(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 4 اسفند 1389- شماره 19871

نسبت جريان فتنه با تحولات مصر و تونس چيست
توهم سبز
غلبه اراده الهي برتدابير استكباري
دروغ فتنه
احياي كالبدي بي روح با توسل به متدهاي نخ نما
فراز و فرود سناريوي كشته سازي سبز



نسبت جريان فتنه با تحولات مصر و تونس چيست
توهم سبز

محمد حسين زاده
تظاهرات مردمي در كشورهاي عربي اين روزها درحالي درصدر اخبار رسانه هاي جهان قرار دارد كه بعداز فرار ديكتاتور تونس به عربستان، مردم ديگر كشورهاي عربي منطقه به قدرت اتحاد خود ايمان آوردند و آتش انتفاضه مردم به مصر و اردن و يمن هم سرايت كرد.
تصاويري كه از كشورهاي تونس، مصر، اردن و يمن مخابره مي شود، از قبيل آشوب هاي خياباني و درگيري با پليس به مانند اتفاقاتي است كه در خرداد و تير 88 در تهران رخ داد. شايد موسوي نيز در نوشته امروزش و در ادامه توهمات ادامه دار خود از همين جهت، جريان فتنه و اين تحولات را در يك راستا مي بيند. اما تفاوت هاي ماهوي اين دو اتفاق يعني، ايران 88 با آنچه در تونس، مصر، اردن و بحرين و يمن مي گذرد، در پيش بيني آينده سياسي منطقه كمك مي كند.
اسلام گرايي يا غرب گرايي؟
معترضين به نتايج انتخابات رياست جمهوري در ايران از لحاط خاستگاه فكري غرب گرا بوده و سران آنها داراي روابط نزديك و دوستانه با كشورهاي غربي بودند؛ به طوري كه بعداز شكست فتنه سبز در ايران، عده اي از آنها لندن را به عنوان پناهگاهي براي فرار از خشم ملت ايران برگزيدند و عده اي ديگر به سمت ايالات متحده آمريكا روانه شدند. اما آنچه مردم كشورهاي عربي را به خشم و قيام واداشته است، غرب گرا بودن حاكمان آن هاست. مردم مسلمان منطقه وقتي مي بينند هم كيشان آنها در فلسطين زير رگبار صهيونيست هاي نژادپرست به مانند برگ هاي پاييزي مي ريزند و رهبران كشورهاي آنها با قاتلين آنها ديدار مي كنند و يكديگر را در آغوش مي گيرند، فرياد خشم شان بلند مي شود. امروز در تونس و مصر اكثر معترضين را اسلام گرايان تشكيل مي دهند. در تونس بعداز 20 سال، صداي اذان از راديو پخش شد و اين به تنهايي پيام انقلاب مردم تونس را به كشورها ديگر عربي رساند كه انتفاضه آنها يك حركت اسلامي است.
در ايران، گروه هاي هدايت كننده آشوب ها همه در يك اصل مشترك بودند و آن سكولاريسم بود. از جبهه ملي و نهضت آزادي و سلطنت طلب و اصلاح طلب آمريكايي تا بهايي و منافقين (مجاهدين خلق)، با شعار جمهوري ايراني، وحدت نظر خود را در اصل سكولاريسم نشان دادند. اين در حالي است كه اصلي ترين گروه مخالف مبارك در مصر اخوان المسلمين است كه مبناي حركت آن، نگاه ديني و اسلامي است.
استكبار دوستي يا استكبارستيزي؟
آشوبگران خرداد و تير88 در تهران، با شعارهايي مانند «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» و درخواست كمك از رئيس جمهوري آمريكا، از همان ابتدا همبستگي و دوستي خود را با اسراييل و آمريكا اعلام كردند. اسنادي كه الجزيره به تازگي در مورد مراودات محمود عباس رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين با اسراييلي ها برملا كرده و كمك مالي 50ميليون دلاري او با مأموريت از طرف آمريكا به موسوي را افشا مي كند، تأييد ديگري بر استكبار دوستي آشوبگران فتنه 88 است. ذوق زدگي ايالات متحده و اسراييل از اتفاقات داخل ايران و حمايت رسمي اوباما از موسوي و آشوبگران خياباني تهران نشان از دلبستگي دوطرفه فتنه گران و آمريكا و اسراييل دارد. اما در تونس و مصر اتفاقاتي در حال وقوع است كه كاملا برعكس وقايع ايران است.
در آشوب هاي سال88 تهران، آمريكا از فتنه گران حمايت كرد و به هجمه و اتهام زني به نظام پرداخت، اين در حالي است كه در وقايع مصر، آمريكا رسما از ديكتاتور مصر حسني مبارك، حمايت مي كند و مردم مصر بارها به خاطر ظلمي كه مبارك در حق مردم بي گناه غزه انجام داده، فرياد مرگ بر آمريكا و اسرائيل سر داده اند.
وقايع خاورميانه در سال هاي اخير نشان داده هر جا كه مردم توانستند انتخابات آزاد و سالم مبتني بر دموكراسي واقعي برگزار كنند، كساني را انتخاب مي كنند كه مخالف سياست هاي آمريكا در منطقه هستند مانند تركيه، افغانستان و عراق. به همين دليل آمريكا از حاكمان ديكتاتور كشورهاي عربي حمايت مي كند و روابط دوستانه اي با آنها دارد.
دوستان و دشمنان؟
با شروع ناآرامي ها در تهران و پوشش رسانه اي برنامه ريزي شده غربي ها از درگيري هاي خياباني در رسانه ها، در كنار خوشحالي زايدالوصف صهيونيست ها و آمريكايي ها، نگراني ها در ميان مردم و جنبش هاي مبارز منطقه بالا گرفت، دليل آن هم روشن است، بعد از سيد حسن نصرالله، برطبق نظرسنجي ها، احمدي نژاد محبوب ترين فرد در ميان اعراب بوده و ايران به عنوان حامي ملت هاي مظلوم مسلمان شناخته مي شود. بنابراين، آشوب و ناآرامي در اين كشور، همه مسلمانان آزاده جهان را نگران كرد. اما برخلاف وقايع تهران كه بعضي از دوستان ديكتاتور آمريكا در منطقه (مانند عربستان) از بحران داخلي ايران خوشحال بودند، امروز از رخدادهاي تونس، مصر و بحرين ناراحت و نگران هستند و از خشم دندان مي سايند. خيزش مردم كشورهاي عربي ناراحتي غربي ها و سران ديكتاتور ديگر كشورهاي عربي را به همراه داشته است و موجي از خوشحالي و اميدواري مسلمانان منطقه را به ارمغان آورده است. مردم تركيه در حمايت از مصري ها تظاهرات مي كنند و الجزيره قطر به صورت خاص بر روي تحولات مصر و قيام مردم مانور مي دهد.
مردم له يا عليه حكومت؟
آنچه در تهران اتفاق افتاد يك آشوبگري بود تا يك تظاهرات مردمي، چرا كه اولا منحصر در تهران بود و مردم ديگر شهرهاي كشور با عدم همراهي خود به آشوبگران نشان دادند با آنها مخالفند و ديگر اينكه در همان تهران هم فقط قشر خاصي از جامعه با آشوبگران و اراذل و اوباش خياباني همراهي كردند، تظاهرات ميليوني 9 دي و 22 بهمن سال 88 نشان داد كه نظام جمهوري اسلامي از چنان پشتوانه مردمي برخوردار است كه شكستن چند شيشه و آتش زدن چند سطل زباله آن را ساقط نمي كند. از سوي ديگر، آشوبگران با داشتن سازماندهي قبلي به مردم حمله كرده و اموال عمومي را به آتش مي كشيدند كه اين حركات افراطي به ويژه آنچه در عاشورا نشان دادند، اين ادعا را ثابت كرد كه آشوبگران از هيچ جايگاهي در بين مردم برخوردار نيستند و تنها پشتوانه اي كه آنها را در ميدان نگه داشته است، حمايت هاي آمريكا و رژيم اشغالگر قدس است.اما آنچه در تونس و مصر و برخي ديگر از كشورهاي عربي در حال وقوع است، قيامي مردمي است. نه تنها پايتخت هاي آنها شاهد تظاهرات هاي اعتراض آميز است بلكه تمام شهرهاي كشور آنها را در برگرفته است. دولت هاي ديكتاتور عربي از هيچ پشتوانه مردمي برخوردار نبوده و تنها اتكاي آنها به حمايت غرب است.
تشكيل خاورميانه جديد
رايس تولد خاورميانه جديد را سال 2006 در آستانه جنگ 33 روزه لبنان اعلام كرد اما شايد هيچ گاه تصور نمي كرد كه خاورميانه جديد، با روحيه ضدآمريكايي شكل بگيرد. درست در زماني كه غرب و كشورهاي غرب زده عربي درصدد عملي كردن نقشه خود براي خلع سلاح حزب الله لبنان به بهانه واهي دادگاه ترور رفيق حريري بودند، انقلاب مردم تونس و سپس اشاعه آن در مصر، اردن و يمن تمام معادلات آنها را با شكست مواجه كرد.
آنچه آمريكايي ها و اسراييلي ها را به خشم آورده است، به خطر افتادن موقعيت دولت هايي است كه با آنها در مقابله با حزب الله و جمهوري اسلامي هم پيمان بوده اند. از سويي به نخست وزيري رسيدن گزينه حزب الله و مقاومت به جاي سعد حريري شكست ديگري براي آمريكا در خاورميانه جديد بود.
اما در اين ميان، عربستان كه به اولين ديكتاتور فراري دومينوي سقوط ديكتاتورهاي عربي پناه داده است و در جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه با صهيونيست ها هم صدا بوده، به ظاهر آرام است، آرامشي از جنس قبل از طوفان.
اگر ديوار قصر مبارك شكسته شود، مسلما آل سعود لرزه آن را در رياض احساس خواهد كرد، اگرچه عربستان در سال گذشته از آشوبگري دوستانش در تهران در پوست خود نمي گنجيد ولي امروز در شك به سر مي برد.
هر لحظه امكان دارد مبارك هم به بن علي در عربستان بپيوندند و اين يعني زنگ خطر جدي براي
آل سعود، صحنه امروز خاورميانه به نفع اسلام گرايان در حال رقم خوردن است، انقلاب رنگي غرب گرايان در ايران به شكست انجاميد ولي انقلاب اسلام گرايان در تونس به ثمر نشست و جوانه هاي اميدواركننده آن در ديگر كشورهاي عربي شروع به رشد كرده است.

 



غلبه اراده الهي برتدابير استكباري

سيدعلي ابراهيمي
گردباد سهمگيني كه اين ايام سرزمين فراعنه را زيرپا گرفته است هيچگاه براي كسي كه خود را عزيز مصر مي پنداشت قابل تصور هم نبود. رؤياي موروثي ساختن حكومت نه تنها لباس تعبير به تن نپوشيد كه به كابوسي دهشتناك براي مبارك مبدل گشت. شايد او نيز به فكر تأسيس سلسله اي شبيه به آل سعود بود. اگر چه خرمن آرزوهاي وي دركمتر از بيست روز آتش گرفت و نابود شد. با اين حال وراي نگاه اميدوارانه اي كه به تحولات مصر معطوف شده، ساده انگاري است كه جريان حسني مبارك را تمام شده تلقي نموده و با خاطري آسوده درانتظار حكومتي ضدامپرياليستي روزگار بگذرانيم. كشور اهرام از ديرباز به خاطر موقعيت استراتژيك خويش همواره سوگلي آمريكا و اذنابش درخاورميانه محسوب شده و پر واضح است كه دنياي استكبار با تمام قوا در جهت حفظ چنين موهبتي گام برداشته و به انواع دسايس و حيل متوسل شده تا مصر نيز شبيه ايران، به ميوه اي ممنوعه براي بلوك غرب تبديل نگردد.
نكته مهمي كه درشرايط فعلي حائز اهميت بوده اين است كه اتاق فكر اين انقلاب ارزشمند بايد در اختيار جريانهاي مبارزي قرارگيرد كه با بهره مندي از بصيرت اسلامي و خاستگاه مردمي بتواند اين نهضت عظيم را به سرانجام رساند، دولت موقت را خلع يد نموده و به دستاوردي كمتر از برچيده شدن سيطره آمريكا و اسرائيل قانع نشود. بايد توجه داشت فعل و انفعالات حكومتي فقط ازكانال انتخابات مردمي محقق گردد. انتخاباتي سالم و حقيقي نه رويدادي شبيه به آنچه درتجزيه سودان تحميل شد و طي آن همه پرسي بهت آور، فقط براي مردم جنوب حق رأي قائل شده و براي اهالي شمال كه اغلب مسلمان بودند حقي لحاظ نكردند.
حساسيت موضوع از آنجا معلوم مي شود كه هر نهضتي درآغاز راه آنچه را كه مي خواهد و آنچه را كه نمي خواهد، بايد بشناسد. درغير اين صورت ممكن است عمرو عاصهاي امروزي با جابجايي مهره ها يا ساز و كارهاي به اصطلاح دمكراتيك مورد نظر خويش، انقلاب مصر را از مسير اصلي منحرف كرده و ازطريق به قدرت رساندن فردي دست آموزتر از حسني مبارك به نعم المطلوب رسيده و اين بار شرايطي ترسيم نمايند كه به مراتب اسفناك تر از گذشته باشد، تا مسلمانان ساير بلاد نيز رؤياي انقلاب را در سر راه ندهند.
سكانس اول از شكل برخورد ايادي استكبار با اين واقعه شگرف بلاشك مقابله نرم خواهد بود و براي اين اهداف نيز اغلب گزينه ها درحل بررسي است. نشست هاي فوق العاده اي كه مقامات ارشد واشنگتن - تل آويو بصورت مداوم با مشاورين و استراتژيست هاي سياسي و امنيتي خويش برگزار مي كنند در راستاي اين مهم است.
از شگردهاي لابي صهيونيزم براي ورود به اين قضايا مي توان به ژست ميانجي گري آمريكا اشاره كرد كه عليرغم رويكردهاي دوگانه بخصوص نسبت به جوامع اسلامي، با هدف «كنترل انقلاب مصر» و «ضرورت انتقال سازمان يافته قدرت طي يك جدول زماني مشخص» صورت مي پذيرد.
انتظار به حقي كه از گروهها و تشكلهاي اسلامي خاصه علماي الازهر و جمعيت اخوان المسلمين مي رود هوشياري و ذكاوت ايشان در اين گذار تاريخي است. به تعبير مقام معظم رهبري درنماز جمعه اخير تهران؛ «يك نظام وابسته با خروج مهره هاي آشكارش ساقط نمي شود و اگر بجاي آن مهره ها، هم پالگيهاي آنها جايگزين شوند رويدادي عوض نشده و دام فريب كماكان در برابر ملت گسترده است.» اين روزها مي توان به عينه تحقق وعده الهي و پيروزي اراده الهي بر تدابيرشيطاني را مشاهده كرد؛«ما اراده كرديم تا بر مستضعفان زمين نعمت بخشيده و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم.» (سوره مباركه قصص- آيه پنجم)

 



دروغ فتنه

حسين بابايي- علي قاسمي
تحرك اخير جريان شكست خورده فتنه88 در سناريوي كاملا ديكته شده ازسوي كشورهاي غربي بويژه آمريكا و شبكه هاي وابسته به صهيونيزم بين الملل در 25 بهمن در حالي ازسوي سران فتنه شكل مي گيرد كه ردپاي برجا مانده از سير حركات و رفتارهاي آنان درسال گذشته حاكي از حقيقت ماجرايي برخلاف ادعاي سران فتنه در حمايت از اعلام همبستگي كذايي از قيام مردم مصر مي باشد. هرچند همه تبليغات و هجمه هاي رسانه اي فتنه گران در داخل و خارج از كشور كمكي به اين مجموعه شكست خورده نكرد؛ اما ماهيت فتنه انگيزي و اسلام ستيزي سران فتنه را در دنبال روي از سناريوهاي آمريكايي را بيش از پيش مشخص نمود. در واقع شكست جريان فتنه88، در نهم دي ماه سال گذشته، انزواي سران فتنه و شكست آشكار اين جريان را بدنبال آورد، اما هماهنگي سران فتنه با اربابان خارجي خويش آخرين امريه صادره از خارج از كشور را در اعلام همبستگي با مردم مصر و تونس را در حالي بوجود آورد كه واقعيت هايي در رفتارهاي ساختارشكنانه اين جريان ماهيت سناريوي كذايي سران فتنه در حمايت و اعلام همبستگي با مردم مصر را بيش از پيش مشخص مي نمايد:
1- در واقع سابقه مشهود از سران فتنه براي ملت ايران به گونه اي مي باشد كه اعلام حمايت اين جريان از قيام مردم مصر و تونس همچون طرح تقلب در انتخابات دروغي بزرگ تلقي مي گردد؛ چرا كه همدستي سران فتنه با عوامل جاسوس و برانداز صهيونيستي در پياده سازي فتنه 88 درسال گذشته و حمايت سران غربي از اين جريان شوم همگامي و همدستي آنان را مشخص نموده است و اين ارتباط و برخورداري از حمايت غرب بويژه آمريكا و صهيونيست ها هرگز نمي تواند با خواسته و اراده مردم مصر كه در رويارويي با غرب و در مخالفت با رژيم صهيونيستي مي باشد، همخواني و واقعيت داشته باشد.
2. طرح شعار حمايت از مردم مصر و تونس در حالي ازسوي سران فتنه اعلام گرديد كه نوع موضع گيري و شعارهاي اين جريان درسال گذشته همچون «نه غزه نه لبنان» حاكي از بي تفاوتي اين افراد ازموج اسلام خواهي و استكبارستيزي جهان اسلام از رژيم غاصب صهيونيستي و هم نوايي اين افراد با غرب ميباشد و اين مسئله نيز از شفاف ترين موضوعاتي است كه در فريادهاي مردم مصر و تونس نيز به چشم مي خورد كه مردم مصر با تفكري ضد صهيونيستي بدنبال تشكيل حكومتي است كه با برقراري آزادي در برابر زياده خواهي هاي رژيم اشغالگر قدس صف آرايي نمايد؛ گواه و مصدق اين مسئله نيز اضطراب و نگراني كشورهاي غربي به ويژه امريكا و رژيم صهيونيستي از تشكيل اين موج آزادي خواه و اسلامگراست كه همه مقامات صهيونيستي و دولت هاي غربي به ويژه امريكا را به چالش كشانده است.
3- سران فتنه و كانون فكري لندن نشين آن، به گونه اي تحولات مصر را مورد حمايت خويش قرار داده و در خواست حمايت از مردم مصر و تونس را اعلام نمودند كه بررسي رفتارهاي سران فتنه در سال گذشته و وجود تفكرات ضد ديني و ضداسلامي هواداران اين جريان و مخالفت علني آنان با اسلام ناب محمدي(ص) و اصل مردم سالاري ديني با طرح شعارهايي همچون «استقلال، آزادي، جمهوري ايراني» از سوي اين جريان به معناي حذف اسلام از اين شعار ملي- كه به عنوان راهبردي ترين خواسته ملي، نشئت گرفته از انديشه هاي حضرت امام مي باشد- دروغ گويي و دروغ پردازي اين جريان را مشخص مي سازد. دروغ پردازي اي كه به عنوان راه حل برون رفت از هر شكست، به عادتي زشت و تكراري از سوي جريان براي مردم مشخص گرديده و واقعيت پوشالي اين جريان وابسته به دشمنان اسلام و انقلاب را به وضوح براي مردم ايران مشخص ساخته است. از اين رو سران فتنه در حالي خود را حامي مردم مصر مي دانند كه بيداري جهان اسلام- كه منبعث از ارزش هاي انقلاب اسلامي و تحقق صدور انقلاب در منطقه مي باشد كه موج اسلام گرايي و بصيرت ديني جهان اسلام را به وجود آورده است، ناديد گرفته و خود را با كارنامه اي سياه از بي اعتباري و عدم مقبوليت مردمي و روند اسلام ستيزي حامي جريان بيداري اسلامي مردم منطقه مي دانند.
4-رسوايي سران فتنه در پياده سازي طرحي ديكته شده به گونه اي است كه اين رويكرد منافقانه و اعلام همبستگي كذايي صرفا سرپوشي براي خوش خدمتي به امريكا و رژيم صهيونيستي است؛ چرا كه حضور و حماسه ميليوني ملت ايران در يوم الله 22بهمن نه تنها در لبيك به آرمان هاي انقلاب اسلامي و رهبري قابل ارزيابي است بلكه در حمايت از بيداري و بصيرت ديني جهان اسلام و مردم مصر، تونس و ديگر كشورهاي اسلامي انجام مي گيرد، لذا دقت و تامل در اين مسئله كه اگر سران فتنه به دنبال حمايت و اعلام همبستگي با مردم مصر بوده اند؛ چرا با حضور و دعوت به شركت در راهپيمايي در حماسه ملت ايران در 22بهمن اعلام همبستگي خود را اعلام ننموده و سنگ جدايي از حركت انقلابي مردم ايران را به سينه زده و روزي ديگر 25بهمن را روز اعلام حمايت و همبستگي با مردم مصر مطرح مي نمايند. در واقع همه اين حركات و رفتارهاي ساختارشكنانه از سوي سران فتنه حاكي از ماجرايي است كه علاوه بر مشخص ساختن خروج اين افراد از پيكره اسلام و انقلاب از حضور و اقامت سران فتنه در اردوي مخالفين اسلام و انقلاب حكايت دارد.
5-دعوت سران فتنه در اعلام حمايت كذايي از مردم مصر با درخواست مجوز براي حضور در خيابان ها به گونه اي انجام مي گيرد كه اين جريان با همان ادعاهاي كذايي خويش و همه رفتارهاي خارج از قواره بر عليه امنيت و آرامش مردم جامعه و عدم تبعيت از قانون و رفتار ساختارشكنانه، طرح درخواست تجمع خياباني را اعلام مي نمايد، در حالي كه تاكنون هيچ يك از تجمعات خياباني و همچنين آشوب ها و اغتشاشات صورت گرفته در سال گذشته از درخواست مجوز برخوردار نبوده و اين مسئله نيز به سناريوي شكل گرفته از اتاق فكر مخالفين نظام اشاره دارد و حاكي از اين مطلب مي باشد كه شكست سران فتنه در نهم دي ماه سال گذشته و ريزش و سقوط پيكره وابسته به غرب اين جريان عدم مقبوليت و انزواي اين جريان را به دنبال داشته، زيرا تا زماني كه سران فتنه تصور خام و خيال حمايت مردمي در سر مي پروراند؛ بدون هيچ مجوزي اغتشاشات خياباني برگزار مي كردند. لذا درخواست مجوز براي اين سناريوي آمريكايي نه به عنوان حمايت از مردم مصر بلكه به عنوان طرحي آمريكايي- صهيونيستي با هدف ايجاد چالش براي نظام اسلامي با صحنه گرداني سران فتنه با ناكامي انجام مي گيرد و گواه و مصدق اين مسئله نيز اظهارنظرات سران غرب، سخنگويان دولتي و رسانه اي غرب به ويژه اظهارنظر سازگارا چهره شكست خورده سياسي شبكه هاي ضدانقلاب در پياده سازي اين سناريو كه با هدف به چالش كشاندن نظام اسلامي عنوان مي گردد. بر همين اساس اكنون فتنه انگيزي، دروغ پردازي و صحنه گرداني سران فتنه در پياده سازي برنامه هاي دشمنان جهان اسلام و انقلاب، نه تنها خيانت به ملت ايران قلمداد مي گردد، بلكه استحاله قيام مسلمانان بيدار و بصير جهان اسلام به سمت و سوي اهداف آمريكايي قابل ارزيابي است كه با تمام هجمه هاي رسانه اي و تبليغاتي تحريف، تخريب مي گردد تا با تضعيف موج آزاديخواه اسلام گرا در منطقه اهداف آمريكا و غرب تحقق يابد. لذا مطالبه خواسته ملت از سوي دستگاه قضايي كشور در برخورد با سران فتنه حقيقتي غيرقابل انكار و ضرورت اجتناب ناپذير به حساب مي آيد كه ملت بصير ايران در انتظار آن نشسته است.

 



احياي كالبدي بي روح با توسل به متدهاي نخ نما
فراز و فرود سناريوي كشته سازي سبز

دقيقاً 30خرداد ماه 1388 بود كه دختري جوان در خيابان اميرآباد شمالي به گونه اي مرموز در حاشيه اغتشاشات پس از انتخابات دهم رياست جمهوري در تهران به ضرب گلوله كشته شد تا جريان سبز با توسل به خون وي هويتي را در افكار عمومي جهانيان براي خود دست و پا كند.
ساعاتي از وقوع اين حادثه نگذشته بود كه تصاوير «ندا آقاسلطان» و كليپ تير خوردن وي در سراسر فضاي مجازي انتشار يافت و انعكاس بي درنگ اين واقعه از سوي رسانه هاي دولتي و وابسته به انگليس و آمريكا، افكار عمومي دنيا را به سويي برد كه «نظام جمهوري اسلامي» را مقصر اصلي مرگ او بدانند.
موج كم سابقه تبليغات رسانه هاي غربي و نگاهي به همدردي و ابراز احساسات در كامنت هاي درج شده ذيل اخبار و تصاوير مربوط به «ندا آقاسلطان»، بخوبي نشان مي دهد، سناريوي كشته سازي يكي از معروف ترين و موفق ترين پرده از انقلاب هاي مخملين است كه براي تحريك افكار عمومي جهاني و نيل به اهداف خاص مورد استفاده قرار مي گيرد.
اين سناريو كه به تعبير بسياري از تحليل گران بين الملل نظير «تيري ميسان» در ساير انقلاب هاي مخملين پيشين مورد بهره برداري قرار گرفته است، طرحي براي «جريحه دار كردن احساسات مردم» و «مخدوش كردن چهره دولت است» كه شريان اصلي حيات انقلاب مخملين را تأمين مي كند.
تلاش هاي ناكام جريان سبز
براي بهره گيري از سناريو كشته سازي
در آغاز وقوع اغتشاشات خياباني و درپي انتخابات دهم رياست جمهوري اين سناريو به شدت مورد بهره برداري واقع شد؛ به عبارت ديگر، جريان سبز مي كوشيد با 72تن سازي از كشته هاي اغتشاشات و يادآوري 72 شهيد قيام كربلا، از احساسات ديني مردم سوءاستفاده كند، اما با فرونشستن غبارها و زنده شدن شهداي خيالي نظير «سعيده پور آقايي»، اين طرح با شكست سنگيني مواجه شد.
با ريزش شديد حاميان سبز، با گذشت شش ماه از اغتشاشات و شفاف شدن فضا، بار ديگر حاميان سبز كوشيدند با ترور خواهرزاده ميرحسين موسوي دو هدف مظلوم نمايي و خيزش احساسات مردم را با يك تير نشانه روند؛ اگرچه اين پرده نيز به دليل خروش مردم متعهد در «9دي» ماه در واكنش به توهين حاميان سبز به مقدسات ديني و رقم خوردن انقلاب سوم، به حاشيه رفته و تأثيرگذاري خود را از دست داد.
با گذشت يك سال از انفعال و به تعبير اتاق فكر خارج نشين جريان سبز، انشقاق و سرخوردگي حاميان و تلاش براي برطرف كردن نگراني آمريكا از آغاز تحولات منطقه و گسترش موج بيداري اسلامي و الگو قرار گرفتن انقلاب اسلامي ايران، موجب شد تا تئوريسين هاي جريان سبز تلاش كنند بار ديگر پسماندهاي اين جريان را با به كارگيري تمام توان رسانه اي خود به صحنه بياورند تا شايد بتوانند از الهام بخشي ايران بر نيروهاي منطقه بكاهند.
درسومين مرحله بهره برداري از سناريوي كشته سازي، بارديگر اين سناريوي نخ نما از سوي تئوريسين هاي سبز، با رنگ و لعابي نوين و متفاوت ارائه شد تا پروژه اي چند منظوره آغاز شود. اين بار درحاشيه اغتشاشات 25بهمن، جواني مورد اصابت مستقيم گلوله قرارمي گيرد كه دانشجوي رشته هنر، اهل تسنن و داراي اصالت كرد است.
درطول تاريخ، بهره گيري از پراكندگي هاي قومي و قبيله اي درايران و تبديل آن به تهديدي براي نظام جمهوري اسلامي همواره مورد توجه دشمنان نظام بوده است تا با سياه نمايي، القاء حس نارضايتي و تحريك اهداف جدايي طلبانه اين افراد، موجبات روي آوردن به احزاب پنهاني، شبكه هاي اجتماعي مورد حمايت بيگانگان و حتي درمواردي نظير «گروهك ريگي» با رقم زدن مبارزه مسلحانه و ايجاد ناامني منطقه اي، چالشي را مقابل نظام به تصوير بكشند.
به عبارت ديگر به نظر مي رسد پرده آخر سناريوي كشته سازي فتنه گران، هدف قراردادن فردي است كه مي تواند همزمان سه گروه از نيروهاي بالقوه را به پيوستن به اپوزيسيون ها ترغيب نمايد؛ نخست بخشي از دانشجوياني كه به دليل تعلق خاطر به همكلاسي كشته شده اشان بهانه اي براي ابراز مخالفت هاي خود با ساختار حاكميتي نظام جمهوري اسلامي ايران، يادآور حادثه 18تير 78خواهد بود؛ دوم قادر به تحريك احساسات قوميت گرايانه كردهاي كردستان و كرمانشاه و ايجاد درگيري هاي مسلحانه و قرارگرفتن غرب عليه حكومت داخلي به بهانه خون خواهي جوان كرد از دست رفته است و سوم اين كه مي تواند بهانه اي براي تحريك اهل تسنني باشد كه درمناطق جنوب شرق كشور به خصوص سيستان و بلوچستان به دنبال فرصتي براي از سرگيري فعاليت هاي جدايي طلبانه خود هستند.
هرچند اين بار نيز دستپاچگي تئوريسين هاي سبز براي احياي اين كالبد بي روح، برنامه ريزي هاي چندين ماهه آن ها را بي ثمر كرد؛ انتخاب سوژه اي حافظ قرآن و داراي سابقه ديرينه در بسيج به خودي خود از تاثيرگذاري اين پرده به حدي كاست كه عكس يادگاري قديمي وي با «حسينعلي منتظري» نيز نتوانست كارساز شود.
به نظر مي رسد سيرتكاملي جريان سبز در به كار گرفتن سناريوي كشته سازي و درمراحلي شهيدسازي، بيانگر اين مساله است كه اتاق فكر اين جريان ، اين پرده را از موثرترين گام ها براي تحقق اهداف خود درنظر گرفته و آن را يكي از متدهاي ثابت قلمداد كرده است تا هر از چند گاهي با زمين ريختن خود تعدادي از جوانان ايران، تصوير خشونت باري را در اذهان عمومي جهاني ترسيم نمايد؛ شايد اين گام درآينده اي نه چندان دور اشكال ديگري از مبارزه مسلحانه را رقم بزند.
منبع: پايگاه تحليلي برهان

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14