(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه اول  تیر 1390- شماره 19956

فراخوان از شاعران آييني براي سرايش شعر
مطروحه اي از رهبر انقلاب براي «جانباز شهيد»
محسن مومني شريف: اطلاعاتمان از كشورهاي عربي بسيار كم است
«بررسي آثار بعضي از نويسندگان جمهوري آذربايجان
واقع گرا اما مهجور از آدمها !
تو از كدام طلوع آمده اي؟ (شعر)
روي ماه تو(شعر)
ادبيات تطبيقي چيست؟



فراخوان از شاعران آييني براي سرايش شعر
مطروحه اي از رهبر انقلاب براي «جانباز شهيد»

در ديدار شاعران آييني با رهبر معظم انقلاب، كه روز چهارشنبه 25 خردادماه برگزار مي شد، معظم له در رهنمودهاي شان شاعران را به موضوع دفاع مقدس وپاسداشت ياد شهيدان دعوت كردند و از مباحث مهم دراين باره كه كمتر به آن پرداخته شده، به مقوله «جانبازان شهيد» اشاره فرمودند.
«يكي از همين چيزهايي كه مربوط به جنگ است و از چيزهايي است كه ذهن من را مشغول مي كند، اين جانبازهايي هستند كه بعداز مدتي به شهادت مي رسند؛ اين خودش يك موضوع ويژه است؛ اين غير از شهيدي است كه درجبهه شهيد شده و درباره اش هم شعر گفته شده؛ اين انساني است كه يك تجربه اي را گذرانده و رنجي را تحمل كرده، آخرش هم شهيد شده. بگرديد موضوعات اينجوري را پيدا كنيد.»
در پايان اين ديدار، يكي از شاعران از حضرت آيت الله خامنه اي خواست كه دراين موضوع «مطروحه اي» را طرح فرمايند تا شاعران به استقبال آن، شعر بسرايند.
ايشان نيز ساعتي پس از پايان محفل، مطروحه اي را بر صفحه كاغذ نگاشتند و از شاعران آييني خواستند تا براساس آن شعربسرايند. متن مرقومه به شرح زير است:
«بسمه تعالي
بفرماييد اگر دوستان مايلند، اين مطلع را بسازند
خطاب به جانباز شهيد:
رندانه آخر ربودي جامي ز خمخانه دل
خونين چو برگ شقايق، رنگين چو افسانه دل»
¤ مطروحه چيست؟
از ديرباز در محافل ادبي و انجمن هاي شعر، مقوله اي به نام «مطروحه» وجود داشته است. مطروحه، بيتي بوده كه معمولا بزرگ يا يك انجمن شعر در پايان محفل، مطرح مي كرده و از شاعران مي خواسته تا براساس همان بيت و در همان وزن و با همان رديف و قافيه براساس آن مضمون، شعري بسرايند و درجلسه بعد در آن محفل بخوانند.اين كار چند فايده داشته است؛ نخست آن كه شاعران انگيزه اي براي سرايش شعري تازه مي يافتند، دوم آن كه شاعران ميزان توانايي خود را در آن قالب و با آن رديف و قافيه در مي يافتند و عيار كار را مي سنجيدند و با توجه به آثار ديگران، ضعف هاي اثر خود را دريافته و به تقويت شعر خود مي پرداختند، سوم آن كه يادگار نيكويي از آن محافل بود و هرگاه آن شعر خود را مي خواندند، به ياد آن محفل مي افتادند.

 



محسن مومني شريف: اطلاعاتمان از كشورهاي عربي بسيار كم است

محسن مومني شريف گفت: اطلاعات ما از كشورهاي عربي كه از همه كشورها به ما نزديك ترند، بسيار كم است. اطلاعات ملت هاي عربي هم از ما به همين اندازه كم است. اگر ما 150 كتاب از ادبيات عرب به فارسي ترجمه كرده باشيم، اين رقم در كشورهاي عربي بسيار پايين است.
به گزارش مهر، مراسم افتتاحيه و گشايش دومين هفته فرهنگي سودان در ايران، عصر يكشنبه 29 خرداد با حضور سيدمحمد حسيني وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، استاد سموال خلف الله وزير فرهنگ سودان، محسن مومني شريف رئيس حوزه هنري، سليمان عبدالتواب الزين سفير سودان در ايران و خورخه ميراندا سفير بوليوي در حوزه هنري برگزار شد.
ترجمه عرب ها از ادبيات فارسي به 10 عنوان كتاب هم نمي رسد
مومني شريف در ابتداي اين برنامه گفت: اطلاعات ما از كشورهاي عربي كه از همه كشورها به ما نزديك ترند، بسيار كم است. به طور مثال اطلاعات ملت هاي عربي هم از ما به همين اندازه كم است. اگر ما 150 كتاب از ادبيات عرب به فارسي ترجمه كرده باشيم، اين رقم در كشورهاي عربي بسيار پايين است و به قول آقاي بيدج به 10 عنوان هم نمي رسد. اين نشان دهنده آن است كه اطلاعات و شناخت ما از يكديگر بسيار كم است.
وي افزود: حال كه جهان اسلام در حال اتحاد و دوباره متحد شدن است، لازم است كه اطلاعاتمان از يكديگر بيشتر از اين باشد. اين هفته فرهنگي كه در حال برگزاري است، آغاز اين آشنايي است و اميدوارم چنين برنامه هايي ادامه پيدا كند.
مومني شريف گفت: معمولا كشورها را با دارايي هايشان مي شناسند. سودان هم دارايي هايي بزرگي چون شخصيت هاي هنري و ادبي دارد. اين كشور مهد بزرگاني چون طيب صالح است كه در آسمان تاريخ سودان همواره مي درخشند. سودان 4 ميليون دانشجو دارد و دانشگاه هاي مهمي در آن مشغول تربيت دانشجويان هستند. سودان كشور مسلماني است كه همواره چهره درخشاني از خود به نمايش گذاشته است و با توانايي هايش مي تواند در خدمت جهان اسلام باشد.
رئيس حوزه هنري ادامه داد: برگزاري هفته فرهنگي سودان در ايران، فرصت بسيار خوبي براي هنرمندان و انديشمندان ايران است تا بتوانند از نزديك با فرهنگ اين كشور آشنا شوند و با آگاهي اسلامي كه در منطقه شكل گرفته، مي توان با زبان هنر، ارتباط تنگاتنگي را با كشورهايي مثل سودان برقرار كرد.
در ادامه اين برنامه وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي گفت: مشتركات فراواني بين ايران و سودان وجود دارد. هر زمان كه فرصتي بود، مانند موسم حج يا در مناطق ديگري از جهان كه با سوداني ها مواجه مي شديم، عشق به انقلاب و امام خميني(ره) در ميانشان شاخص بود و داراي روحيه انقلابي بودند. گرچه ديگر مسلمانان هم نسبت به انقلاب اسلامي ايران علاقه دارند. اين انقلاب براي اين بود كه براي اسلام مجد و عظمت به ارمغان بياورد و امام خميني(ره) نگاهي فرامرزي به مسائل داشت.
دكتر سيد محمد حسيني افزود: اگر يك فرد خبيث مانند سلمان رشدي سخن ناروايي به زبان مي راند، اما با عكس العمل مناسب، نقشه و طرحش را نقش بر آب مي كردو از مرزهاي اعتقادي مسلمانان صيانت مي كرد. روحيه ظلم ستيزي و مواضع شفاف و صريح سودان مقابل آمريكا و اسرائيل از نكاتي است كه براي ما مهم و مورد توجه است. روابط سياسي و اقتصادي ما باسودان بسيار خوب است و توقع مي رود روابط فرهنگي بين دوكشور هم به همين شكل باشد. به همين جهت رايزني هاي فرهنگي ما از سال ها قبل دراين كشور فعال بودند.
وي گفت: مردم، نويسندگان و شاعران ما بايد بيشتر با شاعران و نويسندگان جهان اسلام به خصوص سودان آشنا شوند. از اين جهت، برگزاري اين هفته فرهنگي فرصت مغتنمي است تا شما هنرمندان سوداني فرهنگ و هنر خود را معرفي كنيد و با ايران بيشتر آشنا شويد. ما نيز قطعا فعاليت هاي مشابهي در سودان خواهيم داشت. در خوشنويسي هنرمندان ما با توجه و تاثير از قرآن به آفرينش هنري مي پردازند كه با توجه به زبان مشترك قرآن مي توان در اين زمينه هنري، تعاملات خوبي داشت. در زمينه توليدات سينمايي هم صحبت هايي با وزير فرهنگ سودان داشتيم.
آماده ايم تجربياتمان را منتقل كنيم
حسيني ادامه داد: بالاخره ايران در زمينه توليدات سينمايي جايگاهي دارد كه مي تواند با طيب خاطر، تجربياتش را انتقال بدهد. آنچه در سينما مدنظر ماست، متفاوت از ديدگاه هاي هاليوود است. در سينماي ايران فيلم هايي داريم كه با اتكا به باورهاي ديني و قرآني ساخته شده اند.
وي گفت: نكته مهم اين است كه ما نمي توانيم فقط براي ايران محصول فرهنگي توليد كنيم و هنرمندانمان بايد با اين ديدگاه به توليد فرهنگي بپردازند. اين رفت و آمدها و برگزاري هفته هاي فرهنگي، مي تواند در شرايطي كه غربي ها مبادرت به اسلام هراسي مي كنند، مفيد باشد. وظيفه داريم يد واحده باشيم و چهره واقعي اسلام را ارائه بدهيم كه اين كار بايد با ابزار فرهنگي و هنري انجام شود.

 



«بررسي آثار بعضي از نويسندگان جمهوري آذربايجان
واقع گرا اما مهجور از آدمها !

ناهيد زندي پژوه
اين مقاله به نقد و بررسي ساختار داستاني شش نويسنده مشهور جمهوري آذربايجان (اكرم ايليسلي، مولود سليمانلي، ائلچين افنداف، آفاق مسعود، اسماعيل شيخلي و يوسف صمد اوغلو) مي پردازد.
«اكرم ايليسلي» از نويسندگان مشهور جمهوري آذربايجان است. در آثارش جنبه هاي اخلاقي، معنوي و عواطف انسان هاي روستايي كه به دليل فقر مجبور شده اند از روستا به شهر مهاجرت كنند، مشهود است. شخصيت هاي او، هرگز در اثر دشواري هاي زندگي به سوي ياس و پوچي و مرگ رانده نمي شوند، زيرا ايمان دارند كه زندگي آدمي، عبث و بيهوده نيست.
نويسنده در بيشتر مواقع براي آهنگين شدن كلام از جمله هاي كوتاه، پويا و حسي و وزن و قافيه بهره مي بردو به دليل توجه زياد به نثر در داستان و عناصري چون لحن و تصوير خيال از نويسندگان صاحب سبك به شمار مي رود. در داستان «زيرسيگاري بلورين»، خواننده درمي يابد كه كودكان و نوجوانان داوران راستين زمانه هستند كه با حضور در جبهه هاي جنگ در اين آزمون بزرگ و جدي شركت مي كنند و پيروزي را براي مردمان سرزمين خويش به ارمغان مي آورند. ايليسلي تاكنون جوايز ارزنده و متعددي به دست آورده و از روي كتاب «درخت گيلاس» او فيلمي ساخته شده است.
او در مترجمي هم برجسته است. كتاب «وقايع نگاري از قبل پيش بيني ناشده» را- كه در كشور ما به عنوان گزارش يك قتل ترجمه شده- ترجمه، و در يك كلام مي شود گفت كه بازآفريني كرده است.
«مولود سليمانلي» به ريشه ها، آداب و رسوم، افسانه ها و خرافات و بازنويسي داستان هاي حماسي مي پردازد. او به خوانندگان خود يادآوري مي كند كه در اين دنيا، محبت را با محبت پاسخ گويند و با همديگر صميمي باشند. در داستان «برف» نشان مي دهد گاهي ثروت هايي كه از راه هاي نادرست به دست مي آيند، چه فاجعه عميقي را پديد مي آورند. دراين اثر خانواده اي مرفه به ديگران حسد مي ورزند و با دوري از اقوام و آشنايان، زندگي خود را به آكواريومي بدل مي كنند و سرانجام دچار از خود بيگانگي مي شوند و پوچي درونشان بر خوانندگان آشكار مي شود. رمان «كوچ» ساده ترين و درعين حال كامل ترين اثر سليمانلي است كه با خواب ديدن امير كوچولو و پيش گويي هاي او آغاز مي شود و بيشتر روياهاي پسربچه خردسال به حقيقت مي پيوندد. قهرمانان آثار مولود سليمانلي در آرزوي رسيدن به كمال هستند. در مجموعه داستان «زير روشنايي ماه»، مولود زندگي چوپان ها و افراد زحمتكش را ترسيم مي كند و از جنگ سخن مي گويد. در داستان «ابليس»، مي آورد كه شيطان وسوسه گر نبايد جايي در دل آدمي داشته باشد. و در ميان مردم معتقد و با ايمان، كاري از شيطان ساخته نيست.
ائلچين افنداف از ديگر نويسندگان مستعد و توانمند است كه بيشتر آثارش به زبانهاي گوناگون ترجمه شده است. نثر نويسنده شاعرانه و فلسفي است و در داستان هايش، بيشتر به تحليل روانشناسانه و نشان دادن تضادهاي دروني و اضطراب ها و دلهره هاي دروني شخصيت هاي از خود بيگانه علاقه دارد. شعار وي تا حدودي به شعار مكتب اگزيستانسياليسم درباره ادبيات، يعني نشان دادن براي دگرگون كردن شباهت دارد. او از پوچي دروني و حالت بي احساسي عميق شخصيت هايش حرف مي زند. در داستان «تاريخچه يك ديدار» مي نويسد: «هر آدمي بايد دراين دنياي بزرگ، مردانه زندگي كند و زندگي را كه ايزدتعالي به وي ارزاني داشته، با پاكدامني بگذراند و نبايد كاري كند كه به هنگام خواب كه سر به بالين مي گذارد، پيش خود شرمنده باشد.» در داستان «بلبل»، مرد پولداري در واپسين دم يكسره به طلاهاي خويش مي انديشد و درمي يابد كه فرزندانش پس از مرگ بر سر تقسيم اموالش با هم درگير مي شوند و به ياد دوران طلايي و پاك كودكي و يتيمي خود مي افتد، اما نمي تواند وجدان خفته اش را بيدار كند و چون در تمام عمرش به جمع آوري ثروت پرداخته و همين مكنت باعث شد به آدم سرگشته اي بدل شود كه اسير اميال نفساني گردد و از ياد پروردگار غافل شود. «شترسفيد» رمان ديگري است كه از زبان اول شخص نقل مي شود. وي با مهارت تمام به اضطراب و پوچي حاكم بر دنياي امروز، به ويژه تمدن هاي روبه زوال كشورهاي غربي مي پردازد.
«آفاق مسعود» نيز نويسنده اي است كه بيشتر از زندگي پيرمردان و پيرزنان تنها كه در آرزوي درك خويش و ديگران هستند و دنبال همدم و هم زبان مي گردند؛ مي نويسد. او در داستان هاي «طوطي و آسايشگاه» و داستان بلند «نفرين» به خلوت و تنهايي آدم هايي مي پردازد كه پنداري در چهار ديواري خويش اسير شده اند. در داستان زيباي طوطي، زندگي پيرزني ضعيف و تنها به نام ننه اينجي كه از روي ناچاري با ديوارهاي سرد و سخت سخن مي گويد و چنان به صداي زندگي كه از درون ديوارها و پشت آنها شنيده مي شود، گوش فرا مي دهد كه انگار دارد به راديو گوش مي دهد. و درمي يابد كه آنان چطور عاجزانه پشت هم غيبت مي كنند و دليل اندوه و شادي ناچيزشان چيست. درونمايه آثار مسعود، تنهايي افراد سالخورده است كه مي خواهند با آدم هاي دور و برشان ارتباط برقرار كنند و آخر سر خواننده در مي يابد كه اين مردم ساده دل و محروم كه ارتباطشان با دنياي بيرون تنها از راه گوش دادن است، چه زندگي پوچ و بي معنايي دارند.
«اسماعيل شيخلي» كه با نوشتن «كرخروشان» به شهرت رسيد در آثارش با تأثيرپذيري از باورهاي مردمي بيشتر به جنگ پدران و فرزندان و جنگ و مرگ مي پردازد. اعتبار نويسندگي او به قول نويسنده اي، بيشتر به خاطر ايجاد سبكي اصيل و اسلوبي تازه در نوشتن اين رمان و نيز بيان تجربه هاي غني زندگي اش در داستان هاي كوتاهش با زباني سليس و موجز است.
شيخلي در داستان «خاله ملكه» از ترس و تشويش مادري كه پسرش سرباز است حرف مي زند و نشان مي دهد كه چطور كشته شدن و سربازي در ميدان نبرد، روح مادري را به طور عميق زخمي مي كند و او را به سوي ديوانگي سوق مي دهد. داستان «مار زرد» با الهام از اين باور عاميانه شكل مي گيرد كه پس از مرگ آدمي، مار زردي به سراغ جسد وي مي رود و چشمانش را مي خورد. قهرمان اين داستان كه ناچار شده پدر و مادر پيرش را به امان خدا رها كند و در شهر زندگي كند، مجبور مي شود براي به خاك سپردن مادر و سپس پدرش به زادگاهش برگردد و همواره با رفتن به سر خاك آنان به پيري و مرگ و به كوتاهي عمر آدمي به فكر فرو مي رفت.
«يوسف صمد اوغلو» با نوشتن داستان كوتاه «آستانه» و رمان «روز قتل» به شهرت رسيد. داستان آستانه، حكايت درباره مرد رشوه خواري است كه احساس مي كند به زودي دستگير مي شود و به زندان خواهد افتاد. براي فرار از مجازات سنگين، مختصر آذوقه و اسلحه كمري با خود برمي دارد و به كوه مي زند. در آنجا با مرور زندگي بي معني و پوچ خويش در مي يابد كه هيچ راه رهايي براي آدمي چون او كه تا مغز استخوان فاسد شده نيست و در پايان داستان وقتي درمي يابد كه برادرش نيز براي ياري او به سراغش نمي آيد با درماندگي دست به خودكشي مي زند. داستان تا حدودي شكل پيچيده اي دارد. اهميت دادن به لحظه ها و پرش هاي زماني همچون افسانه ها باعث شده كه نويسنده به خوبي از عهده شخصيت داستان برآيد و در توصيف فضاي وهم آور و تيره تار داستان و ايجاد وحشت و دلهره در خواننده موفق باشد.
در رمان روانشناختي «روز قتل» كه اثري است منسجم و فشرده، صمد اوغلو نتوانسته به درستي از شيوه سيلان ذهن بهره ببرد و ساختار ذهنيت شخصيت ها را مستقيما بدون نقل قول هاي تمام عيار و بي كم و كاست، نشان دهد.
در خاتمه مي توان چنين برداشت شود كه نويسندگان واقع گراي جمهوري آذربايجان ضمن دفاع از ارزش هاي انساني و اخلاقي، نتوانسته اند در آثار خود به خوبي برش هايي از زندگي آدم هاي واقعي پيرامون خود را بازگو نمايند.
ــــــــــــــــــــ
منبع:
1- سليماني كيا، جعفر، نگاهي به ادبيات امروز جمهوري آذربايجان، ماهنامه ادبيات داستاني، شماره 105، دي .1385

 



تو از كدام طلوع آمده اي؟ (شعر)

محمد حسن مقيسه
آفتاب
كمتر از مهتابي چشمان توست؛
فانوس شعله اي است،
چكيده از آبشار نگاهت.
آبي آسمان
ساده دستمالي است،
پراز تمناهاي حريري
كه تا لطافت دستهاي تو
صدها بهار فاصله دارد.
موسيقي كلامت
سهمي به اندازه عدالت
از نسيم و شبنم و باران
بر زبان دارد
و سجاده روستا
نماز پيشاني ات را
به قبله ايستاده است.
تو از كدام طلوع
تو از كدام ستاره خوشبخت
تو از كدام مشرق شفاف
آمدي
كه يك بغل نجابت گندم
يك سبد طراوت سوسن
و صد شهاب و لاله خوش يمن
به سينه ها هديه دادي؟
و پرستوي صداقت را
بر شانه اقاقي هاي سرخ
مهمان كردي؟

 



روي ماه تو(شعر)

محمد حسن مقيسه
عطر باران بخشش هر ماه توست
دست سبز ساقه ها همراه توست
صدستاره روبه روي آفتاب
چلچلراغ كهكشان در راه توست
رود طغيان كرده احساس ها
حاصل سوز و دعا و آه توست
تك درخت كوچه دل روزهاست
گيسوانش در مسير راه توست
درميان قاب چشمم سال هاست
عكس زيبايي ز روي ماه توست

 



ادبيات تطبيقي چيست؟

فريبا طيبي
ادبيات تطبيقي يا Comparative literature كه گاهي به آن «ادبيات همگاني» نيز گفته مي شود، علمي است اساساً فرانسوي و به زبان ساده عبارت است از: «مطالعه و بررسي مقايسه اي آثاري كه برخاسته از زمينه هاي فرهنگي گوناگونند.»
ادبيات تطبيقي كدام آثار را با كدام آثار تطبيق مي كند؟ ادبيات دو كشور يا چند كشور را با هم مقايسه مي كند يا ادبيات يك ديار را با همه كشورهاي جهان؟ دوره هاي مختلف ادبيات را در يك كشور مقايسه مي كند يا شيوه هاي مشابه در كشورهاي مختلف را؟ شايد بتوان گفت ادبيات تطبيقي به نوعي همه اين موارد را دربرمي گيرد. ادبيات تطبيقي تنها مجموعه اي از متون نيست، بلكه چشم اندازي است از بررسي و تحقيق درباره هر چيزي كه بتوان گفت ادبيات است و كشف ارتباط آن با ديگر عناصر تشكيل دهنده يك فرهنگ. ملت ها از ادبيات يكديگر الهام مي گيرند. ادبيات روز به روز در حال جهاني تر شدن است.
ادبيات شرق و ادبيات غرب مدام در حال تاثير و تاثرند و اما چه چيز باعث اين جهاني شدن است؟ به قول برخي صاحب نظران شايد بتوان زمينه هاي تاريخي آن را در جنگ هاي صليبي جست وجو كرد. نه دوره جنگ هاي صليبي كه حدود دو قرن به طول انجاميده، قطعاً در امتزاج ادبيات غرب و شرق مؤثر بوده است. مقوله «مهاجرت» هم خود باعث تعامل بين فرهنگها و پيدايي ادبياتي جديد مي شود و همچنين نياز ادبا به يكديگر و ادبيات غير از خود؛ به جهاني شدن و تزايد ادبيات كمك مي كند.
و اما درباره تولد اين علم، شايد اگر راه و روش تحقيق در دو رشته «نقد ادبي» و «تاريخ ادبيات» متحول نمي شد، «ادبيات تطبيقي» هم به دنيا نمي آمد. از ابتداي قرن نوزدهم اين علم بسيار هدف بحث و مطالعه قرار گرفت و اندك اندك متكامل شد و در اوايل قرن بيستم، با گشايش رسمي دروس اين رشته نوپا و با ارائه رساله هاي ارزشمند، هويتي مستقل يافت. به نظر مي رسد اولين بار عبارت «ادبيات تطبيقي» در سال 1816 به كار رفت ولي نفس موضوع اين علم، قطعاً قديمي تر است. گويا اولين بار «فرانسوا ويلمن» بود كه اين عبارت را به هنگام تدريس ادبيات بيگانه در سال 1828 در سوربن به كاربرد و مورخان تاريخ اين رشته، آن را مبناي كار قرار دادند. هر چند بودند كساني كه ديگران را مقدم مي دانستند. در اواخر قرن نوزدهم بود كه چندين اثر تطبيقي مهم ارائه شد و اين آثار نيز، پژوهش هاي ديگري را تا اواسط قرن بيستم سبب شد. فرانسه پيش گام اين علم است و نخستين كنگره آن را در سال 1878 به مديريت ويكتورهوگو در پاريس و كنگره بعدي را در سال 1900 در همين شهر برگزار كرد. نخستين كتاب شناسي ادبيات تطبيقي هم به همت «لويي پل بتز» در 1897 تهيه و به وسيله بالدنسپرژه در فرانسه منتشر شد. اكنون ادبيات تطبيقي با تاريخي حدوداً 200 ساله در كنار نقد ادبي و تاريخ ادبيات در دانشگاه هاي دنيا تدريس مي شود و به ابزاري براي شناخت ادبيات ملت هاي مختلف تبديل شده است.
در كشور ما شايد بتوان گفت اين علم همزمان با تاسيس دانشگاه تهران پا به محافل ادبي گذاشته و البته اغلب به طور منقطع و ناكارآمد ارائه شده. از نخستين صاحب نظران اين حوزه در ايران، مي توان دكتر فاطمه سياح- دانش آموخته ادبيات اروپا از مسكو- را نام برد. او كه سالها در دانشكده هاي مسكو تدريس كرده بود، به ايران آمد و به تدريس زبان و ادبيات روس و فرانسه در دانش سراي عالي مشغول شد. سياح كه از نخستين اساتيد دانشگاه تهران به شمار مي رود، در مباحث «انتقادسنجشي و تفسيري» صاحب نظر بود و شاگرداني چون ابوالحسن نجفي، حسين خطيبي، احمد سميعي و سيمين دانشور را تربيت كرد. سياح پس از 9 سال تدريس در دانشگاه تهران، در سال 1326 به سبب بيماري درگذشت و پس از او در آن سالها اين رشته در ابتداي راه تقريباً بي متولي ماند. از ديگر كساني كه در اين رشته فعاليت كرده اند، مي توان از «مجتبي مينوي» به عنوان نخستين اديب و منتقد ايراني نام برد كه از طريق نقد تطبيقي به بررسي تاثير ادبيات شرق به ويژه ادبيات فارسي بر ادبيات انگليسي پرداخت.
اما اينكه تاثيرگذاري ادبيات فارسي بر ادبيات غرب از چه زماني و چگونه بوده است، بايد به قرن هفدهم برگرديم. در قرن هفدهم، عده اي از سياحان فرانسوي از جمله تاورنيه، تونو و شاردن به ايران مسافرت مي كنند و مشاهدات خود را در سفرنامه هايي مي نويسند كه هر چند جذابيت و گيرايي چنداني ندارد، اما بستري فراهم مي آورد براي آشنايي فرانسوي ها با ادبيات ايران. همچنين ترجمه گلستان سعدي و «انوار سهيلي» واعظ كاشفي، دو رويداد پردامنه ادبي در قرن هفدهم محسوب مي شود كه بازتاب هاي ادبي بسياري در فرانسه و به تبع آن در اروپا دارد كه زمينه ساز «رنسانس شرقي» و آشنايي غرب با ادبيات ايران مي شود. (ويكتور هوگو بعد از مطالعه ترجمه مطالبي از مولانا، عطار و فردوسي، در «شرقيات» خود مي گويد: «ايراني ها، ايتاليايي هاي آسيا هستند!)
به اين شكل كم كم مبحث تازه اي پررنگ مي شود: ادبيات ترجمه. بررسي تطبيقي ترجمه هاي يك اثر و همچنين مجموعه ترجمه هايي كه از ادبيات بيگانه در كشوري انجام مي شود، ذيل اين مبحث قرار مي گيرد. از آنجايي كه كم اند كساني كه ادبيات بيگانه را به زبان اصلي بخوانند و معمولا شناخت ادبيات بيگانه از طريق ترجمه هاست تا زبان اصلي، ترجمه هم راهي ساده براي تحقيق در ادبيات تطبيقي محسوب شد. در ايران ترجمه آثار انگليسي به فارسي از اواخر قرن 19 و ترجمه آثار آمريكايي از اوايل قرن 20 و بعد از جنگ جهاني شروع شد و آثار تازه اي در داستان نويسي ايران پديد آورد. با گسترش مضمون ها در اين نوع ادبي، نقد ادبي نيز در ايران شكل گرفت. برخي از داستان نويسان از طريق ترجمه با «رمان» آشنا شدند و ساخت و فرم آن را به كار گرفتند.
از سوي ديگر نويسندگان انگليسي از قرن شانزدهم ميلادي و نويسندگان آمريكايي هم از قرن هجدهم به وسيله ترجمه با فرهنگ، تمدن و ادبيات ايران آشنا شده بودند.
چه كسي مي تواند تاثير ترجمه كتابهاي مشرق زمين را بر ادبيات غرب كتمان كند؟ تأثير ترجمه كتابهاي آسماني به «ويژه قرآن كريم» در ادبيات جهان، قابل انكار نيست. همچنين تاثير جهاني ترجمه كتابهاي كهني چون اوستا. شاهد مثال براي تاثير ادب شرق بر غرب، فراوان است.
ترجمه «هزار و يك شب» در اوايل قرن 18 توسط «آنتوان گالان» فرانسوي و تاثير بسيار آن بر نويسندگان اروپايي، ترجمه رساله الغفران «ابوالعلاء معري» و الهام بخشي اين اثر براي دانته در كمدي الهي و اينكه هر دو اثر به كتاب «ارداوير افنامه» نظري داشته اند. (ارداوير افنامه سفر روحاني يكي از موبدان زرتشتي به نام ارداويراف است به دوزخ و اعراف و بهشت)
يا مثلا قصه سبموليك «حي بن يقظان» (زنده بيدار) نوشته ابن سينا كه «ابن طفيل اندلسي» با الهام از آن كتابي به همين نام نوشته و «ادوارد پاك» آن را به لاتين و «جرج كيت» به انگليسي ترجمه كرده است. (برخي از اهالي ادبيات، به شباهت شخصيت حي بن يقظان و رابينسون كروزوئه اثر دانيل دوفو معتقدند). در اين بين ترجمه كليله و دمنه هم بسيار مهم است.
مي دانيم كه «انوار سهيلي» ترجمه اي است آزاد به نثر از كليله و دمنه به قلم واعظ كاشفي. انوار سهيلي به دست «ژان دولافونتن» مي رسدو او اين حكايت هاي به زبان حيوانات را وارد فايل ها و قصه هاي پندآموز خود مي كند.
ترجمه رباعيات خيام توسط فيتز جرالد انگليسي و ادگار آلن پو آمريكايي و نيز الهام «پو» از قرآن كريم در سرودن شعر، تاثيرپذيري گوته از ديوان حافظ در سرودن ديوان شرقي خود، اقتباس موريس مترلينگ بلژيكي در نمايشنامه پلئاس و مليزاند از شاهنامه فردوسي، رمان ده جلدي خانم مادلن دواسكودري با نام «كوروش كبير» و نقد نظام حكومتي زمان خود زير پوشش نقل اين داستان ايراني و بسياري موارد از اين دست همه از تاثير و تاثر اين دو ادبيات حكايت مي كند.
در همه جاي دنيا انسانها شعر گفته اند قصه گفته اند و در همه زمان ها از گذشته هاي دور تا امروز با ادبيات زندگي كرده اند. ادبيات داراي موجوديتي زنده و پوياست و در مسير رويش خود ناگزير از اقتباس، تركيب، تأثير و بازآفريني است. بسيار شنيده و خوانده ايم كه ديگر حرف باقي نيست. همه چيز گفته و نوشته و خوانده و شنيده شده.
مگر اينكه همان حرفها را از پنجره اي ديگر با صدايي تازه، با نگاهي نو بشنويم.
ادبيات تطبيقي ابزاري است براي وانگري ادبيات جهان. دريچه اي است براي ديدن افكار و شنيدن حرفهاي آدمها از هر رنگ و نژاد و زبان و مليتي. فرديناند برونتيه (1849- 1956) استاد زبان و ادبيات فرانسه مي گويد: «ما هرگز خودمان را نخواهيم شناخت، اگر فقط خودمان را بشناسيم.»
منابع:
1-ساجدي، طهمورث، «از ادبيات تطبيقي تا نقد ادبي»، تهران، 1387، مؤسسه انتشارات اميركبير
2-شورل، ايو، «ادبيات تطبيقي»، ترجمه دكتر طهمورث ساجدي، تهران، 1386، مؤسسه انتشارات اميركبير
3-نجفي، ابوالحسن، «ادبيات تطبيقي چيست؟» ماهنامه آموزش و پرورش، شماره 7، ج 41 (1351) صص 435- .448

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14