(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 22 خرداد 1390- شماره 19948

جشنواره ها (نكته)
نگاهي به ژانر اكشن در سينما و تلويزيون
فرصت ها و تهديدهاي جذابيت
ملكه يهود در سيماي اسلامي؟!
گفت وگو با محمدرضا ورزي درباره «معماي شاه»
روايتي از نقش ولايت فقيه در پيروزي انقلاب
سينماي ايران، چالش ها و چشم اندازها- 6
ابتذال؛ ارثيه شوم شبه روشنفكري در ايران



جشنواره ها (نكته)

پژمان كريمي
در نيمه اول دهه هفتاد، جشنواره هاي متعدد و متنوع سينمايي در كشور بر پا مي شد.
اين جشنواره ها در نگاه كلي، سه حسن اصلي داشت: يك- قالب هاي كوتاه، بلند، داستاني، مستند و مستند- داستاني را دربرمي گرفت. مثل جشنواره فيلم هاي كوتاه، جشنواره فيلم هاي مستند سوره و...
دوم- موضوعي بود. مثلا جشنواره فيلم وحدت كه اختصاص به آثار مرتبط با موضوع جانباز و فرهنگ جانبازي داشت.
سه- جشنواره ها در نقاط گوناگون كشور برپا مي شد. مانند جشنواره هاي سينماي جوان.
تعدد جشنواره ها و سه حسن توأمان توصيف شده، ذهن سينماگران و استعدادهاي سينمايي را در سراسر كشور و در طول سال درگير مي كرد و به كار هنري فرا مي خواند. جنب وجوشي ايجاد مي نمود. موجب مي شد استعدادها رخ نشان دهند. موضوع بندي ها نيز نگاه هاي جديد را به سوي مفاهيم ارزشي و گسترش آن مفاهيم به دامن سينما هدايت مي كرد.
پس از برگزاري انتخابات دوم خرداد 76 و آغاز دوران موسوم به اصلاحات، با حضور افرادي نظير عطاءالله مهاجراني در رأس وزارت ارشاد و عناصر ديگري كه امروزه اكثر آنان به كشورهاي بيگانه پناهنده شده اند، فضاي فرهنگ كشورمان در معرض سكولاريسم قرار گرفت.
اين عارضه كه برآمده از مجال دهي به هنرمندان معارض بود، سينماي كشورمان را رو به توليد آثار شبه روشنفكرانه يا مقيد به عشق هاي مثلثي سوق داد.
در واقع دغدغه رونق سينماي ايران و شناسايي استعدادها و گسترش مفاهيم ارزشي، بر ساحت هنر هفتم، به حاشيه رانده شد.
جشنواره ها- جز جشنواره هايي مانند فيلم فجر و كودك- يكي پس از ديگري تعطيل و يا كم فروغ شدند.
آن شور و شوق فيلم سازي و عرصه گسترده تجربيات سينمايي، رخت بربست. رخوت و نوميدي بر استعدادهاي جوان چيره شد. مفهوم گرايي جاي خود را به فرم و ساختار بخشيد. سينماي متعهد، استعدادهاي معتقد به فرهنگ اسلامي و استقلال و آزادگي در آشفته بازار سينما، جانب انزوا گرفت. اتفاقي كه عوارض آن همچنان دامنگير سينماي امروز ايران است!
اينك اگر يكي از شيوه هاي رونق دادن به سينماي ايران و شناسايي استعدادهاي متعهد و گسترش مفاهيم ارزشگرايانه بر دامن سينما را برگزاري جشنواره هاي متعدد بدانيم، همين شيوه، بهترين راه تقابل با سينماي معيوب امروز ماست. به شرط آن كه جشنواره ها همان سه شرط توأمان برشمرده در سطور نخست را دربر بگيرد و با حساسيت و وسواس، نظارت و ارزشيابي شود؛ نظارت و ارزشيابي براي رفع نواقص، تقويت ويژگي ها و شناسايي استعدادهاي متعهد و حمايت از آنها!

 



نگاهي به ژانر اكشن در سينما و تلويزيون
فرصت ها و تهديدهاي جذابيت

رضا فرخي
بحث ايجاد جذابيت براي مخاطب در محصولات رسانه اي يكي از موضوعات بسيار مهم است كه در بسياري از رسانه ها مورد توجه قرار مي گيرد. در اين بين يكي از مهمترين رسانه هايي كه به بحث جذابيت توجه زيادي مي كند، سينماست. رسانه اي كه سعي دارد با استفاده از جلوه هاي مهم بصري نظر مخاطب را جلب كند، و همين موضوع باعث شده كه سينما امروز به يك صنعت پول ساز و سرگرم كننده تبديل شود. به ويژه كه در برخي ژانرهاي سينمايي در چند سال اخير سينماي غرب توانسته مخاطب جذب كند كه اين موضوع نه به دليل محتواي خوب اين فيلم ها بوده و نه به دليل كارگرداني يا فيلمنامه قابل توجه! بلكه در اكثر اين فيلم ها كه مي توان آنها را در ژانر اكشن سينمايي قرار داد، تنها جلوه هاي ويژه و يا صحنه هاي بسيار پرهزينه و تكنيك ساخت اكشن است كه باعث جلب نظر مخاطب مي شود. اين موضوع به ويژه در سينماي كشورهايي مانند آمريكا و انگلستان به صورت قابل توجهي به چشم مي خورد.
به گونه اي كه كارگردان هاي غربي در بسياري از موارد يك فيلم بي محتوا و پر از جهت گيري را كه از لحاظ هنري ارزش خاصي ندارد با تركيب چند صحنه خاص اكشن به جاي يك فيلم خوب هنري به خورد بيننده مي دهد و در اكثر مواقع بيننده هم جزء مخاطب عام است اين فيلم را در حد يك فيلم مطلوب قبول مي كند.
از سوي ديگر نبايد از اين موضوع هم چشم پوشي كرد كه سينماي غرب گاهي اوقات بدون توجه به كيفيت فيلم ها و تنها به اين دليل كه مي داند از قبل با تبليغات پر از اغراق و دروغ توجه بيننده را جلب كرده هر نوع فيلمي را توليد كرده. اين موضوع به ويژه در ژانر اكشن به شدت خودنمايي مي كند.
به عنوان مثال اگر به فيلم هايي همچون «كينگ كنگ» به كارگرداني پيتر جكسن نگاه بياندازيم متوجه خواهيم شد كه اين فيلم چيزي جز جلوه هاي تصوري خاص براي مخاطب ندارد. نمونه هاي چنين فيلم هايي در ژانر اكشن و فانتزي غرب بسيار است، سري فيلم هاي سريع و خشن هم جزء همين فيلم هاي اكشن بي محتوا هستند كه تنها با تصاوير فوق العاده اكشن قصد جلب نظر بيننده را دارد.
ژانر اكشن ايراني
از فراز تا فرود
اما بحثي كه در اين ميان بايد به آن توجه بيشتري كرد و به واقع يك نكته مهم در مورد سينما و تلويزيون ايران است توجه به اين مطلب است كه سينماي ايران براي اينكه بتواند در مقابل مخاطب دزدي سينماي غرب در ژانر اكشن واكنشي در خور نشان دهد بايد از چه راهكارهايي استفاده كند و يا به طور كلي بحث هايي مانند استفاده از جلوه هاي ويژه خاص تا چه حد در سينماي ايران پيشرفت داشته و به چه اندازه توانسته است نظر مخاطب را به سمت سينماي داخلي سوق دهد.
براي بررسي بهتر اين موضوع بد نيست كه به فيلم هاي ژانر اكشن سينماي دهه 70 نگاهي بياندازيم. فيلم هايي همچون «افعي»، «شبيخون» ، «عقرب»، «زخمي»، «نيش»، «مجازات» كه در آن دهه به دليل نو بودن ژانر و به نوعي نياز مخاطبان به چنين فيلم هايي به خوبي مورد پذيرش تماشاگران قرا رگرفت و باعث رونق سينماي ايران شد. اما رفته رفته ضعف اين فيلم ها مشخص شد و به همين دليل پس از مدتي اين ژانر در قالب چنين فيلم هايي مانند گذشته نتوانست مخاطب را به سينماها بكشاند، چرا كه در درجه اول نوع اكشن اين فيلم ها تكراري شده بود و در مرحله دوم پس از مدتي فيلم هاي اين سبكي نمي توانستند آن گونه كه بايد حس هيجان طلبي مخاطب را ارضا كنند.
براي همين اين ژانر پس از مدتي به دوران رخوت خود وارد شد. در حال حاضر هم به نظر مي رسد كه اين رخوت همچنان ادامه دارد. چرا كه سينماگران و تهيه كنندگان ما در اين چند سال سرمايه گذاري آن چناني روي اين بخش از سينما انجام نداده اند. يعني در مرحله اول تلاش چنداني براي يادگيري تكنيك هايي كه بايد در فيلم هاي اكشن جديد رعايت شود صورت نگرفته و در مرحله دوم سرمايه گذاري در بخش هايي همچون خريد تجهيزات انجام نپذيرفته! اين موضوع در حالي است كه در آسيا در حال حاضر سينماي چين و ژاپن براي اينكه بتوانند نظر مخاطبان خود را در مقابل ژانر اكشن سينماي هاليوود به سينماي خود جذب كنند تلاش هاي فراواني در ارتقاء كيفي فيلم هاي ژانر اكشن خود انجام داده اند. چرا كه آنها به خوبي مي دانند كه مسائلي مانند اسطوره سازي آمريكايي در فيلم هاي ژانر اكشن هاليوود به نمايش گذاشته مي شود كه اين موضوع مستقيما به بحث تهاجم فرهنگي-سياسي به ذهن جوانان ارتباط دارد.
جامعه هنري جوان
به دنبال هيجان
براي همين هم بايد به ژانر اكشن سينماي ايران در كنار بحث محتوايي توجه كنيم، چرا كه بي ترديد جامعه جوان امروز ما در كنار محتوا به هيجان هم نياز دارد و به هر صورت يك جوان به شدت به دنبال برآوردن اين حس از طريق زبان تصوير است. براي درك بهتر اين موضوع اگر به آمار بازي هاي رايانه اي اكشني كه توسط مخاطبان جوان و نوجوانان مورد استفاده قرار مي گيرد نگاهي بياندازيم كاملاً متوجه اين استقبال گسترده اين قشر وسيع از جامعه ايراني از اكشن خواهيم شد.
هرچند كه در نسل جديد فيلم هاي اكشن سينماي ايران تلاش هايي هم صورت پذيرفته كه نمونه آن را مي توان در فيلم هايي همچون «حركت اول» به كارگرداني فرهاد نجفي ديد. اين فيلم هر چند كه در حد مطلوب نيست، اما به هر صورت تلاش جديدي در سينماي اكشن ايران است چرا كه نسبت به گذشته صحنه ها با كيفيت بيشتر و تكنيك هاي بيشتري كه در جلب نظر مخاطب مؤثر است به نمايش گذاشته مي شود.
از سوي ديگر بايد به اين موضوع بسيار مهم هم توجه كرد كه ژانر اكشن ما چه در تلويزيون و چه در سينما نيازمند تحولي اساسي است. اگر در همين زمينه به سريال «مختارنامه» توجه كنيم متوجه خواهيم شد كه در كنار بعد محتوايي اين سريال چيزي كه تاحدودي باعث بهتر ديده شدن «مختارنامه» شده نمايش بهتر درگيري ها و عرصه نبرد نسبت به سريال هاي گذشته است. از سوي ديگر بايد به اين موضوع اعتراف كرد كه يكي از بزرگترين نقاط ضعف در فيلم ها و سريال هاي تاريخي سال هاي پيش تلويزيون و سينماي ايران بحث به تصوير كشيدن صحنه هاي نبرد و جنگ بوده است. در همين زمينه نبايد از اين موضوع هم چشم پوشي كرد كه در فيلم هاي تاريخي، به ويژه فيلم هايي كه روايت كننده زندگي اشخاص خاص هستند به تصوير كشيدن چگونگي نبرد اين شخصيت ها، هم درجذابيت فيلم تاثير به سزايي دارد و هم در برداشتي كه بيننده از شخصيت داستان در كنار محتوا پيدا مي كند.
اسطوره سازي به كمك جلوه هاي ويژه
در اين باره اگر به فيلم هاي هاليوودي اين ژانر يعني ژانر تاريخي نگاهي بياندازيم متوجه خواهيم شد كه آنها فضاي اسطوره اي فيلم هاي تاريخي خود را به وسيله همين صحنه هاي اكشن به وجود مي آورند. مصداق بارز اين موضوع را مي توان در صحنه هاي نبرد كاراكتر آشيل در فيلم «تروي» ديد. در اين فيلم قدرت جنگاوري كاراكترهاي اسطوره اي مانند هكتور و آشيل به صورت اغراق آميز به نمايش گذاشته مي شود، كه بار اصلي اين اسطوره سازي دقيقاً بر دوش جلوه هاي ويژه و صحنه هاي اكشن فيلم از نبرد اين دو است.
حال با توجه به اين موضوع بايد گفت كه بدون ترديد سينماي تاريخي ما از بسياري جهات به ويژه از لحاظ محتوايي بسيار غني تر و بالاتر از سينماي تاريخي غرب است. اما در اين بين بايد به اين مسئله هم اشاره داشت كه ما در بعد تاكتيك هاي فيلم سازي اكشن به ويژه در به تصوير كشيدن نبردها به شدت ضعف داريم. حتي براي درك بهتر اين موضوع مي توان به فيلم ها و سريال هاي گذشته هم نگاهي كرد. سريال هايي همچون «تنهاترين سردار» و يا حتي سريال «امام علي(ع)» تا حدود زيادي به دليل ضعف در تاكتيك هاي فيلم سازي و جلوه هاي ويژه آن گونه كه بايد عرصه نبرد را به تصوير نكشيده اند، هر چند كه بي ترديد در اين فيلم ها محتوا مدنظر بوده است اما به هر صورت اين موضوع يعني نمايش جذاب از نبردها در جلب نظر مخاطب در نهايت انتقال بهتر پيام تأثير به سزايي دارد.
صحنه نبرد واقعي
حلقه گمشده
در همين راستا اگر به تمام فيلم هاي از اين دست كه تاكنون در سينما و تلويزيون ما به نمايش گذاشته شده دقت كنيم متوجه خواهيم شد كه در اين محصولات آن گونه كه بايد نبرد با شمشير براي بيننده به نمايش گذاشته نمي شود و به همين دليل گاهي اوقات بيننده نمي تواند با صحنه و به هر صورت دلاوري هاي اسطوره هاي خودش و فرهنگ بومي اش كه برخلاف اسطوره هاي غربي هيچ گونه اغراقي درباره آنها نمي شود ارتباط برقرار كند. به عنوان مثال اگر صحنه هاي نبرد مختار در مختارنامه آن چنان كه بايد به نمايش گذاشته نمي شد بدون ترديد بيننده با شخصيت مختار و جنگ آوري او آن چنان كه بايد ارتباط برقرار نمي كرد. حتي اگر به سينماي دفاع مقدس هم نگاهي بياندازيم متوجه مي شويم فيلم هايي مانند «دوئل» و يا «سجاده آتش» كه نسبت به فيلم هاي ديگر سينماي دفاع مقدس، صحنه هاي نبرد را بهتر به تصوير كشيده اند بهتر ديده شده اند.
آموزش و سرمايه گذاري
نياز امروز صحنه هاي اكشن
هر چند كه به تعبير برخي تهيه كنندگان اين كارها نيازمند هزينه اي اضافه تر از هزينه هاي معمول است، اما به هر صورت نمي توان هزينه نكرد و انتظار جذابيت و جلب نظر به فيلم را داشت.
در اين بين بايد به اين مسئله بسيار مهم هم توجه كرد كه يكي از مهمترين كارهاي زيربنايي براي چنين كاري آموزش گروه هاي بدلكاري به صورت حرفه اي است كه بي شك اين موضوع مي تواند در آينده اين فيلم ها را به بهترين نحو ممكن به بيننده نشان دهد.
البته نبايد از اين موضوع به راحتي عبور كرد كه به هر صورت در سينمايي مانند سينماي ايران بحث محتوا در اولويت است. اما بايد به اين مسئله هم دقت نظر داشت كه براي انتقال محتوا در اولين مرحله بيننده بايد جذب آن محصول تصويري باشد تا پس از باور ذهني آن از پيام هايش تأثير بپذيرد.
«جلوه هاي ويژه»
عامل جذابيت
در كنار محتواي خوب
اما در اين ميان جدا از صحنه هاي اكشن بايد به اين مسئله هم توجه كرد كه در بحث «جلوه هاي ويژه» به خصوص در سينماي ماوراء هم بايد تلاش هاي بيشتري براي رسيدن به حد مطلوب صورت پذيرد. چرا كه به هر صورت ژانر سينماي ماورائي ما با مقدسات مذهبي پيوندي محكم دارد و براي همين بايد توجه خاصي به جلوه هاي ويژه اين فيلم ها داشت. نمونه بارز اين موضوع را مي توان در «ملك سليمان» ديد. بدون ترديد ملك سليمان نسبت به ديگر آثار قبلي ژانر خودش در بحث جلوه هاي ويژه مزيت هايي دارد كه آن را بسيار ديدني تر كرده است. هر چند كه در اين موضوع جاي كار بسياري وجود دارد. چرا كه مطمئناً ژانر سينماي ماورائي با بالا بردن سطح جلوه هاي ويژه بسيار اثرگذارتر خواهد بود. از سوي ديگر بايد تمهيداتي انديشيده شود كه با هدايت درست هزينه ها و سرمايه به سمت كارهاي زيربنايي، فضايي در سينما ايجاد شود كه سينماگران بومي براي ساخت فيلم هاي ايراني با محتوا دغدغه هايي همچون نبود جلوه ويژه و يا امكانات براي به تصوير كشيدن صحنه هاي اكشن را نداشته باشند. براي اين مسئله بايد به طور حتم برنامه ريزي كرد چرا كه اگر اين موضوع تحقق پذيرد و سينما و تلويزيون ما در كنار بحث محتوا و فيلمنامه خود بتواند به جذابيت هاي بصري هم اتكا كند آن گاه سينما و تلويزيون بيش از پيش مي تواند در رقابت با محصولات غربي حرفي براي گفتن داشته باشد.

 



ملكه يهود در سيماي اسلامي؟!

در روز 15 خرداد سال جاري و همزمان با بزرگداشت سالگرد آغاز نهضت اسلامي و ضدصهيونيستي ملت مسلمان ايران، شبكه پنج سيماي جمهوري اسلامي، يك كارتون سه بعدي را با نام «داستان سبزيجات» به كارگرداني مايك نوروكي محصول سال 2000 كانادا پخش كرد.
اين كارتون كه شخصيت هاي آن را سبزيجات تشكيل مي دادند، به داستان دختري پرداخته بود كه از قضاي روزگار و در اثر يك سلسله اتفاقات، به جايگاه همسر پادشاه و ملكه يك كشور رسيد و همراه با پسر عموي خود، به دربار پادشاه راه يافت. اين تازه واردها، همان طور كه سياق همه قصه هاي مشابه است، مورد حسادت و دشمني گروه ديگري كه از قبل، در دستگاه حكومت برو بيايي داشتند و در رأس آنها وزير پادشاه قرار داشت واقع شدند. وزير مذكور، از همان بدو ورود ملكه جديد، دسيسه چيني هاي خود را عليه او و پسر عمويش آغاز مي كند تا ظالمانه، آنها را از سر راه خود بردارد و همچون گذشته، در دربار يكه تازي كند و در اين راه خباثت هايي به خرج مي دهد و تأثيرگذاري بر پادشاه را كه در اين داستان، فردي ساده لوح و خنثي معرفي مي شود، به حدي با كاميابي دنبال مي كند كه به يك قدمي موفقيت مي رسد.
اما با زيركي و هوشمندي پسر عموي ملكه، توطئه وزير برملا مي شود و ضمن اين كه او به سزاي اعمالش مي رسد، اين ملكه مظلوم و رنجديده نيز ارج و قرب بيشتري پيدا مي كند و فراتر، پسرعموي او جايگزين وزير سابق مي گردد.
روال اين داستان- كه هدفش قطعاً، تأثيرگذاري بر ذهن و دل مخاطب و خصوصاً كودكان و نوجوانان است- به صورتي پيش مي رود كه بيننده با ملكه و پسر عموي وي احساس همذات پنداري پيدا مي كند و ناخودآگاه، پيروزي آنها را آرزو مي كند و ضمناً، نوعي حس دشمني و نفرت نسبت به وزير پادشاه، در وي ايجاد مي شود.
تا اينجا، «داستان سبزيجات» يك تم عادي و شايد تكراري دارد و هيچ موضوع قابل توجهي در آن جلب نظر نمي كند اما ماجرا هنگامي معنا پيدا مي كند كه نام شخصيتهاي داستان را بدانيم. در داستان سبزيجات، حاكم به نام پادشاه خوانده مي شود اما وزير بدكار وي، «هيمن» نام دارد كه در زبان فارسي «هامان» خوانده مي شود. نام ملكه جوان «استر» و پسر عموي او، مورتيكاي است كه ما او را با نام «مردخاي» مي شناسيم و به اين ترتيب، مشخص است كه پادشاه اين داستان همان خشايار شاه هخامنشي است.
در تاريخ نقل است كه، «استر» برادرزاده «مردخاي» بوده است كه با تلاشهاي وي به دربار هخامنشي وارد شده و بتدريج و با قرار گرفتن در جايگاه ملكه و نفوذ يافتن در دربار، ذهن خشايار شاه را در اختيار گرفته و كار را به جايي مي رساند كه، جو سابق دربار را كه مخالف يهوديان بوده كاملا تغيير داده و شرايط به گونه اي رقم مي خورد كه شاه دستور قتل عام حدود 75 هزار ايراني را به جرم مخالفت با يهوديان صادر مي كند.
گفته شده كه، يهوديان، تا آن اندازه از هامان، وزير خشايار شاه، متنفرند كه براي زنده نگه داشتن اين تنفر خود، هر ساله تنديسي از وي را ساخته و آن را در روز سيزدهم فروردين تكه تكه مي كنند.
برخي از انديشمندان مسلمان مانند دكتر بلخاري، دكتر عباسي و دكتر رائفي پور از مدتها قبل به روشنگري در خصوص صهيونيسم و فراماسونري مي پردازند و موضوع استر و مردخاي نيز از جمله مواردي است كه اين بزرگواران در موقعيتهاي مختلف به آن پرداخته اند اما چرا ما بايد در سيما شاهد فيلمي مانند داستان سبزيجات باشيم؟!

 



گفت وگو با محمدرضا ورزي درباره «معماي شاه»
روايتي از نقش ولايت فقيه در پيروزي انقلاب

علي حسيني
محمدرضا ورزي تصميم دارد به زودي ساخت سريال جديدي را با عنوان «معماي شاه» براي سيما آغاز كند. به همين بهانه گفت وگويي با وي ترتيب داديم كه مي خوانيد.
تصوير روز
¤ در حال حاضر مشغول چه كاري هستيد؟
در حال پژوهش و نگارش مجموعه تلويزيوني «معماي شاه» هستيم كه هم براي پژوهش و هم نگارش، شورايي از پژوهشگران و نويسندگان تشكيل شده است.
¤آيا به مقطع خاصي از زندگي شاه در اين سريال پرداخته مي شود؟
اين اثر در 30قسمت ساخته مي شود و از كودكي تا مرگ محمدرضا شاه را به تصوير مي كشد.
¤چه تفاوتي ميان «معماي شاه» با سريال «پدرخوانده» كه به بخشي از زندگي محمدرضا شاه مي پرداخت، دارد؟
در اصل سريال «پدر خوانده» زندگي سياسي شاپور ريپورتر بود در حالي كه سريال «معماي شاه» منحصراً به زندگي محمدرضا پهلوي مي پردازد. من فكر مي كنم دوره پهلوي دوم دوره بسيار حساسي است كه فيلمسازان مي توانند از زواياي مختلف آن را ببينند. من در اين اثر، دو كلمه برايم معيار اجراي فيلمنامه بود. يك خيانت و دوم جنايت و عواملي كه باعث ايجاد انقلاب اسلامي شد.
¤به قيام 15خرداد نيز در اين سريال مي پردازيد؟
اصل ماجرا همين قيام 15خرداد است. يعني رهبري انقلاب. انقلاب بدون رهبر ارزش ندارد. نقش ولايتي امام خميني در هدايت مسلمين بزرگترين پيام اين سريال در دوران سلطنت محمدرضا پهلوي است.
¤پس اگر در اين سريال از كودكي تا مرگ محمدرضا شاه را به تصوير بكشيد به موضوع نوفل لو شاتونيز مي پردازيد؟
صددرصد. نوفل لوشاتو پايگاه فرماندهي و رهبري انقلاب بود. بسياري از احزاب با نزديك كردن خودشان به حريم نوفل لوشاتو سعي كردند سهم عمده انقلاب را به خودشان اختصاص دهند. اما مسير انقلاب و هدف انقلاب چيز ديگري بود. نه آن چيزي كه ابزار عده اي فرصت طلب تلقي مي شد. ما در اين سريال به اين مسائل مي پردازيم.
¤ در قالب اين سريال چقدر تلاش كرده ايد اتفاقات سياسي كشور را تحليل كنيد؟
به عقيده من تنها وجه اشتراك آن دوره با اين زمان نقش رهبري جامعه است. ما اگر مقايسه هم كنيم متوجه مي شويم كه پيام ديروز امام را در انقلاب اسلامي امروز بايد دنباله رو باشيم. حمايت از ولايت فقيه يعني اساس وحدت و يكپارچگي در ميان اقشار مختلف جامعه، من اعتقاد دارم مردم ما نبايد وقايع بهمن 57 را فراموش كنند. امروز بيش از پيش به اين نتيجه بايد رسيد كه اساس نظام اسلامي و ضامن بقاء تفكر اسلامي در كشوري چون ايران ولايت فقيه است و لاغير.
¤در اين سريال به پايه گذاري ولايت فقيه در سال هاي تبعيد امام(ره) در نجف نيز اشاره مي كنيد؟
بله چون اصل انقلاب ولايت فقيه است و اين انقلاب بدون ولايت فقيه معنايي پيدا نمي كند. ايام تبعيد امام در نجف بسيار حساس و تاريخ ساز در پيش برد اهداف انقلاب است. حماسه امام خميني از آنجا شكل گرفت. مبدأ آن پانزده خرداد42 و ايام تبعيد بود.
¤آيا به افراد تأثيرگذاري كه در كنار امام در ايام انقلاب حضور داشتند نيز مي پردازيد؟
بله به شهيد مطهري، مفتح و... در اين سريال پرداخته مي شود.
¤مرگ شاه را چگونه تصوير مي كنيد؟
دوران آوارگي شاه در اين سريال در سه قسمت طراحي شده كه تا مرگ او پيش مي رويم. به جريان تسخير لانه جاسوسي نيز خواهيم پرداخت.
¤اين مجموعه آخرين مجموعه اي است كه در آن، شما به زندگي محمدرضا شاه مي پردازيد؟
فكر مي كنم بله. ولي آنچه كه اهميت دارد پيام اين مجموعه است. افرادي كه فكر مي كنند شاه خودش خوب بوده و اطرافيانش بد بودند و افرادي كه همچنان تصور مي كنند محمدرضا شاه نبايد سقوط مي كرد، اميدوارم از مخاطبين اين مجموعه باشند.
¤از خاطرات فردوست نيز در كارخود استفاده مي كنيد؟
بله خاطرات فردوست يكي از منابع مهم تاريخ پهلوي دوم است. بيشتر اسناد نيز از مركز بررسي اسناد تاريخي و مركز مطالعات تاريخ معاصر ايران است.
¤چه زمان فيلمبرداري كار را آغاز خواهيد كرد؟
تا به يك فيلمنامه مطلوب نرسيم فيلمبرداري را شروع نخواهيم كرد. فيلم نامه بايد به لحاظ تاريخي و محتوا كمترين اشكالي نداشته باشد.

 



سينماي ايران، چالش ها و چشم اندازها- 6
ابتذال؛ ارثيه شوم شبه روشنفكري در ايران

رامين شريف زاده
بي توجهي به مواردي چون ضعف مراكز علمي و دانشگاهي؛ نبود ارتباط مناسب ميان مراكز علمي و ديني با مراكز هنري؛ مديريت ضعيف و مديران ناكارآمد؛ كم توجهي به هنرمندان متعهد و توجه به هنر ظاهرگرا و عوام فريب، زمينه هاي رشد و گسترش سينمايي را فراهم آورده است كه نه تنها نتوانسته خواست مردم ايران را آن گونه كه شايسته آن هستند، برآورده سازد بلكه زمينه هاي ورود و گسترش انحرافاتي را در سينما فراهم آورده كه ابتذال يكي از مهمترين مصاديق آن است.
در نيمه دوم قرن نوزدهم، اروپا با چندين جريان هنري از جمله رئاليسم و ناتوراليسم همراه بود كه بازتابي از نگراني هاي اجتماعي و علمي آن عصر محسوب مي شدند. رئاليسم از ميل و گرايش هنرمندان براي نزديك كردن هنر با واقعيت به وجود آمد، چنانچه هنرمندان اين مكتب عقيده داشتند كه مناظر زندگي بايد بي كم و زياد و بدون دخل و تصرف به مردم نمايانده شوند. رئاليسم رسالت تقليد و نمونه برداري از طبيعت و حقايق را برعهده داشته و موضوعاتش را از مشاهده دنياي اجتماعي و تاريخي معاصر اقتباس مي كرد، به همين خاطر بود كه آثار خلق شده در اين فضا غالبا به طبقات متوسط و پايين جامعه و به نفرت انگيزترين جنبه هاي زندگي آنان پرداخته است.
ناتوراليسم، نوعي رئاليسم به افراط و اغراق كشيده شده است كه ذهن را وابسته به طبيعت مادي مي داند نه مقدم بر آن و در ادبيات و هنر، گرايشي است كه از رئاليسم سرچشمه مي گيرد، اما با آن متفاوت است. ناتوراليسم همواره تلاش كرده تا تصويرگر طبقات زحمتكش جامعه باشد و در تحليل انسان و زندگي او تنها به زواياي تاريكي چون فقر، تبعيض طبقاتي، فحشا، وقايع ناگوار، فساد، پليدي و زشتي مي پردازند. يكي از تبعات ناتوراليسم، شكستن حرمت كلمات بود؛ به همين خاطر است كه كلماتي كه نويسندگان ايراني و حتي مردم عوام از استعمال آنها ابا و كراهت دارند و اساسا تنها در قشر خاصي از جامعه رواج دارد در آثار ناتوراليست ها به كار گرفته مي شود تا به آنها جنبه اي همگاني و يا عادي دهند.
نفوذ اين جريانات هنري به ايران به ويژه در سال هاي پاياني دهه 1330، ما را از ادبيات و فرهنگ مان دور كرد و آفريننده آثاري شد كه هيچ چگونه آشنايي و ويژگي مشتركي با فرهنگ و البته سياست هاي ما نداشت و نتيجه آن گسترش دو شيوه عمده گنگ نويسي يا توليد فيلم هاي به اصطلاح هنري تحت عنوان سمبوليسم و نمادين و ساده نويسي يا توليد فيلم هاي عامه پسند كه البته طبق معمول ساده نويسي را با عاميانه نويسي اشتباه كردند، بود. در حقيقت از آنجايي كه ادبيات عاريه گرفته شده از اروپا، ريشه در ادبيات و فرهنگ ايران نداشت، هيچ گاه نتوانست با زندگي مردم پيوستگي برقرار كند. به عبارتي ديگر توليدات به اصطلاح عامه پسند و مردمي به ندرت توانسته اند تصوير صحيحي از ايراني، خواسته ها و باورهايش در اختيار جامعه و مخاطبان خود قرار بدهند. چرا كه خود گرفتار در انحرافي ژرف هستند. تاكنون روشنفكران ادبي و اجتماعي ما فقط بيانگر همين تراژدي بوده اند و نه چيزي بيشتر، روشنفكراني كه يا مسحور مدرنيسم غرب بوده و يا گرفتار تب پيشرو بودن و جهاني شدن و جهاني كردن فرهنگ معاصر.
با توجه به اين واقعيت كه ارزش ها عواملي هستند كه براي زندگي آفريده مي شوند و بدون اين ارزش ها، هيچ جامعه اي وجود خارجي نخواهد داشت، چرا كه افراد به وسيله تار و پود اين ارزش ها به هم مربوط مي شوند و يك اجتماع زنده را تشكيل مي دهند، اگر قرار باشد كه در اثر يك نويسنده و يا يك فيلمساز ايراني كه در ايران و براي ايرانيان و درباره جامعه ايران توليد مي شود، ارزش هاي ملي و ديني وجود نداشته باشد پس براي چه توليد مي شود؟ متأسفانه بايد اعتراف كرد امروزه با توجه به اينكه بخش قابل توجهي از سينماگران ايراني همچنان خود را وام دار جريانات پوسيده شبه روشنفكري غربي مي دانند، به رغم تغيير نگرش و ذائقه مخاطبان همچنان تلاش مي كنند تا عقايد و آراي خود را به اين عرصه حقنه كنند و متأسفانه بي توجهي هاي مسئولان به اين موضوع در ادامه زندگي و بقاي آنان موثر بوده است. به اين نكته بايد توجه داشت كه موضوع گسترش ابتذال در فيلم ها امروزه در فيلم هاي كوتاه كمتر از آثار بلند سينمايي نيست كه به نوبه خود زنگ خطري جدي براي مسئولان فرهنگي و هنري كشور است.
در حالي كه داشتن روابط جنسي قبل از ازدواج در فرهنگ ملي، بومي و ديني ايران امري كاملا مذموم به شمار مي آيد در برخي آثار كوتاه چون فيلم «ماتيك» ساخته محمد پيمان معادي مورد توجه قرار مي گيرد.
در فيلم «زير پلك» ساخته بيژن ميرباقري نيز زن و مردي كه به هيچ وجه يكديگر را به خاطر نمي آورند، به راحتي مي پذيرند كه پنج روز را در كنار هم زندگي كنند و... در فيلم «هفت خاطره» ساخته بهزاد خداويسي با يك استاد پير نقاشي روبرو هستيم كه در دوران جواني و شباب با هفت دختر رابطه داشته و همين موضوع باعث شده تا سن 90 سالگي همچنان مجرد باقي بماند و...
البته همان گونه كه بيان شد موضوع گسترش ابتذال در سينما تنها به عرصه فيلم هاي كوتاه محدود نمي شود بلكه امروزه شاهد توليد انبوهي از آثار سينمايي هستيم كه به انحاء مختلف به ترويج و گسترش ابتذال در جامعه ياري مي كنند. به عنوان مثال فيلم سينمايي «كنعان» ساخته ماني حقيقي از جمله آثاري است كه در آن كارگردان يكي از مهمترين ويژگي هاي زن ايراني يعني نجابت او را مورد هجمه قرار داده است. «مرتضي» و «مينا» مدت هاست كه دچار آشفتگي شده اند تا جايي كه مينا تصميم جدي به جدايي گرفته است. مينا در شرايط بسيار سخت و بحراني اي قرار گرفته است. از يكسو قضيه بارداري خود را از مرتضي مخفي نگاه داشته و تلاش مي كند تا در خفا، جنينش را سقط كند و از ديگر سو «آذر» خواهر مينا نيز پس از سال ها از آلمان برگشته و به اجبار راهي خانه مينا شده است. مرتضي براي راضي كردن مينا به ادامه زندگي از دوست قديمي و مشتركشان «علي» كمك مي خواهد و...
صرف نظر از ساير موضوعات مطرح شده در فيلم كنعان كه پرداختن به آنها در اين مجال ضروري به نظر نمي رسد، كارگردان در فيلم خود به موضوعي اشاره مي كند (ارتباط زن متأهل با مردي غير از همسرش) كه جهان غرب در يك صد سال گذشته، تلاش بسياري كرده تا با استفاده از ابزار ادبيات و صنعت سينماي خود آن را تئوريزه كرده و يك امر عادي جلوه دهد. در واقع كارگردان با اين فيلم گام بلندي جهت هموار كردن زمينه هاي گسترش ابتذال در فرهنگ ايراني برداشته كه از چشم مسئولان سينمايي كشور مغفول ماند.
در فيلم «ورود آقايان ممنوع» ساخته رامبد جوان كه نخستين بار در بيست و نهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر به نمايش درآمد، ارتباط مستقيم جنسي زن و مرد در قالب طنز به نمايش گذاشته مي شود كه به نوبه خود يكي ديگر از سجايع بزرگ اخلاقي ايرانيان يعني شرم و حيا را مورد هدف قرار داد.
ادامه دارد

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14