عمليات تازه كارها (يادداشت روز)

تازه ترين گزارش يوكيا آمانو درباره برنامه هسته اي ايران حاوي هيچ اطلاعات ويژه اي نيست اما رويكرد يوكيا آمانو مدير كل ژاپني الاصل و در واقع آمريكايي اين نهاد بين المللي را كاملا آشكار مي كند. آمانو پيش از انتشار اين گزارش هم درباره برنامه هسته اي ايران و هم درباره برنامه هسته اي سوريه ماموريتي از جانب آمريكا دريافت كرده بود كه مي توان ديد مانند يك شاگرد خوب (همانطور كه در اسناد ويكي ليكس به آمريكايي ها قول داده بود) سعي كرده در اين گزارش آن ماموريت ها را انجام بدهد اما اولا به دليل عدم مهارت فاحش (كه در مقايسه با البرادعي كاملا آزاردهنده است) و ثانيا به اين دليل كه واقعيت هاي عيني كاملا در تعارض با ماموريت هاي واگذار شده قرار دارد، كار خود را با حداكثر بي سليقگي انجام داده است.
درباره ايران، ماموريت آمانو همانطور كه « جرج جان » خبرنگار محبوب آقاي آمانو دو هفته پيش از وين گزارش داد ماموريت او اين بود كه پرونده را تا حداكثر مقدار ممكن «ويژه نمايي» كند. آمريكايي ها اكنون و پس از 6 ماه از تحولات منطقه كاملا دريافته اند كه بازنده بزرگ اين تحولات خواهند بود و ايران در راس فهرست بازيگراني است كه از تغييرات ژئوپلتيكي ايجاد شده سود مي برد. اين در زمره بديهيات است كه آمريكايي ها در فكر تدوين پروژه هايي باشند كه يا ايران را به طور كامل از تحولات منطقه غافل كند و يا اينكه لااقل آن را ولو اندكي از تمركز روي اين تحولات بازدارد. ظرف 4 ماه گذشته 5 مورد از اين پروژه ها اجرا شده و همه ناكام مانده است. مورد اول در 25 بهمن 1389 اجرا شد زماني كه آمريكايي ها تصور مي كردند با راه اندازي يك ناآرامي خياباني در تهران مي توانند به تعبير خودشان سياهچاله اي ايجاد كنند كه كل تحولات منطقه را ببلعد. نه فقط اين سياهچاله ايجاد نشد بلكه خبط روز 25 بهمن باعث شد آمريكايي ها بزرگترين سرمايه هاي خود در ايران را كه 20 سال براي پرورش آنها زحمت كشيده بودند به يكباره از دست بدهند. مورد دوم، در 14 مارس رخ داد زماني كه آمريكايي ها تلاش كردند با ايجاد بحران در لبنان و در تنگنا قرار دادن حزب الله از صرف انرژي محور مقاومت براي اثرگذاري در تحولات منطقه جلوگيري كنند. اين پروژه هم به دليل قدرت سياسي و نظامي بلامعارض حزب الله در لبنان ناكام ماند و سقوط دولت حريري به عنوان تنها سرمايه آمريكا در لبنان ضربه اي چنان كاري به راهبرد منطقه اي آمريكا وارد آورد كه هنوز هم اثرات آن باقي است. مورد سوم در سوريه رخ داد. آمريكايي ها با اين تحليل كه به هم ريختن سوريه انسجام ذهني ايران در كنترل تحولات منطقه را زايل خواهند كرد به كمك دولت سعودي همه سعي خود را كردند تا يك ناآرامي وسيع و حتي المقدور خشن در اين كشور ايجاد كنند. علاوه بر اين، تحليل مشترك سيا و موساد كه كدهاي روشني براي آن وجود دارد اين بود كه سوريه تنها كشوري است كه ناآرامي ها در آن اگر موفق شود مي تواند به ايران هم سرايت كند. اگرچه سوريه در اين مسير متحمل سختي هاي زيادي شد اما اكنون همه ناظران به اين باور رسيده اند كه دولت اسد به پشتوانه اكثريتي كه همچنان از آن حمايت مي كنند قادر به كنترل اين توطئه پيچيده خواهد بود و تنها نتيجه اي كه آمريكايي از توطئه عليه سوريه خواهند گرفت اين است كه دمشق از اين به بعد يك عضو پاي كارتر و مصمم تر در محور مقاومت خواهد بودكه يك بار ديگر در عرصه اي دشوار آزمون پس داده و دوست و دشمن خود را شناخته است. پروژه چهارم در ايران كليد خورد زماني كه تحركاتي مشكوك مبني بر آمريكايي جلوه دادن تحولات منطقه يا ايجاد بحران هاي سياست داخلي آغاز شد. اين تحركات هم كه با اطمينان مي توان گفت مهم ترين هدف آن منفعل كردن ايران در قبال خيزش هاي منطقه بود اكنون كم و بيش كنترل شده است. مورد پنج گزارش آمانوست و تلاش واضحي كه مي توان در آن ديد براي تبديل كردن برخي از بخش هاي تمام شده اين پرونده به مسئله اي جديد به اين اميد كه ايران در قبال تحولات منطقه لااقل اندكي محافظه كارانه تر رفتار كند. پس تا آنجا كه به ايران مربوط است گزارش ماه مه 2011 آمانو را بايد در چنين بستري تحليل كرد.
اما در مورد سوريه ماموريتي كه بر عهده آمانو گذاشته شده بود اين بود كه با فراهم آوردن مقدمات ارجاع پرونده اين كشور به شوراي امنيت زمينه اعمال فشار بيشتر به اين كشور فراهم شود. راهبرد آمريكا در قبال سوريه از ابتدا اين بود كه با ضعيف كردن دولت اسد درباره تحولات منطقه بويژه همكاري با ايران در محور مقاومت از آن امتياز بگيرند. دقيقا به همين دليل بود كه رژيم سعودي ظرف 3 ماه گذشته بيش از يك ميليارد دلار براي تقويت درگيري ها در دمشق هزينه كرده است. پس از 3 ماه اكنون آمريكايي ها به اين نتيجه رسيده اند كه احتمال از مسير ناآرامي هاي خياباني قادر به تضعيف اسد به آن ميزان كه لازم مي دانند نخواهند بود و لذا تصميم گرفته اند مسير شوراي امنيت را هم به مسير ناآرامي و اغتشاش اضافه كنند. همين هفته پيش بود كه وال استريت ژورنال گزارش داد آمريكايي ها با اين تحليل به آمانو ماموريت داده اند بدون اينكه اطلاعات جديد در اختيار داشته باشد در گزارش ماه مه خود درباره برنامه هسته اي سوريه اعلام كند كه تاسيسات ديرالزور كه اسراييل آن را در سال 2008 بمباران كرد يك راكتور هسته اي در حال ساخت بوده است و اين اتفاقي است كه در گزارش امروز آمانو در باره سوريه رخ داده است. به عبارت بهتر، فقط به اين دليل كه آمريكايي ها اكنون در منطقه گرفتار تنگنا شده اند و به تضعيف بيشتر سوريه نياز دارند آمانو موظف شده رسما ارزيابي هاي قبلي خود را تغيير بدهد و درباره ماهيت تاسيسات ديرالزور دروغ بگويد. در گزارش هاي قبلي آمانو آمده بود ساختماني كه توسط اسراييل بمباران شده ظاهري شبيه يك راكتور دارد اما آژانس هرگز ادعا نكرده بود كه اين تاسيسات واقعا يك راكتور هسته اي اعلام نشده بوده است؛ اما در گزارش امروز آمانو نوشته است كه اين تاسيسات يك راكتور بوده است. سوال اين است: در حالي كه آژانس خود به صراحت مي گويد از سال 2008 به اين سو هيچ دسترسي به تاسيسات ديرالزور (الكبار) نداشته و اطلاعات تازه اي هم درباره آن دريافت نكرده چطور به يكباره ارزيابي خود را تغيير داده و ادعا مي كند كه ديرالزور يك راكتور هسته اي بوده است؟! آيا اين معنايي جز اين دارد كه آمانو آژانس را به شعبه وزارت خارجه آمريكا تبديل كرده و ارزيابي هاي فني وحقوقي خود را به جاي آنكه به كار بازرسان مستند كند (همانطور كه اساسنامه آژانس او را موظف كرده) بر اساس سياست ها و نيازهاي منطقه اي و بين المللي آمريكا تنظيم مي نمايد؟!
با در نظر داشتن آنچه تا اينجا گفته شد، تذكر يك نكته درباره گزارش مه 2011 ضروري است:
وظيفه مدير كل اين است كه در گزارش هاي نوبه اي خود واقعيت هاي جديد را كه در فاصله گزارش قبلي تا اين گزارش رخ داده گزارش كند. يك نظر اجمالي به گزارش ماه مه كافي است تا آشكار شود كه اين گزارش حاوي هيچ واقعيت جديدي درباره برنامه هسته اي ايران نيست. مدير كل در بخش هايي از گزارش كه به مسائل فني اختصاص دارد يا مشخصات فني كلي برنامه ايران را ذكر مي كند كه پيش از اين هم بارها دقيقا به همين شكل گفته شده و يا اينكه استمرار روند توليد مواد 5/3 و 20 درصد در ايران را گزارش مي كند كه آن هم جز اينكه نشان دهد مجموعه عمليات اطلاعاتي (ترور، عمليات سايبري و تحريم) آمريكا براي كند كردن روند غني سازي در ايران هيچ تاثيري نداشته و غني سازي ايران با آهنگ مستمر و با ثبات در حال پيش روي است واجد نكته جديدي نيست. در بخش حقوقي آقاي آمانو چشم بسته غيب گفته است يعني اينكه دائما سعي كرده ثابت كند ايران قطعنامه هاي شوراي امنيت را اجرا نمي كند در حالي كه اين چيزي نيست كه براي اثبات آن نياز به اين همه تشريفات باشد چرا كه ايران خود قبلا و با صداي بلند بارها گفته است كه قطعنامه هاي شوراي امنيت را غير قانوني مي داند و آنها را اجرا نخواهد كرد.
حتي در مورد مطالعات ادعايي هم آمانو ادعا مي كند از 25 فوريه به اين طرف (زمان انتشار گزارش قبلي) اطلاعات جديدي درباره آن دريافت كرده باز هم وقتي در گزارش دقيق مي شويم روشن است كه آمانو هيچ حرف جديدي نزده و مجموعه پاراگرف هايي كه درباره اين موضوع نوشته عينا همان چيزهايي است كه در سال 2007 هم نوشته بود. اگر اطلاعات جديدي وجود دارد چرا در گزارش نيامده است؟ به ياد بياوريد كه در ماجراي شهرام اميري تكنسين ربوده شده ايراني همه تلاش ها اين بود كه آمريكايي ها مي خواستند يك لپ تاپ جعلي را به او تحميل كنند كه آن را از ايران با خود به آمريكا برده است. آمانو در گزارش خود در اين باره هيچ نگفته است كه آيا اطلاعات جديدي كه مي گويد در اختيار دارد از جنس همان چيزهايي است كه مي خواستند به اميري تحميل كنند؟ آمانو كه كاملا روشن است ماموريت دارد دائما تكرار كند خواهان بحث با ايران درباره مطالعات ادعايي است و حتي نامه اي هم در اين باره به دكتر عباسي رييس سازمان انرژي اتمي نوشته در گزارش خود -بر خلاف گزارش قبلي!- ذكري از مداليته توافق شده بين ايران و آژانس در اوت 2007 هم نمي كند. در آن زمان البرادعي نتوانست اجراي مداليته باايران را كامل كند به اين دليل كه آمريكايي ها به او اجازه ندادند جعلياتي را كه نامش را سند گذاشته بودند به ايران نشان بدهد. حالا آقاي آمانو هم نگفته است كه وقتي دم از مذاكره با ايران درباره مطالعات ادعايي مي زند آيا از بزرگترهاي خود درباره ارائه مستندات به ايران اجازه گرفته است يا اينكه بناست او را هم مانند البرادعي سكه يك پول كنند؟!
درباره گزارش مه 2011 اهداف از محتوا مهم تر است. هدف آمريكايي ها ايجاد دردسر براي ايران است اما معلوم است ايده كارآمدي براي محقق كردن اين هدف ندارند. بايد صبر كرد و منتظر ماه هاي آينده ماند.
مهدي محمدي

پيشرفت با وجود تحريم ها نكته كليدي گزارش جديد آژانس درباره ايران

يوكيا آمانو در تازه ترين گزارش خود درباره برنامه هسته اي ايران بي آنكه قادر به انجام ماموريت محوله از جانب امريكا يعني ويژه سازي پرونده ايران بشود، به ناچار و براي چند دهمين بار اعتراف كرد كه برنامه هسته اي ايران ضمن پيشرفت هاي چشمگير به طور كامل تحت نظارت آژانس است.
اطلاعات كليدي موجود در گزارش جديد آمانو كه روز چهارشنبه 4 خرداد 1390 (24 مه 2011) منتشر شد چنين است:
1- در پ 8 مي گويد تا 14 مه 2011 ، 35 مجموعه برابر با 5740 ماشين در نطنز گازدهي مي شد. اين يعني بيش از نيمي از ماشين ها درنطنز فعال است.
2- در پ 8 مي گويد دو مجموعه 174 تايي از ماشين ها هم نصب شده است كه نشان مي دهد در نطنز بازطراحي هاي فني در دست انجام است.
3- تا 13 مه 2011 ، 4150 كيلو گرم اورانيوم كم غني شده توليد شده است. تمام اين توليد تحت نظارت آژانس است.
4- از 15 فوريه 2010 تا 21 مه 2011 ، 7/56 كيلوگرم اورانيوم 20 درصد توليد شده است.
5- در پ 17 مي گويد كه دو آبشار 164 تايي از ماشين هاي نسل دو و سه در حال نصب در نطنز است.
6- در پ 21 مي گويد كه در فردو هنوز هيچ ماشيني نصب نشده است در حالي كه گفته شده ايران تا تابستان غني سازي در فردو را آغاز خواهد كرد.
7- در پ 28 مي گويد كه راكتور اراك تا پايان 2013 راه اندازي خواهد شد.
8- در پ 31 مي گويد فرايند توليد سوخت اراك از 6 آوريل 2011 آغاز شده است. اين يكي از اخبار خوش هسته اي بود كه در 20 فروردين 1390 اعلام شد.
9- ايران از مارس 2004 تاكنون 371 تن UF6 توليد كرده است.
10- از 10 اوت 2009 ايران ديگر UF6 توليد نمي كند. علت اين موضوع قرار داشتن تاسيسات UCF در وضعيت تعمير و نگهداري است.
11- ايران هنوز نصب تجهيزات براي توليد سوخت راكتور تهران را آغاز نكرده است.
12- در پ 34 مي گويد در 6 مه آژانس نامه اي درباره مطالعات ادعايي به رييس سازمان انرژي اتمي ايران نوشته است اما هيچ اشاره اي به مداليته اوت 2007 نمي كند.
13- در پ 35 مي گويد از 25 فوريه يعني از زمان گزارش قبلي، اطلاعات جديدي درباره مطالعات ادعايي دريافت كرده است ولي به هيچ كدام از اين اطلاعات ومنبع آنها اشاره اي نمي كند.
14- در پ 39 مي گويد قلب بوشهر در 10 مه بحراني شده است.
روزنامه نيويورك تايمز در گزارشي در اين باره نوشت : بازرسان آژانس بين المللي انرژي هسته اي در يك گزارش 9 صفحه اي از پيشرفت ايران در زمينه هسته اي خبر دادند.
بازرسان آژانس بين المللي انرژي هسته اي در حالي كه از شكست ويروس كامپيوتري «استاكس نت» براي توقف برنامه هسته اي ايران و توليد ميله هاي سوختي در دو سال گذشته خبر دادند، در عين حال با تكرار ادعاهاي نخ نما شده گذشته مدعي استفاده از يك فناوري بسيار پيچيده با هدف ساخت سلاح هسته اي شدند.
در اين گزارش همچنين آمده است : ذخيره كلي اورانيوم با درصد غناي پايين از اوايل سال 2007 تاكنون به 4.1 تن رسيده است.
بر اساس اين گزارش، بازرسان آژانس در سفرهاي اخير خود به ايران متوجه شدند كه ميزان توليد ميله هاي سوختي و اورانيوم با درصد غناي پايين در تاسيسات نطنز افزايش يافته است.
اين گزارش در حالي منتشر مي شود كه اخيرا «رونالد برگس» رئيس آژانس اطلاعات دفاعي آمريكا اذعان كرده تحريم شوراي امنيت عليه برنامه هسته اي ايران، غني سازي اورانيوم اين كشور را متوقف نكرده است.
رونالد برگس تاكيد كرده است: تحريمهاي شوراي امنيت سازمان ملل عليه برنامه هسته اي ايران، عمليات رآكتور هسته اي آب سنگين اراك يا نصب سانتريفيوژهاي بيشتر در تاسيسات نطنز را كه مي تواند براي غني سازي اورانيوم مورد نياز باشد، كند نكرده است.
جمهوري اسلامي ايران همواره تاكيد كرده است برنامه هسته اي صلح آميز خود را بدون توجه به فشارها و اقدامات خصمانه و جوسازي غربي ها زير نظر آژانس بين المللي انرژي اتمي ادامه خواهد داد كه گزارشهاي مستمر آژانس نيز بر ماهيت مسالمت آميز فعاليتهاي هسته اي كشورمان و نبود انحراف در آن تاكيد كرده است.

دوم خرداد (گفت و شنود)

گفت: مگر سران فتنه و حاميان بيروني آنها از دوم خرداد 76 به عنوان نقطه آغاز جريان خود ياد نمي كردند؟ و مگر به آن افتخار نمي كردند؟!
گفتم: شركت چندين ميليوني مردم در انتخابات دوم خرداد 76 براي همه افتخارآميز است و نشانه اعتماد مردم به نظام بوده و هست.
گفت: ولي فتنه گران قصد داشتند اين اعتماد مردمي را به نفع دشمنان بيروني مصادره كنند كه نتوانستند.
گفتم: البته كه نتوانستند، خب! حالا منظورت چيست؟
گفت: روز دوشنبه سالروز «دوم خرداد» بود ولي هيچيك از روزنامه ها و سايت هاي مدعي اصلاحات حتي يك كلمه هم درباره آن ننوشتند. چرا؟!
گفتم: به مرگ جبهه مدعي اصلاحات و فتنه 88 اعتراف كرده اند.
گفت: البته چند نفر از كاربران سايت هاي ضد انقلابي «بالاترين» و «فيس بوك» نوشته اند؛ نشانه هايي از مرگ جنبش سبز(!!) ديده بوديم اما فكر نمي كرديم به جاي صعود، اينطوري سقوط كند.
گفتم: شاعري براي خواندن شعرش پشت تريبون رفت و خواند «با شور و نشاط خواهم آمد» ولي بقيه بيت ها يادش رفت و همين نيم بيت را چند بار تكرار كرد كه ناگهان پايش به پايه ميز گرفت و روي سر يكي از حاضران سقوط كرد. با ناله به طرف گفت؛ آقا ببخشيد. معذرت مي خواهم و يارو گفت؛ اختيار داريد! شما چند بار گفتيد كه «خواهم آمد» اما من متوجه نشدم كه قرار است با كله روي زمين بيائيد!!

نشانه هاي خيزش اسلامي در منطقه نمايان شد
اولين ديدار و گفت وگوي وزراي خارجه ايران و مصر

اولين ديدار و گفت وگوي وزراي خارجه ايران و مصر در حاشيه شانزدهمين اجلاس وزراي جنبش عدم تعهد در بالي اندونزي برگزار شد.
علي اكبر صالحي و نبيل العربي وزراي امور خارجه جمهوري اسلامي ايران و مصر روز گذشته (چهارشنبه) در حاشيه شانزدهمين اجلاس وزراي جنبش عدم تعهد (نم) در بالي اندونزي راههاي بهبود روابط دو جانبه را مورد بررسي و تبادل نظر قرار دادند.
تاكيد بر تداوم رايزني ها و بحث بر سر مسائل منطقه اي از جمله مباحثي بود كه در ديدار وزراي خارجه دو كشور مطرح شد.
نشست وزيران جنبش عدم تعهد روز گذشته با حضور 118 عضو اين جنبش در جزيره بالي اندونزي شروع به كار كرده و تا 5 خرداد ادامه دارد و علي اكبر صالحي وزير خارجه كشورمان نيز ديدگاههاي جمهوري اسلامي ايران را در قالب يك سخنراني در اين نشست ارائه مي دهد.
وزير امور خارجه مصر به عنوان رئيس دوره اي جنبش غيرمتعهدها در اين نشست به سخنراني پرداخت.
نبيل العربي با انتقاد از عملكرد شوراي امنيت و اعطاي حق وتو به برخي از كشورها به مساله فلسطين اشاره كرد و گفت: اگرچه اين موضوع در سازمان ملل مطرح است اما كشورها تاكنون به هيچ توافقي در اين زمينه دست نيافته اند.
وي با اشاره به يكي از اهداف مبني بر خلع سلاح عمومي و عاري سازي خاورميانه از تسليحات هسته اي ادامه داد: متاسفانه تاكنون در اين باره اقداماتي انجام نگرفته است.
العربي با اشاره به مساله فلسطين اضافه كرد: آنها به دنبال دستيابي به يك كشور مستقل هستند. از مدت هاي گذشته هدف ما دستيابي به صلح بوده اما تاكنون نتوانسته ايم بدان دست يابيم. بر همين اساس بايد تمام تمركز و تلاش خود را براي دستيابي به صلح معطوف كنيم.
رئيس جمهور اندونزي هم در اين نشست گفت: من شكي ندارم كه اگر اين جنبش نبود تاريخ به صورت ديگري مي بود اما باز هم در برابر اين جنبش راهي طولاني وجود دارد. اگرچه اين جنبش با چالش هايي روبه رو است اما مي تواند از طريق همكاري هاي بين المللي به راه حل هايي دست يابد. مهم است كه جنبش غيرمتعهدها براساس اهداف خود حركت كند.
وي اضافه كرد: اكنون زمان ما براي پيشرفت و داشتن نگاهي رو به جلو است. اگر در زمان تشكيل اين جنبش تنها براي پاسخي براي غرب بود اكنون در قرن 21 مي تواند فعاليت خود را در جهت صلح و ثبات و توسعه دموكراسي گسترش دهد.
اهداف نشست غيرمتعهدها
يكي از اهداف اصلي اين نشست تصويب پيش نويس چشم انداز آينده جنبش و برنامه ريزي براي نقش آن در جامعه جهاني ظرف پنجاه سال آينده اعلام شده است.
قرار است در اين نشست پيش نويس سند نهايي نشست وزيران كه منبعث از اجلاس پانزدهم سران غيرمتعهدها است و توسط نمايندگان كشورها طي جلسات كارشناسي در دفتر هماهنگي جنبش در نيويورك تدوين شده است، به تصويب برسد.
اين سند مشتمل بر 604 بند در سه فصل است.
همچنين در اين نشست موضوع فلسطين و وضعيت فلسطينيان در سرزمين هاي اشغالي مورد بررسي قرار مي گيرد و دو بيانيه دراين باره منتشر مي شود.
با پايان گرفتن اين اجلاس رياست دوره اي آن از مصر به ايران منتقل شده و كشورمان در سال 2012 ميزباني و رياست اين اجلاس را برعهده خواهد داشت.

وزير اطلاعات خبر داد
جزئيات تازه از ماموريت جاسوسان دستگير شده سيا

وزير اطلاعات از پخش قريب الوقوع اعترافات بازداشت شدگان شبكه جاسوسي وابسته به سيا از صداوسيما خبر داد.
حجت الاسلام والمسلمين حيدر مصلحي روز چهارشنبه در حاشيه جلسه هيئت دولت در جمع خبرنگاران اظهار داشت: گزارشي از اقدامات شبكه جاسوسي وابسته به سيا از تلويزيون پخش شد و ان شاءالله به زودي بخشي از اعترافات اعضاي بازداشت شده اين شبكه نيز پخش خواهد شد و وضعيت آنها روشن مي شود.
به گزارش فارس، وي افزود: براساس اطلاعيه اي كه وزارت اطلاعات صادر كرد، تعداد 30 نفر در داخل كشور از اعضاي اين شبكه بازداشت شده اند و 42 افسر اطلاعاتي آمريكايي هم در كشورهاي مختلف شناسايي شدند و 5 نفر هم كه براي جذب عناصر داخلي در خارج تور مي انداختند، شناسايي شده اند.
وزير اطلاعات گفت: فعاليت هاي اين شبكه عمدتاً حوزه هاي هسته اي و مراكز حساس نفت و گاز و در حيطه وزارت نيرو بود و بخش عمده اي نيز به دنبال مجموعه هاي نرم افزاري تشكيلات ما بودند كه يكي از اهداف قابل توجه آنها خرابكاري بود.
مصلحي تصريح كرد: چون آنها در بحث فتنه سبز به جايي نرسيده بودند و متوجه شدند كه همكاري ملت و امامت و ولايت در مقابل آنها اجازه نمي دهد به اهدافشان برسند، به دنبال راه هاي خرابكارانه و سخت هستند.
وزير اطلاعات همچنين در پاسخ به سؤالي در خصوص برخورد با جريان انحرافي گفت كه وي مسئول اين موضوع نيست.
وي در عين حال در پاسخ به سؤال خبرنگاري كه گفت وزارت اطلاعات در گذشته برخورد با نحله ها و فرقه هاي انحرافي را در دستور كار داشته و پيگيري مي كرد، تاكيد كرد كه اين وزارتخانه همان طور كه قبلا در اين زمينه عمل كرده است، كار خود را انجام مي دهد.

وزير اطلاعات از پخش قريب الوقوع اعترافات بازداشت شدگ

توضيح يك نكته

در ستون نكته كيهان ديروز با عنوان «صافي ناصاف» مدرك تحصيلي شهيد بزرگوار محمدعلي رجائي ليسانس تلقي شده بود و حال آن كه ايشان فوق ليسانس «رياضي» بوده اند. بديهي است اين توضيح به استدلالي كه در مطلب مزبور آمده است لطمه اي وارد نمي كند.

مجرم كه قابل دفاع نيست! (خبر ويژه)

رئيس جمهور با انتقاد از انتشار برخي اخبار درباره واگذاري رانت در ارائه مجوز ساخت هتل گفت: به فردي براي ساخت هتل مجوز داده اند كه اين موضوع سند جرم شده در حالي كه در همه جاي دنيا براي ساخت هتل و تاسيسات زيربنايي تسهيلات داده و حمايت مي كنند تا گردشگري گسترش يابد اما عده اي عقب افتاده اين را جرم تلقي مي كنند كه اگر جرم است ما به آن افتخار مي كنيم.
احمدي نژاد كه در مراسم معارفه رئيس جديد سازمان ميراث فرهنگي و توديع حميد بقايي از رياست اين سازمان سخن مي گفت، ضمن تقدير از خدمات بقايي اظهار داشت: از زماني كه بقايي به نهاد آمده، سيبل شده. اين خاصيت نهاد يا عبور از ميراث فرهنگي است. تقاص بايد پس بدهد. البته قبل از ايشان هم اين اتفاق افتاد. انشاءالله خدمات ايشان در حوزه معاونت اجرايي و مسئوليت هاي گوناگون به ملت عزيز و اسلام عزيز ادامه پيدا مي كند. فرد خدومي كه زندگي اش را براي تعالي اين سرزمين و خدمت به ملت ايران و فرهنگ انقلاب اسلامي گذاشته از خدمات و تحول كم نظير ايشان تشكر مي كنم.
احمدي نژاد تاكيد كرد: بدانيد بنده به عنوان كوچكترين ملت ايران تا روزي كه هستم مدافع مستحكم، محكم و قاطع مجموع خدمات شما خواهم بود.
رئيس جمهور هر چند كه اشاره صريحي به ماجراي واگذاري مجوز ساخت هتل نكرد اما به نظر مي رسد با توجه به انتقادهاي چند هفته اخير از بقايي و مشايي، منظور ايشان همان پروژه 450 ميليارد توماني مجتمع تالارهاي كيش باشد. دفاع رئيس جمهور از بقايي در حالي است كه بقايي و اسفنديار رحيم مشايي به عنوان مسئولان امر حاضر نشده اند به اعتراض هاي مستند پاسخ دهند. صورت مسئله ماجرا اين است كه با پيگيري ها و اعمال نظرهاي آقايان مشايي و بقايي، پروژه 450 ميليارد توماني ياد شده به شركتي به نام فياك واگذار شده كه مديران آن شركت را دو سه روز قبل تر و با سرمايه يك ميليون توماني به ثبت رسانده و دو روز بعد هم چك 5 ميليارد توماني را دريافت كرده اند. اين واگذاري هم با رفتاري خلاف قانون و دور زدن قانون و بدون برگزاري مناقصه صورت گرفته است. بنابراين هم عملي غيرقانوني صورت گرفته و هم امتيازي بلامرجح و غيرقانوني به شركتي دو روزه! واگذار شده است. نام اين كار واگذاري رانت و جرم نيست، پس چيست؟ آيا نمي شود هتل و تاسيسات زيربنايي ساخت و در عين حال مرتكب قانون شكني و رانت دهي و اجحاف و حيف وميل بيت المال كه نقطه مقابل آرمان ها و زحمات طاقت فرساي دوران رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد بوده، نشد؟! آيا نام واگذاري پروژه اي هنگفت و اجحاف آلود از اين دست به يك فرد مقيم آمريكا- كه ظاهراً بعد از انتقادهاي اخير از كشور نيز خارج شده- حمايت از گسترش گردشگري است؟ و اساساً به جاي پاسخگويي مسئولان امر، چرا بايد حيثيت مردمي و انقلابي رئيس جمهور محترم در اين ميان خرج شود.
اسناد منتشره در زمينه دور زدن قانون و واگذاري پروژه مورد بحث يا واقعيت دارد كه در آن صورت آقايان مشايي و بقايي و نه شخص و جايگاه ديگر بايد پاسخگو باشند. و يا اينكه واقعيت ندارد كه خرج آن يك تكذيب سر راست و صريح و صادقانه است. گير ماجرا كجاست كه متهمان ماجرا سكوت كرده اند؟ آيا صاحبان شركت صوري و قلابي ياد شده با امثال هوشنگ اميراحمدي و شوراي ايرانيان كذايي هم ارتباطي دارند يا نه؟
اين نكته را نيز بايد يادآور شد همان گونه كه دفاع از مظلوم و حمايت مدير ارشد از حسن عملكرد زيردستان ستودني و عين مروت است، دفاع از متهمان تبعيض و قانون شكني و خيانت در امانت، ناپسند و خلاف مروت است. اين روند غلط پيش از اين در دولت هاي اصلاحات و سازندگي پيش آمد و پذيرفتني نيست كه تكرار شود.

شاه سگش را با خود برد اما هويدا را جا گذاشت (خبر ويژه)

بي وفايي طواغيت و ديكتاتورها به نوكران خود در طول تاريخ عبرت آموز است. سرنوشت اميرعباس هويدا نخست وزير رژيم پهلوي در اين باره عبرت آموز است.
اين روزها كه آمريكا و دولت هاي غربي نوكراني چون ديكتاتورهاي مصر و تونس را تنها گذاشته اند، اشاره به سرنوشت هويدا جالب توجه است.
اميرعباس هويدا به اعتبار چاكرمآبي بي اندازه و افراطي، به مدت 13 سال نخست وزير محمدرضا پهلوي بود. او همان كسي است كه در دوره صدارتش و با توطئه آمريكا و انگليس، بحرين از قلمرو ايران جدا شد.
عباس ميلاني از عناصر ضدانقلاب فراري كه كتابي در ستايش و تمجيدهاي نچسب نسبت به هويدا نوشته، اذعان مي كند كه براي شاه، سگش بيش از نخست وزير 13 ساله ارزش داشت. او در اين كتاب اعتراف مي كند: هشتم فروردين 58 بود. حدود شش ماه از آغاز دوران زندان هويدا مي گذشت. هفدهم آبان 1357، شاه به اميد تطميع موج فزاينده انقلاب، به بازداشت هويدا فرمان داد. اما آن موج، تطميع پذير نبود. ديري نپاييد كه در 26 دي ماه 1357 شاه و خاندان سلطنتي از ايران گريختند. اميد واقع بينانه بازگشتي هم در كار نبود. در عين اين كه بسياري از مايملك شخصي خويش، از جمله سگ سلطنتي را با هواپيما به همراه بردند، اما هويدا را كه به مدت سيزده سال نخست وزير معتمد شاه بود، در ايران واگذاشتند.
هويدا محاكمه و اعدام شد. اتفاق مشابهي در عراق افتاد و صدام پس از محاكمه اعدام گرديد. محمدرضا پهلوي هم اگرچه از پنجه ملت انقلابي ايران گريخت اما دست تقدير بر آن بود كه وي ماه هاي آخر زندگي خود را با فلاكت و در به دري بگذراند در حالي كه اربابان وي هيچكدام حاضر نبودند محمدرضا پهلوي را در خاك خود جاي بدهند. انورسادات ديكتاتور مصر تنها هم درد شاه مخلوع بود كه مدتي بعد به تير انتقام خالداسلامبولي به هلاكت رسيد.

قاتلان هزاران نفر از مردم ايران آن قدر مظلومند كه نگو! (خبر ويژه)

يك عضو گروهك ملي-مذهبي ضمن اذعان به خيانت ها و جنايت هاي سازمان منافقين، خواستار پناه دادن اعضاي اين سازمان از طرف كشورهاي غربي شد.
محمدرضا برقعي در پايگاه اينترنتي گويانيوز نوشت: شرايط موجود به گونه اي است كه دولت عراق مسلماً سازمان مجاهدين [منافقين] را از آن جا بيرون خواهد كرد. زيرا هيچ دليلي ندارد كه دولتي رابطه خود را با كشور همسايه اش- آن هم همسايه با نفوذش- به خطر بياندازد، آن هم براي جمعي كه براي آن جز ضرر هيچ ندارد. و هيچ مقامي و سازماني و قانوني هم با هيچ مجوزي به دولت عراق نمي تواند بگويد كه مجاهدين را اخراج نكند. آمريكا هم نمي تواند عراق را مجبور به قبول مجاهدين بكند. اين ضد انقلاب مقيم ويرجينياي آمريكا همچنين اعتراف مي كند: بازگرداندن اينها به ايران امكان پذير نيست زيرا خشم نسبت به مجاهدين تنها به خاطر عملكرد سياسي آنان، از جمله افشاگري هاي اين سازمان از سياست هاي انرژي هسته اي ايران، نيست. بلكه ترورهاي وسيع آنان در ايران قربانيان بسيار وسيعي داشته است، از مردم عادي گرفته تا پاسداران و مقامات حكومتي. تعداد اين قربانيان، بنا به گفته خود سازمان، رقمي بيش از 7 هزار نفر است. لذا كينه به سازمان از محدوده حكومت و حاميانش فراتر رفته، و حتي شامل جمع وسيعي از مخالفان حكومت هم مي شود. از سوي ديگر پذيرش اينان به صورت سازماني و يك جا از سوي هر كشوري يعني اعلام جنگ آن كشور با ايران؛ مخاطره سياسي بزرگي كه هيچ كشوري آن را به صلاح منافع ملي خود نمي داند.
برقعي در عين حال از كشورهاي مختلف غربي خواسته كه به تروريست ها به صورت فردي اقامت بدهند.
گروهك هاي التقاطي شبه مذهبي نظير نهضت آزادي ارتباط وثيقي با گروهك منافقين دارند و از سازمان منافقين به عنوان جريان متأثر از آموزه هاي التقاطي نهضت آزادي ياد مي شود. دلسوزي اعضاي اين گروهك هاي شبه مذهبي و مدعي ملي گرايي براي تروريست ها نشان مي دهد كه آنها با وجود اذعان به جنايت هاي منافقين، با آنها همذات پنداري مي كنند و نهايتاً از تروريست ها در برابر ملت ايران جانبداري مي كنند.

گزارش خوش خدمتي هاي برده آمريكايي به اربابان صهيونيست (خبر ويژه)

بررسي ادبيات سخنراني رئيس جمهور آمريكا در لابي ايپك نشان مي دهد كه وي تا چه حد به اين لابي صهيونيستي سرسپرده است.
وي سخنراني خود در جمع بزرگترين لابي طرفدار اسرائيل در آمريكا را كه 11 هزار صهيونيست در آن شركت داشتند، اين گونه آغاز كرد: «صبح به خير! رزي! از معرفي بسيار گرمت ممنونم. ولي بيشتر از آن به خاطر دوستي چندين ساله ات متشكرم. وقتي در شيكاگو بودم و تازه وارد سياست شده بودم، سراغ خيلي ها رفتم و با آنها مشورت كردم ولي رزي يكي از اولين آنها بود. پس از اين كه وارد سنا شدم، براي اولين بار به اسرائيل رفتم و رزي، تو در آن سفر مهم در سرزمين مقدس پا به پا كنار من بودي و مي خواهم از تو به خاطر اين دوستي با دوام و محكم و رهبري ات تشكر كنم. ديدن اين همه دوستان بزرگ در اينجا واقعا فوق العاده است. مي خواهم از اعضاي كنگره كه امروز در اينجا حضور دارند تشكر كنم كه براي حفظ روابط بين ايالات متحده آمريكا و اسرائيل بسيار تلاش مي كنند.
اوباما كه به خاطر طرح بازگشت اسرائيل به مرزهاي 7619 مورد انتقاد شديد صهيونيست ها قرار گرفته بود، اظهار داشت: «تعهد آمريكا براي تامين امنيت اسرائيل ريشه عميقي دارد. من آنجا را از نزديك ديده ام. وقتي با دستم «ديوار غربي» (ديوار ندبه) را لمس كردم و تسبيحم را بين سنگ هاي باستاني آن گذاشتم، به قرن هايي فكر كردم كه كودكان اسرائيلي در آرزوي بازگشت به سرزمين كهن خود بوده اند(!). از آنجايي كه ما چالش هايي را كه اسرائيل با آن رو به روست درك مي كنيم، من و دولتم امنيت اسرائيل را اولويت اول خود قرار داده ايم. به همين دليل است كه ما پيشرفته ترين فن آوري هاي خود را در دسترس متحدان اسرائيلي خود قرار مي دهيم و به همين جهت است كه ما علي رغم شرايط نامساعد اقتصادي، بودجه ارتش خارجي خود را به طور بي سابقه اي افزايش داده ايم كه شامل حمايت مضاعفي فراتر از كمك هاي نظامي معمول براي سيستم دفاع ضدموشكي «سپر آهنين» اسرائيل است. پس مطمئن باشيد و شك نكنيد كه ما به حفظ برتري نظامي اسرائيل پايبند خواهيم بود و آن را حفظ خواهيم كرد.
وي در اثبات بيشتر خوش خدمتي هاي خود به اسرائيل گفت: شما همچنين شاهد آن هستيد كه ما در تلاش خود براي عدم دست يابي ايران به سلاح هسته اي براي حفظ امنيت مشترك مان پايبند هستيم. ما اينجا در آمريكا شديدترين تحريم ها را عليه حكومت ايران اعمال كرده ايم. شما همچنين شاهد هستيد كه ما همچنان براي حفظ امنيت اسرائيل و خنثي كردن هرگونه تلاش براي نامشروع جلوه دادن اسرائيل عمل مي كنيم و به تعهداتمان پايبند هستيم. گفتم كه موجوديت اسرائيل نبايد مورد بحث باشد بنابراين وقتي در اجلاس دوربان احساسات ضداسرائيلي به وجود آمد، ما جلسه را ترك كرديم. در مقابل گزارش قاضي گلدستون با قدرت به دفاع از اسرائيل پرداختيم و برخي قطعنامه ها را در سازمان ملل وتو كرديم.
وي آنگاه درباره دعوت به مذاكرات سازش گفت: همه ما بايد با حقايقي روبرو شويم. تعداد فلسطيني هايي كه در كرانه باختري رود اردن زندگي مي كنند به سرعت در حال افزايش است و اين آمار افراد ساكن در مناطق اسرائيلي و مناطق فلسطيني نشين را از اساس تغيير مي دهد. همچنين نسل جديد اعراب در حال تغيير دادن وضع منطقه هستند و ديگر نمي توان صلح را با يكي دو رهبر عرب به صورت جعلي درست كرد... حركت در جهت منزوي كردن اسرائيل به طور بين المللي و انگيزه فلسطيني ها براي ترك مذاكرات در نبود يك روند صلح معتبر ادامه خواهد يافت تا سرعت بگيرد. براي ما كه بايد درمقابل فلسطيني ها، كشورهاي عربي و جامعه جهاني حربه اي داشته باشيم، مبناي مذاكرات بايد موفقيت را تداعي و به ذهن نزديك كند.
اوباما در اين سخنراني جالب توجه پس از عقب نشيني از سخنراني قبلي خود در وزارت خارجه آمريكا مجبور شد به صهيونيست هاي حاضر در جلسه بگويد «هيچ چيز جديد و بديعي در طرح من وجود نداشت»!
يادآور مي شود لابي صهيونيستي ايپك بيش از 001 هزار عضو دارد كه نوعاً از افراد متنفذ در هيئت حاكمه آمريكا (دولت و كنگره)، شركت هاي بزرگ و كارتل هاي رسانه اي هستند. به گزارش روزنامه هاآرتص، هاوارد كور رئيس ايپك (كميته روابط عمومي آمريكا و اسرائيل) گفته است: آمريكا بايد ميان اسرائيل و فلسطين يكي را انتخاب كند و رفتاري متفاوت و نه يكسان نسبت به اسرائيل و فلسطين داشته باشد نه اينكه با يك روش مشابه با دو طرف همكاري كند.
ميترا فرهمند خبرنگار صهيونيست راديو فردا كه در فلسطين اشغالي اقامت دارد درباره موضع گيري تند نتانياهو عليه اوباما كه باعث عقب نشيني رئيس جمهور آمريكا شد، گزارش داد؛ «نخست وزير اسرائيل شامگاه پنجشنبه با رسيدن به آمريكا در انتظار ديدار جمعه خود با اوباما نماند و در بيانيه اي از اين سخنان اوباما ابراز ناخشنودي كرد، زماني كه طرفين دقايقي در برابر دوربين ها نشستند، در حالي كه اوباما تلاش داشت بر نقاط اشتراك در مذاكرات انجام شده تأكيد بگذارد، نتانياهو چهار «نه» خود را به اوباما تكرار كرد و در مورد آن نيز توضيحاتي داد، كه رسانه هاي غربي آن را اقدامي خارج از عرف ديپلماتيك و دادن درس تاريخ از سوي ميهمان در اتاق كار ميزبان توصيف كردند».
خبرنگار صهيونيست مي افزايد: رئيس جمهور آمريكا در سخنراني خود در ايپك، يهوديان آمريكايي و ساير آمريكايي هاي حامي اسرائيل را با تأكيدهاي پي درپي درباره نيازهاي امنيتي اسرائيل، هماهنگي با اسرائيل در مورد مقابله با خطرات ناشي از ايران و دادن ساز و برگ نظامي جديد به اسرائيل و لزوم مقابله با حماس و حزب الله چنان هيجان زده كرد كه 11 هزار نفر حاضران ايپك ده ها بار و دقايق طولاني براي اوباما كف زدند. سران يهودي گفته بودند كه مي خواهند در حمايت از اوباما در انتخابات بعدي تجديدنظر كنند. اما همه سخناني كه پس از حضور اوباما در ايپك از سوي اين سران يهودي شنيده شد، در راستاي قدرداني از درك اوباما نسبت به نيازهاي اسرائيل بود. دقايقي پس از سخنراني اوباما در ايپك نيز، نخست وزير اسرائيل با صدور بيانيه اي خشنودي عميق خود را از اين اظهارات بيان كرد. رسانه هاي اسرائيل دوشنبه اعلام كرده اند كه اوباما براي تنظيم سخنراني اش در ايپك با مشاوران نتانياهو رايزني كرده بود!

مرض مغزي گيتس عود كرد (خبر ويژه)

وزير دفاع آمريكا در آستانه بازنشستگي گفت هدف ما از تلاش براي ماندن نيروهايمان در عراق، ايذاء ايران است.
رابرت گيتس گفته است: نيروهاي ما جهت ايجاد مزاحمت و آزار براي ايران بايد در عراق بمانند.
به گزارش آنتي وار، وي با بيان اينكه اين آخرين سخنراني سياسي من است، اظهار داشت: حفظ نيروهاي آمريكايي در عراق فقط يك هدف مهم را دنبال مي كند و آن چيزي نيست جز ايذاء ايران.
وي در بخش ديگري از اظهاراتش گفت: اميدوارم درخواست ابقاي نيروهاي آمريكا، از سوي عراق مطرح شود كه در آن صورت ما خواسته دولت عراق را خواهيم پذيرفت.
گيتس گفت: مقامات عراقي به اهميت حضور نيروهاي آمريكايي جهت تأمين امنيت در اين كشور اذعان دارند اما به دليل احساسات ضد آمريكايي كه به علت حضور طولاني مدت واشنگتن در اين كشور ايجاد شده، آنها اين درخواست را اعلام نمي كنند.
وي افزود: چه بخواهيم چه نخواهيم ما در عراق محبوبيت نداريم. ما سرمايه گذاري عظيمي در آنجا كرده ايم كه همانا جان سربازان آمريكايي بوده است.
اظهارات جديد گيتس در حالي است كه وي حدود 40 روز پيش در دانشگاه وست پوينت تأكيد كرده بود اگر بعد از اين وزير دفاع جديد آمريكا گزينه اقدام نظامي وسيع در خاورميانه را روي ميز رئيس جمهور بگذارد بايد در سلامت مغز وي ترديد كرد و مغز او را آزمايش كرد. بدين ترتيب به نظر مي رسد مغز خود گيتس نيز محتاج يك آزمايش كامل است.