پنجشنبه 12 اسفند 1389- شماره 19878
خيزش اسلامي در جهان عرب
تونس؛ انقلاب در سايه ارزش هاي اسلامي
خيزش اسلامي در جهان عرب
تنظيم و گرد آوري :محمد معرفي
اشاره:
مصر با داشتن جمعيت 80ميليوني و موقعيت جغرافيايي منحصر به فرد، در كنار جايگاه سياسي خود در معادلات خاورميانه، اين روزها، بيش از گذشته، مورد توجه افكار عمومي جهان قرارگرفته است.
قيام مردمي مصر اين بار، تكليف ديكتاتور «محمد حسني مبارك» را يكسره كرد و با پيروزي مردم حكومت 30 ساله فرعون به پايان رسيد.
حسني مبارك كه در سال 1981 قدرت را پس از ترور انورسادات به دست گرفت طي سه دهه حكومت خود، 10نخست وزير را جابه جا كرد و در قيام مردمي كوشيد با استفاده از عامل زمان و وقت كشي، مردم را وادار به پذيرش دولت جديد و انجام اصلاحات مورد نظر معترضان مصري كند. دولت جديد كه به نخست وزيري «احمد شفيق» تشكيل شده قرار است زمينه را براي انتخابات رياست جمهوري فراهم كند.
اما، مردم مصر، همان طور كه در اعتراضات و تجمعات ميليوني خود نشان دادند، اصل رژيم را قبول ندارند و حاضر بودند جان خود را فدا كنند تا رژيم مبارك سرنگون شود.
در حال حاضر نيز، ديگر نامي از حسني مبارك ديكتاتور 82ساله و فرتوت مصر باقي نمانده است و مردم با فراري دادن وي، به سه دهه ظلم و ستم در اين كشور پهناور پايان دادند.
مبارك تلاش بسياري كرد كه از تنها ابزاري كه در اختيار دارد (ارتش و نيروهاي مسلح) عليه مردم استفاده كند اما در دوران اعتراضات مردمي نيز ارتش بي طرفي خود را حفظ و از شليك به سوي مردم خودداري كرد از سوي ديگر، آمريكا و دوستان غربي مبارك تلاش كردند راه حلي براي برون رفت از بحران براي ديكتاتور مصر پيدا كنند و به اين خاطر، راه حل را در انتخاب «عمر سليمان» (نظامي كهنه كار و اطلاعاتي) به عنوان معاون رئيس جمهور مصر براي انتقال قدرت يافتند.
در واقع، انتخاب عمر سليمان، اجراي سناريوي جايگزيني «محمد الغنوشي» نخست وزير سابق ديكتاتور تونس به جاي وي در مصر بود، تا پس از مبارك اين يار و غار ديرينه مبارك بر دولت انتقالي در مصر حكومت كند.
آمريكا در اين اواخر گزينه ديگري را نيز درنظر گرفت و تلاش كرد از طريق ارتباط هاي پنهان و ديپلماتيك با «محمد البرادعي» رئيس جنبش ملي تغيير «او را وارد بازي خود كند تا به زعم خود، اوضاع را سر و سامان بدهد، اما دكتر البرادعي (برنده جايزه صلح نوبل) در كنار اخوان المسلمين، جنبش ششم آوريل و گروه 25 ژانويه در يك صف واحد قرار گرفت.
روزهاي آينده، مسلما روزهاي سرنوشت سازي براي مصر خواهد بود و مشخص خواهد شد كه قدرت آينده در دست چه كسي خواهد بود: مردم يا عوامل رژيم مبارك.
سرويس خارجي
قيام هاي جهان عرب
جهان عرب پس از سال ها تحمل ظلم و ستم حاكمان، اكنون قيام خود را آغاز كرده است.
اين قيام كه از تونس آغاز شده است و نام هاي مختلفي مانند «انقلاب ياسمن»، «قيام گرسنگان»، انقلاب هاي تونسي به آن داده شده است، مي رود كه به سال ها حكومت مطلقه حاكمان ظلم در جهان عرب خاتمه دهد و آنان را از تخت سلطنت و حكومت به زير بكشد.
عوامل مختلفي براي اين خيزش در جهان عرب وجود دارد و در واقع مي توان گفت كه زمينه آن از قبل آماده شده است و با شعله ور شدن انقلاب مردمي در تونس، آتش سوزان خشم مردم مصر دامان حسني مبارك و پس از آن ساير حكام وابسته را فرا گرفت.
آن چيزي كه در همه اين حركت موسوم به انقلاب هاي تونسي مشترك است، خواست مردم براي رهايي از ظلم و ستم و اسلام ستيزي حاكم است.
اگر چه برخي بر اين باورند كه قيام هاي كنوني در جهان عرب ريشه اي اقتصادي دارد، اما بدون شك اين موضوع در آن بي تأثير نيست ولي حرف اول را در اين انقلاب ها نمي زند.
براساس يك گزارش منتشر شده در مجله «اكونوميست» در سال 2010 و طبق نمودارهاي موجود براي اندازه گيري دموكراسي، «خاورميانه و شمال آفريقا» به عنوان مناطقي به شمار مي روند كه بيشترين قلع و قمع ها در آنها صورت مي گيرد و از 20 كشور موجود در آن، خود غربي ها 16 كشور آن را به عنوان كشورهاي داراي رژيم ديكتاتوري عنوان كرده اند، در اين گزارش آمده است كه در اسرائيل دموكراسي حاكم است:
البته اتخاذ اين موضع از سوي آمريكا و غرب در مورد اسرائيل دور از ذهن نيست و همان طور كه از زمان تأسيس رژيم صهيونيستي تاكنون شاهد آن بوده ايم، تعرض به اسرائيل «بي قانوني و مستحق محكوميت جهاني» است، اما قتل عام مردم غزه «عين دموكراسي» و نوعي دفاع اسرائيل از حاكميت خودش از ديدگاه غرب به شمار مي رود.
جانشيني پسر به جاي پدر
موضوع ديگري كه در قيام موسوم به انقلاب هاي تونسي به خوبي قابل مشاهده است، مسئله جانشيني و تبديل شدن حكومت هاي جمهوري به نوعي مالكيت براي ديكتاتورهاي حاكم در آن كشورها است.
در انقلاب تونس كه در «14 ژانويه» سال جاري ميلادي به سرنگوني زين العابدين بن علي منجر شد، ديكتاتور وقت هنوز هم پس از 23 سال حكومت مطلقه در نظر داشت كه به حكومت خود ادامه دهد و پس از خود فرزندش را جانشين خود كند.
اين موضوع در مورد مصر هم صدق مي كند و حسني مبارك پس از سه دهه حكومت ظالمانه، با وجود كهولت سن (82 سالگي) و نامناسب بودن وضعيت جسماني، راضي به كنار رفتن از قدرت نبود و به خيال خود زمينه را طوري داشت فراهم مي كرد تا پس از او «جمال مبارك» فرزند ارشد 45 ساله وي به عنوان جانشين منصوب شود. موضوع جانشيني فقط مختص اين دو كشور نيست و در عربستان هم «ملك عبدالله» پادشاه اين كشور چندي پيش پس از اينكه از لحاظ جسماني مجبور شد قدرت را براي مدتي ترك كند، پسرش «متعب» را به عنوان رئيس گارد ملي و عضو كابينه عربستان منصوب كرد، در حالي كه سه تن از برادران پادشاه به نام هاي «سلطان بن عبدالعزيز»، «نايف» و «سلمان بن عبدالعزيز»، هر كدام به عنوان وليعهد در نظر گرفته شده بودند و طبق قانون اساسي در صورت غيبت پادشاه مي توانستند زمام امور را به دست بگيرند.
اگرچه آغاز شراره هاي انقلاب هاي تونسي در آينده نيز به عربستان سرايت خواهد كرد، اما هنوز در اين كشور، حاكمان كوچكترين اعتراض را با شديدترين برخورد پاسخ مي دهند و گمان مي كنند تا ابد حكومت خواهند كرد.
در كشور يمن نيز، ديكتاتوري طولاني مدت «علي عبدالله صالح» مي تواند از جمله موارد دربرگيرنده انقلاب ها باشد. علي عبدالله صالح رئيس جمهور كنوني يمن كه نزديك به سه دهه است بر اين كشور آن هم با مشت آهنين حكومت مي كند، به اين مدت رياست بر كشور بسنده نكرده و تصميم گرفت از طريق نمايندگان هم حزبي خود، پيش نويس قانوني را در پارلمان به تصويب برساند كه طبق آن تا هر وقت كه دلش خواست حكومت كند و پس از وي فرزندش (رئيس گارد ملي) قدرت را در دست بگيرد.
اما شراره انقلاب تونس نيز در يمن تبديل به آتش خشم شده است و ملت با تأسي از جسارت تونسي ها در سرنگوني بن علي، به اعتراضات خود ادامه دادند و هم اكنون اين كشور شاهد تظاهراتي است كه مردم مستقيما سقوط علي عبدالله صالح را خواستار هستند.
در اردن نيز ما شاهد اين موضوع هستيم . مردم اردن پس از اينكه مشاهده كردند، انقلاب تونسي ها، سرنگوني ديكتاتوري 23 ساله زين العابدين بن علي را در پي داشت، با بهانه قرار دادن «غيرقانوني بودن انتخابات» و «گراني ارزاق عمومي» قيام خود را براي سرنگوني رژيم حاكم آغاز كردند.
اگرچه در تظاهرات و اعتراضات مردمي در اردن ابتدا «سمير الرفاعي» نخست وزير هدف قرار گرفته بود و همه معترضان و تظاهركنندگان وي را به فساد اداري و مالي و ناتواني متهم كردند، اما مسلما در آينده نه چندان دور «ملك عبدالله دوم»، پادشاه كنوني، هدف اصلي مردم، براي سرنگوني ديكتاتوري خواهد بود.
كشور اردن اگرچه به صورت پادشاهي اداره مي شود و ملك عبدالله پس از مرگ پدرش ملك حسين زمام امور را به دست گرفت، اما از آن زمان تاكنون، پايه هاي سلطنتش متزلزل بوده است.
اردن نيز همانند مصر، الجزاير، شاهد اعتراضات مردمي است كه اين اعتراضات باعث شد، تا دولت سميرالرفاعي دست به اقدامات پيشگيرانه اقتصادي بزند كه از جمله اين اقدامات مي توان به كاهش 20 تا 30 درصدي بهاي برنج، روغن و شكر و تعرفه هاي گمرگي در چند هفته اخير اشاره كرد، اما اين اقدامات دولت چاره ساز نبود و پس از سقوط دولت الرفاعي اعتراضات در اين كشور پادشاهي ادامه دارد. دولت سركوب گر اردن چندي پيش نيز به بهانه اين موضوع كه هدف اعتراضات مردمي سرنگوني پادشاهي در اين كشور است، تلاش كرد كه مخالفان را به وسيله ارتش ساكت كند، اما معترضان با زيركي اين موضوع را عنوان كردند كه قصد آنها، اعتراض به اوضاع نامناسب سياسي و اقتصادي است.
الجزاير نيز به عنوان يك كشور در «مغرب عربي» از وضعيت و ثبات چندان مناسبي برخوردار نيست و مردم آن با الگوبرداري از همسايه خود تونس، در تلاش هستند تا حاكميت ديكتاتوري «بوتفليقه» در اين كشور را سرنگون كنند و حكومتي مردمي با برگزاري انتخاباتي آزاد و شفاف را بر سر كار بياورند.
تظاهرات و اعتراضات مردمي كه از ماه ژانويه سال جاري ميلادي در الجزاير آغاز شده، هر روز گستردگي بيشتري به خود مي گيرد و پس از ممانعت حكومت از برگزاري تظاهرات در ماه ژانويه، مردم شرق اين كشور در شهر «باجه» قيام كرده و با پليس و نيروهاي امنيتي درگير شده اند.
در پايتخت الجزاير نيز احزاب مخالف با تشكيل نشستي موسوم به «تنظيم و سازماندهي»، چندين بار تظاهرات بزرگي را عليه دولت در سراسر اين كشور برگزار كردند.
وابستگي به امريكا و غرب
موضوع ديگري كه در همه اين كشورها مشترك است، حمايت آمريكا از حاكمان آنهاست كه اگرچه با معيارهاي دموكراسي ايالات متحده و غرب همخواني ندارد، اما اين كشورها به عنوان الگوي توسعه و پيشرفت و ثبات در منطقه خود (افريقا- خاورميانه) به شمار مي روند.
زين العابدين بن علي ديكتاتور تونس و حسني مبارك و علي عبدالله صالح ديكتاتورهاي دست نشانده امريكا در افريقا و خاورميانه، نمونه بارزي از ادعاي دروغين واشنگتن و جهان غرب در مورد دموكراسي است.
كاخ سفيد در مورد ديكتاتورهاي مورد حمايت خود، علاوه بر اينكه چشمان خود را بر روي موضوع به اصطلاح حقوق بشر بسته است، ساليانه ميلياردها دلار كمك هاي مالي براي بقاي آنها و جلوگيري از تزلزل در حكومت هايشان پرداخت مي كند.
اسلام گرايان و رهبري اعتراضات
اين موضوع را نبايد دور از نظر داشته باشيم در كشورهايي كه در حال حاضر گرفتار طوفان انقلاب هاي تونسي شده اند، تنها عاملي كه توانسته است در اين سال هاي طولاني در مقابل حاكمان ظالم و فاسد قدعلم كند، اسلامگرايان بوده اند. به همين سبب رهبران گروه هاي اسلامگرا به زندان تبعيد و يا اعدام محكوم شده اند.
با اين حال در جريان قيام هاي مردم در تونس، مصر، الجزاير و اردن مشاهده مي كنيم كه جوانان خود با استفاده از ابزارهاي نوين ارتباطي و بدون رهبريت حزبي و يا سازماندهي، و البته سرشار از انگيزه هاي ديني به ناگهان به خيابان ها ريخته و اعتراضات خود را عليه حكام عرب آشكار كرده اند.
در حال حاضر مغرب عربي (افريقا) و خاورميانه آبستن تحولاتي است كه آينده اي روشن با حكومت هاي مردمي و اسلامگرا را نويد مي دهد.
در همه اين كشورها، مردم بر اين امر اتفاق نظر دارند كه ديگر دوران حكومت هاي ظالمانه ديكتاتوري به سر آمده و «جانشيني فرزند به جاي پدر» بر تخت حكومت بي معني است و برگزاري انتخابات آزاد و شفاف تنها راه چاره است.
متاسفانه باز هم برخي كشورها از اين قيام ها پند نگرفته و به روند حكومت زورگويانه خود ادامه دادند . حكومت «معمر قذاقي» در ليبي از نمونه هاي بارز اين چنين حكومت هايي است كه نه تنها انقلاب هاي تونسي را قبول نكرده اند، بلكه، سقوط چنين حكومت هايي را فاجعه بار خوانده اند.
معمر قذاقي در نخستين واكنش خود پس از فرار زين العالدين بن علي، سقوط وي را فقدان بزرگي براي منطقه مغرب عربي عنوان كرد.
مسلماً شراره هاي انقلابي كه در تونس آغاز شد و به مصر سرايت كرد، لهيب آتشي خواهد داشت كه دامن بسياري از حكام ظالم و ستمگر در خاورميانه و آفريقا را فرا خواهد گرفت. انقلاب حقيقي در حال تحقق است و منطقه را دگرگون خواهد كرد و ثمرات زيادي براي مردم در كوتاه كردن دست اجانب خواهد داشت.
حداقل تأثيرات اين انقلاب ها مي تواند، اصلاحات سياسي فرهنگي و اقتصادي در كشورهايي باشد كه در آنها حاكمان ظالم همچنان بر مسند قدرت تكيه زده اند.
جهان عرب به سوي دگرگوني و تغييرات پيش خواهد رفت و آنچه كه از ديكتاتوري قبلا شاهد آن بوده ايم، تكرار نخواهد شد و خاورميانه جديدي شكل خواهد گرفت .
قيام مردم مصر پس از انقلاب در تونس، اين نويد را به مردم جهان عرب مي دهد كه اوضاع نابسامان و يأس و حرمان، جاي خود را به اميد و پيروزي خواهد داد و نسيمي كه از تونس آغاز شده است، رايحه آن علاوه بر مصر، ساير كشورها را فراگرفته و آنها را دگرگون خواهد ساخت.
باتوجه به مسلمان بودن مردم منطقه و تلاش آنها براي داشتن حكومت هايي مبتني بر تعاليم اسلام، بسياري از تحليل گران و صاحبنظران سياسي بر اين باورند كه خاورميانه جديدي در حال شكل گيري است كه مي توان در آينده آن را «خاورميانه جديد اسلامي» نام نهاد.
با اندكي دقت و توجه در انقلاب تونس و قيام مردم مصر اين موضوع به خوبي قابل درك است كه اين كشورها به عنوان مهد حركت هاي اسلامگرايانه در منطقه آفريقا و خاورميانه بوده اند، اما به علت سركوب شديد، تحولات در آنها به كندي پيش رفته است. در انقلاب مصر نيز اخوان المسلمين و جنبش ششم آوريل نقش تأثيرگذاري داشته اند.
اخوان المسلمين
اخوان المسلمين اگرچه از سوي رژيم مصر فعاليت آنها طي سه دهه اخير ممنوع اعلام شده است، اما هميشه به عنوان برجسته ترين حزب مخالف مبارك به شمار مي آمدند. جماعت اخوان المسلمين در كنار ساير احزاب و گروه ها در برپايي تظاهرات 25 ژانويه مشاركت داشت و به همين منظور پيش از برپايي اين تجمع مردمي رژيم اقدام به دستگيري و بازداشت ده ها تن از رهبران آن كرد.
جماعت اخوان المسلمين كه داراي تشكيلات سياسي و اجتماعي وسيع در جامعه مصر است، هر از چند گاه توسط رژيم مبارك مورد تعرض قرار گرفته و اعضاي آن به زندان هاي طولاني محكوم مي شدند.
اين تشكيلات مذهبي كه با وجود ممنوعيت فعاليت سياسي، توانسته بود در انتخابات سال 2005 ميلادي 88 كرسي پارلمان مصر (الشعب) را به خود اختصاص دهد، در اعتراض به دستكاري آراي مردم و تقلب در انتخابات پارلماني در مرحله دوم كنار كشيده و خواستار تحريم آن در روز اول دسامبر سال 2010 شدند.
اخوان المسلمين برخلاف جنبش ملي تغيير به رهبري البرادعي در دوره اول انتخابات پارلماني مصر در نوامبر سال گذشته ميلادي كانديداهاي خود را به صورت مستقل اعلام كردند، اما، هيچ كدام از آنها نتوانست وارد پارلمان (الشعب) شود و اين انتخابات با سيطره كامل حزب حاكم (الوطني) بر تمامي كرسي هاي پارلمان اعتراضات گسترده اي را در مورد نحوه برگزاري و دخالت دولت به وجود آورد.
مساجد پايگاه اصلي فعاليت جماعت اخوان المسلمين است و پس از آن دانشگاه ها و اتحاديه ها و اصناف به عنوان پايگاهي براي حضورشان در جامعه مصر محسوب مي شود.
جماعت اخوان المسلمين به عنوان قديمي ترين جنبش اسلامي (سني) توسط «حسن البناء» در سال 1928 پايه گذاري شد و شالوده اصلي آن براساس «توحيد» و «ادغام دين و سياست» قرار دارد.
در طي تاريخ پرفراز و نشيب اين گروه، اخوان المسلمين گاهي به عنوان گروهي مخالف دولت و برخي اوقات در كنار دولت در تلاش براي برقراري يك نظام مبتني بر اسلام و دموكراسي حركت كرده است.
در دهه 40 ميلادي، اخوان المسلمين به اعمال خشونت آميز روي آوردند و «محمود مهمي» نخست وزير وقت را در سال 1948 به قتل رساندند.اين اقدام باعث شد كه رژيم دست به تصفيه خونين آنها بزند و به شدت قلع و قمع شوند.همچنين در دوران «جمال عبدالناصر» (رهبر ملي گراي مصر) در طي سال هاي 1954 و 1970 به دليل اتهام در مشاركت در ترورها، مورد تعرض قرار گرفته و طي يك روز هزاران نفر از رهبران و كادرهاي آن بازداشت شدند.
جماعت اخوان المسلمين درسال 1971 از سوي انورسادات كه جانشين جمال عبدالناصر شده بود، مورد عفو عمومي قرار گرفتند. اما اجازه فعاليت به صورت يك حزب را نداشتند.
اين گروه به شدت با معاهده ننگين كمپ ديويد كه از سوي انورسادات با رژيم صهيونيستي و با وساطت آمريكا منعقد شده بود مخالف هستند.
جنبش ششم آوريل به عنوان يكي از گروه هاي مخالف پس از تولد در اينترنت به وسيله جوانان مصري مخالف رژيم، توانست پا به عرصه خيابان هاي قاهره در آوريل سال 2008 ميلادي بگذارد.
در آوريل سال 2008 ميلادي هزاران مصري از طريق اينترنت، از كارگراني كه در دلتاي نيل عليه افزايش قيمت ها دست به اعتصاب زده بودند، حمايت كردند و متعاقب آن جنبشي به نام ششم آوريل در بهار شكل گرفت.
اين جنبش در ژوئيه سال 2010 فراخوان محمدالبرادعي از مخالفان برجسته رژيم مبارك براي پيوستن به يك جبهه واحد را پذيرفت و به اتفاق ساير احزاب و گروه هايي مانند اخوان المسلمين در يك صف واحد عليه دولت قرار گرفت.
در بحبوحه قيام مردمي در تونس كه باعث سرنگوني زين العابدين بن علي شد، جنبش ششم آوريل همصدا با ساير احزاب و گرو ه هاي مخالف رژيم مبارك ، طرفداران خود را به تظاهرات عليه مبارك دعوت كرد.
اين درخواست به برگزاري يك تظاهرات بي سابقه پس از سه دهه سازماندهي شد.
حزب حاكم اگرچه در ظاهر از اين تظاهرات مسالمت آميز جوانان درماه ژانويه ابراز خرسندي كرد، اما در مورد بهره برداري از اين گونه تحركات سياسي در جهت منافع افرادي خاص هشدار داد.در واقع هشدار حزب حاكم به صراحت متوجه جماعت اخوان المسلمين كه برجسته ترين گروه اسلام گراي مخالف مبارك به شمار مي آمدند، بود.
پس از اين تظاهرات، اعتراضات مردمي در ماه ژانويه آغاز شد كه مهم ترين آنها تجمع بزرگ جوانان در روز 25 ژانويه در ميدان التحرير بود. همين تجمع شروع روزهايي بود كه تخت فرعون را به لرزه درآورد.
تونس؛ انقلاب در سايه ارزش هاي اسلامي
توسل مردم و انقلابيون تونس به ارزش هاي اسلامي باعث پيروزي انقلاب در اين كشور و سرايت آن به ساير كشورهاي خاورميانه و شمال افريقا شده است.
مردم تونس با وجود 23 سال ديكتاتوري و سركوب، عاقبت در 14ژانويه، تخت حكومت ظالمانه زين العابدين بن علي را واژگون كردند و در حال پي ريزي حكومتي مبتني بر تعاليم و رهنمودهاي اسلامي هستند.
نهضتي كه با خيزش تونسي ها آغاز شد تمامي جهان عرب را فراگرفته است و مي رود كه پرونده بسياري از ديكتاتورها را به آرشيو تاريخ بسپارد.
«شيخ عبدالفتاح مورو» از اسلامگرايان معروف تونسي با خوش بيني به آينده جهان عرب، توسل به ارزش هاي اسلامي را باعث پيروزي بر حكام ظالم عنوان كرده است.
شيخ عبدالفتاح مورو رهبر و بنيانگذار جنبش نهضت اسلامي تونس در مورد انقلاب و خيزش جهان عرب مي گويد: انقلاب تونس كه در مراحل بعدي به كشورهاي همسايه نيز منتقل شد، به منظور يك هدف اصلي يعني باز پس گيري كرامتي است كه جز با توسل به ارزش هاي اسلامي به دست نخواهد آمد.
اين رهبر اسلامگرا معتقد است: تبعيت از ارزش هاي اسلامي، موجب عزت و كرامت مسلمانان است و آنها را از ظلم و ستم و توهين مستكبران دور مي كند.
به گفته شيخ مورو، اين روحيه در وجود بسياري از جوانان تونسي كه از جريان هاي مختلف فكري به طور خود جوش، انقلاب كردند، وجود دارد.
شيخ عبدالفتاح اضافه مي كند: مردم جوامع عربي و اسلامي امت واحده اي هستند كه با واقعيت و سرنوشت يكساني روبرو هستند و تنها مرزهاي جغرافيايي است كه آنان را از يكديگر جدا كرده است.
اين اسلامگراي معروف تونسي اظهار داشت: وجود اين واقعيت و سرنوشت مشترك، همان چيزي بود كه باعث شد اين انقلاب كه از تونس شروع شده بود به ديگر كشورها نيز سرايت كند.
شيخ مورو خاطر نشان مي كند: دين اسلام، اصول ارزشمند آن و نيز وحدت خواسته ها و اهداف امت هاي عربي و اسلامي، موجب حركت هاي انقلابي ملت ها در خاورميانه و شمال آفريقا شده است. اين اسلامگراي تونسي اگرچه، نگراني خود را از وضعيت موجود پنهان نمي كند و درباره تحركات و تلاش هاي بقاياي رژيم ديكتاتوري سرنگون شده بن علي براي دور زدن انقلاب و دستاوردهاي مردم هشدار مي دهد، اما در عين حال تاكيد دارد: ما همه تلاش خود را براي جلوگيري از به انحراف كشاندن مسير انقلاب مردمي تونس به كار خواهيم گرفت، و اجازه نخواهيم داد انقلابي كه ملت براي بازگرداندن اعتبار و كرامت از دست رفته خود، خون خود را به پاي آن ريخته است، به آساني مصادره شود.
شيخ مورو يادآور شد: شخصيت هاي رژيم سابق تونس كه هنوز در پست هاي خود باقي مانده اند، درصددند كه جنبش نهضت اسلامي را از عرصه خارج كنند و تمايلي به تغيير شيوه كاري خود و تعامل با مردم ندارند و قطعا مي خواهند كه مردم و خواسته هاي آنان را دور بزنند.
رهبر و بنيانگذار جنبش نهضت اسلامي تونس مي گويد: قدرت هاي خارجي نيز نيات و اهداف طمع ورزانه اي درباره تونس دارند و نبايد از آن غافل بود، چرا كه آنها از آن بيم دارند كه رويكرد انقلابي مردم تونس منافع آنان را به خطر بيندازد.
رهبر و بنيانگذار جنبش نهضت اسلامي تونس متذكر شده است: ملت هاي عرب و اسلامي امروز در حركت خود عليه حاكمان مستبد، با يكديگر همبستگي خود را نشان داده اند. اين اسلامگراي تونسي تصريح كرد: بزرگ ترين موفقيتي كه ملت تونس به آن نايل شده است، اعتماد به نفس و درك اين مطلب است كه سرنوشت شان به دست خودشان بايد رقم بخورد و قادر به تغيير اوضاع هستند.
منبع: العالم