(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 26 اردیبهشت 1390- شماره 19927

تفسير الهي از كثرت اديان
تحريم يا مشاركت فعال؟

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




تفسير الهي از كثرت اديان

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
اصالت توحيد و عرضي بودن شرك (18)
... فراي الامم فرقا في اديانها، عكفا علي نيرانها، عابده لاوثانها، منكره لله مع عرفانها، فانار الله بمحمد صلي الله عليه و اله ظلمها، و كشف عن القلوب بهمها، و جلي عن الابصار غممها، و قام في الناس بالهدايه ، و انقذهم من الغوايه ، و بصرهم من العمايه ، و هداهم الي الدين القويم، و دعاهم الي الطريق المستقيم؛1
حضرت زهرا سلام الله عليها با اشاره به حكمت بعثت انبياء و
به خصوص پيغمبر خاتم صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند: بعثت نبي مكرم اسلام قبل از خلق اين عالم پيش بيني شده بوده و خداي متعال نور آن حضرت را آفريده و ايشان را براي ختم رسالت تعيين فرموده بود. زماني كه حكمت الهي اقتضا كرد آن حضرت را در اين عالم مبعوث فرمود تا آن طرحي كه براي آفرينش و از جمله آفرينش انسان پيش بيني شده بود عملي شود.
هنگامي كه پيغمبر مبعوث شدند با اين صحنه در جهان مواجه شدند كه اطراف عالم را گمراهي ها، جهالت ها، و ابهام ها فراگرفته بود. مردم در دين ها و مذاهب شان بسيار پراكنده و انواع معبودها را براي خودشان انتخاب كرده و به پرستش آن ها مشغول بودند؛ اما راه صحيح بندگي خدا در ابهام فرو رفته بود و كساني كه طالب حقيقت بودند راه اصلي سعادت را نمي شناختند؛ لذا پيغمبر اكرم به اين مهم اقدام كردند كه بشر را هدايت كنند به راه مستقيمي كه موجب سعادت دنيا و آخرتشان مي شود. اين حاصل بياناتي است كه حضرت در اين چند جمله مي فرمايند.
موضوعي كه در اين جا مناسب است درباره آن بحث شود، مسئله افتراق مردم در روش هاي پرستش و وجود اديان و مذاهب متفاوت و متضاد است. برخي از سؤالاتي كه در اين باره مطرح است عبارتند از اين كه: اين افتراق از چه زماني پديد آمده است؟ چگونه اين اديان و مذاهب مختلف شكل گرفته است؟ خداي متعال براي رفع اين اختلافات چه چاره اي انديشيده است؟ و نهايتا نقش پيغمبر اسلام در مقابل اين اديان و مذاهب مختلف چه بوده است؟
تفسير مادي از كثرت اديان
درباره چگونگي پيدايش اديان مختلف دو نظريه وجود دارد. يك نظريه، نظريه جامعه شناسان است. موسسان اين علم عموما گرايش هاي مادي گرايانه و ماترياليستي داشتند و هنوز هم اكثر جامعه شناسان همين گرايش ها را دارند. آقاي اگوست كنت موسس علم جامعه شناسي مي گويد: دوران زندگي بشر به سه دوره تقسيم مي شود: يك دوره، دوره اساطير، سحر، جادو و دين بوده است. در اين دوره بشر هنوز از علم بهره چنداني نداشت و نمي توانست پيدايش پديده ها را تفسير كند؛ لذا براي اين پديده ها به عوامل ماوراء مادي استناد مي كرد. دوره دوم، دوره آشنايي با فلسفه است. فيلسوفان اين پديده ها را به صور نوعي استناد دادند و گفتند: عالم به دست اين عوامل ماورايي كه در درون همين عالم اند اداره مي شود. تا اين كه علوم تجربي پيشرفت كرد و فلسفه را كنار زد. هر اندازه علم پيشرفت كند، حقايق بيشتر روشن مي شود. آنگاه ما مي فهميم كه نه ارواحي در كار است، نه خداياني و نه عوامل فلكي و... وي دين را در كنار سحر و جادو و اساطير مطرح مي كرد و اين ها را از يك مقوله مي دانست. ساير جامعه شناسان هم در چنين فضايي پرورش پيدا كردند.
يكي از مسائلي كه در جامعه شناسي مطرح شد منشأ پيدايش دين بود و اين كه آيا اول، دين واحدي در ميان بشر وجود داشته است و بعد اديان متعدد به وجود آمده اند يا ابتدا اديان متعدد بوده و بعد با هم ادغام شده و به صورت يك يا چند دين درآمده اند؟ پيش از انقلاب يكي از نوانديشان كه گاهي به نام اسلام شناس هم شناخته مي شد در دانشگاه تهران سخنراني مفصلي تحت عنوان «جامعه شناسي شرك» داشت. خلاصه آن سخنراني اين بود كه بشر ابتدائا به صورت قبايل مختلفي زندگي مي كرد و هر قبيله براي رئيس قبيله احترامي قائل بود. گاهي بعد از مرگ رئيس قبيله سمبلي از او مي ساختند و به عنوان احترام به او در جايي نگهداري مي كردند. اين سمبل كم كم به بت تبديل شد. كم كم براي اين بت ها آداب و مناسكي مرسوم شد و كم كم اين آداب به صورت يك مجموعه و يك دين درآمد. بنابراين ابتدا اديان فراواني وجود داشته و هر قبيله براي خود ديني داشته است. بعدها كه تمدن بشر پيشرفت كرد همان طور كه در امور سياسي و اجتماعي سعي كردند به هم نزديك شوند و شهرك ها تبديل به يك شهر بزرگ و شهرها به صورت يك كشور درآمدند، در امور ديني هم سعي كردند با هم متحد و در هم ادغام شوند. پس سير از كثرت به وحدت است. اين يك نوع تفسير از پيدايش دين است كه سير اديان را از كثرت به وحدت مي داند.
تفسير الهي از كثرت اديان
راه ديگر رجوع به منابع اسلامي، وحي و قرآن است. ببينيم قرآن در اين زمينه چه مي فرمايد. قرآن تقريبا عكس حرف جامعه شناسان را مي گويد. براساس آموزه قرآن نسل انسان از آدم و حوا خلق شده اند و حضرت آدم پيغمبر و خداپرست بوده است. طبيعي است كه وقتي اين پيامبر خدا براي جمعيت چند نفري خانواده اش خداپرستي و توحيد را تبليغ كند اين چند نفري كه به تازگي خلق شده اند همان روش پدرشان را انتخاب كنند. قرآن هم به همين مطلب قائل است و مي فرمايد: كان الناس امه واحده فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما اختلف فيه الاالذين اوتوه من بعد ما جائتهم البينات بغيا بينهم.2 در روايات هم آمده است كه: «كانوا امه واحده علي التوحيد؛ همه انسان ها ابتدا خداپرست بودند.» بعد اشاره مي فرمايد كه تدريجا بين مردم اختلافاتي پديد آمد. خداي متعال پيغمبران را مبعوث كرد تا برنامه اي براي زندگي بشر ارائه و راه سعادت را به بشر نشان دهند. بعد عده اي در همين دين واحدي كه خدا فرستاده بود از روي برتري طلبي و تجاوزگري، اختلاف ايجاد كردند. امروز هم اين برنامه هم چنان ادامه دارد. در درون هر يك از اديان بزرگ صدها فرقه وجود دارد. تنها مذهب پروتستان در مسيحيت بيش از پانصد فرقه اصلي دارد. ساير مذاهب هم همين حال را دارند. قرآن مي فرمايد: تنها عاملي كه اين اختلافات را ايجاد مي كند رياست طلبي و برتري طلبي كساني است كه از روي هواي نفس اين فرقه ها را ايجاد مي كنند ( و ما اختلف فيه الاالذين اوتوه من بعد ما جائتهم البينات بغيا بينهم). نظر قرآن اين است كه دين حق يكي بود. پيغمبران هم همه همين دين را تبليغ مي كردند؛ البته هر پيغمبري ممكن بود متناسب با زمان خودش احكامي بياورد و پيغمبر بعدي بعضي از آن احكام را نسخ كند؛ اما قرآن همه اين اديان را به يك اصل و يك ريشه و يك مباني واحد برمي گرداند و اسم همه را اسلام مي گذارد. پيغمبران هم وقتي مي خواستند از دنيا بروند به اطرافيان شان سفارش مي كردند كه جز با اسلام از دنيا نرويد (فلا تمونن الا وانتم مسلمون).3 اما قرآن اختلافات را عمدي و ناشي از تجاوز، سركشي، برتري طلبي، سودجويي، رياست طلبي و... مي داند. اگر اين ها را كنار مي گذاشتند اختلافي پديد نمي آمد. انبياي الهي آن چنان راه حق را بيان كردند كه اگر كسي مي خواست مي توانست حقيقت را بفهمد. ولي عده اي آب را گل آلود كردند و با شبهات و بدعت ها دين حق را تحريف كردند. پس براساس نظر قرآن كريم سير اختلافاتي كه در اديان پديد آمده از وحدت به كثرت بوده است.
نحوه پيدايش تحريفات
جالب است بدانيم كه اين تحريفات از اول به همين شكلي كه ما امروز مي بينيم نبوده است. مثلا امروز اعتقاد به تثليث و سه خدايي (پدر، پسر و روح القدس) از اركان مسيحيت است. ولي اين مسئله از اول در مسيحيت وجود نداشته و يك باره هم پيدا نشده است. ابتدا در ميان پيروان يهوديت و بعد در پيروان نصرانيت تعبيرات مجازگونه اي به كار مي بردند و مي گفتند: ما فرزندان خدا و دوست خدا هستيم (و قالت اليهود والنصاري نحن ابناء الله و احبؤه).4 اين تعبير، تعبيري تشريفاتي و مجازي بود. عزير كه بعد از گذشت صد سال از مرگش دوباره زنده شد، يهوديان گفتند: عزير پسر خداست (و قالت اليهود عزير ابن الله).5 مسيحيان خيلي اولي بودند براي اين كه اين لقب را به حضرت مسيح بدهند؛ چون حضرت مسيح پدر جسماني نداشت. اين مجازگويي ها كم كم جدي شد و تبديل به ركن دين گشت. قرآن با اين مسئله فرزنددار بودن خدا به شدت مبارزه كرده است. از طرف ديگر اصول جدي دين را مجاز گرفتند و تأويل كردند و كم كم حذف كردند. از هر دو طرف در دين تحريف ايجاد كردند. امروز هم چنين گرايش هايي وجود دارد و بايد هشيار بود.
امروزه تصور ابتدايي ما از بت پرستي اين است كه آن ها معتقدند اين بت ها عالم را آفريده اند! در صورتي كه مطلب به اين سادگي نيست. اغلب كساني كه مبتلا به شرك بوده اند به نوعي وجود خالق واحد را قبول داشته اند. قرآن از قول بت پرستان مي فرمايد: «ما نعبدهم الا ليقربونا الي الله زلفي؛6 ما اين ها را پرستش نمي كنيم مگر براي اين كه ما را به الله نزديك كنند.» يعني به وجود الله به عنوان خالق زمين و آسمان معتقد بودند. بعضي از بت پرستان معتقد بودند كه خدا دختراني دارد كه آن ها را خيلي دوست دارد و آن ها فرشته اند. مي گفتند: چون ما نمي توانيم با آن ها ارتباط برقرار كنيم به اين بت ها به عنوان نمادي از آن ملائكه احترام مي گذاريم؛ آن ها از اين كار خوششان مي آيد و پيش خدا براي ما پارتي بازي مي كنند! درباره آتش پرستان ايران هم گفته شده كه: اين ها به آتش به عنوان يك نماد قداست احترام مي گذاشتند تا خدا از آن ها راضي باشد، و معتقد نبودند كه همين آتشي كه خودشان روشن كرده اند آسمان و زمين را خلق كرده است. البته عده اي هم اصلا به آفريننده اي معتقد نبودند؛ بلكه به يك نوع طبيعي گري معتقد بودند. مي گفتند: «اين طبيعت هميشه وجود داشته و اين تحولات را داشته است؛ ولي برخي افراد مي توانند در اين تحولات نقش ايفا كنند!» نمرود و فرعون از جمله كساني بودند كه خود را به عنوان رب معرفي مي كردند؛ اما به اين كه عالم آفريننده اي دارد قائل نبودند. به هر حال معناي پرستش اين نيست كه معبود همان خالق است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بلاغات النساء، ص 72 و بحارالانوار، ج 29 ص 022 2- بقره، 312.
3- بقره، 231 4- مائده، 81.
5- توبه، 03 6- زمر، 3.
پاورقي

 



تحريم يا مشاركت فعال؟

حميد رضا اسماعيلي
در مجموع براي تحليل محورهاي تبليغاتي اين رسانه ها و به ويژه بي بي سي فارسي بايد آن را به دو مقطع زماني پيش و پس از انتخابات تقسيم كنيم، كه در هر كدام تفاوت هايي مشهود است. اگر به محورهاي تبليغاتي رسانه هاي بيگانه و از جمله مطالب فوق بنگريم درمي يابيم كه اين رسانه ها در مقطع پيش از انتخابات دو هدف و خواسته اصلي را دنبال مي كرده اند: 1. حضور و مشاركت كمرنگ مردم در انتخابات، 2. رأي آوري نماينده تجديدنظرطلبان.
نقطه مطلوب اين بود كه هر دو خواسته يك جا محقق شوند، اما اگر تعارضي بين آن دو پيش مي آمد دولت هاي غربي و رسانه هاي آنها پيروزي نماينده تجديدنظرطلبان را بر مشاركت كم ترجيح مي دادند. در واقع، در اين دوره از انتخابات يك تفاوت آشكاري ميان دولت هاي غربي در رويكرد به انتخابات ايران مشاهده شد. در اين دوره، سياست «تحريم» جاي خود را به رويكرد «مطالبه محور» و «مشاركت فعال» داد. البته زمينه ها و زمزمه هاي دست يابي به اين راهبرد را در دو انتخابات گذشته نيز مي توان مشاهده كرد، كه اين موضوع به ناكارايي و تجربه بي سرانجام راهبرد «تحريم» بازمي گشت كه در طول سه دهه پس از انقلاب اسلامي نتيجه اي را عايد دولت هاي غربي نكرده بود. بنابراين طيفي از استراتژي هاي جديد و آلترناتيو به تدريج و مقارن با انتخابات نهم رياست جمهوري و هشتم مجلس شوراي اسلامي وارد ادبيات تبليغي رسانه ها شد؛ استراتژي هايي همچون مشاركت حداكثري تاكتيكي، مشاركت مشروط، مشاركت محدود، مشاركت سمبليك و نافرماني مدني. با وجود اين، در انتخابات دهم رياست جمهوري برخلاف دو دوره قبل اثري از آشفتگي و چند دستگي ميان اين رسانه ها ديده نمي شد و راهبرد واحد و مشتركي از سوي آنها تبليغ و ترويج مي شد. تعابير مختلف اين راهبرد مشترك را مي توان در عباراتي نظير «مشاركت مطالبه محور»، «حضور هوشمند» و «مشاركت فعال و كنش گرانه» مشاهده كرد.
رسانه هاي بيگانه پيش از انتخابات مدعي بودند دودستگي و مناقشه اپوزيسيون داخل و خارج كشور در نحوه برخورد با انتخابات همواره به نفع نظام جمهوري اسلامي تمام شده است. بنابراين تلاش براي يافتن راه حل مورد اجماع و مفري براي برون رفت از اين شرايط به يكي از دغدغه هاي اصلي محافل سياسي و رسانه اي وابسته به غرب تبديل شده بود. در آن شرايط به نظر مي رسيد كه راهبرد «مشاركت مطالبه محور» همان راه برون شدي بود كه اين محافل براي تجميع دو ديدگاه متضاد در جست وجويش بودند.418
دو ديدگاهي كه پيش تر باعث دوپارگي اپوزيسيون مي شد عبارت بودند از: «تحريم انتخابات» و «مشاركت بي قيد و شرط به نفع اصلاح طلبان»؛ گذر محافل سياسي و تبليغي بيگانه از استراتژي تحريم به راهبرد «مطالبه محور» مبتني بر واقعيت هايي است كه رد آنها را مي توان از لابه لاي برنامه هاي اين رسانه ها سراغ گرفت. برآيند دلايلي كه رسانه هاي بيگانه براي چرخش راهبردي فوق عنوان مي كنند در يك جمله خلاصه مي شود: شكست راهبرد تحريم در اثر لبيك توده هاي مردم به دعوت مقامات جمهوري اسلامي براي مشاركت عمومي در انتخابات. اما اهم دلايل اين رسانه ها به شرح زير است:
1. ادعاي ناكامي راهبرد تحريم در اثر فقدان تشكيلات و سازماني منسجم براي اشاعه و تبليغ اين ايده در ميان مردم. در واقع رسانه هاي بيگانه به جاي تعبير مشاركت عمومي مردم كه نشان از مشروعيت و مقبوليت سياسي جمهوري اسلامي دارد، شكست راهبرد تحريم را تا سطح يك ضعف تشكيلاتي تقليل مي دادند.
2. ادعاي بي نيازي جمهوري اسلامي - به عنوان يك نظام غيردمكراتيك! - از آراء تحريم كنندگان انتخابات و نيز ريزش فزاينده و روزافزون آراء تحريمي ها.419
3. سرخوردگي نيروهاي اپوزيسيون از حمايت يك جانبه و بلاعوض از اصلاح طلبان و غفلت اصلاح طلبان ره يافته به عرصه قدرت دولتي از مطالبات ولي نعمتان خود.
4. اعتقاد به امكان تأثيرگذاري حداقلي بر جمهوري اسلامي با حضور حداكثري و هوشمند در رقابت هاي انتخاباتي و ضرورت دست يازي به تمام پتانسيل ها و ظرفيت هاي موجود براي تحميل مطالبات موردنظر به جمهوري اسلامي.420
5. ادعاي مشاركت مطالبه محور به مثابه مكانيسمي براي مقابله با دست اندازي گروه هاي فراقانوني وابسته به حاكميت و تقلب آنها در انتخابات.421
6. اما چنان كه پيش تر نيز گفته شد مهم ترين هدف اين راهبرد كه در سياست هاي اعمالي، و كمتر اعلامي، موردنظر قرار داشت تلاش براي تغيير رژيم سياسي ايران از طريق «انقلاب انتخاباتي» موسوم به «انقلاب مخملي» بود.
بنابراين، هدف اصلي از راهبرد مطالبه محور را مي توان عبور از اعتراض هاي اجتماعي سلبي و انفعالي به كنش اعتراضي فعال از طريق تحريض نيروهاي اجتماعي غيرفعال، سازماندهي اين نيروها و هدايت كنش آنها به نفع نامزدهاي ساختارشكن قلمداد كرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
418 . «حسين مجاهد دبيركل حزب جامعه مدني در استان همدان در گفتگو با راديو فردا»؛ 27/12/1387.
419 . «شمس الواعظين در گفتگو با راديو آمريكا»؛ 15/12/1387.
420 . «محمد صادق جوادي حصار، رئيس كميته اطلاع رساني حزب اعتماد ملي در گفتگو با راديو آمريكا؛ 12/12/1387.
421 . «مهرداد مشايخي استاد جامعه شناسي دانشگاه جرج تاون در گفتگو با راديو آمريكا»؛ 28/12/1387.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14