(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 17 خرداد 1390- شماره 19944

امر به معروف مصلحتي فراگير
رهبر انقلاب : بنده زيربار بي قانوني نمي روم

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




امر به معروف مصلحتي فراگير

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
نازپرورده تنعم نبرد راه به دوست
عاشقي شيوه مردان بلاكش باشد
نكته جالب اين است كه صبر نه تنها باعث موفقيت در كارهاي دنيوي است، بلكه نقشي اساسي در كسب بهترين امور معنوي و كمالات انساني و تمام امور مربوط به هدف آفرينش انسان دارد. با مروري بر آيات قرآن مي فهميم كه شرط كسب هر موفقيتي «صبر» است. در جنگ بدر خدا همان عده پابرهنه را بدون ساز و برگ جنگي بر دشمن پيروز كرد؛ و لقد نصركم الله ببدر.1 بعد خدا به آن ها وعده داد كه شما مقاومت كنيد اگر كمبودي داشتيد ما ملائكه را به كمك شما مي فرستيم؛ بلي ان تصبروا و تتقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربكم بخمسه آلاف من الملائكه مسومين؛2 گمان نكنيد فقط ملائكه خدا همين تعداد بودند كه شما را ياري كردند. اين ها مشكل شما را حل كردند؛ اما اگر صبر و تقوا داشتيد و باز كمبودي بود ما تا پنج هزار ملك هم به كمك شما خواهيم فرستاد. ولي شرطش «صبر» و «تقوا» است
(ان تصبروا و لتقوا).
و نيز براي كسب موفقيت هاي دنيوي به داستان حضرت يوسف اشاره مي كند و مي فرمايد: «انه من يتق و يصبر فان الله لا يضيع اجر المحسنين؛3 اگر تقوا و صبر و مقاومت داشته با شيد خدا اجرتان را ضايع نمي كند.» مقامي كه حضرت يوسف به آن رسيد به سبب صبري بود كه در مقابل گناه داشت. اين اجر دنيوي بود و اجرا اخروي او هم كه تكليفش روشن است. در چند آيه به اين مضمون اشاره شده است كه شرط پيروزي هم در دنيا و هم در آخرت، توأم بودن تقوا با صبر است. تقوا يعني اين كه انسان اين روحيه را داشته باشد كه به دنبال فهم وظيفه شرعي اش باشد و بعد از فهم، به آن عمل كند؛ يعني از خدا، پيغمبر و ولي امر اطاعت كند. بعد هم با توكل بر خدا در مقابل دشمن مقاومت كند.
پيروزي، تنها از جانب اوست
در ادامه آياتي كه به جنگ بدر اشاره فرمود مي فرمايد: و ما جعله الله الا بشري لكم ولتطمئن قلوبكم به و ما النصر الا من عندالله العزيز الحكيم؛4 ما فرشتگان را به ياري شما فرستاديم و شما پيروز شديد؛ اما گمان نكنيد فرشتگان شما را پيروز كردند، اين براي آرامش قلب شما بود؛ وگرنه، پيروزي تنها از جانب خداوند تواناي حكيم است. چشم مؤمن بايد فقط به دست خدا باشد. نبايد در انجام وظيفه اش كوتاهي كند و نيز نبايد از چيزي بترسد. در اين صورت اگر كمبودي باشد خدا از راه ديگر، گرچه با نيروهاي غيبي، جبران مي كند. اگر نيروي غيبي هم مي فرستد نبايد گمان كنيم كار به دست آن هاست؛ بلكه اصل پيروزي و ياري به دست اوست. شما چشمتان به دست خدا باشد؛ حتي توكلتان بر ملائكه هم نباشد. اسلام مي خواهد چنين مردمي تربيت كند.
امر به معروف، مصلحتي فراگير
والامر بالمعروف مصلحه للعامه ؛5
در بحث از خطبه حضرت زهرا سلام الله عليها به اين عبارت رسيديم كه حضرت مي فرمايند: «والامر بالمعروف مصلحه للعامه ؛ خداي متعال امر به معروف را به خاطر صلاح عموم مردم واجب كرد.» ما قبلا درباره اين موضوع چند جلسه اي صحبت كرده ايم و مباحث آن جلسات تحت عنوان «بزرگ ترين فريضه» چاپ شده است. لذا در اين جا در حد اقتضاء اين عبارت چند جمله اي عرض مي كنم.
مقدمات قرب به خدا؛ مصلحت حقيقي
كلمه «مصلحت» در محاورات عرفي ما زياد به كار مي رود. اين كلمه گاه كاربردهاي درست و گاه كاربردهايي انحرافي دارد. مثلا بعضي به هر دروغي كه فايده اي داشته باشد مي گويند دروغ مصلحت آميز! اصلا مصلحت به چه معناست! از عقايد كلامي شيعه اين است كه احكام واجب و حرامي كه در شرع تشريع شده تابع مصالح و مفاسد است. اموري كه مصلحت داشته واجد شده و اموري كه مفسده داشته تحريم شده است. اين شايع ترين مورد استعمال مصلحت، در فرهنگ ديني ماست. اين كه مصلحت بايد تامين شود و از مفسده بايد اجتناب گردد، يك پيش فرضي دارد و آن اين است كه انسان ها براساس اقتضاي فطرتشان به دنبال هدفي مي گردند كه سعادت و كمال نهايي شان را تامين كند. هر كسي كه چيزي را دوست دارد به خاطر اين است كه نهايتا كمالي، لذتي و منفعتي را برايش تامين مي كند. مردم دنيا در انتخاب هدف خيلي با هم اختلاف دارند و اختلاف اصلي بين متدينين و ملحدين است. متدينين اصل معاد را قبول دارند و مي گويند: انسان در اين عالم بايد تلاش كند تا به سعادت ابدي برسد. گرچه ما بالفطره به دنبال رفاه و خوشي هستيم، ولي رفاه و خوشي محدود و موقت را نمي خواهيم؛ بلكه به دنبال خوشي ثابت و دائمي هستيم، اين همان حقيقتي است كه اسمش سعادت است. قرآن هم مي فرمايد: «فاما الذين شقوا ففي النار... و اما الذين سعدوا ففي الجنه ؛6 كساني كه اهل سعادت باشند نهايتا اهل بهشت و كساني كه اهل شقاوت اند نهايتا اهل جهنم خواهند بود.» اين يعني ما دنبال خوشي هاي ثابت و ابدي مي گرديم. خوشي هاي موقت كه به دنبالشان بيماري هاي طولاني باشد سعادت نيست، مثل اعتياد به مواد مخدر. در بحث هاي عقلي اثبات شده كه آن سعادت حقيقي با كمال نهايي انسان توام است؛ يعني حقيقتي موجب سعادت ابدي مي شود كه موجب كمال نهايي انسان شود و تا انسان به كمال نهايي نرسيده است به سعادت ابدي نمي رسد.
ما در حال تلاش براي رسيدن به آن سعادت ابدي هستيم و قصدمان از همه كارهايي كه انجام مي دهيم رسيدن به خوشبختي است. هر آنچه كه حقيقتا موجب رسيدن به سعادت است داراي مصلحت است؛ يعني شايسته است كه ما آن كار را انجام دهيم كه به آن هدف برسيم. مصلحت حقيقي براي انسان عبارت است از حقيقتي كه وسيله رسيدن به سعادت ابدي است. اما همه مردم كه به معاد اعتقاد ندارند و آنهايي هم كه به معاد اعتقاد دارند هميشه به ياد آن نيستند و همه كارهايشان را براي سعادت ابدي انجام نمي دهند؛ يعني عموم مردم اهداف مادي و دنيوي دارند. قرآن هم مي فرمايد: «بل توثرون الحياه الدنيا؛7 شما زندگي دنيا را ترجيح مي دهيد.» از اين روست كه مصلحت در عرف مردم غيرمتشرع معناي عام تري پيدا مي كند. از اين منظر مصلحت هر امري است كه وسيله رسيدن به هدف باشد. خواه هدف سعادت حقيقي باشد و خواه همين سعادت هاي دنيوي.
انسان ها معمولا خوشبختي را در همين دنيا جستجو مي كنند و هر چه موجب خوشبختي دنيا شود آن را مصلحت مي دانند و چون اهداف مختلف است ممكن است كاري در نظر يك نفر مصلحت داشته باشد، ولي در نظر ديگري مصلحت نداشته باشد. پس ما يك مصلحت حقيقي داريم و آن چيزي است كه انسان را به سعادت ابدي (قرب به خدا) مي رساند و در يك اصطلاح عام چون معمولا مردم اهداف دنيوي دارند هر كسي براي رسيدن به هدف خودش هر چه را لازم مي داند آن امر براي او مي شود مصلحت. مثلا دروغ گفتن براي كسي كه هدفش كلاه گذاشتن سرديگران است مي شود مصلحت آميز!
برخي افعال مصلحت متوسط دارند. مثلا كسي كه براي پيشرفت تحصيلش به غربت سفر مي كند در واقع اين سفر براي او مصلحت متوسط محسوب مي شود؛ حال اگر عالم شدن مقدمه براي رسيدن به آن سعادت ابدي و رضاي خدا باشد مي تواند به مصحلت حقيقي برسد و الا اگر هدف از عالم شدن دنيا باشد مصداق خسرالدنيا و الاخره خواهد بود.
كاربرد ديگر مصلحت جايي است كه دو مقدمه با هم تزاحم دارند. گاهي يك مقدمه نفع و ضرري دارد و مقدمه ديگر هم نفع و ضرر ديگري دارد. در اين جا كساني كه اهل مصلحت سنجي هستند بين آنها دو مقايسه مي كنند تا ببينند كدام نفع بيشتري دارد و زودتر آن ها را به هدف مي رساند. اصطلاح «تشخيص مصلحت» در اين موارد به كار مي رود.
فريضه اي با مصلحت فراگير
مصلحت گاهي مصلحت شخصي است و گاهي مصلحت اجتماعي. در ميان تشريعات خداي متعال تشريعاتي وجود دارد كه براي عموم مردم مصلحت دارد. در ميان اين تشريعات، آن امري كه خيلي برجسته است «امر به معروف و نهي از منكر» است. اين امر حقيقتي است كه هم مقتضاي فطرت انسان است و هم همه اديان روي آن تاكيد كرده اند. به قدري در قرآن و روايات بر اين مساله تاكيد شده است كه انسان واقعا بهت زده مي شود. در آيه اي كه اولين بار براي جهاد دفاعي تشريع شد مي فرمايد: اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير... الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلاه و اتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر ولله عاقبه الامور.8 خدا كساني را ياري مي كند كه اگر قدرت پيدا كنند اول نماز را به پا مي دارند؛ بعد زكات مي دهند، بعد امر به معروف و نهي از منكر مي كنند.
بي رنگي امر به معروف؛ چرا؟
در ذهن خيلي از ما سوالي هست كه جواب آن براي مان روشن نيست و آن اين است كه با اين تاكيدات قرآن نسبت به امر به معروف، چرا اين فريضه در جامعه ما خيلي ظهوري ندارد؟ ما از صبح تا شب چند بار امر به معروف مي كنيم يا چند نفر را مي بينيم كه امر به معروف كنند؟ آيا ما قبول نداريم كه اين فريضه يكي از ضروريات دين است؟ چرا اگر كسي هم بخواهد به اين فريضه عمل كند از طرف مردم مورد بازخواست قرار مي گيرد؟ مگر ما مسلمان نيستيم؟ مگر قرآن نخوانده ايم؟
مساله اين است كه رفتارهاي اجتماعي تابع فرهنگ حاكم بر جامعه است. اين طور نيست كه هر كسي در هر جامعه اي هر كاري كه را درست تشخيص مي دهد به راحتي بتواند انجام دهد. افراد خيلي ممتاز مي توانند برخلاف مسير آب شنا كنند و برخلاف افكار عمومي مردم و فرهنگ حاكم بر جامعه حرف بزنند، مطلبي بنويسند يا قدمي بردارند. اين گونه افراد هم غالبا متهم به جنون و مي شوند. همه انبيا هم همين طور بودند. خيلي اراده قوي مي خواهد كه انسان كاري را انجام دهد كه مردم نمي پسندند. لذا مي گويند: افراد جامعه متاثر از فرهنگ حاكم بر جامعه هستند. به طور طبيعي حالات رواني ما هم متاثر از دستگاه ارزشي حاكم بر جامعه است.
تاثير تعفن فرهنگ غرب
حال سوال مي شود كه چرا دستگاه ارزشي جامعه ما اين گونه شده است؟ چرا مردم از امر به معروف و نهي از منكر خوششان نمي آيد؟ جواب اين سوال اين است كه فرهنگ ما تحت تاثير فرهنگ الحادي غرب واقع شده است و فرهنگ ما فرهنگ اسلامي خالص نيست. امروز در مغرب زمين همه ارزش ها زير سوال رفته است و مكاتبي در فلسفه اخلاق و ارزش ها مطرح شده است كه وقتي انسان مي شنود تعجب مي كند. فيلسوفان معروفي معتقد شده اند كه «اصلا اين اموري كه ما خوب مي دانيم مثل انصاف، مهرباني و... اين ها اخلاق ضعف است؛ ولي در حقيقت ريشه ارزش ها به قوت است. هرچه بتوانيم زور بگوييم آن بهتر است. چه كسي گفته آدم بايد مهربان باشد و به ديگران خدمت كند؟!» و بالاخره يكي از مكاتب معروف اخلاقي معتقد است كه «همه ارزش ها قراردادي است. در هر زماني يك ملتي بر سر امري با هم توافق مي كنند و مي گويند: اين خوب است. در زماني ديگر شرايطي پيش مي آيد كه همين امر مي شود بد. يك ملاك ثابتي براي خوب و بد وجود ندارد؛ بلكه اين امر، امري قراردادي است و به مرور زمان تغيير مي كند. بنابراين ما نبايد خيلي مقيد باشيم و بگوييم: چيزي را كه مردم بد مي دانند، حتما هميشه بايد ترك شود؛ چون شايد فردا همين ها مد شود!»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- آل عمران، 321.
2- آل عمران، 52.1
3- يوسف، 09.
4- آل عمران، 621.
پاورقي

 



رهبر انقلاب : بنده زيربار بي قانوني نمي روم

حميد رضا اسماعيلي
رهبر انقلاب در خطبه هاي نمازجمعه 29 خرداد ادامه دادند:
اين ها محسنات اين مناظره ها بود كه خيلي خوب بود اما عيوبي هم داشت. اين عيوب را بايد برطرف كرد. در مواردي انسان مي ديد كه در اين مناظره ها جنبه منطقي مناظره ضعيف مي شد. جنبه احساساتي و عصبي پيدا مي شد. جنبه تخريبي غلبه پيدا مي كرد. سياه نمايي وضع موجود به شكل افراطي در اين مناظره ها ديده شد. سياه نمايي دوره هاي گذشته هم در اين مناظره ها مشاهده شد، هر دو بد بود. اتهاماتي مطرح شد كه در جايي اثبات نشد. به شايعات تكيه شد. احياناً بي انصافي هايي ديده شد؛ هم بي انصافي نسبت به اين دولت با اين همه حجم خدمت و هم بي انصافي نسبت به دولت هاي گذشته و دوران سي ساله. آقايان احساساتي شدند در خلال صحبت، لابه لاي حرف هاي خوب، حرف هايي هم كه خوب نبود گفته شد. بنده هم مثل بقيه آحاد ملت پاي تلويزيون نشستم و اين مناظره ها را تماشا كردم. از آزادي بيان لذت بردم، از اين كه نظام جمهوري اسلامي توانسته است به كمك مردم بيايد تا بتوانند قدرت انتخاب خود را بالا ببرند لذت بردم. اما آن بخش معيوب قضيه بنده را ناخرسند كرد. متأثر شدم براي طرفداران نامزدها، آن بخش هاي معيوب، آن
تعريض ها، آن تصريح ها التهاب آور بود. نگران كننده بود، از هر طرف هم بود. بنده اينجا در منبر نماز جمعه در خطبه اي كه در حكم نماز است بايد حقايق را بيان كنم هر دو طرف در اين عيب مشترك بودند متاسفانه. از يك طرف صريح ترين اهانت به رئيس جمهور قانوني كشور شد، حتي از دو، سه ماه قبل از مناظرات هم اين سخنراني ها را
مي آوردند براي من مي ديدم و گاهي مي شنيدم. تهمت هايي زدند و حرف هايي گفتند به كسي كه رئيس جمهور قانوني مردم و متكي به آراي مردم است. رئيس جمهور مردم را كه متكي به آراء مردم است نسبت هاي خلاف دادند. رئيس جمهور مملكت را كه مورد اعتماد مردم است به دروغگويي متهم كردند. اين ها خوب است؟
كارنامه هاي جعلي براي دولت درست كردند و اينجا و آنجا پخش كردند. ما كه در جريان امور هستيم مي بينيم و مي دانيم كه اين ها خلاف واقع است. فحاشي كردند و رئيس جمهور را خرافاتي و رمال و از اين نسبت هاي خجالت آور دادند. اخلاق و قانون و انصاف را زير پا گذاشتند. اين از آن طرف. از آن طرف هم همين طور. شبيه همين كارها به نحو ديگري انجام گرفت. كارنامه درخشان 30 ساله انقلاب كم رنگ جلوه داده شد. اسم بعضي افراد برده شد كه اين ها
شخصيت هاي اين نظام هستند. اين ها كساني هستند كه عمرشان را در راه نظام صرف كرده اند. بنده در نماز جمعه هيچ وقت رسم نداشتم از افراد اسم بياورم، اما اينجا چون اسم آورده شده مجبورم اسم بياورم. به طور خاص از آقاي هاشمي رفسنجاني، از آقاي ناطق نوري من لازم است اسم بياورم و بگويم. البته اين آقايان را كسي متهم به فساد مالي نكرده، حالا در مورد بستگان و كسان هر كس هر ادعايي دارد بايد در مجاري قانون خودش اثبات شود. قبل از اثبات نمي توان اين ها را رسانه اي كرد. اگر چيزي اثبات شود فرقي بين آحاد جامعه نيست. اما اثبات نشده نمي توان اين ها را رسانه اي كرد و قاطعانه ادعا كرد.
وقتي اين جور حرف ها مطرح مي شود تلقي هاي نادرست در جامعه به وجود مي آيد. جوان ها چيز ديگري مي فهمند. خوب آقاي هاشمي را همه مي شناسند. من شناختم از ايشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئوليت هاي بعد از انقلاب نيست. من از سال 1336 يعني 51 سال قبل ايشان را از نزديك مي شناسم. آقاي هاشمي از اصلي ترين افراد نهضت در دوران مبارزات بود. از مبارزين جدي و پيگير قبل از انقلاب بود. بعد از پيروزي انقلاب از موثرترين شخصيت هاي جمهوري اسلامي در كنار امام بود. بعد از رحلت امام هم در كنار رهبري تا امروز. بارها اين مرد تا مرز شهادت پيش رفته است. قبل از انقلاب اموال خود را صرف انقلاب مي كرد. به مبارزين مي داد. اين ها را خوب است كه جوانان بدانند... من البته در موارد مختلفي با آقاي هاشمي اختلاف نظر دارم. طبيعي هم هست. در مسائل گوناگون، ولي مردم نبايد دچار توهم شوند و چيز ديگري فكر كنند. البته بين ايشان و آقاي رئيس جمهور از همان انتخابات سال 84 تا امروز اختلاف نظر بود و الآن هم هست. اختلاف نظر با هم دارند. هم در زمينه مسائل خارجي و هم در زمينه نحوه اجراي عدالت اجتماعي اختلاف نظر دارند و هم در برخي مسائل فرهنگي اختلاف نظر دارند و نظر آقاي رئيس جمهور به نظر بنده نزديك تر است. در مورد آقاي ناطق نوري هم همين طور. آقاي ناطق نوري هم از شخصيت هاي خدوم انقلاب است و ايشان هم خدمات زيادي كرده است و در دلبستگي ايشان به اين نظام و انقلاب هيچ شكي نيست. خوب مناظره هاي زنده تلويزيوني خوب است اما اين آسيب ها بايد برطرف شود. من همان وقت بعد از اين مناظره به آقاي رئيس جمهور هم تذكر دادم، چون مي دانستم ايشان ترتيب اثر مي دهد...
22 خرداد يك حماسه بود. اين حماسه تاريخي و جهاني شد. اگرچه بعضي از دشمنان ما خواستند اين پيروزي مطلق نظام را تبديل به يك پيروزي مشكوك و قابل ترديد كنند. حتي بعضي خواستند آن را به يك شكست ملي تبديل كنند و خواستند كام شما را تلخ كنند و نگذارند بالاترين نصاب جهاني دنيا را به نام شما ثبت كنند، اما ثبت شد و نمي شود آن را دستكاري كرد...
خط انقلاب 40 ميليون راي دارد، نه 5/24 ميليون، كه راي به رئيس جمهور منتخب است. خوب مردم اطمينان دارند، اما برخي از طرفداران نامزدها هم اطمينان داشته باشند كه جمهوري اسلامي ايران اهل خيانت در آراي مردم نيست. ساز و كارهاي قانون انتخابات، در كشور ما اجازه تقلب نمي دهد. اين را هر كسي كه دست اندركار مسايل انتخابات است اين را تصديق مي كند و آن هم در حد 11 ميليون تفاوت! يك وقت اختلاف بين دو راي، صد هزار و پانصد هزار است، يك ميليون است، خوب ممكن است آدم بگويد يك جوري تقلب شده و جابه جا كرده اند، اما 11 ميليون رأي را چگونه مي شود جابه جا كرد. در عين حال بنده اين را گفتم شوراي محترم نگهبان هم همين را قبول دارند كه اگر كساني شبهه دارند و مستنداتي را ارايه مي دهند بايد حتماً رسيدگي شود. البته از مجاري قانون و رسيدگي فقط از مجاري قانوني. بنده زير بار بدعت هاي غيرقانوني نخواهم رفت. امروز اگر چارچوب هاي قانون شكسته شد در آينده هيچ انتخاباتي ديگر مصونيت نخواهد داشت. بالاخره در هر انتخاباتي بعضي برنده هستند و بعضي نيستند. هيچ انتخاباتي ديگر مورد اطمينان قرار نخواهد گرفت و مصونيت پيدا نخواهد كرد...
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14