(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 5 خرداد 1390- شماره 19936

فاطمه شناسي، وظيفه مردم و عالمان حوزه و دانشگاه
خاطراتي از سيره و سلوك امام خميني(ره) در خانواده
كمك به همسر در كار منزل و بچه داري
خوشه هاي معرفت از خرمن بهجت دلها



فاطمه شناسي، وظيفه مردم و عالمان حوزه و دانشگاه

آيت الله جوادي آملي
نيل به معارف والاي فاطمي در بسياري از مقاطع كه با عصمت كبري و جظلالت عظماي آن حضرت مواجه بوده، غيرممكن و رسيدن به آن براي انسان هاي خارج از محدوده حجيت و عصمت محال به نظر مي رسد، اما بهره برداري از دامنه هاي قله كمال و معرفت صديقه طاهره(س) براي رهجويان كمال و پويندگان سبيل نجات امري لازم و به ميزان سعه هستي هر فرد ممكن مي باشد.
حكيم فرزانه و عارف دلباخته معارف اهل بيت عصمت و طهارت(ع)، «حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله العالي)،» در مطلب ذيل به بررسي مناطق ممنوعه و ممكنه معرفت حضرت ام ابيها(ع) و راه هاي فاطمه شناسي پرداخته است كه تقديم خوانندگان گرامي مي شود.
حضرت صديقه كبري(س) كه الگوي ماست، توده مردم اعم از زن و مرد از سنت و سيره آن حضرت بهره برداري مي كنند، اما بهره برداري ما حوزويان و دانشگاهيان از علم آن حضرت، كمال علمي آن حضرت، فهم آن حضرت، حشر قرآني آن حضرت، حشر روائي آن حضرت است؛ وگرنه ما با توده مردم فرقي نخواهيم داشت! هر كسي موظف است به اندازه سعه هستي خود از آن صديقه كبري بهره ببرد؛ اين وظيفه اصلي همه ماست.
حضرت صديقه كبري(س) كه الگوي ماست، توده مردم اعم از زن و مرد از سنت و سيره آن حضرت بهره برداري مي كنند، اما بهره برداري ما حوزويان و دانشگاهيان از علم آن حضرت، كمال علمي آن حضرت، فهم آن حضرت، حشر قرآني آن حضرت، حشر روائي آن حضرت است؛ وگرنه ما با توده مردم فرقي نخواهيم داشت! هر كسي موظف است به اندازه سعه هستي خود از آن صديقه كبري بهره ببرد؛ اين وظيفه اصلي همه ماست.
حضور حضرت فاطمه(س) در اساسي ترين آيات قرآن كريم
ذات اقدس اله وقتي از فاطمه(س) نام مي برد؛ مي بينيم در آن جاهاي برجسته قرآن، فاطمه حضور دارد. اين را عرض مي كنم براي اينكه ما با عوام مي خواهيم فرق داشته باشيم؛ همه مان مي خواهيم برويم بهشت، اما ما مي خواهيم جلوتر برويم. آنها هم سينه مي زنند، گريه مي كنند؛ ما هم اگر فقط گريه بكنيم، همان ثواب را مي بريم. فهم يعني فهم! اينكه بفهميم آن بانو چه كار كرده، از آن كسي كه در كوي و برزن است ساخته نيست، اما ما، هم بايد بفهميم، هم بايد عمل بكنيم، هم بايد منتشر بكنيم. وجود مبارك فاطمه در آن نقاط برجسته قرآن حضور دارد.
قرآن كريم يك سلسله دستورات اخلاقي دارد كه چه خوب است، چه بد است. يك سلسله دستورات فقهي دارد كه چه حلال است، چه حرام است. در آن بحثهاي اخلاقي، متخلفان حضور دارند، در آن بحثهاي فقهي، فقهاء حضور دارند. يك سلسله بحث هاي كليدي و قله اي دارد كه آنجا فاطمه حضور دارد. در جريان مباهله كه با يك دعا، كن فيكون مي شود، فاطمه حضور دارد(1)؛ در جريان حديث كساء و آيه سوره مباركه احزاب و آيه تطهير فاطمه حضور دارد(2)؛ جريان سوره هل اتي فاطمه حضور دارد(3)؛ اينها را مي گويند «فهم». ما بايد اين راه ها را برويم؛ وگرنه به سر و سينه زدن، همه دارند مي زنند! ما هم مي ناليم و گريه هم مي كنيم.
درك مقامات فاطمي؛ وظيفه عالمان
ما اگر بفهميم كه چه كار بكنيم كه مصداق سوره هل اتي بشويم، ديگر فاطمي نخواهيم بود! و اين هم مخصوص آن حضرت نيست، منتها حضرت در قله است؛ به دليل اينكه در جريان انما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاء و لاشكوراً(4)، فضه هم شركت داشت. فضه نه امام بود، نه امامزاده! اگر شيخ مشايخ ما، مرحوم آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني(رض) مي فرمايد:
مفتقرا متاب روي از در او به هيچ سو
زآنكه مس وجود را فضه او طلا كند(5)
همين است! اين كيمياگري را او بلد است. اگر فضه در اين آيه سهيم است كه بخشي از سوره مباركه هل أتي در فضائل اين گونه افراد است، ما چرا نباشيم؟! فاطميه براي ما، اينهاست، براي ديگران جور ديگر است.
پس در صحنه مباهله كه قله معارف قرآني است كه مي خواهند با يك دعا وضع را يكسره كنند، فاطمه حضور دارد؛ در جريان هل أتي فاطمه حضور دارد؛ در جريان انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت(6)، فاطمه حضور دارد؛ در جريان حديث كساء كه مربوط به همين بخش است، فاطمه حضور دارد. آنگاه چگونه درباره صديقه كبري(س) وارد نشود كه او ليله قدر است؟! اين نكته هم مخصوص صديقه كبري است. هر انسان كاملي وقتي به دنيا مي آيد، ميلادش ليله قدر است؛ منتها درباره صديقه كبري(س) بيستم جمادي الثانيه، ليله قدر است و درباره وجود مبارك ولي عصر (أرواحنا فداه)، نيمه شعبان ليله قدر است.
فرقي بين اين 14 معصوم مقدس نيست؛ زيرا همه اينها عدل قرآنند، يك. هر وقت قرآن نازل شد، شده شب قدر، دو. اينها هم هر وقت از آن عالم نازل شدند، به عالم طبيعت آمدند، متولد شدند؛ مي شود ليله قدر، سه. چرا شب قدر محترم است؟ براي اينكه قرآن از يك عالمي به اين عالم آمد. نيمه شعبان چرا مقدس است؟ براي اينكه وجود مبارك ولي عصر از آن عالم به اين عالم آمد. 13رجب هم براي ما مي شود ليله قدر، بيستم جمادي الثانيه كه ميلاد وجود مبارك زهرا است براي ما مي شود ليله قدر. هر وقت يك انسان كاملي از يك عالمي به عالم ما تنزل و تجلي كرده، مي شود «ليله قدر». منتهاي اين ليالي و اين آزمنه تفاوت خاص خودشان را دارند.
شما مي بينيد در دعاي شب بيست و هفت رجب، در آن دعاي شب مبعث مي خوانيم: خدايا! من تو را قسم مي دهم به اين ليله اي كه در آن تجلي أعظم رخ داده است(7). قريب به اين مضمون دعاي 27 رجب در روزش هم هست، اما دعاي شب 27 رجب اين است؛ پس اين مي شود (تجلي اعظم). اگر اينها نور واحدند، ميلاد و امامت همه اينها مي شود تجلي اعظم. پس اين چنين نيست آن حديثي كه آمده فاطمه(س) ليله قدر است، مخصوص اين بانو باشد! اين 14 نور همين طورند، چون اينها نور واحدند و همتاي قرآن كريمند برابر حديث ثقلين، و اگر قرآن ظرف نزولش مي شود ليله قدر، اينها هم ظرف تنزلشان مي شود ليله قدر! اين را مي گويند (فاطمه شناسي).
امكان درك برخي از معارف فاطمي
آن بخشهاي قله اي كه مربوط به آنهاست؛ نه ما مي فهميم، نه ماموريم! اما آن دامنه اش هم براي ما فهميدني است، هم عمل كردني است؛ به دليل اينكه فضه آنجا حضور داشت. در آيه تطهير جا براي ماها نيست، چون مقام عصمت است. پس چه جور ما معصوم بشويم؟ ما به زحمت عدالتمان را مي خواهيم نگه بداريم، براي ما دشوار است! عصمت از خطا، يك؛ عصمت از خطيئه، دو؛ نه بد بفهميم، نه فراموش بكنيم؛ اين مقدورمان نيست! اين ذلك فضل الله يوتيه من يشاء(8).ما نه درست مي فهميم، نه مأموريم، نه از اينها نمونه داريم!
اما آن بخشهاي عدالتش را، هم مي فهميم، هم مأموريم و هم نمونه هاي فراوان داريم. اين جريان انما نطعمكم لوجه الله كه فضه در آن حضور داشت، براي ما مقدور است؛ اين گذشت براي ما مقدور است. اگر يك وقتي يك چيزي كه شد، فورا احتكار بكنيم تا فشار روي دولت بيايد، اجناس گران تر بشود؛ اين كار براي ما مقدور است نكنيم! اينها ديگر مقدور ماست! حالا اگر به آن حد نرسيديم، ولي اين را كه مي توانيم انجام دهيم! اينها چيزهايي است كه بايد ايام فاطميه براي ما روشن كند. پس جريان ليله قدر بودن حضرت به عنوان تمثيل است و نه تعيين.
دفاع حضرت فاطمه(س) از حريم ولايت
اين بانو در بخشهاي مربوط به ولايت نيز حضور دارد. وجود مبارك فاطمه زهرا(س) در متن حجه الوداع بود، در جريان غدير بود، اين خطبه را كاملا حفظ كرد، استدلال كرد، در جريان مسجد هم استدلال كرد، فرمود: مردم! مگر يادتان نبود اين حرفها را پدرم در حضور عده زيادي زد. من كنت مولاه فهذا علي مولاه(9)؛ پس در حجه الوداع كه مهمترين سفر تاريخي حضرت است، حضور داشت؛ در جريان غدير حضور داشت.
تدوين «مصحف فاطمه(س)» در ايام فاطميه
ايام بعداز رحلت آن حضرت شده فاطميه. يعني ايامي كه وجود مبارك پيغمبر رحلت كرد و وجود مبارك فاطمه(س) معصبه الراس است (يعني از شدت درد دستمال به سرش بسته)(01)؛ حالا در تمام اين 57 روز يا 59 روز ما، هم به سر و سينه مي زنيم، گريه هم مي كنيم، كار خوبي هم هست؛ اما حضرت چه كار كرد در اين 57 روز؟ گريه اش را كرده، اما همه اش گريه؟! آن مصحف فاطمه در اين 57 روز نوشته شده. مرحوم كليني(رض) به نقل از معصوم اين روايت را آورده كه جبرئيل مرتب نازل مي شد، مطلبي را براي فاطمه زهرا(س) ابلاغ مي كرد و او آن مطالب را حفظ مي كرد و براي علي بن ابي طالب نقل مي كرد و علي بن ابي طالب مي نوشت و آن شده «مصحف فاطمه». آن سينه زدن و گريه كردن كه آسان است، مال عامه مردم است! ما هم يك ساعت سينه مي زنيم و گريه مي كنيم مثل عامه، چهار ساعت ديگر هم بايد بفهميم مصحف فاطمه يعني چه! آيا حوزه و دانشگاه هيچ فرقي نبايد داشته باشد با عوام؟ چرا مي گويند خواب عالم بهتر از عبادت جاهل است؟ براي اينكه او را فورا مي شود برگرداند.
حضرت گريه مي كرد، اما داغ هم خيلي بود؛ يعني آن مصيبتي كه بر صديقه كبري وارد شد، تحمل پذير نبود! خدا غريق رحمت كند مرحوم صدرالمتألهين را؛ ايشان در يك رساله اي به نام رساله سه اصل مي گويد: قتل الحسين بن علي بن ابيطالب يوم السقيفه. فرمود: حضرت را در كربلا نكشتند، در سقيفه شهيد كردند!! براي اينكه همين سقيفه باعث شد! همه اين مفاسد از همان سقيفه بود و اين، كار كمي نبود!
جگر سوزترين داغ هاي تحميل شده بر اهل بيت(ع) پس از رحلت پيامبر(ص)
يك بيان نوراني اي در نامه هاي نهج البلاغه است كه آن سؤال در نهج البلاغه نيست، ولي جواب در نهج البلاغه هست. بخشهاي خطب حضرت كه تمام شد، به نامه هاي حضرت مي رسد. نامه هاي حضرت چند قسم است؛ يك بخش نامه هائي بود به دربار اموي؛ يا جواب نامه هاي آنها بود، يا نامه هاي ابتدائي. بخشي هم نامه هائي بود كه به كارگزاران و كارمندان حوزه حكومتي خودشان مرقوم مي فرمودند، بخشي هم نامه هاي سفارشي بود. وصيت؛ سفارش، يعني توصيه اخلاقي. آن نامه هائي كه مربوط به كارمندانشان بود، نظير عهدنامه اي كه براي مالك نوشت و امثال ذلك. آن نامه هاي توصيه اخلاقي هم جداست، اما آن نامه هاي سياسي اي كه به عنوان جواب نامه هاي دربار اموي نوشت، يكي اش اين است كه آن نامه سؤال در نهج البلاغه نيست، ولي جواب در نهج البلاغه است. نامه جسورانه اي از دربار اموي آمد كه علي! يادت هست كه تو را با طناب بردند مسجد، بستند؟ اينها را مي گويند (داغ)!! اينها را مي گويند جگرسوز و حضرت فاطمه اينها را تحمل كرد!
حضرت امير در جواب مرقوم فرمود: بله، من يادم هست؛ ما كه اينها را انكار نكرديم! بله، مرا با طناب بردند؛ براي اينكه من اگر بخواهم سقيفه را امضاء كنم، با دست باز كه امضاء نمي كنم!! ما را مي بندند و از ما امضاء مي گيرند وگرنه ما اهل اين نيستيم كه سقيفه را امضاء بكنيم! معاويه! تو رفتي ما را خجل كني، خودت رسوا شدي: اردت ان تفضح فافتضحت(11). اينها را حضرت امير و حضرت زهرا تحمل كرد؛ مي گويند: داغ جگرسوز. اينها بدتر از در به پهلو زدن است! همه اينها را وجود مبارك فاطمه(س) تحمل كرد. در تمام اين مدت، اين 57 روز يا 59 روز داغدار بود. جبرئيل(ع) براي تسليت مي آمد و معارف الهي را، اخبار گذشته و حال و آينده را ابلاغ مي كرد، وجود مبارك زهرا اينها را ضبط مي كرد، در خاطره حفظ مي كرد، بعد املاء مي فرمود و وجود مبارك حضرت امير مي نوشت و آن شده (مصحف فاطمه).
ضرورت بهره مندي از معارف علمي صديقه كبري(س)
ما از مصحف فاطمه خبر نداريم، آن رشته علمي را نه ما مي فهميم، نه مقدور ماست، نه مأمور به ماست! اما مي فهميم بايد با سواد شد. اگر همين كه درس تعطيل شد، آدم به سراغ بطالت برود؛ اين راه فاطمه نيست! آدم تا نفس مي كشد بايد بفهمد، اين وظيفه ماست. تعبير بزرگان اين است همين كه گفتيم الان درس تعطيل شد يا ما فارغ التحصيل شديم؛ اين اولين روز جهل ماست. كشور ما سواد و فهم و مديريت و علم مي خواهد؛ دنياي ما اين است، آخرت ما هم اين است. گريه هم به جاي خود؛ غالبا ماها كه اين چيزها را بررسي مي كنيم به صورت عادي آدم به اينها نگاه نمي كند! آنجا هم اشك ما مي آيد. ممكن نيست كسي اين صحنه را بخواهد بخواند، بنويسد، شرح كند؛ مگر اينكه با اشك! آخر اين مثل آيه قرآن يا فقه و اصول نيست! هر وقت ما اينها را مي خواهيم بنويسيم و يا شرح بكنيم بالاخره اشك مي آيد. اين ممكن نيست كسي اينها را بخواهد تحليل بكند و اشكش نيايد!
غرض آن است كه اين بي بي(س) در طي اين 57روز يا 59روز محصولش مصحف فاطمه بود. وقتي وجود مبارك ولي عصر يا امام صادق افتخاراتشان را ذكر مي كنند يا گاهي احتجاج مي كنند؛ مي فرمايند: در مصحف مادرمان اينچنين آمده است، اينها را در ايام فاطميه نوشتند.
تبيين جايگاه عالمان در قيامت
بنابراين رسالت ما حوزويان و دانشگاهيان گذشته از آن عرض ادب و اظهار ارادت و سينه زدن و ناله كردن و اشك ريختن، اين است كه معارف اينها را بفهميم، عمل كنيم، منتشر كنيم، تأليف كنيم، تصنيف كنيم تا جامعه ما بشود فاطمي و علوي، آن وقت نه بيراهه مي رويم، نه راه كسي را مي بنديم! با دست پر هم مي ميريم. چون آدم بفهم را با آدم عادي يك جا نمي برند! آدمهاي عالم را با احترام نگه مي دارند. يك عده را نگه مي دارند، مي گويند بايد بازپرسي بشويد: و قفوهم انهم مسئولون(21). اينها را بازداشت كنيد، براي اينكه اينها زير سؤالند! اينها يك دسته اند، اما به علماء و مردان الهي مي گويند: تشريف داشته باشيد، تنها نرويد. از يك عده شفاعت بكنيد كه به همراه شما وارد بهشت بشوند: قف تشفع تشفع(31). تشريف داشته باشيد و يك عده را شفاعت بكنيد. اينها كه پاي منبر شما، يا حرفهاي شما، يا كتابهاي شما؛ به بركت شما راه افتادند، در دنيا شفيع اينها بوديد كه بيراهه نروند؛ در آخرت هم شفيع اينها باشيد، اينها را همراه خود به بهشت ببريد. آي! اين كم مقام است؟! قف تشفع تشفع. بايستي دو شفاعت بكنيد كه شفاعتتان مقبول است. حالا آن مقامات الهي را واقعا نه ما مي فهميم، نه از ما مي خواهند! اما اينها را به خوبي مي فهميم. از ما مي خواهند، مقدورمان هم هست.
تفاوت «كوثر» با «تكاثر»
ما به اين فكر نباشيم كه فقط خودمان برويم بهشت، به اين فكر باشيم عده زيادي را هم به همراه ببريم. ما چرا در دعاهاي ماه مبارك رمضان عرض مي كنيم: خدايا! تو كه دينت را حفظ مي كني، ولي توفيقي بده كه دين تو به دست ما حفظ بشود: اللهم اجعلني ممن تنتصير به لدينك ولا تستبدل بي غيري(41). اين كوثر است نه تكاثر! هيچ وقت در دعاها نيست كه خدايا! به ما بده، به ديگري نده؛ اينها هم به اين معنا نيست كه به ما بده، به ديگري نده! مي گوئيم: خدايا! تو كه دينت را حفظ مي كني، ولي بگذار دينت به دست ما حفظ بشود! اين طور نيست كه دينت به دست ديگري حفظ بشود، ما بشويم تماشاچي! خدايا! اينجور نباشد يك عده اي مسجد بسازند، مدرسه بسازند، كتاب بنويسند؛ ما برويم آنجا نماز بخوانيم! توفيقي بده ما هم يك كاري بكنيم. اينها محصول فاطميه است. اينها را وجود مبارك بي بي به شاگردانش آموخت، عده زيادي هم عمل كردند. حالا آن مقام كه جبرئيل بيايد و انسان مصحف بيابد و امثال ذلك، اين را نه ما مي فهميم، نه مقدور ماست، نه به ما امر كردند! اما بقيه را كه مي فهميم و مقدور ماست و ان شاءالله عمل بكنيم.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظله العالي) در جلسه درس اخلاق به مناسبت ايام فاطميه در ديدار با جمع كثيري از طلاب، دانشجويان و اقشار مختلف مردم؛ قم- خرداد1386
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) ر.ك: آل عمران / 16
(2) ر.ك: احزاب / 33
(3): ر.ك: انسان/8 و 9
(4) انسان/ 9
(5)ديوان آيت الله محمد حسين اصفهاني (ره)
(6) احزاب / 33
(7) ر.ك: البلد الامين / 381
(8) جمعه / 4
(9) الاحتجاج /1/06- احتجاج النبي (ص) يوم الغدير...
(01) ر. ك: بحار الانوار / 43/181
(11) نهج البلاغه /نامه 82
(21) صافات / 42
(31) علل الشرايع / 2/493
(41) مصباح المتهجد / 865- فصل في ترتيب نوافل شهر رمضان

 



خاطراتي از سيره و سلوك امام خميني(ره) در خانواده
كمك به همسر در كار منزل و بچه داري

آنچه در پي مي آيد گزيده اي از خاطرات مربوط به سيره و روش امام راحل درخصوص خانواده و اهل منزل است كه به مناسبت ميلاد حضرتش تقديم خوانندگان عزيز مي شود. گفتني است اين مطلب از سايت خبرگزاري فارس انتخاب شده است.
هيچ گاه دستور نمي دادند
خانم فريده مصطفوي دختر حضرت امام مي گويد: هيچ وقت ما نديديم ايشان به خانم بگويند فلان كار را براي من انجام بده يا حتي يك چاي براي من بريزيد. هميشه ما، يا كارگران منزل را خطاب مي كردند. اگر يك وقت هيچ كس نبود، صدا مي زدند: خانم! بگوييد يك چاي براي من بياورند.
اگر كسي در منزل نبود قهرا خانم اين كار را خودشان مي كردند ولي ايشان چنين دستوري نمي دادند. هميشه خيلي به خانم احترام مي گذاشتند و مقيد بودند اظهار محبت و علاقه را جلوي ما فرزندان علني كنند. (پا به پاي آفتاب، ج1، ص97) (همسر حضرت امام)
امام كاري به خانم نمي دادند
خانم فاطمه طباطبايي عروس حضرت امام نقل مي كند: «امام كاري را به خانم نمي دادند، خانم مي گويند وقتي يك دكمه پيراهنشان مي افتاد مي گفتند: مي شود اين را بدهيد بدوزند. نمي گفتند خودت بدوز يا احيانا اگر روز بعد دوخته نشده بود نمي گفتند: چرا ندوخته ايد. مي گفتند: كسي نبود بيايد بدوزد. تا آخر عمرشان هيچ وقت به خانم نگفتند يك ليوان آب بده.
از طرفي قيودي هم داشتند مثلا خانم مي گفتند كه وقتي مي خواستند با خانواده هاي جديد رفت و آمد كنند بايد با امام مشورت مي كردند. امام به ايشان گفته بودند كه ابتدا و به طور ناشناس خانه كسي نرود. چون ممكن است مناسب نباشد. يا اگر مي خواهد بيرون بروند به ايشان بگويند كه كجا مي خواهند بروند. (همان، ص170)
كمك به همسر در كار منزل و بچه داري
عروس حضرت امام(ره) خانم فاطمه طباطبايي نقل مي كند: خانم مي گفتند: چون بچه هايشان شب تاصبح گريه مي كردند و ايشان مجبور بودند تا صبح بيدار بمانند، امام شب را تقسيم كرده بودند. يعني مثلا دوساعت ايشان بچه را ساكت مي كردند و خانم مي خوابيدند و بعد دوساعت خودشان مي خوابيدند و خانم بچه را نگه مي داشتند. البته روزها كه مشغول درس و بحث بودند، فرصتي براي نگهداري بچه ها نداشتند.
فرزندانشان تعريف مي كنند كه امام با آنها بازي مي كردند يعني بعد از تمام شدن درس، ساعتي را به بازي با بچه ها مي پرداختند و به اين ترتيب به خانم در كار تربيت بچه ها كمك مي كردند.
امام به پسر و نوه هايشان القا مي كردند كه از زنانشان انتظار كاري نداشته باشند و اگر كار كردند، محبت كرده اند، البته به دخترها نيز توصيه مي كردند كه كار كنند.
كمك در آشپزخانه
خانم دباغ نقل مي كند: روزي برحسب اتفاق تعداد ميهمانان منزل امام زياد شد، پس از صرف غذا ظرفها را جمع كردم و به آشپزخانه بردم. با زهرا- دختر آقاي اشراقي- آماده شديم كه ظرفها را بشوييم. اما ديدم كه خود امام هم بلافاصله به آشپزخانه آمده اند. از زهرا پرسيدم: «حاج آقا چرا به آشپزخانه آمدند؟! و حق داشتم كه تعجب كنم، زيرا وقت وضو نبود؛ اما امام آستينهايشان را بالا زدند و فرمودند: چون ظرفهاي امروز زياد است آمده ام كمكتان كنم.
بدنم شروع به لرزيدن كرد. خدايا چه مي بينم! به زهرا گفتم تو را به خدا از امام خواهش كنيد كه ايشان تشريف ببرند. خود ما ظرفها را مي شوييم. (همان، ص173)
انسان بايد خودكفا باشد
دختر حضرت امام خانم فريده مصطفوي نقل مي كند: امام هميشه در كارهاي منزل كمك مي كردند و به ما نيز مي گفتند: كمك از بهشت آمده است.
مثلا خودشان چاي مي ريختند. حتي وقتي ليوان آبي مي خواستند، به كسي دستور نمي دادند، بلكه خودشان به آشپزخانه مي رفتند و ليوان را آب مي كردند. مي گفتيم كه: «چرا به ما نگفتيد» امام مي گفتند: خودم بايد كار كنم.
در جمع نشسته بوديم، مي ديديم كه آقا دارند به طرف آشپزخانه مي روند. از ايشان سؤال مي كرديم، مي گفتند: مي روم آب بخورم.
مي گفتيم: «به ما بگوييد تا برايتان آب بياوريم.» مي گفتند: مگر خودم نمي توانم اين كار را انجام بدهم؟ بعد با خنده مي گفتند: انسان بايد خودكفا باشد. (همان، ص 103)
در زندگي تان گذشت داشته باشيد
مرحوم دكتر محمود بروجردي، داماد حضرت امام نقل مي كند: خاطراتي از حضور امام در مراسم عقد و ازدواج دارم. امام هميشه نائب يا وكيل زن مي شدند. آن روزي كه اين افتخار نصيب من شد كه با اين بيت شريف وصلت كنم، ايشان در منزل حاج آقا مصطفي تشريف داشتند. آيت الله حاج علي آقا صافي (اخوي آيت الله حاج آقا لطف الله صافي، عضو سابق فقهاي شوراي نگهبان) نماينده من شدند و خطبه عقد را خواندند. من هم آن طرف اتاق، تقريبا رو به رويشان نشسته بودم. بعد ايشان دعا كردند. در مراسم عقد دخترم هم در خدمت امام بوديم، ايشان خيلي دعا كردند. هم براي دخترم و هم براي دامادم يكي از مسائلي كه ايشان خيلي در نصايحشان مي فرمودند، اين بود كه توكل به خدا و در زندگي گذشت داشته باشند. زن و شوهر ممكن است با هم اختلاف داشته باشند. اگر هر دو يك سنگ باشند و هيچ كس از موضع خودش عدول نكند، هميشه اين اختلاف باقي خواهد ماند. ولي اگر يكي كوتاه بيايد، ديگري اصلاح خواهد شد توكل كردن به خدا، هم براي جهان مادي است و هم براي آن دنيا (دنياي معنوي). وقتي انسان به خدا توكل كرد، همه چيزش بر آن مبنا استوار خواهد شد.
مسئله اي كه امام(ره) خيلي بر آن تاكيد داشتند و حساسيت زيادي در مورد آن به خرج مي دادند نماز اول وقت بود. اين را پدرم هم نقل مي كردند كه ايشان از همان نوجواني و جواني، اول وقت به نماز مي ايستادند. (همان، ص 161-162)
باهم رفيق باشيد
خانم فريده مصطفوي، دختر حضرت امام، نقل مي كند: برخورد امام با دامادها و عروس هايشان خيلي محترمانه و دوستانه بود. منتها چون دامادها به همه اهل منزل محرم نيستند، با رفت و آمد زياد داماد موافق نبودند. از اين جهت هميشه با دامادها فاصله داشتند، زيرا در مسئله محرم و نامحرم سختگير بودند. در ابتداي عقد نصيحت مي كردند كه سعي كنيد با هم رفيق باشيد. اگر مرد هستي در بيرون از خانه مسئله داري. وقتي به خانه مي آيي ناراحتي هايت را پشت دربگذار و سعي كن با لطف و مهرباني داخل خانه شوي. به عروس خانم ها هم مي فرمودند: تو هم ممكن است در خانه خيلي كار كرده و خسته باشي ولي نبايد خستگي خودت را به شوهرت منتقل كني. به استقبالش برو و زندگي گرمي را براي خودتان درست كنيد. (همان، ص 106)
هم عقد مي گرفتند و هم عروسي
خانم فريده مصطفوي دختر حضرت امام نقل مي كند: در مورد مراسم ازدواج فرزندانشان هم عقد مي گرفتند و هم عروسي، منتها خيلي مختصر و معمولي نسبت به نوه هايشان چون بعد از انقلاب بود خيلي ساده برگزار مي كردند، البته جهيزيه به دخترهايشان مي دادند ولي جهيزيه اي خيلي معمولي يعني يك فرش معمولي، دو دست رختخواب و مختصري وسايل ديگر كه آن زمان هم اين قدرها جهاز مرسوم نبود.
مقيد بودند كه دختر بايد مهريه داشته باشد آن هم به حد متعارف يك خانواده معمولي، از اين جهت دخترهايشان هم مهريه داشتند و هم مقداري جهيزيه. (همان، ص 107)
¤¤¤
من نگفتم آينه و شمعدان براي عروس نخريد
بعد از انقلاب نخستين نوه امام كه ازدواج كرد دختر خود من بود. اين قدر آقا سفارش كرده بودند كه ساده باشد، تجملاتي نباشد كه دو سه روز قبل از اين كه عقد باشد مادرم به من گفت: آخر شما نمي خواهيد خريد كنيد. آينه و شمعدان بخريد. خانم حرفي نزدند. من هم ديگر حرفي نزدم. بعد خانم برادرم وارد شد چون خواهر داماد بود، مادرم به او گفتند: شما چه وقت مي خواهيد براي عروس چيزي بخريد. ايشان گفتند كه امام گفته اند اين كار را نكنيد. مادرم چيزي جواب ندادند. بعد كه سفره پهن شد همه دور هم بوديم خانم امام از ايشان پرسيدند كه شما سفارش فرموديد: آينه و شمعدان نخرند؟ شگون عروس به آينه است. امام گفتند. من نگفتم آيينه نخريد ولي مي گويم ساده باشد.
يعني آن قدر سفارش شده بود كه خواهر داماد فكر كرده بود حتي بايد آينه هم نخرند. (روزنامه ايران، شماره 1343، زهرا مصطفوي)
¤¤¤
به مهريه توجه خاصي داشتند
امام به مهريه توجه خاصي داشت و اعتقادشان بر اين بود كه دختر حتما بايد مهريه داشته باشد. اگر كسي براي عقد نزد ايشان مي آمد و مهريه را مثلا يك جلد كلام ا... مجيد ذكر مي كرد، قبول مي كردند ولي مي گفتند كه چيزي را به عنوان مهريه تعيين كنند.
در مورد تعيين مهريه نيز به عرف توجه مي كردند. عقيده امام اين بود كه بايد به حد دختر، خانواده اش و ملاكي كه آنان در نظر دارند، توجه كرد. با وجود اين به ساير تشريفات ازدواج اعتقادي نداشتند. (پا به پاي آفتاب، ج 1، ص 169، فاطمه طباطبايي)

 



خوشه هاي معرفت از خرمن بهجت دلها

آنچه در پي مي آيد بخشي از رهنمودها و توصيه هاي اخلاقي حضرت آيت الله بهجت است كه از منابع مختلف انتخاب شده و توسط دفتر معظم له در اختيار روزنامه قرارگرفته است. اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
- اگر مساله امام شناسي بالا رود، خداشناسي هم بالا مي رود، زيرا چه آيتي بالاتر از امام (عليه السلام)؟! امام آيينه اي است كه حقيقت تمام عالم را نشان مي دهد. [در محضر بهجت: 1/41]
- هر بلايي كه به ما مي رسد، در اثر دوري از اهل بيت (عليهم السلام) و روايات ماثوره از ايشان است. [همان: 1/274]
-توفيق زيارت، ربطي به داشتن پول ندارد.[ همان: 1/329]
-از محبت اهل بيت (عليهم السلام) نبايد دست برداشت، همه چيز توي محبت است، اگر چيزي داريم از محبت است. [به سوي محبوب:122]يكي از كرامتهاي شيعه، قبور و مزارهاي امامزادگان است، لذا نبايد از زيارت آنها غافل باشيم و خود را اختياراً محروم سازيم![در محضر بهجت:2/55]
- اهم آداب زيارت اين است كه بدانيم: بين حيات معصومين (عليهم السلام) و مماتشان، هيچ فرقي وجود ندارد![برگي از دفتر آفتاب: 140]
-زيارت مشاهد مشرفه، به منزله ملاقات آنها و ديدار حضرت غايب (عج) است. آنها در هر جا حاضر و ناظرند. [در محضر بهجت: 2/400]
-بكاء بر مصائب اهل البيت (عليهم السلام) و به خصوص سيدالشهداء (عليه السلام) شايد از آن قبيل مستحباتي باشد كه مستحبي افضل از آن نيست! (بكاء من خشيه الله: گريه از ترس خداوند)، آن هم همين جور است، شايد افضل از آن نباشد! [نكته هاي ناب:63]
-محبت صادقانه اين است كه محبت مخالف در آن نباشد. هر كس به هر كدام از اين چهارده معصوم (عليهم السلام) محبت داشته باشد، كارش تمام است. فقط شرطش اين است كه محبتش راست باشد[همان:74]
- به هر اندازه از بيانات اهل بيت (عليهم السلام) دور باشيم، از خود ايشان دوريم.[همان]
-لازم نيست كه انسان در پي اين باشد كه به خدمت حضرت ولي عصر(عج) تشرف حاصل كند؛ بلكه شايد خواندن دو ركعت نماز، سپس توسل به ائمه (عليهم السلام) بهتر از تشرف باشد. [در محضرت بهجت:1/187]
-دعاي تعجيل فرج، دواي دردهاي ما است. [همان: 1/363]
-انتظار ظهور و فرج امام زمان(عج)، با اذيت دوستان آن حضرت، سازگار نيست! [در محضر بهجت: 2/366]
-چه قدر حضرت[امام زمان (عليه السلام) ]مهربان است به كساني كه اسمش را مي برند و صدايش مي زنند و از او استغاثه مي كنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان تر است! [همان]
- مهم تر از دعا براي تعجيل فرج حضرت مهدي(عج)، دعا براي بقاي ايمان و ثبات قدم در عقيده و عدم انكار حضرت تا ظهور او مي باشد. [در محضر بهجت:2/101]
-افسوس كه همه براي برآورده شدن حاجت شخصي خود به مسجد جمكران مي روند، و نمي دانند كه خود آن حضرت چه التماس دعايي از آنها دارد كه براي تعجيل فرج او دعا كنند! [ همان: 2/118]
- قلبها از ايمان و نور معرفت خشكيده است. قلب آباد به ايمان و ياد خدا پيدا كنيد، تا براي شما امضا كنيم كه امام زمان (عج) آن جا هست! [همان: 2/179]
- اگر به قطعيات و يقينيات دين عمل كنيم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پي مي بريم كه از كدام يك از كارهايي كه كرده ايم قطعاً حضرت امام زمان (عج) از ما راضي است؛ و از چه كارهايمان قطعاً ناراضي است.[ همان: 2/250]
-به طور يقين دعا در امر تعجيل فرج آن حضرت، مؤثر است، اما نه لقلقه. [ همان: 2/324]
- تا رابطه ما با ولي امر، امام زمان (عج) قوي نشود، كار ما درست نخواهد شد. و قوت رابطه ما با ولي امر (عج) هم در اصلاح نفس است. [ فيضي از وراي سكوت: 65]
- روايت دارد كه در آخر الزمان همه هلاك مي شوند به جز كسي كه براي فرج دعا مي كند. گويا همين دعا براي فرج، يك اميدواري است و يك ارتباط روحي با صاحب دعا است. همين، مرتبه اي از فرج است. [ گوهرهاي حكيمانه: 115]
-حضرت صاحب (عج) در دل هر شيعه اي يك مسجد دارد! [ نكته هاي ناب: 90]
- نماز، بالاترين وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است... نماز براي خضوع و خشوع جعل شده است با همه مراتب خضوع و خشوع، [ در محضر بهجت: 1/222]
- نماز، جامي است از الذ لذايد [ لذت بخش ترين لذتها] كه چنين خمري خوشگوار در عالم وجود نيست! [ همان]
- نماز، اعظم مظاهر عبوديت است كه در آن، توجه به حق مي شود. [ همان: 2/377]
- قرب، مراتبي دارد و بالاترين آنها لقاء است. و هر مرتبه از مراتب قرب را مقربي است كه بالاترين آنها نماز است. [ نكته هاي ناب: 78]
- شايد حكمت تكرار نماز - علاوه بر تثبيت - سير باشد؛ به اين نحو كه هر نمازي از نماز قبلي بهتر و نماز قبلي زمينه ساز نماز بعدي باشد. [ نكته هاي ناب: 81]
- تحصيل حضور قلب به اين مي شود كه در اوقات غفلت به خود فشار نياورد؛ و در اوقات حضور، اختياراً آن را از دست ندهد. [ به سوي محبوب: 62]
- اصلاح نماز، مستلزم اصلاح ظاهرو باطن و دوري از منكرات ظاهريه و باطنيه است. و از راههاي اصلاح نماز، توسل جدي در حال شروع به نماز به حضرت ولي عصر (عج) است. [ همان: 64]
- گوي سبقت را نماز شب خوانها ربودند مخفيانه [ همت: 68]
- سؤال:در نماز شب و سحرخيزي، قدري كسل هستم، لطفا راهنمايي فرماييد؟ جواب: بسمه تعالي، كسالت در نماز شب به اين رفع مي شود كه بنا بگذاريد هرشبي كه موفق (به خواندن آن نشديد)، قضاي آن را به جا آوريد. (به سوي محبوب:77)
- اين احساس لذت در نماز، يك سري مقدمات خارج از نماز دارد و يك سري مقدمات در خود نماز. آن چه پيش از نماز و در خارج از نماز بايد مورد ملاحظه باشد و عمل شود اين است كه:انسان گناه نكند و قلب را سياه و دل را تيره نكند. و معصيت، روح را مكدر مي كند و نورانيت دل را مي برد. و در هنگام خود نماز نيز انسان بايد زنجير و سيمي دور خود بكشد تا غيرخدا داخل نشود يعني فكرش را از غيرخدا منصرف كند. (برگي از دفتر آفتاب: 133)
- يكي از عوامل حضور قلب اين است كه در تمام بيست وچهار ساعت، بايد حواس (باصره، سامعه و...) خود را كنترل كنيم؛ زيرا براي تحصيل حضور قلب، بايد مقدماتي را فراهم كرد! بايد در طول روز، گوش، چشم و همچنين ساير اعضا و جوارح خود را كنترل كنيم (همان)
- اگر بدانيم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت و در رأس آنها نماز است كه به واسطه خضوع و خشوع و آن هم به اعراض از لغو محقق مي شود، كار تمام است! (برگي از دفتر آفتاب: 139)
- سجده، غايت خضوع است؛ يعني ما هيچ و درپيش تو خاك هستيم. (فيضي از وراي سكوت 77)
- سؤال براي اين كه در انجام فرمان الهي مخصوصا نماز با خشوع باشيم، چه كنيم؟ جواب: در اول نماز، توسل حقيقي به امام زمان(عج) كردن كه عمل را با تماميت مطلقه (به طور كامل) انجام بدهيد. (به سوي محبوب 63)
- ذكر الله كه حدي ندارد، اعم از ذكر قلبي و لساني، بلكه اعم از ذكر بدني است. چون تمام طاعات و همه آن چه مرضي خدا است، ذكر الله است. (درمحضر بهجت 1/7)
- معيار اصلي، نماز است. اين نماز، بالاترين ذكر است، شيرين ترين ذكر است، برترين چيز است... همه چيز تابع نماز است؛ بايد سعي كنيم اين نماز را حسابي درستش كنيم. بالاخره محك، نماز است! (در خلوت عارفان 103)
- ذكر خدا درحال نماز، بهترين ذكر است؛ چون نماز به منزله كعبه است و نمازگزار در كعبه و حرم امن الهي داخل شده و بنا گذاشته است كه از باب تكبير، داخل و از باب تسليم، خارج شود. (نكته هاي ناب 84)
- اگر كسي اهليت داشته باشد يعني طالب معرفت باشد و در طلب، جديت و خلوص داشته باشد، در و ديوار به اذن الله معلمش خواهند بود! (در محضر بهجت 1/22)

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14