ 21/3/1388.
267 . شبكه خبري برنا؛ 22/3/1388 و پايگاه اينترنتي كلمه؛ 22/3/1388.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14