(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 14 اسفند 1389- شماره 19879

عدم پذيرش ادعاي تقلب
عبرت هايي از تاريخ

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




عدم پذيرش ادعاي تقلب

حميد رضا اسماعيلي
3. فروكش كردن تب سياسي
گرچه تب سياسي كشور در روزهاي تبليغات انتخاباتي افزايش يافته و به هيجانات سياسي تبديل شده بود، اما با پايان انتخابات و روشن شدن نتايج آن، اكثريت جامعه بر اثر تجربه هاي سي سال گذشته انتخابات را پايان يافته مي دانست و اين تب در حال سرد شدن بود. با وجود اين، عدم پذيرش نتيجه انتخابات از سوي جبهه دوم خرداد و انجام رفتارهاي راديكالي پس از آن، گرچه توانست تا مدتي تب سياسي را گرم نگاه دارد، اما با گذشت مدتي اين نيز نتوانست اكثريت را كه به زندگي خويش مي پردازند، سياست زده نگاه دارد. افزون بر آن، در حالي كه راه كارهاي قانوني پيگيري شكايت روشن بود، اما موسوي با گريز از اين طريق و عدم ارائه اسناد لازم، همچنان به كلي گويي اكتفا مي كرد. با گذر زمان و تشديد اين پارادوكس رفتاري و گفتاري وي، ترديدها در ميان طرفداران پيشين موسوي قوت گرفت كه وي در انتخابات شكست خورده است، اما نمي خواهد آن را بپذيرد. در ضمن تجربه سي سال گذشته جمهوري اسلامي هم نشان مي داد كه امكان تقلب گسترده در آن بنا ممكن و آن هم قابل پي گيري است. لذا پذيرش اين ادعا از سوي اكثريت جامعه آن هم اكثريتي كه رأي خود را به احمدي نژاد داده بود و به قول موسوي خود مي دانست كه به چه كسي رأي داده است، دشوار به نظر مي رسيد.
4. دستگيري متهمان اصلي
در طول آشوب هاي پس از انتخابات، گروهي از اشخاص سياسي تجديدنظرطلب كه متهم اصلي سازماندهي آشوب ها بودند، دستگير شدند. در كنار آنها گروهي از آشوب طلبان نيز كه مسئول هدايت ميداني بودند دستگير شدند. در واقع با بازداشت و دستگيري اين رهبران و سرشاخه ها، هدايت آشوب ها كار ساده اي نبود. اين موضوع كه خود خلاف ادعاي موسوي مبني بر «خودجوش» بودن اعتراضات و اغتشاشات را نشان مي دهد، مانع از پيگيري اهداف غيرقانوني بعدي جبهه دوم خرداد شد.
5. عدم پذيرش ادعاي تقلب از سوي اكثريت جامعه و مقصردانستن موسوي در جرايم رخ داده
واقعيت اين بود كه اكثريت جامعه ايران به دلايل مختلف كه در گذشته ذكر شد و اينكه در خود و اطرافيان مشاهده مي كردند، بسياري به احمدي نژاد رأي داده اند، ادعاي «تقلب» را باور نكردند. اصولاً مهم ترين دليلي كه مانع از پيشرفت اهداف جبهه تجديدنظرطلب براي برنامه هاي بعد از انتخابات شد در همين واقعيت ريشه داشت. به طور مثال مي توان به يكي از نظرسنجي هايي كه مؤسسه آمريكايي «پيپا»
( PIPA ) با همراهي دانشگاه مريلند آمريكا مدتي پس از انتخابات انجام داد، اشاره كرد. اين نظرسنجي به روش تلفني و با استفاده از پرسشگران ايراني انجام شده بود و جامعه آماري متشكل از تمامي استانهاي كشور و جمعيت شهري و روستايي بوده است. حجم نمونه اين نظرسنجي متشكل از 1003 نفر بزرگسال با تركيب جنسيتي 51 درصد زن و 49 درصد مرد بوده است. نظرسنجي مذكور در تاريخ 27 آگوست تا 10 سپتامبر 2009 (5 تا 9 شهريور 1388) صورت گرفته و نتايج آن در تاريخ 20 سپتامبر 2009 (29 شهريور 1388) انتشار يافته است. پرسش ها و پاسخ هاي به دست آمده در اين نظرسنجي به صورت زير بوده است:
الف. آيا شما در انتخابات اخير رياست جمهوري شركت داشتيد؟
87 درصد پاسخگويان به اين سؤال پاسخ بلي و 12 درصد پاسخ خير داده اند. يك درصد نيز از پاسخ به اين سؤال امتناع كرده اند.
ب. شما در انتخابات به چه كسي رأي داده ايد؟
55 درصد به احمدي نژاد، 14 درصد به ميرحسين موسوي، 3 درصد به محسن رضايي و يك درصد به مهدي كروبي رأي داده اند. 24 درصد نيز از پاسخ به اين سؤال امتناع كرده اند و 3 درصد گزينه «نمي دانم» را برگزيده اند.
ج. به نظر شما اين انتخابات به چه ميزان آزاد و عادلانه بود؟
از نظر 66 درصد از پاسخگويان دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري كاملاً آزاد و عادلانه بود و از نظر 17 درصد تا حدي آزاد و عادلانه بوده و از نظر 5 درصد چندان آزاد و عادلانه نبوده است. 5 درصد نيز بر اين عقيده بودند كه انتخابات اصلاً آزاد و عادلانه نبوده است. 5 درصد گزينه «نمي دانم» را برگزيدند و 2 درصد نيز از پاسخگويي امتناع كردند.
د. تا چه ميزان به نتايج اعلام شده اين انتخابات اعتماد داريد؟
62 درصد از پاسخگويان به نتايج اعلام شده در حد «زياد» و 21 درصد «تا حدي» اعتماد دارند، 6 درصد گفته اند به نتايج اعلام شده چندان اعتمادي ندارند و 7 درصد نيز اصلاً به اين نتايج اعتماد ندارند. 2 درصد گزينه «نمي دانم» را برگزيدند و 2 درصد نيز از پاسخگويي امتناع كردند.
ه . اگر همين فردا انتخابات مجدداً برگزار شود شما به چه كسي رأي خواهيد داد؟
49 درصد به احمدي نژاد، 8 درصد به ميرحسين موسوي، 2 درصد به محسن رضايي و يك درصد به كروبي رأي خواهند داد. 13 درصد گفته اند در انتخابات شركت نخواهند كرد. 19 درصد از پاسخگويي امتناع كرده اند و 8 درصد گزينه «نمي دانم» را برگزيده اند.
و. با توجه به مسائل پيش آمده قبل، حين و پس از انتخابات آيا به نظر شما آقاي احمدي نژاد رئيس جمهور مشروع ايران است يا خير؟
81 درصد از پاسخگويان آقاي احمدي نژاد را رئيس جمهور مشروع ايران دانسته اند و 10 درصد با اين موضوع مخالفت كرده اند، 4 درصد گزينه «نمي دانم» را برگزيده اند و 5 درصد نيز از پاسخگويي امتناع كرده اند.
ز. شما فكر مي كنيد آقاي احمدي نژاد به هنگام صحبت با مردم تا چه حد صادق است؟
48 درصد از پاسخگويان احمدي نژاد را «بسيار صادق» و 33 درصد وي را «تا حدي صادق» مي دانند، 6 درصد احمدي نژاد را چندان صادق نمي دانند و 5 درصد نيز وي را اصلاً صادق نمي دانند. 5 درصد گزينه «نمي دانم» را برگزيده اند و 3 درصد نيز از پاسخگويي امتناع كرده اند.
ح. به نظر شما آيا مقام رهبري پس از برگزاري انتخابات بايد از آقاي احمدي نژاد حمايت مي كرد يا خير؟
76 درصد بر اين عقيده اند كه بايد از ايشان حمايت مي كرد و 13 درصد معتقدند كه نبايد از ايشان حمايت مي كرد. 6 درصد گزينه «نمي دانم» را برگزيده اند و 5 درصد نيز از پاسخگويي امتناع كرده اند.
ط. تا چه حد به عملكرد دولت در انجام اقدامات صحيح اعتماد داريد؟
54 درصد از پاسخگويان «اكثر اوقات»، 31 درصد «بعضي اوقات» و 9 درصد به ندرت به عملكرد دولت اعتماد دارند. 2 درصد نيز گفته اند به عملكرد دولت اعتماد ندارند. 2 درصد گزينه «نمي دانم» را برگزيده اند و 1 درصد از پاسخگويي امتناع كرده اند. (مقايسه نتايج سؤال مذكور در اين نظرسنجي با نظرسنجي سال گذشته حاكي از افزايش اعتماد به عملكرد دولت نسبت به سال گذشته است.)

 



عبرت هايي از تاريخ

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
عبرت هايي از تاريخ
از آنچه گذشت، نتيجه مي گيريم كه اولا، بايد سعي كنيم عقايد خود را محكم كنيم و اين مسأله را شوخي نگيريم. اگر پايه ايمان ما محكم نباشد، شياطين آن را خواهند ربود. مقام معظم رهبري ـ مدّ ظلّه العالي ـ در يكي از سخنراني هايشان اشاره فرمودند كه برخي مطبوعات داخلي پايگاه دشمن شده و نفوذي ها به آنها راه يافته اند. آنان ايمان جوان هاي ما را هدف قرار داده اند و با القاي انواع شبهه ها سعي دارند روح دين داري و تقيد به دين را در جامعه، و به ويژه نسل جوان ما كم رنگ و به مرور از بين ببرند.
ثانياً بايد سعي كنيم در زندگي تا آن جا كه مي توانيم ارزش هاي اسلامي را پياده كنيم و احكام اسلام را جدي بگيريم و در مورد آنها كوتاه نياييم و مسامحه نكنيم. همه شهدايي كه از زمان انبيا و اولياي پيشين و از صدر اسلام تا به حال خون خود را نثار كرده اند، براي اين بوده كه احكام الهي اجرا شود، نه اين كه عده اي اراذل و اوباش آزادي پيدا كرده و هر خلاف شرعي كه خواستند، بكنند. ما بايد سعي كنيم احكام اسلامي را ابتدا در زندگي خودمان پياده كنيم و سپس ديگران را نيز به اين مسير راهنمايي نماييم.
ثالثاً، ما به عنوان شيعه و پيروان مكتب امام حسين(عليه السلام) بايد هميشه براي مبارزه با دشمنان دين آمادگي داشته باشيم. از اوايل غيبت كبري، علماي بزرگ ما روزهاي جمعه شمشير و اسب برمي داشتند و در اطراف شهر تمرين اسب سواري و شمشير زني مي كردند تا اگر امام زمان(عليه السلام) ظهور كرد، براي جنگ آماده باشند. قرآن مي فرمايد:
و أع دّوا لهم ما استطعتم م ن قوّه ؛1 هر چه از نيرو در توان داريد بسيج كنيد.
ما بايد آمادگي هاي لازم را كسب كنيم؛ چرا كه اگر ما آمادگي داشتيم دشمن عقب نشيني مي كند.
مردم ما به بركت رهنمودهاي حضرت امام(رحمه الله) آماده مبارزه با دستگاه كفر شاهنشاهي شدند، قيام كردند، خون دادند، شكنجه و تبعيد شدند و اموالشان از بين رفت تا اين انقلاب به پيروزي رسيد. آيا اين ملت براي چه مبارزه كرد؟ امام فرياد مي زد: مرتكب كبيره است كسي كه امروز داد نزند. اي قم ساكت! اي نجف ساكت! اسلام از بين رفت، من براي اسلام احساس خطر مي كنم. مردم در پاسخ به اين نداي امام(رحمه الله) و براي احياي اسلام قيام كردند. اگر خداي نكرده، دوباره روزگاري مثل زمان شاه، دشمنان خارجي يا سازش كاران و فريب خوردگان داخلي، اسلام را در معرض تهديد و خطر قرار دادند و وضع زمان شاه تكرار شد، همه ما بايد آماده مبارزه باشيم. آمادگي اي كه در طول 1300 سال به بركت خون سيدالشهدا(عليه السلام) در شيعيان پيدا شد، در 22 بهمن 57 نتيجه داد. بايد مراقب باشيم اين آمادگي را از دست ندهيم و ما را با شعارهايي نظير تساهل و تسامح خواب و خام نكنند. با اين حرف ها مي خواهند اين آمادگي و روح سلحشوري، شهامت، فداكاري و شهادت طلبي را از ملت ما بگيرند. اينها نقشه هاي حساب شده اي است كه از جاي ديگر آمده و كساني آگاهانه يا ناآگاهانه آنها را اجرا مي كنند. تأكيد مي كنم كه بايد مراقب باشيم اين روح فداكاري و شهادت طلبي از شيعيان رخت برنبندد. بايد سعي كنيم اين روحيه را هميشه حفظ نموده و پيوسته دعا كنيم كه: خدايا مرگ ما را شهادت در راه خودت قرار ده!
«ضعف شناخت» و «خودباختگي» عواملي مهم
در انحراف هاي جامعه اسلامي
«ضعف شناخت» و «خودباختگي» عواملي مهم در انحراف هاي جامعه اسلامي يكي از مهم ترين ابزارهايي كه در عدم پذيرش حكومت حق مؤثر است،
تبليغات و سوء استفاده از ناآگاهي مردم است. از اين رو يكي از وظايف مهم همه ما، به خصوص قشر تحصيل كرده، اين است كه سطح فكر و فرهنگ مردم را بالا ببريم تا از حالت تقليد و تبعيت محض در مسايل سياسي و اجتماعي خارج شده، خودشان اهل تحليل شوند. اينها شعار نيست. ما به چشم خود شاهد بوديم و هستيم كه به بركت حركت امام(رحمه الله) و به بركت اين انقلاب، سطح آگاهي و بينش مردم ما نسبت به مردم كشورهاي ديگر بسيار رشد كرد. امروزه سطح آگاهي سياسي مردم ما از مردم همه كشورهاي دنيا بالاتر است. اما هنوز هم با سطح مطلوب فاصله داريم و جاي كار هست. هنوز هم مي بينيم گاهي كساني مي توانند با عوام فريبي و تبليغات، قشر عظيمي از مردم ما را به دنبال خود بكشانند و از آراي آنان براي تحقق نيّات و خواسته هاي سوء خود استفاده كنند.
اين سوء استفاده دو منشأ اساسي دارد: يكي ضعف آگاهي، و ديگري ضعف شخصيت. يكي جنبه شناختي و ديگري جنبه شخصيتي دارد. فردي كه معلومات و اطلاعات سياسي اش كم است، قادر به تحليل درست مسايل اجتماعي نيست و به راحتي تحت تأثير تبليغات قرار مي گيرد. اين يك نقص است. نقص ديگر مربوط به ضعف شخصيت است. برخي افراد استقلال نظر ندارند و خيلي زود تحت تأثير ديگران قرار گرفته و از آنان تبعيت مي كنند. معمولا افراد سرشناسي كه صاحب پول، مقام، شأن علمي و امتيازاتي از اين قبيل هستند براي مردم جاذبه دارند و بسياري از مردم چشمشان به آنها است و به دنبال آنها به راه مي افتند. اين گونه تقليد كردن و به دنبال كسي رفتن، دليل ضعف شخصيت است و غير از مسأله ضعف شناخت و ندانستن است. ممكن است فردي در ابتدا مسأله اي را بداند و آن را براي خودش حل كرده باشد، اما وقتي مي بيند ساير مردم به طرف ديگر مي روند او هم دنبال آنها به راه مي افتد.
ضعف شخصيت و ضعف بينش غالباً با هم هستند و بايد با آنها مبارزه كرد. يكي از وظايف اجتماعي و واجبات و معروف هايي كه بايد به آن امر و براي تحقق آن تلاش كنيم، اين است كه بايد سعي كنيم آگاهي مردم را بيشتر كنيم و كاري كنيم كه خود احساس شخصيت كنند. بايد آنها را تشويق كنيم كه براي هر مسأله اي خودشان فكر كنند و براي كاري كه انجام مي دهند بين خود و خدايشان حجت داشته باشند. ص رف اين نباشد كه چون به كسي حسن نظر دارند، به دنبال او راه بيفتند. حتي ممكن است كسي در لباس روحانيت باشد اما دچار انحراف ها و خطاهاي بزرگ گردد. اين كه كسي روحاني است يا شخصيت بزرگي است، نزد خداي متعال حجت نمي شود. روز قيامت هر كسي بايد جواب اعمال خودش را بدهد. در روز قيامت عده اي كه با انبيا مخالفت كرده اند، خواهند گفت كه شخصيت ها و بزرگانمان ما را فريب دادند؛ ولي از آنها نمي پذيرند و به جهنمشان مي برند:
يوم تقلّب وجوههم ف ي النّار يقولون يا ليتنا أطعنا اللّه و أطعنا الرّسولا. و قالوا ربّنا نّا أطعنا سادتنا و كبراءنا فأضلّونا السّب يلا؛2روزي كه چهره هايشان را در آتش زير و رو مي كنند، مي گويند: «اي كاش ما خدا را فرمان مي برديم و پيامبر را اطاعت مي كرديم». و مي گويند: «پروردگارا ما رؤسا و بزرگان خود را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند.»
كساني كه در دنيا در چنين دامي گرفتار شده اند، روز قيامت به سراغ آن شخصيت ها و بزرگان مي روند و مي گويند، ما از شما پيروي كرديم، امروز مقداري از بار عذاب ما را شما بكشيد! آنها در پاسخ مي گويند ما شما را مجبور نكرديم، خودتان آمديد:
و ذ يتحاجّون ف ي النّار فيقول الضّعفاء ل لّذ ين استكبروا نّا كنّا لكم تبعاً فهل أنتم مغنون عنّا نص يباً م ن النّار . قال الّذ ين استكبروا نّا كلّ ف يها نّ اللّه قد حكم بين الع باد ؛3 و آن گاه كه در آتش شروع به آوردن حجت مي كنند، زيردستان به كساني كه گردن كش بودند، مي گويند: «ما پيرو شما بوديم؛ پس آيا مي توانيد پاره اي از آتش را از ما دفع كنيد؟» كساني كه گردن كشي مي كردند، مي گويند: «[اكنون] همه ما در آن هستيم. خدا است كه ميان بندگان داوري كرده است».
البته كساني كه منشأ اغواي ديگران شوند دو برابر گناه دارند:
ل يحم لوا أوزارهم كام له ً يوم الق يامه و م ن أوزار الّذ ين يض لّونهم ب غير ع لم؛4 تا روز قيامت بار گناهان خود را تمام بردارند، و [نيز ]بخشي از بار گناهان كساني كه ندانسته آنها را گمراه مي كنند.
با اين حال، آنها كه از گمراهي ها پيروي كرده اند چيزي از وزر و وبالشان كم نمي شود و مسئول كار خودشان هستند؛ گرچه آن سركرده ها و كساني كه باعث گمراهي و فريب مردم شده اند، دو برابر گناه دارند؛ يكي اين كه چرا خودشان رفتند و ديگر اين كه چرا ديگران را گمراه كردند. شايد آن روز در بين آن «كبرا» كساني را مشاهده كنيم كه ما در دنيا به آنها بسيار حسن ظن داشتيم. آري، در آن جا حساب ها طوري ديگر است.
در هر صورت، يكي از وظايف ما اين است كه سعي كنيم كارهايمان از روي بينش صحيح باشد. البته شايد عده اي بگويند، حال كه ما از مسايل سياسي و اجتماعي سر درنمي آوريم، پس كنار بنشينيم. در پاسخ بايد بگوييم، اين كاري است كه امثال سعد بن ابي وقاص و حسن بصري و ابوموسي اشعري كردند. مگر كنار كشيدن، تكليف را از دوش انسان برمي دارد؟ معاويه به سعد بن ابي وقاص گفت: چرا با من بيعت نكردي؟ گفت: مشكل داشتم. گفت: مشكلت چيست؟ گفت: نپرس. معاويه اصرار كرد. گفت: حال كه اصرار مي كني، بيعت نكردنم براي آن بود كه پيغمبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: «الحقّ مع عل يّ».5 جا داشت معاويه به او بگويد، اي كوردل! تو كه اين را شنيدي، پس چرا دنبال علي(عليه السلام) نرفتي؟! مگر خودت اعتراف نمي كني كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) گفت: «الحقّ مع عل يّ»، پس چرا با علي(عليه السلام) بيعت نكردي؟!
كساني هستند كه مي پندارند احتياط در اين است كه هيچ حرفي نزنند، چرا كه شايد غيبت شود! غيبت چه كسي؟ غيبت كساني كه شمشير بسته اند اسلام را از بين ببرند و ريشه اسلام را بكنند؟! اوايل نهضت وقتي حضرت امام(رحمه الله) گاهي اسمي از شاه مي بردند، بعضي ها مي گفتند: اين، غيبت پادشاه شيعه مي شود!!
انسان بايد فهم و درك خود را عميق كند. بايد وظيفه را تشخيص داده و بعد هم با جديت به آن عمل نمايد. در تشخيص وظيفه و عمل به آن، به هيچ وجه نبايد كوتاهي كرد، و گرنه ميدان براي اراذل و اوباش باز مي ماند؛ هم چنان كه اين روزها كم و بيش شاهديم. نبايد گفت، رأي خودم است، اختيارش را دارم. بله اختيار رأي شما در دست خودتان است، اما بايد مراقب اين مطلب هم باشيم كه روزي بايد حساب هر رأي و امضايمان را پس بدهيم. چه بسا همين رأي ما باعث پيروزي فردي شود كه حكمي از احكام اسلام را تعطيل نمايد و هزاران نفر را به گناه مبتلا كند. در اين صورت ما در گناه همه آنها شريك هستيم. البته هركس اختيار رأي خود را دارد و هر كاري كه بخواهد، مي تواند با آن انجام دهد؛ اما بايد به مسؤوليتش هم ملتزم باشد. ممكن است روزي بگويند، شما در تمامي فسادها و گناهاني كه بين چند ميليون مردم ايران از سال فلان تا فلان انجام گرفت، شريك هستي! چرا؟ چون شما رأي دادي كه اين افراد سر كار بيايند، اگر شما رأي نداده بودي، اين افراد در مسند قدرت قرار نمي گرفتند و اين كارها هم نمي شد.
ما بايد مسئوليت خطير خود را درك كنيم. بايد ببينيم منشأ حب و
بغض هايمان چيست. بايد ببينيم اگر براي كسي زنده باد و مرده باد، مي گوييم براي چه مي گوييم. مبادا «كينه هاي بدر و خيبر» در دل هاي ما باشد و باعث شود كه «لا حبّاً ل معاو يه بل بغضًا ل عل يّ(عليه السلام)« كاري انجام دهيم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. انفال (8)، 60.
2. احزاب (33)، 66 ـ 67.
3. غافر (40)، 47 ـ 48.
4. نحل (16) 25.
5. ر.ك: بحارالانوار، ج 38، باب 57، روايت 1.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14