(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 15 اسفند 1389- شماره 19880

لزوم انكار منكر
لزوم پاسخگويي به سؤالات
فلسفه خلقت انسان
تپش قلم
مسجد رسانه اي قوي و متفاوت
مردم چه مي گويند؟



لزوم انكار منكر

قال الامام علي(ع):من تر ك انكارالمنكربقلبه و يده و لسانه فهو ميت بين الاحياء.
امام علي (ع) فرمود: كسي كه منكر را با قلب و دست و زبانش انكار نكند، مرده اي است ميان زندگان.(1)

1-تهذيب الاحكام، ج 6، ص 181

 



لزوم پاسخگويي به سؤالات

روزي زني به نزد حضرت زهرا (س) آمد و گفت: مادر پيري دارم كه در مسايل نماز سؤالاتي دارد و مرا فرستاده تا مسايل شرعي نماز را از شما بپرسم. زهرا (س) گفت: بپرس. آنگاه مسايل فراواني را مطرح كرد و يك يك پاسخ شنيد. همين كه سؤالات به ده رسيد، خجالت كشيد و آثار شرم و خجلت در چهره اش نمايان شد و گفت: اي دختر رسول خدا! بيش از اين نبايد شما را به زحمت اندازم. حضرت زهرا (س) گفت: باز هم بيا و آنچه سؤال داري بپرس! آيا اگر كسي را اجير نماييد كه بار سنگيني را به بالاي بام ببرد و در مقابل صد هزار دينار طلا مزد بگيرد، چنين كاري براي او دشوار است؟ زن جواب داد: نه، هرگز! چه كسي است كه در مقابل اين مبلغ گزاف احساس خستگي كند؟ آنگاه حضرت زهرا (س) افزود: من هر مسأله اي را كه پاسخ مي دهم، بيش از فاصله بين زمين و عرش، گوهر و پاداش و مزد مي گيرم، پس سزاوار است كه بر من سنگين نيايد. سپس حديثي بسيار شنيدني از پدر بزرگوار خود در منزلت عالم و علم بيان مي كند و بدين وسيله زن را غرق در سرور و ابتهاج مي نمايد.(1)

1-سيره عملي بزرگان دين، ص 192

 



فلسفه خلقت انسان

پرسش:
حكمت و فلسفه آفرينش انسان در اين عالم چيست به تعبير ديگر چگونه مي توان از پوچ گرايي نجات يافت؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال، به دو حكمت و فلسفه آفرينش انسان شامل: شناخت آفريدگار و آزمايش انسان اشاره كرديم. اينك در بخش پاياني دنباله مطلب را پي مي گيريم.
3- عبادت خداوند متعال
حكمت ديگر آفرينش انسان، كه در قرآن بدان تصريح شده، عبادت آفريدگار است. «و ما خلقت الجن والانس الاليعبدون» جنيان وانسيان را نيافريدم، مگر براي عبادت. (ذاريات-56)
به كارگيري انديشه و شناخت آفريدگار، در واقع، مقدمه شكوفايي استعدادهاي انسان است و شكوفايي استعدادهاي وي، درگرو فرمانبري او از خداوند متعال و عبادت اوست، چنانكه اما حسين(ع) مي فرمايد: ما خلق العباد الاليعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه. خداوند بندگان را نيافريد مگر براي اينكه او را بشناسند. و هر گاه او را بشناسند،او را مي پرستند.
4- رحمت الهي
چهارمين حكمت آفرينش انسان كه در آيات و روايات بدان تصريح شده است، رسيدن به رحمت آفريدگار جهان است. چنانكه از امام صادق(ع) روايت شده است: خلقهم ليفعلوا مايستوجبون به رحمته فيرحمهم. آنها را آفريد تاكارهايي را كه موجب رحمت خداوند است انجام دهند و (به خاطر آن كارها) برايشان رحمت آورد.
5- بازگشت به خدا
از نگاه قرآن، حكمت غايي و فلسفه نهايي آفرينش انسان و جهان، بازگشت به خداوند متعال است. و اگر اين هدف نباشد، نه تنها آفرينش انسان، بلكه آفرينش جهان، باطل و بيهوده است. لذا در تبيين هدفدار بودن خلقت انسان مي فرمايد: «افحسبتم انما خلقناكم عبثا وانكم الينا لاترجعون» آيا گمان برده ايد كه ما شما را بيهوده آفريده ايم و به سوي ما بازنمي گرديد؟ (مومنون-115)
همچنين در سوره ص آيه27 مي فرمايد: ما آسمان و زمين و ميان آن دو را پوچ نيافريديم، اين گمان كساني است كه كافر شدند.
بنابراين حكمت آفرينش انسان، اين است كه با به كارگيري انديشه و عقل، با آفريدگار خود آشنا شود و با بكاربستن برنامه هايي كه او از طريق پيامبران خود براي سعادت دنيا و آخرت انسان، ارائه كرده است، به سوي رحمت مطلق خداوند متعال رهسپار گردد و براي هميشه از بهترين زندگي ها برخوردار شود. اما اگر فرمان عقل را ناديده گرفت و به جاي پيروي از آن، تسليم هوس هاي حيواني خود شد، آينه دلش زنگار مي گيرد، خدا را فراموش مي كند و بدين سان، از رحمت واسعه او دور مي گردد و بدترين زندگي هاي ابدي را براي خود رقم مي زند. نكته قابل توجه اين كه انسان كامل، هيچ گاه خود را كامل نمي داند، زيرا هر چه انسان كامل تر گردد، بهتر مي فهمد كه كمال مطلق، تنها آفريدگار جهان است، و با عنايت به اينكه كمال او بي نهايت است، غير او به هر درجه اي از كمال كه برسد بي نهايت ناقص خواهد بود. لذا از امام علي(ع) روايت شده است: من كمال الانسان و وفورفضله، استشعاره بنفسه النقصان. از كمال انسان و فراواني فضيلتش، همين بس كه كاستي نفس خود را بداند. و نيز به آن حضرت منسوب است كه فرمود: «اتم الناس اعلمهم بنقصه» كامل ترين مردمان، داناترين آنها به كاستي شان است.
و بدين سان انسان كامل، به دليل اينكه از يك سو خود را بي نهايت ناقص مي بيند و از سوي ديگر، كمالاتش را از مبدأ كمال مطلق مي داند، هيچ گاه گرفتار عجب و خودپسندي نمي گردد و از فلسفه غايي و حكمت خلقت خود نيز غافل نمي شود.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
& اگر امروز خطاي خويش را بپذيريم، به همه نشان مي دهيم كه فردا مي خواهيم عاقلانه زندگي كنيم!
¤ ¤ ¤
& براي تربيت خويش، خوب حرف بزنيم اما براي تربيت ديگران علاوه بر خوب حرف زدن بايد، خوب عمل كنيم.
¤ ¤ ¤
& بدبخت ترين انسان كسي است كه به خاطر خوشبخت كردن ديگران در دنيا، با انجام گناه، خويش را در آخرت بدبخت نمايد.
¤ ¤ ¤
& هرچقدر توقع ما از ديگران كاهش يابد به همان نسبت، خوشبيني ما نسبت به آنها افزايش مي يابد!
¤ ¤ ¤
& دانا از خطا عبرت مي گيرد و نادان پشت سر اشتباه ،مرتب خطا مي چيند!
¤ ¤ ¤
& هركس به اندازه اي كه خود را دانا مي داند، مسئوليت اعمالش را برعهده گرفته است.
¤ ¤ ¤
& دروغ، هيولاي خطرناكي است كه سر صداقت انسان دروغگو را بي صدا مي برد!
¤ ¤ ¤
& اشك عاشق، چكه ي دل اوست.
¤ ¤ ¤
& در «مزرعه دنيا» دنياپرست مي چرد اما، خداپرست در حال ساختن كشتي نجات است!
¤ ¤ ¤
& زياد به زخارف دنيوي دل نبايد بست زيرا، اين زخارف صاحبان خويش را «مزخرف» كرده است!
¤ ¤ ¤
& كساني كه يك عمر به دنبال دنيا دويده اند و به آن نرسيده اند چگونه اميد رسيدن به آخرت مطلوبي را دارند كه يك روز هم خالصانه براي آن زحمت نكشيده اند؟!

 



مسجد رسانه اي قوي و متفاوت

محمدمهدي فجري
مسجد مهم ترين پايگاه عقيدتي، فكري و معنوي اسلام و پيوسته كانون هدايت و مبارزه عليه كفر و الحاد و ملجا و مأمن دلباختگان حق و فضيلت است.
چشمه زلال مبارزه و نهضت عليه باطل در طول تاريخ از مساجد جوشيده است. قيام مقدس مردم ايران نيز كه به برقراري حكومت عدل اسلامي انجاميد در طول حيات خويش نيرو و توان خود را از مساجد يافته و تمام نقشه هاي شوم دشمنان اسلام را كه كمر همت به نابودي اسلام ناب بسته اند، خنثي كرده است.
اما سخن در اينست كه در عصري كه تحول شگرف ارتباطات و عصري كه از آن به «دهكده جهاني» ياد مي شود و عصري كه روزنامه ها، مجلات، راديو و تلويزيون، اينترنت، ماهواره و... نهايت تلاش خويش را در جذب مخاطب انجام داده و هر روز بر تنوع كار خويش مي افزايند، نبايد از نقش رسانه اي مسجد و ويژگي هاي منحصر به فرد آن غفلت ورزيد.
به اعتقاد برخي نويسندگان و نظريه پردازان غربي، منشأ تغييرات اجتماعي، رسانه هاي ارتباط جمعي اعم از مطبوعات، راديو و تلويزيون، تئاتر، سينما، مجلات و نشريات و... است و اين مختص به جوامع خاص نبوده و شامل جوامع اسلامي مي شود. ولي سخن ما در اينست كه اگرچه امروزه فرهيختگان و فرزانگان ملت هاي جهان اسلام نمي توانند و نبايد از كنار انقلاب شگرف تكنولوژي در عرصه ارتباطات بي تفاوت بگذرند ولي توجه به اين نكته ضروري است كه كاركرد و مسائل ارتباط جمعي در برقراري هرچه عميق تر با انسان- به صورت مهمترين مخاطب- يك جانبه بوده و فقط در بعد پيام رساني خلاصه مي شود، در حالي كه در پيام رساني توجه به چند موضوع لازم بنظر مي رسد:
1- پيام دهنده، 2-پيام گيرنده، 3-تأثير پيام، 4-نحوه ابلاغ پيام، 5-موضوع پيام.
اگرچه اندك زماني بيش نيست كه وسائل ارتباط جمعي دنيا از مطبوعات و راديو و تلويزيون گرفته تا اينترنت و ماهواره مورد استفاده انسان قرارگرفته است؛ اما دين مبين اسلام از 1400 سال پيش اين نياز را در نظر گرفته و مكاني به نام «مسجد» را به عنوان پايگاه ارتباطي بسيار مهم براي افزايش پيوندهاي انساني و توسعه فرهنگي اسلام معرفي كرده است. همچنين كاركرد رسانه ارتباط جمعي با همه تحولات تكنيكي، زماني قرين توفيق قلمداد مي شود كه بتواند عميق ترين ارتباط و پيوند را با مخاطب برقرار سازد كه اين ويژگي فقط در مسجد يافت مي شود. آنچه از بررسي تاريخ به دست مي آيد آن است كه از صدر اسلام و زمان پيامبر اكرم(ص) گرفته تا قرون وسطي و حتي تا دوران تسلط و استيلاي غرب، مساجد جايگاه علم، آموزش و پرورش، اطلاع رساني و ارتباطات اجتماعي و... بوده و همين گستردگي كاركردهاي مسجد، موجب شده تا آن را از ديگر معابد جدا سازد.
آنچه در اين نوشتار بدنبال آنيم امتياز و تاثير فوق العاده مسجد بر ساير رسانه هاي ارتباط جمعي به عنوان مهمترين وسائل ارتباطي در دنيا است. اما مقدمتا دانستن چند نكته ضروري به نظر مي رسد و آن اينكه:
الف) در دنياي امروز پيشرفته ترين كشور- بعد از دارا بودن ذخاير نفت- كشوري است كه رسانه آن قوي تر باشد.
ب) در دنياي امروز موثرترين عامل در مسائل سياسي، فرهنگي، اقتصادي و حتي نظامي، رسانه ها و وسائل ارتباط جمعي هستند.
ج) هنر هر كشور، در رسانه آن كشور متبلور مي شود.
د) پرهزينه ترين ارگان و سازمان براي دولتها و حكومتها، اطلاع رساني و تجدد رسانه ها است.
هـ) پرسرعت ترين تكنيك ها و صنعت ها در رسانه ها ظاهر مي شود، به طوري كه به شدت وسائل قبلي را تحت تاثير قرار داده و از رده خارج مي سازد.1
ويژگي هاي ارتباط رسانه اي مسجد بر ساير رسانه ها
ويژگي سياسي
1-مسجد اختصاص به هيچ ارگان و حزبي ندارد، اما هيچ رسانه اي نيست كه به جايي وابسته نباشد.
2-مسجد تابع هيچ نهاد و حكومتي نيز نمي باشد و افكار اجتماعي را به سمت و سوي صحيح سوق مي دهد برخلاف ساير رسانه ها كه موظفند افكار عمومي را به سمتي خاص، كه نهادهاي سياسي و حكومت هاي قدرتمند و غالب دنيا طالبند، سوق دهند و رفتار اجتماعي براساس الگوهايي كه عرضه مي شود شكل گيرد.
3. مسجدي ها معمولا از سياسي بازي و حزب گرايي متنفر و دورند، برخلاف مخاطبين رسانه ها
4. در عين حالي كه مسجد گروهي و سازماني نيست، اما حالتي تشكيلاتي داشته و با مخاطبان ارتباط تشكيلاتي دارد.
5. اين ارتباط- به دليل غيرسازماني و غيرگروهي بودن- موجب بازرسي مردمي از تشكيلات را فراهم كرده و امكان بهره برداري سياسي را به حداقل مي رساند.
6. مقابله حكام جور با رسانه مسجد، يا بايد شكل علني داشته باشد كه اين مسئله پرده از چهره غيرديني حكومت هاي سلطه برمي دارد و باعث تحريك عواطف عليه سلطه گر مي شود، و يا بايد به شكل مخفي باشد كه در اينصورت كاربرد چنداني نداشته بلكه نتيجه معكوس خواهد داشت. سلطه گران نيز تلاش مي كنند- اگرچه در ظاهر- با مسجد همراه باشند تا بتوانند اطلاع رساني مسجد را مهار سازند.
7. مراكز رسانه اي دنيا محل رشد و فعاليت جاسوسان مي باشد، اما در مسجد جاسوس (منافق) جايي ندارد و اگر وارد شود، زود رسوا مي شود.
ويژگي اجتماعي و فرهنگي
1. رسانه مسجد نفوذناپذير است چنانكه قرآن مي فرمايد: «ما كان للمشركين أن يعمروا مساجدالله»2 بخلاف اكثر رسانه هاي دنيا كه توسط مشركين و معاندين اسلام، اداره و يا تأييد مي شود.
2. مغرض و منافق در سيستم مسجد جايگاه ندارد بخلاف ساير رسانه ها.
3. وجود مسجد در هر مكاني موجب رشد مردم مي شود، اما وجود برخي رسانه ها مردم را از دين دور مي كند.
4. رسانه ها يكديگر را نفي مي كنند، اما هيچ مسجدي، ديگر مساجد را نفي نمي كند بلكه مساجد مؤيد يكديگرند.
5. مسجد نه هر پيامي را مي گيرد و نه هر پيامي را به مخاطبين مي دهد، چرا كه رسانه مسجد، پيامي را ارائه مي دهد كه از وحي و اهل بيت(ع) باشد و در تربيت و رشد مخاطبين دخالت داشته باشد، بخلاف رسانه هاي ديگر كه هر خبري را مي دهند و مي گيرند.
6- مسجد برخلاف ساير رسانه ها و اديان كه پذيرش هفتگي، ماهيانه و ساليانه دارند، پذيرش روزانه داشته و تعطيل بردار نيست.
7- تأثير اخبار رسانه ها در دنيا متفاوت است به خلاف تأثير پيام هاي مسجد.
8- مسجد محلي است كه هميشه مردم به دنبال آن بوده اند، لذا پيام آن عميق است، به خلاف رسانه ها (راديو، تلويزيون، ماهواره، اينترنت) كه حتي در خانه ها به دنبال مخاطبين مي روند.
9- اخبار مسجد آرامش بخش است ولي اخبار رسانه ها عمدتا تشنج زا و تزلزل آفرين است.
10- اخبار مسجد هميشه گواراست به خلاف اخبار غيرمسجد كه برخي ناگوار است و حتي بعضي از اخبار خوب آن هم مشكل زا است.
11- مخاطبين رسانه مسجد، عام است و هركس و درهر موقعيتي مي تواند از آن بهره جويد، اما رسانه ها معمولا مخاطبين خاص داشته و حتي هر صفحه از يك روزنامه مخاطبي خاص دارد.
12- مسجد توليت خاص ندارد، اما هيچ رسانه اي بدون مسئول و مديرمسئول و سردبير و... نمي تواند فعاليت داشته باشد.
13- مسجد نزد عمده مردم- حتي افراد لاابالي- مقدس است، به خلاف برخي رسانه ها كه هيچگونه سابقه و لاحقه تقدس ندارند.
14- پيامد منفي در اخبار و پيامدهاي مسجد- اعم از اخباري كه مي دهد و مي گيرد- وجود نداردچون غرض اصلاح است، به خلاف اخبار برخي رسانه ها كه پيام مثبت آنها بيش از پيام منفي آن نيست.
15- رسانه مسجد مشكل گشا است به خلاف بعضي رسانه ها كه مشكل سازند.
16- اصولا تمامي وسائل ارتباط جمعي، نوعي ارتباط غيرحضوري را با مخاطب برقرار مي سازند؛ ولي مسجد ارتباط غيرحضوري را نمي پذيرد چون حالات و اوقات و شرايط افراد مرتبط بامسجد متفاوت است و به همين خاطر پيامها نيز متفاوت است.
17- مسجد پايگاهي ارتباطي- ديني است و موجب ماندگاري فرهنگ اسلامي در مخاطب مي شود.
.18 كاركرد ارتباطي و رسانه اي مسجد عميق تر است زيرا با دل ها و افكار هماهنگ با يكديگر سر و كار دارد برخلاف ساير رسانه ها.
.19 مسجد پايگاهي ارتباطي و سهل الوصول و رسانه اي قابل دسترس براي كليه مخاطبين و علاقه مندان است.
.20 مسجد جدا از نقش رسانه اي و ارتباطي خود، ازطريق خطبا و علما ايجاد انگيزش درمخاطبان كرده و علاوه بر نقش اطلاع رساني، نقش هدايتي را نيز به دوش مي گيرد.
.21 در طول تاريح مساجد عامل اتحاد و همبستگي ميان مردم بوده است، به خاطر برخي رسانه ها كه موجبات تفرقه را فراهم كرده اند.
.22 مساجد افراد خودي و مؤمن را جذب مي كنند و افراد اجنبي از آن گريزانند.
ويژگي پيام مسجد
1. پيام مسجد همگاني بوده و اخبار خصوصي و سري و محرمانه ندارد برخلاف برخي رسانه ها كه داراي بولتن سري، اخبار گزينش، تدوين و دوبلاژ مي باشند.
2.پيام مسجد موجب نفوذ در قلب ها و افكار مخاطبين مي شود برخلاف اخبار رسانه ها.
3. پيام مسجد هميشه انقلاب ساز است ولي اخبار برخي رسانه ها انقلاب سوز است.
4. اخبار رسانه ها در روز بعد و يا حتي چندساعت بعد كهنه مي شود؛ برخلاف پيام هاي مسجد.
5. در رسانه مسجد اولويت با پيام ديني و تحت تاثير احكام دين است؛ اما در رسانه ها اولويت با مسائل اقتصادي و سياسي است.
6. پيام مسجد ارشاد و هدايت است برخلاف اخبار رسانه ها كه فقط اطلاع رساني است و احيانا همراه با تخريب و گمراهي مي باشد.
7. همه مساجد حتي قديمي و خالي از جمعيت نيز داراي پيام است.
8. مسجد تنها رسانه اي است كه در تمام دنيا اسم و پيام واحدي دارد.
9- هرچه مسجد ساده تر باشد، پيام و جاذبه اش بيشتر است، بر خلاف رسانه هاي ديگر كه مجبورند تا با آب و رنگ خاصي پيام دهند و بدون آن خالي از ارزش و مخاطب مي شوند مثل تلويزيون سياه و سفيد.
10- پيام دهنده مسجد بايد عادل و عالم باشد، بر خلاف پيام دهنده در رسانه ها كه شرط خاصي نداشته و هر كس مي تواند در مقام پيام دهنده باشد.
11- پيام دهنده مسجد (امام) مخاطب را مي شناسد ( و بايد بشناسد) و طبق ظرفيت او، پيام مي دهد ولي رسانه ها عمدتا به هر گيرنده اي پيام مي دهند.
12- نحوه پيام دادن در مسجد شرايط و زمان خاص دارد، اما پيام ساير رسانه ها هيچ شرايط و زمان و مكان خاصي ندارد.
13- هرچه مسجد سنتي تر باشد، پيامش بيشتر است، بر خلاف رسانه ها كه جاذبه اش در مدرن تر بودن آن است.
14- پيام مسجد به شرطي قابل انتقال است كه بافت آن با ارزش ها، هنجارها و مباني ديني مطابقت داشته باشد بر خلاف ساير پيام ها كه از راههاي گوناگون و از عموم رسانه ها قابل انتقال است.
15- هيچگاه مسجد و پيام آن تابع بودجه نبوده است، بر خلاف رسانه ها كه قبض و بسط آن تابع بودجه مي باشد.
16- در طول تاريخ هيچ مسجدي (به جز مسجد ضرار كه تخريب شد) مخاطبين خود را از مسير حق منحرف نساخته است ولي رسانه ها معاويه را امير و حضرت علي(ع) را كافر و امام حسين(ع) را خارجي معرفي كردند.
17- رسانه ها يا ناطق اند (راديو و تلويزيون) يا مكتوب (روزنامه ها) و يا الكتروني (ماهواره و اينترنت)؛اما مسجد هر كسي را بنحوي اطلاع رساني مي كند گاهي نگاه به ساختمان مسجد و يا خطوط نوشته شده در آن و... پيام دهنده و بيداركننده است.
اكنون كه با برخي از تفاوتهاي رسانه مسجد با ساير رسانه ها آشنا شديم، بجا است تا اين گفته پروفسور مولانا را بخوانيم كه در بررسي مطبوعات ايران قبل از انقلاب اسلامي مي نويسد:
«... تاريخ پراكنده و متلاشي كه جرايد و مجلات و نشريات ايران در يك قرن و نيم اخير داشته اند موجب شد تا مطبوعات و رسانه هاي ايران يكي از سست ترين اركان كشوري و يكي از ضعيف ترين نهادهاي بومي و ملي ومذهبي جامعه اسلامي ايران باشد.»3
نكته قابل تأمل اينكه در كشورهايي كه مسجد وجود ندارد، رسانه ها موفق ترند و شايد بتوان عدم قدرت مانوري رسانه ها (مخصوصا تلويزيون) در رژيم سابق را وجود مساجد دانست.
اين در حالي است كه اولا مساجد در طول 14 قرن هيچ تغيير اساسي نكرده است و ثانيا تمدن اسلامي اولين تمدني است كه ارتباطات گفتاري و مكتوب را در يك قالب واحد به بشريت ارائه داده است كه قرآن و حديث و سنت نمونه هاي عالي اين تلفيق و توسعه ارتباطي و رسانه اي و نشانه بزرگترين ارتباط ميان فرهنگي تاريخي مي باشد.
خلاصه آنكه اگر پذيرفتيم كه مسجد به عنوان رسانه اي- نه صددرصد بهتر از رسانه هاي ديگر- كه مساوي با رسانه هاي ديگر است و اگر پذيرفتيم كه مسجد بزرگترين، قديمي ترين و ماندگارترين رسانه اي است كه در جهت رشد و پرورش انسانها تلاش كرده و لحظه اي از تكاپو نايستاده است و نيز با همه تجددها و تمدن ها و سرعتها، هنوز رسانه اي بودنش ضعيف نشده و هرچه با او بي اعتنايي و حمله مي شود، حالت انفعالي نمي گيرد و نقش آن در اطلاع رساني له يا عليه حاكمان عادل و جائر غيرقابل اغماض است، جاي اين پرسش باقي مي ماند كه مسئولين نظامي اسلام، چند درصد از ميلياردها تومان هزينه اي كه در جمهوري اسلامي صرف رسانه ها شده است را به مسجد اختصاص داده اند؟!

1- سخن درباره رسانه ها ناظر به تمامي رسانه هايي است كه دنيا، مشغول فعاليت و جلب مخاطب مي باشند.
2- مشركان حق ندارند مساجد خدا را آباد كنند (توبه/ 17)
3- سير ارتباطات اجتماعي در ايران

 



مردم چه مي گويند؟

حميد راشدي
مرد جواني مي خواست با كم كردن هزينه عروسي، پول مراسم عروسي را سرمايه زندگي اش كند؛ ولي خانواده همسرش به شدت با اين كار مخالفت كردند. وقتي از علت مخالفت پرسيد، در پاسخش گفتند: مردم چه مي گويند؟! دختر جواني درباره مهريه اش مي خواست كوتاه بيايد و به جاي سال تولدش، چهارده سكه به نيت چهارده معصوم(ع) بگيرد؟ مادرش به شدت در برابرش ايستاد و گفت: دختر! اين چه حرفي است؟! آخر مردم چه مي گويند؟!
شايد بارها شما نيز با اين گونه استدلال ها مواجه شده باشيد و يا حتي خودتان يكي از كساني هستيد كه تمام هوش و حواستان را جمع مي كنيد كه كاري برخلاف سنت ها و آداب انجام ندهيد و بيش تر از خود سنت، ترس شما متوجه حرف مردم است. نكند خداي ناكرده كاري بكنيم و مردم پشت سر يا روبرويمان حرفي بزنند.
نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي وحياني اسلام در صدد اين برآمده تا به واكاوي اين معضل اجتماعي بپردازد و درباره درستي و نادرستي يا حدود و ثغور پذيرش آداب و سنت ها و به اصطلاح حرف مردم، تحقيق نمايد. آن چه در پيش رو داريد، نتيجه اين پژوهش است. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
فشار جامعه بر رفتارهاي شخصي
رفتارهاي انساني تنها متأثر از انگيزه ها و اهداف شخصي نيست. بسياري از رفتارهاي انسان تحت تأثير فشار اجتماعي شكل مي گيرد. جامعه نقش بسيار فعالي در رفتارهاي شخصي افراد دارد. اين نقش فعال همواره مثبت نيست؛ زيرا جامعه نيز مانند انسان ها داراي افكار و رفتارهاي مثبت و منفي، درست و نادرست است. برخي از افكار و رفتارهاي جامعه مي تواند منفي و بسيار خطرناك باشد. اين گونه نيست كه عقل و خرد جمعي همواره به سمت حق و حقيقت برود، وگرنه جوامع جنگ طلب و متجاوز نداشتيم. اما مي بينيم كه چنين جوامعي درگذشته و حال وجود داشته و دارد.
يكي از دلايلي كه اسلام، اكثريت را معيار حق و باطل قرار نداده، زمينه و بستري است كه در جوامع بشري براي انحراف جمعي وجود دارد. از اين رو در اسلام اقليت و يا اكثريت، به تنهايي نمي تواند ملاك شناخت و تشخيص حق از باطل باشد. بارها در آيات قرآني با عبارت هايي چون بيش تر مردم خردورزي ندارند، بيش تر مردم سپاس گزار نيستند و يا بيش تر مردم نمي فهمند و مانند آن مواجه شده ايد. اين عدم شكر، شعور، عقل ومانند آن به سبب اين است كه مردم همواره بر مسير حق نمي روند، بلكه گاه چنان غرق در باطل و خرافه مي شوند كه نمي توان آنان را به سوي راست بازگرداند. لجبازي و لجاجت در گروه و جماعت، بيش تر مي شود، زيرا شخص را مي توان تحت فشار، از لجبازي بيرون آورد و به سوي حق بازگرداند، ولي جماعت و جامعه لجباز را به سادگي نمي توان به سوي حق بازگرداند. قدرت جماعت به عنوان يك مانع جدي عمل مي كند و اجازه نمي دهد تا در مسير حق قرار گيرند و اقرار به اشتباه و خطا كنند.
خداوند يكي از علت هاي ايجاد توفان نوح و قتل دسته جمعي همه بشر را، لجبازي جامعه انساني در عصر نوح(ع) مي داند. در اين دوره، جامعه انساني چنان به بطلان در عقيده و كفران در عمل خو گرفته بود كه به هيچ وجه حاضر به بازگشت نبود و همه دعوت هاي هزار ساله نوح(ع) را بي پاسخ گذاشتند و بلكه در صدد قتل او برآمدند. خداوند در سوره نوح درباره وضعيت بحراني و خطرناك جامعه نوح از زبان آن حضرت(ع) اين گونه تشريح مي كند و مي فرمايد: نوح گفت: پروردگارا، هيچ كس از كافران را بر روي زمين مگذار، چرا كه اگر تو آنان را باقي گذاري، بندگانت را گمراه مي كنند و جز پليدكار ناسپاس نزايند. (نوح، آيات26 و 27)
در اين آيه به صراحت بيان مي شود كه جامعه چنان آلوده است كه جز فاجر در رفتار و كافر در عقيده زاده نمي شوند. به اين معنا كه كودك تحت فشار سهمگين جامعه از فطرت سالم خود دور مي افتد و به جاي عقيده توحيد، به كفر و به جاي رفتار سالم، به فجور كشيده مي شود.
به سخن ديگر، همان گونه كه جامعه مي تواند فشار سهمگين بر افراد و يا حتي گروه هاي كوچك جامعه وارد آورد و آنان را به سوي جامعه پذيري مثبت سوق دهد و هنجارها را در ميان آنان نهادينه كند، همچنين مي تواند نقش مخربي نيز داشته باشد و اجازه ندهد تا شخص در يك فضاي گفتماني مناسب رشد كند و به كمال برسد.
نقش فعال جامعه در دو سوي خير و شر در آيات قرآني مورد تحليل و تبيين قرارگرفته است. جامعه همان گونه كه هنجارهاي اجتماعي را در اشخاص نهادينه مي كند، مي تواند در يك فضاي گفتماني سنگين، ناهنجاري ها را نيز نهادينه و گسترش دهد و اجازه ندهد تا شخص بر فطرت خود باقي ماند و بر سلامت عقيده و عمل باشد.
به عبارت بهتر كاركردهاي جامعه كاركردهاي فعالي است ولي اين گونه نيست كه همواره اين كاركردها مثبت و هنجاري باشد، بلكه در بسياري از موارد حتي مي تواند منفي و خطرناك باشد و حتي به شخص اجازه ندهد تا در يك فضاي سالم و طبيعي و فطري، رشد كند.
تقليد درست و نادرست
جامعه پذيري كه در سايه سار گرايش فطري و طبيعي آدمي در قالب تقليد انجام مي گيرد، يكي از مهم ترين علل بقاي جامعه و رشد آن است. تقليد به آدمي و جامعه كمك مي كند تا آموخته ها و تجربيات خويش را به ديگري منتقل كند. تراكم دانش و تجربيات است كه تمدن كنوني بشر را پديد آورده است.
تقليد كه عنصر اصلي در جامعه پذيري است با همه فوايد و بركاتي كه دارد، يكي از مهم ترين علل بدبختي بشر در طول تاريخ بوده است؛ چرا كه اين عنصر مفيد همانند تيغ دو لبه اي است كه مي تواند افزون بر فايده، ضررهاي جبران ناپذيري را نيز سبب شود.
با نگاهي به گزارش هاي قرآن از پيشينان و علل گمراهي و بروز عذاب هاي استيصال و نابودكننده، به آساني دانسته مي شود كه نقش جامعه در انحراف و نابودي، نقش تعيين كننده بوده است. جامعه در حقيقت به دو شكل مي تواند تأثيرات منفي بر افراد خود به جا گذارد. از آيه27 سوره نوح معلوم مي شود كه جامعه مي تواند به افكارسازي نادرست و رفتارسازي نابهنجار اقدام كند.
فشار جامعه در افكارسازي نادرست اين گونه است كه تنها به گفتماني خاص اجازه حضور مي دهد تا بر همه ابعاد زندگي بشر چيره و غالب آيد. در چنين جامعه اي اجازه داده نمي شود تا افكار و انديشه هاي ديگر مطرح شود. اين گونه است كه مثلا بت پرستي تنها باور درست معرفي مي شود و آدمي چنان محدود مي شودكه قادر به شناخت افكار و انديشه هاي ديگر نباشد. خداوند از اين فشار به عنوان تأليف ياد مي كند. به اين معنا كه از نظر توده هاي مردم، اين افكار و انديشه ها، تنها افكار و انديشه هايي است كه بدان الفت و انس گرفته اند و بدان گرايش و تمايل دارند، اما نسبت به انديشه ها و افكار ديگر حالتي از انزجار و تنفر دارند. (بقره، آيه170)
انسان ها هر چند كه به طور طبيعي و فطري به خير و خوبي و زيبايي تمايل وگرايش دارند، ولي تحت فشار جامعه ممكن است به سوي شر و زشتي بروند و به اشخاص از كودكي اجازه داده نشود تا بر اين فطرت باقي بمانند. در برخي از گزارش هاي موجود در شبكه جهاني اينترنت اين معنا آمده كه 70درصد از خانواده هاي كانادايي لخت و عريان در خانه به سر مي برند. شرايطي اين چنين همانند شرايط موجود در زمان نوح(ع) است كه كودكان را جز بر كفر و فجور پرورش نمي دهد. اين گونه است كه كودكان كم تر از نه يا هفت سالگي به مسايل سكس و جنسي آلوده مي شوند و از طبيعت و فطرت خود دور مي گردند.
توهم افكار عمومي
چنان كه گفته شد افكار عمومي دو كاركرد منفي و مثبت در حوزه جامعه پذيري به جا مي گذارد. افكار عمومي در دو حوزه افكار و رفتار آدمي تأثير شگرفي دارد. بنابراين مي تواند افكار سازنده و مفيدي را منتقل كند يا افكار سالم را تخريب نمايد؛ چنان كه افكار عمومي مي تواند رفتار سازنده و هنجاري را تقويت نمايد و يا به گسترش ناهنجاري ها و تخريب هنجارها كمك كند.
البته در بسياري از موارد نوعي توهم است كه آدمي را به كارهايي وادار مي كند؛ چرا كه بسياري از مردم كاري به جزئيات كار ديگري ندارند و توهمات دروني و ترس از افكار عمومي آنان را به كارهاي بيرون از خرد وادار مي كند.
ابوسعيد ابي الخير فرد سرشناسي را به بازار فرستاد و گفت: شكمبه گوسفند را روي سر بگذارد و از ميان بازار بگذرد. بعد از او خواست از يكايك افراد بپرسد كه آيا او را ديده اند يا نه؟ پرسيد و خيلي ها او را نديده بودند. بعد گفت: اين خود بودي كه خود را مي ديدي! آورده اند كه خواجه حسن مؤدب، جواني از بزرگزادگان و ثروتمندان نيشابور به خدمت شيخ ابوسعيد درآمد و شيخ اندك اندك روح او را مي ورزيد و مي پروراند. خواجه حسن البته جوان هوشمند و خوش استعدادي بود، و بزودي در چشم و دل شيخ جا گشود. اما پس از مدتي نگاه تيز شيخ دريافت كه هنوز چيزي از آن خواجگي در باطن خواجه حسن باقي است.
روزي شيخ او را مي خواند و به او فرمان مي دهد كه به سوي ديگر شهر برود و مقداري امعاء و احشاء گوسفند بخرد، آن را در سبدي بگذارد، سبد را بر سر بنهد و از ميانه بازار به خانقاه بازگردد.
خواجه حسن لاجرم فرمان شيخ را اطاعت مي كند. در راه بازگشت خون و نجاسات آن امعاء و احشاء بر سر و روي او جاري مي شود، و اين بزرگزاده محتشم لاجرم با روي و جامه آلوده از ميانه بازار مي گذرد تا به خانقاه برسد. وقتي كه شيخ او را مي بيند، به او فرمان مي دهد كه با همين وضع به آن سوي ديگر شهر برود و شكمبه ها را در چشمه اي بشويد و بازگردد. خواجه حسن به ناچار با آن سر و وضع رقت انگيز نيمه ديگر شهر را هم مي پيمايد تا هر آن كس كه او را بار نخست نديده بود، اين بار ببيند! وقتي كه حسن دوباره به خانقاه بازمي گردد، ديگر چيزي از خواجگي او باقي نمانده است. شيخ كه به فراست درمي يابد اين رياضت بر نفس جوان بسيار گران آمده و رنجي عظيم بر او نهاده است، به او مي گويد اكنون تن و جامه بشوي، و دوباره به شهر بازگرد، و از مردم كوي و بازار بپرس كه آيا شما ساعتي پيش مردي ديديد كه سبد شكمبه بر سر از اينجا گذشته باشد؟ خواجه حسن اطاعت مي كند. اما وقتي به شهر بازمي گردد و از مردم پرس وجو مي كند، درمي يابد كه هيچ كس چنان فردي را نديده است يا به ياد نمي آورد.
خواجه حسن شگفت زده به نزد شيخ بازمي گردد، و ماجرا را بازمي گويد. در اين هنگام شيخ خطاب به خواجه حسن مي گويد: «اي حسن! آن تويي كه خود را مي بيني والا هيچ كس را پرواي ديدن تو نيست. آن نفس توست كه تو را در چشم تو مي آرايد، او را قهر مي بايد كرد و بايد چنان به حقش مشغول كني كه او را پرواي خود و خلق نماند.» در واقع سخن شيخ اين بود كه تو مركز عالم خلقت نيستي. اين تويي كه مدام خود را برانداز مي كني، و در كانون عالم و آدم مي پنداري، مردم اما به كار و بار خود سرگرم اند، و تو براي آنها آنقدرها كه مي پنداري اهميت نداري.
آن شب كه صوفيان بر سر سفره از آشي كه آشپز از آن شكمبه ها پخته بود، مي خوردند، شيخ به طعن و مزاح خطاب به ياران گفت: «اي اصحابنا! بخوريد كه امشب خواجه واي حسن مي خوريد!» يعني آشي مي خوريد كه از خودبيني و رعونت خواجه حسن پخته شده است.
در حقيقت توهم اين كه همه زندگي او زير نظر مردم است و مي بايست به گونه اي رفتار كند كه مورد رضايت خلق باشد، بسياري از كارهاي نادرست و نابخردانه ما را سبب مي شود. بسياري از حرف هاي مردم، تنها در ذهن بيمار ما ساخته مي شود، وگرنه مردم به خيلي از افكار و رفتارهاي ما كاري ندارند.
رضايت خالق نه خلق
در ضرب المثل هاي فارسي اين عبارت است كه در دروازه شهر را مي شود بست، ولي در دهان مردم را نه. اين بدان معناست كه اگر بخواهيم همه افكار و رفتارهايمان را براساس خوش آمد مردم انجام دهيم مي بايست از بسياري از كارهاي خردمندانه دست برداريم و يا به كارهايي اشتغال پيدا كنيم كه بيرون از خواست و نظر و انگيزه و هدف ماست.
شايد داستان لقمان حكيم بتواند اين معنا را به شكل بهتري تبيين نمايد. در داستان هاي فارسي آمده است كه لقمان حكيم به فرزندش پندهايي داده است. از جمله اين كه لقمان به فرزندش گفت: فرزندم، هرگز به مدح و ذم مردم اعتنائي مكن؛ زيرا هر اندازه بكوشي نمي تواني رضايت همه مردم را تحصيل نمائي. پس چنان كن كه خدايت از تو راضي باشد.
فرزند گفت: پدر! دوست دارم شاهدي بر موعظه خود بياوري. لقمان حكيم همراه فرزندش با الاغ خود از خانه بيرون رفتند. لقمان سوار الاغ شد و فرزندش پياده مي رفت. جمعي از مردم گفتند: اين پيرمرد چقدر بي رحم است، خودش سوار شده و طفل خردسالش بايد پياده برود. لقمان پياده و پسر سوار شد. گروهي ديگر گفتند: چه پسر بي ادبي، او سوار بر الاغ شده، ولي پدر پيرش پياده مي آيد. اين بار هر دو سوار شدند. عده اي گفتند: اينها چقدر بي رحم هستند. الان پشت الاغ مي شكند. ناچار هر دو پياده شدند و به حركت خود ادامه دادند. بعضي گفتند: اينها چه اندازه احمق هستند، الاغ دارند، اما پياده مي روند.
لقمان گفت: فرزندم! حالا دانستي هيچ راهي براي كسب رضايت همه مردم نيست!؟
لحظه اي نگران من نيستند
يكي از مشكلات جامعه ما توجه بيش از اندازه به گفته هاي خرافي و سنت هاي پوچ و آداب و رسوم غيرعقلائي است كه وقت و هزينه بسياري از مردم را مي گيرد و ايشان را از اصل و هدف اصلي آفرينش و زندگي مي اندازد. يكي از نوشته هاي جالب در اين زمينه كه در اينترنت آمده است، در اين جا نقل مي شود. البته نويسنده مطلب را نشناختم و ندانستم ولي سخن او به كمال و تمام است كه مي بايست از آن درس عبرت گرفت.
مي خواستم به دنيا بيايم، در زايشگاه عمومي، پدربزرگم به مادرم گفت: فقط بيمارستان خصوصي. مادرم گفت: چرا؟... گفت: مردم چه مي گويند؟!...
مي خواستم به مدرسه بروم، مدرسه سر كوچه مان. مادرم گفت: فقط مدرسه غيرانتفاعي! پدرم گفت: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه مي گويند؟!...
به رشته انساني علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط رياضي! گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه مي گويند؟!...
با دختري روستايي مي خواستم ازدواج كنم. خواهرم گفت: مگر من بميرم. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه مي گويند؟!...
مي خواستم پول مراسم عروسي را سرمايه زندگي ام كنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روي نعش ما رد شوي. گفتم: چرا؟... گفتند: مردم چه مي گويند؟!...
مي خواستم به اندازه جيبم خانه اي در پايين شهر اجاره كنم. مادرم گفت: واي بر من. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه مي گويند؟!...
اولين ميهماني بعد از عروسيمان بود. مي خواستم ساده باشد و صميمي. همسرم گفت: شكست، به همين زودي؟!... گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه مي گويند؟!...
مي خواستم يك ماشين مدل پايين بخرم، در حد وسعم، تا عصاي دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه مي گويند؟!...
بچه ام مي خواست به دنيا بيايد، در زايشگاه عمومي. پدرم گفت: فقط بيمارستان خصوصي. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه مي گويند؟!...
بچه ام مي خواست به مدرسه برود، رشته تحصيلي اش را برگزيند، ازدواج كند...
مي خواستم بميرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پايين قبرستان. زنم جيغ كشيد. دخترم گفت: چه شده؟... گفت: مردم چه مي گويند؟!...
مردم... برادرم براي مراسم ترحيمم مسجد ساده اي در نظر گرفت. خواهرم اشك ريخت و گفت: مردم چه مي گويند؟!...
از طرف قبرستان سنگ قبر ساده اي بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه مي گويند؟!...
خودش سنگ قبري برايم سفارش داد كه عكسم را رويش حك كردند.
حالا من در اينجا در حفره اي تنگ، خانه كرده ام و تمام سرمايه ام براي ادامه زندگي، جمله اي بيش نيست: مردم چه مي گويند؟!... مردمي كه عمري نگران حرفهايشان بودم، لحظه اي نگران من نيستند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14