(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 16 اسفند 1389- شماره 19881

راهبردهاي جبهه اصلاحات بعد ازتأييد سلامت انتخابات
غدير در مسلخ سقيفه 33

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




راهبردهاي جبهه اصلاحات بعد ازتأييد سلامت انتخابات

حميدرضا اسماعيلي
موسوي در بيانيه هشتم خود قريب به اتفاق رسانه هاي داخلي كشور را به «تحريف واقعيت» متهم مي كند؛ اما به اين پرسش پاسخ نمي دهد كه چگونه ممكن است قريب به اتفاق رسانه هاي داخلي واقعيت را تحريف كنند؛ اما قريب به اتفاق رسانه هاي بيگانه كه از وي حمايت مي كنند بيانگر واقعيت باشند و با اين شرايط او اصلاً چرا از توجه مردم به رسانه هاي بيگانه (ادعايي كه وي مطرح مي كند) ناراضي است. در حالي كه همسر و نزديكان وي با اين رسانه ها مصاحبه مي كنند؟
در بيانيه شماره هشتم موسوي چنين آمده است:
طي روزهاي اخير، صدا و سيما، خبرگزاري هاي دولتي، برخي روزنامه هاي دولتي و سايت هاي اينترنتي وابسته به دولت و روزنامه كيهان، بخش عمده اي از فضاي خود را به وارونه جلوه دادن آن چه قبل، حين و پس از برگزاري دهمين انتخابات رياست جمهوري ايران رخ داد، اختصاص داده اند. آنها با استفاده از امكاناتي كه متعلق به شماست، نه تنها به پنهان ساختن تخلفات و حوادث دلخراشي كه در ايام اخير اتفاق افتاد، مي پردازند، بلكه مسئولان مستقيم و غيرمستقيم آن را كسي معرفي مي كنند كه تنها شما را در مسير احقاق حقي كه داشته ايد، همراهي كرده است...
اگر با مسببين جنايت كوي دانشگاه در 18 تير 1378 به گونه اي مناسب و قانوني برخورد مي شد، امروز شاهد تكرار آن فجايع در ابعادي وسيع تر و وارونه جلوه دادن واقعيت ها به گونه اي جسورانه تر نبوديم. همان ها هستند كه هنوز با اتكا به امكاناتي كه متعلق به عموم مردم است در راستاي منافع گروهي خود بي پروا به دروغ گويي و پرونده سازي براي ديگران ادامه مي دهند و افعالي را كه خود عامل آن هستند به بنده نسبت مي دهند... من نه تنها از پاسخگويي در برابر اين اتهامات واهمه اي ندارم بلكه آمادگي دارم تا نشان دهم چگونه مجرمان انتخاباتي در كنار مسببان اصلي اغتشاشات اخير قرار گرفتند و خون مردم را بر زمين ريختند و اكنون كوشش مي كنند، صحنه هايي را كه صدها شاهد و ده ها تصوير آن را گواهي مي دهند به گونه اي ديگر جلوه دهند. آماده ام تا نشان دهم چگونه كساني بهانه تخريب گري هاي عناصري نامعلوم، جنبش سبز شما را اغتشاش گري و وابسته به بيگانه معرفي كنند؛ ولي حاضر نيستم به خاطر مصالح شخصي و هراس از اين گونه تهديدها از ايستادگي در سايه شجره سبز استيفاي حقوق ملت ايران كه امروز به خون به ناحق ريخته شده جوانان اين كشور آبياري شده است، لحظه اي صرف نظر نمايم... دشمن خارجي با همراهي ياران جاهل و طماع خود در داخل بر آن است كه مطالبات اين حركت عظيم خودجوش را به خوارج بيرون از نظام نسبت دهد و حتي الله اكبرهاي از دل برآمده شما را چون قرآن هاي سر نيزه معرفي كند. بر ماست كه با رفتار و گفتار خود اين توطئه شوم را خنثي نماييم.280
به هر حال، با فروكش كردن التهابات سياسي اوليه و اعلام نظر شوراي نگهبان مبني بر تأييد صحت انتخابات، جبهه اصلاحات كه به سقف مطالبات خود يعني ابطال انتخابات و انجام برخي دگرگوني هاي ساختاري در نظام سياسي كشور دست نيافته بود، تلاش كرد راهبردهاي خود را براي كسب كف مطالبات پي گيري كند تا شايد در آينده به اهداف خود نايل شود. جلوه هايي از مطالبات حداقلي اين جبهه در بيانيه شماره نهم موسوي نمايان است كه در رأس اين موارد دو هدف بيش از همه جلب توجه مي كند:
1. زير سؤال بردن مشروعيت سياسي دولت به منظور گرفتن امتياز در آينده.
2. تثبيت و نهادينه سازي جريان به وجود آمده در قامت يك اپوزيسيون حاضر در صحنه.
در بيانيه شماره نهم آثار شكست كه همراه با شعارزدگي، كلي گويي، تكرار اتهامات و توهين هاست، به روشني ديده مي شود. موسوي گرچه جامعه را دوباره دعوت به نپذيرفتن نتيجه انتخابات و به عبارت ديگر زير پا گذاشتن قواعد دمكراسي مي كند، اما خود نيز به طور ضمن و از سر يأس از بي نتيجه بودن چنين درخواستي آگاه است. بيانيه شماره نهم كه موسوي سعي مي كند در آن مسير آينده سياسي خويش را ترسيم كند و نشان دهد كه مانند بيست سال گذشته به غار انزواي خود باز نخواهد گشت، يأس آفرين ترين نوشته سياسي او در روزهاي انتخاباتي به شمار مي آيد. در اين بيانيه چنين آمده است:
همان گونه كه انتظار مي رفت شوراي نگهبان، پس از نمايش هايي كه توجه هيچ كس را جلب نكرد و با چشم بستن بر روي انبوه تقلب ها و تخلف هاي صورت گرفته، سرانجام نتايج دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري را تأييد كرد... از اين پس ما دولتي خواهيم داشت كه از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترين شرايط به سر مي برد و اكثريتي از جامعه، كه اينجانب نيز يكي از آنان هستم، مشروعيت سياسي آن را نمي پذيرد. دولتي با پشتوانه ضعيف مردمي و اخلاقي كه از او انتظاري جز بي تدبيري، قانون گريزي، عدم شفافيت، تخريب ساختارهاي تصميم گيري و تداوم سياست هاي ويرانگر اقتصادي نداريم و...
مسئوليت تاريخي ماست كه به اعتراض خود ادامه دهيم و از تلاش براي استيفاي حقوق مردم دست برنداريم. مسئوليت ديني ماست كه نگذاريم انقلاب و نظام به آنچه اسلام نمي پسندد استحاله يابد. مسئوليت انقلابي ماست كه اجازه ندهيم حاصل خون صدها هزار شهيد به يك دولت امنيتي تنزل پيدا كند و مستهلك شود.. گروهي از نخبگان بر سر آنند كه گردهم آيند و با تشكيل جمعيتي قانوني صيانت از حقوق و آراي پايمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طريق انتشار مدارك و اسناد تقلب ها و تخلف هاي انجام گرفته و نيز رجوع به محاكم قضايي پيگيري كنند و نتايج آن را مستمراً به اطلاع عموم مردم برسانند. اينجانب نيز به اين جمع مي پيوندم. اين گروه، اجراي اصول معطل مانده قانون اساسي را در دستور كار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در اين مرحله مطالبات زير را دنبال خواهد كرد:
- توقف برخوردهاي امنيتي، فوق امنيتي و نظامي با مسائل انتخاباتي و بازگشت كشور به فضاي طبيعي سياسي
- اصلاح قانون انتخابات به نحوي كه امكان تكرار تقلب گسترده را از بين ببرد و بي طرفي نهادهاي مجري و ناظر را تضمين كند...
- برخورداري از كانال هاي مستقل تلويزيوني در خارج و داخل كشور
- صدور مجوز براي تشكيل جمعيت هاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي
- آزادي همه دستگيرشدگان سياسي، ابطال پرونده سازي هاي جعلي امنيتي و دخالت ندادن پرونده هاي جاري در برخورداري آنها از حقوق اجتماعي
در انتها به همه مردم شريف كشورمان، چه آنها كه به اينجانب رأي دادند و چه آنهايي كه به اينجانب رأي ندادند، به ويژه كساني كه در حوادث ناگوار هفته هاي اخير صدمه ديدند، درود مي فرستم. همچنين مقام شهيداني را كه به جرم حق خواهي و آزادي طلبي در خون خود غلطيدند ارج مي نهم و از خداوند بزرگ براي خانواده هاي عزيز آنان طلب صبر و اجر دارم.281
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
280 . بيانيه شماره هشتم موسوي: «ميرحسين موسوي: به خاطر تهديدها از ايستادگي در سايه شجره سبز استيفاي حقوق ملت صرفنظر نمي كنم»؛ پايگاه اينترنتي قلم؛ 4/4/1388.
281 . «بيانيه شماره 9 مهندس ميرحسين موسوي در مورد اعلام تأييد نتايج انتخابات رياست جمهوري توسط شوراي نگهبان»؛ پايگاه اينترنتي قلم؛ 10/4/1388.
پاورقي

 



غدير در مسلخ سقيفه 33

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
گفتار يازدهم1
تقابل «غدير» و «سقيفه» در تاريخ اسلام
غدير، حادثه اي بسيار مهم و درخور توجه
مسأله غدير ابعاد مختلفي دارد كه هر كدام از آنها درخور بحث هاي گسترده و فراوان است. زحمت هاي زيادي در اين زمينه كشيده شده، بحث هاي فراواني انجام گرفته و كتاب هاي متعددي به رشته تحرير در آمده است. در اين جا حتي نمي توان به فهرست كارهايي كه در اين زمينه انجام گرفته اشاره كرد. به همه عزيزان توصيه مي كنم كه بخشي از اوقات خود را، دست كم در ايام تعطيلي، به مطالعه اين مسايل اختصاص دهند. بزرگان ما در طول چهارده قرن، در اين زمينه زحمات فراواني كشيدند كه ما حتي از اجمال آن زحمات هم اطلاع درستي نداريم. آنان با خون دل كتاب هايي را در باره اين مسأله فراهم كرده اند. گاهي سال ها براي پيدا كردن يك مدرك و منبع زحمت مي كشيدند و رنج سفرهاي طولاني را بر خود هموار مي كردند تا به كتابخانه يا منبع و مدركي معتبر دست رسي پيدا كنند.
از جمله اين تلاش ها، تأليف دو دايره المعارف در اين زمينه است كه در نوع خود شاهكار است. يكي از آنها كتاب شريف «عبقات الانوار» تأليف مرحوم مير حامد حسين هندي است كه اخيراً خلاصه شده آن نيز در 12 جلد به نام «نفحات الازهار خلاصه علي عبقات الانوار» منتشر شده است. اين بزرگوار در شرايطي كه وسايل چاپ و نشر و تجهيزات پيشرفته امروزي وجود نداشت، زحمت فراواني كشيد تا اين كتاب را تهيه كرد. وي در هندوستان با خون دلي بسيار كتابخانه اي را فراهم نمود تا توانست اين كتاب عظيم را تأليف كند. تأليف اين اثر خدمتي بسيار بزرگ به تشيع و اهل بيت (عليهم السلام) و اسلام محسوب مي شود؛ لكن مطالعه آن، فرصت و حوصله زيادي مي خواهد و تلخيص آن، كار را آسان تر مي كند.
دايره المعارف ديگر در اين زمينه، كتاب شريف «الغدير» است كه مرحوم علامه اميني تأليف كرده است. اين كتاب نيز با زحمات بسيار فراواني تهيه شده است. بزرگان ما، براي پيدا شدن يك كتاب گاهي مدت ها زحمت مي كشيدند و حتي به ائمه(عليهم السلام) متوسل مي شدند و در اين توسلات گاهي كراماتي نيز براي آنها ظاهر مي شد. در جريان تأليف الغدير نيز براي علامه اميني مواردي از اين دست اتفاق افتاد. براي نمونه، علامه اميني(رحمه الله) توسلي به اميرالمؤمنين(عليه السلام) يا موسي بن جعفر(عليه السلام) داشت و حاجتش دست پيدا كردن به كتابي بود كه براي تأليف الغدير به آن نياز داشت. روزي مسافري از آذربايجان شوروي مي آيد و كتابي را براي ايشان مي آورد و مي گويد در بازار پيرزني اصرار كرده كه آن كتاب را بخرد! او نيز به احتمال اين كه شايد علامه(رحمه الله) بتواند از آن كتاب استفاده كند، آن را براي علامه آورده است. مرحوم علامه اميني وقتي نگاه مي كند، مي بيند همان كتابي است كه سال ها به دنبال آن بوده است!
كتاب الغدير نيز نسبتاً مفصل است. يكي از فضلاي بزرگوار اين كتاب را تلخيص كرده و چكيده اي از آن را به نام «في رهاق الغدير» در يك جلد نوشته است. اين كار خدمتي است براي كساني كه حوصله و فرصت خواندن تمام كتاب الغدير را ندارند، تا دست كم اين خلاصه را مطالعه كنند و به طور اجمالي ببينند بزرگان ما چه زحماتي براي اثبات حقايق دين كشيده اند، تا اين دين و مذهب به اين صورت دست ما رسيده است.
شايد بسياري از ما تصور كنيم كه تحقيق در اين مسايل ضرورتي ندارد و اين مسايل آن قدر روشن است كه احتياج به مطالعه در اطراف آن نيست. چنين تصوري نادرست و غفلت از فعاليت هاي دشمنان است. در همين كشور جمهوري اسلامي، كه مذهب رسمي آن تشيّع است، در بعضي از شهرهاي مرزي، اقدامات عجيبي از طرف مزدوران بعضي از بيگانگان انجام مي گيرد و افراد بسياري در اثر كم اطلاعي گمراه مي شوند. كساني از روحانيون كه براي تبليغ به اين گونه استان ها و شهرها مي روند بايد در اين زمينه آمادگي كامل و دلايلي روشن و قابل قبول داشته باشند. مسأله كاملا جدي است و بايد با آن آگاهانه برخورد كرده و از سطحي نگري و ساده انگاري بپرهيزيم. در غير اين صورت ممكن است روزي چشم باز كنيم و ببينيم جمعيت فراواني از شيعيان، بر اثر ناآگاهي مذهب خود را از دست داده اند.
غدير در مسلخ سقيفه!
در مورد خلافت و ولايت اميرالمؤمنين پس از پيامبر(صلي الله عليه وآله)، خداي متعال آيات متعددي در قرآن نازل فرموده است. پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) نيز در طول دوران زندگي خود با تمهيدات و بيان هاي مختلفي اين مسأله را به مردم گوشزد نمود و سعي كرد در رفتار و گفتار خود آن را در اذهان تثبيت كند. در آخرين اقدام نيز هفتاد روز قبل از رحلتش، در روز غدير آن را در بين انبوه مسلمانان اعلام كرد تا مسأله براي امت اسلامي روشن باشد و بعد از پيامبر(صلي الله عليه وآله) دچار اختلاف و پراكندگي نشوند. اما تاريخ مي گويد كه پس از رحلت آن حضرت، مسلمانان غير از اين عمل كردند. در بين آن مسلمانان كساني بودند كه در ركاب پيغمبر(صلي الله عليه وآله) در جنگ هاي متعدد شركت كرده و حتي مجروح نيز شده بودند. برخي از آنان خود، سرمايه زيادي را در راه ترويج اسلام صرف كرده بودند، و برخي ديگر از خانواده شهدا بودند. عجيب تر از همه آن كه، بسياري از آنان خود در آن روز در غديرخم حاضر بودند و جريان معرفي اميرالمؤمنين(عليه السلام) را با چشم و گوش خود ديده و شنيده بودند، اما پس از هفتاد روز گويا همه را فراموش كردند! آنان زماني كه پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) از دنيا رفت، چنان رفتار كردند كه گويا اصلا چنين چيزي نبوده است! هنوز جنازه پيغمبر
(صلي الله عليه وآله) روي زمين بود كه كساني جمع شدند تا جانشيني براي پيغمبر(صلي الله عليه وآله) تعيين كنند! اصل اين تفكر كه امت اسلامي بايد رهبري داشته باشد و حتي يك روز هم مردم نبايد بدون رهبر بمانند صحيح بود، اما در اين مسأله كه چگونه بايد اين رهبر را شناخت و تعيين كرد، دچار اشتباه شدند. آنان در سقيفه جمع شدند و با يكديگر بحث كردند كه چه كسي را بايد به جاي پيامبر(صلي الله عليه وآله) برگزيد.
بحث هاي زيادي شد و حتي گاهي گفتگوها به كشمكش و مشاجره نيز منجر شد، ولي آنچه كه صحبتي از آن نشد ـ يا دست كم در تاريخ اشاره اي به آن نگرديده، و اگر در مورد آن صحبت شده بود قطعاً تأثيري در جلسه مي گذاشت و در تاريخ نقل مي شد ـ اين بود كه، خود پيغمبر(صلي الله عليه وآله) چه كسي را تعيين كرده است! هيچ كس نگفت ماجراي هفتاد روز پيش در غدير چه بود و چرا پيامبر(صلي الله عليه وآله) حضرت علي(عليه السلام) را بلند كرد و فرمود: من كنت مولاه فهذا عل يّ مولاه.2 هيچ سخني در اين باب گفته نشد. يكي گفت جانشين پيامبر(صلي الله عليه وآله) بايد از مهاجران باشد، ديگري گفت بايد از انصار باشد، سومي گفت بايد از قريش باشد، و در نهايت رأي گيري شد. اما در مورد اين كه خود پيغمبر(صلي الله عليه وآله) چه كسي را تعيين كرد و يا لااقل تمايل داشت چه كسي جانشين او بشود، هيچ صحبتي نشد. پس از آن نيز در طول چهارده قرن، بر سر غدير آن آمد كه امروزه بسياري از مسلمانان از داستان غدير هيچ اطلاعي ندارند و بسياري از علماي اهل سنّت ادعا مي كنند كه اصلا اين ماجرا واقعيت ندارد! اين در حالي است كه بزرگاني مثل صاحب عبقات و صاحب الغدير با زحماتي كه كشيده اند نشان داده اند كه اين ماجرا از معتبرترين روايات شيعه و سني است. اگر رواياتي را كه اين بزرگان در اين باره نقل كرده اند با وجود كثرت و اعتبار راويان آنها نپذيريم، معلوم نيست در مجموع احاديث شيعه و سني چند حديث باقي مي ماند كه قابل قبول باشد! با اين حال برخي از علماي اهل سنّت مدعي اند كه «چنين ماجرايي رخ نداده است» و يا «ساختگي است و شيعه آن را درست كرده است»! اين در حالي است كه عمده روايات مربوط به غدير، از مدارك اهل سنّت نقل شده است.
در هر صورت، مسأله مهم در اين زمينه، حل اين معما است كه چگونه آن همه تمهيدات و نزول آيات در مورد مسأله ولايت بي ثمر ماند و به فراموشي سپرده شد؟! مسأله اي كه خداوند درباره آن، خطاب به پيامبر(صلي الله عليه وآله)
مي فرمايد: يا أيّها الرّسول بلّ غ ما أنز ل ليك م ن ربّ ك و ن لم تفعل فما بلّغت ر سالته.3 از نظر خداي متعال اين مسأله به اندازه اي مهم بود كه ابلاغ نكردن آن، حكم ترك رسالت را داشت! «ا ن لم تفعل»، يعني اگر اين مسأله را تبليغ نكني، «فما بلّغت ر سالته»، اصلا رسالت خود را تبليغ نكرده اي! روشن است كه منظور از ابلاغ رسالت، فقط رساندن همين يك پيام خاص (ابلاغ ولايت و خلافت اميرالمؤمنين(عليه السلام) ) نيست؛ چرا كه در اين صورت معناي آيه اين مي شود كه، اگر اين پيام را نرساني، همين پيام را نرسانده اي! بديهي است كه گفتن چنين مطلبي لغو و غيرحكيمانه است. از اين رو معناي آيه اين است كه، اگر اين پيام خاص (جانشيني علي(عليه السلام) ) را ابلاغ نكني، مأموريت نبوت و رسالت الهي را به انجام نرسانده اي و تمام زحمات 23 سال گذشته تو نيز ناديده انگاشته خواهد شد؛ يعني اعتبار كل رسالت پيغمبر اكرم(صلي لله عليه وآله) به اين مسأله بستگي دارد و اگر اين مطلب نباشد، اصل رسالت از بين مي رود. سرّ آن نيز اين است كه اگر حضرت علي(عليه السلام) بعد از پيغمبر اكرم
(صلي الله عليه وآله) نبود، تحقيقاً اسمي از اسلام باقي نمي ماند. گرچه اكثريت مسلمانان تا 25 سال زير بار ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) نرفتند، با اين حال وجود آن حضرت(عليه السلام) و تعليمات ايشان بود كه موجب گرديد اسلام درهمين حد باقي بماند.
تكرار سقيفه
معماي بزرگ اين فراموشي را چگونه بايد حل كرد؟ از اين ماجرا چه درسي بايد بگيريم؟ آيا اين امر حادثه اي منحصر به فرد در تاريخ است و هيچ مشابهي نخواهد داشت؟ اصولا آيا حوادث اجتماعي منحصر به فرد است و قابل تكرار نيست؟
دست كم از نظر قرآن اين گونه نيست و حوادث تاريخي قابل تكرار است و مشابه آنها در زمان هاي بعد نيز ممكن است اتفاق بيفتد. اصولا فلسفه مهم ذكر جريان هاي تاريخي اين است كه از آنها براي زندگي امروزمان پند بگيريم، و گرنه قضيه تاريخي كه در گذشته اتفاق افتاده و خاتمه يافته است.
اين روايت را، هم شيعه و هم سنّي نقل كرده اند و مضمون آن در قرآن نيز آمده است كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) فرمود: هر جايي كه بني اسرائيل قدم گذاشتند شما نيز قدم خواهيد گذاشت، همان راهي را كه آنها رفتند شما نيز خواهيد رفت؛
حتّي لو دخلوا جحر ضبّ لدخلتموه؛4 اگر بني اسرائيل داخل لانه سوسماري شده باشند شما نيز داخل آن مي شويد!
اين هم كه قرآن در موارد متعددي داستان بني اسرائيل را ذكر مي كند به اين دليل است كه مشابه آن براي ما نيز اتفاق خواهد افتاد. از اين رو ما بايد مراقب باشيم اشتباه آنها را مرتكب نشويم. اگر در بني اسرائيل سامري پيدا شد و آنها را فريب داد، بدانيم در امت اسلامي هم سامري ديگري خواهد بود و بلكه هر عصري سامري خاص خود را خواهد داشت. ساير داستان هاي بني اسرائيل نيز به همين ترتيب است. داستان غدير را نيز اگر امروزه نقل مي كنيم براي اين است كه مراقب باشيم مشابه داستان غدير ممكن است در اين زمان براي ما نيز اتفاق بيفتد. بايد مراقب باشيم كه اشتباه مسلمانان صدر اول را در اطاعت نكردن از پيغمبر(صلي الله عليه وآله) تكرار نكنيم. حوادث تاريخي قابل تكرار است و مشابه هر يك از آنها ممكن است اتفاق بيفتد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اين سخنراني در تاريخ 26/1/77 ايراد شده است.
2. بحارالانوار، ج 28، باب 4، روايت 1.
3. مائده (5)، 67.
4. بحارالانوار، ج 51، باب 2، روايت 24.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14