آزمون جامع اصولگرايي (يادداشت روز)

جريان اجتماعي- سياسي اصولگرايي در سير تكوين و تطور خود، روندي تكاملي را سپري كرده است. اين جريان فرهنگي- اعتقادي ريشه در دغدغه هاي انقلاب دارد و جاذبه و دافعه هاي خود را با تراز انقلاب منظم كرده است. اهتمام نسبت به اصول انقلاب، نقطه مقابل جريان ها و حلقه هايي بود كه به تدريج در فرآيند دگرگوني روزگار، جوهر ارتجاع خويش را عيان كرده و عقبگرد زده بودند. دگرگوني اين حلقه ها برخلاف روند كلي انقلاب، رو به انحطاط و ابتذال در انديشه و عمل داشت. اوج اقدامات جريان انحراف از انقلاب را بايد حدفاصل سال هاي 76 تا 82 ديد اگرچه قبل و بعد از آن نيز اين تحركات مشهود بود. نگراني نسبت به تعطيل شدن اصول انقلاب يا غبار گرفتگي و فراموشي آنها، هر چند كه از دوره دوم حاكميت حزب كارگزاران (سال 72 به بعد) شدت گرفت، اما پس از آشكار شدن ائتلاف دو سر انحراف (راست كارگزاراني و چپ مشاركتي- سازمان مجاهديني) آن نگراني ها به تصاعد در حد انفجار رسيد. اصحاب انقلاب كه در ايستگاه انتخابات سال 76 خود را دور خورده مي يافتند به بازخواني غفلت ها و كم كاري ها پرداختند. تجديد سازمان اجتماعي- سياسي و بازگشت وفادارانه و التزام آميز به اصول، سرآغاز تكوين جبهه اي چندلايه به نام اصولگرايي در ابتداي دهه 80 بود.
جبهه اصولگرايي طي يك دهه اخير در معرض تحول و تطور دايمي قرار داشته است. گسست ها و پيوست ها، و ريزش ها و رويش ها همچنان كه داستان انقلاب پرماجراي ماست، به نوعي ديگر روايت جبهه اصولگرايي نيز هست. و البته كه پيوندها و رويش ها و توفيقات در اين جريان، ريشه دارتر از انشقاق و ريزش و ناكامي ها بوده است. طبيعي است كه در سلسله اي از آزمون هاي تكاملي و ارتقايي، كساني باز بمانند اما به عنوان مثال آيا كسي تاكنون شنيده كه به اعتبار جا ماندن و ناكامي شماري از كنكوري ها، در دانشگاهي را ببندند يا دوره كارشناسي ارشد و دكترا را تعطيل كنند؟ بي ترديد اصولگرايان در سال 1390 به مراتب، سازمان يافته تر، هماهنگ تر، آگاه تر و متبحرتر از اصولگرايان سال هاي 76- 75 يا 82-81 هستند، هر چند كه بي لغزش و خطا هم نبوده اند. صعود به مراتب فكري و عملي بالاتر، طبيعتا با دشواري و دقت و پيچيدگي بيشتري همراه است اما جرياني كه به اعتلا و ارتقا مي انديشد، از اين صعوبت و بغرنجي آزمون هاي تازه تر شانه خالي نمي كند. آنچه مهم است تطبيق و انطباق دايمي با نقشه راه اصولگرايي و خاستگاه و مقاصد اوليه آن است. مطابقت دايمي روند حركت با نقشه راه، به ما اين اطمينان را مي دهد كه رو به مقصد راه مي سپاريم و اگر لغزش و انحرافي هم پديد آيد، اصلاح شدني است.
اين كه جريان اصولگرايي به ويژه بدنه نخبگان اجتماعي- فرهنگي آن چرا از اواسط دهه 70 به تكاپو افتاد و از اوايل دهه 80 تا به امروز تمركز نظارتي بيشتري بر حوزه سياست داشته، متناسب با همان فلسفه سياست ورزي است كه مولاي متقيان علي بن ابيطالب عليه السلام خطاب به مردم مصر نوشت. جانشين رسول خدا(ص) هنگامي كه مالك اشتر را بر امارت مصر ولايت داد، نامه اي را خطاب به مردم آن سامان نوشت و ضمن آن علت بازگشت به عرصه سياست و حكومت را بيان كرد. نامه 62 نهج البلاغه دلالت بر آن دارد كه اميرمؤمنان نگران پيوند نابخردان (سفها) و بدكاران (فجار) است و اينكه پس از اين پيوند معطوف به قدرت 1-بيت المال را دست به دست بگردانند 2-مردم را برده و نوكر فرض كنند 3-با صالحان معارضه كنند 4-با فاسقان حزب تشكيل دهند. حضرت در اين نامه مي نويسد: «... پس ترسيدم اگر اسلام و اهل آن را ياري نكنم، شاهد نابودي دين يا شكاف در آن باشم، كه مصيبت اين اتفاق براي من از تباهي حكومت بر شما بزرگ تر بود... فنهضت في تلك الاحداث حتي زاح الباطل و زهق. پس در اين حوادث قيام كردم تا باطل از ميان رفت و دين مستقر شد... و من مشتاق ديدار پروردگار و منتظر و اميدوار به پاداش او هستم اما اندوهگينم مي كند اينكه سرپرستي حكومت اين امت به دست نابخردان و بدكاران افتد. فيتّخ ذوا مال الله دولاً و عباده خولاً والصّالحين حرباً والفاس قين ح زباً. پس بيت المال را دست به دست كنند و بندگان خدا را به بردگي بگيرند و با صالحان بجنگند و با فاسقان حزب تشكيل دهند... پس اگر چنين نگراني و اندوهي نبود تا اين اندازه شما را براي برپا خاستن تشويق نمي كردم و به خاطر سستي در كار سرزنش نمي نمودم و حتي اگر ابا و سستي مي كرديد، رهاتان مي ساختم... بسيج شويد و از جا برآييد، خداوند شما را رحمت كند. و سنگيني به خرج ندهيد... مرد جنگي بيدار است و هر كس بخوابد، دشمن او به خواب نمي رود».
بسيج اصولگرايان در عرصه سياست و فرهنگ و اقتصاد و حتي ديپلماسي با چنين رويكردي انجام شده است. اصولگرايي بر آن است كه از امانت وارگي منصب صيانت كند تا بد انديشان به چشم طعمه به قدرت ننگرند. ان عملك ليس لك بطعمه و لكنه في عنقك امانه . در منطق اصولگرايي، حق و عدالت بر اشخاص و افراد ولو عضو حلقه خودي ترجيح دارد و هر جا ميان اين دو تعارضي پيش آمد حق با حق است نه با قوم و خويش هاي حزبي. آنچه ميان اصولگرايي- به مثابه يك جريان- با رفتار حزبي و جناحي و باندي فاصله مي اندازد، همين رويكرد اصول محور است كه بارها ظهور و بروز آن را در حمايت ها و نقادي ها نسبت به دولت يا مجلس اصولگرا و قوه قضائيه ديده ايم.
اصولگرايي همچنان كه تكليف گرايي است، ملازم مآل انديشي و مصلحت محوري نيز هست. اين مصلحت محوري و مآل انديشي، نه تنها متفاوت از تكليف گرايي نيست بلكه عين تكليف گرايي و اصولگرايي است، به اين معنا كه اصولگرايان اصالتا بايد تكليف هر لحظه خود را از ژرفاي بصيرت و مصلحت و سنجش فرجام كار استخراج كنند. منطق آنها كلام پيامبر اعظم(ص) كه فرمود: «اذا هممت بامر فتدبّر عاقبته... هنگامي كه اراده كاري را در فرجام آن بيانديش پس اگر رشد و خير بود، بشتاب و انجام بده اما اگر گمراهي و شر بود، آن را واگذار». نقد مداوم رويكرد يا عملكرد مردان صاحب اثر سياست- به معناي گفتن حسن و خطاي آنها-عين صواب است اما آنچه اين نقادي صواب را به حكمت نزديك مي سازد، درايت در شرايط عمومي و اقتضائات و اولويت هاي كشور است. نقادي بايسته و شايسته، نقدي است كه 1-قلمرو روشني داشته باشد و منتقد، دقت به خرج دهد تا منحصراً حوزه خطا را به چالش كشد نه اينكه با بي دقتي به رويكردها و عملكردهاي سالم يا خدمتگزاران آسيب بزند. مانند جراحي كه فقط عارضه و غده را- كه گاه به كوچكي چند ميلي متر است- هدف مي گيرد و به باقي اعضا آسيب نمي رساند 2-اسباب غفلت از اولويت ها، معضلات و آسيب هاي مهم تر را فراهم نمي كند 3-عجين با رحمت و عطوفت و دوستي و اخلاص و دلسوزي است 4-خوبي ها و نقاط قوت و خدمات را ناديده نمي انگارد و در بيان آن بخل نمي ورزد. البته متقابلا و به اقتضاي اصولگرايي، توقع از طرف هاي نقد هم آن است كه سينه اي گشاده و پذيرا نسبت به انتقادهاي به حق داشته باشند و دچار انسداد در زمينه حق شنوي و اصلاح خطا نشوند. طبعاً چنين انسدادي، تكليف ديگري را بر شانه اصولگرايان مي نهد همچنان كه در فتنه سال 88 و در قبال عملكرد برخي اصحاب سابق جبهه انقلاب ديده شد و كار را به آنجا رساند كه ملت و جريان اصولگرا به رغم ميل خود، تكليف را با آن جماعت آلوده به انحراف يكسره كردند.
اين جريان انحرافي ائتلافي(فعال در فتنه 88) را هرگز نبايد از چشم دور داشت به ويژه اينكه برخي اضلاع آن، پيوندهاي باور نكردني با شبكه جاسوسي آمريكا و انگليس و اسرائيل برقرار كردند و در پر كردن خانه هاي جدول دشمن كم نگذاشتند. اگر هم بايد به فرقه انحرافي «جديد»(لانه كرده در دولت) و بي بند و باري هاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اعتقادي و اطلاعاتي آن پرداخت كه حتماً بايد چنين كرد، نبايد از كانون اصلي پمپاژ اين انحراف و نفوذ در خارج و داخل كشور غفلت كرد، كه اگر با دقت بنگريم همساني و مشابهت هاي هر دو جريان انحرافي را مي توان فهرست كرد و به يقين، دير يا زود ريشه هاي درهم تنيده آن دو- دست كم نزد سرويس هاي اطلاعاتي خارجي- بيرون خواهد افتاد. بي مبالاتي نسبت به مباني اسلامي، بدعت در دين و آلودن آن به انواع تحريف ها و انحراف ها، عدم مرزبندي روشن نسبت به جريان هاي سياسي و فرهنگي و اقتصادي معارض، آسان گيري در بده بستان هاي سياسي و اقتصادي، و ناسازگاري با ولايت فقيه و اركان قانون اساسي، از جمله مشخصه هاي بارزي است كه جريان هاي انحرافي ظاهراً گونه گون را در يك اردوگاه جمع مي كند.
اين دو جريان ظاهراً دور از هم اما هماهنگ، انتخابات مجلس را نشانه خواهند رفت تا مجلسي در تراز عدالت و پيشرفت و استقلال سياسي و سلامت اقتصادي شكل نگيرد يا اين آرمان ها در آن كمرنگ باشد. جهاد اقتصادي نيز ذاتاً به ضرر منافع و اقتضائات هر دو جريان و زد و بندهاي آنهاست، بنابراين غير از تلاش براي انداختن موش در ديگ انتخابات، خواهند كوشيد رمق جهاد اقتصادي را بگيرند و آن را به حاشيه بيندازند. در هر حوزه سياست خارجي نيز هر دو جريان همچنان كه تا به حال در قول و فعل نشان داده اند، به عنوان پارسنگ هاي كفه ترازوي آمريكا و اسرائيل و غرب در مقابل تحولات انقلابي منطقه عمل مي كنند و درصددند از نقش آفريني خطير جمهوري اسلامي به نفع بيداري امت اسلامي بكاهند. با اين وصف، 3 حوزه بيداري اسلامي منطقه، جهاد اقتصادي و انتخابات مجلس بايد در اولويت هدفگذاري اصولگرايان قرار گيرد و آنان را از اتحاد و الفت و انسجام و سازماندهي و برنامه ريزي مضاعف باز ندارد. در اين راه نه بايد گريبان عناصر منحرف را رها كرد و نه در گفتن و قدرداني نسبت به خدمات پر ارج دستگاه ها به ويژه دولت كوتاهي كرد، به نحوي كه محدوده افراد و اعمال مورد اعتراض كاملاً روشن باشد و سياهي آن بر كليت خدمات و مجاهدت ها سايه نيفكند، در غير اين صورت خود نقادي ها نيز مي تواند به پر كردن خانه هاي جدول دشمن كمك كند. اين آسيب به ويژه در فضاي مجازي كه شفافيت لازم در آن وجود ندارد، بيشتر به چشم مي آيد.
و سرانجام بايد بر اين حقيقت پاي فشرد كه كمال اصولگرايي در بازگشت همه اضلاع اين جبهه به نقطه مودت و وحدت و جماعت يعني اطاعت از حكم يا حكميت و داوري ولي امر است، اعم از آن كه اين داوري و حكم برحسب ظاهر به سود فرد باشد يا به زيان وي، چرا كه در باطن، اين اطاعت سراسر خير است. خداوند در آيات 74 تا 35 سوره نور و در تبيين تفاوت مؤمنان و منافقان مي فرمايد «مي گويند به خداوند و پيامبر ايمان آورديم و اطاعت كرديم اما پس از اين ادعا گروهي از آنها پشت مي كنند، آنها با مؤمنان نيستند. و هنگامي كه به سوي خداوند و فرستاده او خوانده شوند تا ميان آنها حكميت و داوري كند، گروهي از آنها رويگردان مي شوند اما اگر حق براي آنها باشد، با سرعت و تسليم به سوي پيامبر مي آيند! آيا در دل هاي آنان بيماري است يا شك و ترديد دارند يا مي ترسند كه خدا و پيامبرش بر آنها ستم كنند؟ نه، بلكه آنها ستمكارند. سخن مؤمنان هنگامي كه به سوي پروردگار و پيامبر او خوانده مي شوند تا ميان آنان حكميت كند، منحصراً اين است كه مي گويند شنيديم و اطاعت كرديم و اينها همان رستگارانند... و با نهايت تأكيد سوگند ياد كردند كه اگر به آنها فرمان (جهاد) بدهي، بيرون مي آيند، بگو قسم نخوريد؛ طاعت و اطاعت خالصانه نشان دهيد كه خداوند به آنچه انجام مي دهيد، آگاه است.»
محمد ايماني

اسامي 26 مقام آمريكايي ناقض حقوق بشر تحت تحريم ايران

سخنگوي كميسيون سياست خارجي مجلس از تصويب طرح تحريم و تعقيب برخي مقامات آمريكايي ناقض حقوق بشر توسط ايران در كميسيون متبوعش خبر داد و اسامي اين 26 مقام آمريكايي را اعلام كرد.
كاظم جلالي نماينده مردم شاهرود و سخنگوي كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي كه در حاشيه جلسه عصر يكشنبه اعضاي كميسيون متبوعش با خبرنگاران پارلماني گفت وگو مي كرد، با بيان اينكه از طرف كميسيون امنيت ملي به آقاي جويجري مأموريت داده شده بود تا موضوع حادثه پالايشگاه آبادان را بررسي كند، اظهار داشت: آقاي جويجري بررسي جامعي در اين زمينه انجام داده و جلسات متعددي را با مسئولان مربوطه برگزار كرده و بازديدي نيز از پالايشگاه انجام داده بود.
وي افزود: بر اساس بررسي هاي انجام شده، در اين حادثه بحث امنيتي و خرابكاري كاملاً منتفي است و از نظر فني موضوع توسط كميسيون انرژي در حال بررسي است كه آيا قصورها و تقصيرهايي وجود داشته است يا خير؟
سخنگوي كميسيون سياست خارجي مجلس در ادامه با قدرداني از مسئولين و پرسنل زحمتكش و خدوم صنعت نفت كشور به ويژه پالايشگاه آبادان، گفت: اين اتفاق موجب نمي شود كه زحمات طاقت فرساي آنان ناديده گرفته شود.
وي همچنين از انتخاب اعضاي جديد هيئت رئيسه كميسيون متبوعش در اين جلسه خبر داد و گفت كه بر اساس انتخابات صورت گرفته، بروجردي رئيس، كوثري و ابراهيمي نواب اول و دوم، بنده سخنگو و جويجري و كرمي راد به عنوان دبيران كميسيون انتخاب شدند.
به گزارش فارس، كاظم جلالي كه رداي نمايندگي مردم شاهرود در خانه ملت را نيز بر تن دارد، در بخش ديگري از گفت وگوي خود با خبرنگاران از تصويب طرح تحريم و تعقيب برخي مقامات آمريكايي به اتفاق آراء در اين جلسه كميسيون متبوعش خبر داد و گفت: اسامي كامل افراد تحت تعقيب و تحريم به شرح ذيل اعلام مي شود:
الف) مقامات ناقض حقوق بشر
(در داخل و خارج از آمريكا):
1- »توماس جي پيكارد » (Thomas JPickard) رئيس اف .بي .آي در سال 1993 (نقض حقوق بشر در جريان حمله به فرقه داووديه در آوريل 1993 در شهر وبكو در ايالت تگزاس و كشتن بيش از 82 نفر از پيروان اين فرقه فرعي مسيحي و نقض حقوق بشر در زمان رياست وي بر سازمان سيا در سال 2003 در افغانستان و عراق)؛
2-ژنرال جفري دي ميلر (Geoffrey D Millcr) فرمانده زندان گوانتانامو از سال 2002 تا 2007 به اتهام نقض حقوق بشر، شكنجه و آزار زندانيان؛
3-دريادار جفري هربسون (Jeffrey Harbeson) فرمانده كنوني زندان گوانتانامو به دليل تداوم دخالت در شكنجه و آزار زندانيان و نقض حقوق بشر از سال 2010؛
4-ناخدا ويليام راجرز (William Rogers) فرمانده ناو وينسنس آمريكا در جريان حمله به هواپيماي مسافربري جمهوري اسلامي ايران در 3 ژوئيه 1983؛
ب) حاميان فعاليت هاي تروريستي، ناقضين حقوق بشر
و دخالت در قاچاق مواد مخدر:
5- فرانك جي گاردنر نخستين فرماندار نظامي آمريكا در عراق در سال 2003 به اتهام دخالت در كشتار غيرنظاميان در مناطق مختلف عراق، نقض حقوق بشر؛
6-پل برمر فرماندار نظامي آمريكا در عراق از سال 2003 به اتهام دخالت در كشتار غيرنظاميان در مناطق مختلف عراق، نقض حقوق بشر و دست داشتن در فاجعه بازداشت و شكنجه زندانيان در زندان ابوغريب؛
7-دونالد رامسفيلد وزير دفاع آمريكا از سال 2001 تا 2006 به اتهام كشتار مردم غيرنظامي، شكنجه و آزار زندانيان ابوغريب، گوانتانامو و بگرام و همچنين كشتار هزاران انسان بي گناه در افغانستان و عراق؛
8-ريچارد پرل از مقام هاي نظامي وزارت دفاع آمريكا در سال 2003 از طراحان عمليات نظامي در افغانستان و عراق و دخالت در جنايات انجام شده از سوي نيروهاي آمريكايي در دو كشور افغانستان و عراق؛
9-پل ولفوويتز معاون وزير دفاع آمريكا در سال 2003 و از طراحان حمله به افغانستان و عراق به اتهام دخالت در جنايات انجام گرفته در افغانستان و عراق؛
10-ژنرال جان (جك) كين (John Mkeane) معاون رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا در سال 2003 به اتهام مشاركت در كشتار غيرنظاميان و شكنجه و آزار زندانيان ابوغريب و گوانتانامو و نقض حقوق بشر در افغانستان و عراق؛
11-ژنرال ريچارد كدي (Richard ACody) معاون رييس ستاد مشترك ارتش آمريكا در سال 2004 به اتهام مشاركت در كشتار غيرنظاميان و نقض حقوق بشر در افغانستان و عراق؛
12-ژنرال جيمز ماتيوس فرمانده عمليات نظامي آمريكا در فاجعه كشتار غيرنظاميان در فلوجه در عراق در سال 2003 به دليل دخالت در ارتكاب جنايت عليه بشريت؛
13-ژنرال جرج كيستي معاون و سپس رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا از سال 2003 تا 2007 به اتهام كشتار غيرنظاميان در عراق و افغانستان، اشغال كنسولگري جمهوري اسلامي ايران در اربيل و زندان نمودن و آزار 5 تن از ديپلمات هاي جمهوري اسلامي ايران به مدت بيش از دو سال و نيم و نقض حقوق بشر؛
14-ژنرال ريكاردو سانچز (Ricardo sanchez) فرمانده نيروهاي آمريكايي مسئول شكنجه زندانيان زندان ابوغريب و غيرنظاميان در عراق به اتهام نقض حقوق بشر و دخالت در تروريسم دولتي آمريكا؛
15-ژنرال تمامي فرانكس فرمانده نيروهاي آمريكايي در عراق پس از اشغال نظامي به اتهام مشاركت در نقض گسترده حقوق بشر در طول دوره اشغال عراق؛
16-ژنرال ديويد پترائوس فرمانده وقت نيروهاي آمريكايي در عراق و فرمانده بعدي نيروهاي آمريكايي و ناتو در افغانستان (نامزد كنوني رياست سيا) به اتهام نقض گسترده حقوق بشر و كشتار غيرنظاميان در كشورهاي افغانستان و عراق و نيز دخالت در قاچاق مواد مخدر؛
17-ژنرال ريموند اوديرنو فرمانده وقت نيروهاي آمريكايي در عراق در سال هاي 2003 تا 2008 به اتهام مشاركت در نقض گسترده حقوق بشر در عراق؛
18-ژنرال جانس كاربينسكي مسئول زندان ابوغريب به اتهام شكنجه و آزار زندانيان نقض گسترده حقوق بشر در عراق؛
19-ژنرال استيون كاسبون از مسئولين زندان ابوغريب به اتهام شكنجه زندانيان و نقض گسترده حقوق بشر در عراق؛
20-ژنرال استنلي مك كريستال فرمانده نيروهاي آمريكا در افغانستان به اتهام كشتار غيرنظاميان، شكنجه و آزار زندانيان در بگرام، نقض حقوق بشر و مشاركت در قاچاق مواد مخدر؛
21-ژنرال جك بريگز فرمانده پايگاه هوايي بگرام در افغانستان به اتهام حمايت لجستيكي و آموزشي از اعضاي گروهك تروريستي موسوم جندالله، حمايت از تروريسم در افغانستان، كشتار غيرنظاميان و نقض گسترده حقوق بشر در افغانستان؛
22-لويس فري (Luis Freeh) رئيس سازمان پيشين اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) به اتهام نقض حقوق بشر و مشاركت در شكنجه و آزار زندانيان در افغانستان و عراق؛
23-رابرت مولر (Robert Muller) رئيس پيشين سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) به اتهام مشاركت در كشتار غيرنظاميان، نقض گسترده حقوق بشر در افغانستان و عراق؛
24-ژنرال جيمز جونز (James Jons) مشاور پيشين امنيت ملي رئيس جمهوري آمريكا به اتهام حمايت از تروريزم (سازمان تروريستي منافقين) و كمك به گروه هاي تروريستي در افغانستان و عراق و عليه مردم ايران؛
25-ژنرال پيتر جي شوميكر (Peter J Schoomaker) رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا در سال 2007 به اتهام مشاركت در كشتار غيرنظاميان، شكنجه و آزار زندانيان در زندان هاي گوانتانامو و بگرام، نقض حقوق بشر در كشورهاي افغانستان و عراق؛
26-استوارت لوي معاون پيشين وزير خزانه داري آمريكا به اتهام نقض حقوق بشر در اعمال تحريم عليه مردم ايران.

دزدي (گفت و شنود)

گفت: رمال هاي دستگير شده كه ادعاي سحر و جادو و پيشگويي دارند چرا از بازداشت خود بي خبر بودند و چرا با سحر و جادو مانع از دستگيري خود نشدند؟!
گفتم: چه عرض كنم؟! خب! معلوم است كه شارلاتان بازي درآورده بودند.
گفت: ولي بعضي ها ادعا مي كنند كه برخي از پيشگويي هاي اين رمال ها درست از آب درآمده است!
گفتم: يارو از يك رمال پرسيد فردا چه اتفاقي مي افتد؟! و رمال در پاسخ گفت؛ فردا خانه فلاني را دزد مي زند. يارو گفت؛ اين را كه مي دانم ولي بگو ببينم دستگير هم مي شوي يا نه؟!

جنگ رواني ناشيانه سعودي ها عليه روابط ايران و مصر

در پي ادعاي شبكه العربيه مبني بر بازداشت يك ديپلمات ايراني در قاهره ، يك مقام مسئول در دفتر حافظ منافع ايران در مصر در اين باره اظهار بي اطلاعي كرد.
اين مقام در دفتر حافظ منافع ايران در مصر در گفت وگو با ايسنا، و در پاسخ به اين پرسش كه برخي رسانه ها اعلام كرده اند يك ديپلمات ايراني در مصر بازداشت شده است، خاطرنشان كرد: دفتر حافظ منافع ايران در مصر تاكنون هيچ اطلاعي در مورد اين موضوع ندارد.
هم چنين تاكنون هيچ مقام رسمي اي در اين مورد به دفتر حافظ منافع كشورمان هيچ مطلبي را منعكس نكرده است.
اين مطلب اولين بار توسط العربيه منتشر شد كه اين سايت همواره اخباري را عليه ايران انتشار مي كند كه پيش از اين بارها اخبار اين سايت تكذيب شده است.
شبكه ماهواره اي العربيه مدعي شد كه سازمان امنيتي مصر يك ديپلمات ايراني را دستگير كرده است.
بنا بر ادعاي اين شبكه، قاسم حسيني از اعضاي دفتر نمايندگي ايران در قاهره به اتهام جاسوسي به نفع يك كشور بيگانه و انتقال اخبار از مصر دستگير شد. در همين راستا سازمان اطلاعات مصر نيز اعلام كرد كه فرد مذكور براي بازجويي و تحقيق در اختيار دادستاني قرار گرفته است.
در همين رابطه دو منبع امنيتي مصر در گفت وگو با خبرگزاري رويترز گفتند كه يك نفر دستگير شده است.
آنها با تاييد اتهام وارده به جزييات بيشتر مبني بر اين كه شخص دستگير شده يك ديپلمات است و يا اين كه نامش چيست، اشاره اي نكردند.
به گفته اين منابع اين شخص هفته گذشته دستگير شد. وزارت امور خارجه مصر نيز اعلام كرد كه اطلاعات فوري در اين باره ندارد.

با اقدام شجاعانه نيروي دريايي ارتش تانكر ايراني دماوند از چنگ دزدان دريايي نجات يافت

ناوگروه نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران، در يازدهمين مقابله خود در سال جاري با پديده شوم تروريسم دريايي، با موفقيت تانكر دماوند را از چنگ دزدان دريايي نجات دادند.
تانكر ايراني دماوند كه در موقعيت 1312 شمالي و 04858 شرقي در محدوده خليج عدن و جنوب كشور يمن در حال دريانوردي بود، مورد تهاجم يك فروند قايق تندرو حامل 7 دزد دريايي مسلح قرار گرفت.
تكاوران نيروي دريايي ارتش پس از اين اقدام تروريسم دريايي بدون اتلاف وقت وارد عمل شدند و با اجراي آتش موثر حمله دزدان دريايي را خنثي كردند.
براساس اين گزارش، در پي اين درگيري دزدان دريايي متواري شدند.

واقعاً هم غارت بيت المال براي كسب رأي جواب نداد (خبر ويژه)

اظهارات اخير هاشمي رفسنجاني درباره غارت بيت المال براي خريد چند رأي، با توجه به سوابق عملكرد مهدي هاشمي جاي تأمل و تعجب دارد.
هاشمي رفسنجاني چند روز پيش با بيان اينكه فريبكاري ها موقتي است، گفته بود: ادعاي دروغ كردن، پول بي خودي مصرف كردن كه مردم مي فهمند يك بازي است و بيت المال را به غارت بردن براي خريد چند راي و امثال اين چيزها ديگر در مردم جواب نمي دهد. حتي اگر مردم نياز داشته باشند اين پول را مي گيرند، ولي لعنت شان هم مي كنند.»
وي همچنين گفته بود: «اگر بخواهيم امروز يك حرف درستي بزنيم و نصيحتي انجام بدهيم آن است كه نظام و به طور كلي همه بايد تلاش كنيم كه اگر اعتماد بخشي از مردم از بين رفته و به ترديد افتاده اند، اعتماد آنها را برگردانيم.
نكته شگفتي آور اين اظهارات، بي اعتنايي آقاي هاشمي رفسنجاني به عملكرد برخي اطرافيان خود و شماري از دست اندركاران حزب كارگزاران است. صرفاً يك نمونه كوچك از تخلفات عديده، عملكرد مهدي هاشمي در انتخابات سال 84 و 88 است. حمزه كرمي دستيار مهدي هاشمي در سايت تعطيل شده جمهوريت (مديركل سياسي دفتر رئيس جمهور از سال 74 تا 78 در دولت سازندگي و اصلاحات) مدتي را هم زير نظر مهدي هاشمي در سازمان بهينه سازي مصرف سوخت فعاليت كرده است. او در اعترافات خود در دادگاه كه مستند به اسناد نيز هست، فاش كرد: «مهدي هاشمي اعتقادي به هزينه شخصي براي انتخابات نداشت و با وجود گوشزد كردن من نپذيرفت كه استفاده از پول بيت المال براي اين منظور جرم است... گرداننده واقعي سايت جمهوريت مهدي هاشمي بود و من تنها مدير اسمي آن بودم. پرسنل سايت با چاپ شب نامه در ستادهاي ميرحسين موسوي و توزيع آنها، به تضعيف نظام مي پرداختند. سازمان بهينه سازي مصرف سوخت بايد در جهت كاهش و بهينه سازي مصرف سوخت كار مي كرد. البته شركتهاي مختلفي هم با اين سازمان قرارداد داشتند كه از جمله اين شركتها شركتي با مديريت امير-الف بود كه كار اين شركت نيز ساخت تيزرهاي تبليغاتي و در كل تبليغ بود. همه روساي اين شركتهايي كه با سازمان بهينه سازي قرارداد داشتند از دوستان مهدي هاشمي بودند و آمادگي گرفتن پول تحت عنوان بهينه سازي و تبليغات انتخاباتي براي كانديداي مدنظر مهدي هاشمي را داشتند. يك شركت 500 ميليون تومان براي چاپ يك ميليون جلد كتاب پول دريافت كرده بود در حالي كه تنها 25هزار جلد كتاب چاپ شد و مابقي پول صرف تبليغات مورد نظر مهدي هاشمي شد. او معتقد به پولشويي بود. وي پولها را از سازمان بهينه سازي دريافت مي كرد و آنها را مكررا به دلار و ريال تبديل مي كرد. وقتي كه دليل اين كار را از وي پرسيديم، گفت كه با اين كار كسي نمي تواند منشأ پولها را كشف كند. با فشار مهدي هاشمي از سازمان بهينه سازي مصرف سوخت به منظور تبليغات در دوره نهم انتخابات رياست جمهوري [سال84] پول برداشت مي شد. اين پولها معادل 2 ميليارد تومان بود.»
وي گفته بود «سايت جمهوريت ابتدا قرار بود از كانديدايي در انتخابات حمايت و نسبت به دولت نهم نيز نقدهايي داشته باشد ولي با فشارهاي مهدي هاشمي، اين سايت تبديل به سايت تضعيف كننده سازمانهاي نظامي از جمله بسيج، سپاه و سازمانهاي دولتي شد. كار به جايي كشيد كه اين سايت برخلاف واقعيت، شبهه تقلب در انتخابات را تلقين كرد. مهدي هاشمي حتي مطالب تندتري را براي انتشار به ما مي داد كه البته ما اين گزارش ها را هرگز منتشر نكرديم. او به خود من 320 ميليون تومان پول داد كه البته حاضرم بخشي از آنها را كه در اختيارم هست بازگردانم ولي بخش ديگر را بين پرسنل توزيع كردم».
اكنون پرسش اين است كه متهم اختلاس و پولشويي و «غارت بيت المال براي خريد چند رأي» چرا براي پاسخگويي به اتهاماتش به كشور بازنمي گردد و از يك سال و نيم پيش در لندن و دوبي سير مي كند و تازه در حال تبادل مدرك تحصيلي هم هست؟! آيا به تعبير آقاي هاشمي مردم خرج كنندگان اين پول ها را لعنت نمي كنند؟

مشاركت موافق مواضع خاتمي است اما حيف كه نظام ديگر راه نمي دهد (خبر ويژه)

عضو مركزيت حزب منحله مشاركت از سخنان دو هفته پيش خاتمي حمايت كرد.
علي تاجرنيا (عضو تندروي فراكسيون مشاركت در مجلس ششم و يكي از عناصر بازداشتي در فتنه 88) گفت؛مواضع خاتمي نشانگر آن است كه خاتمي اتخاذ مواضع معطوف به بازگشت به عرصه سياست و انتخابات را با هماهنگي افراطيون به بن بست رسيده اتخاذ مي كند.
تاجرنيا در گفت وگو با دويچه وله آلمان و درباره اظهارات خاتمي مبني بر ناديده گرفتن و بخشيدن اشتباهات طرفين حوادث سال 88 گفت: صحبت هاي آقاي خاتمي جامع و كامل بود. متاسفانه از طرف بعضي مجموعه ها و گروههايي كه به نوعي اصلاح طلبان و ايشان را متهم به محافظه كاري مي كنند، سعي شد صحبت هاي آقاي خاتمي تحريف شود و فقط يك بخش از صحبت ايشان برجسته شود. صحبت هاي اخير آقاي خاتمي در راستاي خواسته هاي ديگر سران اصلاحات و مجموعه كساني است كه در اردوگاه اصلاح طلبان قرار دارند. سخنان اخير آقاي خاتمي در ادامه صحبت قبلي او در مورد تعيين شروط براي ورود اصلاح طلبان به انتخابات است(!)
وي در عين حال گفت: فكر مي كنم اگر شرايطي كه آقاي خاتمي پيش تر گفته بود تحقق پيدا كند طبيعتا خيلي از مسائل حل مي شود. اما بعد از گذشت چندين بار بحث و صحبت، به نظر من هيچ دورنمايي براي ايجاد تغيير در موضع طرف مقابل مشاهده نمي شود.
اين عضو تندرو مركزيت مشاركت همچنين مي گويد: مجموعه اصلاح طلبان كاملا صحبت هاي آقاي خاتمي را درك مي كنند. بحث ايشان مشروط است. اما بخشي از افرادي كه به نوعي انتقاداتي را به صحبت هاي آقاي خاتمي مطرح كرده اند، بخش هايي از صحبت ايشان را گرفته اند و همان بخش را مورد نقد قرار دادند. افرادي كه به نظر ما در طي اين ساليان مختلف، با نوع برداشت ها و نگرش هايشان نه تنها كمكي به حركت اصلاحي نكرده اند، بلكه بعضا بهانه هايي را براي برخورد با اصلاح طلبان ايجاد كرده اند. آنها خود را به اصلاح طلبان مي چسبانند يا سعي مي كنند در حاشيه آن قرار بگيرند.
اين اظهارات در حالي است كه كساني چون موسوي و كروبي و خاتمي- و بسياري از اعضاي مركزيت مشاركت و سازمان مجاهدين و مجمع روحانيون- به عنوان دست اندركاران نه در حاشيه جريان اصلاح طلب بلكه در متن تصميم گيري اين جريان قرار داشتند و بالاتفاق در ايجاد اغتشاش، آشوب و تقابل با قانون اساسي و نظام و عبور از خط قرمزهاي اصلاح طلبي نقش آفريني كردند.
همزمان با اظهارات تاجرنيا، پايگاه ضدانقلابي «اخبار روز» وابسته به گروهك «اتحاد جمهوريخواهان» (مقيم آلمان) در تحليلي نوشت: خاتمي با تقاضاي عفو از رژيم و متقابلا عفو رژيم از طرف اپوزيسيون! بار ديگر سوژه به دست طنزپردازان و كاريكاتوريست ها داد. اين در حالي است كه موسوي و كروبي از 25 بهمن در بازداشت به سر مي برند. اكنون اين توهم براي خاتمي و يارانش پيدا شده كه با توجه به برخي اختلاف ها در رژيم، زمان براي پايين كشيدن فتيله ها مناسب است و مي توان با دور زدن جنبش سبز به دوران اصلاحات بازگشت.
اين رسانه مرتبط با فتنه سبز مي افزايد: واكنش در مجموع متين، منطقي و محكم اپوزيسيون، به دوستان نشان داد كه اشتباه مي كنند و طرف اصلي سخن شان نه سبزهاي بدلي، سرنگوني طلبان و راديكال هاي خيالباف كه سبزها و از قضا سبزهاي پررنگ، اما بيگانه با زردي و زردانديشي اند. ورود اصلاح طلباني نظير عبدي، شكوري راد و تاج زاده به بازي و دفاع آنها از اظهارات خاتمي نشان مي دهد كه ماجرا اين بار جدي تر از گذشته است و جنبش سبز احتياج دارد تا خيلي دير نشده مروري بر پرونده و قراردادها داشته باشد؛ اين قرارداد ميان موسوي و كروبي و ندا آقاسلطان در خيابان بسته شده، اگر هم موسوي زماني از اجراي بدون تنازل قانون اساسي گفت بايد توجه داشت كه فرق است بين بازي در زماني كه نظام عقب نشسته و بازداشت شدگان را آزاد كرده باشند و تجمع و تشكل ممكن باشد با هنگامي كه نظام حتي موسوي را از كار انداخته است.

BBC، VOA و راديو فردا جوفروشي بكنند اما با احتياط! (خبر ويژه)

سردبير اخراجي راديو زمانه با اشاره به حمايت رسانه هاي دولتي آمريكا و انگليس از فتنه سبز گفت: بي بي سي و صداي آمريكا و راديو فردا از نگاه دولت هاي خود به جنبش سبز نگاه مي كنند.
مهدي جامي كه با شبكه دولتي بي بي سي همكاري مي كند، در مصاحبه با يكي از رسانه هاي ضدانقلاب و درباره حمايت اين رسانه ها از فتنه سبز گفت: به نظرم بي بي سي نقش خوبي داشته است. جاي انكار ندارد. اما من اصولا وظيفه بي بي سي را آگاهي رساني تعريف نمي كنم، بي بي سي تابع نگاه بريتانيايي به جهان و به منطقه ما و ايران است. اين وظيفه را نبايد از بي بي سي خواست. چنانكه نبايد از راديو فردا هم خواست. من حتي گاهي به دوستانم گفته ام كه راديو فردا نبايد از يك حد معيني به جنبش نزديك تر شود، زيرا باعث خواهد شد كه در حالت نمايندگي از جنبش قرار بگيرد و اين چيزي نيست كه بتوان از آن رسانه پذيرفت يا اصلا به نفع جنبش باشد. به عبارت ديگر مصنوعي خواهد شد.
وي اظهار داشت: امروز از هيچ كدام از رسانه هاي فارسي خارج از كشور نبايد چنين انتظاري داشت، درباره صداي آمريكا مساله فرق مي كند. به نظرم بايد بين يك جريان كوچك رسانه اي در آنجا با جريان غالب تفاوت گذاشت. صداي آمريكا فعلا در حال تعميرات و تغييرات است. اما تا اينجا بجز نقش حاشيه اي نداشته است. در عين حال صداي آمريكا هم سياست و ماموريت رسانه اي خود را دارد و نمي توان از آن انتظار داشت كه جاي يك رسانه سبز را بگيرد. اما اگر سياست هاي رسانه اي اوباما درباره تماس با مردم و شنيدن از مردم كه اخيراً اعلام شد در صداي آمريكا دنبال شود و صورت عملي پيدا كند فكر مي كنم صداي آمريكا گام بلندي به جلو برخواهد داشت. وضع امروزش چنانكه مديران و دست اندركاران صداي آمريكا هم اذعان دارند مطلوب نيست.
وي همچنين گفته است: در عالم تلويزيون [هاي اپوزيسيون] كسي رگ خواب مخاطب را پيدا نكرد، بي بي سي حرف خودش را زد و صداي آمريكا حرف خودش را.
سردبير اخراجي راديو زمانه همچنين با اعتراف به آشفتگي در ميان رسانه هاي گوناگون اپوزيسيون گفت: اين آشفتگي و سردرگمي و حتي فرصت طلبي و كم فروشي با گندم نمايي و جوفروشي عيب نيست، طبيعي است(!)
يادآور مي شود جامي پس از چند سال مديريت راديو زمانه، از سوي هيئت مديره هلندي اين رسانه با وضع توهين آميزي اخراج شد.

روايت افسر سابق سيا از رفتار تحقيرآميز اسرائيل با آمريكا (خبر ويژه)

افسر سابق سازمان جاسوسي آمريكا از رفتار پرتناقض و باج گيرانه اسرائيل نسبت به واشنگتن به شدت انتقاد كرد و آن را تحقيرآميز توصيف كرد.
فيليپ جرالدي افسر سابق سازمان سيا با اشاره به سفر پرماجراي نتانياهو به آمريكا و حضور وي در كنگره و اجلاس ايپك نوشت: نتانياهو مي دانست كه اوباما ممكن است يك طرح صلح پوچي را مطرح كند كه حرف حسابش باز كردن درهاي مذاكره با فلسطينيان است و البته چنين طرح صلحي فقط وقتي موفق است كه همه فلسطينيان تسليم اسرائيل شوند، همه فلسطين تحويل اسرائيل داده شود و فلسطيني ها جمع كنند و بروند اردن. تقريباً همه نمايندگان كنگره مي دانستند نفس اينكه يك نخست وزير اسرائيلي درباره صلح سخن بگويد يك دروغ است، درباره اوباما هم چنين است. اما با اين حال آنها بلند مي شوند و برايش كف مي زنند(!)
به گزارش قدسنا به نقل از الحوار، «جرالدي» با اشاره به دروغ پردازي هاي گسترده اسرائيل، پرسش هايي را پيش مي كشد و مي نويسد: اسرائيل زرادخانه هسته اي منحصر به فردي دارد كه مي تواند هر نقطه اي را در اروپا و آسيا هدف قرار دهد. آنها همچنين از سامانه موشكي مجهزي برخوردارند. اسرائيل هر چند وقت يكبار به همسايه اي حمله مي كند. آنها به تازگي 20 نفر از تظاهركنندگان فلسطيني غيرمسلح را به قتل رساندند اما با اين حال مدام مي گويند كه از سوي كشورهاي منطقه در معرض تهديد هستند. چرا؟
وي مي افزايد: اگر اسرائيل دولت ثروتمندي است چرا بايد هر سال 3ميليارد دلار كمك از محل ماليات هايي كه از مردم آمريكا گرفته مي شود، دريافت كند؟ اسرائيل بيش از هر كشور دوست ديگري از آمريكا جاسوسي كرده است. شما اسناد محرمانه دفاعي ما و همچنين اطلاعات دارايي با ارزش اقتصادي ما را دزديده ايد و از آن به نفع خود بر ضد آمريكا استفاده كرده ايد. قبل از حمله يازده سپتامبر شما در حال اجراي يك عمليات غيرقانوني و جاسوسي در حد گسترده در داخل آمريكا بوديد و شما احتمالاً حتي در سطح پيشرفته درباره برخي جنبه هاي اين حمله تروريستي باخبر بوديد. شما به داخل سيستم هاي مخابراتي ما حتي در كاخ سفيد نفوذ كرديد و هر آنچه را مي خواهيد به راحتي در آمريكا انجام مي دهيد آن هم در شرايطي كه وزارت دادگستري و رئيس جمهور آمريكا تمايلي براي بازداشت يا محاكمه جاسوسان اسرائيلي ندارند. آيا زمان آن نرسيده است كه اسرائيل تعهدي قاطع براي توقف اين جاسوسي ها بدهد؟
اين افسر اطلاعاتي سابق، جاناتان پولارد جاسوس اسرائيلي دستگير شده را مسئول مرگ شماري از افسران اطلاعاتي آمريكا دانست و خاطرنشان كرد: پولارد بيشتر از هر جاسوس ديگري در تاريخ آمريكا اسناد و اطلاعات بسيار محرمانه و طبقه بندي شده اي را دزديده اما حتي از اين اقدامش ابراز تأسف هم نكرده است. حتي برخي از شخصيت هاي برجسته در حكومت اسرائيل نيز او را يك قهرمان مي شناسند. چطور ممكن است كسي كه تا اين اندازه به آمريكا آسيب رسانده در كشوري كه بزرگترين دريافت كننده دلارهاي آمريكا است و حتي متكي به حمايت هاي سياسي واشنگتن نيز است، به عنوان قهرمان ياد شود؟
فيليپ جرالدي با اشاره به استفاده آمريكا از حق وتو در حمايت از اقدامات جنايتكارانه و غيرقانوني اسرائيل و بويژه وتوي قطعنامه شوراي امنيت عليه شهرك سازي صهيونيست ها نوشت: حمايت از اسرائيل باعث شده كه آمريكا در مقابل ديدگان جهان به عنوان يك دروغگو يا فريب كار ديده شود و آمريكايي ها در سفرهاي خارجه شان با خطر مواجه شوند. آيا اكنون زمان آن نرسيده است كه اسرائيل از لابي قدرتمندش براي وادار كردن واشنگتن براي انجام اقداماتي عليه منافع مردم آمريكا دست بردارد؟
عضو پيشين سازمان سيا با اشاره به دروغ گويي هاي مكرر مقامات صهيونيست عليه برنامه هسته اي ايران تأكيد كرد: دولت اسرائيل از سال 1995دائماً ادعا كرد ايران 6 ماه يا يك سال ديگر سلاح اتمي مي سازد. اكنون 16 سال از آن ادعا گذشته و پيش بيني هاي شما دروغ از آب درآمده است اما هرگز به نظر نمي رسد كه از اين رويكرد خود شرمنده شده باشيد. به نظر مي رسد ايران خواهان توليد بمب هسته اي نيست اما شما هميشه براي اينكه ايران را به عنوان دشمن آمريكا- به همان ميزاني كه با شما دشمن است- معرفي كنيد نسبت به تهديد و خطرآميز بودن ايران اغراق كرديد. اخيراً مئير داگان رئيس سابق موساد نيز گفته است كه حمله به ايران «احمقانه ترين چيزي است كه تاكنون شنيده ام». آيا اكنون زمان آن نرسيده است كه ايران را ديگر به عنوان توجيهي براي برنامه پرهزينه نظامي و خطرناك آمريكا و وفق دادن خاورميانه با نيازهاي اسرائيل ذكر نكنيد؟

چشم روشني هاي آل خليفه به اوباما (خبر ويژه)

برخي منابع خبري مي گويند دولت بحرين جمعي از اساتيد دانشگاه را بازداشت كرده و تحت شديدترين شكنجه ها قرار داده است.
اين اطلاعات دريافتي نشان مي دهد دكتر مسعود جهرمي از دانشمندان ايراني و استاد دانشگاه اهليه بحرين از جمله اساتيدي است كه توسط دستگاه امنيتي بحرين و با مشاركت مزدوران سعودي بازداشت شده و حدس زده مي شود سلامتي وي در اثر شكنجه هاي بي رحمانه اعمال شده توسط آل خليفه به شدت در معرض خطر قرار دارد.
دكتر جهرمي روز 25 فروردين و در جريان تهاجم نيروهاي امنيتي به دانشگاهها دستگير شد و حدس زده مي شود به عربستان منتقل شده باشد.
اين در حالي است كه جنايات آل خليفه در بحرين بسيار فراتر از اين مورد است.
مطابق برخي گزارش هاي موجود از 14فوريه تاكنون حداقل 60 زن، 200 دانشجو، 11 استاد دانشگاه دستگير شده اند. همچنين دهها معترض بحريني با اصابت گلوله مستقيم به شهادت رسيده اند. منابع غربي مي گويند تا 12آوريل 652 كارگر معترض هم از محل هاي كار خود اخراج شده اند.
گفتني است تا امروز نه آمريكا و نه هيچ يك از نهادهاي حقوق بشري وابسته به آن كوچكترين اعتراضي به اين جنايت ها نكرده اند.