(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 16 اسفند 1389- شماره 19881

نقش كتاب و كتابخانه در پويايي فرد و جامعه
فرهنگ در قاب ديپلماسي
ضرورت توجه جدي به ديپلماسي فرهنگي
كتاب در نگاه آفتاب
تحسين يك رمان
ريشه يابي واژه هاي فارسي



نقش كتاب و كتابخانه در پويايي فرد و جامعه

جواد نعيمي
كتاب ها، كتابدارها و كتابخانه ها مجموعه ارزشمندي را تشكيل مي دهند كه در راه شكوفايي و بالندگي افراد و جامعه، نقش سازنده و بديعي را ايفا مي كنند.
كتاب، همواره به عنوان يكي از ابزارهاي نيرومند براي كسب دانايي، توانايي و درك و دريافت درست مطالب مطرح بوده و هست.
انديشمندي گفته است كه: «هر انساني به اندازه فهمش وجود دارد.» بديهي است كتاب و كتابخانه در افزايش و كارايي ميزان فهم و درك آدمي و گسترش دانش و بينش داراي نقشي بي نظير يا كم نظير است.
كتابخانه ها پناه گاه هاي فرهنگي جامعه محسوب مي شوند كه براي افراد جامعه، مايه دل گرمي، احساس مصونيت و تكيه گاه معنوي هستند. كتابخانه ها اوقات فراغت افراد را غني ساخته و هنجارها و بايسته هاي فردي و اجتماعي را برجسته و نهادينه مي كنند.
بي سبب نيست كه «كارلايل» كتابخانه را «دانشگاهي براي همه» مي نامد و برخي نيز كتابخانه هاي عمومي را به «قلب جامعه» تشبيه كرده و در نتيجه زندگي را وابسته به آن ها تلقي مي كنند.
درحقيقت، بايد گفت: آموزش و پرورش در يك جامعه پويا، بدون بهره وري گسترده و موثر و مداوم از خدمات كتابخانه ها امكان پذير نيست. كتابخانه ها را هم چنين مي توان نهادهايي تأثيرگذار، پويا، ديرپا و تلاشمند دانست كه در فرآيندهاي آموزشي و پژوهشي، ايجاد و استمرار و توسعه عادت به مطالعه، پايدارسازي همبستگي هاي اجتماعي، توجه به حفظ و پويايي ارزش ها، احياي تفكر ديني، ايجاد اعتماد به نفس و خوداتكايي فردي و اجتماعي، حتي در فرآيندهاي اقتصادي از نقشي موثر و مهم برخوردارند.
كتابخانه ها از سويي حافظان ميراث هاي فرهنگي و مالكيت هاي فكري و امن ترين مكان ها براي گذران بهترين ساعات زندگي به شمار مي روند و از سوي ديگر ابزارهاي ارزشمندي براي ايجاد تعادل، گسترش عدالت و معنويت و نيز نمادهايي از ارزش هاي فرهنگي، اجتماعي، ديني، سياسي و اقتصادي جوامع محسوب مي شوند.
كتابخانه ها، به رشد و پويايي فرد و جامعه مدد مي رسانند، دانش ها را مي گسترانند، سبب خلاقيت و نوآوري مي شوند، جامعه را با طراوت و شاداب نگه مي دارند و نقش تأثيرگذار و مثبتي در اشاعه نيكي ها و پيش گيري از ناهنجاري ها، فسادها، جرايم و فتنه ها دارند.
نقش كتابخانه ها در گسترش انديشه هاي والاي دانشمندان و بزرگان كه در اعتلاي زندگي اجتماعي و فردي كاربرد بسيار خوبي دارند، قابل انكار نيست.
كتابخانه ها مي توانند با بهره وري از امكانات و منابع گوناگون و طرح ريزي ها و برنامه هاي سنجيده و خلاقانه و پيوسته و پويا، به شور و نشاط و بالندگي جامعه مدد برسانند، فضيلت ها و عدالت ها و معنويت ها را انتشار دهند و با گسترش موج آگاهي، توانايي پيش گيري از كژروي ها و انحراف هاي فردي و اجتماعي را قوت و قدرت بخشند.
كتابخانه ها هرگاه روزآمد و پويا و برخوردار از جاذبه باشند، برترين مكان هاي تغذيه فكري و روحي انسان و زمينه ساز فعاليت هاي سازنده و پيشرفت هاي شگرف اجتماعي خواهند بود.
مي دانيم كه آگاهي نخستين رمز خوب زيستن و موفق بودن است و رسانه هاي مكتوب كه كتابخانه ها جايگاه ها و پايگاه هاي والاي آنهايند، آسان ترين راه كسب اطلاعاتند و فرد و جامعه را به سوي جمال و كمال رهنمون مي شوند.
كتابخانه ها مددكاران بسيار خوبي براي افراد هستند كه به سير آفاق و انفس بپردازند، به پرواز درآيند، اوج بگيرند و علاوه بر برخورداري از انبساط خاطر، به شكفتگي دروني، خردورزي، دقت و كنجكاوي، توانايي نقد نظرها و عملكردها و به گزيني گفتارها و كردارها نايل شوند و از اين راه، هم پاي خويشتن، جامعه را نيز به سوي نشاط و آرامش و دانايي و توانايي سوق دهند.
براساس آن چه گفته آمد، كتابخانه ها از جايگاه بسيار برجسته و والايي در جامعه برخوردارند كه پويايي و بالندگي آن ها، نيازمند توجه همگاني است، اما به طور ويژه ضرورت دارد كه متوليان و دست اندركاران و دغدغه داران امور فرهنگي، به هر نحو ممكن، در راه غني سازي، تحرك، پايندگي و جاذبه هاي معنوي كتابخانه ها به جد تلاش ورزند تا اقبال عمومي به روي آوري به سوي كتابخانه ها پيوسته در تزايد باشد و حاصل اين نگرش و افزايش، اعتلاي جامعه را رقم بزند.
بنابراين، اگر به پويايي، شكوفايي، پيشرفت و بهروزي افراد و جامعه خويش مي انديشيم و علاقه منديم، بايد به مقوله كتاب و كتابخواني و كتابخانه ها جدي تر و با اهتمامي افزون تر بنگريم و ضمن فعال تر كردن، غني سازي و روزآمد نمودن كتابخانه ها و افزايش تعداد آن ها و پشتيباني و مددرساني هماره اين مكان هاي مقدس، پيوسته اين مراكز فرهنگي و معنوي را مورد توجه قرار دهيم و از اين كانون هاي والا، به شايستگي بهره ور شويم.

 



فرهنگ در قاب ديپلماسي
ضرورت توجه جدي به ديپلماسي فرهنگي

امير رفيعي
به باور ما و بدون شك به باور همه گلوله قلب را مي شكافد ولي آن را تسخير نمي كند.
صحنه امروز خاورميانه و تقابل ايدئولوژي با اسلحه بيش از هر چيز تداعي گر مفهوم قدرت نرم است. فراروي همه ما و در مقابل ديدگان ميلياردها انسان ايدئولوژي بر اسلحه غلبه مي كند و صحنه هاي زيبايي از تجلي روح معنويت در اعماق خاوران پديدار مي شود.
خاورميانه بزرگ اسلامي
آنچه كه امروزه در روابط بين كشورهاي نظام بين الملل اهميت زيادي دارد و از جمله عناصر و مؤلفه هاي اصلي قدرت يك كشور محسوب مي گردد ظرفيت قدرت نرم آن كشور در محيط بين المللي مي باشد. محيط امروز بين المللي كه دوران گذار خود را طي كرده و به تعبير جوزف ناي عرصه انتقال تدريجي قدرت از شرق به غرب مي باشد بيش از هر چيز پذيراي مؤلفه ها و كاربست هاي ديپلماسي عمومي و فرهنگي مي باشد.
استفاده از نيروي نظامي براي كسب استيلا و نفوذ در ميان ملت هاي ديگر كارايي خود را از دست داده و هيچ ملتي ديگر زير بار ظلم و اشغال نظامي نمي رود. از همين روست كه سرمايه گذاري هاي كشورها در زمينه ديپلماسي عمومي و فرهنگي بسيار افزايش يافته و اقبال به اين نوع از ابزارهاي استيلا و نفوذ نرم اهميت فراوان يافته است.
در اين ميان توجه به ديپلماسي فرهنگي و نقشي كه در جهت تأمين اهداف و منافع يك كشور ايفا مي كند بسيار ضروري مي نمايد. جمهوري اسلامي ايران به عنوان كشوري كه ظرفيت هاي عظيم تمدني و فرهنگي داشته و با اتكا به همين مؤلفه ها مي تواند ديپلماسي فرهنگي فعالي را ايفا كند مي بايست به اين عرصه توجه بسيار بيشتري داشته باشد.
طبيعتاً ديپلماسي فعال و پوياي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در منطقه خاورميانه در جهت نيل به همگرايي مطلوب منطقه اي و همچنين تأمين اهداف فرهنگي خود مستلزم تقويت و توجه بيش از پيش به مقوله ها و عناصر مختلف فرهنگي، تمدني، تاريخي، هويتي، ديني و زباني مشترك مردم اين منطقه مي باشد. موفقيت ديپلماسي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران از آنجا حائز اهميت فراوان است كه زير بناي فرهنگي موفق سياست خارجي يك كشور پتانسيل عظيمي براي تأمين اهداف و خواسته هاي سياسي، اقتصادي و نظامي آن كشور فراهم مي سازد.
رهبر معظم انقلاب در توصيف اهميت ديپلماسي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران و لزوم توجه جدي به اين مقوله مي فرمايند: «سفيران فرهنگي جمهوري اسلامي ايران خط مقدم جبهه فرهنگي در عرصه بين المللي هستند ارائه تصوير درست و واقعي از نظام جمهوري اسلامي، و واقعيتها و پيشرفتهاي ايران امروز، در كنار ترويج زبان و ادبيات فارسي از جمله وظايف سنگين سفيران فرهنگي نظام اسلامي است.»
استفاده از اين ابزار (فرهنگي) بي گمان مهم ترين فرصت جمهوري اسلامي ايران براي تقويت و افزايش روند همگرايي منطقه اي و در نتيجه تأمين اهداف خود به شمار مي رود و در راستاي استفاده بهينه از اين فرصت مي بايست نهاد متولي اين امر يعني سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي تقويت شده و در جهت افزايش كارآيي آن گام برداشت.
مزاياي ديپلماسي فرهنگي
ديپلماسي فرهنگي به چه معنا است؟ استفاده از ديپلماسي فرهنگي چه مزايايي دارد؟
ديپلماسي فرهنگي در واقع تأمين منافع ملي با استفاده از ابزارهاي فرهنگي است. پيشبرد منافع ملي با به كارگيري ابزارهاي فرهنگي ممكن است نتواند جايگزين ساير ابزارها همانند ابزارهاي سياسي، اقتصادي، نظامي و... شود، اما مي تواند مكمل آنها باشد. امروزه حتي قوي ترين كشورها نيز ترجيح مي دهند تا آنجا كه ممكن است از شيوه هاي فرهنگي براي تأمين منافع خود استفاده نمايند.
ديپلماسي فرهنگي به عنوان «تبادل افكار، اطلاعات، هنر و ديگر جنبه هاي فرهنگ ميان ملت ها و مردمانشان براي ترويج درك متقابل» توصيف شده است.
ديپلماسي فرهنگي امروزه به عنوان يك اصل اساسي و تأثيرگذار در عرصه روابط بين الملل مورد پذيرش قرار گرفته و سياستمداران جهان، راه برون رفت از مشكلات بشري را حاكميت فرهنگ را در مناسبات بين المللي مي دانند. از همين رو است كه همزمان با تلاش هاي گسترده سياسي، حركت هاي فزاينده اي براي تحقق حاكميت و همكاري هاي فرهنگي در گوشه و كنار جهان صورت مي گيرد.
ديپلماسي فرهنگي در اصل، بسيج آنچه كه جوزف ناي «قدرت نرم» مي نامد، است. در كلام ناي، «قدرت نرم» بر توانايي شكل دهي به اولويت هاي ديگران متكي است. ناي تصريح مي كند كه «قدرت نرم يك كشور در درجه اول بر سه منبع استوار است: فرهنگ آن كشور... ارزش هاي سياسي اش... و سياست هاي خارجي اش...»
ديپلماسي فرهنگي از آن جهت كه به يك كشور امكان مي دهد كه فرهنگ، جامعه و مردمش را به ديگران معرفي نمايد و همچنين از طريق فزوني بخشيدن به ارتباطات خصوصي بين مردم كشورهاي گوناگون، كشورها را قادر مي سازد كه ايده آل هاي سياسي و سياست هايشان را در انظار افكار عمومي بسيار جذاب سازند. وقتي فرهنگ كشوري شامل ارزش هاي جهانشمول شود، كسب نتايج دلخواه براي آن كشور افزايش مي يابد.
ديپلماسي فرهنگي، روشي است كه از طريق آن دولت ها مي توانند نفوذ و احترام ويژه اي براي خود در ميان ديگر كشورهاي جهان به دست آورند. «گيفورد مالون» معاون سابق آژانس اطلاعاتي ايالات متحده آمريكا (usia)و نويسنده مشهور مسائل ديپلماسي و سياست خارجي آمريكا اظهار مي دارد كه:
«اگر به دنبال اين هستيم كه تلاش هايمان در جهت كسب احترام و نفوذ براي جامعه مان و همچنين سياست هايمان موفقيت آميز باشد، مي بايست ابتدا محرك ها، فرهنگ، تاريخ، روانشناسي و مخصوصاً زبان مردمي كه مي خواهيم با آنها ارتباط برقرار كنيم را بفهميم.»
مزاياي ديپلماسي فرهنگي بسيار زيادند. برنامه هايي كه در قالب ديپلماسي فرهنگي به اجرا درمي آيند، از آنجا كه موجب گسترش ارتباطات ميان مردم كشورهاي مختلف مي شود، زمينه ساز برقراري روابط مستحكم و دوستانه ميان كشورها را فراهم مي سازد. ديپلماسي فرهنگي به ايجاد «بنياد اعتماد» با مردم ديگر كشورها كمك مي كند. براساس اين اعتماد، سياستگذاران به ايجاد توافقنامه هاي سياسي، اقتصادي و نظامي مي پردازند.
علاوه بر اين ديپلماسي فرهنگي، دستيابي به افراد صاحب قدرت و نفوذ جوامع ديگر را كه از طريق اقدامات سنتي سفارتخانه ها امكان پذير نبود را تسهيل مي سازد.
براي مثال برنامه هاي ديپلماسي فرهنگي، سرمايه گذاران و بازرگانان يك كشور را نسبت به اقتصاد، جامعه و مردم كشور ديگري آشنا ساخته كه ممكن است موجب سرمايه گذاري عمده اقتصادي آنان در آن كشور گردد. علاوه بر اين تصرف بازارهاي مالي و صادراتي منطقه اي و بين المللي، بدون شناخت زبان و فرهنگ ملل مقصد امكان پذير نمي باشد. آشنايي ناكافي با فرهنگ هاي خارجي، تأثيرات منفي زيادي در اين زمينه داشته و همچنين عملكرد تجاري و اقتصادي شركت هاي چند مليتي را كه در كشورها و ميان ملل مختلف دنيا به فعاليت مي پردازند، مختل مي سازد. [براي مثال، شركت هاي آمريكايي سالانه دو بيليون دلار به علت عدم آشنايي كافي كاركنانشان با موقعيت هاي چند فرهنگي از دست مي دهند.]
همچنين برنامه هاي ديپلماسي فرهنگي، اغلب مخاطبان جوان را هدف قرار مي دهند. افزايش تعامل فرهنگي با جوانان كشورهاي خارجي به دولت ها اين امكان را مي دهد كه تأثير مثبت بر افرادي داشته باشند كه شايد در آينده، مسئوليت هاي مهمي در داخل كشور خود به عهده بگيرند.
مواجه شدن با مقاومت كمتر در جوامع و كشورهاي مقصد از كليدي ترين مزاياي ديپلماسي فرهنگي محسوب مي شود. يكي از مهم ترين علل ناكامي دولتها در رسيدن به اهداف سياست خارجي شان در ساير كشورها مقاومت هايي است كه در كشورهاي مورد نظر در مقابل پياده شدن آنها صورت مي گيرد. از آنجا كه فرهنگ و ابزارهاي فرهنگي در بسياري از موارد ضمير ناخودآگاه مخاطبان خود را هدف قرار مي دهد و با لطافت و ظرافت غيرمشهودي بر لايه هاي عميق اذهان ايشان تاثير مي گذارد، لذا در مقايسه با ساير ابزارهاي شايع در ديپلماسي، ديپلماسي فرهنگي با سهولت بيشتري در لايه هاي زيرين جامعه رسوخ مي كند و برجاي مي ماند.
عاري بودن ديپلماسي فرهنگي از لحني خصمانه و آمرانه در كنار جذابيت بيشتر و نامحسوس بودن اعمال آن و در نتيجه، هدف قراردادن ذهن و روح مخاطبان خود از ديگر مزاياي آن است. ديپلماسي آن گاه كه با هدف تسخير اذهان و قلوب مردمان ساير جوامع طراحي و اعمال مي شود، نبايد با يك تلقي خصمانه، منفي و سلطه طلبانه در ذهن مخاطبان همراه باشد. مخاطب قرار دادن جوامع و كشورهاي ديگر، چه در سطح دولت ها و چه در سطح ملتها، آن گاه كه با ابزار قهرآميز و لحني آمرانه صورت گيرد، هرچند كه ضمانت هاي اجراي خود را نيز در كنار داشته باشد، با مقاومت درهر دو سطح روبه رو مي گردد و سرانجام، منجر به صرف هزينه بيشتر و مقبوليت و كارايي كمتر مي شود.
توجه به ديپلماسي فرهنگي از آنجا اهميت پيدا مي كند كه دولت هاي مختلف سرمايه گذاري هاي عظيمي را در اين جهت انجام داده و براي پيشبرد اهداف ملي خود به اين نوع از ديپلماسي توسل مي جويند.
ايالات متحده آمريكا از ساليان دور براي ترويج فرهنگ ليبرال دموكراسي و تسخير اذهان عمومي دنيا از اين شيوه براي جذب ملت ها و به خصوص قشرهاي نخبه و جوان كشورهاي ديگر استفاده كرده و در ساليان اخير اين سرمايه گذاري را به شدت افزايش داده است.
نگاهي گذرا به استراتژي ديپلماسي فرهنگي آمريكا كه عمدتا براي تسخير اذهان عمومي مردمان مسلمان خاورميانه به كار مي رود ضرورت توجه بيش از پيش كشورمان به اين شكل از ديپلماسي را بسيار ضروري مي سازد.
ديپلماسي فرهنگي آمريكا
اگر از منظر تاريخي به ديپلماسي فرهنگي آمريكا در خاورميانه توجه كنيم، متوجه مي شويم كه هدف اين ديپلماسي تحت تاثير قراردادن اين افكار عمومي مردم اين منطقه مي باشد.
كميته مشورتي ديپلماسي فرهنگي وزارت خارجه ايالات متحده آمريكا در گزارش سپتامبر 2005 خود مزاياي ديپلماسي فرهنگي را براي آمريكا چنين برمي شمارد:
«ديپلماسي فرهنگي به پي ريزي «شالوده اعتماد» با ديگر ملت ها كمك مي نمايد، كه براساس آن سياست گذاران مي توانند به توافقنامه هاي سياسي، اقتصادي و نظامي دست پيدا كنند.
از آنجا كه در قالب ديپلماسي فرهنگي فرض براين است كه آمريكا و ملت هاي ديگر داراي منافع مشترك مي باشند، آنها ترغيب مي شوند كه در برخي از مسائل سياسي خاص و همچنين درخواست هاي همكاري كه از سوي آمريكا مطرح مي شود، با ما همكاري مثبتي داشته باشند.
- ديپلماسي فرهنگي ارزش هاي ما را به ديگران ارائه داده و اين ديدگاه رايج را كه آمريكاييان مردمي سطحي نگر، خشونت طلب و بي خدا هستند، به چالش مي كشد.
- ديپلماسي فرهنگي اثبات مي نمايد كه ما داراي ارزش هايي همچون خانواده و مذهب بوده و علاقه مند به آموزش مشترك با ديگر ملت ها مي باشيم.
- ديپلماسي فرهنگي موجب برقراري ارتباطاتي با ديگر ملت ها مي شود كه تحت تاثير تغيير رژيم ها قرار نگرفته و پابرجا مي ماند.
- ديپلماسي فرهنگي امكان دستيابي به افراد متنفذ جوامع ديگر را فراهم مي سازد كه از طريق اقدامات سنتي سفارتخانه اي قابل دسترسي نبودند.
- ديپلماسي فرهنگي برنامه هاي مثبت همكاري را علي رغم تفاوت هاي سياسي موجود، موجب مي شود.
- ديپلماسي فرهنگي، زمينه ارتباط رودررو و مستقيم مردمان كشورهاي مختلف را فراهم مي آورد.
- ديپلماسي فرهنگي به عنوان يك رسانه قابل قبول و منعطف جهاني در جهت ايجاد رابطه حسنه با كشورهايي كه با ما روابط ديپلماتيك مناسبي ندارند، عمل مي نمايد.
- ديپلماسي فرهنگي به طرز منحصر به فردي قادر است كه به جوانان، مردم عادي و طيف وسيعي از مخاطبان دسترسي پيدا كند، بدون اين كه عامل زبان، مانعي دراين راه باشد.
- ديپلماسي فرهنگي رشد جامعه مدني را تسريع مي نمايد.
- ديپلماسي فرهنگي، آمريكاييان را از ارزش ها و همچنين حساسيت هاي جوامع ديگر آگاه ساخته و به ما كمك مي نمايد كه از ارتكاب اشتباهات جلوگيري كنيم.
- ديپلماسي فرهنگي مي تواند خمير مايه مباحث فرهنگي داخلي و خارجي در باب تساهل و مدارا باشد».
فعاليت هاي ديپلماسي فرهنگي آمريكا از دوران جنگ سرد آغاز شده است و نمود بارز آن را مي توان در برنامه بورسيه فولبرايت مشاهده نمود. در طول بيش از 50 سال اجراي برنامه فولبرايت بيش از 300 هزار نفر از نخبگان جوان، دانشجويان با استعداد، روزنامه نگاران، مخترعين، كاشفين و هيئت حاكمه كشورهاي ديگر و به خصوص كشورهاي مسلمان در اين پروژه ها شركت كرده و عملا در فرآيند جامعه پذيري ارزش هاي آمريكايي وارد شدند.
برنامه هاي آموزشي و همچنين برنامه هاي تبادل فرهنگي كه ميان آمريكا و ساير كشورها جريان دارد، در جذب سيل عظيمي از نخبگان و هيئت حاكمه كشورهاي گوناگون، براي شركت در اين برنامه ها و برنامه هاي آشنايي با شيوه و سبك زندگي آمريكاييان موفق عمل كرده است. [كالين پاول درسال 2003 اظهار داشت كه 39 تن از رئيس جمهوران كنوني دنيا در برنامه آموزشي بازديدكنندگان بين المللي از آمريكا شركت كرده اند.
درهمين زمينه اداره امور فرهنگي و آموزشي وزارت خارجه آمريكا اعلام نمود كه بيش از 200 تن از روساي دولت كنوني و سابق و همچنين حدود 1500 تن از وزيران كابينه هاي كشورهاي مختلف دنيا دراين برنامه ها شركت جسته اند.]
دانشگاه هاي آمريكايي كه به طور مستقيم در كشورهاي منطقه تاسيس شده و يا شعبي از دانشگاه هاي مبدا به شمار مي روند، همانند دانشگاه آمريكايي لبنان، دانشگاه آمريكايي قاهره، دانشگاه هاي آمريكايي حوزه كشورهاي خليج فارس مانند قطر، امارات، بحرين و كويت، نقش مهمي را در امر آموزش و ارائه الگوي سبك زندگي، فرهنگ و جامعه آمريكا در منطقه ايفا مي نمايند. از آنجا كه اقبال به اين دانشگاه ها در سطح منطقه زياد مي باشد. براي مثال دانشگاه هاي آمريكايي لبنان و مصر درسال 2003 حدود 6000 هزار دانشجو داشته اند، از ابزارهاي مهم ديپلماسي فرهنگي آمريكا در منطقه به شمار مي روند. فرآيند انتقال ارزش ها و فرهنگ آمريكايي از طريق نخبگان حكومتي كشورهاي مسلمان از اولويت هاي بسيار مهم ايالات متحده به شمار مي رود. بسياري از رهبران و مقامات كشورهاي جهان اسلام در دانشگاه هاي آمريكايي تحصيل كرده اند. براي مثال، [80 درصد اعضاي كابينه عربستان سعودي، مدرك دكتري و يا كارشناسي ارشد آمريكايي دارند.]
با توجه به اين سرمايه گذاري هاي عظيم و همچنين فعاليت ها و اقداماتي كه ايالات متحده در راستاي انتقال ارزش ها و فرهنگ ليبرال دموكراسي به كشورهاي مسلمان منطقه انجام مي دهد ضرورت توجه بيش از پيش به ديپلماسي فرهنگي و ابزارها و مولفه هاي گوناگون آن در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بسيار حياتي مي باشد. در اين راستا پيشنهادهايي چند ارائه مي شود:
- بودجه مربوط به فعاليت هاي ديپلماسي فرهنگي افزايش يافته و فعاليت ها گسترش يابند.
- كادر حرفه اي كه سفيران فرهنگي كشورمان محسوب مي شوند به خوبي آموزش يافته و متناسب با موقعيت هاي مختلف آموزش هاي خاصي در قبال آنان صورت گيرد.
- به امر يادگيري زبان فارسي توجه بيشتري كرده و سرمايه گذاري و بودجه بيشتري به اين امر اختصاص يابد.
- مبادلات دانشگاهي و آكادميك با كشورهاي اسلامي افزايش يافته و انعقاد قراردادهاي همكاري در اولويت قرار گيرد.

 



كتاب در نگاه آفتاب
تحسين يك رمان

رهبر معظم انقلاب تا به حال چندين بار از رمان الكسي تولستوي كه راوي بخشي از انقلاب اكتبر است، نام برده اند و آن را يك رمان خوب در بيان حوادث يك انقلاب معرفي كرده اند، همچنين در ديدار با مسئولان كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان در سال 76 عنوان كردند: «من بارها مثال قصه هاي انقلاب اكتبر را گفته ام. يكي كتاب «گذر از رنجها»ي الكسي تولستوي است كه فوق العاده است...اينها داستانهاي انقلابي است.»
گذر از رنجها رماني از الكسي نيكولايويچ تولستوي
(1882-1945)، نويسنده روس، كه در 1922 منتشر شد. وي هر چند 10 سالي پيش از انقلاب، نويسنده اي مشهور بوده بهترين آثار خويش را پس از به قدرت رسيدن حزب بولشويك نوشته است. به ويژه، گذر از رنج ها را مي توان يكي از بهترين رمان ها درباره جامعه روس از 1900 به اين سو شمرد.

 



ريشه يابي واژه هاي فارسي

سليمان مختاري
آفرين، نفرين
آفريدن از ريشه آفرين و آفرين خود از پيشوند آ (براي كسي چيزي آرزوكردن) و ريشه فري مي باشد به معني «خشنودكردن، ستودن، پسنديدن، تبريك گفتن، دعاي خير خواندن و خلق كردن» مي باشد.
واژه هايي چون آفرينش، آفرين (احسنت)، عفريت (شبح، جن، صورت هولناك)، نفرين (ن+فرين (=آفرين) دعاي بد، لعنت.
پس از مرگ نفرين بود بر كسي
كه ز او نام زشتي بماند بسي
نفت
(نميدن) (مرطوب شدن، نم كشيدن، نم دارشدن)، نم از ريشه نب مي باشد كه نپت (نفت) نيز از آن گرفته شده است؛ به معني «رطوبت» مي باشد. واژه هاي نمدار، نمناك، نفت (خيس، نم دارشده) از اين ريشه است.
فرهيخته، سنگ و سنجش
مصدر «فرهيختن» به معناي ادب آموختن، تربيت كردن، تنبيه كردن، از فر+سخ تشكيل شده است. «فر» پيشوند (پيش راندن) است و سخ خود از ريشه سنگ (درمعني كشيدن، سفت بستن، به هم فشرده، سفت شده) گرفته شده است. از اين ريشه است واژه هايي چون فرهيخته، فرهنگستان (جاي آموزش، دبستان)، فرهنگ.
سختن، سنجيدن به معني «اندازه گرفتن» از سخ كه خود از ريشه سنگ به معني «كشيدن، وزن كردن» گرفته شده است. از اين ريشه است واژه هاي سنج، سنجش، سنجه (سنگ توزين)، تنگ هنگ (سنگيني، وقار) آهنگ (قصد، عزم) فرهيختن و سنجيدن از ريشه اي مشترك گرفته شده است.
پوكه
ريشه: پوك به معني بي مغز، كاواك؛ نيز: پوچ، پك «بي مغز و پوچ و ميان تهي» (برهان قاطع ذيل پك) مشتق است از ريشه «پو» به معني «پوسيدن، تباه شدن». در زبان سكايي اين ريشه به معني «پوسيده، سوراخ) در مورد درخت). نيز مقايسه كنيد با پوكه (تفنگ).
آزاده
واژه: آنكه بنده نباشد. بي قيد؛ آزاد. آزادمرد. مقابل بنده.
زمادر همه مرگ را زاده ايم
همه بنده ايم ارچه آزاده ايم
فردوسي
ريشه: لغت يادشده ايراني باستان مركب است از «آ» پيشوند و «زاته» از ريشه «زن» به معني «زادن»؛ كلمه آزاد در معني «نجيب، اصيل» را از ريشه «زن» در معني «زادن» و كلمه آزاد را درمعني «رها، وارسته» را از ريشه ايراني باستان: «آ» (پيشوند) و «زاته» و نيز ريشه «زاي» به معني «بيرون ريختن، رهاكردن» مشتق دانسته است.
مصدر «زادن- زاييدن» نيز به معني «فرزند آوردن، به وجود آوردن، توليدكردن» از ريشه «زن» گرفته شده است كه با واژه فرنگي «ژن» هم ريشه هستند.
آژير
واژه: اعلام خطر، آگاه كردن به هنگام خطر (معين) بانگ و فرياد. آماده. بهوش.
كنون بايد آژير بودن ز شير
كه در مهرگان بچه دارند زير
فردوسي
كه برگشت از اين گونه افراسياب
همانا به جنگ تو دارد شتاب
سپه را بياراي و آژير باش
شب و روزبا تركش و تير باش
فردوسي
آژيراك. آژيراك. بانگ و فريادكردن است از آدمي و ستور.
آژيريدن، بانگ كردن، هوشيار و خبردارنمودن. مهيا و آماده ساختن باشد. (برهان)
ريشه: آژير «بانگ» آژيريدن «بانگ زدن، خروشيدن». ماده مضارع اين فعل از آژير (اسم) به معني «بانگ، فرياد» ساخته شده است؛ لغت اخير احتمالا مشتق است از ايراني باستان: «آ- جريه»؛ مركب از «آ» پيشوند و «جريه» از ريشه «گر» «garس به معني «دادزدن، فريادكشيدن».
سرجوخه
واژه: نظامي است كه يك جوخه را اداره كند؛ و آن پايين ترين درجه نظامي است.
سرجوخه دريايي: سرناوي (فرهنگستان از معين). درجه اي است پايين تر از گروهبان
سوم، بالاتر از سرباز يكم- سرجوقه. مركب از سر+جوخه.
واژه: درباره سر نك سرلشكر.
واژه جوخه: كوچكترين واحد نظامي كه تعداد آن بالغ بر هشت تن سرباز است.
فوج: گروه مردم (معين)
ريشه: جوخه واژه تركي است از جوخ= چوخ= چوق= جوق= بسيار؛ جوقه- جوخه.
جوق (چوخ): گروه دسته (انسان. حيوان). گروهي از سواره و پياده، فوج،
بسيار، كثير. (برهان)
گلنگدن
واژه: گلنگدن (تركي، اسم مركب) در تركي «گلن» به معني آينده و «گدن» به معني رونده است و اصطلاحا به آلتي در تفنگ يا مسلسل اطلاق مي شود كه متصل به محفظه فشنگ است و با حركت آن و پيچانيدن آن فشنگ به محفظه مي رود و يا پوكه فشنگ از محفظه منتهاي آن خارج شود.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14