(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 3 اسفند 1389- شماره 19870

جزييات مهلت تعيين تكليف وضعيت مشموليت براي مشمولان
نگاهي به جامعه امن و رابطه آن با سلامت خانواده
امنيت مهمترين شرط بقاي يك جامعه سالم
پرونده توپولف براي هميشه بسته شد
پل هاي مكانيزه آرزوي عابران پياده



جزييات مهلت تعيين تكليف وضعيت مشموليت براي مشمولان

هر فرد ذكور ايراني كه برابر مقررات به سن مشموليت مي رسد بايد در مهلت هاي تعيين شده، وضعيت مشموليت خود را روشن كند در غير اين صورت وارد غيبت خواهد شد.
برابر مقررات موجود، آخرين مهلتي كه براي معرفي مشمولان به مراكز وظيفه عمومي تعيين شده به شرح زير است:
1- مشمولان زير ديپلم حداكثر تا نوزدهم ماه تولد در سال اعزام.
2- مشمولان زير ديپلم كه بصورت حضوري مشغول به تحصيل بوده و سال اعزام آنان سپري شده است، در صورت ترك تحصيل حداكثر تا 4ماه مهلت دارند كه وضعيت مشموليت خود را روشن كنند.
3- مشمولان ترك تحصيل يا اخراجي پيش دانشگاهي در دي ماه بعد از سال اعزام، حداكثر تا 18 تيرماه سال بعد از ترك تحصيل يا اخراج.
4- مشمولان فارغ التحصيل ديپلم كه مدرك خود را حداكثر تا پايان 22 سالگي و مشمولان فارغ التحصيل پيش دانشگاهي كه مدرك خود را حداكثر تا پايان 24 سالگي بصورت پيوسته و حضوري و با داشتن معافيت تحصيلي اخذ كرده باشند، آخرين مهلت تعيين وضعيت مشموليت آنها به اين شرح است:
فارغ التحصيلان خرداد متولد سه ماهه اول سال، حداكثر تا 18 آبان سال اخذ ديپلم يا سال اعزام.
فارغ التحصيلان خرداد متولد سه ماهه دوم سال، حداكثر تا 18 آذر سال اخذ ديپلم يا سال اعزام.
فارغ التحصيلان خرداد متولد سه ماهه سوم سال، حداكثر تا 18 دي سال اخذ ديپلم يا سال اعزام.
فارغ التحصيلان خرداد متولد سه ماهه چهارم سال، حداكثر تا 18 بهمن سال اخذ ديپلم يا سال اعزام.
فارغ التحصيلان شهريور متولد هر فصل از سال، حداكثر تا 18 اسفند سال اخذ ديپلم يا سال اعزام.
فارغ التحصيلان آذر يا دي متولد هر فصل از سال، حداكثر تا 18 مهرماه سال بعد از اخذ ديپلم يا سال اعزام.
5- مشمولان فارغ التحصيل دانشگاه ها در صورت فراغت از تحصيل حداكثر تا 6ماه مهلت دارند كه وضعيت مشموليت خود را روشن كنند.
تذكر1: مشمولاني كه پس از اتمام سقف سنوات تحصيلي (سنوات مجاز+ سنوات ارفاقي كميسيون موارد خاص) فارغ التحصيل مي شوند بايد بلافاصله خود را براي روشن شدن وضعيت مشموليت معرفي كنند. (اين قبيل مشمولان داراي مهلت 6ماهه پس از فراغت از تحصيل نيستند.)
تذكر2: دانشجويان مقاطع تحصيلي پيوسته كارشناسي، كارشناسي، ارشد و دكتري كه با دريافت مدرك مقطع پايين تر فارغ التحصيل مي شوند، حداكثر تا 4ماه فرصت دارند كه وضعيت مشموليت خود را روشن كنند.
6- مشمولان دانشجو در صورت ترك تحصيل، انصراف يا اخراج از دانشگاه، حداكثر تا 4ماه مهلت دارند كه وضعيت مشموليت خود را روشن كنند.
7- مشمولاني كه در دانشگاه هاي خارج از كشور به تحصيل اشتغال دارند در صورت فراغت از تحصيل، انصراف، اخراج يا ترك تحصيل، حداكثر يكسال مهلت دارند تا وضعيت مشموليت خود را روشن كنند.
تذكر: زمان هاي تعيين شده، آخرين مهلت براي معرفي مشمولان است و با گذشت حتي يك روز از اين مهلت ها، مشمول وارد غيبت خواهد شد. بنابراين به مشمولان توصيه مي شود حداقل 15 روز قبل از انقضاي مهلت با مراجعه به يكي از دفاتر پليس+10 و ثبت درخواست خود، وضعيت مشموليت خود را مشخص كنند.

 



نگاهي به جامعه امن و رابطه آن با سلامت خانواده
امنيت مهمترين شرط بقاي يك جامعه سالم

مهدي فرخي
تغييرات و تحولات اجتماعي در هر عصر و زماني (صرف نظر از جغرافياي وقوع) علي رغم خصوصياتي متفاوت و گاهي حتي متضاد، با برخورداري از يك خصيصه مشترك شرايطي ويژه و فوق العاده در جامعه ايجاد مي كنند كه در نگاه متفكرين علوم انساني در رديف بحران هاي اجتماعي قرار مي گيرند.
تعريف امنيت در قانون به معني نبود تهديد است. در گذشته هاي دور امنيت فقط به معني نبود تهديد نظامي تلقي مي شد. ولي امروز مؤلفه هاي امنيت زياد شده و تمامي ابعاد سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي را شامل مي شود و يا به عبارت ديگر، توان يك ملت يا يك فرد در حفظ ارزش هاي داخلي در مقابل تهديدات خارجي را امنيت مي گويند.
ثبات اداري يك كشور مردم را به داشتن امنيت و نظم اميدوار مي سازد و اجراي عادلانه قوانين مؤثرترين گام در راستاي ايجاد امنيت و القاي آن به فرد فرد مردم خواهد بود. ناگفته نبايد گذاشت كه امنيت يك پروژه مورد هدف نيست بلكه زمينه ساز براي اهداف ديگر يك كشور است كه اين اهداف تطبيق قانون، تامين عدالت، رشد تعليم و تربيت، رشد اقتصادي را دربرمي گيرد.
ناهنجاري هاي ايجاد شده ناشي از وقوع تحولات و دگرگوني در جامعه به تخريب، نابودي و در نهايت تغيير ساختارهاي برجاي مانده از ساليان دراز منتهي مي شود و كوتاهي و بلندي زماني كه براي تكميل اين روند طي مي شود، به نوعي مي تواند گوياي توفيق يا عدم توفيق رسيدن به همه يا برخي از اهداف تعيين شده در تغيير و تحولات باشد.
بديهي است حصول نتايج مورد نظر از ايجاد تغييرات، مستلزم گذشت زمان در مسيري طبيعي و برنامه ريزي شده و تحت نظارت در چارچوب اهدافي جامع براي ايجاد تعادل و موازنه اي جديد در تعاملات و مناسبات اجتماعي است.
زخم هاي ايجاد شده در پيكره قديمي جامعه كه وقوع تحولات اجتماعي و بحران هاي ناشي از آن آنها را نمايان مي كند، در عين حال نيازمند ترميم و درمان است تا وضعيت اجتماعي در شرايط تازه بنياد شده به تعادلي برسد كه احياي فعاليت ها و تحكيم مناسبات اجتماعي در سايه آن ميسر شود.
در ميان عوامل گوناگوني كه در كوران بحران هاي اجتماعي، شكل دهنده جريانات مي شوند و پايه هاي اوليه ساخت و سازهاي تازه را مي سازند، «امنيت» يا به عبارتي «احساس امنيت» جايگاه خاصي دارد.
در ميان تعريف هاي مختلف از مفهوم امنيت وجوه مشتركي وجود دارد كه در عبارت زير قابل تلخيص است:
امنيت شرايطي است كه در چارچوب آن فرد در مقابل خطرات، تهديدات و زيان هاي ناشي از زندگي اجتماعي، مورد حمايت جمع (جامعه) قرار مي گيرد.
امنيت نيازي بنيادين و پايدار است كه برآورده شدن ساير نيازهاي جمعي نيز به وجود آن بستگي دارد.
انسان كه به اقتضاي خلقتش اجتماعي آفريده شده و ناچار از وابستگي به «ديگري» و «ديگران» است، در طول تاريخ حيات پرفراز و نشيب خود در تامين آرامش داخلي و آسايش اقتصادي و ايمني در برابر تهديدات بيروني، تمهيدات فراواني انديشيده و ابتكارها و خلاقيت هاي تكامل يافته خود را براي فراهم كردن وسيله هاي گوناگون براي رسيدن به اين مقصود به كار گرفته است.
تدوين چارچوب هاي مختلف انضباطي و وضع قوانين و مقررات جمعي منتهي به ايجاد حكومت براي اداره جامعه از جمله مهمترين ابزار و وسائلي است كه براي تامين نيازهاي امنيتي به جامعه بشري معرفي شده است. مجموعه اين ابتكارها و خلاقيت ها در نهايت به ايجاد و گسترش چتري حمايتي منجر مي شود كه در سايه آن فرد و جامعه به بقا و حيات خود تداوم مي بخشند و در نبود آن به وضعيتي مي رسند كه در تعاريف ارائه شده توسط متفكرين اجتماعي به آن Anomie (نوعي بي قانوني و عدم تعادل در شرايط اجتماعي) اطلاق مي شود.
در غيبت آنچه «امنيت» خوانده مي شود، ترس و وحشت و بي اعتمادي و سردرگمي حاكم مي شود و هر يك از افراد جامعه نگران از سرنوشت و جايگاه خود در اين شرايط، تنها به نجات خويش مي انديشد و فارغ از هرچه بر جمع مي گذرد، درصدد يافتن راه هايي براي به در بردن خود از مهلكه مي افتد و به بهاي ناديده انگاشتن حق و حقوق ديگران، بر اولويت خواسته هاي فردي خود تاكيد مي كند.
تضارب و تقابل اين خواسته هاي فردي كه به عدد جمعيت موجود در جامعه اي دستخوش بي وزني و بي قانوني مي تواند متفاوت و متعدد باشد، ميخ هاي چسباننده ديوارهاي اجتماعي را از جاي مي كند و به ناهنجاري هايي ميدان مي دهد كه به تشديد ناامني و تقويت تفكر «هر كس براي خود» و «همه براي من» مي انجامد.
در چنين شرايطي فرد كه از هر طرف خود را در معرض تهديد مي بيند به فكر ايجاد سپر دفاعي مي افتد و براي حفاظت از خود و آنچه او عزيز مي پندارد، و در غياب قانون و مقرراتي كه ضامن بقاي جمع است، به هر وسيله اي كه او را از خطر دور كند متوسل مي شود ودر اين راه به آنچه نمي انديشد (يا در خوش بينانه ترين حالت جزيي آخرين انتخاب هاي او قرار مي گيرد) مشروعيت و مقبوليت و حقانيت وسيله اي است كه براي اين حفاظت و صيانت نفس در نظر مي گيرد.
اهميت وجود «امنيت» در زندگي جمعي تا حدي است كه برخي متفكران اجتماعي در تعاريف خود كلمه «امنيت» را مترادف با مفهوم «سلامتي» به كار گرفته اند و وجود آن را ضامن بقا و پايداري جامعه سالم پنداشته اند.
در عين حال اين نكته نيز قابل تأكيد است كه «احساس امنيت» هميشه رابطه اي مستقيم باامنيت واقعي ندارد و وجود و يا عدم وجود آن (احساس امنيت) لزوماً به معناي بهره مندي يا محروميت از امنيت واقعي نيست.
در جايي كه وجود «امنيت» در جامعه تعاملات اجتماعي را در مسيري طبيعي و واقعي قرار مي دهد، «احساس عدم امنيت» (فارغ از بود ونبود واقعي امنيت) مي تواند حركت ها و جريان هاي طبيعي را در جامعه دچار اختلال كند.
جامعه اي كه اهداف و برنامه هاي مشترك در آن تعريف نشده و يا تعريف شده آن تحميلي و نامقبول است و فراواني خواسته ها طبعاً راه هاي ناهمگوني براي رسيدن به مقصود براي آن فراهم مي كند، به ميدان رقابتي تبديل مي شود كه قواعد آن را ميزان توانايي هاي گروه و دسته پيروز تعيين مي كند.
در نبود قواعد و قوانين مورد قبول همه، آنچه بيش از هر عامل تعيين كننده اجتماعي رخ مي نمايد، بي راهه ها و ميان برهايي است كه راه رسيدن به خواسته ها را تسهيل و تسريع مي كند. در چنين وضعيتي كه هدف (فردي) توجيه كننده وسيله و ابزارش مي شود «اخلاق جمعي» كه از تبعات مهم احترام به قانون است، به محاق مي رود و هر خصيصه منفي شخصيتي كه فرد را آسان تر و سريع تر به مقصد مي رساند، به نردباني تبديل مي شود كه راه صعود به قله خواسته ها را براي او هموار مي كند.
امنيت اجتماعي به معناي تمهيد فضا و ابزارهاي لازم براي ابراز وجود و طرح نظر گروه هاي مختلف اجتماعي از قبيل زنان، جوانان، اقوام و اقليتها، هنگامي مؤثر و مطرح است كه به عنوان يك امر گريزناپذير يا يك ارزش پذيرفته شود.
امنيت اجتماعي مورد نظر، اطمينان خاطر جامعه در قبال تحولات عادي و تحركات عمدي معطوف به سلامت و هويت خود است. همان گونه كه ديده مي شود در اين تعريف، هويت گروهي فقط يكي از منابع نگراني جامعه است.
براساس اين تعريف، موضوع امنيت اجتماعي در ايران فقط گروه نيست بلكه فرد نيز به عنوان عضو گروه و مؤلفه سازنده جامعه در شمول امنيت اجتماعي قرار مي گيرد. همچنين افراد و گروهها، هم دغدغه موجوديت خود را دارند و هم نگران هويت و انسجام جمعي خود مي باشند.
عناصر اصلي امنيت اجتماعي در ايران با فرض نسبي بودن، تنوع، قابل كنترل بودن، تغيير و چند وجهي بودن مفهوم امنيت اجتماعي در ايران، مهمترين دغدغه هاي ايرانيان (در سطح فردي و گروهي) به ترتيب وزن و نقش موثر، عبارتند از:
فقر اقتصادي، اعتياد، خشونت خانوادگي، فساد و فحشا، بي اعتمادي، هويت خواهي، تبعيض، نظام تامين اجتماعي، جنايات سازمان يافته، مسائل زنان و بيماريها و اختلالات رواني
امنيت اجتماعي و مولفه هاي آن مانند انسجام گروهي، نظم عمومي، سلامت و مهارت افراد، اميد به زندگي و امنيت هويت، نقش مهمي در بقاء و بالندگي ملتها دارند.
راهكار براي حفظ ثبات امنيت اجتماعي
امنيت نخستين و مهمترين شرط يك زندگي سالم اجتماعي است. مي گويند: اصولا تا جلوي مفسدان را با قاطعيت و به وسيله نيرومندترين سدها نگيرند جامعه روي سعادت را نخواهد ديد.
از اين رو حضرت ابراهيم(ع) هنگام بناي كعبه نخستين چيزي كه از خدا براي آن سرزمين تقاضا كرد نعمت امنيت بود. سخت ترين مجازاتها در فقه اسلام براي كساني در نظر گرفته شده كه امنيت جامعه را به خطر مي افكنند. اين شدت عمل فوق العاده كه اسلام در مورد محاربان به خرج داده، براي حفظ خون بي گناهان و جلوگيري از حملات و تجاوزهاي افراد ظالم، زورمند به جان، مال و نواميس مردم بي گناه است.
كساني كه مي خواهند سرزميني آباد، آزاد و مستقل داشته باشند بايد قبل از هر چيز به مسئله امنيت بپردازند، سپس مردم را به آينده خود اميدوار سازند و به دنبال آن چرخهاي اقتصادي را به حركت درآورند.
اسلام مي خواهد در جامعه امنيت كامل حكمفرما باشد، مردم به يكديگر هجوم نبرند و از نظر زبان، انديشه و فكر در امان باشند.
اگر آحاد مردم به راستي از ايمان الهي برخوردار باشند، جامعه اي پاك و دور از هرگونه تشتت و انحراف خواهند داشت. آنهايي كه از ويژگي هاي ايمان مذهبي برخوردارند، به تشكيل جامعه سالم كمك مي كنند كه در آن افراد، قوانين و حقوق و حدود يكديگر را محترم مي شمارند و عدالت را امري مقدس به حساب آورده به يكديگر اعتماد و اطمينان مي كنند. ضمانت اجراي قانون در چنين جامعه اي ترس از پليس و عوامل تنبيهي نيست، بلكه كيفيات روحي و ايمان افراد آن است. هدايت جامعه در پرتو هدايت و رشد فردي حاصل مي شود و تنها ايمان مذهبي است كه مي تواند با حفظ جواب مشخصي، روابط افراد را سامان بخشد و اهداف حاكم بر اين روابط را متعالي سازد. منطق اجتماعي اسلام، سلامت جامعه را تابع رفتار ايماني افراد مي داند و آنها را پيكره واحدي به حساب مي آورد كه هر قسمت از آن بر قسمت هاي ديگر تاثير مي گذارد.
در هر جامعه اي پديده هاي اجتماعي، بزهكاريها، ناهنجاريها و ساير مسائل وجود دارد. جامعه يك سيستم است. اين سيستم در برابر وقايع و پديده هايي كه نظم آن را تهديد مي كند، واكنش نشان مي دهد و به دفاع از خود مي پردازد. پس اگر در جامعه، جنايتي صورت بگيرد واكنش جامعه طبيعي است. در اين ميان اگر كارشناسان كارشان را خوب انجام دهند مي توانند به جامعه و عناصر تامين كننده امنيت آگاهي دهند و مردم با واقعيت موجود آشنا مي شوند.
از عوامل موثر در برقراري امنيت، نقش مشاركت مردم است. مسئله امنيت اجتماعي به عنوان يك امر اجتماعي به طور كامل وابسته به مشاركت مردم است. اين بدان معنا نيست كه بگوييم دولت مسئول نيست، چنان كه شرح وظايف برخي از سازمانها، ايجاد امنيت مطرح شده است مثل سازمان هاي نظامي و انتظامي.
خانواده و گروه هاي آموزشي، وسايل ارتباط جمعي و احزاب، همه و همه در ايجاد امنيت اجتماعي نقش دارند و هرچه مسئوليت آنها بيشتر شود، ماموريت دولت كم مي شود.
دولت بايد مديريت و برنامه ريزي توسعه امنيت اجتماعي را داشته باشد و نمي تواند خودش كارگزار و همه كاره امنيت اجتماعي باشد. هرچه مشاركت مردم و نهادهاي مدني بيشتر باشد، شاهد كاهش آسيب هاي اجتماعي خواهيم بود.

 



پرونده توپولف براي هميشه بسته شد

سعيد مؤذني
توپولف هاي روسي تا چند روز ديگر به طور كامل از ناوگان هوايي ايران حذف مي شوند و ديگر اثري از آنها در آسمان ايران نخواهد بود. در اين گزارش به مهمترين مواردي كه اين اقدام را منطقي و حتي ضروري مي كند، پرداختيم.
پس از مهلت سازمان هواپيمايي كشوري براي زمين گيري توپولف ها به ايران ايرتور به عنوان ايرلايني دولتي و شركتي كه بيشترين تعداد توپولف را در ناوگان هوايي خود دارد و همچنين ديگر شركت هاي هواپيمايي داراي توپولف (كيش اير، تابان، كاسپين)، مقرر شد با همكاري اين سازمان، هواپيماهاي بوئينگ md كه حدود 160 نفر ظرفيت دارد، تا اول اسفندماه سال جاري، به تدريج جايگزين توپولف هاي 154 ايرلاين هاي داخلي شود.
از سوي سازمان هواپيمايي كشوري، پايان بهمن ماه امسال زمان قطعي براي ايرلاين ها تعيين شده است تا تمامي توپولف هاي 154 خود را زمينگير كنند؛ البته به عقيده سازمان هواپيمايي خطرات احتمالي كه ممكن است جان مردم را تهديد كند با خروج توپولف از ناوگان برطرف مي شود.
شركت هواپيمايي ايران ايرتور 13 فروند توپولف در ناوگان خود داشت كه 5 فروند آن هم اكنون با هواپيماهاي md جايگزين شده است.
بعد از ايران ايرتور، شركت هاي هواپيمايي كاسپين با يك فروند، كيش اير با دو فروند و تابان با يك فروند توپولف در رتبه هاي بعدي قرار دارند.
توپولف گريزي از چه زماني نمايان شد؟
موضوع الزام خروج توپولف هاي 154 از ناوگان هوايي كشور، پس از سانحه توپولف شركت كاسپين در قزوين جدي تر شد.
در 24 تيرماه سال گذشته يك فروند توپولف 154 مسير تهران- ايروان، به دلايل نامعلومي 12 دقيقه پس از برخاستن از فرودگاه بين المللي امام خميني(ره) در نزديكي روستاي فارسيان قزوين سقوط كرد و تمامي مسافران آن جان باختند.
سقوط آزاد توپولف در قزوين و بروز اين سانحه بي سابقه در تيرماه سال گذشته، يكي از استثنائات صنعت هواپيمايي دنيا بود؛ در اين سانحه موتور شماره يك توپولف مذكور به دليل عيب كارخانه اي دچار آتش سوزي شد و هواپيما سقوط عمودي داشت.
بلافاصله پس از وقوع اين حادثه، بررسي سانحه سقوط توسط سازمان هواپيمايي كشوري ايران نهايي و به روس ها اعلام شد اما كارخانه سازنده روس و سازمان هوايي روسيه در اين باره جوابي نداده اند كه اين امر يكي از دلايلي است كه سازمان هواپيمايي ايران تصميم به خروج توپولف از ناوگان هوايي كشور گرفت.
البته براساس جمع بندي هاي صورت گرفته قطعا توپولف 154 عيب موتوري و كارخانه اي داشته است. اما شركت سازنده توپولف و سازمان هواپيمايي كشوري روسيه در ارسال علت وقوع سانحه توپولف كاسپين با تعلل رفتار مي كند.
بنا به گفته رئيس سازمان هواپيمايي كشوري، اين سازمان زماني استفاده از يك مدل هواپيما را رد مي كند كه يا پشتيباني آن هواپيما توسط شركت سازنده صورت نگيرد و يا ايمني هواپيما توسط كارخانه سازنده تأييد نشود؛ سازمان هواپيمايي كشوري ايران بدان دليل اقدام به زمين گيري توپولف ها كرده است كه پشتيباني آن توسط شركت سازنده مطلوب نبود.
همگان بر اين امر اذعان دارند كه شركت سازنده روسي توپولف هاي 154 در صورت اعلام رسمي عيب كارخانه اي موتور شماره يك توپولف هاي توليدي خود، بايد تمامي اين مدل هواپيما موجود در دنيا را جمع آوري كرده و رفع عيب كند؛ قطعاً اين امر براي كشور و كارخانه سازنده روس بسيار هزينه بر است .بنابراين از آن طرف روس ها نيز ترجيح مي دهند علت وقوع سانحه توپولف را اعلام نكنند.
بنابراين گزارش توپولف اين بار در خارج از مرزهاي ايران دسته گلي تازه به آب داد، لخ كاژينسكي، رئيس جمهوري لهستان در سانحه سقوط هواپيماي توپولف 154 در غرب روسيه به همراه همسرش كشته شد؛ همه مسافران و خدمه اين هواپيما كه از ورشو، پايتخت لهستان به مقصد اسمولنسك در روسيه پرواز كرده بود در اين سانحه كشته شدند.
9دليل كه زمين گيري توپولف ها را الزامي مي كند
بنابراين گزارش به دلايل متعددي زمين گيري توپولف هاي ناوگان هوايي كشور بايد صورت گيرد كه در زير برخي از اين موارد به اختصار آمده است:
1) از بهمن ماه سال گذشته ايرلاين هاي داراي توپولف موظف به زمينگير كردن توپولف هاي 154 خود بودند و طبق گفته هاي رئيس سازمان هواپيمايي كشوري اگر مي خواستند ظرف اين يك سال هواپيما نيز بسازند قطعاً مي توانستند.
2) 17 فروند توپولف 154m در ناوگان هواپيمايي كشور فعال است و مجوز فعاليت آنها تا پايان بهمن ماه سال جاري صادر شده است؛ طبق اعلام رسمي سازمان هواپيمايي كشوري قطعاً از اين تاريخ به بعد به هيچ عنوان مجوز فعاليت توپولف ها در ناوگان هوايي كشور صادر نمي شود و سازمان هواپيمايي كشور براي انجام اين كار عزمي جدي دارد.
3) طي يك سال اخير 37فروند هواپيما به ناوگان هواپيمايي كشور افزوده شده است؛ با زمين گير كردن 17فروند توپولف موجود در ناوگان هوايي كشور در واقع 3هزار و 100صندلي پرواز از ناوگان هوايي حذف مي شود اما بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه طي يك سال اخير 37فروند هواپيما به ناوگان هوايي كشور افزوده شده است كه مطابق با 5هزار و 600صندلي پرواز است؛ يعني در واقع 2هزار و 500صندلي پرواز نيز بيشتر خواهيم داشت.
4) با توجه به اينكه در كشور روسيه پس از بروز حادثه اخير براي توپولف يكي از ايرلاين هاي اين كشور (مشتعل شدن موتور هواپيما) پرواز آن در آسمان روسيه متوقف شده است و كارخانه سازنده پشتيباني چنداني از اين نوع هواپيما ندارد، تأكيد بر باقي ماندن توپولف ها در ناوگان هوايي ايران از سوي برخي ايرلاين ها بي معني است؛ در كشور روسيه كه خود توليدكننده توپولف هستند با آتش گرفتن يك موتور اين هواپيما آن هم روي زمين فعاليت نمامي توپولف هاي موجود در ناوگان هوايي آن كشور متوقف مي شود اما در ايران پس از بروز سانحه توپولف كاسپين در قزوين و كشته شدن 164 نفر از مسافران و خدمه پروازي هنوز برخي ايرلاين ها چندان نسبت به زمينگير كردن توپولف هاي خود تمايلي ندارند و اين درحالي است كه اغلب كارشناسان و مسئولان اصلي صنعت هواپيمايي كشوري معتقدند كه موتور توپولف ها عيب كارخانه اي دارد و همچنين شركت سازنده پشتيباني چنداني انجام نمي دهد كه همين دو امر براي زمين گير كردن توپولف ها كافي است.
5) سازمان هواپيمايي كشوري به عنوان مرجع اصلي قانون گذار حمل و نقل هوايي كشور، براي خروج توپولف ها عزم خود را جزم كرده و تصميم قطعي گرفته است و اين امر قطعاً به وقوع مي انجامد و از سي ام بهمن ماه مجوز پرواز توپولف ها تمديد نمي شود. زيرا طبق برنامه از پيش تعيين شده اي كه ايرلاين ها به سازمان هواپيمايي اعلام كردند مشخص شد كه طي يك پروسه زماني مشخص ايرلاين ها بايد نسبت به زمين گير كردن و جايگزيني توپولف ها و هواپيماهاي جديد اقدام كنند.
6) در اين اثنا كه دولت جمهوري اسلامي ايران اقدام به اجراي قانون هدفمند سازي يارانه ها و آزادسازي نرخ سوخت در راستاي مصرف بهينه انرژي كرده است قطعاً پرواز هواپيمايي كه مصرف سوخت آن 2 برابر هواپيماهاي ديگر و مطابق با استانداردهاي جهاني نيست مشكل آفرين است؛ زماني كه دولت عدالت محور به توزيع عادلانه يارانه ها تاكيد دارد قطعاً اصرار بر پرواز هواپيماهاي پرمصرف از سوي برخي توپولف داران نماد كامل هدر رفتن سرمايه ملي است.
7) در اين ميان ممكن است برخي ايرلاين ها به بيكار شدن كارمندان خود با خروج توپولف ها از ناوگان هواپيمايي كشور اعتراض كنند كه در اين باره بايد گفت كه زماني كه يك سال براي خروج توپولف ها به ايرلاين ها مهلت داده شد، لازم بود در راستاي توجيه اقتصادي مطلوب و نوسازي ناوگان نسبت به زمينگيري توپولف هاي پرمصرف و خريد و ورود هواپيماهاي جديدتر اقدام مي كردند؛ قطعاً ايرلاين هايي كه توپولف هاي خود را با هواپيماهاي ديگر نظير بوئينگ md جايگزين كرده اند با خروج توپولف ها به مشكلاتي نظير بيكاري كارمندان خود يا عدم توجيه مالي مطلوب مواجه نخواهند شد.
8) اولين اشتباه خلبان در توپولف آخرين اشتباه اوست؛ اغلب خلبانان معتقد هستند توپولف فرصت جبران اشتباه را به خلبان نمي دهد، توپولف 154 هواپيماي نيرومندي است اما به هيچ عنوان رحم ندارد يعني اگر خلبان پرواز در كنترل اين هواپيما اشتباهي داشته باشد، هواپيما به وي فرصت جبران نمي دهد.
در حالي كه به عقيده كارشناسان حمل و نقل هوايي در هواپيماهاي غربي انواع سيستم هاي هشدار الكترونيكي وجود دارد به طوري كه اگر خلبان عمداً هم قصد داشته باشد هواپيما را به زمين بزند، سيستم هاي هشدار فني كنترل را از دست خلبان مي گيرند و مانع سانحه مي شوند.
در مقايسه بوئينگ md نسبت به ديگر بوئينگ ها و نيز هواپيماهاي ايرباس مي توان گفت اين هواپيما طي دو الي سه مرحله اتوماتيك وار مانع بروز سانحه مي شود .بدين ترتيب كه سيستم هاي هشدار اين هواپيما كنترل كامل را برعهده مي گيرد و هواپيما را نجات مي دهد در صورتي كه توپولف اصلاً اين سيستم ها را ندارد؛ قطعاً بوئينگ هاي md سيستم هاي كنترل پيشرفته تري نسبت به توپولف 154 دارد و از لحاظ ناوبري نيز بسيار پيشرفته است و در واقع نسبت به توپولف جهشي انقلابي دارد.
9) نكته ديگر قابل تأكيد آن است كه طبق ابلاغيه سازمان هواپيمايي كشوري هيچ يك از ايرلاين ها نمي توانند پس از مهلت تعيين شده (30 بهمن ماه) نسبت به فروش بليت توپولف براي مسيرهاي خود اقدام كنند زيرا در صورت فروش بليت به مسافران و ازدحام مسافران در فرودگاه به دليل عدم صدور مجوز پرواز توپولف ها، قطعاً مشكلات و مسايل بعدي برعهده خود ايرلاين ها خواهد بود، همچنين طبق اعلام سازمان هواپيمايي دفاتر خدمات مسافرت هوايي و آژانس هاي فروش بليت هواپيما از 30 بهمن ماه به بعد مجاز به فروش بليت توپولف نيستند در غير اين صورت مورد برخورد قانوني و جدي قرار مي گيرند.
به گزارش فارس الزام زمين گيري توپولف هاي 154 تا بهمن ماه سال جاري، الزام و تأكيد بر رعايت دقيق قوانين و مقررات هوانوردي به ايرلاين ها برخلاف برخي مديريان قبلي سازمان، عدم صدور مجوز پروانه به ايرلاين هايي كه تجهيزات كافي ندارند، تغيير قوانين و مقررات هوانوردي كشور كه از سال هاي پيش تغييري نكرده بود، پي گيري خروج خلبانان روسي كه نسبت به خلبانان ايراني تبحر بسيار كمتري دارند، پي گيري خروج كرو پروازي روسي و خارجي كه ايرلاين ها به دليل ارزان بودن از آنها استفاده مي كنند و در نهايت حذف دلالي هاي خريد هواپيما و بخصوص توپولف ها و نيز حذف واسطه گري تعمير هواپيما در كشور، برخي مسائلي است به خوبي توسط رئيس سازمان هواپيمايي كشور پي گير شد.
¤هشدارهاي سازمان هواپيمايي كشور به توپولف داران براي زمين گيري آنها از اول اسفند
در راستاي اتمام حجت سازمان هواپيمايي كشوري با توپولف داران براي زمين گير كردن توپولف هاي خود، رئيس اين سازمان طي چندين نامه به شركت هاي هواپيمايي داراي توپولف 154 به آنها تأكيد كرد كه از ابتداي اسفندماه سال جاري به هيچ وجه مجاز به تنظيم برنامه پرواز براي هواپيماهاي توپولف خود نخواهند بود.
شماره و تاريخ نامه هاي مذكور به شرح زير است:
الف) در تاريخ 11خردادماه 89 طبق نامه شماره 120 ص/3454 به شركت هواپيمايي ايرتور اعلام شد كه بايد تا يكم مردادماه سال جاري نسبت به خروج توپولف از شبكه پروازي خود اقدام كند.
ب) در تاريخ 24 شهريور ماه 1389 نامه اي از سوي سازمان هواپيمايي كشوري به شماره 19449 به شركت هواپيمايي ايرتور در خصوص زمين گيري توپولف هاي 154 ابلاغ شد.
ج) در تاريخ پنجم آبان 1389 سازمان هواپيمايي كشوري طي نامه اي به شماره 26695 به شركت هاي هواپيمايي ايران ايرتور، كاسپين، كيش اير وتابان، از آنها خواست كه از 30بهمن ماه 1389 به بعد از هرگونه برنامه ريزي پروازي (اعم از برنامه اي، فوق العاده و غيره) براساس توپولوف، جداً خودداري كنند.
د) نخجواني 22 بهمن ماه سال جاري نيز خطاب به دفاتر خدمات مسافرت هوايي و شركت هاي هواپيمايي، به آنها گفته بود با توجه به حذف و خروج هواپيماهاي توپولف (tu-154) از ليست ناوگان هوايي كشور از يكم اسفندماه سال جاري مقتضي است از هرگونه ايجاد تعهد و فروش بليت بر روي هواپيماهاي مذكور از تاريخ ياد شده خودداري كنند.
در نامه نخجواني آمده بود بديهي است در صورت فروش بليت توپولف از تاريخ مذكور توسط ايرلاين ها و دفاتر خدمات مسافرت هوايي، پرونده آن شركت يا دفتر حسب مورد در كميته هوانوردي و يا كميته فني مطرح و تمامي مسئوليت ها و عواقب ناشي از آن متوجه آن شركت يا دفتر خاطي خواهد بود.
همراهي وزارت راه و ترابري با سازمان هواپيمايي براي خروج توپولف ها
بنابراين گزارش مشكلات توپولف هاي موجود در ناوگان هوايي كشور و عدم پشتيباني كارخانه اي آن به حدي بود كه وزير سابق راه و ترابري نيز كه پيش از اين دليل بروز سوانح را در ناوگان هوايي ايران و بخصوص هواپيماهاي شرقي و در رأس آنها توپولف، اغلب «اشتباه عامل انساني» ياد مي كرد، اين بار در موضع گيري متفاوت، بهمن ماه سال گذشته اعلام كرد كه توپولف ها تا پايان سال 1389 از ناوگان هوايي ايران خارج مي شوند.
بهبهاني كه خود نيز پي گير زمين گيري توپولف ها و جايگزيني آنها با هواپيماهاي غربي و بخصوص بوئينگ md بود، در يكم شهريورماه 89 در خصوص ميزان ايمني پرواز در بوئينگ md و مقايسه آن با توپولف هاي 154 به فارسي گفت: اظهارنظرهاي غيرتخصصي در مورد ميزان ايمني بوئينگ هاي md كه چندي است از سوي برخي افراد مطرح مي شود و بر ايمني پايين اين هواپيماها تأكيد دارد، كاملا بي اساس و بي مورد است.
بنا به گفته بهبهاني، چطور تا زماني كه توپولف154 در ناوگان هوايي كشور فعال بود، همه از غيرايمن بودن هواپيماهاي شرقي و به خصوص اين نوع هواپيماها دم مي زدند و معتقد بودند بايد هواپيماي غربي به جاي توپولف به ناوگان افزوده شود. اما پس از آنكه در شرايط كنوني تحريم و با اين مشكلات فراوان اقدام به خريد و ورود هواپيماهاي غربي مي كنيم باز اعتراض مي كنند كه توپولف ها ايمن تر از بوئينگ هاي md هستند.
به گزارش فارس به هر حال اول اسفندماه (پنج روز ديگر) زمان قطعي زمين گيري توپولف ها است و قطعاً آسمان ايران از اين پس شاهد پرواز اين هواپيماهاي فرسوده و بنا به گفته برخي مسافران، ارابه هاي مرگ، نيست.
اميد است برخي از شركت هاي هواپيمايي داراي توپولف نيز، به وحشت پنهان مردم از اين هواپيماهاي فرسوده و پرمصرف پي ببرند و ظرف چند روز آينده نسبت به برنامه اي كردن پروتازهاي خود غير از توپولف اقدام كنند.

 



پل هاي مكانيزه آرزوي عابران پياده

صداي دلخراش ترمز و به دنبال آن كشيده شدن لاستيك خودروي درحال حركت بر روي آسفالت خيابان و فرياد زن سالمندي به هنگام عبور از عرض خيابان كه از ترس مانند بيد به خود مي لرزيد براي يك لحظه نفس ها را در سينه حبس كرد.
زن سالمند با رنگ و رويي پريده به جمعيتي چشم دوخت كه همه نگران و مضطرب، او و راننده جواني را كه با چشماني از حدقه درآمده، پشت فرمان پرايد سفيدرنگ نشسته بود را نظاره مي كردند.
از ميان جمعيتي كه از حيرت و ترس برجاي خود ميخكوب شده بودند يكي به طرف زن سالمند دويد و عصايش را زير بغلش گذاشت و او را از صحنه دور كرد.
ترافيك سنگيني از عابران و خودروهايي كه با زدن بوق هاي مكرر و گوش خراش روح را آزار مي داد ايجاد شده بود كه با حضور به موقع افسر راهنمايي و رانندگي پس از پشت سرگذاشتن دقايق سخت و نفس گير وضع به حالت عادي بازگشت.
خوشبختانه اين بار به خير گذشت و به جز آسفالت خيابان كه سينه اش از ترمز سنگين و ناگهاني يك اتومبيل خراش برداشته بود و مي سوخت كسي آسيب نديد.
راننده پرايد پس از گفتگوي مختصري با افسر راهنمايي و رانندگي با صداي بلند گفت: آخه جناب سروان اين همه پل هوايي چرا اينها از پل مخصوص عابر پياده استفاده نمي كنند!؟
راننده راست مي گفت دو پل هوايي مخصوص عابر پياده به فاصله كوتاهي از هم در خيابان انقلاب نرسيده به ميدان امام حسين(ع) وجود داشت با اين وجود چرا عابران پياده با قبول خطر به جاي استفاده از اين پل ها ترجيح مي دهند از عرض خيابان عبور كنند و با اين كار، خودشان را در معرض خطرات جدي قرار مي دهند!؟
اين پرسشي بود كه از رهگذران و عابرين پياده پرسيدم.
به جز عده معدودي كه هميشه عادت دارند ساده ترين و راحت ترين راه ممكن را به درست ترين آن ترجيح بدهند عده بي شماري از جمله افراد آسيب پذير مانند سالمندان، كودكان، معلولان و بيماران، همه اتفاق نظر داشتند كه اگر پله هاي پل هاي هوايي برقي بود حتما براي عبور و ايمني خود از آن استفاده مي كردند. ليكن از آنجايي كه بالا و پايين رفتن از اين پله ها كه اكثرا برقي نيست و اگر هم برقي باشد به صورت يكطرفه است عبور از لابه لاي ماشين هاي پرسرعت و موتورسيكلت هاي پرخطري كه ناگهان سرراه آدم سبز مي شوند را به عبور از اين پل ها ترجيح مي دهند.
خانم م- الف كه هنوز داغ دار دختر 17 ساله اش كه درسال گذشته براثر تصادف با يك موتورسيكلت جان باخته است مي باشد با گله مندي از راهنمايي و رانندگي و مسئولان مربوطه مي گويد: چرا راهنمايي و رانندگي براي موتور سواران قوانين مخصوص به خودشان را تدوين نمي كند و فقط به جريمه اكتفا مي كند. اگر هزار تا پل هوايي عابر پياده در خيابان ها نصب شود وقتي موتورسواران به خود اين اجازه را مي دهند كه در پياده روها هم تردد كنند و در خيابان ها با سرعت بالا ويراژ بدهند و يا حتي وارد خط سبقت در خيابان ها بشوند كه خودروها درحال سبقت اند چگونه مردم و عابران پياده از دست اين اجل هاي معلق امنيت و آسايش داشته باشند.
آقاي رضا- ع كه هفتاد و دومين بهار از زندگيش را سپري مي كند درحاليكه در يك دست عصا و در دست ديگرش كيسه نايلوني حاوي ميوه را حمل مي كند مي گويد: من با اين وضعيت نمي توانم از اين همه پله بالا بروم چون براي بالارفتن از يك پله مجبورم هربار كيسه را درپله بعدي قرار بدهم و اين كار را بايد پله به پله در رفت و برگشت تكرار كنم بنابراين استفاده از پل هوايي كه برقي نيست برايم سخت است.
آقاي شريفي هم بيماري قلبي اش دليل عدم استفاده از پل هوايي عنوان مي كند و مي گويد: به هنگام بالارفتن از پله هاي پل هوايي دچار تنگي نفس مي شوم و نفس كم مي آورم و فشار بيشتري به قلبم وارد مي شود كه به ناچار با قبول خطر، عبور از عرض خيابان را ترجيح مي دهم متأسفانه اين مشكل علاوه بر پل ها در ايستگاههاي مترو هم مشاهده مي شود.
وي مي افزايد: در ايستگاههاي مترو هم پله هاي زيادي وجود دارد كه اغلب برقي نيست و اگر هم باشد براي كساني مثل ما و افراد سالمند تردد از آنها بسيار مشكل و دردسرساز است. اين كاش شهرداري و مسئولان مترو با توجه به بودجه هنگفتي كه براي احداث مترو و اين پل ها هزينه مي كنند به اين موضوع ظريف اما مهم بيشتر توجه مي كردند و تأمين سلامتي و امنيت مردم بخصوص سالمندان و بيماران را در اولويت قرار مي دادند.
آقاي جواد- ح كه از ناحيه هردو پا معلول است در تكميل صحبتهاي همراهش مي گويد: متأسفانه دراين گونه موارد بيشترين آسيب متوجه معلولان و حتي نابينايان است و اين افراد دراين خصوص بسيار مظلوم و مهجور واقع شده اند به طوري كه گاهي فكر مي كنم معلوليت مساوي است با نداشتن حقوق شهروندي!
وي مي افزايد: معلولان و نابينايان هر دو در بحث عبور و مرور با مشكلات عديده اي مواجه هستند و در مسائل شهري در اكثر مواقع مشكلاتشان كمتر به چشم مي آيد.
يك معلول و نابينا هرگز نمي تواند از پل هوايي به خصوص پلي كه پله هايش برقي نيست استفاده كند. در خيابان و محل هاي شلوغ و حادثه خيز هم اماكن خاصي براي عبور معلولان با توجه به شرايط و خطراتي كه آنها را تهديد مي كند درنظر گرفته نشده است. در مترو هم وضع به همين صورت است. پله هاي طولاني كه برقي نيست بزرگترين مشكل افراد آسيب پذير و معلولان و نابينايان است كه تاكنون براي رفع آن ازسوي مسئولان مربوطه تصميم جدي گرفته نشده است.
با يك جمع بندي ساده مي توان دريافت كه براي همه اين مشكلات راه حلي وجود دارد كه همكاري و تعامل شهرداري و مسئولان راهنمايي و رانندگي را مي طلبد. با فرهنگ سازي، تشويق مردم براي اجراي قانون وتنبيه متخلفان مي توان سلامتي بسياري از شهروندان را تضمين كرد و جلوي بسياري از بي قانوني ها را گرفت.
افسانه حبيبي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14