(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 25 اسفند 1389- شماره 19889

ماجراي رأي كرباسچي به موسوي
ضروريات ولايت مداري

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




ماجراي رأي كرباسچي به موسوي

حميد رضا اسماعيلي
در فرداي روز انتخابات، كروبي با فراموشي ظاهري اين انتقادهاي درون جناحي هم نوا با ديگر افراد جبهه دوم خرداد و به همان حدّت و شدت موسوي به ادعاي تقلب و توهين عليه دولت مي پردازد. كروبي در 23 خرداد ضمن عدم پذيرش «داوري نهايي ملت» طي بيانيه اي چنين اعلام موضع مي كند:
22 خردادماه كه از حيث مشاركت كم سابقه شما مردم عزيز مي توانست جشنواره بزرگ جمهوريت در نظام امام خميني(ره) باشد به سوگواري تبديل شد و در سوگواري جز مرثيه چه مي توان خواند؛ مرثيه اي براي اعتبار و آبروي رأي مردمي كه به عشق و ايمان براي تغيير اوضاع كشور به صحنه آمدند و چنين تخلف در امانت ديدند. نتايج اعلام شده براي انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري چنان مضحك و شگفت است كه در بيان و بيانيه نمي آيد و بايد فكر ديگري كرد.
اين شيوه رأي گيري و شمارش آرا يادآور شمارش آراي مرحوم مدرس است كه حتي از شمارش رأيي كه آن مرحوم به خويش داده بود دريغ كردند و تكرار دروغ پردازي هاي تلويزيون يادآور آمارهاي منتشر شده در مناظره هاست. شگفتا كه مشاركت ملت به ابزار تحكيم دولت تبديل شد و از دمكراسي به سوءاستفاده از مشاركت ملت بسنده شد. بديهي است كه نتايج و نهاد برآمده از چنين شمارش آرايي فاقد مشروعيت است و مورد قبول اينجانب نيست... و حتي در مقابل اين مهندسي و تنظيم ناشيانه رأي ملت سكوت نخواهم كرد و به عنوان فردي مستقل در چارچوب فكري و سياسي خاص خود و بر اساس مواضع و بيانيه هايي كه منتشر كرده ام در صحنه خواهم ماند و گزارش اقدامات خود را در بيانيه هاي بعدي به اطلاع ملت بزرگ ايران خواهم رساند. اين تازه اول داستان است.296- 297
در انتخابات 88 نه تنها دردهاي ضربه خوردن كروبي از آشنايان كه در سال 84 نيز رخ داده بود، التيام نيافت، بلكه بر آن اندوه، اندوه ديگري افزوده شد. در صبح روز رأي گيري زماني كه وي با كرباسچي و برخي همراهان به يكي از شعب اخذ رأي رفته بود در كمال تعجب خبرنگاران و همراهان، كرباسچي رأي خود را در صندوق نيانداخت و بدون دادن رأي شعبه را ترك كرد. كرباسچي در بعد از ظهر آن روز در دانشگاه اميركبير و در ميان دانشجويان رأي خود را به صندوق انداخت. اما برخلاف تصورهاي قبلي كرباسچي رأي خود را به نام كروبي در صندوق نينداخت بلكه نام ميرحسين موسوي را در برگه تعرفه رأي خود نوشته بود. كرباسچي از روي عمد رأي خود را به دانشجويان نشان داد و از آنها نيز خواست تا به دليل رأي نياوردن كروبي به ميرحسين موسوي رأي بدهند.298
به عبارت ديگر كروبي كه از وضعيت ناگوار خود آگاه بود دنبال تلافي كردن آن برآمد، اما نه از اعضاي ستاد و ياران حزبي بلكه از احمدي نژاد و نظام جمهوري اسلامي. او در رفتارهاي بعدي خود هم به احمدي نژاد توهين هاي فراواني كرد و هم به تهمت زدن به جمهوري اسلامي منهاي خود پرداخت. حمايت افرادي نظير كرباسچي، مهاجراني و سروش از كروبي در پيش از انتخابات نه براي اصلح بودن كروبي از نگاه آنان بود كه انگيزه هاي شخصي و سياسي ديگري در آن نهفته بود. به طور نمونه كرباسچي در پي بازسازي چهره خود در جامعه بود و در فيلم تبليغاتي كروبي با گريه كردن و سخن گفتن از خود، آن را به فيلم تبليغاتي خويش تبديل كرد. كروبي يا قدرت تشخيص اين موضوع را نداشت و يا از قدرت «تغيير» آن وضعيت بي بهره بود. لذا شكست كروبي تنها يك شكست انتخاباتي نبود، بلكه همچون سال 84 شكستي سياسي و حزبي هم بود كه او تمام فعاليت ها و سرمايه هاي هزينه شده چهار سال گذشته را بر باد رفته مي ديد.
در چنين وضعيتي كروبي بهترين راه براي برون رفت از شكست هاي پيش آمده را پيوستن به راديكاليسم سبز دانست تا خود را سوار قطاري كند كه با سرعت و بي هدف پيش مي رفت. البته كروبي اين پرسش را از خود نكرد كه آن قطار به كجا مي رود؟ لذا كروبي نيز در دعوت مردم به تجمعات غيرقانوني 25 و 30 خرداد از ديگران عقب نماند و خود نيز در آنها حضور يافت. او پس از آن كه اين تجمع غيرقانوني به خشونت انجاميد طي بيانيه اي چنين نوشت:
بسم رب الشهدا و الصديقين. ملت بزرگ ايران! حماسه 25 خرداد شما در راهپيمايي آرام از ميدان امام حسين تا ميدان آزادي تهران دو نشان بر چهره ايران گذاشت: اول اعتراض ملت به خيانت دولت در امانتي كه به آنها سپرده شده بود... دوم آرامش و متانت ملت در شيوه اعتراض كه در فضايي سرشار از سكوت برگزار شد... در اين جريان گروهي از هم ميهنانمان را در ميدان آزادي و كوي دانشگاه به شهادت رساندند. من با تسليت اين شهادت اعلام مي كنم اين ملت از آشوب به دور است و اينان مي خواهند با هراساندن مردم كوچه وخيابان از آشوب و بزرگ نمايي آنها در صدا و سيما و رسانه هاي وابسته و سانسور رسانه هاي آزاد، اصل اعتراض ملت را ناديده بگيرند؛ چرا كه اگر صداقت داشتند به جاي پخش صحنه هاي خشونت بار بعد از راهپيمايي 25 خرداد، شكوه اصلاح طلبانه و صلح طلبانه بودن اين راهپيمايي ملي و ميليوني را نشان مي دادند.
اينجانب كه خود در 25 خرداد قطره اي از درياي حضور شما در خيابان آزادي بودم ضمن دعوت به حضور ملت در ميادين و اعتراض نسبت به توطئه به آشوب كشيدن اجتماعات از سوي عناصر مشكوك، هشدار مي دهم كه هدف نهايي اين اقدامات پايان دادن به حضور شما ملت عزيز است... از همه مردم تهران دعوت مي كنم ساعت 11 صبح امروز جمعه 29 خرداد 1388 با لباس سياه به نشانه سوگواري براي شهداي راه جمهوريت نظام اسلامي ايران از ميدان هفت تير تا محل برگزاري نماز جمعه حضور يابند و با حضور آرام و آگاهانه خود، اعتراض خويش به انتخابات را اعلام كنند و خواسته ابطال انتخابات نامشروع 22 خرداد 1388 را به گوش عالي ترين مقام كشور برسانند. حضور شما در نماز جمعه تهران - كه به امامت رهبري نظام برگزار مي شود - باطل كننده القائات افرادي است كه معتقدند اصلاح طلبان خواهان آشوب و حركت در وراي چارچوب قانون هستند. قانون اساسي به همه شما اين حق را داده است كه در خيابان ها حضور يابيد و بدون هرگونه تخريب اموال عمومي، صداي خويش را به گوش حاكمان برسانيد و به نشانه جدايي خود از صفوف اخلال گران مشكوك با نشان هاي سياه، خويش را از ايشان جدا سازيد.
كروبي حتي در اينجا نيز تلاش مي كند تا شايد بتواند در رقابت درون جناحي رنگ سياه را بر سبز چيره سازد. اما با وجود اين دعوت معنادار، كروبي و هيچ كدام از سران جبهه دوم خرداد در نماز جمعه تاريخي 29 خرداد شركت نكردند. كروبي ضمن آن كه در بيانيه ها و گفتار خويش تأكيد مي كند كه عضو خانواده انقلاب است، اما با روانه ساختن سيل تهمت ها و با تندتر كردن مواضع خود زمينه را براي اغتشاشات و بهره برداري مخالفان جمهوري اسلامي و دولت هاي استعماري غربي فراهم مي سازد تا منافع و مصالح آن را به مخاطره بيندازند. او همچنين در بيانيه اي كه به بهانه آشوب هاي خشونت آميز 30 خرداد منتشر كرد، مي نويسد: «متأسفم كه اعتراض مسالمت آميز هموطنان عزيزمان در قبال تقلب و تخلف گسترده و ناديده گرفتن حق آنان در انتخابات بالاترين مقام اجرايي كشور، با سركوب و خشونت غيرقابل وصف مواجه شد. صحنه هاي دلخراش و تكان دهنده شهادت تعدادي از زنان و مردان اين سرزمين كه مطابق نص صريح قانون اساسي و در جهت نشان دادن اعتراض خود به خيابان ها رفته بودند، دل هر انسان آزاده اي را به درد مي آورد... ملت ما در جريان انقلاب اسلامي زنگارهاي طاغوتي را زدود و با تأسي از موازين اسلامي به دنبال عينيت بخشيدن به ارزش هاي والاي اسلامي و ايران است و هر كس كه بخواهد اين حقيقت را كتمان كند در مقابل سيل خروشان ملت قرار خواهد گرفت... اينجانب ضمن هم دردي با خانواده هاي شهدا و مجروحين حوادث اخير و درجهت برگزاري مراسم سوگواري در شأن و منزلت شهدا، بدين وسيله از هموطنان عزيز دعوت مي كنم در مراسم بزرگداشت شهداي چند روز گذشته كه متعاقباً زمان و مكان آن اعلام خواهد شد حضور يابند...»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
296 . «بيانيه شماره يك مهدي كروبي در اعتراض به روند شمارش آرا»؛ پايگاه اينترنتي سحام نيوز؛ 23/3/1388.
297 . از شيوه هاي جنگ هاي رواني مؤثر و كارآمد تكرار مكرر يك دروغ است تا آن دروغ را كم كم «راست» جلوه دهد. اين شيوه بارها و بارها در تاريخ تكرار شده است؛ تا حدي كه كم كم خود گوينده و سازنده دروغ هم آن را باور مي كند. بيانيه شماره يك مهدي كروبي از نظر حجم دروغ و تكرار آن و مشتمل بودن بر جملات پرطمطراق توخالي بدون دادن هيچ آدرس مشخص، يادآور تبليغات گوبلز در آلمان نازي است.
298 . «كرباسچي به چه كسي رأي داد»؛ خبرگزاري فارس؛ كد مطلب: 8803221039 ، 22/3/1388.

 



ضروريات ولايت مداري

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
گفتار چهاردهم1
تفكيك ناپذيري ولايت الهي از ولايت اهل بيت(عليهم السلام)
«ولايت مداري» خصيصه مهم «حزب الله» در قرآن
قرآن كريم در دو آيه تعبير «حزب الله» را به كار برده است. يكي از آنها آيه 56 سوره مائده است:
نّما ول يّكم اللّه و رسوله و الّذ ين آمنوا الّذ ين يق يمون الصّلاه و يؤتون الزّكاه و هم راك عون. و من يتولّ اللّه و رسوله و الّذ ين آمنوا ف نّ ح زب اللّه هم الغال بون؛ وليّ شما، تنها خدا و پيامبر او است و كساني كه ايمان آورده اند: همان كساني كه نماز بر پا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند؛ و هر كس خدا و پيامبر او و كساني را كه ايمان آورده اند وليّ خود بداند (پيروز است، چرا) كه حزب خدا همان پيروزمندانند.
اين آيه شريفه در مورد انفاق معروف حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) در نماز در حال ركوع است. مفسران و محدثان شيعه و سنّي در مورد شأن نزول اين آيه چنين گفته اند كه سائلي به مسجد آمد و اظهار نياز كرد، ولي كسي به او چيزي نداد. اميرالمؤمنين(عليه السلام) كه مشغول نماز و در حال ركوع بود، به آن سائل اشاره فرمود و انگشتر خود را به او داد. پس از اين واقعه، آيه مزبور در شأن و مقام حضرت علي(عليه السلام) نازل شد. كلمه «زكات» ـ كه در اين آيه هم آمده ـ در اصطلاح قرآن كريم به زكات واجب اختصاص ندارد، بلكه اعم از انفاق واجب و مستحب است. در هر صورت، آيه در ادامه مي فرمايد: كساني كه ولايت خدا، پيامبر و مؤمناني را كه اوصافشان ذكر شد، بپذيرند، آنان از «حزب اللّه» هستند. بنابراين خداي متعال در اين آيه «اهل ولايت» و «حزب اللّه» را يكي قرار داده است.
دومين آيه اي كه تعبير حزب الله در آن آمده، آيه 22 سوره مجادله است:
لا تج د قوماً يؤم نون ب اللّه و اليوم الآخ ر يوادّون من حادّ اللّه و رسوله و لو كانوا آباءهم أو أبناءهم أو خوانهم أو عش يرتهم أولئ ك كتب ف ي قلوب ه م ال يمان و أيّدهم ب روح م نه و يدخ لهم جنّات تجر ي م ن تحت ها الأنهار خال د ين ف يها رض ي اللّه عنهم و رضوا عنه أولئ ك ح زب اللّه ألا نّ ح زب اللّه هم المفل حون؛ قومي را نيابي كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند و (در عين حال) كساني را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده اند ـ هر چند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا عشيره آنان باشند ـ دوست بدارند. در دل اينها است كه (خدا) ايمان را نوشته و آنها را با روحي از جانب خود تأييد كرده است، و آنان را به بهشت هايي كه از زير (درختان) آن جوي هايي روان است در مي آورد؛ هميشه در آن جا ماندگارند؛ خدا از ايشان خشنود و آنها از او خشنودند؛ اينانند حزب اللّه، آري، حزب خدا است كه رستگارانند.
خداوند در اين آيه نيز اوصاف «اهل ولايت» و «حزب اللّه» را ذكر نموده و مي فرمايد: مردمي را نخواهي يافت كه ايمان به خدا و روز قيامت داشته باشند و در عين حال با دشمنان خدا و پيامبر دوستي كنند؛ حتي اگر آن دشمنان پدرانشان، فرزندانشان، برادرانشان يا اهل فاميل و نزديكانشان باشند. آري، اگر كسي ايمان به خدا داشته باشد، هرگز با دشمنان خدا رابطه دوستي برقرار نخواهد كرد. هيچ گاه «ايمان به خدا» با «دوستي با دشمنان خدا» جمع نمي شود. آن گاه مي فرمايد، پاداش عملكرد آنان اين است كه خداوند ايمان را در دل ايشان ثابت كرده است: كتب ف ي قلوب ه م ال يمان. پاداش ديگر آنان، تأييد به وسيله روح الهي است: و أيّدهم ب روح م نه. «روح الهي» يكي از فرشتگان بزرگ و مقرّب درگاه الهي است. اين دو پاداش مربوط به «دنيا» است. پاداش اخروي آنان نيز وارد شدن به بهشت خداوند است: و يدخ لهم جنّات تجر ي م ن تحت ها الأنهار خال د ين ف يها. پاداش ديگر آنان كه از همه مهم تر است «رضوان اللّه» و خشنودي خداوند از آنان است: رض ي اللّه عنهم و رضوا عنه. از نظر قرآن كريم بزرگ ترين پاداش الهي براي بندگان
«رضوان الهي» است: و ر ضوان م ن اللّه أكبر ذل ك هو الفوز العظ يم؛2 و خشنودي خدا بزرگ تر است. اين است همان كام يابي بزرگ.
اما اين كه خشنودي خدا چيست و اثر آن چگونه ظاهر مي شود و اساساً چگونه اين نعمت از همه نعمت هاي بهشتي بالاتر است، پرسش هايي است كه خارج از بحث فعلي مااست. به هر حال خداي متعال بالاترين پاداش را براي بندگان و اولياي خود «رضايت» خويش قرار داده است، و اهل ولايت مشمول چنين پاداشي هستند. اين رضايت يك «رضايت طرفيني» بين خدا و اهل ولايت است. هم خداوند از آنان راضي است و هم آنان از خداوند
نهايت خشنودي را دارند: رض ي اللّه عنهم و رضوا عنه. در نهايت مي فرمايد: اينان حزب اللّه هستند و فلاح و رستگاري براي آنان خواهد بود: أولئ ك ح زب اللّه ألا نّ ح زب اللّه هم المفل حون.
از مطالعه و تطبيق اين دو آيه (56 مائده و 22 مجادله) به خوبي به دست مي آيد كه اهل بيت(عليهم السلام) مصداق تام و كامل «حزب الله» هستند. بالاترين مراتب رستگاري از آن ايشان است و علاوه بر آن، در اين دنيا همواره مورد تأييد خداوند هستند: و أيّدهم ب روح م نه. اگر ادعا كنيم اين گونه تأييد الهي (تأييد ب روح م نه) بزرگ ترين نعمت الهي در اين دنيا است، سخني به گزاف نگفته ايم. در اين عالم نعمت هاي فراواني وجود دارد كه همه انسان ها اعمّ از مؤمن و كافر در آن شريكند؛ مثل: حيات، عقل، سلامتي، خوراك، پوشاك و مسكن. اما در اين ميان نعمت هايي نيز وجود دارد كه مختص كساني است كه از عقل خود به درستي استفاده كنند. اگر انساني از عقل خود به درستي استفاده كند خداوند بر نورانيت عقلش مي افزايد. نعمت هدايت در ابتدا در اختيار همگان است، اما تنها كساني كه اهل تقوا هستند از اين نعمت استفاده مي كنند. نتيجه آن نيز اين است كه استحقاق بهره مندي از امدادها و تأييدهاي غيبي الهي را پيدا مي كنند. در اين بين، بالاترين مرتبه برخورداري از تأييد غيبي الهي نيز اين است كه خداوند به وسيله فرشته اي بسيار با عظمت و عالي مقدار كسي را تأييد كند. اين فرشته انسان را در مقابل شيطان و ساير عوامل انحراف حفظ نموده و نمي گذارد مغلوب شيطان واقع شود. در هر صورت، اين گروهي كه شايستگي دريافت تأييدات الهي را با مراتب مختلف آن پيدا مي كنند «حزب الله» ناميده مي شوند.
در مقابل «حزب الله»، گروه ديگري هستند كه قرآن آنها را «حزب الشيطان» ناميده است. تعبير «حزب الشيطان» در قرآن فقط در آيه 19 سوره مجادله آمده و قرآن قبل از آن كه در همين سوره (آيه 22) از «حزب الله» و اوصاف آنان سخن بگويد، طي چند آيه (آيات 14 تا 19) از «حزب الشيطان» و ويژگي هاي آنان سخن گفته است. «حزب الله» كساني هستند كه خدا را به «ولايت» پذيرفته اند و او را «وليّ» خويش قرار داده اند. پس از پذيرش ولايت الهي نيز هنگامي كه براي ايشان پيامبري معرفي گردد، «ولايت پيامبر» را پذيرا مي گردند. آنان هم چنين پس از ولايت پيامبر، ولايت جانشينان آن حضرت، يعني «ولايت ائمه» را نيز مي پذيرند. در اين حالت، آخرين وظيفه خويش را به انجام رسانده اند و خداوند نيز بالاترين پاداش خود را به آنان عطا
مي كند. در مقابل، «حزب الشيطان» از ولايت خدا، ولايت پيامبر(صلي الله عليه وآله) و ولايت ائمه(عليهم السلام)
بي بهره اند و خود را تحت ولايت شيطان قرار داده اند و او را فرمان مي برند.
ولايت مداري، نيازمند دو عامل مهم
بايد توجه داشت كه ولايت الهي و ولايت
پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) و اميرالمؤمنين و ائمه اطهار
(عليهم السلام) داراي مراتب مختلفي است و همه كساني كه از اين ولايت برخوردارند در يك درجه نيستند. براي رسيدن به بالاترين مراتب اين ولايت به دو چيز نياز است: 1. معرفت و شناخت؛ 2. داشتن اراده قوي و التزام عملي.
در طول تاريخ اسلام تا كنون، عده اي پيغمبر اكرم
(صلي الله عليه وآله) را شناخته و به آن حضرت ايمان آورده اند و آنچه در اختيار داشته اند در راه تقويت اسلام به كار برده و در اين امر از خود كوتاهي نشان نداده اند؛ اما مشكل آنان در «شناخت جانشين پيامبر» بوده است. البته هميشه هم در اين كار مقصّر نبوده اند، بلكه بسياري از آنان توفيق شناخت نصيبشان نگشته است و اگر ولايت اهل بيت(عليهم السلام) براي آنان ثابت مي شد از پذيرش آن ابايي نداشتند. اينان از جهت ولايت ائمه(عليهم السلام) در استضعاف يا كمبود معرفت قرار گرفته اند.
عده ديگري نيز در عامل اول (شناخت) مشكلي نداشته اند و مشكل آنان در عامل دوم بوده است. آنان در عمل از خود كوتاهي و تقصير نشان داده و وظيفه عملي خود را به جا نياورده اند.
در سوي ديگر نيز كساني كه همه مراحل معرفت، اعم از معرفت خدا، معرفت رسول خدا و معرفت جانشينان پيامبر را به دست آورند و در مقام عمل نيز دستورات آنان را به كار بندند و از امتحان سرفراز و پيروز بيرون آيند، مصداق «حزب اللّه» بوده و فلاح مطلق براي چنين افرادي است: ألا نّ ح زب اللّه هم المفل حون.3
بنابراين انسان براي درآمدن در زمره «حزب الله» و «اهل ولايت» نيازمند دو توفيق از ناحيه خداوند است: يكي توفيق در كسب معرفت و شناخت، و ديگري توفيق عمل به معرفت كسب شده. يكي از امتحان هاي دشوار الهي نيز در «مقام عمل» آن گاه ظاهر مي شود كه منافع و لذت هاي زندگي دنيايي يك شخص با اعتقاداتش هم خواني و هم سويي نداشته باشد؛ به عبارت ديگر، چنان چه بخواهد بر طبق اعتقاداتش عمل كند، مجبور باشد از بعضي لذت ها و خوشي ها صرف نظر كند. در چنين جايي زمينه امتحان براي او فراهم مي شود: آيا منفعت و لذت خويش را مقدم بدارد يا بدان چه ايمان آورده ملتزم شود؟! آيا اگر چنين امتحاني براي ما پيش بيايد، به پيمان و بيعتي كه با اولياي خدا بسته ايم وفادار خواهيم ماند؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اين سخنراني در تاريخ 10/12/80 ايراد شده است.
2. توبه (9)، 72.
3. مجادله (58)، 22.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14