(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 9 خرداد 1390- شماره 19939

11 دي، روز پايان اشغالگري آيا آمريكا از عراق مي رود؟
ريشه هاي مذهبي و فرقه اي طالبان پاكستان



11 دي، روز پايان اشغالگري آيا آمريكا از عراق مي رود؟

ترجمه و تنظيم: سبحان محقق
اشاره
روزها مي گذرد و عراق و آمريكا به موعد عقب نشيني (11 دي) نزديك مي شوند. در ظاهر و براساس مفاد قرارداد امنيتي بغداد- واشنگتن، همه نظاميان آمريكايي بايد در موعد مقرر از عراق خارج شوند. اما، آيا اين اتفاق خواهد افتاد؟ نويسنده در مقاله ذيل، كم و كيف ماجرا را از وجوه مختلف بررسي كرده و بخش زيادي از مطالبش را به شمار زيادي از پايگاه هاي آمريكايي در عراق و سفارت عظيم آمريكا در بغداد اختصاص داده است.
سرويس خارجي
آيا آمريكا طبق قرارداد امنيتي بغداد- واشنگتن، عراق را تا پايان سال جاري ميلادي (10 دي آينده) كاملا ترك مي كند؟ طبق قرارداد مذكور، كه در 17 نوامبر 2008 (27 آبان 1387) به امضاي مقامات وقت بغداد و واشنگتن رسيد، آمريكا موظف است همه نظاميان (چه رزمي و چه ستادي) خود را از عراق خارج كند.
در تفسير اين قرارداد بايد گفت كه اراده طرف عراقي، كه با حمايت قاطبه ملت همراه بوده و هست، پاك كردن سرزمين «بين النهرين» از هرگونه حضور مستقيم و غيرمستقيم (سياسي، فرهنگي، اقتصادي، رسانه اي، هنري) آمريكا بوده و اين احساس تنفر نسبت به اشغالگران آمريكايي هنوز هم در افكار عمومي زنده است و از بين نمي رود.
اينكه چرا مردم عراق مي خواهند از شر ميهمانان تحميلي و بدنام خود خلاص شوند، بحث جداگانه اي را مي طلبد، ولي چيزي كه مهم است و در حال حاضر كه به موعد مقرر (11 دي) نزديك مي شويم، توجه تحليلگران را به خود جلب كرده ، اين است كه آيا آمريكا براساس مفاد قرارداد و روح حاكم بر آن، بالاخره از عراق خارج مي شود يا نه؟
اكنون شرايط در عراق به گونه اي است كه هيچ سياستمداري نمي تواند در مورد تمديد حضور نيروهاي آمريكايي در عراق حرف بزند، و طي هفته ها و ماه هاي اخير آنچه از زبان «نوري مالكي»، نخست وزير و سخنگوي دولت وي، «علي الدباغ» شنيده ايم، مخالفت صريح با هرگونه تمديد حضور آمريكايي ها بوده است.
جريان «صدر» هم كه تحت رهبري «مقتدا صدر» روحاني جوان شيعه، قرار دارد، به طور علني تهديد كرده است كه در صورت ماندن آمريكايي ها پس از پايان سال جاري ميلادي در عراق، شاخه نظامي خود (ارتش مهدي) را فعال مي كند و عليه اشغالگران مي جنگد.
در عراق كنوني جو ضدآمريكايي آن قدر غلبه دارد كه حتي «اياد علاوي» كه به سكولار بودن شهرت دارد و مورد حمايت پشت پرده عربستان و آمريكا بوده است، چيزي در مورد ادامه حضور نيروهاي آمريكايي نمي گويد. علاوي آينده سياسي اش را مديون حضور آمريكا در عراق و نقش آفريني عربستان در اين كشور مي داند، اما انقلاب هاي عربي در منطقه كه به نوعي ضدآمريكايي و ضدرژيم هاي محافظه كار وابسته (مثل عربستان) هستند، و جو ضدآمريكايي در درون جامعه عراق، علاوي را لااقل در شرايط فعلي مجبور به سكوت و انتظار كرده است. اما آمريكا چه مي كند؟ آيا اراده سياسي در واشنگتن اين روزها به خروج بي قيد و شرط و در چارچوب قرارداد مذكور، مي انديشد؟ يا اينكه مي خواهد در عراق بماند؟
بهترين راه براي درك اراده آمريكايي ها اين است كه اولا؛ گزينه هاي پيش روي كاخ سفيد در شرايط كنوني را بشناسيم و آنها را ارزيابي كنيم، ثانياً؛ پيامدهاي هر گزينه را در صورت اجرا بررسي كنيم و نهايتاً، اقداماتي را كه دولت آمريكا طي مدت حضورش در عراق انجام داده و يا همين الان مشغول انجام دادن آنهاست را زير ذره بين ببريم و به اظهارات و رويكردهاي علني مقامات كاخ سفيد و اعضاي كنگره بيشتر دقت كنيم.
گزينه ها- پيامدها
آمريكا در خوشبينانه ترين حالت، مي تواند عراق را ترك كند و پشت سرش را هم نگاه نكند! و تنها چيزي كه در اين كشور باقي مي گذارد، يك سفارتخانه معمولي، مثال ساير كشورهاست.
اگر چنين واقعه اي رخ دهد، مسلماً عراقي ها جشن مي گيرند و در واقع، اين دومين اتفاق بزرگي است كه پس از سقوط «صدام» در اين كشور رخ خواهد داد و تقريباً همه را خوشحال خواهد كرد؛ عراق جديد دور تازه اي از زندگي سياسي خود را آغاز مي كند و در اين ميان، فقط مسايل سياسي داخلي (والبته، در جاي خود مهم) مي ماند. مسايل داخلي يعني اينكه مردم، اقوام و گروه هاي عراقي تا چه اندازه مي توانند، يكديگر را در يك جامعه مبتني بر دموكراسي و آراي مردمي، تحمل كنند. باتوجه به شناختي كه از عراق داريم، دور از ذهن نيست كه اين كشور دچار ناملايمات سياسي شود و دولت مركزي تحت فشار و حملات گروه هاي قدرت طلب قرار گيرد.
هر چند جدال قدرت در عراق، امري داخلي محسوب مي شود، ولي آمريكايي ها نشان داده اند كه از چنين شرايطي بهره مي برند و مداخله مي كنند. پس، مداخله در شرايط ويژه، به عنوان يك پيامد براي گزينه مذكور باقي مي ماند.
اما، خروج بي قيد و شرط، براي آمريكايي ها پيامدهاي زيادي دارد؛ قبل از هر چيز، اين خروج به عنوان يك ضعف بزرگ و شكست تلقي مي شود. در مرحله بعد، آمريكا از نفت عراق سهمي نخواهد داشت و يا اينكه شركت هاي آمريكايي مثل بقيه شركت ها، بايد توي صف بايستند تا بتوانند در شرايط عادلانه، امتيازاتي را به دست آورند.
گزينه دوم اين است كه آمريكايي ها بخواهند طبق قرارداد، نظاميان خود را خارج كنند، اما از طريق دستگاه ديپلماسي بسيار بزرگ خود در بغداد، نفوذشان را در عراق حفظ كنند. در مورد چند و چون اين كار بعداً توضيح داده خواهد شد؛ در اينجا فقط مي توانيم بگوييم كه اين مكانيسم هم نيازمند يك تفوق و هژموني بي چون و چراي سياسي، اقتصادي و نظامي آمريكا در منطقه و جهان است و هم به ناآگاهي مردم عراق نسبت به منافع ويژه آمريكا بستگي دارد؛ منافعي كه مقابل منافع ملت عراق ايستاده و وجود يكي مستلزم نبود ديگري است.
اما، تمديد حضور هم مي تواند يك احتمال باشد؛ اين تمديد در صورتي ميسر است كه به درخواست خود دولت عراق صورت گيرد.
چيزي كه اواسط ارديبهشت گذشته اتفاق افتاد، را بايد در همين چارچوب تحليل كرد؛ ابتدا «جان مك كين»، سناتور جمهوريخواه آمريكا به بغداد مي رود و با رهبران عراق گفت وگو مي كند.
در مورد جزئيات اين گفت و گو، چيزي منتشر نمي شود، ولي پس از اين ديدار، رسانه هاي عراقي اعلام كردند كه آمريكا مي خواهد پس از 11 دي ماه آينده، 9 پايگاه نظامي خود را همچنان در عراق باقي بگذارد. مقر اين پايگاه ها نيز شهرهاي بغداد، بصره، موصل، كركوك و اربيل اعلام شد.
در كنار انتشار اين خبر، «نوري مالكي» نخست وزير عراق نيز در پاسخ به سؤال خبرنگاري در همين رابطه، گفت: نمي توانم در مورد ادامه حضور نيروهاي آمريكايي در عراق، به تنهايي تصميم بگيرم.
وي افزود؛ من نمي توانم بدون اجماع نظر اكثريت در مورد اين موضوع اظهارنظر كنم. مالكي در ادامه از گروه هاي سياسي عراق خواست براي انجام رايزني در اين مورد، نشست مشتركي برگزار كنند.
در پي اظهارات «بابكر زيباري»، رئيس ستاد مشترك ارتش عراق، مبني بر اينكه نيروهاي تحت امر وي نمي توانند از مرزها و فضاي عراق تا سال 2016 دفاع كنند، موضع مالكي نيز در اين مورد عوض شد.
نخست وزير عراق قبلا عليه مسئله تمديد حضور آمريكايي ها قاطعانه موضع مي گرفت، ولي به نظر مي رسد كه او اكنون نرم تر شده است.
مالكي از «مقتدا صدر» رهبر جريان «صدر» نيز خواسته بود كه در نشست گروه هاي عراقي شركت كند، اما مقتدا اين درخواست را با درخواست از مردم عراق به برپايي تظاهرات عليه اشغالگري پاسخ داد. وي همچنين تهديد كرد كه «ارتش مهدي» شاخه نظامي جريان صدر را عليه آمريكايي ها فعال مي كند.
با اين واكنش هايي كه ما در عراق شاهد هستيم، از همين الان مي توانيم حدس بزنيم، در صورتي كه نظاميان آمريكايي به هر دليلي در عراق بمانند، اين سرزمين بار ديگر ناآرام خواهد شد و البته، آمريكايي هاي مخالف جنگ نيز بيكار نمي مانند و با اعتراضات خياباني خود، شرايط را براي مقامات واشنگتن دشوار خواهند كرد.
اقدامات دولت آمريكا
چيزي كه از اقدامات و اظهارات و رويكردهاي علني سران ايالات متحده طي سال هاي اخير در مورد عراق قابل دريافت است، بقاي نيروهاي آمريكايي را حتي پس از 11دي تاييد مي كند. چنين به نظر مي رسد كه آمريكا عراق را مي خواهد و نمي تواند از اين كشور دل بكند؛ اگر از طريق اهرم هاي ديپلماتيك به اين هدف برسد، چه بهتر! اما اگر منافعش را در خطر ببيند و احساس كند از منابع عراق بهره اي ندارد و كشور عراق رويه مستقلي را دركل منطقه در پيش مي گيرد، در حفظ نظاميانش در پايگاه هاي عراق ترديد نمي كند. تنها نيروي بازدارنده در اينجا، شكست منطقه اي و فشارهاي داخلي بر دولت آمريكاست.
در روز 17نوامبر سال 2008 (27آبان 1387) مقامات دو كشور عراق و آمريكا يك قرارداد امنيتي را امضا كرده اند كه براساس آن، آمريكا نظاميان خود را تا پايان سال 2011 از عراق خارج كند.
اما طبق اسناد موجود در ارتش آمريكا در همان روز، ساخت پايگاه هوايي «آدر» (adder) آمريكا با هزينه 61 ميليون دلار در جنوب عراق آغاز شد!
براي 14ماه آتي نيز ارتش آمريكا 150 ميليون دلار ديگر را براي ساخت پايگاه هاي جديد در عراق هزينه كرد.
تنها در سال 2009 نظاميان آمريكايي جمعا 496 ميليون دلار را براي ايجاد پايگاه در عراق خرج كردند. اين مبلغ در مقايسه با سال هاي قبل از اشغال عراق (يعني از سال 2003 به بعد)، بالاترين ميزان طي يك سال بود و حدود يك چهارم مبلغ دوميليارد و 100ميليون دلاري را تشكيل مي دهد كه آمريكا از سال 2004 تا آن زمان در عراق هزينه كرده بود.
طبق آمار واحد مهندسي ارتش آمريكا كه بر كار ساخت و ساز پايگاه هاي اين كشور نظارت دارد، واشنگتن در سال 2010 نيز
323 ميليون دلار را صرف پروژه هاي ساخت پايگاه در عراق كرده است. اين مبالغ جداي از مبالغي است كه از قبل براي پايگاه سازي در نظر گرفته شده بود، ولي اين پايگاه ها هنوز تكميل نشده بودند.
هرچند آمريكا ده ها پايگاه در عراق دارد، اما 14 پايگاه ارتش آمريكا در عراق به قدري بزرگ هستند كه نمي توانيم آنها را موقتي بناميم. آمريكا پس از اشغال عراق، ابتدا بيش از 100 پايگاه در اندازه هاي مختلف در اين كشور ايجاد كرد. تا پايان سال 2003، پنتاگون 14 پايگاه مزبور را ايجاد كرد كه فراتر از پايگاه هاي موقتي هستند. اين پايگاه ها نشان مي دهند كه آمريكا به اين زودي ها عراق را ترك نخواهد كرد. در ذيل اين 14 پايگاه و محل هاي استقرار آنها شرح داده مي شود:
منطقه بغداد
1) منطقه سبز (بغداد): منطقه مذكور علاوه بر پايگاه آمريكايي ها، سفارت آمريكا و شماري از ساختمان هاي دولتي عراق را در خود جاي داده است.
2) اردوگاه مالكون: در اواخر سپتامبر سال 2003، گردان 439 مهندسي آمريكا حدود 100هزار تن ماسه را براي ساخت جاده ها، ديوارها، برج هاي نگهباني و ساختمان هاي اردوگاه فالكون به كار گرفت. اردوگاه فالكون براي جاي دادن 5000 سرباز طرح ريزي شده است.
3) اردوگاه پيروزي (واقع در فرودگاه بغداد): اين اردوگاه در پنج كيلومتري فرودگاه بين المللي بغداد قرار دارد و مي تواند حدود 14هزار نظامي را در خود جاي دهد. تمام اين اردوگاه در محاصره يك درياچه مصنوعي است. اين اردوگاه محل برگزاري كنفرانس هاي غيررسمي ارتش آمريكا است.
4) پايگاه هوايي آناكوندا (بلد): اين فرودگاه از لحاظ شلوغي (نشست و برخاست هواپيما)، در رده دوم جهان قرار دارد و فقط فرودگاه «هيثرو» لندن از آن شلوغ تر است. اردوگاه آناكوندا بزرگ ترين پايگاه لجستيكي آمريكا در عراق است. اين پايگاه كه بيش از 15 مايل مربع (حدود 20كيلومترمربع) وسعت دارد، براي ارائه تسهيلات به 20 هزار نظامي، داير شده است. اين پايگاه داراي يك باشگاه ورزشي 24 ساعته، زمين هاي بسكتبال روشن، استخر شنا در اندازه بازي هاي المپيك و سينماي چلچراغ براي نظاميان است.
5) اردوگاه تاجي: اين اردوگاه كه زماني شهر نظامي گارد رياست جمهوري عراق زمان ديكتاتوري «صدام» بود، اكنون به يك پايگاه بسيار بزرگ و مجهز تبديل شده است.
6)پايگاه هوايي تقدم: اين پايگاه در مركز عراق و درحدود ا 74 كيلومتري غرب بغداد واقع شده است. اين پايگاه داراي دو باند پرواز 13هزار و 12هزار پايي است.
7) پايگاه هوايي الاسد: حدود 200كيلومتري غرب بغداد و در شهر «خان البغدادي» واقع در حاشيه رود فرات قرار دارد. اين پايگاه ميزبان حدود 17هزار نظامي است. از جمله تسهيلات مستقر در اين پايگاه مي توان به توليدات همبرگر و پيتزا و همچنين تعميرگاه هاي اتومبيل اشاره كرد.
دولت «جرج بوش»، رئيس جمهوري سابق آمريكا، مبلغ 39ميليون دلار را براي نورپردازي اين فرودگاه، سيستم هاي كنترل ترافيك هوايي و وصل كردن پايگاه الاسد به شبكه برق عراق هزينه كرد، كه همه اين موارد نشان مي دهند پايگاه فوق، دايمي است.
8) اردوگاه فلوجه: مكان دقيق و نام اين پايگاه، ناشناخته است. تحليلگران معتقدند كه آمريكا در حال ساخت يك «پايگاه مقاوم» در فلوجه (حدود 60كيلومتري غرب بغداد) است.
9) اردوگاه اسپيجر: اين اردوگاه در نزديكي شهر تكريت در شمال عراق و حدود 170 كيلومتري شمال بغداد، واقع است. اين پايگاه نيز چند هزار نظامي را در خود جاي داده است.
10) الغياره: حدود 70كيلومتري جنوب شرق موصل قرار دارد.
11) اردوگاه مارز: در فرودگاه موصل قرار دارد.
12) اردوگاه رينگاد: در يك منطقه استراتژيك نزديك حوزه هاي نفتي و تاسيسات پالايشگاه و پتروشيمي واقع بوده و داراي خوابگاه هاي شبانه روزي است، كه بيش از 1664 پرسنل هوايي را در خود جاي مي دهد.
13) پايگاه بي نام: يك پايگاه بدون نام كه در حد فاصل ميان اربيل و كركوك واقع است.
14) پايگاه هوايي الطليل: حدود 20كيلومتري شهر ناصريه قرار دارد. در سال 2006 كنگره آمريكا به دولت اين كشور اجازه داد 22ميليون دلار را براي ساخت يك سالن غذاخوري كه ظرفيت 6000نفر را دارد، در اين پايگاه هزينه كند. اطراف پايگاه مذكور را دو ديوار امنيتي احاطه كرده است. اين پايگاه همچنين، داراي دروازه هاي كنترلي با تكنولوژي بالا و برج هاي نگهباني است و يك كانال در دور آن حفر شده است.
بزرگ ترين سفارتخانه دنيا
دولت آمريكا در ژانويه سال 2009 سفارتخانه 700ميليون دلاري خود در بغداد را افتتاح كرد. ناظران سفارت آمريكا در عراق را بزرگ ترين و گران ترين سفارتخانه در روي زمين مي دانند و وسعت فضاي آن را نيز با واتيكان در پايتخت ايتاليا مقايسه مي كنند و بزرگ تر از آن مي دانند.
اين سفارت كه 104 هكتار و معادل 80زمين فوتبال وسعت دارد، 21 ساختمان، يك فروشگاه بزرگ، سينما، فروشگاه هاي خرده فروشي، چند رستوران، تعدادي مدرسه، يك ايستگاه آتش نشاني، تاسيسات آب و برق و تاسيسات مربوط به مكالمات راه دور و فاضلاب را در خود جاي داده است. محوطه آن، شش برابر محوطه سازمان ملل در نيويورك بوده و 1000 كارمند را مي تواند در شش بلوك آپارتماني خود جاي دهد.
با اين حال، آمريكا اعلام كرده است كه بيش از 15هزار كارمند خود را پس از پايان سال 2011 در عراق نگه مي دارد. علاوه بر آن، هزاران نفر از نيروهاي وابسته به شركت هاي خصوصي، محافظت از اين 15هزار كارمند را برعهده خواهند داشت. ماموريت اين 15هزار كارمند نيز حفاظت از منافع آمريكا پس از خروج نيروهاي اين كشور از عراق اعلام شده است.
با اين تفاصيل، به نظر مي رسد، آمريكا علاوه بر سفارت بزرگ خود در بغداد، چهار پايگاه بزرگ را نيز در شمال، جنوب، شرق و غرب عراق حفظ كند. در صورتي كه مقامات واشنگتن چنين تصميمي داشته باشند و از آن كوتاه نيايند، عراق در سال هاي آتي نيز عرصه كارزار ميان نيروهاي استقلال طلب داخلي و اشغالگران آمريكايي خواهد بود.
منابع:
- خبرگزاري شين هوا
-Foxnews
-Stripes com
-Globalsecurityorg

 



ريشه هاي مذهبي و فرقه اي طالبان پاكستان

رضا رنجبر
در يكي دو دهه اخير بنيادگرايي و فرقه گرايي مذهبي در پاكستان از رشد چشمگيري برخوردار بوده، به طوري كه امروزه اين كشور به مركز بنيادگرايي و به ويژه فرقه گرايي شهرت يافته است. پاكستان در دهه 1980 ميلادي، به دليل حمايت از نهضت مقاومت افغانستان در مقابل تهاجم شوروي و تبديل آن به مركز تداركات و سازماندهي نيروهاي ضدكمونيسم، مورد توجه محافل جهاني به ويژه غرب واقع شده بود. از دهه 1990 به بعد نيز عناصر جنگجو كه در افغانستان، كشمير، چچن و... درحال مبارزه بوده و هستند در پاكستان آموزش مي بينند. يكي از اين جريان هاي تندرو، گروهي است كه اصطلاحا «طالبان پاكستان» يا «تحريك طالبان پاكستان» ناميده مي شود. بيشتر افراد گروه طالبان پاكستان (همانند طالبان افغانستان) پشتون هايي هستند كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مناطق مرزي نزديك به افغانستان، زندگي مي كنند. در واقع 13 جناح از مناطق مختلف شمال غربي پاكستان در بطن گروهي واحد به نام تحريك طالبان پاكستان يا (جنبش طالبان پاكستان) گردهم آمده و فعاليت مي كنند. در شكل گيري جنبش طالبان پاكستان، عوامل متعددي چون ايدئولوژي وهابي، فرقه ديوبندي، قوميت پشتون، وجود مناطق قبيله اي خودمختار (فتا)، شرايط جغرافيايي ايالت سرحد شمالي، فقر اقتصادي و وضعيت امنيتي پاكستان نقش داشته اند.
اقدامات نظامي طالبان پاكستان، همراه با افزايش بروز حملات انتحاري عليه نيروهاي امنيتي در مناطق قبيله اي پاكستان و گسترش نفوذ طالبان فراتر از مناطق قبيله اي درچند سال اخير نشان مي دهد كه پديده طالبان، پاكستان را براي يك دوره طولاني مدت تحت تأثير قرار خواهد داد.
فرقه ديوبندي
فرقه ديوبندي نزديك سه قرن پيش در شبه قاره هند تولد يافت و پايه گذار آن، «شاه ولي الله خان ديوبندي»، از بزرگان ديني حنيفه بود. شمال پاكستان از لحاظ مذهبي از ديرباز متاثر از كساني بود كه ريشه ديوبندي داشتند. از همين رو، جنبش ديوبندي پس از تجزيه پاكستان از هند، به آساني توانست دراين مناطق، مراكزي براي گسترش خود بيابد.
مباني جنبش ديوبندي عبارت است از پاكسازي اسلام از عناصر «ناپاك». آيين جهاد به عنوان يگانه راه مبارزه با كفر و شرك، به ويژه در مبارزه با مذهب شيعه و اولياي مقدس كه در منطقه رواج دارد. آيين ديوبندي در تمام اين نكات با وهابي گري مشترك است. آنها تا امروز بيش از 40هزار مدرسه مذهبي در هند، پاكستان، آسياي مركزي و همچنين افغانستان تاسيس كرده اند.
اما فعاليت هاي ديوبندي ها به مدرسه ديوبند محدود نماند و آنها احزاب و گروه هاي سياسي و مذهبي مختلفي تشكيل داده و بدين وسيله بر تحركات خود افزوده اند. هواداران ديوبندي از نظر سياسي در سازمان «جمعيت علماي اسلام» كه از مهم ترين احزاب پاكستان است، متشكل شده اند. جمعيت علماي اسلام به رهبري مؤسس جديد خود، «مولانا بشير احمد عثماني» به حزب سياسي مذهبي ديوبندي ها تبديل شد. اين حزب، امروز به دو گروه اكثريت و اقليت تقسيم شده است. رهبري جناح اكثريت را «مولانا فضل الرحمان» و رهبري جناح اقليت را «مولانا سميع الحق» به عهده دارد. اين دو رهبر، هر دو متعلق به گروه قومي پشتون هستند و از لحاظ فكري خود را طرفدار سرسخت قرآن و سنت و سيره خلفا و صحابه مي دانند و معتقد به نظريات علماي سلف و مخالف با اجتهاد و تجدد هستند. روابط اين دو رهبر پشتون تبار ديوبندي با گروه طالبان، عميق و ريشه دار است.
يكي ديگر از فرقه هاي مذهبي موثر در ايجاد پديده طالبان پاكستاني، فرقه وهابيت است. پس از استقلال پاكستان، چند عامل مهم در ترويج انديشه وهابي در پاكستان مؤثر افتاد، كه مهم ترين آنها روابط گسترده با عربستان بود. اين روابط از دوره حكومت «ذوالفقار علي بوتو» وارد مرحله نويني شد و در دوره ژنرال «ضياء الحق» به اوج خود رسيد. وهابيان سعودي از شهريورماه 1368، به بهانه كمك هاي آموزشي و انسان دوستانه به مهاجران افغان ايالت بلوچستان، مراكز متعددي تحت عنوان «موسسه الدعوه الاسلاميه»، «اداره الاسراء»، «موسسه مكه المكرمه الخيريه» و «موسسه مسلم» تأسيس كردند و از طريق كمك هاي مالي، فرهنگ ضدشيعي وهابيت و سياست هاي خود را تبليغ مي كردند. وهابيون همچنين، به شيوه هايي مثل توزيع كتاب، جلسات سخنراني، فيلم، نوار و عكس، به آوارگان و مهاجران سني مذهب مقيم اين ايالت آموزش مي دادند. وهابيان از اين راه در پاكستان به ترويج افكار و انديشه هاي «محمدبن عبدالوهاب» مي پردازند. از مهم ترين اصول مذهب وهابيون، تكفير هر مسلماني است كه با عقيده آنان هم رأي نباشد. احزاب و گروه هاي زيادي در پاكستان وجود دارند كه طرفدار وهابيت هستند و عربستان سعودي نيز كمك هاي مالي زيادي به اين احزاب مي كند.
حزب جماعت اسلامي، جمعيت اهل حديث، جمعيت علماي اسلام، حركت المجاهدين كشمير، حزب جماعت اسلامي كشمير و سپاه صحابه از جمله اين احزاب هستند.
درسال 2004، بنياد گرايان اهل تسنن، از طريق ارتباط برقرار كردن با برخي از سازمان هاي شبه نظامي مانند «سپاه صحابه» پاكستان، دست به قتل هاي هدفمند زدند، اين قتل ها مسلمانان شيعه، مسيحيان، احمديان و ديگر اقليت هاي ديني را در برمي گرفت.
به گفته «ايجازالحق» فرزند ضياء الحق، كه قبلا وزير امور مذهبي پاكستان بوده است، از كل مدارس مذهبي موجود در پاكستان، 8000 مدرسه زيرنظر سازمان هاي ديوبندي، 1800 مدرسه زيرنظر سازمان هاي بريلوي، 400 مدرسه زيرنظر سازمان هاي اهل حديث، 382 مدرسه زيرنظر سازمان هاي شيعه و 1200 مدرسه زيرنظر جماعت اسلامي پاكستان فعاليت مي كنند.
كاركرد اصلي بخشي از اين مدارس، آموزش نيروهاي تندرو اسلام گرا است و به دانش آموزان و دانشجويان (طالبان) عمدتا آموزش هاي مذهبي داده مي شود، ولي ديگر علوم و حتي رايانه نيز تدريس مي شود. در مدارس مذهبي پاكستان كه تحت كنترل سازمان هاي بنيادگراي افراطي است، زبان رسمي، زبان عربي است و مفاد آموزشي مدارس نيز كاملا مذهبي است. اين دسته از مدارس داراي شعبه هاي فرعي هستند كه در آن نيروهاي اسلام گرا آموزش نظامي نيز مي بينند.
مدارس مذهبي بنيادگراي افراطي عمدتا محصول پس از دهه 1980 هستند. به عنوان مثال تا سال 1977 مدارس مذهبي پاكستان بسيار كوچك و غيرفعال بودند. در دهه 1950 فقط 244 مدرسه در پاكستان فعال بود. در دهه 1960تعداد اين مدارس به 500 باب رسيد. در اوايل دهه 1970 اين مدارس به 700 باب افزايش يافت و از سال 1977 تا 1988 سير صعودي مدارس مذهبي در پاكستان شتاب بي سابقه اي يافت.
چهار عامل اساسي در رشد مدارس مذهبي در پاكستان نقش داشته اند. كه از آن جمله مي توان به قدرت يافتن ژنرال ضياء الحق، بحران كشمير، بحران افغانستان و انقلاب اسلامي ايران اشاره كرد.
در حقيقت، فرقه هاي وهابي و ديوبندي به منظور گسترش انديشه هاي خود در ميان مردم، به ويژه جوانان، دست به ايجاد مدارس مذهبي زدند و براي توسعه هرچه بيشتر اين مراكز تلاش كردند، به طوري كه درحال حاضر حدود 01هزار مدرسه ديني در سرتاسر پاكستان وجود دارد، كه گفته مي شود احساسات فرقه گرايي را در ميان طلاب خويش تقويت مي كنند. اين مراكز- به ظاهر آموزشي- توسط اعضاي احزاب مذهبي وبه منظور جذب نيروهاي جوان براي جهاد در افغانستان و ساير كشورها به كار گرفته مي شدند.
در مناطق قبيله اي پاكستان نيز از مدارس مذهبي براي اهدافي غير از آموزش وپرورش مثل ذخيره كردن جيره هاي سرقت شده از سازمان هاي غيردولتي و انبار اسلحه، استفاده مي شود.
بنابراين، مدارس مذهبي پاكستان به عنوان موتور رشد و حركت پرشتاب وهابي گري، به ويژه در شكل طالبانيسم آن در منطقه محسوب مي شود. در هيچ جاي دنيا بستري مساعدتر از پاكستان براي رشد مدارس مذهبي و ترويج نامحدود و كنترل انديشه هاي راديكال وجود ندارد. در اين كشور مدارس اكنون چنان عمق اجتماعي پيدا كرده اند كه شايد بتوان گفت با وضعيت موجود، هيچ شانسي براي برخورد جدي و كنترل آنها براي دولت پاكستان وجود نداشته باشد.
قوم پشتون
پاكستان كشوري است كه از لحاظ اجتماعي با مشكلات و چالش هاي زيادي روبه رو است. از مهم ترين اين چالش ها، كه در ايجاد و توسعه طالبان نيز موثر افتاده، گروه قومي پشتون است. پشتون يكي از بزرگ ترين گروه هاي قومي در جهان است، كه تعداد قابل توجهي از آنها در هر دو كشور افغانستان و پاكستان زندگي مي كنند و در هر دو كشور از نفوذ زيادي برخوردار هستند. هرچند پشتون ها همگن نيستند و به قبايل مختلفي تقسيم مي شوند، ولي تمامي اعضا داراي زبان مشترك پشتو و يك فرهنگ مشترك هستند.
سنت هاي قومي پشتون ها كه با عنوان «پشتونوالي» فرموله شده اند، با مكتب هاي سلفي و ديوبندي بسيار سازگار شده اند. اين گروه قومي ايده تشكيل كشور پشتون از مناطق تحت تسلط پاكستان و افغانستان را دارند.
ايالت سرحد شمالي، زيست بوم اصلي پشتون هاي پاكستان است. از اين رو حكومت پاكستان درمورد جدايي طلبي در اين منطقه واهمه دارد و حتي هنگام تشكيل ايالت هاي چهارگانه پاكستان، حاكمان اين كشور اجازه ندادند كه اين ايالت نام پشتوني به خود بگيرد. به هرحال، پشتون ها با اين جمعيت قابل توجهي كه دارند يكي از نيروهاي بالقوه استقلال طلبي در پاكستان به شمار مي روند.
از سوي ديگر، پاكستان طرح و برنامه منسجمي براي برخورد با مسائل اقليت ها ندارد و حتي نظام فدرالي حاكم، مبتني بر مرزهاي قومي و ز باني نيست و صرفاً براي تسهيل كنترل مركز بر ايالت ها مورد استفاده قرار مي گيرد.
در كل، باتوجه به اقدامات و سياست هاي قومي نادرست دولت پاكستان، كه نوعي ناسازگاري قومي را در درون اين كشور دامن زده است، و سازگاري سنت هاي پشتوني با ايدئولوژي هاي وهابي و ديوبندي، زمينه رشد راديكاليسم اسلامي در شكل طالبانيسم در اين كشور، به ويژه ايالت سرحد شمالي فراهم شده است.
متغير ديگري كه باعث تقويت طالبان پاكستان شده، شرايط اقليمي مناسب است. كوهستان براي رشد افكار جنگ طلبانه و خشونت آميز، بستر مناسبي است و اهميت زيادي دارد. از ارتفاعات مي توان به عنوان استحكامات طبيعي براي استتار و اختفا و پوشش و فريب بهره برد.
شبه نظاميان طالبان پاكستان نيز از كوه ها در شمال و شمال غربي اين كشور براي انجام عمليات خود بهره برداري مي كنند. به عنوان نمونه، در منطقه كوهستاني سوات، مخفيگاه هايي ايجاد كرده اند كه هنگام احساس خطر يا هنگام عقب نشيني تاكتيكي، در اين مخفيگاه ها پنهان مي شوند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14