(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 14 اسفند 1389- شماره 19879

جوابيه موسسه دانش گستر به يك مطلب
دنياي قصه كودكان
خواب شيرين ديده ام ...
مهندسي فرهنگي مقابله با جنگ نرم



جوابيه موسسه دانش گستر به يك مطلب

در پي چاپ مطلبي با عنوان «رد پاي بهائيت در بازار نشر ايران»، موسسه دانش گستر، جوابيه اي به روزنامه فرستاده است كه عينا در ذيل مي آيد.
گفتني است مطلب ياد شده، از پايگاه تحليلي برهان و پس از گذشت چند روزي از انتشار اينترنتي آن، به چاپ رسيد.
سردبير محترم روزنامه كيهان
احتراما در تاريخ 04/12/89 مقاله اي با عنوان «رد پاي بهائيت در بازار نشر ايران» در آن روزنامه به نقل از سايت اينترنتي «برهان» به چاپ رسيد. يادآوري چند نكته در ارتباط با اين مقاله ضروري است:
1- اين مقاله كه آكنده از اطلاعات غلط و بي اساس و به كلي عاري از حقيقت است خانواده سودآور را در معرض اتهاماتي از قبيل انتساب به فرقه ضاله بهائيت قرار داده و از هيچ گونه تهمت و افترا بي نصيب نگذاشته است از جمله لبه تيز حمله را متوجه آقاي حسينعلي سودآور كه پشتيبان مالي دانشنامه دانش گستر مي باشند، كرده است. اين اتهام به قدري مضحك و مسخره است كه با هيچ منطقي نمي توان آن را توجيه كرد. پدربزرگ آقاي سودآور كه در اين مقاله متهم شده (و نام ايشان نيز در مقاله غلط درج شده) كسي است كه پس از فوت بنا به وصيتش در ايوان طلاي حرم مطهر امام رضا(ع) مدفون گرديده و پسرش (پدر آقاي حسينعلي به نام صمد) دختر شادروان حاج حسين آقاي ملك (بزرگترين واقف آستان قدس رضوي و مدفون در داخل حرم امام رضا(ع) را در حباله نكاح خويش داشت. حال چگونه مي توان ادعا كرد كه حاج حسين آقا ملك دختر خود را به تزويج فردي از فرقه ضاله درآورد و او را به دامادي خود بپذيرد و بعد از فوت نيز در حرم امام هشتم دفن كند؟! اين ادعا اگر مسخره نيست پس چيست؟
2- نكته ديگر كه نكته اساسي مقاله نيز در اصل همين است و مي توان گفت هدف از نگارش اين مقاله جز آن نيست، عبارت است از زيرسؤال بردن دانشنامه دانش گستر و كاستن از ارزش علمي، ديني، انقلابي و معنوي آن. اين دايره المعارف جهاني كه با همكاري 300 مؤلف و مترجم و ويراستار در طول مدت 01 سال و با تحمل هزينه اي بسيار سنگين و زحمات طاقت فرسا تهيه و تدوين شده است، در نوع خود دايره المعارفي بي سابقه، بي نظير و انتشار آن يك اتفاق فرهنگي مبارك و بزرگ است كه مي تواند ثمرات فراواني را نصيب حوزه دانش و فرهنگ ساخته و به رشد و پرورش فرهنگي جامعه و بالندگي آن مدد رساند. اين دانشنامه كه در 81 جلد و 15200 صفحه و به صورت مصور تدوين شده از جهات گوناگون از جمله از حيث معرفي اسلام و تشيع و ارزش هاي انقلاب در سطح والايي از دانش و فرهنگ قرار دارد به گونه اي كه نزديك به سه هزار مقاله آن مربوط به معارف دين و فرهنگ اسلامي و شيعي و معرفي ميراث گرانقدر اسلامي است كه بنا به اظهار خبرگان علمي و فرهنگي در نشريات و مطبوعات، در نوع خود بي نظير است و اين، سند زنده و عيني بر اصالت و حقيقت اين پروژه بزرگ فرهنگي است كه هيچ توجيهي از ارزش آن نمي كاهد. اگر نويسنده يا نويسندگان مقاله (يا بهتر بگوييم سناريو) قصد دارند به ايراد اتهاماتي اين مجموعه را مشكوك جلوه گر سازند، با متن موجود و مقالات زنده و حاضر آن چه خواهند كرد كه بيش از هر دفاعيه و تكذيب نامه اي، بيانگر ارزش و اصالت ذاتي خويش است و بهتر از هر كسي از خود دفاع مي كند. جهت استحضار افكار عمومي به اطلاع مي رساند كه كلمه به كلمه اين دايره المعارف از سوي وزارت ارشاد و توسط صاحبنظران فرهنگي بررسي و مورد تأييد قرار گرفته است كه اين امر مهر بطلان بر همه آن شكوك و شبهاتي است كه مقاله ياد شده قصد القاء آن را دارد.
3- اين دانشنامه از حمايت مالي فردي از بخش خصوصي (آقاي حسينعلي سودآور نوه حاج حسين آقا ملك) برخوردار بوده و به همت ايشان به سامان رسيده است و در نوع خود اولين پروژه بزرگ علمي و فرهنگي است كه با همكاري و همراهي بخش خصوصي و از نظر محتوايي زير نظر مستقيم انديشمندان متعهد كشورمان و در چهارچوب نظام جمهوري اسلامي در حوزه دانش و فرهنگ به ثمره رسيده و از اين حيث، اتفاق مباركي است كه متأسفانه در جامعه ما يا سابقه ندارد يا به اين شكل و در اين سطح كاملا بي سابقه است كه اميد مي رود نمونه حاضر الگويي نوين براي جامعه ايراني- اسلامي ما فراهم آورد و كام فرهنگ و فرهنگ دوستان ما را از نتايج پربار آن شيرين سازد و بر رونق فعاليت هاي فرهنگي بيفزايد. اما گويا چنين اقدام مباركي برخي را خوش نيامده و آنان را برآشفته به گونه اي كه دست به سوي اتهامات مضحك و مسخره و تهمت هاي ناجوانمردانه ضداسلام و انقلاب دراز كرده و تلاش مذبوحانه نموده اند تا اين گونه حركت هاي اصولي و مترقيانه را در نطفه خفه سازند و نگذارند اين باب جديد در عرصه فرهنگي كشور عزيز ما گشوده شود؛ به گونه اي كه با مشاهده اين جنجال ها، ديگر انگيزه اي براي اين نوع كارهاي خير در كسي باقي نماند!
در پايان به اطلاع مي رساند كه مراتب از طريق مراجع حقوقي و قضايي پيگيري و نتيجه از طريق جرايد به اطلاع افكار عمومي خواهد رسيد.
موسسه علمي فرهنگي دانش گستر

 



دنياي قصه كودكان

اكبرخوردچشم
يكي ازهنرهاي ماندگار انسان، هنر قصه گويي است، هنري كه زمان و مكان نمي شناسد و برايش سن و شخصيت مخاطب تفاوتي ندارد.
انسان در زمان طفوليت، دوران پراهميتي را مي گذراند وچه بسا دراين زمان، شخصيت، نوع نگرش و نيز عقايد انسان شكل مي گيرد. پس لازم است براي اين دوران كودكي برنامه ها داشت و يكي از برنامه هاي اثرگذار، هنر قصه و قصه گويي است.
درهيچ جاي دنيا ملتي را نمي توان يافت كه عاري از هنرقصه گويي باشد و باز هيچ ملتي را نمي توان پيدا كرد كه از ديرباز براي كودكان خود قصه و داستاني نداشته باشد. پس وجود پدربزرگ ها و مادربزرگ هاي قصه گو كه كودكان دل بستگي خاصي به آنها دارند، يكي از مشتركات بين ملل و فرهنگ هاي گوناگون در سطح جهان است متأسفانه هنرقصه گويي درعصر حاضر شكل خود را تغيير داده و يا دربرخي ملل روبه فراموشي نهاده است.
بسيارند والدين و مربياني كه قصه گويي را براي خود كاري حقير و بي مقدار مي دانند. اما بايد توجه داشت كه اين هنرقصه گويي براي كودكان علاوه بر كاركردهاي آموزشي و تربيتي مي تواند، عامل مهمي براي انتقال فرهنگ به آيندگان باشد.
امروزه بنابرگسترش دنياي مدرنيته و به موازات آن پيچيده تر شدن زندگي، بسياري از والدين فرصت آن را ندارند كه براي كودكان شان قصه بگويند و از آن طرف، مثل گذشته مادر بزر گ ها و پدر بزرگ ها كمتر نزد خانواده ها هستند. و نمي توانند وظيفه قصه گويي را برعهده بگيرند. بنابراين تنها يك راه مي ماند و آن هم تهيه نوارهاي قصه است و يا درشكل مدرن تر و پرهزينه تر، به كارگيري مربيان قصه گوست كه هر روز از طريق رسانه اي چون تلويزيون براي كودكان قصه هاي مختلف تعريف كنند. البته دراين كه استفاده از نوارهاي قصه به آن خاطر كه كودك مي تواند هر قصه را چند بار گوش بدهد، شكي نيست، ولي تمام اينها نمي تواند خلأ شنيدن قصه از زبان والدين را پر كند. زيرا خواندن قصه توسط پدر يا مادر، علاوه بر اين كه دركودك عادات خوبي چون توجه به مطالعه را تقويت مي كند و كودك از طريق زبان قصه خوب و بد را مي شناسد، خود به خود باعث مي شود تا كودك و والدين به واسطه قصه يك ارتباط عاطفي با هم برقرار كنند كه همين ارتباط عاطفي خود از بروز بسياري از مشكلات روحي و رواني براي كودك ممانعت كند.
همان طور كه اشاره شد والدين بايد در قبال كودكانشان قصه گو باشند، البته قصه گويي كه از هنرهاي مختلف قصه گويي برخوردار باشند، زيرا تنها به خواندن كتاب قصه بسنده كردن، چندان خوب نيست و تكرار اين كار درهر روز و هر شب باعث دلزدگي كودكان مي شود. پس لازم است به عنوان پدر يا مادر دركودك خودشان زمينه هاي بروز حس و حال ادبي را پديدارسازند. مثلاً هر زمان كه قصه اي براي كودكشان مي خوانند يا نقل مي كنند، بهتر است از او بپرسند كه بعد چه مي شود؟ كدام شخصيت خوب بود و كدام بد؟ اصلاً چه خوب است از آنها بپرسيم آخر داستان چگونه تمام مي شد، بهتر بود؟
نظرت درباره اين داستان و حوادث مربوط به آن چيست؟ يا نه، مي توان به شكل تعريف كردن داستان تنوع داد؛ براي مثال مي توان كودك را به محله يا خانه اي كه بزرگ شده ايم. ببريم و خاطرات خوب آنجا را برايش نقل كنيم. اصلاًاز او بپرسيم كه اگر در فلان موقعيت بود و حادثه اي شبيه آنچه برايمان دركودكي رخ داده، براي او پيش مي آمد. دست به چه كاري مي زد؟ اين تعريف كردن از گذشته يا حوادث داستاني خود به خود ذهن كودك را فعال تر مي سازد. با رقه هاي ادبي و داستاني را در او فعال مي سازد و اين چنين وي به دنياي فراتر از دنياي واقعي وارد مي شود.
شنيدن قصه براي كودك، به نوعي ورود به دنياي نگارش و كتابت است و اين چنين او رفته رفته با كتاب انس پيدا مي كند و اين گونه قصه بررفتار و عقايد كودك اثرات ماندگاري مي گذارد. زيرا در هر قصه،كودك كنجكاو مي شود تا ماجرايي را كه نقاط مجهول دارد، پيگيري كند. پشت سرهم بودن و پيوستگي منطقي حوادث قصه، كودك را سرگرم مي كند و اين چنين به ذهن او نظمي منطقي مي دهد. از طرفي كودك به كمك قوه تخيل خويش، خود را جايگزين يكي از شخصيت هاي قصه مي كند و به اين ترتيب شادماني و لذت را نصيب خودش مي نمايد. جالب آن كه ضمن دوري از شخصيت به قصه، كودك براي او آرزوي مرگ نمي كند و همين شاخصه دركودك حس دوست داشتن را تقويت مي كند. پس بر همين اساس است كه درقصه هاي كودكان آدم ها و يا شخصيت هاي بد مثل گرگ هيچ وقت نمي ميرند بلكه حسابي تنبيه مي شوند. از ديگر كاركردهاي خواندن قصه براي كودكان اين است كه خواندن آن، نيروي بيان و تكلم كودك را تقويت مي كند و گنجينه لغايت و اطلاعات وي غني تر مي شود. از آن سوي، كودك از طريق قصه اي مناسب با مشكلات و مسائل زندگي آشنا مي شود و مهارت هاي اجتماعي بيشتري به دست مي آورد. درضمن نبايد فراموش كرد كه قصه گويي، فاصله ميان قدرت خواندن و قدرت درك كردن را دركودك پر مي كند. پس پرواضح است كودكاني كه از زمان طفوليت و قبل از دوره پيش دبستاني با قصه و شنيدن آن ارتباط داشته اند، در دوران دبستان نسبت به ديگران از ضريب هوشي بالاتري برخوردارند.
به هرحال دنياي قصه گويي، دنياي كهن براي همه انسان هاست. در دنياي قصه اتفاقات بسياري پيش مي آيد و همين اتفاقات خود زمينه ساز كسب تجربيات سازنده اي براي انسان مي شود.

 



خواب شيرين ديده ام ...

سيد حميد رضا برقعي
روي پيشاني بختم خط به خط چين ديده ام

بسكه خود را در دل آيينه غمگين ديده ام

مو سپيدم مو سپيدم موسپيدم مو سپيد

گرگ باران ديده هستم، برف سنگين ديده ام

آه يك چشمم زليخا آن يكي يعقوب شد

حال يوسف را ببينم با كدامين ديده ام؟

آشنا هستي به چشمم صبر كن، قدري بخند

يادم آمد، من تورا روز نخستين ديده ام

بيستون ديشب به چشمم جاده اي هموار بود

ابن سيرين را خبر كن، خواب شيرين ديده ام

 



مهندسي فرهنگي مقابله با جنگ نرم

ابوالفضل درخشنده
ادبيات داستاني به عنوان مادر هنرهاي نمايشي دركشورهاي پيشرفته داراي جايگاه ويژه است.
اهميت اين هنر تنها درتوليد آثار فاخر فرهنگي ملاك تصميم گيري متوليان فرهنگي كشورها نمي باشد. بلكه نقش ادبيات داستاني درفرهنگ سازي و مهندسي فرهنگي هر جامعه اي مورد توجه قرارگرفته است.
ادبيات داستاني بي شك زبان مشترك و مورد علاقه نسل جوان و فرهيخته هر كشوري است و توجه متوليان امر به اين زبان مشترك مي تواند نيازمندي هاي آينده هر جامعه اي را به واسطه نگارش داستان هاي مناسب و به تبع آن ساخت فيلم هاي سينمايي و سريال هاي جذاب از اين گونه داستان ها، تحت تاثير قرارداده و حداقل ذهنيت جامعه را نسبت به موضوعات مورد علاقه خود آماده نمايند.
خلق هر اثر هنري و ماندگار ادبي، بايد برخاسته از قلمي توانا، دلي دردمند و با تجربه باشد،تجربه اي كه به زيور نثر آراسته شده باشد.
مي توان اثري هنري خلق كرد كه از تكنيك سرشار باشد ولي محتوا را نمي توان در تكنيك مستتر كرد!
هر اثر ماندگار و تأثيرگذار از دو بخش تشكيل شده است:تكنيك و محتوا.
درخلق آثارماندگار و تاثيرگذار، تكنيك و محتوا لازم وملزوم هم هستند.
به همين دليل، دكترين جريانات برانداز در براندازي نرم، استفاده از هنر براي منظور خاص خود مي باشد.
خوشبختانه مديران ارشد نهادهاي فرهنگي به اين مهم توجه ويژه دارند ولي زماني كه اجراي امور به پرسنل تحت امر محول مي شود، عدم درك صحيح يا نداشتن بينش مناسب و يا ... اجراي اصولي اقدامات بايسته را ابتر مي گذارد!
ولي اي كاش مجالي يافت مي شد تا متوليان فرهنگي جامعه با آگاهي از ضعف زير مجموعه خود، طرحي نو براي مهندسي فرهنگي جامعه در مي انداختند تا آينده اين نسل جوان و فرهيخته دركوران حوادث و تهاجم هاي مخرب فرهنگ بيگانه رقم نخورد.
همه ما بايدباور كنيم عرصه فرهنگ جولانگاه تك تازي هاي مدعيان رسوب زده ذهني نيست.
مدعياني كه به جاي آنكه در اين سنگر براي رشد و بالندگي فرهنگي كشور هزينه كنند، متأسفانه به دنبال تأمين هزينه هاي زندگي خود دراين سنگر هستند! و هر فكر بكر ونوآوري اي را برنمي تابند، زيرا خطري براي منافع خود و عاملي براي رسوايي كم كاري ها و ندانم كاري هاي خود مي دانند!
طبق فرمايش مولايمان، تهاجم فرهنگي دشمن جدي است و مديران ارشد فرهنگي كشور هم بايد بدون توجه به زير مجموعه، اقدامات جهادي را در دستور كار خود قرار دهند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14