(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 22 اردیبهشت 1390- شماره 19924

حضور ايران در جشنواره ضدايراني؟
به مناسبت نمايش مستند «عصر وحشت» در شبكه هاي غربي
بهانه اي ديگر براي اسلام هراسي
نگاهي به فيلم «يكي از ما دو نفر»
ضد عشق، ضد خانواده
جهاد براي بومي سازي تئاتر
آغاز نمايش جهاني فيلم «دره گرگ ها ... فلسطين»
انتقام از مهاجمين به كشتي آزادي



حضور ايران در جشنواره ضدايراني؟

آرش فهيم
شصت و چهارمين دوره جشنواره فيلم كن درحالي برگزار مي شود كه امسال هم كشمكش ها و مباحث بسياري درباره حضور مسئولان سينماي كشورمان در اين جشنواره پيش آمد. با توجه به اينكه جشنواره فيلم كن وابسته به دولت سلطه گر و ضداسلامي فرانسه است و از طرفي، هر سال دراين گردهمايي سينمايي، با حمايت از سينماي سياه و ضدانقلاب ايران در امور داخلي كشورمان دخالت مي شود، نمي توان بدون هيچ واكنش اعتراضي از كنار آن گذشت.
ضمن اينكه سال گذشته در اين جشنواره اهانت هاي بسياري به دولت و ملت ايران شد. به ياد داريم كه در آن جشنواره چه نمايش هايي براي هجمه به كشور ما صورت گرفت. آيا يك جشنواره سينمايي كه جايگاه آن به فرش قرمزي براي تبليغ شركت هاي مد و لباس نزول كرده، اين اجازه را دارد كه در امور داخلي كشور بزرگ و مستقلي چون ايران دخالت كند؟ اما متأسفانه اين اتفاق در دوره قبلي جشنواره فيلم كن به شكل مبتذل و پر رنگي رخ داد. هنوز هم حرف ها و رفتارهاي ژاكوب، مدير دوره قبلي جشنواره فيلم كن را فراموش نكرده ايم. همچنان كه معلوم شده در اين دوره هم خواب هاي مشابهي را براي ما ديده اند و قصد اجراي نمايش هايي مانند آنچه سال گذشته اتفاق افتاد را دارند.
به علاوه اين كه جشنواره فيلم كن در سال هاي اخير به شدت رنگ و بوي سياسي و اقتصادي در راستاي منافع غرب و عليه كشورهاي جهان سوم يافته است. به عنوان مثال سال گذشته يك فيلم تايلندي كه اصلا شايستگي نداشت به عنوان بهترين فيلم انتخاب شد. چون در آن فيلم به مسائل سياسي تايلند، بر اساس آنچه مدنظر دولت هاي استعماري است پرداخته بود. بخش اعظم فيلم هاي اين جشنواره محصولات هاليوودي هستند. به همين دليل به نظر برخي از كارشناسان جشنواره كن يك محفل تبليغاتي براي سينماي آمريكاست. سينمايي كه به عنوان دستگاه پروپاگاندا براي جنگ طلبي و اشغالگري كاخ سفيد عمل مي كند.
با اين اوصاف، حضور مسئولان سينمايي ايران در جشنواره كن، آن هم به شكل بسيار منفعلانه و ناهوشمندانه اي كه در سال هاي اخير اتفاق افتاده يك خطاي استراتژيك فرهنگي است.
استدلال مديران سينمايي اين است كه حضور در بازار فيلم جشنواره كن يك فرصت اقتصادي براي ماست. اما به راستي اين حضور كه هر سال هم اتفاق مي افتد، چه تأثير مهمي روي اقتصاد سينماي ما داشته است؟ اي كاش حداقل حضور دست اندركاران محترم سينماي ما در كن، اندكي فعالانه بود. اما آنچه اتفاق افتاده بيشتر در حد يك سفر توريستي و تفريحي بوده است. اگر اين چنين نيست، افرادي كه به جشنواره كن مي روند يك گزارش و كارنامه ارائه دهند كه حضورشان درآنجا چه نفعي براي ما داشته است ؟ چه اقدامي براي دفاع از فرهنگ و هويت انقلابي كشورمان انجام داده اند؟ مسافران كن بگويند كه براي خنثي ساختن و اعتراض به سياستگذاري ضدايراني جشنواره كن چه تدابيري را به كار بردند. بدون شك اين دوستان ما پاسخ قانع كننده اي ندارند. با اين حساب، حضور رسمي ايران در اين محفل، غيرعاقلانه است و حتي به آن مشروعيت هم مي بخشد. اين درحالي است كه تحريم جشنواره فيلم كن، هم عزتمندي و هويت ما را علني تر از قبل مي كند و هم به كاهش اعتبار آن كمك مي كند.
اگر اين مسافرت اندك سود اقتصادي هم در پي دارد، آيا ارزش آن با زير سؤال رفتن كشورمان و توهين به حرمت و شأن ايران قابل جايگزيني است؟

 



به مناسبت نمايش مستند «عصر وحشت» در شبكه هاي غربي
بهانه اي ديگر براي اسلام هراسي

رضافرخي
در روزهاي اخير مستندي از سوي از شبكه هاي غربي از جمله بي بي سي با عنوان »عصر وحشت« به نمايش گذاشته شد كه درآن به بهانه بررسي زندگي اسامه بن لادن بازهم بحث اسلام هراسي وسناريوهاي مربوط به آن را مطرح كرد.
اين مستند 45 دقيقه اي با نشان دادن صحنه هاي انفجارسفارت خانه آمريكا در نايروبي آغاز مي شود. سپس با آسيب ديدگان اين حادثه به گفت وگو مي پردازد. نكته قابل توجه اين كه در تمام اين صحنه ها عوامل اين انفجار اسلام گراها معرفي مي شوند و سعي شده كه با نشان دادن جراحت هاي اين افراد نفرت از مسلمانان به ذهن بيننده القا شود.
هر چند كه به تعبير كارشناساني كه در خود اين مستند هم به نمايش گذاشته مي شوند شخصيت اصلي مسبب اين ترورها القاعده و در راس آن اسامه بن لادن است. اما با اين حال تمام تلاش سازنده اين مستند در راستاي نشان دادن تروريست بودن كل دنياي اسلام پيش مي رود. اين موضوع در كنار موج وحشتي كه سعي دارد در كنار صحنه هاي بمب گذاري با نشان دادن تصاوير حمل سلاح توسط القاعده به بيننده القا كند، از ديگر نكاتي است كه دراين مستند به عينه مشاهده مي شود. حتي ديالوگ هايي هم كه از زبان شاهدان عيني حوادث تروريستي درآن بيان مي شود در راستاي همين القاي وحشت است.
به عنوان مثال در همان ابتداي مستند اين سوال از سوي گوينده آن مطرح مي شود: آيا مرگ بن لادن پايان عصر وحشت است؟
كاملا مشخص است كه مستند بي بي سي سعي دارد با مطرح كردن اين سوال در همان لحظه هاي آغازين ذهن بيننده را به سمت اينكه مسلمانان عامل اين عصر وحشت هستند منحرف كند. اين در حالي است كه هيچ چيز وحشتناك تر از صحنه هاي هجوم سربازان غرب به ديگر كشورها نيست.
به ويژه كه پس از اين جمله با نمايش جملات سفير آمريكا در نايروبي در سال 1998 درباره اينكه مسلمانان در آينده هم عامل ترور خواهند بود تلاش خود در راستاي القاي وحشت سراسري به بيننده را كامل مي كند.
توهين به فرهنگ شهادت
اما نكته قابل توجهي كه در كنار تمام اين توهين ها به مسلمانان در اين مستند ديده مي شود، تاكيد سفير آمريكا و تحليل گران آمريكايي بر واژه هاي جهاد و شهادت است. سفير آمريكا حتي در جايي با لحني كنايه آميز واژه شهادت را همان ترور مي داند تا به اين وسيله حتي مولفه هاي مقدس مسلمانان مانند شهادت و جهاد را تخريب كند.
درجايي او به فردي به نام العبالي اشاره مي كند كه سعي داشته با ورود به داخل ساختمان سفارت آمريكا و انفجار در مركز اين ساختمان عمليات را به نتيجه برساند كه به دليل عدم اجازه دربان ورودي در همان دم درب ورودي اين كار را كرده است.
دراينجا او به اين نكته اشاره مي كند كه العبالي چون به هدف خود نرسيده حركت انتحاري انجام نداده است و براي همين پس از
به كار انداختن بمب از ماشين خارج شده و از را ه دور آن را كنترل كرده. اينجاست كه او با اشاره به اين مسئله حركت انتحاري را در كنار واژه شهادت قرار مي دهد. وحتي به نوعي درباره مقدسات اسلامي صحبت مي كند كه گويي شاكله اصلي اسلام با خودكشي براي از بين بردن ديگران موفق است.
ادامه اتهامات به مسلمانان
پس از اين شخص، نفر بعدي كه در اين مستند در مقابل دوربين حضور پيدا مي كند، يكي از بازجويان آمريكايي است كه از مظنونين اين حادثه بازجويي كرده است. او بارها و بارها در طول صحبت هاي خود مي گويد: تروريست هاي مسلمان حتي پس از انجام عمليات تروريستي به ما درباره اين حملات دروغ مي گفتند. اين گفته ها را آن قدر تكرار مي كند كه گويي سعي دارد به وسيله آنها مسلمانان را از همه جهات در مقابل بيننده تخريب كند. به طوري كه اين حركات در اين مستند را مي توان مصداق بارز ترور شخصيتي مسلمانان به حساب آورد كه بي بي سي فارسي بدون در نظر گرفتن هويت و شخصيت يك ميليارد و اندي از مردم دنيا به آن دست زده است.
اين در حالي است كه با نشان دادن اسامه بن لادن در حال گفتن جمله:«براي ما بين مسئولين وخود مردم آمريكا تفاوتي وجود ندارد وما همه را مي كشيم» سعي مي كند بيننده را به اين باور برساند كه مسلمان خوب اصلا وجود ندارد.چرا كه در كنار تمام اين صحبت هاي بن لادن تصويري از زندگي عادي مسلمانان را به نمايش مي گذارد تا ذهن بيننده را به طور ناخودآگاه اسير تعميم براي كل مسلمانان كند.
جمله اسلام تروريست در حالي از سوي گوينده اين خبر بارها وبارها تكرار مي شود كه در كنار اين جمله صحنه هايي از حمل سلاح و انبارهاي سلاح طالبان و القاعده به نمايش گذاشته مي شود،در اين بين در كنار اين صحنه ،تصاويري از فقر مسلمانان به تصوير در مي آيد تا ناخودآگاه به ذهن بيننده اين موضوع را تلقين كند كه مسلمانان حجم انبوهي از ثروت خود را خرج خريد سلاح براي ترور مي كنند.
در ادامه پس از مانور برروي حادثه نايروبي به حادثه يازده سپتامبر
مي پردازد و حتي در كنار اين واقعه انفجارهاي ديگري را هم به مسلمانان نسبت مي دهد،انفجارهايي كه هنوز عاملين آنها كشف نشده اما اين مستند به دليل اينكه هدف اصلي اش جوسازي عليه مسلمانان واسلام است از اين اتهام زني هيچ ابايي ندارد.
تلاشي براي پيروزي در انتخابات
حتي در پايان با نشان دادن صحنه هاي واكنش مردم آمريكا در
يازده سپتامبر سعي مي كند كشتن بن لادن را حركتي در راستاي انتقام از مسلمانان نشان دهد.مسلماناني كه به تعبير اين مستند در تلاشند تا حركت ترويستي ديگري را عليه آمريكا انجام دهند.
در كنار نمايش تمام اين صحنه هاي تحريف آميز، نكته قابل توجه
نگفته هاي اين مستند است،چرا كه در اين مستند نه اشاره اي
به وجود آورنده بن لادن مي شود و نه اشاره به جنايت هاي آمريكا در كشتن مسلمانان جهان!
چرا كه به طور قطع در صورت اشاره به اين موضوع هنگامي كه صحنه هاي كشته شدن مردم در نايروبي به نمايش گذاشته مي شود ذهن بيننده ناخودآگاه به سمت اين مسئله مي رود كه عامل اصلي اين جنايت خود آمريكاست كه به وجود آورند بن لادن است.
اگر محتواي اين مستند را در كنار نوع پوشش خبري قتل بن لادن بگذاريم متوجه خواهيم شد كه همه اين ها زنجيره اي از بازي رسانه اي جديد آمريكاست كه تلاش دارد با اين بازي براي دور بعدي اوباما رأي جمع كند.از سوي ديگر يكي از مسائل مهم ديگري كه به ذهن مي رسد توطئه اي است كه امكان وقوع آن در آينده عليه مسلمانان مي رود.چرا كه اين موج سياه نمايي در اين رسانه ها عليه مسلمانان در كنار خبر كشته شدن بن لادن دقيقا در راستاي همان سناريو هميشگي اسلام هراسي است.سناريويي كه علي رغم اينكه كهنه شده اما هنوز به شدت توسط اين رسانه ها دنبال مي شود تا همچنان توجيه كننده جنايت عليه مسلمانان باشد.جنايتي كه به دليل جريان يك طرفه رسانه اي از سوي غربي ها همچنان بي وقفه و هر روز به سبك و سياق جديد با ابزارهاي تازه ادامه دارد.

 



نگاهي به فيلم «يكي از ما دو نفر»
ضد عشق، ضد خانواده

رضا طريقت
طبق تعاريف مختلفي كه از گونه هاي سينمايي ارائه مي شود در آخرين ساخته تهمينه ميلاني - يكي از ما دو نفر - خط سير روايي فيلم كاملا ضد رمانس است. ضد رمانس و يا ضد عاشقانه كه ريشه در فمينيسم عمل گراي غربي دارد و در ادبيات اسلامي - ايراني جايگاهي ندارد. متاسفانه در مهمترين فيلمي - به تعبير غربگرايان- كه امروز به روي پرده هاي سينماست يعني «جدايي نادر از سيمين» ضد رمانس كه ريشه در فمينيست عمل گرا دارد ترويج مي شود و تنها كاركرد اخلاقي كه اين فيلم دارد غربال كردن احساس تماشاگر نسبت به جنس مخالف است. اين غربال كردن مي تواند تاثيرات منفي و مخربي روي تماشاگران با جنسيت هاي متفاوت بگذارد.
فيلم «يكي از ما دو نفر» نيز روايتي ضد رمانس دارد و نوعي
مرد گريزي مفرط را ترويج مي كند. در اين فيلم، بابك نسلي را نمايندگي مي كند كه برايش جنسيت و شغل اهميت بيشتري نسبت به رجوع به اصالت اخلاق در قالب ازدواج دارد و چهارچوب هاي فرهنگي مرسوم نيز برايش اهميت ندارد. فيلم تهمينه ميلاني اگر در ورطه سينماي دختر و پسري مي افتاد و به تعبير خودش فيلمفارسي و يا هندي مي شد بهتر از اين بود كه داستاني با اين فرمت و شكل داشته باشد.
ميلاني كارنامه پر افت و خيزي دارد. سلوك فيلم سازيش با
«سوپر استار» ارتقا مي يابد و با «تسويه حساب» افت مي كند. او در اين داستان كه ادعا مي كند اخلاقي است مي خواهد به دختران جوان، پاي تخته سياه (سينما) تصويري خشن، مستبد و لذت جو را از مردان نشان دهد (اشاره به خشونت انتهايي فيلم) بدين صورت فيلم هاي ميلاني - غير از سوپر استار - در جايي دچار لكنت
مي شود كه تلقي اصولي و منطقي كارگردان ازجامعه مردان غير منطقي جلوه گر مي شود.
اين چنين است كه فيلم «يكي از ما دو نفر» نه تنها أثري عميق در واكاوي شخصيت جوانان معاصر اين سرزمين نيست، بلكه بدنه روايي آن صرفا أثري بورژوايي در ستايش طبقه مرفه جنسيت خواه است. طبقه اي كه تنها دغدغه اش موش و گربه بازي در ميهماني هاي غير اخلاقي در برخي نقاط تهران است.
در اثر تازه اكران شده اين كارگردان، ريزه كاري قصه گويي به هيچ وجه وجود ندارد و كشش هاي فيلمنامه مبتني بر دو شخصيت اصلي بنا شده واتفاقا پرداخت كلي مبتني بر جدال دو نقش محوري موجب رخوت لحن قصه گويي فيلم شده است.
«يكي از ما دو نفر» تحت تاثير تفكرات فردي نويسنده و كارگردانش ساخته شده است و از قراردهاي رفتاري و اجتماعي كاملا فاصله دارد. شكل اصولي و منطقي اش اين است كه شكل گيري روابط ميان زن و مرد بايد بر اساس تعاريف جامعه شناختي مبتني بر ارزش ها و هنجارها صورت پذيرد. سارا و بابك دو كاراكتر محوري اين فيلم گويي در خلأيي از ارزش ها و سنت ها زندگي مي كنند، و زندگي جمعي حتي تعامل و تعاون هاي رفتاري و همچنين كنش هاي بابك براساس فرهنگ شكارجنس مخالف تعريف مي شود. اگر به فيلم «سوپر استار» رجوع كنيم به سادگي متوجه مي شويم كه ميلاني در آن فيلم رفتارهاي كوروش زند را به صورت يكپارچه از ابتدا تقبيح مي كرد و درام فيلم مبتني بر نكوهش كردن نگاه فرويدي كوروش بنا شده بود. متاسفانه تجلي فرويديسم در رفتارهاي اروتيك و بوالهوسانه تمام پرسوناژهاي محوري فيلم هاي ميلاني به صورت عاملي تكرار شونده درآمده است .
تصوير مردان در آثار ميلاني همانند بازهاي شكاري است كه در كمين زنان نشسته اند تا به صورت مشروع و نامشروع فقط اميال خويش را برآورده سازند .
يكسويه نگري ميلاني نسبت به جامعه مردان همانند آموزه هاي فمينيست عملگراي برآمده از انقلاب صنعتي غرب در دهه شصت ميلادي است كه اساس نگاه كارگردان در اغلب آثارش با استفاده از ديدگاه اين نوع فمينيسم تك قطبي شكل مي گيرد. تصويري كه «يكي از ما دو نفر »ارائه مي كند يك مردگريزي مدرن از نوع نگاهي كه بدان اشاره شد را ترويج مي كند. اگر يكي از ما دو نفر و كارگردانش مدعي آموزش هاي اخلاقي هستند، اين فيلم مي توانست به همان سياق «سوپر استار»عمل كند و نتيجه قطعا بهتري حاصل مي شد و داستان سوي ديگري مي گرفت و از يك خطي بودن و يكنواخت بودن رها مي گرديد.
اما روايت موازي با اصل جريان فيلم فاقد كنش - ايده منطقي است و تنها كنش دراماتيكي كه به فيلم مي افزايد به شدت سطحي و غير منطقي مي نمايد. سوختن چند چادر ساده و اشك ريختن سارا به دليل دست نيافتن به موفقيت شغلي، صورتي سطحي و كليشه اي دارد. خانم كارگرداني كه مي خواهد فيلمش هندي و يا فيلمفارسي نباشد، خصوصيات ذهني و روحي شخصيت هايش را طوري نشان مي دهد كه همانند يك كودك رشد نيافته اند و زنان از منظر فيلم ميلاني فرشتگاني هستند كه خطري بسيار مهم تهديدشان مي كند. به زعم اين فيلم، در اين جامعه متخاصم، زن موجود تنهايي است كه منافذ شغلي و ايجاد موقعيت براي ارتزاق برايش مسدود شده است. كارگردان براي پيكره شخصيت هايش هيچ تمهيد كنش مندي تدارك نمي بيند و شخصيت ها در كنش ايده اصلي روايت بارور نمي شوند و طبق همان كليشه هاي مولف ميلاني، مردان در صف باطل و زنان به صورتي معصومانه در صف فرشتگان ايستاده اند.
يكي از مشكلات عديده اي كه گريبان فيلمنامه را گرفته مبناي كنش ها و كشش شخصيت هاست و بر اساس اين كنش ها، ديالوگ ها در نازل ترين شكل نوشته شده اند و تصوري كه تماشاگر از دو شخصيت اصلي پيدا مي كند اين است كه اين شخصيت ها مطلق گرا و نمونه هاي دو بيمار رواني هستند.
فمينيسم عملگرا كه مبناي شخصيت پردازي اين فيلم است، عملا ويژگي هاي دروني و عاطفي زن را از او مي ستاند و به تدريج عواطف زنانه شكلي مردانه به خود مي گيرد و زنان به تدريج
تحت تاثير اين افكار، نيازهاي روحي - رواني شان و تمايل به تشكيل خانواده را از دست مي دهند. اين موارد بيان شده در شخصيت سارا نمود دارد. او ناهنجاري مرسوم را نمي پذيرد و رفته رفته بدل به زني مردگريز مي شود. در جايي كه جامعه ما نياز به سلامت اخلاقي در قالب زوج گزيني و ازدواج دارد، ترويج فمينيسم عملگرا با اين سياق در فيلم تهمينه ميلاني تزريق سموم فرهنگي به بستر فكري جامعه زنان است .
در قالب فيلمنامه هم اگر كمي كاوش كنيم به دليل اينكه كارگردان مي خواهد ايدئولوژي فمينيسم عملگرا را با چهارچوب هاي رفتاري بومي تعريف كند در نهايت شخصيت بابك و سارا ماسكه وبدل به ضد شخصيت مي شود. ضد شخصيت هايي كه يك ضد رمانس را پديد مي آورند كه از هيچ قاعده تعريف شده سينمايي براي كنش ها و واكنش هاي شخصيت هايش تبعيت نمي كند.

 



جهاد براي بومي سازي تئاتر

علي اكبر باقري ارومي
رهبر معظم انقلاب اسلامي امسال را به نام سال جهاد اقتصادي نام گذاري نموده اند. اينكه در اين نامگذاري چه ظرافت هايي نهفته است بايد بررسي كرد و به آن رسيد. چرا كه نخبگان جامعه بايد به طور مدام درصدد تبيين آن براي خويش و مردم باشند. ولي نكته مهمتر آن است كه در نظر مسئولان به اين نامگذاري، به يك سري شعار محدود نشده و گام هاي عملياتي برداشته شود. يعني افزودن پيشوند جهاد به اقتصاد و زينت اقتصاد با جهاد بايد همان گونه صورت پذيرد كه جوانان ديروز ما در جبهه هاي حق عليه باطل مي جنگيدند و كارهاي ناممكن را ممكن كرده و هميشه امدادهاي غيبي را همراه خويش مي ديدند؛ اين يعني اينكه كار اقتصادي ما بايد بااخلاص و رعايت حدود اسلام در آن انجام شود و بتواند در سير جامعه به سوي قرب الهي موثر باشد. اما آيا جهاد اقتصادي فقط به حوزه اقتصاد منحصر مي شود؟ نمي توان اين موضوع را به حوزه هايي مانند صنعت و كشاورزي محدود نمود، بلكه همه عرصه هاي اجتماعي از جمله هنر را نيز در برمي گيرد. با توجه به مقتضيات زمان و مضاف بر اينكه از ابتدا، فرهنگ، و كار شاق فرهنگي جزء اركان اصلي جوامع، خصوصا جوامع اسلامي بوده است بنابراين سال جهاد اقتصادي در واقع مي تواند سال جبران بنيه ضعيف اقتصادي فرهنگ و هنر در جامعه ما باشد. اين امر البته نيازمند مشاركت مخلصانه و كار و فعاليت بيشتر اصحاب فرهنگ و هنر است. براي اين منظور اولين كاري كه از دست مسئولين و هنرمندان برمي آيد مردمي كردن حوزه هنر است. چون رونق بازار هنر به مردم برمي گردد. اين امر به خصوص در عرصه هنرهاي نمايشي بسيار امر مهمي است. به ديگر معنا بايد در اين جهاد بزرگ تئاتر و هنرهاي نمايشي ما خودكفا شده و به هر حال از لحاظ درآمد به سمت و سوي خوداتكايي گام بردارد. به همين اساس بايد انحراف هاي اساسي آن كه ناشي از غفلت است جبران شده و اين هنر اصيل به طرف مردم بازگردانده شود و يك هنر مردمي برپايه هاي صحيح آن برپا كرد. براي همين منظور بايد بي رودر بايستي به آسيب شناسي اركان تئاتر همت گماشت. اولين نقطه ضعف در اين هنر، نگاشتن متون يا نمايش نامه فارسي است.
اين نقطه ضعف بزرگي است كه حل آن تنها كار متوليان اصلي هنرهاي نمايشي در كشور (مركز هنرهاي نمايشي) نمي باشد، بلكه بايد حل آن را در يك همت جمعي جست وجو كرد. همتي كه با مشاركت چند وزارتخانه بزرگ مثل وزارت علوم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و وزارت آموزش و پرورش شكل خواهد گرفت. اين همكاري مي تواند به تغيير ساختار ادبيات نمايشي از التقاط با مفاهيم غربي به سوي يك ادبيات نمايشي غني از فلسفه اسلامي و فرهنگ بومي منجر شود و اين امر منوط به داشتن دو برنامه است؛ برنامه اي كه در كوتاه مدت بايد نتيجه خودش را نشان دهد و دو برنامه ميان مدت و درازمدت كه يكي از بهانه هاي خوب تغيير ساختار علوم انساني و رهايي آن از تفكرات سكولار است، اتفاقي كه ايجاد يك انقلاب اساسي در ادبيات نمايشي تلقي مي شود. به باور نگارنده ابتدا در يك برنامه كوتاه مدت و به شرط وجود عزم و اراده كافي در اداره كل هنرهاي نمايشي، مي توان پيشنهاد شورايي متشكل از وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش را داد كه تحت عنوان شوراي تغيير ساختار ادبيات نمايشي فعاليت كند. اين شورا وظيفه بررسي اين تغيير ساختار و تعيين اهداف آن را به عهده مي گيرد. اهداف عاليه آن، رويكرد ادبيات نمايشي به اهداف نمايش نامه نويسي با مباني انقلاب اسلامي است. در مرحله اول كلاس هاي فشرده فلسفه صدرايي، مباني نمايش نامه نويسي منطبق بر شخصيت انسان مسلمان، جامعه شناسي جهاني مسلمانان، نهضت هاي اخير در جغرافياي سياسي مسلمانان و آشنايي با هنرهاي اسلامي تشكيل شود. به هر حال گام اول كه تحكيم بنيادهاي نمايش نامه نويسي در ايران است را با عنايت به اين پنج شاخص مي توان آغاز كرد. البته ممكن است در اينجا اين سوال پيش بيايد كه براي چه بايد ابتدا به سراغ مسلمانان جهان و فرهنگ حاكم بر آنها رفت. به اين دليل خيلي روشن و مشخص كه ما وقتي لفظ مسلمان را به كار مي بريم يعني يك انسان جهاني انديش، وقتي لفظ اسلام را بكار مي بريم اين يعني يك انديشه فرامرزي!! اين اشتباه را ما نبايد از همان ابتدا مرتكب شويم كه خود را محدود به ملك و سامان خويش نماييم. علاوه بر اين، هنرهاي نمايشي مي تواند پيوند كشورهاي اسلامي را قوي تر كند. بنابراين يكي از كارهاي جهادي براي رونق بخشيدن به بازار اقتصاد هنرهاي نمايشي، شاخص كردن نمايشنامه هاي ايراني است. نمايش نامه هايي كه با عنايت به فرهنگ ايراني و با ايجاد زمينه هاي اجرايي براي آنها نسبت به توليدشان اقدام شود. البته عزيزان بايد توجه داشته باشند كه در اين نوع كار جهادي دوباره سراغ امتحان پس داده ها نرويم، بايد اين كار توسط صالحين و صادقين اين حوزه انجام شود و هدف اصلي بايد آموزش نمايشنامه نويسان متعهد باشد و اين آموزش هم بايد توسط كساني صورت پذيرد كه باز از طيف حاضرين بدون غيبت از عرصه تئاتر نباشند. بايد اين نكته را در نظر داشت كه اولا امتحان پس داده ها اگر مي خواستند يك كار بزرگ انجام دهند تا به حال با توجه به حضور گسترده شان در اين عرصه، حتما اين كار را كرده بودند، دوم مسئولين بايد فضاي هنرهاي نمايشي را از اين ركود و تكرار خارج كنند و با توسل به افكار انقلابي آن را پويا و متحول كنند. سوم اينكه اعتمادسازي شود. اگر قرار است يك كار جهادي صورت دهند بايد از همه ظرفيت ها استفاده كنند. به خصوص اينكه بايد استعداديابي شود واز استعدادهاي جوان و متعهد به انقلاب بهره برداري در مسير ايجاد تحول در تئاتر بهره برداري نمود. ارتباط اين برنامه نيز با جهاد اقتصادي بسيار روشن است؛ وقتي رهبر معظم انقلاب اسلامي مي فرمايند كه يكي از جهات جهاد اقتصادي استفاده از كالاي ايراني است، آيا نبايد ما كه توليدكننده كالاي فرهنگي در جامعه هستيم نسبت به اين امر اهتمام لازم را داشته باشيم؟ مي توان در اين مورد مثالي زد. آيا شما مي دانيد كه روي صحنه تالارهاي نمايشي چنددرصد از كارهاي اجرا شده خارجي و برگردان به فارسي و با رنگ و لعاب نچسب به فرهنگ ايراني است؟ آيا مي دانيد كه تنها ممكن است 10درصد از نمايش ها ايراني بوده كه برخي متعلق به نويسندگان دهه چهل هستند كه اين اواخر دو سه ورسيون از كار آخرين آنان (مثل مرحوم رادي) توسط گروه هاي مختلف اجرا مي شود؟ آيا براي انقلاب اسلامي ما افتخار است كه از اصالت هاي آن برصحنه تئاتر خبري نباشد و هنر نمايش ما به روال حفظ تفكرات تاريخ مصرف گذشته، بكوشد؟
آقايان! جهاد اقتصادي يعني يك فداكاري بزرگ برا ي احياي عدالت و رساندن ايران اسلامي به جايگاه بزرگ آن در آينده نزديك! آيا در اين آينده و براي عرضه هرچه باشكوهتر فرهنگ و هنر اسلامي نيازي به حضور مستمر هنرمندان خالص و فداكار نداريم؟ بايد گفت: همان گونه كه جهاد دفاعي ايجاب مي كرد از همه توان دفاعي كشور استفاده قرار شود، در جهاد اقتصادي نيز بايد از عموم توانمندان اين عرصه و بالاخص از هنرمندان توانمند و هوشمند و متخصص و متعهد سود برد و اين تحول بنيادين را پي گيري نمود.
بايد توجه داشت كه ما در حوزه تخصصي تئاتر و هنرهاي نمايشي نيازمند داشته هايي بيشتر و پي ريزي يك آينده روشن براي فتح قله هاي آينده معرفتي بشر هستيم و با آنچه اكنون داريم به جامعه عرضه مي كنيم، تفاوتي از زمين تا آسمان به چشم مي آيد.
پس اگر ما مي خواهيم آينده تئاتر را از آن خود سازيم، نخستين گام را بايد محكم برداشت و از نمايشنامه آغاز كرد و اين اولين قدم در راه تصحيح بازار نمايش و رفع كمبودهاي اقتصادي و مردمي نمودن آن است.

 



آغاز نمايش جهاني فيلم «دره گرگ ها ... فلسطين»
انتقام از مهاجمين به كشتي آزادي

اكران فيلم «دره گرگ ها ... فلسطين» در چند كشور جهان آغاز شد.
اين فيلم محصول كشور تركيه كه دو سال پيش و پس از موفقيت سريالي به همين نام كليد خورده بود پس از حمله رژيم صهيونيستي به كشتي «ماوي مرمره» و كاروان آزادي تغيير سناريو داد و به اين مساله پرداخت.
اين فيلم چندين ميليون دلاري كه از بزرگ ترين آثار سينمايي تركيه از لحاظ بودجه به حساب مي آيد در بندر اسكندريه، هاتاي و اورفاي تركيه تصويربرداري شده است.
اين فيلم به كارگرداني زبير سسماز و سناريوي راسي سسماز و بهادر اوزدنر است كه نساتي سسماز نقش مراد علمدار قهرمان آن را بازي مي كند.
«دره گرگ ها ... فلسطين» كه با به تصوير كشيدن حمله رژيم صهيونيستي به كشتي كمك به غزه و كشتار اسراي آن آغاز مي شود، داستان كماندويي به نام مراد علمدار است كه ماموريت دارد با سفر به سرزمين هاي اشغالي افسر مسئول در حمله به كشتي آزادي با نام خيالي «موشه بن اليعازر» را دستگير كرده و يا او را بكشد.
با سفرمراد علمدار و تيم كماندويي وي به سرزمين هاي اشغالي گروهي از استشهاديون فلسطيني كه به دنبال قيام عليه اسرائيل هستند با اين گروه كماندويي همكاري مي كنند و در اثر درگيري با نظاميان رژيم صهيونيستي موشه بن اليعازر چشم خود را از دست مي دهد.
پس از اين اتفاق بن اليعازر تصميم مي گيرد تا از خانواده فلسطيني كه به كماندوهاي ترك كمك كرده اند انتقام بگيرند و در صحنه اي دلخراش خانه آنان را بر سرشان خراب مي كند.
بنابر گزارش فارس به نقل از الجزيره، نساتي سسماز بازيگر نقش مراد علمدار مي گويد: در اين فيلم به دنبال نشان دادن ظلم و نبود عدالت از 50 سال پيش در فلسطين بوديم تا نشان دهيم صهيونيست ها چگونه عمل مي كنند.
در همين حال فيلم سينمايي «دره گرگ ها ... فلسطين» را كه داراي صحنه هاي اكشن و
در عين حال دلخراش و عاطفي است را مي توان بخشي از سياست هاي دولت تركيه براي همراه كردن ملت ها منطقه خاورميانه با اين كشور دانست.
اسامه عسل منتقد سينمايي اماراتي در روزنامه البيان اين كشور با اشاره به اينكه اين فيلم از لحاظ حرفه اي تقليدي از
فيلم هاي اكشن هاليوودي و داستان هاي باليوودي است، نوشته است: با همه مبالغه ها در پرداخت تيم كماندويي ترك در حمله به مخازن اسلحه اسرائيل و انفجارها، اين فيلم توانسته است حقيقت اسف بار زندگي هر روزه اسراي فلسطيني و همچنين خانواده هاي فلسطيني كه هر روز خانواده هايشان نابود و
فرزندان شان كشته مي شود را به تصوير بكشد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14