(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 11 اسفند 1389- شماره 19877

ياران خراساني
مروري بر مواضع برخي از اهالي ادبيات در دشمني با جمهوري اسلامي
قلم هاي شكسته
امير حسين فردي : انقلاب اقدام به نوزايي كرده است
نخستين نشست عطر حضور انجمن شعر امين برگزار شد
كوچه بن بست غربيها



ياران خراساني

شعري از رهبر معظم انقلاب اسلامي
سر خوش ز سبوي غم پنهاني خويشم
چون زلف تو سرگرم پريشاني خويشم

در بزم وصال تو نگويم ز كم و بيش
چون آينه خو كرده به حيراني خويشم

لب باز نكردم به خروشي و فغاني
من محرم راز دل طوفاني خويشم

يك چند پشيمان شدم از رندي و مستي
عمري است پشيمان ز پشيماني خويشم

از شوق شكرخند لبش جان نسپردم
شرمنده جانان ز گرانجاني خويشم

بشكسته تر از خويش نديدم به همه عمر
افسرده دل از خويشم و زنداني خويشم

هر چند « امين » بسته دنيا نيم اما
دلبسته ياران خراساني خويشم

 



مروري بر مواضع برخي از اهالي ادبيات در دشمني با جمهوري اسلامي
قلم هاي شكسته

در تاريخ هيچ انقلاب و تحول شگرفي را نمي توان سراغ گرفت كه اهالي قلم در صف اول آن قرار نگرفته و نقش و سهم تعيين كننده اي در بيدارسازي و جهت دهي مردم نداشته باشند و اما قلم ها هميشه در اين نقش مقدس رسالت آفرين نبوده اند. گزارش متفاوت «برهان»- به شكل تلخيص شده- پي جوي اين حقيقت است.
روشنفكران غربزده و معاندت با نظام
يكي از ابزارهايي كه در هر تجربه و موفقيت بزرگ ملت ايران از سوي نظام هاي مخالف ايران در غرب براي مقابله با موفقيت هاي ملت و انحراف در خواسته هاي آن ها و ستيز با ارزش ها و باورهاي ناب فرهنگ شيعه مورد استفاده قرار مي گيرد؛ استفاده از روشنفكران وابسته به غرب و كساني است كه همواره بر ضد سياست هاي مردم متدين كشور، حركت كرده اند.
شكل گيري حلقه هاي مخالف در اواسط دهه 40 حكومت پهلوي صورت گرفت، وقتي رژيم پهلوي گروهي از اهالي ادب و هنر را زير چتر خود گرفت و موفق شد گروهي از اهل قلم و هنر را با سياست هاي خود هماهنگ كند. در مقابل، عده اي به دنبال تأسيس «كانون نويسندگان ايران» برآمدند كه هيچ گاه رسميت نيافت.
نگاهي بر تاريخچه كانون نويسندگان ايران
«كانون نويسندگان ايران» يك مجموعه به اصطلاح فرهنگي است كه فعاليت سياسي پنهان و آشكاري را در تاريخچه خود دارد. اين نهاد در پوشش اجتماع اصحاب قلم، محفلي است كه آدميانش قلم مسموم خود را به عنوان شمشيرهايي دارند كه نه تنها فرهنگ ايراني را ذبح مي كند بلكه راه را براي دشمناني كه قصد ذبح نظام سياسي را دارند، باز مي كند!
اين كانون در سال 1346 به همت جمعي از «چپ گرايان توده اي و بومي» شكل گرفت و مي خواست در برابر رژيم مستبد و جبار پهلوي مقاومت فرهنگي نويسندگان را نهادمند سازد. اعضاي اين كانون كه بيش تر گرايش هاي سوسياليستي و ماركسيستي داشتند بيش از هر چيز بر نفي سانسور و آزادي بيان تأكيد مي كردند. اين نهاد در ميانه دوم دهه 40 با همت «جلال آل احمد» شكل گرفت ولي جلال از حضور در مديريت آن پرهيز كرد و اندكي بعد هم دارفاني را وداع گفت. بعد از وفات آل احمد كانون با تدابير مهاركننده ساواك از هم فرو پاشيد و تشكلي موازي و با محوريت افرادي مثل سيمين بهبهاني با هدايت ساواك شكل گرفت . در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي و فضاي به نسبت بازي كه با توصيه هاي دموكرات ها در ايران در شرف وقوع بود، و با شدت يافتن حركت انقلاب اسلامي لحن شديدي را عليه رژيم طاغوت اتخاذ كرد و آماده ورود جدي در عرصه فرهنگي سياسي بعد از انقلاب اسلامي شد.
كانون، بعد از انقلاب
بعداز پيروزي انقلاب اسلامي گرچه جمهوري اسلامي به آزادي هاي فكري، بهاي بسياري مي داد اما اين نهاد هم چنان نسبت خود را با حكومت، مانند دوران طاغوت در موقعيت مخالف خواني و اپوزيسيون قرارداد و حتي ستيزه جويي خود را با انقلاب بيش از ستيزه جويي با رژيم پهلوي شدت بخشيد؛ از آن جمله رويكرد «سيمين بهبهاني» حايز اهميت است! وي كه خود در بنياد فرح به ترانه سراي رژيم پهلوي معروف بود در روزهاي آغازين انقلاب اسلامي با جمع كردن اعضاي كانون در منزل خود كه پيش از اين مخالف آن ها بود! دشمني خويش را با جمهوري اسلامي آشكارا آغاز كرد.
اقدام براي ايجاد فضاي قانوني!
كانون پيش از انقلاب اسلامي دو دوره فعاليت را پشت سرگذاشت و بعداز انقلاب نيز در فراز و فرودي مداوم گذر كرد تا اين كه با حضور «عطاء الله مهاجراني» بر مسند وزارت ارشاد دولت خاتمي فرصتي فزاينده براي فعاليت يافت و با ارادتي كه وزير جمهوري اسلامي! به نويسندگان و ناشران ضدنظام كانون نويسندگان داشت، اين نهاد معاند تا آستانه كسب مجوز قانوني نيز پيش رفت...
از پاييز سال 1377 كه «مختاري و پوينده» - از اعضاي كانون نويسندگان- همراه با «فروهر و همسرش» به قتل رسيدند اين كانون موضعي تندتر عليه دولت جمهوري اسلامي اتخاذ كرد و نظام اسلامي را به حذف فيزيكي نويسندگان، اصحاب فرهنگ و انديشه متهم ساخت. در بدو امر كه در فضاي دولت قايل به تساهل و تسامح، كانون فعال تر شده بود اين موضع گيري تند، گزنده و درعين حال حق به جانب و طلب كارانه نيز بود. اندكي بعد و در فروردين سال 1378 برخي اعضاي كانون در كنفرانس ضدايراني برلين حضور يافته و سپس براي گريز از تعقيب، براي هميشه از بازگشت به ايران امتناع كردند.
وضعيت امروزي كانون
بعداز استقرار مجلس هفتم و دولت اصول گراي دكتر احمدي نژاد، كانون حاميان جدي خود را در قواي مقننه و مجريه از دست داد. اما موضع گيري هاي تندي عليه جمهوري اسلامي ايران اتخاذ و با حمايت از نهادهاي فرهنگي خارج از كشور به اميد تحقق اباحيت در ايران تلاش مي كند.
كانون غيراز تلاش نهادمند براي ابعاد فرهنگي مدرنيزاسيون (اباحيت، اومانيسم و سكولاريسم) موضع گيري هاي سياسي زيادي عليه جمهوري اسلامي ايران از خود نشان مي دهد و با پوشش فعاليت هاي خيريه نيز مي كوشد پيوند خود را با جامعه برقرار نگه دارد، از آن جمله كمك به زلزله زدگان بم و بناي دانشكده معماري در آنجاست!
آنان طي ساليان اخير با مرگ يك رده از رهبران پيشين خود (گلشيري، شاملو، اعتمادزاده، آتشي و...) هنوز فعاليت خود را ادامه مي دهند. اين درحالي است كه هيچ گاه نتوانسته اند براي فعاليت خود فضاي قانوني بيابند.
دراين نوشتار به طور اجمالي و گذرا برخي از عناصر فرهنگي و ادبي فعال در اغتشاش هاي سال گذشته در سه بخش، (عوامل داخلي، عناصر خارج نشين و ناشران) معرفي مي شوند.
الف) عوامل داخلي
سيمين بهبهاني
«سيمين بهبهاني» كه قبل از انتخابات اعلام كرده بود در اعتراض به حكومت، درانتخابات شركت نخواهد كرد، در جريان حوادث پس از انتخابات به حمايت از آشوبگران و اغتشاش طلبان پرداخت و بيانيه هايي را در اين زمينه امضا و اقدام به سرودن شعر نيز در حمايت از آن ها نمود.
شركت فعال در فتنه
پس از انتخابات
سيمين بهبهاني پس از انتخابات و روي دادن حوادث و آشوبگري هاي طرفداران موسوي درخصوص امضاي بيانيه عليه ايران و در حمايت از آشوب طلبان گفت: «من فكر مي كنم كه اين اعلاميه بسيار بسيار موثر بود. اين اعلاميه در تاريخ خواهد ماند. همان طور كه اعلاميه 134 نفر هنوز ارزش خودش را در تاريخ نگه داشته، اين اعلاميه 148 هم همان طور باقي خواهد ماند...»
ارادت به پهلوي و مخالفت با كانون!!
وي با آن كه در جواني جزو هواداران حزب توده بوده لكن به دليل بي پروايي و جسارت خارج از عرف و آداب زمانه در عرصه شعرهاي عاشقانه و بيان عواطف زنانه، خيلي زود مورد توجه و حمايت برنامه ريزان و سياست گذاران فرهنگ به اصطلاح تجدد طلب دوره محمدرضا پهلوي قرار گرفت.
او را به حق، مبتذل سراي رژيم پهلوي مي نامند كه در جريان پيش برد اهداف رژيم در «كميسيون شعر و ترانه» به تعميق ابتذال مي پرداخت. لكن نكته مهم در كارنامه سيمين بهبهاني، مخالفتش با كانون نويسندگان ايران است! وقتي در سال 1347 رژيم، برنامه اي با نام «كنگره شعر ايران» و با حضور فرح پهلوي برگزار كرد كه كانون نويسندگان ايران به مقابله با آن پرداخت و در ادامه به همكاري سيمين بهبهاني با ساواك در انحلال كانون انجاميد!
اجتماع كانون در منزل مبتذل سرا
او كه پيش از انقلاب، جزو مخالفان سرسخت كانون نويسندگان بود، به محض اين كه مخالفت اين كانون با نظام جمهوري اسلامي آشكار مي شود، به سوي آنان مي شتابد و حتي خانه اش را در اختيار آنان مي گذارد تا جلسات خود را برقرار كنند.
انتشار دادنامه سرگشاده اي به مرحوم «آيت الله طالقاني» با حمايت «مسعود بهنود» سردبير وقت مجله «تهران-مصور» و امضاي بيانيه اي با عنوان «اطلاعيه عليه حزب اللهي ها» و بيانيه حمايت از سعادتي عضو برجسته منافقين- كه به جرم جاسوسي دستگير شده بود - از اولين اقدام هاي اين مبتذل سرا عليه انقلاب اسلامي است تا اين كه در آبان ماه 1369، سيمين بهبهاني از راه آلمان عازم آمريكا مي شود.
سفري مهم به آمريكا
از اين پس، حمايت از سيمين بهبهاني در دستور كار محافل و مجامع استكباري قرار گرفت و او مأموريت يافت تا به عنوان يكي از دهليزها و مجاري هاي ارتباطي بين نويسندگان در داخل و خارج از ايران انجام وظيفه نمايد. در راستاي انجام هرچه بهتر اين مأموريت، مطبوعات و نشريات منتشره از سوي فراريان و ضدانقلاب مقيم خارج از كشور و برخي نشريات داخلي هم به تلاش و تكاپو برمي خيزند تا از سيمين بهبهاني يك چهره مبارز فرهنگي ساخته و براي او سابقه مبارزاتي دست و پا كنند.
سيمين بهبهاني در اين سفر با مخالفين جمهوري اسلامي رابطه برقرار كرد و در شهرها و كشورهاي مختلف با عده اي از عناصر ضدانقلاب ملاقات نمود. وي در همين سفر ضمن ملاقات با «داريوش شايگان» و «داريوش آشوري» سردبيران نشريه «ايران نامه» به كسوت يكي از مشاوران رسمي هيئت تحريريه اين مجله درآمد و نام وي در شناسنامه مجله درج گرديد. اين مجله زيرمجموعه انتشارات «بنياد مطالعات ايران» است كه تحت نظر و با حمايت مالي آمريكا و سرمايه اشرف پهلوي، منتشر مي شود. مديرعامل اين بنياد «مهناز افخمي» از اعضاي جامعه بهاييان آمريكا و رياست سازمان زنان رژيم پهلوي است. از اين پس راديوهاي بيگانه هم به سراغ سيمين بهبهاني مي آيند و به بهانه هاي مختلف با او گفت وگو مي كنند و حرف و سخن هايش را به روي آنتن مي فرستند.
فرزانه طاهري
«فرزانه طاهري» همسر هوشنگ گلشيري در حوادث پس از انتخابات، نقش پررنگي داشت. وي به عنوان عضوي از دو گروه فمينيست ها و جامعه ادبياتي كشور با امضاي بيانيه ها، سخنراني هاي متعدد در شهرهاي مختلف، حضور در تجمع هاي غيرقانوني و هم چنين نوشتن مطالب متعدد در جهت تشويق و تحريك مردم براي حضور در خيابان ها و اقدام عليه نظام يكي از پرتحرك ترين اعضاي جامعه ادبياتي عليه نظام بود.
فعاليت هاي فمينيستي
طاهري فعاليت هاي انتخاباتي خود را قبل از انتخابات در راستاي پي گيري اهداف زنان و هم چنين به منظور اعلام موجوديت «هم گرايي جنبش زنان براي طرح مطالبات زنان در انتخابات» آغاز كرد. وي براي اعلام موجوديت گروه خود در انتخابات، روز شنبه پنجم ارديبهشت 1388 در كنفرانس خبري با حضور «شيرين عبادي، سيمين بهبهاني، اعظم طالقاني، الهه كولايي، شهلا لاهيجي و شهلا اعزازي» سخنراني كرد:
تعيين نقش براي فتنه
دبير جايزه گلشيري در اين سخنراني درخصوص نقش گروه هاي مختلف در اغتشاشات بعد از انتخابات مدعي مي شود:
«اگر بخواهم بگويم، آن چه امروز در خيابان هاي شهرمان مي گذرد نبردي است بر سر هستي ما. اگر شرايطي كه مي خواهند بر ما تحميل كنند مستقر شود، دوران سختي پيش رو خواهيم داشت كه تلاش براي رسيدن به مطالبات بر حق جنبش زنان را مستلزم هزينه هايي گزاف خواهد كرد، چنان كه مطالبه هر حق مدني و شهروندي و انساني ديگر را. همين احساس خطر است كه اين همه آدم را از طيف هاي گوناگون با مطالبات و هدف هاي متفاوت به خيابان كشانده است.»
طاهري در مطلبي تحت عنوان «اين همه نفرت و بي رحمي در چشمانش از كجاست؟» درخصوص حوادث 13 آبان 1388 مطالبي عليه نظام جمهوري اسلامي، از خود به جاي گذاشت.
پس از درگذشت هوشنگ گلشيري در سال 1379، فرزانه طاهري با مديريت بنياد گلشيري و برگزاري جايزه ادبي در همكاري با ساير اعضاي كانون نويسندگان ايران در پي تبليغ و ترويج كتاب هاي نويسندگان معاند نظام است.
حسين سناپور
«حسين سناپور» قبل از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري، به شدت از موسوي حمايت مي كرد و دولت دكتر احمدي نژاد را مورد تاخت و تاز قرار مي داد.
دلايل حمايت از فتنه
در 17 خرداد 1388 در روزنامه «ياس نو» (كه در زمان انتخابات به صورت محدود منتشر و سپس توقيف شد) مطلبي را چاپ كرد و از دلايل خود براي رأي به موسوي گفت:
«به گمانم مسئله اين است كه موسوي نامزد مناسب تري است براي «نه» گفتن به همه آن ها كه مردم را دست كم گرفته اند و خيال مي كنند مردم دروغ و فرصت طلبي و هدر دادن منابع ملي و رفتار آمرانه و غيره و غيره را نمي فهمند. به گمان من رأي مردم به موسوي است شايد چون مردم در رفتارش نشانه اي از آن رفتار آمرانه اهل قدرت نمي بينند. چون وعده هاي دروغ نمي دهد...»
حمله به اهالي ادبيات
وي به كساني كه در حوزه ادبيات فعال هستند به خاطر سكوت شان يا حمايت نكردن شان از موسوي اعتراض كرد و آن ها را ترسو خواند : «نمي دانم اين دولت ديگر چه به روز نويسنده ها بايد مي آورد تا آن ها مي فهميدند اداي بچه هاي خوب را درآوردن و بي صدا بودن بي فايده است و اين نگاه حاكم بر دولت فعلي اصلا نمي خواهد ما به عنوان نويسنده وجود داشته باشيم و تا حالا هم داشته جاپايش را قرص مي كرده. گمانم همه اين ها را همه نويسنده ها مي دانند، اما بدبيني مفرط و عافيت طلبي مفرط تر مانع است تا لااقل به سانسور كتاب شان و وضعيتي كه در اين چند سال از سر گذرانده اند، اعتراضي بكنند. كافي است سرشان را بياورند بيرون و توي شهرشان قدمي بزنند تا ببينند كه مردم چقدر اميدوارند و چقدر پر شورند و چه قدر از آن ها جلوترند. چند روز ديگر سالگرد درگذشت گلشيري است. روز 16 خرداد. يادش بخير. كاش بود و باز از آن شور و اميدش در اين آدم ها مي دميد. كاش بود، كه اگر بود به جاي صد تا از اين خاموشان حرف داشت.»
اشاره سناپور به گلشيري يادآور مواضع گلشيري در بيانيه اي بود كه بهار 1360 در آستانه آغاز عمليات وحشيانه و تروريستي منافقين و در حمايت از اين گروهك جنايتكار امضا كرده بود.
سناپور از جمله افراد فعال در حوادث پس از انتخابات و حلقه اصلي ادبياتي هاي معاند نظام بود. او علاوه بر امضاي اكثر بيانيه هاي حمايتي از موسوي و آشوبگران، به صورت فردي نيز اظهارنظرهايي در حمايت از فتنه داشت و مدعي تقلب در انتخابات شد.
اداي دين به استاد مبتذل نويس
حسين سناپور كه داستان نويسي را از مكتب هوشنگ گلشيري آموخته، «نيمه غايب» را در 1378 منتشر كرد لكن اين رمان به علت ابتذال و اباحه گري پس از 14بار تجديد چاپ، توقيف گرديد. وي در جريان مناظره احمدي نژاد و موسوي به دليل توقيف كتابش مورد حمايت نامزد ناكام انتخابات، گرفت.
علي اشرف درويشيان
«علي اشرف درويشيان» در جريانات پس از انتخابات سال گذشته از جمله فعاليني بود كه به حمايت از آشوب طلبان پرداخت.
وي با امضا بر پاي اكثر بيانيه هاي حمايت از آشوب طلبان و محكوميت جمهوري اسلامي ايران، خود را جزو گروه اصلي فعالين عرصه ادبيات در حمايت از گروه ها و افراد معاند نظام مطرح كرد.
داستان سرايي
براي فتنه انگيزي
درويشيان همچنين به نوشتن داستان هايي در حمايت از آشوبگران و درج آن در سايت هاي معاند جمهوري اسلامي ايران اقدام كرد. از آن جمله داستاني را با عنوان «آن ها هنوز جوانند» در 25مرداد 1388، در سايت «غريو جنبش سبز» به چاپ رسانده است.
درويشيان در دوره اخير فعاليت كانون نويسندگان ايران، عضو هيئت دبيران كانون است و چون مجمع عمومي اين كانون برگزار نشده هم چنان در اين سمت باقي مانده است. در سال 1378 كه مجمع عمومي كانون به هيئت دبيران اختيار داد كه براي ثبت كانون اقدام كند، وي به همراه «ناصر زرافشان» انتخاب شدند تا براي ثبت كانون اقدام كنند، ولي...
نكته قابل توجه درخصوص «علي اشرف درويشيان» اين است كه وي در مصاحبه روز «پنج شنبه 28بهمن» با ضميمه روزنامه شرق، دخالت خود در امور سياسي را اين گونه توجيه كرده است: «ادبيات هيچ وقت دنبال سياست نرفته است. البته به قول شاملو اگر ما در آثارمان اصل ادبيات را حفظ كنيم، خيلي خوب است و كارمان هم يك كار برجسته ادبي مي شود كه زحمتش هم زياد است، ولي وقتي نشريات از سياست نمي نويسند اين وظيفه ناچار به گردن نويسنده مي افتد.»!!!
محمد شمس لنگرودي
«محمدشمس لنگرودي» بعد از شكست ميرحسين موسوي در انتخابات، حمايت خود را از او ادامه داد و پاي چندين بيانيه را در حمايت از موسوي و محكوم كردن حكومت امضا كرد.
وي در رسانه هاي جمعي به حمايت علني از آشوب طلبان برخاست و چندين شعر در اين رابطه سرود؛ در تير 1388 كتابي اينترنتي با عنوان «22مرثيه» در حمايت از آشوب طلبان و اغتشاش گران را به صورت گسترده در اكثر سايت هاي ضدانقلاب منتشر كرد و اولين شعر خود را به ندا آقا سلطان (كه به دست ضدانقلاب در جريان اغتشاشات كشته شد) اختصاص داد و در آن حكومت را به آدم كشي محكوم كرد.
او را مي توان از اعضاي فعال كانون منحله نويسندگان محسوب كرد. او معتقد است هر نوع ايدئولوژي براي فرد، يك زندان است و اين درحالي است كه گرايش هاي وي به جنبش هاي ماركسيستي در گفتار و در آثارش مشهود است.
وي هم اكنون به همراه «حافظ موسوي» و «شهاب مقربين» از مديران انتشارات «آهنگ ديگر» است و آثاري در تعارض با ارزش هاي ديني، انقلابي و حتي اخلاقي و انساني را به چاپ مي رسانند.

 



امير حسين فردي : انقلاب اقدام به نوزايي كرده است

اميرحسين فردي دبير علمي جشنواره داستان انقلاب در آيين اختتاميه سومين دوره جشنواره داستان انقلاب با اشاره به ادبيات انقلاب اسلامي گفت: امروز صحبت از ادبيات انقلابي است كه 32 سال از عمر آن سپري شده است، انقلابي كه سرافرازانه و با قاطعيت گردنه ها و يال ها و پرتگاه هاي مخوف را پشت سر گذاشته و امروز پژواك آن را در منطقه آسيا و بخشي از آفريقا مي شنويم.
مدير مركز آفرينش هاي ادبي عنوان كرد: انقلاب ما به نوزايي دست زده و حيات خود را ثابت كرده، اتفاقي كه در تاريخ مي بايست رخ مي داد . علي رغم ميل مستكبران نه تنها اتفاق افتاد بلكه همچنان ادامه دارد و در مسير حيات خود دست به نوزايي زده و نقطه عطفي در تاريخ بشريت است. بنابراين از انقلابي عظيم سخن مي گوييم و امروز در راستاي ادبيات اين انقلاب جشن گرفته و سخن مي گوييم.
به گفته فردي آنچه كه در آفريقا و آسيا اتفاق مي افتد دقيقا شبيه اتفاق سال 57 است؛ ناگهان فواره ها به آسمان سركشيده و همه غافلگير شده اند .همين گونه كه اكنون هم همه بهت زده شده و تهديدها كمرنگ نمايان مي شوند.
دبير علمي جشنواره داستان انقلاب با اشاره به وقايع روز سياسي جهان ابراز داشت: امروز با توجه به اتفاقات رخ داده تعريف جديدي از مبارزات بشر ارائه شده است.
وي تصريح كرد: ملت ايران چه خوشبخت و سربلند است چرا كه امروز رفتار ما در دنيا ملاك قرار مي گيرد. اين امر مسئله كمي نيست چرا كه ما ملت لگدمال شده اي بوديم، اما ناگهان تبديل به اسطوره و الگويي شديم كه نمي توان آن را بيان كرد. اما اميدواريم تا حدودي در ساحت داستان بتوان به آن پرداخت.
فردي اضافه كرد: براي داستان انقلاب همانند خود انقلاب اتفاقات غيرقابل پيش بيني در حال رخ دادن است . زيرا فضاي ادبي و فرهنگي كشور تحت تأثير روشنفكران غربي بود و آن زمان صحبت از انقلاب و اسلام دور از نظرها بود.
وي ادامه داد: اين ماجراي شروع شده در حال حاضر سومين دوره خود را سپري مي كند. پيش بيني مي شود اين جريان ادبي نه تنها مي تواند تحولي در داستان انقلاب با مضمون انقلابي پديد آورد بلكه مي تواند روح جديدي در اين فضا بدمد. كما اينكه اين امر در حال رخ دادن است.
فردي به ويژگي جشنواره اشاره كرد و اظهار داشت: ويژگي جشنواره داستان انقلاب آن است كه روي كتاب ها داوري صورت
نمي گيرد ، بلكه داوران بر آثاري داوري مي كنند كه هنوز مبدل به كتاب نشده و اين آثار تنها با فراخوان نوشته شده و در نهايت در پايانه جشنواره مبدل به اثر مي شود كه اين جشنواره از اين باب جزء جشنواره هاي ناياب است.
وي تصريح كرد: يكي از كارهاي جشنواره كشف نويسنده است زيرا نويسنده با استفاده از فضاي پديد آمده وارد عرصه شده و شروع به نگارش مي كند اين مسائل تا پيش از اين كمتر مطرح مي شد.
فردي همچنين گفت:
بنده پيش بيني مي كنم در سال هاي آينده نويسندگان جديدي را به جامعه معرفي كنيم.
وي در پايان سخنان خود با اشاره به مرضيه دباغ گفت: در دومين جشنواره داستان انقلاب مرضيه دباغ ميهمان ما بود اما اكنون وي بيمار است و در بستر بيماري به سر مي برد. ولي اگر عنوان «مادر انقلاب» را به او دهيم بسيار شايسته است.

 



نخستين نشست عطر حضور انجمن شعر امين برگزار شد

نخستين نشست انجمن شعر امين با عنوان «عطر حضور» با حضور تني چند از شاعران متعهد كشور در محل اين انجمن ،برگزار شد.
به گزارش خبرنگار كيهان ، در اين نشست محمدجواد محبت با عنوان اينكه دو يا سه سال پيش اولين نشست مداحان ايراني در تالار اجتماعات صدا وسيما برگزار شد ، گفت : در اين ديدار نكات
نازك انديشانه اي مطرح شد. نخستين اينكه مداح نبايد مقلد باشد. ابتكار پايه اصلي مداحي است .
محبت تاكيد كرد:. دستمايه سوگ سرايان بايد روايات تاريخي و مستند باشد .وي با بيان اينكه مداح و ذاكر شادخواني در كشور بسيار اندك است، اضافه كرد: به جز ذبيح الله ترابي كمتر مداح و مديحه سرايي به شادخواني در ايام ولادت ائمه اطهار (ع) توجه داشته و به آن پرداخته اند. در ادامه اين مراسم مصطفي محدثي خراساني با تاكيد بر اينكه اشعار درباره ائمه اطهار (ع) ،بايد در شان اين بزرگان باشد، بيان كرد: بعد از پيروزي انقلاب اسلامي افتخار شاعران معاصر به خلق اشعار آئيني است. مرتضي اميري اسفندقه با بيان اينكه واژه هاي اشعار آئيني بايد مطهر و منزه باشد، عنوان كرد: برخي از شاعران اهل سنت هستند كه اشعاري براي ائمه اطهار (ع) سروده اند كه آن اشعار نيز آييني قلمداد مي شوند.
در اين نشست ،اشعاري از مقام معظم رهبري و شاعران اهل بيت (ع) خوانده شد.

 



كوچه بن بست غربيها

جواد نعيمي
زمانه، تني تبدار دارد و جهان در حجم مخصوصي از تراكم شهوت و گناه مي سوزد. زبانه هاي زباله هاي تمدن غربي، از لوله هاي اگزوز زمين، به هوا بلند مي شود و عشق و ايمان مثل مرغي سربريده، پرپر مي زند!... انسانيت معاصر، در لابلاي چرخ دنده هاي صنعت و در ميانه ديسكت هاي كامپيوترهاي بي مخ! له و لورده شده است! معناي بشريت را در قاموس زندگاني خط زده اند. شرافت و اخلاق و دين، كلمات مهجوري در دفتر زندگان امروزين جوامع غرب است. كوچه هاي غربي، همه بن بستند! و در اين وانفساي حيات، جوان جامعه هاي دور از خدا، سرگشته اي بيش نيست، كه حيثيت انساني خود را در سنگلاخهاي به اصطلاح تمدن، گم كرده است.
جوان غربي، امروزه بي پناه ترين است، تنها ترين است، گمشده اي دارد كه نمي يابدش، در جست وجوي چيزي است كه فراتر از ماده و مظاهر آن باشد. او مي خواهد از آتش جنون بگريزد و به پناهگاهي بياويزد كه روح آواره اش را در خويش بپذيرد. و فطرت گمشده اش را پيدا كند و وجدان مغفولش را مدنظر آورد...
او در پي يافتن معنويت است و از هر چه مد و جلوه گري بيزار است، دلگير است! و براي همين هم هست كه از اين در به آن در مي رود!...
و تو، اي جوان مسلمان! در تو هنوز و تا هميشه، ريشه اي بالنده باقي است. ريشه اي كه وجود زميني تو را به آسمان پيوند مي زند. ريشه اي كه در آب حيات معنا، گسترده است. ريشه اي كه اگر خشكش نكني، دامن دامن سرسبزي برايت به ارمغان مي آورد و كيسه كيسه ميوه هاي خوشبو نثارت مي سازد.
جوان مسلمان! به هوش باش. جهاني كه در آتش فساد مي سوزد، مي خواهد شعله بكشد و زبانه اي به سوي تو پرتاب كند و تو را نيز در آغوش كشد! گوشه دامانت را برچين، آتشفشان گناه را خاموش كن. آتش نشاني ديدگانت را از منبع لايزال غيبي، در شباهنگامان روشن بيداري، سرشار كن و اجازه نده كه شبروان شب انديش شب پرست غرب غدار، بر روح پاك تو جراحت وارد آورند!
هشدار! هشدار كه غرب مكار، بي كار ننشسته است. اين مار خطرناك، هر لحظه به رنگي درمي آ يد و گام به گام به سوي مغز تو مي خزد، تا آن را به زنگار غفلت و تباهي بيالايد.
نيرنگ هاي استعماري، نقش در نقشند، هزار رنگند. و دشمن، گاه جلوه مي كند چونان طاووسي كه پرهايي رنگين، ولي هدفي ننگين دارد! گاه در قامت، خميده به نظر مي آيد، اما خنجري بر كمر بسته دارد! گاه خوش مي خرامد، اما سمي در آستين دارد. گاه مي آيد «آهسته»، ولي «پيوسته» پيكر انديشه تو را مي تراشد و نحيف مي كند. يك بار، ماسكي از ويدئو بر چهره دارد، ديگر بار سوار بر ماهواره مي آيد. يك روز لباس سنتي تو را از تنت بيرون مي آورد، روزي ديگر گرد سفيد لعنتي را بر قامت تو مي پاشد. و ديگر گونه و ديگر گونه ها... مي خواهد تو را از تو بگيرد، تو را از ما بگيرد!
به هوش باش جوان! از غرب مكاره بپرهيز! و گوهر «جواني» را در صدف لياقت و دانايي خويشتن بپرور! پيروز باشي دلاور!

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14