(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 5 خرداد 1390- شماره 19936

عمل گرايي ،انحرافي پنهان
حمايت بني صدر از راديكاليسم سبز

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




عمل گرايي ،انحرافي پنهان

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
ايمان؛ مطهر قلب
«فجعل الله الايمان تطهيرا لكم من الشرك؛ خداوند ايمان را براي تطهير قلوب شما از آلودگي شرك قرار داده است.» اين مطلب خيلي ساده به نظر مي رسد و هر مسلماني كه قرآن را قبول دارد مي داند كه هدف اسلام نابودي شرك از روي زمين و جايگزيني جامعه ايماني به جاي آن است؛ اما تكيه كردن روي اين معنا و تذكر آن، به اين جهت است كه شنونده متوجه شود صرفا صحبت از امري سياسي، اقتصادي و اجتماعي نيست؛ بلكه اساس دعوت انبياء چيزي است كه با قلب انسان سروكار دارد. با اين كه معمولا اسلام در مقابل شرك مطرح مي شود و ايمان در مقابل كفر، اما حضرت نمي فرمايد: «جعل الاسلام تطهيرا لكم من الشرك»؛ بلكه بر روي ايمان تكيه مي فرمايند. خود قرآن هم بين ايمان و اسلام فرق مي گذارد و ايمان را به عنوان عامل سعادت معرفي مي كند و مي فرمايد: «قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا و لكن قولوا أسلمنا و لما يدخل الايمان في قلوبكم؛ عرب هاي باديه نشين گفتند: ايمان آورده ايم؛ بگو: شما ايمان نياورده ايد؛ بلكه بگوييد اسلام آورده ايم، و اما ايمان هنوز وارد قلب شما نشده است»؛ يعني آنچه كه شما فعلا مي گوييد مربوط به زبان است و مرحله بعد هم نوبت عمل است؛ اما ايمان فراتر از اين مراحل است، ايمان بايد در دل وارد شود و بعد از دل به زبان و اعضا و جوارح سرايت كند. جايگاه اصلي ايمان قلب است.
در مقابل ايمان، كفر قرار دارد؛ ولي حضرت در مقابل ايمان واژه شرك را به كار برده اند. اين استعمال مي تواند دو توجيه داشته باشد؛ يكي اين كه مخاطبين اسلام در جزيره العرب ملحدان، طبيعيون و منكران خدا نبودند و لذا در آيات فراواني آمده است كه اگر از اين ها بپرسيد: آسمان و زمين را چه كسي خلق كرده است؟ خواهند گفت: الله (ليقولن الله)1. اينان به معبودهايي معتقد بودند كه گمان مي كردند آن ها در تدبير عالم مؤثرند. پس كار آنها درواقع شرك بود. وجه ديگر اين است كه منظور از شرك در اين جا- به تعبير بنده- شرك ناآگاهانه است. يعني همه انسان ها بالفطره، الله را قبول دارند، گرچه خودشان در حالت عادي به اين اعتقادشان توجه ندارند؛ اما در شرايط اضطراري دلشان متوجه الله مي شود. پس هر اعتقاد ديگري داشته باشند درواقع شرك است؛ يعني در كنار آن معبود فطري شان به معبودهاي جعلي قايل مي شوند.
پراگماتيسم؛ انحرافي پنهان
برخي تصور مي كنند اصل ارزش از آن عمل است. اين همان گرايش پراگماتيسمي است كه در قرن اخير در ميان فيلسوفان غربي رايج شده است و معتقدند حقانيت هر چيز از مفيد بودن آن در مقام عمل مشخص مي شود. ويليام جيمز، يكي از روان شناسان معروف آمريكايي مي گويد: يكي از بهترين راه ها براي معالجه امراض رواني، عبادت است؛ ولي دليلش اين است كه چون عبادت انسان هاي روان پريش را معالجه مي كند. اين گرايشي پراگماتيستي است كه حقانيت هر چيزي را از عمل اثبات مي كند و به اين كه آن چيز خود حق است يا باطل، توجهي ندارد. پراگماتيست ها مي گويند: فرض كنيم كه چيزي دروغ باشد اما اگر در مقام عمل مفيد باشد ارزش حقيقي دارد.
اين گرايش در بسياري از مردم به صورت ضعيف و شديد وجود دارد. شايد بتوان گفت: در بعضي از اشخاص معروف كشور ما اين گرايش خيلي به قوت به چشم مي خورد و مردم را نيز به اين گرايش تشويق مي كنند. آنها درست يا غلط بودن مباني يك اعتقاد و يك نظريه برايشان اهميت ندارد؛ بلكه فقط پيشرفت در زندگي مادي مورد توجه آن هاست. تمايل به اين گرايش، مقداري طبيعي است. ما فرزند طبيعت ايم و اول چيزهايي كه شناخته ايم همين امور طبيعي بوده است. درك ماوراي طبيعت و دل بستن به اموري كه قابل ادراك حسي نيست، چيزي فراتر از افق مادي گرايي است؛ درحالي كه مادي گرايي مقتضاي طبيعت مادي ماست. اين مشكل در اقوام انبياي سلف هم وجود داشته است. واقعا داستان بني اسرائيل بسيار جاي عبرت گرفتن دارد. وقتي بني اسرائيل به همراه حضرت موسي عليه السلام از مصر مهاجرت كردند در بين راه به مردم بت پرستي برخورد كردند كه در منطقه اي سرسبز و خوش آب و هوا مشغول پرستش بت ها بودند و براي خود بت هاي زيبايي ساخته بودند و در خلال مراسم پرستش به پايكوبي، اختلاط و خوش گذراني مشغول مي شدند. بني اسرائيل با ديدن اين منطقه خوش آب و هوا، بت هاي رنگارنگ و مراسم جاذبه دار، پيش موسي آمدند و گفتند: «يا موسي اجعل لنا الها كما لهم الهه ؛2 موسي! براي ما هم چنين خدايي درست كن».
گرايش به طبيعت و محسوسات گرايشي عادي است و انبياء بايد با زحمت، مردم را متوجه ماوراي طبيعت كنند و به آن ها بفهمانند كه خدا جسم نيست. طبعا با وجود چنين روحيه اي، مسائل معنوي و ماورايي جاي خود را به راحتي باز نمي كنند. اگر به چنين كساني گفته شود: خدا به شما پاداش خير مي دهد، گمان مي كنند معناي اين سخن اين است كه باران بيشتري مي بارد و محصولاتشان بيشتر مي شود. اينان عالم ديگر و بهشت خدا را جدي نمي گيرند. واقعا اگر انسان به سختي، فقر، مرض و بي هويتي اجتماعي مبتلا شود و حقيقتا طعم سختي اين ها را بچشد، ولي بداند پايان اين سختي ها بهشتي است كه مي فرمايد: لهم غرف من فوقها غرف مبنيه تجري من تحتها الانهار،3 اين براي او ارزشش بيشتر است يا اگر انواع ميوه ها و غذاها و يك حساب بانكي سنگيني را در اختيار او قرار دهند؟ كساني كه حاضر باشند همه اين سختي ها را داوطلبانه تحمل كنند و فقط طالب رضاي خدا باشند، بسيار نادرند.
خاكستر در طوفان
قرآن اصالت را به ايمان مي دهد و براي عمل بدون ايمان هيچ ارزشي قائل نيست. باور اين مطلب براي ما خيلي مشكل است. قرآن هم خيلي سعي كرده است كه اين مطلب را به ما بفهماند. قرآن مسئله كفر و شرك را خيلي حسي مي كند و با بيانات قابل فهم مثال مي زند تا ما آن را خوب بفهميم. در سوره ابراهيم مي فرمايد: «مثل الذين كفروا بربهم اعمالهم كرماد اشتدت به الريح في يوم عاصف لايقدرون مما كسبوا علي شيء»4 آنهايي كه ايمان ندارند كارهايي كه انجام مي دهند (كارهايي كه گمان مي كنند مايه سعادتشان است) مثل خاكستري مي ماند كه روز طوفاني به دست باد سپرده مي شود. چه چيزي از اين ها به دستشان مي رسد؟ باد چنان اين ذرات را پخش مي كند كه هيچ اثري از آن باقي نمي ماند و آن ها قدرت ندارند كه چيزي از اين ها را جمع كنند و براي خود نگه دارند. چرا؟ زيرا اعمالشان براساس ايمان نبوده و از كفر سرچشمه مي گرفته است. در جاي ديگر مي فرمايد: «أو كظلمات في بحر لجي يغشا موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض اذا أخرج يده لم يكد يراها و من لم يجعل الله له نورا فما له من نور؛ مثل اينان مثل كسي است كه در دريايي طوفاني غرق شود؛ دريايي كه روي آن موجي باشد و روي آن موج، موج ديگري سوار شده باشد. ديگر نوري به درون آن دريا نمي رسد و به گونه اي به ظلمت مبتلا مي شود كه اگر دستش را هم دربياورد آن را نمي بيند و كسي كه خدا نوري براي او قرار نداده، نوري براي او نيست!» اين چه ظلمت هايي است كه به آن گرفتار شده است؟ اين ظلمت ها همه ناشي از بي ايماني، كفر و ضلالت است. هر چه قدر هم كه كار خوب انجام دهد نفعي به او نمي رساند.
قرآن مكرر اين مثال ها را ذكر مي كند تا به ما بفهماند كه اين طور نيست كه اگر گمان كرديد عملي خوب است حتما براي شما سعادت آفرين است. عملي براي شما سعادت مي آفريند كه شما را به خدا مربوط كند. عملي كه براي خوشايند دلتان باشد يا براي اين باشد كه ديگران از شما تعريف كنند يا به شما رأي بدهند، فايده اي براي شما ندارد. اگر كاري به خاطر ايمان به خدا انجام گرفت و به عالم فناناپذير متصل شد، براي هميشه باقي مي ماند و مشكل شما را حل مي كند (ما عندكم ينفد و ما عندالله باق).5
خداوند مي فرمايد: اگر كار براي من باشد آن چنان بركت و ارزشي به آن مي دهم كه براي هميشه باقي بماند و روز به روز رشد كند و بر زيبايي اش افزوده شود. وقتي نوبت پاداش دادن مي شود به كارهاي كوچك تان نگاه نمي كنم و بهترين كارهايي كه انجام مي دهيد را ملاك پاداش قرار مي دهم: لنجزينهم أحسن الذي كانوا يعملون؛.6 اگر كار كوچكي انجام دهيد گاهي ده برابر و گاهي هفتصد برابر پاداش مي دهم؛ البته اين سقف پاداش نيست؛ بلكه والله يضاعف لمن يشاء.7 اما اگر با خدا ارتباط پيدا نكند، بلكه بين شما و دلتان، مريدانتان، باند و حزب تان باشد در همين جا مي ماند. ممكن است در دنيا آثاري داشته باشد؛ اما در روز قيامت گفته مي شود: «أذهبتم طيباتكم في حياتكم الدنيا واستمتعتم بها؛8 شما مزدتان را در دنيا گرفتيد. براي دنيا انجام داديد بهره يتان را هم برديد!»
ملي گرايي؛ بازگشت به جاهليت
از انحرافات فكري امروز كه از دست سازهاي مهارت آميز (ابليس است، اين است كه اين گونه تبليغ مي شود كه ارزش فقط براي رفتار، ملت و آباء و اجداد است و ديگر صحبت از خدا، اسلام و... نبايد كرد. عجيب است كه در جامعه اسلامي و انقلابي و در جامعه اي كه امام آن، هيچ گاه اسلام از كلامش نمي افتاد، كساني به عنوان پيروي از امام بگويند: «ديگر صحبت از تبليغ اسلام گذشته است و بايد ارزش هاي عام انساني را تبليغ كنيم!» اما ارزش هاي عام انساني در بت پرست ها و ديگر طوايف هم وجود دارد؛ پس جايگاه ايمان كجاست؟ همان ايماني كه اصل همه ارزش هاست و هر چيز ديگري در سايه ايمان ارزش پيدا مي كند. مي گويند: «ما امروز از اين ها فراتر رفته ايم!» در حقيقت بايد گفت: شما در اوهام و خيالات فرو رفته ايد. از كساني كه ملي گرايي را تبليغ مي كنند و به ايراني بودن افتخار مي كنند بايد پرسيد: مگر شما دست خودتان بود كه در ايران متولد شده ايد؟ آيا اين هنر است؟ تعيين كننده مرز ايران چيست؟ تعيين كننده اين ارزش چيست؟ گيرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل؟ هر كسي مسئول كار خودش است. تو بايد ببيني خودت چه داري؟ به چه كسي ايمان داري؟ به چه كسي دل بسته اي؟ از كدام ارزش ها حمايت مي كني؟
اين فرمايش امام است كه: «ما براي ايران و ايراني بودن ارزشي قائل نيستيم و همه تلاش ما براي ترويج اسلام است.» نخست وزير دولت موقت هم تصريح كرد كه: «فرق من با امام اين است كه امام ايران را براي اسلام مي خواهد ولي من اسلام را براي ايران مي خواهم!» او راست مي گفت و مثل بعضي ديگر اين قدر حقه باز نبود. نقطه اصلي اختلاف مكتب امام با ملي گراها همين بود. آيا ما بايد اسلام را حذف كنيم و بگوييم: فقط ايران؟ آيا اين اسمش بندگي خدا و اطاعت از دين است؟! آيا اين حفظ ارزش هاي جمهوري اسلامي است يا بازگشت به جاهليت اولي؟! به كجا مي رويم؟
آغاز اين تفكرات از همان عمل زدگي شروع شد و وقتي به آن ها تذكر داده مي شد كه فلان ارزش اسلامي دارد از بين مي رود، مي گفتند: آقا بگذاريد كارش را بكند! روحيه عمل گرايي انسان را مي رساند به آن جا كه غير از آثار مادي ديگر چيزي نبيند و بقيه را تشريفات بداند. اين جاست كه انسان مي فهمد وقتي حضرت زهرا سلام الله عليها مي خواهد محتواي اسلام را بيان كند چرا از اين جا شروع مي كند كه: «جعل الايمان تطهيرا لكم من الشرك» و آخرش هم مي فرمايند: «و حرم الشرك اخلاصا له في الربوبيه »؛ چون آغاز و انجام دين همين است و بقيه آثار و بركاتي است كه به اذن الله بر اين مترتب مي شود؛ يعني در مقابل آن اصلا قابل محاسبه نيست.
پروردگارا! تو را به حقيقت حضرت زهرا سلام الله عليها قسم مي دهيم كه دل هاي ما را به نور ايمان روشن بفرما! ما را از فتنه هاي آخرالزمان مصون بدار.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- عنكبوت، 16 و لقمان، 52 و زمر، 83 و زخرف، 9 و 7.8
2- اعراف، 831 3- زمر، 0.2
4- ابراهيم، 81 5- نحل، 6.9
6- عنكبوت، 7 7- بقره، 16.2
8- احقاف، 02.
پاورقي

 



حمايت بني صدر از راديكاليسم سبز

حميد رضا اسماعيلي
بسياري از گروه هاي اپوزيسيون دليل حمايت خود از موسوي و جريان تجديدنظرطلب را از روي ناچاري و قاعده ضرورت بيان مي كردند. در مثال ديگر، سايت «اخبار روز» وابسته به فداييان خلق مي نويسد: افرادي همچون كروبي و موسوي براي اين جريان هاي اپوزيسيون نامزد ايده آل نيستند، اما وجودشان براي تغييرات بنيادي در نظام جمهوري اسلامي ضروري است. در اين پايگاه اينترنتي آمده است: شكي نيست كه نه آقاي موسوي و نه آقاي كروبي كانديداي ايده آل براي ايجاد تغييرات بنيادي نيستند، اما شرايط سياسي فعلي و جنبش برآمده از آن، مي طلبد با پرهيز از حداكثرخواهي، همدلي و همراهي داشته باشيم. اگر جنبش بتواند انتخاباتي با حضور ناظران خارجي را به كرسي بنشاند آن وقت گام اساسي براي تغييرات جدي ساختار حاكميت برداشته شده است.443
اما در انتخابات دهم رياست جمهوري ابوالحسن بني صدر نيز كه همانند برخي سلطنت طلبان از «تحريم فعال» و ايجاد «جنبش» به جاي شركت در انتخابات سخن گفته بود،444 وقتي آشوب هاي پس از انتخابات را با نظريه خود مبني بر براندازي نرم متناسب يافت به حمايت از راديكاليسم سبز پرداخت. او در نخستين قدم و در 23 خرداد بدون اطلاع كافي از مسائل ايران به طور جزمي سخن از وقوع تقلب بر زبان آورد.445
بني صدر پس به خيل بيانيه نويسان پيوست و بيانيه اي در جهت كمك به انقلاب مخملي و بسيج اجتماعي نوشت. بني صدر كه در شناخت موسوي
واقع بينانه به نظر نمي رسيد، مدعي بود اين نامزدها حداقل مانند افراد در گرجستان و اوكراين نيستند كه مردم را براي اعتراض به خيابان ها بريزند و ايستادگي كنند؛ فاجعه هم همين است كه نامزدها كساني هستند كه خود را در درون رژيم مي دانند، بنابراين مردم ايران خود بايد بينديشند براي اين كه اينها خود را نه در درون مردم بلكه در درون رژيم مي دانند.446
بر همين اساس است كه او در بيانيه خود با ابراز رضايت از وضعيت به وجود آمده مي نويسد: نه وقت نااميدي و غم بلكه وقت شادي است؛ چرا كه اينك فهميده ايد ولايت مطلق فقيه نمي خواهيد... امروز روزي است كه مي بايست مرزها را از ميان خود برداريد و حق خود را بخواهيد و بستانيد.447
البته بني صدر مدتي بعد سخن خود درباره موسوي و كروبي را پس مي گيرد و مي گويد: «من در مناسبت هاي ديگري استقامت ايشان را ستايش كردم و ميل ندارم پاي استقامت اين آقايان بشكند.»448
بني صدر نيز مانند مهاجراني و بسياري از وابستگان به راديكاليسم سبز معتقد بود كه در 22 بهمن بايد به مقابله با جمهوري اسلامي رفت.449
در واقع آشوب هاي سياسي پس از انتخابات موجب شد بسياري از
گروه هاي اپوزيسيون كه مدت هاي طولاني به انزوا فرو رفته بودند، اظهارات خود را از سر بگيرند. مريم رجوي از سران سازمان منافقين كه از بزرگ ترين سازمان هاي تروريستي به شمار مي آيد، «جهش در سركوب مخالفان و تصفيه جراحي هاي گسترده داخلي را از عوارض انتصاب مجدد احمدي نژاد به
رياست جمهوري توصيف كرد و خواستار محكوم كردن اين سركوب وحشيانه از سوي مراجع بين المللي مدافع حقوق بشر شد.»450
در واقع همسويي جديد اين گروه هاي تروريستي با موسوي و جريان تجديدنظرطلب به جايي رسيد كه مسعود رجوي سر كرده اين سازمان نامه اي دوستانه خطاب به آيت الله منتظري نوشت. مسعود رجوي ضمن تقدير و تشكر از منتظري كه او نيز در راديكاليسم سبز نقش هايي را ايفا كرد، خواستار «افشاگري او عليه نظام جمهوري اسلامي ايران» قبل از فرارسيدن «اجل وي» شد. رجوي در اين بيانيه منتظري را فردي دانست كه «بالاترين سرمايه دنيوي و اخروي اش» در پيشگاه «خلق»، «عزل وي از سوي (امام) خميني» است. رجوي همچنين ابراز اميدواري كرد كه منتظري «افشاگري هايش» را ادامه دهد و براي تداوم آن ترس از احمدي نژاد را كنار بگذارد و د ين خود به «اسلام» را ادا كند.451
همچنين پس از اتهاماتي كه كروبي بر جمهوري اسلامي وارد مي كند، رجوي در پيامي به وي نيز مي نويسد: «تا همين جا هم كه كروبي قدم برداشته بهاي سنگيني دارد. تا همين جا هم شايسته و ارزشمند است. آنچه من مي خواهم با آرزوي در امان ماندن كروبي از گزند رژيم بگويم، تنها يك نكته است: چه خوب كه بخشي از حقيقت تكان دهنده را بيان مي كنيد و به همين ميزان نزد خلق و خالق مأجوريد.»452
در اين ميان مريم رجوي نيز در برخي مجالس رسمي با پوشش نمادين سبز ظاهر مي شد.453 البته از سوي ديگر جريان اپوزيسيون، تجديدنظرطلبان را تهديد مي كردند كه اگر بخواهند آنان را از جبهه خود كنار بگذارند سرانجامي جز شكست نخواهند داشت. حسين باقرزاده، عضو مركزي گروهك منافقين، در سايت ايران امروز نوشت: تشكيل يك جبهه سياسي وسيع كه همه نيروهاي فعال در جنبش سبز را دربر گيرد بهترين راه كار در برابر موسوي است و به جز اين، هر حركتي كه بخواهد بخشي از نيروها را كنار بزند موجب انهدام و شكست خواهد شد. تشكيل «جبهه دمكراسي و حقوق بشرخواهي» هم دقيقاً به همين دليل سرانجامي جز شكست نداشت. باقرزاده نوشت: موسوي بايد توجه داشته باشد كه «بخش عمده اي» از فعالان در جنبش سبز كساني هستند كه در
رأي گيري هاي جمهوري اسلامي شركت نكرده اند و در نتيجه به موسوي نيز رأي نداده اند. علاوه بر اين، بسياري از اين افراد و حتي بخشي از كساني كه در
رأي گيري اخير شركت كرده اند و به آقاي موسوي رأي داده اند ايشان را در
سركوب هاي خونين دهه اول انقلاب مقصر و مسئول مي دانند. در عين حال، اين بخش از جامعه نه فقط در شرايط حاضر طرح اين سابقه را لازم نمي داند، بلكه به دليل مواضع نسبتاً دمكراتيك موسوي در تبليغات انتخاباتي و همچنين مقاومت وي در برابر نظام به حمايت از او برخاسته است. متقابلاً آنها انتظار دارند كه موسوي اولاً در برابر فشار كوتاه نيايد و تسليم نشود و ثانياً فرهنگ خودي و غيرخودي را كنار بگذارد. موسوي بايد به كساني كه عقيده اي جز او دارند و نظام سياسي ديگري را مي طلبند احترام بگذارد.454 در اين باره گروهك فدائيان خلق نيز خواستار همبستگي «تمام نيروها اعم از مسلمان و غيرمسلمان، اصلاح طلبان حكومتي و اپوزيسيون متحد شد و بر لزوم دامن زدن به اعتصاب و ايجاد ستادهاي مشترك هماهنگي در راستاي تداوم تنش ها و تشنج ها تأكيد كرد.»455
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
443 . «نگاه ابزاري چپ هاي آمريكايي به كروبي و موسوي»؛ روزنامه كيهان؛ شنبه 30 خرداد 1388؛ ص 2.
444 . «گفتگو با ابوالحسن بني صدر نخستين رئيس جمهور ايران درباره انتخابات 22 خرداد»؛ شبكه راديو فردا؛ 18/3/1388؛ ساعت 18:33.
445 . «گفتگو با ابوالحسن بني صدر در مورد ادعاي تقلب در انتخابات رياست جمهوري»؛ شبكه راديو فردا؛ 23/3/1388؛ ساعت 12:18.
446 . «گفتگو با ابوالحسن بني صدر درباره نتايج انتخابات رياست جمهوري»؛ راديو زمانه؛ 23/3/1388؛ ساعت 21:20.
447 . شبكه تلويزيوني صداي آمريكا؛ 25/3/1388؛ ساعت 20:33.
448 . «بررسي درخواست برخي جريانات براي برگزاري انتخابات آزاد در ايران؟!؛ شبكه تلويزيوني صداي آمريكا؛ 10/11/1388؛ ساعت 20:44.
449 . «گفتگو با ابوالحسن بني صدر به مناسبت سي امين سالگرد اولين انتخابات رياست جمهوري در ايران؛ راديو زمانه؛ 5/11/1388؛ ساعت 21:09.
450 . «درگيري و تظاهرات اعتراضي هزاران تن از مردم تهران»؛ وبلاگ مجاهدين؛ 24/3/1388.
451 . «انتخابات دهم رجوي را به منتظري رساند»؛ سايت رهوا؛ 23/4/1388.
452 . «منافقين: كروبي دوستت داريم!«؛ روزنامه كيهان، پنجشنبه 29 مرداد، ش 19441، ص 2.
453 . «بررسي نشست هاي كشورهاي اروپايي با اپوزيسيون خارج از كشور در رابطه با انتخابات؛ شبكه تلويزيوني رنگارنگ؛ 8/4/1388؛ ساعت 17:51.
454 . «سهم خواهي تروريست ها از جبهه تأسيس نشده»؛ روزنامه كيهان؛ پنجشنبه 25 تير 1388؛ ش 19412، ص 2.
455 . «نگاه ابزاري چپ هاي آمريكايي به كروبي و موسوي»؛ روزنامه كيهان؛ شنبه 30 خرداد 1388؛ ص 2.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14