(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 17 خرداد 1390- شماره 19944

علم نوراني است (منشور)
نامه يك جوان به علامه طباطبائي (ضربان)
باز خواني دغدغه هاي امام (ره) و رهبر انقلاب درباره دانشگاه (بخش نخست )
قطب نماي خورشيد و ماه
رحيم پور در افتتاحيه جشنواره نشريات دانشجويي بيان كرد:
حرف و عمل امروز دانشجويان، دغدغه فرداي جامعه
تفكيك جنسيتي دانشگاه ها؛ حقيقتي مغفول مانده



علم نوراني است (منشور)

علم را اسلام قدسيت بخشيده. علم يك امر مقدس است؛ دنبال علم رفتن داراي قدسيت است اين طور نيست كه علم مثل هر ابزار ديگري فقط وسيله اي براي پول درآوردن باشد- حالا پول هم از آن درمي آيد- اما قدسيت علم بايد حفظ شود؛ «العلم نور»؛ نور بودن علم بايد مورد نظر باشد و از جمله شئون دانشگاه اسلامي، يكي همين است.
بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با استادان و دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع)
29/10/1384

 



نامه يك جوان به علامه طباطبائي (ضربان)

جواني 22 ساله در سال 55 نامه اي به علامه طباطبايي نوشته و از او راه حلي براي بيرون آمدن از گناه خواسته كه علامه نيز به نامه او پاسخ داده است.
نامه جوان به علامه طباطبائي:
بسم الله الرحمن الرحيم
محضر مبارك نخبه الفلاسفه آيه الله العظمي جناب آقاي طباطبائي ادام الله عمركم ماشاءالله
سلام عليكم و رحمه الله و بركاته.
كوتاه سخن آنكه جواني هستم 22 ساله،... چنين تشخيص مي دهم كه تنها ممكن است شما باشيد كه به اين سؤال من پاسخ دهيد. در محيط و شرايطي كه زندگي مي كنم، هواي نفس و آمال و آرزوها بر من تسلط فراواني دارند و مرا اسير خود ساخته اند و سبب آن شده اند كه مرا از حركت به سوي الله، و حركت در مسير استعداد خود بازداشته و مي دارند. درخواستي كه از شما دارم، براي من بفرماييد بدانم به چه اعمالي دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و اين طلسم شوم را كه همگان گرفتار آنند بشكنم و سعادت بر من حكومت كند؟
يادآور مي شوم نصيحت نمي خواهم والا ديگران ادعاي نصيحت فراوان دارند. دستورات عملي براي پيروي لازم دارم. همان گونه كه شما در تحصيلات خود در نجف پيش استاد فلسفه داشتيد، همان شخصي كه تسلط به فلسفه اشراق داشت.
باز هم خاطرنشان مي سازم كه نويسنده با خود فكر مي كند كه شفاهاً موفق به پاسخ اين سؤال نمي شود. وانگهي شرم دارم كه بيهوده وقت گرانمايه شما را بگيرم. لذا تقاضا دارم پدرانه چنانچه صلاح مي دانيد و بر اين موضوع مي توانيد اصالتي قائل شويد مرا كمك كنيد. در صورت منفي بودن، به فكر ناقص من لبخند نزنيد و مخفيانه نامه را پاره كنيد و مرا نيز به حال خود واگذاريد.
متشكرم 32/01/1355
پاسخ علامه طباطبائي به اين نامه:
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام عليكم
براي موفق شدن و رسيدن به منظوري كه در پشت ورقه مرقوم داشته ايد لازم است همتي برآورده، توبه اي نموده، به مراقبه و محاسبه پردازيد. به اين نحو كه هر روز كه طرف صبح از خواب بيدار مي شويد قصد جدي كنيد كه در هر عملي كه پيش آيد، رضاي خدا - عزاسمه - را مراعات خواهم كرد. آن وقت در سر هر كاري كه مي خواهيد انجام دهيد، نفع آخرت را منظور خواهيد داشت، به طوري كه اگر نفع اخروي نداشته باشد انجام نخواهيد داد، هر چه باشد. همين حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهيد داد و وقت خواب، چهارپنج دقيقه اي در كارهايي كه روز انجام داده ايد فكر كرده، يكي يكي از نظر خواهيد گذرانيد. هر كدام مطابق رضاي خدا انجام يافته شكري بكنيد و هر كدام تخلف شده استغفاري بكنيد. اين رويه را هر روز ادامه دهيد. اين روش اگر چه در بادي حال سخت و در ذائقه نفس تلخ مي باشد ولي كليد نجات و رستگاري است و هرشب پيش از خواب اگر توانستيد سور مسبحات يعني سوره حديد و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانيد و اگر نتوانستيد تنها سوره حشر را بخوانيد و پس از بيست روز از حال اشتغال، حالات خود را براي بنده در نامه بنويسيد. ان شاءالله موفق خواهيد بود. والسلام عليكم.
محمد حسين طباطبايي
وبلاگ بسيجي دانشجو - سيد ياسين موسوي

 



باز خواني دغدغه هاي امام (ره) و رهبر انقلاب درباره دانشگاه (بخش نخست )
قطب نماي خورشيد و ماه

محمدحسن حسيني
دانشگاه از ديدگاه امام خميني(ره) و رهبر انقلاب از چنان اهميتي برخوردار است كه اگر نقش واقعي خود را ايفا نكند كشور در معرض خطر قرار خواهد گرفت. امام خميني(ره) در جمله اي اين اهميت را گوشزد كرده اند: «اگر دانشگاه را ما سست بگيريم و از دست برود، همه چيزمان از دستمان رفته است.» بنابراين، مي توان نتيجه گرفت كه دانشگاه هم منشأ دردها و فسادهاي موجود و هم منشأ اصلاح كشور است و بسته به اينكه دانشگاه ها، استادان و دانشجويان چه جهت گيري هايي داشته باشند، ثمرات آن نيز مشخص خواهد شد.
اين نوشتار حاوي بخشي از راهبردهايي است كه معمار كبير انقلاب و خلف صالح ايشان، امام خامنه اي به عنوان سكاندار كشتي نظام اسلامي براي تعالي دانشگاه ها در نظام اسلامي، در اختيار افسران جوان جنگ نرم قرار مي دهند.
بازخواني وصيت نامه امام خميني(ره)، ضرورت راه يابي دانشجويان
طبيعي است در جامعه اي كه ماهيت اسلامي را نه تنها در نام بلكه در كالبد خود احساس مي كند، دانشگاه بايد محل ظهور و بروز مطالبات ملت در راستاي اسلام باشد. آنچه از فرمايشات حضرت امام خميني(ره) برمي آيد تأكيد بر اين نكته است كه اصلاح امور كشور جز با اصلاح دانشگاه ها امكان پذير نيست و همچنان كه مقام معظم رهبري (مدظله العالي) نيز بارها تأكيد كرده اند، نقطه اصلي و قابل توجهي كه انقلاب اسلامي بدان منجر شده است، تقويت روحيه خودباوري و توانستن است. رهبر معظم انقلاب اسلامي انديشه ناب امام خميني(ره) را به عنوان شاخصي براي جوانان معرفي مي كنند و ضرورت بازخواني صحيح انديشه ايشان را چنين تبيين فرموده اند:
در مورد امام بزرگوار كه شاگرد اين مكتب و دنباله رو راه اين انبياي عظام است، همين معنا صدق مي كند. خود امام برجسته ترين شاخص هاست؛ رفتار امام، گفتار امام، خوشبختانه بيانات امام در دسترس است، تدوين شده است. وصيتنامه امام آشكارا همه مافي الضمير امام را براي آينده انقلاب تبيين مي كند. نبايد اجازه داد اين شاخص ها غلط تبيين شوند، يا پنهان بمانند، يا فراموش بشوند. اگر اين شاخص ها را ما بد تبيين كرديم، غلط ارائه داديم، مثل اين است كه يك قطب نما را در يك راه از دست بدهيم، يا قطب نما از كار بيفتد. فرض كنيد در يك مسير دريائي يا در يك بيابان كه جاده اي هم وجود ندارد، قطب نماي انسان آسيب ببيند و از كار بيفتد؛ انسان متحير مي ماند. اگر نظرات امام، بد بيان شد، بد تبيين شد، مثل اين است كه قطب نما از كار بيفتد، راه گم مي شود؛ هر كسي به سليقه خود، به ميل خود حرفي مي زند. بدخواهان هم در اين ميان از فرصت استفاده مي كنند، راه را جوري تبيين مي كنند كه ملت به اشتباه بيفتد... مباني امام، مباني روشني بود. اين مباني- اگر كسي نخواهد مجامله كند، تعارف كند- در كلمات امام، در بيانات امام، در نامه هاي امام، و بخصوص در وصيتنامه امام- كه كوتاه شده همه آن مواضع است- منعكس است. اين مباني فكري همان چيزي است كه آن موج عظيم و سهمگين را عليه غارتگري هاي غرب و يكه تازي هاي آمريكا در دنيا به وجود آورد... بخصوص به جوان ها عرض مي كنم: برويد وصيتنامه امام را بخوانيد. امامي كه دنيا را تكان داد، امامي است كه در اين وصيتنامه منعكس است، در اين آثار و گفتار منعكس است.(1)
رهبر كبير انقلاب، مواضع خود را پيرامون اصلاح دانشگاه ها و تشكيل دانشگاه اسلامي چنين تبيين نموده اند:
سلام بر شما ملت بزرگ ايران، سلام بر ملت مسلمان جهان، سلام بردانشگاهيان و دانشجويان معظم كه سربازاني براي اسلامند و من لازم است كه يك تذكر به شما بدهم كه بدانيد مقصود ما از اصلاح دانشگاه ها چيست. بعضي گمان كردند كه كساني كه اصلاح دانشگاه ها را مي خواهد و مي خواهند دانشگاه ها اسلامي باشد اين است كه گمان كردند كه- اين اشخاص توهم كردند كه- علوم دو قسم است، هر علمي دو قسم است، علم هندسه يكي اسلامي است، يكي غيراسلامي، علم فيزيك يكي اسلامي است يكي غير اسلامي، از اين جهت اعتراض كردند به اينكه علم، اسلامي و غيراسلامي ندارد و بعضي توهم كردند كه اينها كه قائلند به اينكه بايد دانشگاه ها اسلامي بشود يعني فقط علم فقه و تفسير و اصول در آنجا باشد يعني همان شأني را كه مدارس قديمه دارند بايد در دانشگاه ها هم همان تدريس بشود. اينها اشتباهاتي است كه بعضي مي كنند يا خودشان را به اشتباه مي اندازند آنچه كه ما مي خواهيم بگوئيم اين است كه دانشگاه هاي ما، دانشگاه هاي وابسته است، دانشگاه هاي ما دانشگاه هاي استعماري است، دانشگاه هاي ما اشخاصي را كه تربيت مي كنند تعليم مي كنند، اشخاصي هستند كه غرب زده هستند، معلمين بسياريشان غرب زده هستند و جوان هاي ما را غرب زده بار مي آورند ما مي گوييم كه دانشگاه هاي يك دانشگاه هايي كه براي ملت ما مفيد باشد نيست. ما بيشتر از پنجاه سال است كه دانشگاه داريم با بودجه هاي هنگفت كمرشكن كه از دسترنج همين ملت حاصل مي شود و در اين پنجاه سال نتوانستيم در علومي كه در دانشگاه ها كسب مي شود خودكفا باشيم. ما بعد از پنجاه سال اگر بخواهيم يك مريضي را معالجه كنيم، اطباء ما بعضي هايشان يا بسياريشان مي گويند اين بايد برود به انگلستان؛ پنجاه سال دانشگاه داشتيم و طبيبي كه بتواند كفايت از ملت بكند، از احتياج ملت بكند به حسب اقرار خودشان نداريم. ما دانشگاه داشتيم و داريم و براي تمام شئوني كه يك ملت زنده لازم دارد احتياج به غرب داريم. ما كه مي گوئيم دانشگاه بايد از بنيان تغيير بكند وتغييرات بنيادي داشته باشد و اسلامي باشد نه اين است كه فقط علوم اسلامي را در آنجا تدريس كنند، نه اينكه علوم دو قسمند هر علمي دو قسم است يكي اسلامي و يكي غيراسلامي. ما مي گوييم كه در اين پنجاه سال يا بيشتر كه ما دانشگاه داريم، فرآورده هاي دانشگاه را براي ما عرضه داريد. ما مي گوييم كه دانشگاه هاي ما مانع از ترقي فرزندان اين آب و خاك است. ما مي گوييم كه دانشگاه ما مبدل شده است به يك ميدان جنگ تبليغاتي. ما مي گوييم كه جوان هاي ما اگر علم هم پيدا كردند تربيت ندارند، مربا به تربيت اسلامي نيستند. آنهايي كه تحصيل مي كنند، براي اين است كه يك ورقه اي به دست بياورند و بروند، وسربار ملت بشوند. آن طور نيست كه به حسب احتياجات ملت، به حسب احتياجاتي كه كشور ما دارد دانشگاه به آن ترتيب رفتار كند و نگذارد اين نسل هاي بزرگ و اين جوان هاي بسيار عزيز به هدر بروند و قواي آنها به هدر برود قواي ما را به هدر بردند يا به خدمت خارجي ها وادار كردند. معلمين مدارس ما، معلمين اسلامي به حسب نوع نيست و تربيت در كنار تعليم نبوده است و لهذا آن چيزي كه از دانشگاههاي ما بيرون آمده است، يك انسان متعهد، يك شخصي كه براي مملكت خودش دلسوز باشد و تمام نظرش به اين نباشد كه منافع خودش را به دست بياورد، ما نداريم. ما كه مي گوييم بايد بنياداً- بايد- اينها تغيير بكند، مي خواهيم بگوييم كه دانشگاههاي ما بايد در احتياجاتي كه ملت دارند در خدمت ملت باشند، نه در خدمت اجانب. معلميني كه در مدارس ما، اساتيدي كه در دانشگاههاي ما هستند بسياري از آنها در خدمت غربند، جوان هاي ما را شست وشوي مغزي مي دهند. جوان هاي ما را تربيت فاسد مي كنند. ما نمي خواهيم بگوييم ما علوم جديده را نمي خواهيم، ما نمي خواهيم بگوييم كه علوم دو قسم است كه بعضي مناقشه مي كنند. عمدا يا از روي جهالت، ما مي خواهيم بگوييم دانشگاههاي ما اخلاق اسلامي ندارند، دانشگاه ما تربيت اسلامي ندارند. اگر دانشگاههاي ما تربيت اسلامي و اخلاق اسلامي داشت، ميدان زد و خورد عقايدي كه مضر به حال اين مملكت است نمي شد. اگر اخلاق اسلامي در اين دانشگاهها بود اين زد و خوردهايي كه براي ما بسيار سنگين است، تحقق پيدا نمي كرد. اينها براي اين است كه اسلام را نمي دانند و تربيت اسلامي ندارند.
دانشگاها بايد تغيير بنياني كند و بايد از نو ساخته بشود كه جوانان ما را تربيت كنند به تربيت هاي اسلامي، اگر چنانچه تحصيل علم مي كنند، در كنار آن تربيت اسلامي باشد نه آنكه اينها را تربيت كنند به تربيت هاي غربي، نه آنكه يك دسته به طرف غرب بكشانند جوان هاي ما را و يك دسته به طرف شرق و يك دسته با اشخاصي كه با ما جنگ دارند و بالفعل اشخاصي كه ما را مي خواهند در انحصار اقتصادي قرار بدهند يا براي ما ادعا مي كنند كه ما شما را، حصار اقتصادي مي كشيم دور شما، و دست و پا مي كنند دراين موارد، يك دسته از دانشگاهي هاي ما، از جوان هاي ما كمك به آنها نكنند.ما مي خواهيم كه اگر چنانچه ملت ايران در مقابل غرب ايستاد جوان هاي دانشگاهي ما هم همه در مقابلش بايستند. ما مي خواهيم كه اگر ملت ما در مقابل كمونيست ايستاد، تمام دانشگاههاي ما هم درمقابل كمونيست بايستند، نه اينكه وقتي اين جوان هايي كه به واسطه ساده لوحي خودشان، تربيت باطل بعضي از معلمين را قبول كردند، و حالا كه ما مي خواهيم يك دانشگاه مستقل درست كنيم و تغيير بنيادي بدهيم كه مستقل بشود، وابسته به غرب نباشد، وابسته به كمونيسم نباشد، وابسته به ماركسيسم نباشد، اگر چنانچه ما بخواهيم اين طور كنيم، جبهه بندي مي كنند همين دليل بر اين است كه ما دانشگاههاي اسلامي و دانشگاهي كه تربيت كرده باشد، جوانان ما را نداشتيم و نداريم. همين شاهد است بر اينكه جوانان هاي ما تربيت صحيح نشدند و از آن طرف دنبال تحصيل نيستند، تمام عمرشان را صرف شعار مي كنند و صرف تبليغ سوء باطل، طرفداري از آمريكا، طرفداري از شوروي، ما مي خواهيم كه جوانان ما، جوانان مستقل باشند و خودشان را ببينند، احتياجات خودشان را ببينند شرقي نباشند، غربي نباشند، اينهايي كه راه افتادند در خيابان ها و يا خود دانشگاهها و درگيري ايجاد مي كنند و زحمت براي دولت و ملت ايجاد مي كنند، اينها اشخاصي هستند كه طرفدار غرب يا شرقند و به عقيده من طرفدار غربند، طرفدار آمريكا هستند. ما كه امروز با آمريكا در قبال هم ايستاديم، در قبال اين ابرقدرت ايستاديم و احتياج به اين داريم كه جوان هاي ما هم در قبال آنها بايستند، جوان هاي ما درمقابل خودشان مي ايستند و براي آمريكا كار مي كنند. ما مي خواهيم دانشگاهها را طوري كنيم كه جوان هاي ما براي خودشان و براي ملتشان كار كنند. اين آقاياني كه اشكال مي كنند دراين معاني و كنار نشسته و اشكال مي كنند، اينها گمان مي كنند كه اعضاي شوراي انقلاب نمي فهمند به اينكه معني اسلامي كردن اين نيست كه- دوتا- درهمه علوم دو قسم ما داريم، يك قسم هندسه اسلامي داريم، يك قسم هندسه غيراسلامي اشكال مي كنند، نمي دانند كه اعضاي شوراي ما كه بعضي از آنها دكتر هستند و بعضي از آنها مجتهد هستند، نمي فهمند اينها كه علوم اسلامي جايي دارد و درمدارس قديمه هست و اينجا جاي علوم ديگر است؟ لكن بايد دانشگاه اسلامي بشود تا علومي كه در دانشگاه تحصيل مي شود در راه ملت و در راه تقويت ملت و با احتياج ملت همراه باشد. ما مي گوييم كه برنامه هايي كه در دانشگاهها هست، منتهي مي كند جوانان ما را به اينكه طرف كمونيسم كشيده بشوند يا طرف غرب و نبايد اينطور باشد. ما مي گوييم كه جوانان ما از اين معلميني كه يا اساتيدي كه در دانشگاهها بودند بعضي از آنها كه هستند، نمي گذارند تحصيل حسابي بكنند، آنها را متوقف مي كنند، مانع از پيشرفت آنها هست، در خدمت غرب هستند و مي خواهند ما در همه چيز محتاج به غرب باشيم. (2)
مفهوم اسلامي شدن دانشگاهها از نگاه امام خميني(ره)
معني اسلامي شدن دانشگاه اين است كه استقلال پيدا كند و خودش را از غرب جدا كند و خودش را از وابستگي به شرق جدا كند و يك مملكت مستقل، يك دانشگاه، مستقل، يك فرهنگ داشته باشيم. عزيزان من! ما از حصر اقتصادي نمي ترسيم، ما از دخالت نظامي نمي ترسيم آن چيزي كه ما را مي ترساند وابستگي فرهنگي است. ما از دانشگاه استعماري مي ترسيم، ما از دانشگاهي مي ترسيم كه جوان هاي ما را آن طور تربيت كنند كه خدمت غرب بكنند، ما از دانشگاهي مي ترسيم كه آن طور جوان هاي ما را تربيت كنند كه خدمت به كمونيسم كنند.(3)
ضرورت بازيابي استقلال فرهنگي
استقلال فرهنگي يكي از واژه هاي بارز و مشخص هركشور مستقل و با هويت بوده و اصل و مبدا همه استقلال ها است و بدون آن استقلال سياسي، اقتصادي و نظامي ممكن نخواهدبود.
امام خميني(ره) در اهميت استقلال فرهنگي مي گويد: «اگر فرهنگ جامعه اي وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار ديگر ابعاد جامعه به جانب مخالف گرايش پيدا مي كند و در آن مستهلك شده و موجوديت خود را در تمام ابعاد از دست مي دهد.(4) از اين رو است كه خلف صالح بنيانگذار انقلاب اسلامي نيز با درك اهميت فرهنگ و استقلال فرهنگي درتوسعه همه جانبه كشور انتظارات خويش از دانشجويان و جنبش دانشجويي را اين چنين مطرح مي كنند:
«انقلاب همه وجدان هاي اين مردم را تكان داد، ماها را بيدار كرد، متوجه هويت خودمان كرد، توانايي هاي خودمان را به ما نشان داد و «ما مي توانيم» را شعارما قرار داد. ما هم وارد شديم و تجربه كرديم؛ ديديم بله، مي توانيم. لذا امروز استقلال فرهنگي دراين كشور، روز به روز درحال پيشرفت است و خودباوري فرهنگي بيشتر مي شود، اصرار ما هم همين است كه اين كار بشود و شما جوان ها به اين توجه كنيد و هر حركتي را كه مشاهده مي كنيد با اين روحيه استغناي فرهنگي و استقلال فرهنگي معارضه دارد، با چشم بدبيني به آن نگاه كنيد و بدانيد كه هدايت شده است.» (5)
بايد گفت كه دانشگاه هاي ما به دست يك مشت غرب زده خودباخته، يا مزدور اداره مي شد و دانشمندان متعهد در اقليت بودند و قدرت را از آنان سلب كرده بودند و آن دسته اكثريت غرب زده جوانان را عاشق غرب مي كردند و فوج فوج به خارج مي فرستادند و در خارج دست استعمار كار خود را مي كرد و جوانان را در حدي كه مطلوب استعمارگران بود نگه مي داشتند و با افكار غربي و غيراسلامي و غيرملي به كشور باز مي گرداندند و اين فاجعه قرن اخير براي ممالك اسلامي و اشباه آنها بود و حديث مفصل را از اين مجمل بايد خواند.
نقش دانشجويان در بازيابي هويت فرهنگي
رهبر كبير انقلاب، دانشجويان را پيش قراولان اين حركت دانسته و در وصيت نامه سياسي- الهي خود، راه را براي دانشجويان چنين تبيين مي كنند:
«شما دانشجويان عزيز خودتان در صدد باشيد كه از غربزدگي بيرون بياييد و گمشده خود را پيدا كنيد. شرق، فرهنگ اصيل خود را گم كرده است و شما كه مي خواهيد مستقل و آزاد باشيد بايد مقاومت كنيد و بايد همه قشرها بناي اين را بگذارند كه خودشان باشند. بايد كشاورزان درصدد باشند كه روزي خودشان را از زيرزمين بيرون بياورند و كارخانه ها خودكفا باشند تا صنايع كشورمان رشد پيدا كند. همچنين دانشگاه ها خودكفا و مستقل باشند تا نياز به غرب نداشته باشيم. جوانان ما، دانشمندان ما، اساتيد دانشگاه هاي ما از غرب نترسند، اراده كنند در مقابل غرب قيام كنند و نترسند.»(6)
ايشان هم چنين تأكيد داشته اند:
«احتياج ما پس از اين همه عقب ماندگي مصنوعي به صنعت هاي بزرگ كشورهاي خارجي حقيقتي است انكارناپذير، و اين به آن معني نيست كه ما بايد در علوم پيشرفته به يكي از دو قطب وابسته شويم. دولت و ارتش بايد كوشش كنند كه دانشجويان متعهد را در كشورهايي كه صنايع بزرگ پيشرفته را دارند و استعمار و استثمارگر نيستند، بفرستند و از فرستادن به آمريكا و شوروي و كشورهاي ديگر كه در مسير اين دو قطب هستند، احتراز كنند، مگر ان شاءالله روزي برسد كه اين دو قدرت به اشتباه خود پي برند و در مسير انسانيت و انسان دوستي و احترام به حقوق ديگران واقع شوند، يا ان شاءالله مستضعفان جهان و ملت هاي بيدار و مسلمانان متعهد آنان را به جاي خود نشانند، به اميد چنين روزي.»(7)
رهبر معظم انقلاب در اين زمينه مي فرمايند:
«... ما اين عقب افتادگي تاريخي را بايد جبران كنيم؛ يعني ما ضربه را از بي علمي خورده ايم. اگر امروز دنياي اسلام از لحاظ اقتصادي عقب است، از لحاظ فرهنگي يا سياسي عقب مانده است، اين به خاطر آن است كه رقيب، يعني دنياي غرب، مجهز به سلاح علم است. از سلاح علم براي غلبه در ميدانهاي سياست، اقتصاد و فرهنگ استفاده مي كند...»(8)
ايشان شرط جبران اين عقب ماندگي را حركتي جهادگونه براي كسب علم دانسته و تأكيد مي كنند:
«علم ابزار قدرت است. خود غربي ها با علم به قدرت رسيدند؛ اين يكي از پديده هاي تاريخ بود... به مجردي كه آنها به علم رسيدند، از علم به صورت يك ابزار براي اقتدار و كسب ثروت و گسترش سلطه سياسي و جذب ثروت ملت ها و توليد ثروت براي خودشان استفاده كردند و از آن ثروت باز توليد علم كردند و علم را بالا بردند و دانش خودشان را رشد دادند. آنها مي دانند كه علم چقدر در قدرت بخشيدن به يك ملت و به يك كشور، تأثير دارد، لذاست كه اگر بخواهند نظام سلطه؛ يعني رابطه سلطه گر و سلطه پذير باقي بماند و حاكم بر نظم جهاني باشد، بايد نگذارند آن بخشي كه آنها مايلند سلطه پذير باشند، داراي علم شوند؛ اين يك استراتژي است كه برو برگرد ندارد و الان رفتارشان هم در دنيا بر همين منوال است؛ لذا بايد براي كسب علم و تحقيق جهاد كرد؛ بايد كار كرد.»(9)
بيهودگي تلاش ها، نتيجه سرسپردگي به مكتب هاي انحرافي
امام خميني(ره) سرمايه گذاري غرب و شرق بر دانشجويان را تعمدي دانسته و مي فرمايند:
اتفاقي نيست كه مراكز تربيت و تعليم كشورها و از آن جمله كشور ايران از دبستان تا دانشگاه مورد تاخت و تاز استعمارگران خصوصاً غربي ها و اخيراً آمريكا و شوروي قرار گرفت و زبان ها و قلم هاي غرب زدگان و شرق زدگان آگاهانه يا ناآگاه و اساتيد غرب زده و شرق زده دانشگاه ها در طول مدت تأسيس دانشگاه ها و خصوصاً دهه هاي اخير اين خدمت بزرگ را براي غرب و شرق انجام دادند، هر چند در بين ارباب قلم و زبان و اساتيد، اشخاص متعهد و متوجهي بودند و هستند كه برخلاف آن مسير بودند و مي باشند لكن مع الاسف در اقليت چشمگير بودند.
هجوم دانشجويان پس از طي كردن دوره هاي تحصيلي با آموزش هاي غربي و شرقي در دبيرستان ها و دانشگاه هاي ايران به سوي غرب و احياناً شرق كه ره آوردي جز فرهنگ غربي و شرقي نداشت، چنان فاجعه اي به بار آورد كه همه ابعاد جامعه ما را بي قيد و شرط وابسته بلكه تسليم به ابرقدرت ها كرد به طوري كه جامعه ما با ظاهري ايراني- اسلامي محتوايي سرشار از غرب و شرق زدگي داشت و مع الاسف پس از گذشت سه سال از پيروزي انقلاب و مقاومت و ايستادگي جمهوري اسلامي در مقابل شرق و غرب و مكتب هاي انحرافي آنان و وفاداري اين جمهوري به اسلام به عنوان نفي كننده جميع وابستگي ها و انحرافات، باز گرفتار گروه ها و گروهك هاي وابسته به يكي از دو قطب و سرسپرده مكتب هاي انحرافي و وابسته به يكي از آنان مي باشيم و نيز مواجهيم با افرادي از اين منحرفين كه در مراكز تربيت و تعليم نفوذ كرده اند و با مجال دادن به آنان، خطر به انحراف كشيدن جوانان و نونهالان بسيار است كه خداي ناكرده با انحراف و وابسته شدن فرزندانمان به فرهنگ غرب يا شرق، تمام ابعاد جامعه يا وابسته و تسليم غرب خواهد شد و يا شرق، و تمام كوشش ها و زحمات ملت و خون جوانان و عزيزان آنان به هدر خواهد رفت.(10)
ادامه دارد

 



رحيم پور در افتتاحيه جشنواره نشريات دانشجويي بيان كرد:
حرف و عمل امروز دانشجويان، دغدغه فرداي جامعه

همايش افتتاحيه جشنواره نشريات دانشجويي هفته گذشته در دانشگاه شهيدبهشتي برگزار شد. در اين همايش آقاي «حسن رحيم پور ازغدي» پس از صحبت درباره حضرت زهرا(سلام الله عليها) درباره نشريات دانشجويي گفت: تخصصي حرف زدن نكته بسيار مهمي است.
كساني كه كار فرهنگي مي كنند بايد حق و باطل را تشخيص بدهند و متخصصانه حرف بزنند. حضرت امير مي فرمايد: «ما در گرو كلماتي هستيم كه مي گوييم.» ممكن است با يك حرفي كه مي زنيم مسير افراد عوض بشود. پيامبر مي فرمايد: «هركس در هر موردي فتوا دهد و داوري كند، درحالي كه علمش را ندارد و آگاهي ندارد، خرابكاري هايش از خدماتش بيشتر است.»
هركس در هر عرصه اي كه تخصص ندارد، بيايد و نظر بدهد كار را خراب تر مي كند؛ در عرصه تفكر ديني نبايد غير اهل نظر بدهد، زيرا فكر و فرهنگ طرف مقابل را خراب مي كند، ولو اينكه نيتش اصلاحات باشد. بايد درست بفهمد وگرنه نصيحت كننده هم خودش نابود مي شود هم ديگران را به نابودي و هلاكت و گمراهي مي كشاند.
وي در ادامه با بيان اينكه افراد جاهل دچار افراط يا تفريط مي شوند؛ افزود: تعادل داشتن مهم است. درسي سالي كه از انقلاب مي گذرد، گروه هاي سياسي يا افراط كردند يا تفريط. اول انقلاب همه دنبال مبارزه با آمريكا بودند و تمام انقلاب در ضديت با آمريكا خلاصه شد. همه انقلاب شد مبارزه با آمريكا. در چند سال اخير، رفتن به سمت آمريكا و دوستي با آن ها مهم شده است. انسان جاهل درست معيارها را نمي شناسد.
عضو مستعفي شوراي عالي انقلاب فرهنگي با بيان اينكه سينماي پوچ، ادبيات سياه و هنر مأيوس كننده باعث نابودي مي شوند، اظهار داشت: اگر وقتي كه از گالري نقاشي بيرون آمديم، از جامعه و فرهنگ مأيوس بوديم يا بعد از بيرون آمدن از سينما به عدالت در جامعه شك كرديم يا با خواندن رماني ارتباط ما با خدا كم شد، اين فرهنگ، اين سينما و اين هنر نابودكننده است. هر فلسفه، فقه و بحث ديني كه مردم را مأيوس كند، از تعادل به دور است. اين نه علم است نه هنر. حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: «فقيه حقيقي آن است كه مردم را از رحمت خدا مأيوس نكند.»
رحيم پور افزود: كسي كه بگويد ما درست نمي شويم و اصلاح ممكن نيست يا احساس نااميدي به مردم بدهد يا از آن طرف اميد و امنيت واهي به مردم بدهد، خيانت كرده و از عذاب خدا دور نيست.
وي با اشاره به اينكه نبايد الكي گفت همه چيز خوب است؛ هم خبرهاي خوب را بايد داد هم خبرهاي بد را، گفت: ادبيات سياه و فلسفه پوچي نبايد به جامعه تزريق شود. نبايد گفت مهم نيست چه كار كردي، خوش باش، خدا ارحم الراحمين است، جهنم و عذابي در كار نيست و... درست است كه رحمت خداوند بر غضبش پيشي گرفته؛ اما نه اينكه حساب كتابي در كار نباشد؛ غضب هم نشانه اي از رحمت خداست. نبايد خواب رفت، بايد آگاهي به مردم داد نبايد مردم را فريب داد كه همه چيز عالي است.
رحيم پور ضمن هشدار به لزوم حفظ حيا در جامعه، اظهار داشت: بي حيايي نسبت به خدا از آثار ادبيات فاسد و سوءاستفاده كن است.
وي افزود: از بين انجمن هاي دانشجويي و نشريات شماست كه افراد مهم و مسئولان آينده بيرون مي آيند. اگر شما الآن اصولي داريد، فردا دغدغه جامعه مي شود. اگر شما اصول و دغدغه هايي داشته باشيد به سطح جامعه تسري مي يابد.
وي در انتها با بيان اينكه در سال 57 آرمان ها و اهداف دانشجويان و مسجدي ها و طلبه ها بود كه به كل جامعه تسري پيدا كرد، گفت: هر وقت مي خواهيد بدانيد جامعه اي بيست سال بعد چگونه مي شود، ببينيد الآن نخبگان و دانشجويان چه حرفي دارند؟ تفكر الآن نخبگان جوان، حرف و عمل يكي دو دهه بعد جامعه مي شود.

 



تفكيك جنسيتي دانشگاه ها؛ حقيقتي مغفول مانده

پيام منتظر، دانشجوي فلسفه دانشگاه تهران
تقريبا از ابتداي سال تحصيلي جاري بود كه بحث تفكيك جنسيتي دانشگاه ها مطرح گرديد و بايدها و نبايدهايي در مورد آن عنوان شد و از همان ابتدا نظرهاي موافق و مخالف درصدر محافل دانشگاهي- از خبرگزار ي ها تا جلسات خصوصي گفت وگوها- قرار گرفت.
اما در روزهاي اخير اين بحث پررنگ تر شده و حتي خبرهاي رسيده حاكي از اجراي اين طرح در برخي از دانشگاه ها مانند دانشگاه علامه مي باشد كه موافقت و مخالفت هايي را نيز در پي داشته است.
نمي توان و نبايد اين مهم را از نظر دور داشت كه عدم تبيين كافي دليل اجراي چنين امر مهمي و چگونگي عملياتي كردن آن مي تواند باعث ابراز مخالفت ها و موضع گيري هاي شديد وجدي در قبال آن گردد. از سوي ديگر كوتاهي در آماده سازي فكري و فرهنگي دانشجويان در زمينه لزوم اجراي چنين طرحي خود مي تواند آسيب هاي جبران ناپذيري بر پيكره فضاي دانشگاهي كشور وارد نمايد.
البته به طور كلي لزوم توجه دولت به تطهير محيط جامعه براي رشد فضايل اخلاقي به طور صريح در قانون اساسي عنوان شده است و دانشگاه و محيط هاي علمي نيز يكي از اين مصاديق مي باشد. قانون اساسي كه ميثاق ملي ايران اسلامي است در اصل سوم خود، دولت را مكلف به ايجاد محيط مساعد براي رشد فضايل اخلاقي براساس ايمان و تقوي مي نمايد:
(اصل سوم قانون اساسي: دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است براي نيل به اهداف مذكور در اصل دوم ]قسط و عدل واستقلال سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و همبستگي ملي[، همه امكانات خود را براي امور زير به كار برد: ايجاد محيط مساعد براي رشد فضايل اخلاقي براساس ايمان و تقوي و مبارزه با تمامي مظاهر فساد و تباهي)
از سوي ديگر شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه عموما مصوبات آن در زمينه شيوه كار دانشگاه ها و چگونگي ارتقاء فرهنگي كشور است به طور خاص در دو مصوبه خود به اين مقوله مي پردازد:
مصوبه اول مصوبه 413 تاريخ 14/11/1376 كه «اصول، مباني و روش هاي اجرايي گسترش فرهنگ عفاف» را بيان كرده است كه مي توان به اصل چهاردهم آن با اين شرح اشاره كرد:
«در شهرسازي و معماري بايد فرهنگ عفاف و حجاب مدنظر قرار گيرد و محيط كار و نوع برنامه ها و استفاده از وسايل و امكانات به نحوي نباشد كه خود موجب اختلاط نامناسب زن و مرد گردد.» و به طور اخص مي توان به مصوبه 566 تاريخ
4/5/84 با عنوان «راهبردهاي گسترش فرهنگ عفاف» اشاره كرد كه در راهبرد سي وشش خود «ترغيب مسئولين و مديران نسبت به مناسب سازي فيزيكي و فرهنگي محيط كار در ادارات، بانك ها، مدارس، دانشگاه ها، شركت هاي خصوصي براي شاغلين و مراجعين» را يادآور مي شود.
هم چنان كه ملاحظه مي شود مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي خواستار مناسب سازي فيزيكي و فرهنگي دانشگاه ها است و طبيعي است كه مسئولين مربوط موظف به انجام اين مأموريت هستند؛ بنابراين روشن است كه «مناسب سازي فيزيكي و فرهنگي دانشگاه ها» به منظور گسترش فرهنگ عفاف، در راستاي قانون اساسي و اجراي مصوبه سال 84 شوراي عالي انقلاب فرهنگي است.
از ديگرسو بسياري از روان شناسان و متخصصان علوم رفتاري و جامعه شناسان، طي فرآيند تحقيق و بررسي هاي خود به وضوح دريافته اند كه پيشرفت علمي در مراكز تك جنسيتي در مقايسه با مراكز آموزشي مختلط بسيار چشم گيرتر بوده است و به اين نتيجه رسيده اند كه عدم اختلاط دو جنس مخالف در افزايش بهره وري محيط كار و تحصيل تاثير به سزايي داد و اين مسئله در محيط هاي علمي به علت حضور قشر جوان در آن بسيار بيشتر است. نكته جالب توجه اين است كه اكثر تحقيقات در اين زمينه توسط كشورهاي غربي انجام گرفته است و آن هايي كه روزي ارتباط آزاد زن و مرد را رواج مي دادند، اكنون به نتيجه معكوس دست يافته اند.
به عنوان مثال روزنامه آمريكايي «نيويورك تايمز» طي گزارشي مفصل به نتايج اين پژوهش پرداخت و نوشت: آخرين بررسي هاي انجام شده بر روي دانشجويان دانشگاه «كمبريج» نشان مي دهد كه مختلط بودن كلاس ها باعث افزايش عدم قبولي دانشجويان در امتحانات شده است. اين روزنامه در ادامه گزارش خود نوشت: براي انجام اين بررسي پرسش نامه اي ميان هزار دانشجوي دختر و پسر پخش كرديم كه نتايج آن نشان داد در كلاس هاي مختلط كه دانشجويان با يكديگر روابط دوستي نيز دارند، نمرات دانشجويان (دختر و پسر) به شدت كمتر از كلاس هاي غيرمختلط است.
براي نمونه بررسي انجام شده در دانشكده «كريست» كه داراي بيشترين كلاس هاي غيرمختلط است و ميان خود دانشجويان به دانشكده «متدين و مذهبي» شهرت دارد، نشان مي دهد نمرات و سطح علمي دانشجويان اين دانشكده از ديگر دانشكده هاي دانشگاه «كمبريج» بيشتر است.
اما مسئله اي كه در اين جا مطرح مي شود اين است كه اين طرح بايد از كجا و چگونه آغاز شود و به چه صورت ادامه پيدا كند؟ زيرا هرگونه عدم برنامه ريزي و دقت در اين مبحث مهم مي تواند آثار معكوس و حتي مخرب را به بار آورد.
پرواضح است كه در تعدادي از رشته هايي كه داراي واحدهاي عملي و كارگاهي هستند جداسازي دانشجويان دختر و پسر كاري بسيار دشوار، هزينه بر و تقريبا غيرممكن مي باشد اما درعين حال در برخي از دروس اين كار به راحتي و بدون صرف دقت و هزينه خاصي قابل اجراست.
نكته ديگري كه شايد علت اصلي نگراني دسته اي از مخالفين مي باشد امكان عدم دستيابي پسران و دختران به يك ميزان از امكانات آموزشي است؛ مسئولين بايد نه تنها در حرف بلكه در مقام عمل نيز اين اطمينان را به دانشجويان بدهند كه در صورت اجراي اين تفكيك جنسيتي دانشگاه ها هيچ گونه آسيب و كمبود علمي متوجه دانشجويان نخواهد شد.
مسئله مهم ديگري كه مسئولين متولي اين امر بايد توجه داشته باشند اين است كه هميشه كارهاي مهم و مثبت با حاشيه سازي و تبليغات سوء همراه مي گردد و حتي ممكن است تحت تاثير آن ها قرار گرفته و حتي ممكن است از مسير اصلي خود منحرف شود؛ بنابراين لازم است براي اجراي هرچه بهتر اين طرح دقت كافي را به كاربسته و از حواشي بي مورد اجتناب ورزند.
نكته مهمي كه بايد به آن اهتمام ورزيد اين است كه نبايد به هيچ عنوان از بحث فرهنگ سازي دراين زمينه غفلت ورزيد. آگاه ساختن دانشجويان از آسيب هاي اختلاط بيش از اندازه دختر و پسر كه متاسفانه امروزه در دانشگاه ها به وضوح ديده مي شود و به دنبال آن مشكلات روحي و اخلاقي كه در مواردي غيرقابل جبران بوده و آثار آن تا سال هاي بعد و حتي در زندگي آينده آنها به وضوح نمايان مي شود، همگي مي تواند دانشجوياني را كه با هدف تحصيل علم و دانش وارد عرصه دانشگاه شده اند، متقاعد گرداند كه اجراي چنين طرحي نه تنها لازم بلكه براي داشتن محيط پوياي علمي به دور از هر آسيب روحي و اخلاقي واجب مي نمايد.
نكته بسيار مهمي كه به نظر مي رسد نبايد مورد غفلت مسئولين قرار گيرد اين است كه با توجه به اين كه چنين طرحي براي اولين بار است كه در دانشگاه هاي كشور درحال اجراست نبايد امكان بهره گيري عده اي از فرصت طلبان را فراهم ساخت؛ نبايد اجراي چنين طرحي را از دانشگاه هايي آغاز كرد كه به خودي خود داراي زمينه هايي منفي هستند. بايد قضاوت را به عهده خود دانشجويان قرار داد. اجراي درست چنين طرحي ابتدا در دانشگاه هاي تازه تاسيس و آرام تر، امكان شناخت دقيق اين طرح را به دانشجويان ديگر دانشگاه ها مي دهد و به آن ها اين حقيقت را مي نماياند كه اين طرح نه تنها باعث تحقير ايشان نمي گردد بلكه سبب پيشرفت سريع علمي آنها را فراهم مي كند.
در آخر بايد گفت اجراي طرح عفاف و حجاب يا همان تفكيك جنسيتي دانشگاه ها به هيچ عنوان درمان كافي و قاطع براي ريشه كن كردن فساد نمي باشد. بلكه پاك سازي تمامي محيط اجتماعي از دانشگاه گرفته تا ساير ادارات دولتي و خصوصي و حتي معابر عمومي پيش شرط داشتن جامعه اي سالم و به دور از مفاسد اخلاقي مي باشد.
بنابراين نبايد از اهميت مقابله با فساد و بي بند و باري در ساير محيط هاي اجتماعي غافل ماند و اين مهم بايد همراه با فرهنگ سازي در دستور كار مسئولين و مديران مربوط قرار گيرد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14