(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 15 اسفند 1389- شماره 19880

ملاك حب وبغض در اسلام
درس هايي از يك نظرسنجي

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




ملاك حب وبغض در اسلام

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
حضرت علي(عليه السلام) پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله) ابتدا 25 سال خانه نشين شد و پس از به قدرت رسيدن نيز تقريباً تمامي دوران 5 ساله حكومت ايشان به جنگ سپري شد. در نهايت نيز فرق مباركش را شكافتند و آن حضرت را شهيد كردند. ريشه تمامي اين مسايل «كينه» و «حسد» بود. اين دو عامل همواره بسيار خطرناك هستند و ما بايد سعي كنيم خود را از حسدها و كينه ها تخليه كنيم. بايد سعي كنيم ملاك حب و بغض هايمان فقط ايمان و كفر باشد. اگر كسي مؤمن و حامي دين و ارزش هاي اسلامي است، او را دوست بداريم، و اگر كسي با دين و ارزش ها دشمني مي ورزد با او دشمني كنيم. اگر ملاك حب و بغض و زنده باد و مرده بادمان مسايلي نظير خويشاوندي، رفاقت، پول، مقام و مسايل باندي و جناحي باشد، بر خلاف مقتضاي ايمان و تقوا رفتار كرده ايم و نزد خداي متعال مسؤول خواهيم بود.
خلاصه و چكيده اين ده گفتار
در سلسله مباحثي كه طي ده گفتار كتاب تا بدين جا مطرح شد، ابتدا در مورد فضايل اميرالمؤمنين(عليه السلام) و انواع آن بحث كرديم. اشاره كرديم كه برخي از اين فضايل، غير اختياري و خدادادي است؛ يعني خود حضرت در ايجاد آن فضايل نقشي نداشته اند. هم چنان كه برخي از فضايل آن حضرت اكتسابي است؛ يعني به سبب اعمال و رفتاري كه خودشان انجام داده اند و به طور اختياري، آن فضايل را كسب كرده اند. عبادت ها و مناجات ها و رشادت ها و ايثارهاي آن حضرت در راه اسلام، همه از سنخ فضايل اختياري آن حضرت است. همه اينها ويژگي هاي خاص آن حضرت بود كه با اختيار خودشان انجام مي گرفت. البته همانند همه مؤمنان در انجام اعمال صالحشان، آن حضرت در انجام اين اعمال از توفيق الهي مدد مي جستند، ولي به هر حال اصل انجام فعل از مجراي اراده و اختيار خودشان بود.
هم چنين اشاره كرديم كه فضايل و مناقب خدادادي آن حضرت(عليه السلام) نيز خود به دو دسته تقسيم مي شود: تكويني و تشريعي. مثلا اين كه نور مقدس پيامبر(صلي الله عليه وآله) ، اميرالمؤمنين، ائمه معصومين و حضرت زهرا(عليهم السلام) پيوسته در طول تاريخ در صلب مؤمنان و موحدان بوده و به هيچ شرك و كفري آلوده نشده، يك فضيلت «تكويني » خدادادي است كه خود آن بزرگواران نقشي در آن نداشته اند.
موهبت هاي خدادادي «تشريعي» نيز عبارت است از منصب هايي كه خداي متعال براي اولياي خودش تعيين كرده است؛ منصب هايي كه لازمه اش تكاليف و حقوق خاصي است. مثلا خلافت و ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) و وجوب اطاعت از فرمان آن حضرت، منصبي است كه خداي متعال به ايشان عطا فرموده است؛ يا بعضي از موارد تشريعي ديگر كه اختصاص به آن حضرت داشت؛ مثل اين كه پس از صدور فرمان «سدّ ابواب» از جانب خداي متعال، در همه خانه ها مسدود گرديد و فقط خانه حضرت علي(عليه السلام) از اين حكم مستثنا شد. در ثبوت اين حكم خود ايشان نقشي نداشتند و اين امتيازي بود كه خداوند براي اهل بيت(عليهم السلام) قرار داده بود. البته اين امتياز اختصاص به ايشان نداشت و فاطمه زهرا و حسنين(عليهم السلام) هم در اين فضيلت شريك بودند.
در اين ميان، مهم ترين موهبت تشريعي كه بايد به آن بسيار اهميت بدهيم و بزرگان و علماي ما در طول تاريخ براي آن خون دل ها خورده اند و عمري را صرف تبيين و تثبيت اين فضيلت كرده اند، مسأله خلافت و امامت آن حضرت است. ما بايد در مورد اين مسأله كاملا حساس باشيم و سعي كنيم با مطالعه و تحقيق، تحليلي درست از آن به دست آوريم، تا در دام فتنه گران و خنّاسان نيفتيم.
نكته ديگري كه به مناسبت به آن اشاره كرديم اين بود كه اعطاي موهبت هاي تكويني خداوند اختصاصي به پيامبر و اميرالمؤمنين و
ائمه(عليهم السلام) ندارد، بلكه مراتبي از آن به ديگران نيز داده شده است؛ براي مثال، بعضي از افراد در برخي جهات، نبوغ و استعدادي فوق العاده دارند. گاهي بچه هايي ديده مي شوند كه در سن سه چهار سالگي، رياضيات پيش رفته مي خوانند؛ چيزي كه بسياري از جوان هاي بيست ساله هم پس از سال ها تحصيل به زحمت مي توانند بفهمند. شبيه اين استعدادها، اما در مرتبه بسيار عالي و ممتاز آن را، خداوند به انبيا و اولياي خود داده است.
سؤالي كه در اين جا پيش آمد اين بود كه آيا اين امر موجب تبعيض نمي شود؟ چرا خداوند به برخي از بندگان خود چيزي مي دهد كه به ديگران نمي دهد؟ در پاسخ اين پرسش اشاره كرديم كه اين كار از مقوله تفاوت بي جا و تبعيض نيست. اختلافاتي كه در عالم خلقت وجود دارد لازمه نظام هستي است و اگر اين اختلافات در خلقت نمي بود انساني هم پديد نمي آمد. اگر بنا بود خداوند همه چيز را يكسان بيافريند، بنابراين، مثلا، بين انسان و حيوان و نباتات هم نمي بايست فرقي باشد و همه يا بايد انسان مي بودند يا حيوان يا گياه! حال اگر همه انسان بودند، آن گاه انسان از چه گوشتي تغذيه مي كرد يا از چه گياهي مي خورد؟! از اين رو بقاي اين عالم مرهون همين اختلافات است. اختلافات نيز گاهي بين يك نوع و نوع ديگر است؛ مثل اختلاف بين انسان و حيوانات ديگر، گاهي بين يك صنف و صنف ديگر است؛ مثل اختلاف مرد و زن، و گاهي نيز اختلاف بين افراد يك صنف است؛ مثل ويژگي هاي شخصيتي افراد انسان.
بنابراين اگر خداي متعال همه را يكسان آفريده بود اين عالم دوام نمي آورد. تفاوت نه تنها هيچ اشكالي ندارد، بلكه لازمه خلقت است. تفاوت در جايي ممنوع است كه مخالف عدالت باشد، و عدالت هم در جايي مطرح است كه كساني حقي داشته باشند و حقشان به آنها داده نشود. اما انسان يا هر موجود ديگري، پيش از آن كه آفريده شود حقي بر خداوند نداشته است. خداوند طبق آنچه مصلحت مي دانسته و حكمتش اقتضا مي كرده، موجودات را به صورت هاي مختلف و با ويژگي هاي خاص آفريده است. البته هيچ يك از اين تفاوت ها بيهوده نيست و حكمت الهي آنها را اقتضا كرده است و در هر صورت، كسي حقي نداشته كه پايمال شده باشد.
بلي، آنچه حكم عقل اقتضا مي كند اين است كه پس از آن كه خداوند به افراد طبق آنچه مصلحت و حكمتش اقتضا مي كرد، استعدادها، امكانات و نعمت هاي مختلفي داد، آن گاه در مقام تكليف بايد بر هر كس به اندازه توانش تكليف بار كند. پس از ابلاغ تكاليف نيز هر كس كه تكليف خود را انجام دهد پاداش مي گيرد و هر كس نيز تخلف كند متناسب با آن كيفر مي شود. عدالت خداوند در اين دو مرحله اخير است كه مطرح مي شود. تكليفي كه خداوند از يك فرد ضعيف مي خواهد، نبايد با تكليفي كه از يك شخص قوي مي خواهد مساوي باشد. آن تكليفي كه براي پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) با آن استعدادها و توانايي هاي روحي تعيين مي كند، نبايد براي ما تعيين شود؛ چرا كه ما هيچ گاه از عهده آن تكاليف برنمي آييم. هم چنين پس از ابلاغ و وصول تكليف، عدل خداوند اقتضا مي كند كه افراد متناسب با رفتارشان پاداش يا كيفر ببينند.
در هر صورت از آن جا كه خداي متعال مي دانست كه برخي اولياي خاصش، و از جمله اميرالمؤمنين(عليه السلام) ، از امتيازات تكويني كه به آنها اعطا كرده حداكثر استفاده را خواهند كرد، از اين رو برخي امتيازات تشريعي نيز به آنان عطا فرمود:
اللّه أعلم حيث يجعل ر سالته؛1 خداوند داناتر است كه رسالتش را در كجا قرار دهد.
خدا مقام نبوت را به هر كسي نمي دهد، بلكه بايد لياقتي ذاتي در فرد وجود داشته باشد؛ مثل اين لياقت كه بتواند با فرشته وحي تماس بگيرد. همه انسان ها اين لياقت را ندارند. چه بسا عوامل ژنتيكي و عوامل ارثي هم در آن مؤثر باشد. در سوره آل عمران هنگامي كه خداوند نام چند تن از انبيا (آدم، نوح و ابراهيم(عليهم السلام) ) را ذكر مي كند، مي فرمايد: اينها تيره اي بودند كه پشت در پشت پيغمبر و از اولياي خدا بودند: ذرّ يّه ً بعضها م ن بعض؛2 فرزنداني كه بعضي از آنان از [نسل] بعضي ديگرند.
از ظاهر اين آيه چنين برمي آيد كه وراثت در شخصيت آنها مؤثر بوده است. در رواياتي نيز داريم كه هيچ كدام از پدران پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) مشرك نبوده اند و بت نپرستيده اند. اين عوامل مي تواند مؤثر باشد تا آن فضيلت تكويني به آنها داده شود. پس از آن نيز خداوند به كساني كه از مزاياي تكويني درست و به بهترين وجه استفاده مي كنند، متناسب با حكمت، مقاماتي عطا مي فرمايد؛ مقاماتي چون نبوت، رسالت، خلافت، امامت و ساير مقاماتي كه انبيا و اوليا داشتند. البته آنها نيز در يك رتبه نبودند و با هم تفاوت داشتند:
ت لك الرّسل فضّلنا بعضهم علي بعض؛3 برخي از آن پيامبران را بر برخي ديگر برتري بخشيديم.
هر كدام به اندازه لياقتي كه داشتند خداوند به آنها مقاماتي داد.
در هر حال، خداي متعال اميرالمؤمنين(عليه السلام) را به خلعت تشريعي خلافت آراست و آن حضرت را بر مردم امير قرار داد. اما هم چنان كه مي دانيم، پس از رحلت پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) بسياري از مردم زير بار اين مسأله نرفتند و خلافت آن حضرت را نپذيرفتند. در مورد عوامل اين مخالفت، مطالبي به اجمال مطرح شد. در مورد خواص؛ دنيازدگي، حسد و كينه توزي، سه عامل مهمي بود كه سران فتنه را عليه حضرت علي(عليه السلام) وارد عمل كرد و به مخالفت واداشت. اما در مورد توده مردم، دليل عمده اين مسأله، ناآگاهي مردم بود.
البته سنّت هاي جاهلي، تبعيت از بزرگان و رؤساي قبايل و عصبيت هاي كور نسبت به خويش و قوم و قبيله و عشيره و نظاير آنها نيز در اين مسأله بي تأثير نبود. اما عمده عاملي كه باعث شد توده مردم با حضرت علي(عليه السلام) مخالفت كنند ناآگاهي و ضعف شناخت بود. آنها به سادگي تحت تأثير قرار مي گرفتند و فريب مي خوردند. خواص، يعني همان سران فتنه، نيز از همين ناآگاهي مردم سوء استفاده كردند. آنان به وسيله تبليغات، شخصيت حضرت علي(عليه السلام) را تخريب و ترور كردند، تا آن جا كه مردم شام باور نمي كردند كه حضرت علي(عليه السلام) نماز بخواند! آن هنگام كه به شام خبر رسيد كه حضرت علي(عليه السلام) را در مسجد در حال نماز به شهادت رسانده اند، مردم گفتند: مگر علي(عليه السلام) نماز هم مي خواند؟! آري، تبليغات تا اين حد اثر كرده بود. تا مدت ها نيز ـ تا زمان عمر بن عبدالعزير ـ همين مسلمان ها پاي منبري مي نشستند كه در آن سبّ علي(عليه السلام) مي شد، و در قنوت نمازشان علي(عليه السلام) را سبّ مي كردند! كار به جايي رسيد كه وقتي عبدالله بن زبير در مكه حكومت تشكيل داد، در خطبه هاي نماز جمعه حتي بر پيامبر(صلي الله عليه وآله) نيز صلوات نمي فرستاد. او به دليل عنادي كه با بني هاشم داشت، در توجيه اين كار خود مي گفت: اگر من بر پيغمبر(صلي الله عليه وآله) صلوات بفرستم، كساني از بني هاشم كه در مجلس هستند باد به دماغشان مي اندازند و مي گويند پيغمبر(صلي الله عليه وآله) از طايفه ما بود. براي آن كه اينها همين اندازه هم احساس سربلندي نكنند من بر پيامبر(صلي الله عليه وآله) صلوات نمي فرستم! مهم تر اين بود كه آن مردم مسلمان اين حكومت را به عنوان حكومت اسلامي پذيرفته بودند! حكومتي كه به نام جانشيني پيغمبر(صلي الله عليه وآله) برپا شده بود، اما حاكمش از ذكر صلوات بر پيغمبر(صلي الله عليه وآله) ابا داشت! اين نشانه اوج ناآگاهي و غفلت آن مردم است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. انعام (6)، 124 2. آل عمران (3)، 34 3. بقره (2)، 253.

 



درس هايي از يك نظرسنجي

حميد رضا اسماعيلي
مقايسه نتايج نظرسنجي جديد با نظرسنجي فوريه 2008 مؤسسه پيپا نشان مي دهد درصد افرادي كه از روند انتخابات مقامات كشور بسيار رضايت دارند افزايش چشمگيري داشته است. همچنين در نظرسنجي جديد درصد افرادي كه چندان رضايت ندارند تقريباً به نصف نتايج نظرسنجي پيشين كاهش يافته است. نكته قابل توجه اينجاست كه پاسخگويان، وضعيت اقتصادي خود، كشور و ميزان عدالت اقتصادي را در مقايسه با 4 سال پيش بدتر ارزيابي كرده اند. در ميان اشخاص و نهادهايي كه بالاترين ميزان اعتماد پاسخگويان را كسب كرده اند شخص رئيس جمهور با 64 درصد و سپس نيروي انتظامي با 52 درصد بالاترين ميزان اعتماد را به خود اختصاص داده اند. روحيه عدم اجازه دخالت بيگانگان در امور كشور در ميان ايرانيان همچنان بالاست كه اين امر به ويژه در مورد مخالفت باحضور ناظران بين المللي براي نظارت بر انتخابات كشور هويداست. نتايج ميزان رضايت مندي پاسخگويان از روند انتخابات كشور 81 درصد است كه خود شاخص مهمي براي ميزان مشروعيت يك نظام سياسي به شمار مي آيد. لذا نشان از مشروعيت بالاي جمهوري اسلامي دارد كه نسبت به نظرسنجي پيش تر همين مؤسسه در اين مورد افزايش چشمگير 19 درصدي داشته است.
بر حسب اين نظرسنجي ميزان مشاركت در انتخابات رياست جمهوري 87 درصد است كه با ميزان مشاركت واقعي مردم در اين انتخابات (40/84 درصد) تا حدود زيادي منطبق بوده و حتي افزون بر آن است كه اين امر نشان دهنده عدم وقوع تخلف يا به ادعاي مخالفان تقلب است. نتايج نظرسنجي در خصوص رأي پاسخگويان به داوطلبان رياست جمهوري حاكي از رأي قاطع آقاي احمدي نژاد و پيروزي ايشان در مرحله اول است. شايان ذكر است به علت اين كه در اين نظرسنجي 27 درصد پاسخگويان از پاسخ امتناع كرده، يا گزينه «نمي دانم» را برگزيده اند رأي ايشان بر مبناي اين نظرسنجي (55 درصد) كمتر از ميزان واقعي (24/62 درصد) است. نتايج مربوط به سؤالات «ميزان آزاد و عادلانه بودن انتخابات» (66 درصد)، «ميزان اعتماد به نتايج اعلام شده انتخابات» (62 درصد) و مشروعيت آقاي احمدي نژاد به عنوان رئيس جمهور نشان دهنده مشروعيت اين انتخابات و شخص ايشان (81 درصد) به رغم مخالفت ها و جوسازي هاي داخلي وخارجي بوده است. اگر چه نتايج سؤال مربوط به رأي پاسخگويان در صورت برگزاري مجدد انتخابات نشان دهنده كاهش چند درصدي رأي رئيس جمهور است ما در مقايسه با آن، رأي رقبا كه فضاي جامعه را با اقدامات خود ملتهب كردند به شدت كاهش يافته است و نكته مهمتر افزايش ميزان عدم مشاركت در انتخابات است كه از خواست مردم براي وجود آرامش در جامعه و نارضايتي آنان از بر هم خوردن امنيت جامعه حكايت دارد.277
اما در بخش ديگري از اين نظرسنجي از پرسش شوندگان پرسيده شده بود كه «آيا شما برنامه هاي ماهواره اي و راديويي « VOA » يا بي بي سي (فارسي) را دنبال مي كنيد؟» كه پاسخ 20 درصد مثبت و 80 درصد منفي بوده است.
گزيده آن كه اكثريت مطلق ايرانيان ادعاي تقلب را يا اصلاً و يا چندان باور نكردند، لذا در يك نظرسنجي داخلي ديگر كه صورت گرفت 95 درصد خواستار پيگيري اعتراضات و شكايات از طريق قانوني بودند.278
نتيجه چنين باوري در جامعه آن بود كه اكثريت، موسوي را در جرائم و اغتشاشات رخ داده مقصر مي دانست. موسوي خود نيز به اين موضوع آگاهي داشت. چنان كه در بيانيه ششم او نيز به طور ناخواسته متجلي است. تلقي اكثريت اين بود كه رفتار وي بيشتر به لجبازي سياسي شبيه است و او خود گرچه مي داند شكست خورده است، اما نه نتيجه انتخابات را مي پذيرد و نه مسئوليت آثار تخريب گرانه بعدي را. با گسترش اين مباحث در جامعه به جز گروه اندكي كه به طور نسبي همچنان رسانه ها و شبكه هاي ماهواره اي بيگانه را مطمئن تر از رسانه هاي جمهوري اسلامي مي دانستند، اكثريت نمي توانست ادعاي موسوي را بپذيرد و با او كه «مظلوم نمايي» مي كرد همراهي كند.
موسوي كه از اين شرايط و وضعيت به وجود آمده آگاه بود در بيانيه شماره هفت خود در چهارم تير كه به بهانه توقف انتشار روزنامه «كلمه سبز» صادر شد، ادعا كرد جريان خبرسازي يك سويه دولتي، جامعه را به سمت رسانه هاي خارجي سوق مي دهد. ابراز نارضايتي وي از اين وضعيت روايت گر واقعيتي ديگر بود و اينكه فضاي سياسي عمومي به سود وي در جريان نيست. اگر نه در همان موقع نيز رسانه هاي متفاوتي براي جبهه دوم خرداد فعاليت مي كردند. افزون بر آن كه رسانه هاي غربي نيز براي تضعيف ايران، از اغتشاشات و به همين دليل از موسوي حمايت مي كردند. اين موضوع موجب خرسندي آنان بود و هيچ گاه عليه آن رسانه ها موضع نگرفتند. موسوي حتي به طور طنزگونه اي تلاش مي كرد اقدامات تأميني حكومت را به عنوان رفتاري كه نفوذ بيگانگان را فراهم مي كند، معرفي كند. در بيانيه شماره هفتم موسوي آمده است: «مطبوعات و رسانه هاي غيردولتي مورد محدوديت جدي قرار گرفته اند و تنها مجراي باز براي اطلاع رساني به مردم جريان خبرسازي يك سويه رسانه ملي و رسانه هاي دولتي است و متأسفانه جامعه را به سمت دريافت اطلاعات از طريق رسانه هاي خارجي سوق مي دهد. اين برخوردهاي غيرقانوني، مبتني بر تحليل نادرست دولت از شرايط اجتماعي حاكم است كه راه را براي نفوذ بيگانگان در تحولات كشور باز مي كند و حركت در مسير اصلاح امور جامعه را در چارچوب مباني نظام جمهوري اسلامي دشوار مي سازد.»279
6. حمايت رهبران و رسانه هاي غربي از آشوب ها و رفتار غيرقانوني موسوي
چنان كه بيانيه هاي شماره هفتم و هشتم نشان مي دهد، موسوي ضمن آن كه تلاش مي كند از پذيرش آثار حقوقي و سياسي حوادث پس از انتخابات رفع مسئوليت كند، همچنين به طور زيركانه اي سعي مي كند حمايت دولت هاي غربي كه در طول سي سال در برابر منافع جمهوري اسلامي ايستادگي كرده اند و اكنون از موسوي حمايت
مي كنند را توطئه دشمن خارجي با همراهي ياران جاهل و طماع معرفي كند. به عبارت ديگر دل نگراني براي پاسخ دادن به اين ابهام كه چرا غرب و رسانه هاي غربي از وضعيت به وجود آمده خشنودند و از موسوي حمايت مي كنند نشان از آن دارد كه اين باور در جامعه تأثيرگذار بوده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
277 . نظرسنجي مؤسسه پيپا ( PIPA )؛ 20 سپتامبر 2009؛ مأخذ: خبرگزاري فارس، «ايراني ها انتخابات رياست جمهوري را مشروع، آزاد و عادلانه مي دانند»؛ 18/9/1388؛ كد مطلب: 8809181097 .
278 . «95 درصد مردم خواستار پي گيري شكايات انتخاباتي از طريق قانوني بودند»؛ روزنامه كيهان؛ پنجشنبه 25 تير 1388؛ ش 19412.
279 . «بيانيه شماره 7 ميرحسين»؛ پايگاه اينترنتي قلم؛ 4/4/1388.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14