(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 4 تیر 1390- شماره 19958

صراط مستقيم
وصيت نامه امام خميني
فقر و غنا وسيله اي براي آزمايش

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




صراط مستقيم
وصيت نامه امام خميني

ما مفتخريم كه مي خواهيم قرآن و سنت را پياده كنيم

سيد علي بني لوحي

ما مفتخريم كه «باقرالعلوم26 » بالاترين شخصيت تاريخ است و كسي جزخداي تعالي و رسول - صلي الله عليه و آله - و ائمه معصومين - عليهم السلام - مقام او را درك نكرده و نتوانند درك كرد، از ما است .
و ما مفتخريم كه مذهب ما «جعفري» است كه فقه ما كه درياي بي پايان است، يكي از آثار اوست. و ما مفتخريم به همه ائمه معصومين - عليهم صلوات الله - ومتعهد به
پيروي آنانيم 27 .
ما مفتخريم كه ائمه معصومين ما - صلوات الله و سلامه عليهم - در راه تعالي دين اسلام و در راه پياده كردن قرآن كريم كه تشكيل حكومت عدل يكي ازابعاد آن است ، در حبس و تبعيد به سر برده و عاقبت در راه براندازي حكومت هاي جائرانه و طاغوتيان زمان خود شهيد شدند. و ما امروز مفتخريم كه مي خواهيم مقاصد قرآن و سنت را پياده كنيم واقشار مختلفه ملت ما در اين راه بزرگ سرنوشت ساز سر از پا نشناخته، جان و مال و عزيزان خود را نثار راه خدا مي كنند .28
ما مفتخريم كه بانوان و زنان پير و جوان و خرد و كلان در صحنه هاي فرهنگي و اقتصادي و نظامي حاضر، و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالي اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند؛ و آنان كه توان جنگ دارند، درآموزش نظامي كه براي دفاع از اسلام و كشور اسلامي از واجبات مهم است شركت، و از محروميت هايي كه توطئه دشمنان و ناآشنايي دوستان از احكام اسلام و قرآن بر آنها بلكه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قيد خرافاتي كه دشمنان براي منافع خود به دست نادانان و بعضي آخوندهاي بي اطلاع از مصالح مسلمين به وجود آورده بودند، خارج
نموده اند؛ و آنان كه توان جنگ ندارند، در خدمت پشت جبهه به نحو ارزشمندي كه دل ملت را از شوق و شعف به لرزه در
مي آورد29 و دل دشمنان وجاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب مي لرزاند، اشتغال دارند. و ما مكررديديم كه زنان بزرگواري زينب گونه - عليها سلام الله - فرياد مي زنند كه فرزندان خود را از دست داده و در راه خداي تعالي و اسلام عزيز از همه چيز خودگذشته و مفتخرند به اين امر؛ و مي دانند آنچه به دست آورده اند بالاتر از جنات نعيم است ، چه رسد به متاع ناچيز دنيا30 .

26 - اسم مبارك آن بزرگوار محمد، و لقب مشهور او باقر است كه حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) آن حضرت را طي رواياتي به اين لقب ملقب فرمود. كنيه مشهور آن حضرت، ابي جعفر و عمر مبارك ايشان 57 سال بود. امام باقر دو امتياز در ميان ائمه- عليهم السلام- دارد. اول، جد پدري ايشان امام حسين (عليه السلام) و جد مادري آن حضرت امام حسن (عليه السلام) است. امتياز ديگر آنكه وي پايه گذار انقلاب فرهنگي شيعه محسوب مي شود. گرچه انتشار معارف شيعه به دست امام صادق (عليه السلام) صورت گرفت ولي به دست امام باقر پايه گذاري شد. در دوران امام باقر (عليه السلام) دولت بني اميه رو به زوال بود، مردم از آنها متنفر بودند. به علت وجود كسي چون عمربن عبدالعزيز، كه علاوه بر اينكه نفع بزرگي براي شيعه داشت ضرر بزرگي نيز براي بني اميه داشت و اختلاف شديدي كه در ممالك اسلامي پديد آمده بود و هر كسي از گوشه اي قيام مي كرد، خلفا به سرعت تغيير مي كردند، چنانكه در مدت امامت امام باقر (عليه السلام) در مدت نوزده سال پنج خليفه روي كار آمدند: وليدبن عبدالملك، سليمان بن عبدالملك، عمربن عبدالعزيز، يزيد بن عبدالملك، هشام بن عبدالملك، پس موقعيت مناسبي براي آن حضرت كه از ظلم بني اميه فارغ شده بود، پديد آورد كه انقلاب علمي را آغاز نمايد و بزرگاني از عامه و خاصه در اطراف ايشان جمع شدند و حقايق اسلام، لطايف اسلام و بالاخره معارف اسلام را منتشر كردند، از اين جهت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به ايشان لقب «باقر» داده است. صاحب لسان العرب مي گويد: امام باقر ملقب به اين لقب است چون شكافنده علم است، پايه علوم اسلامي را شناخت و فروع آن را درك فرمود و آن را توسعه داد و ريشه تبقر به معني توسعه است. عامه و خاصه نقل مي كنند كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به جابربن عبدالله انصاري فرموده است: اي جابر، تو زنده مي ماني، مردي از اولاد حسين را كه نامش محمد است ملاقات مي كني كه او علم انبيا را مي شكافد. هنگامي كه او را ديدي سلامم را به او برسان. (چهارده معصوم عليهم السلام، آيت الله مظاهري، ص 84 .)
27 - مسلمانان از نظر فقهي و مسائل عملي و فروع دين، مذاهب و روش هاي مختلفي پيدا كرده اند كه شامل مذهب جعفري يا شيعه دوازده امامي، حنفي، شافعي، مالكي، حنبلي و بعضي مذاهب ديگر مي شود. ابوحنيفه و مالك بن انس كه رؤساي مذاهب حنفي و مالكي هستند هر كدام محضر امام جعفر صادق (عليه السلام) را درك كرده و از علوم ايشان بهره گرفتند چنانچه مالك گفت: «من فاضل تر، متقي تر و شريف تر از جعفربن محمد كسي را نديدم. و ابو حنيفه كه دو سال توفيق درك حضور آن حضرت را داشت هميشه مي گفت: «اگر آن دو سال نبود من هلاك مي شدم.» از نظر جمعيت، بيشترين مسلمانان اهل سنت پيرو مذهب حنفي اند كه در پاكستان، افغانستان، شرق ايران، تركمنستان، تركيه و تاجيكستان زندگي مي كنند. بعد از آن شافعي ها هستند كه در مصر، عراق و غرب ايران هستند. حنبلي ها در عربستان و مالكي ها درعراق و ديگر كشورها پراكنده اند. شيعه در ديدگاه ها و افكار امام علي (عليه السلام) و ديگر ائمه اهل بيت (عليهما السلام) ريشه دارد كه اصول آن، مخصوصاً در زمان امام محمدباقر (عليه السلام) و سپس فرزند ايشان حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) نشر يافته و توسط شاگردان آنها گسترش يافته است. شيخ صدوق در كتاب توحيد، در مورد ريشه، سابقه و تقدّم شيعه مي گويد: «امام علي (عليه السلام) و به پيروي از آن حضرت ديگر ائمه اهل بيت تعليم يافته و درس آموخته مكتب و مدرسه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله و سلم) هستند. لذا در احاديث و روايت هايي كه از آنها نقل شده است، در اكثر موارد هر امامي از پدرش و جدش تا امام علي (عليه السلام) و سپس از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله و سلم) نقل مي كنند.» همچنين رجوع كنيد به «عقايد تشيع، درآمدي به آراء شهيد مطهري.» مردم ايران از قرن هاي اول هجري تحت تأثير شخصيت امام علي (عليه السلام) به اهل بيت (عليهما السلام) گرايش داشتند و سرزمين آنها مهد تشيع بود. در طول قرن ها اين گرايش توسط علماي بزرگ شيعه تقويت گرديد تا اينكه در پانصد سال گذشته دين رسمي مردم ايران شيعه اثني عشري (دوازده امامي) بوده است. شيعه در عراق، جنوب لبنان، پاكستان و بعضي كشورهاي ديگر گسترش داشته و جمعيت آنان بيش از دولت نزديك به سيصد ميليون نفر مي باشد.
28 - انقلاب اسلامي ايران با رهبري بي نظير امام عارفان حضرت امام خميني (رحمه الله عليه) و تحت تأثير فرهنگ عاشورايي اهل بيت عليهم السلام به منظور تشكيل حكومت و اجراي حدود الهي به پيروزي رسيد. در حقيقت عشق به حسين (عليه السلام) در ميان مردم ايران تفسير اين سخن حضرت رضا (عليه السلام) است كه مي فرمايند: «شيعيان ما، از زيادي سرشت و طينت ما خلق شده و با نور ولايت ما آميخته گشته اند. به همين جهت آنچه به ما رسد و ما را اندوهگين يا شادمان سازد، چنان است كه گويي به آنان رسيده است» (بحارالانوار، ج 44، ص 284) در نگاه مردم ايران، انقلاب اسلامي تداوم انقلاب امام حسين (عليه السلام) بود و اميد داشتند تا آن مظلوميت ها و خون هاي به ناحق ريخته شده، زمينه ساز حكومت جهاني حضرت مهدي (عج الله تعالي) شود. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي صحنه هاي شهادت و ايثار ابواب گسترده اي پيدا كرد و امت امام در امتحانات سختي قرار گرفتند كه نتيجه آن به شهادت رسيدن بيش از 200 هزار نفر از فرزندان آنها بود، و اين، نتيجه طوفاني بود كه عشق به حسين (عليه السلام) در وجود مردم ايران ايجاد كرده بود، حضور خالصانه اي كه يادآور اين سخن امام حسين (عليه السلام) بود كه مي فرمايند: « من شهيد اشك هاي جاري هستم، ياد و نام من نزد هيچ انسان با ايماني برده نمي شود، جز اين كه طوفاني از حزن و اندوه در دلش پديدار مي گردد و بر آنچه بر من، در راه حق و عدالت رسيد، مي گريد.» (بحارالانوار، ج 44، ص 284)
29 - حضرت امام (رحمه الله عليه) در اولين فراز ورود به مسايل اجتماعي دوران معاصر در اين وصيت نامه، اشاره به نقش زنان در صحنه هاي مختلف نموده، حتي حضور بعضي از آنها را بهتر از مردان ارزيابي كرده اند. آيا اين بهترين دليل بر پوشالي بودن ادعاهاي ليبرال دموكراسي غرب و وابستگان فكري آنها مبني بر بي توجهي اسلام به زن در جامعه نيست؟ امام راحل (رحمه الله عليه) در جاي ديگري در تبيين نقش زنان در دفاع مقدس مي فرمايند: «شما در تاريخ نگاه كنيد از صدر تاريخ تا آخر اگر پيدا كرديد يك جايي را كه زن ها و زن هاي جواني كه حالا بايد فرض كنيد كه بروند سراغ جواني شان، و پيرزنش، پيرمردش، پير زنش اين طور كوشش كند در اينكه پشتيباني از ارتشش بكند، پشتيباني از پاسدارهايش بكند. شما كجا، اگر داريد سراغ بگوئيد ما هم بفهميم. كجا شما همچو چيزي داريد كه دوش به دوش مردها و پاسدارها و ژاندارمري و ارتش و همه قواي مسلح، دوش به دوش اينها زن ها هم همراهي بكنند؟ صحيفه نور، ج 13، ص 135. حماسه آفريني زنان در عرصه هاي دفاع مقدس نيز بي نظير بود، آنها كه مي توانستند جواني كنند ولي به خاطر خدا از همه زيبايي هاي دنيا گذشتند. و اين صحنه اي است از درياي اخلاص اين امت: « خانم بديعي هم پانزده سال داشت. تنها چهل روز از ازدواجش مي گذشت. وقتي جنازه شوهرش را آوردند، خودش او را كفن كرد. با دستان خودش با دستهايي كه كسي آنها را ندارد يا حتي توان ديدن آنها را». (خرمشهر در جنگ طولاني، نقش زنان در حماسه خونين شهر، ص 135. )
30 - بنگريد به اين فراز از تاريخ انقلاب اسلامي كه تفسير عملي سخن رهبر فقيد انقلاب اسلامي است. يكي از خواهران در بيان خاطرات خود از روزهاي مقاومت در خرمشهر مي گويد: «به هر زحمتي بود خودم را به بيمارستان رساندم. چه مي ديدم؟ زنان و مردان بي دست و پا، پيكرهاي بي سر، پاره هاي گوشت، كودكان زخمي و نيمه جان. مشغول شدم. من كه حتي تحمل ديدن يك جراحت ساده را نداشتم، حالا تا مچ پا توي خون بودم. خواهرم شهناز را ديدم و جلو رفتم. اما او بي توجه به من كار مي كرد. در چهره تمام بچه ها، فقط درد و اندوه بود. مدام زخمي و شهيد مي آوردند. صبح با خواهري براي نماز رفتيم. پشت سر هم مجروح و شهيد مي آوردند. بعدازظهر براي شناسايي شهدا رفتيم. خيلي از مادران و زنان، شهدا را مي شستند. بعضي هم قبر مي كندند. چند روز بعد كه خواهرم (شهناز) شهيد شد و مي خواستيم او را دفن كنيم، جلوي مسجد جامع، برادرم حسين (او هم چند روز بعد شهيد شد) را ديدم. به او گفتم بيا مي خواهيم شهناز را دفن كنيم. گفت: من نمي آيم! عراقيها از دروازه شهر وارد شده اند و جنگ تن به تن شروع شده است. آن جا به من بيشتر احتياج است.
در بهشت شهدا آبي براي غسل دادن خواهرم نبود. آقايي گفت: احتياج به غسل ندارد. در حالي كه گلوله هاي توپ در نزديكي ما فرود مي آمد، مادرم با دستهاي خودش خواهرمرا در قبر گذاشت.

 



فقر و غنا وسيله اي براي آزمايش

امتحان فقراء و اغنياء
امير المؤمنين- عليه السلام- به مردم مي فرمايد: نگاهتان را به اين ثروت ها يا به اين تهيدستي ها ندوزيد و به اين ها اهميت ندهيد؛چرا كه اين ها ملاك نيست. اين ها وسيله امتحان است. حضرت در ادامه به آيه اي از قرآن استدلال مي كنند: «أيحسبون انما نمدهم به من مال و بنين نسارع لهم في الخيرات بل لا يشعرون» 1؛ آيا چنين مي پندارند كه وقتي مال و ثروت و فرزندان زيادي به آن ها مي دهيم، به خاطر اين است كه حتما ما خيلي خير آن ها را مي خواهيم؟ هيچ كليت ندارد. اين وسيله آزمايش است. نه معنايش اين است كه ما خيلي اين ها را دوست داشتيم كه اين ثروت را به آن ها داديم، نه معنايش اين است كه دشمن شان بوديم.
البته گاهي همين نعمت ها باعث مي شود كه بر عذاب شان افزوده شود. پس به اين كه كسي ثروت دارد يا فقير است، اهميت ندهيد. فقط فكر اين باشيد كه در مقابل خدا چه وظيفه اي داريد كه انجام دهيد. حضرت در ادامه مي فرمايند: «فان الله سبحانه يختبر عباده المستكبرين في انفسهم باوليائه المستضعفين في اعينهم»؛ خدا آن كساني را كه پيش خود، براي خود بزرگي قائلند و خود بزرگ بين هستند- والمستكبرين في انفسهم يعني پيش خود، خود را بزرگ مي شمارند- با اولياء خودش كه به نظر آن ها مستضعف هستند، امتحان مي كند. خدا اين ها را به وسيله اين فقرا امتحان مي كند. البته متقابلا فقرا را هم از راه ديگري به وسيله اغنيا امتحان مي كند. بسياري از افراد در مقابل اغنيا وظايف واجبي دارند كه انجام نمي دهند؛ مثلا آن ها را نهي از منكر نمي كنند، براي اين كه ناراحت نشوند!
عيب هايشان را به آن ها تذكر نمي دهند براي اين كه بتوانند از ثروت آن ها استفاده كنند!به آن ها احترام مي گذارند براي اين كه رأي آن ها را براي خود جلب كنند. اين هم امتحاني است كه آيا وقتي به كسي احترام مي گذارند به خاطر پول و ثروت وي به او احترام مي گذارند يا به خاطر دينش؟ اين براي فقرا يك نوع امتحان است.
انبياء وسيله امتحان مردم
فراز ديگري درهمين خطبه درباره امتحاني است كه خداي متعال مردم را با آن در مورد انبياء امتحان مي كند. مي فرمايند: انبياء غالبا از مردم طبقات پايين و فقير بودند، موقعيت اجتماعي و شكوه و عظمت ظاهري نداشتند. همين امر كه انبياء در ميان فقرا و از طبقه متوسط و فقير جامعه انتخاب مي شوند، براي مردم امتحاني است. «و لو كانت الانبياء اهل قوه الا ترام... لكان ذلك اهون علي الخلق في الاعتبار». عبارت ها، عبارت هاي بسيار زيبا، ادبي و جالبي است. اگر انبياء از آن چنان قدرتي برخوردار بودند كه كسي طمع در توان آن ها نمي كرد،... اين امر باعث مي شد كه مردم خيلي راحت براي آن ها اهميت قائل شوند و حرف آن ها را بشوند و به آن ها اعتنا كنند. چون در قرآن در مورد خود پيغمبر اكرم- صلي الله عليه و آله - از قول كافران مي فرمايد: «و قالوا لولا نزل هذا القرآن علي رجل من القريتين عظيم» 2. اگر خدا مي خواست پيغمبر بفرستد، پس چرا يكي از بزرگان اين دو شهر را نفرستاد؟ چرا بر يك رجل عظيم نفرستاد- منظورشان از عظيم، پولدار و صاحب قدرت بود. آيا جواني كه از كودكي يتيم بوده، اكنون پيغمبر خدا شده است؟ «و لكن الله سبحانه أراد ان يكون الاتباع لرسله... امورا له خاصه لا تشوبها من غيرها شائبه »... اين جمله براي كساني كه دقت كنند و اهل معرفت باشند، تعبير بسيار عالي اي است- مي فرمايد: خدا خواسته كه پيروي انبياء اختصاص به خودش داشته باشد؛ يعني انگيزه مردم براي تبعيت از انبياء فقط خدا باشد و در اطاعت از انبياء هيچ شائبه اي در نيت نداشته باشند؛ نه به خاطر اينكه پول و موقعيت دارد و مي توانند از او بهره اي ببرند و براي زندگي شان استفاده اي كنند و... اين نكته براي ما بسيار آموزنده است كه دقت كنيم، ببينيم واقعا اسلام و پيروي از اهل بيت- عليهم السلام- را كه مي پذيريم، آيا فقط به خاطر اين است كه خدا خواسته است، يا به خاطر اين است كه در كنارش يك منافعي هم داريم؟
هرچه امتحان سخت تر، پاداش آن بيشتر
حضرت در ادامه مي فرمايد: «و كلما كانت البلوي و الاختيار اعظم كانت المثوبه و الجزاء اجزل». اين يك قاعده كلي است كه البته روشن است؛ ولي حضرت به آن تصريح فرموده است. مي گويد: برخي از اين امتحان ها، آسان تر و برخي سخت تر است هرچه امتحان سخت تر باشد، پاداش آن بيشتر خواهد بود. امتحان هاي ساده كه افراد، راحت مي توانند جواب دهند، مزد زيادي ندارد.
در مورد حضرت ابراهيم در آتش افتادن، يك امتحان بود كه آن را با رضا و رغبت فراوان پذيرفت. اگر اهميت آن امتحاناتي كه در مورد حضرت ابراهيم بود را هم كساني بفهمند، مثل افتادن در آتش و... (كه كمابيش ما هم مي فهميم). اما يك امتحانات خيلي دقيق وجود دارد كه اصلا ما صورت مسئله را نمي فهميم. به نظر من امتحان مهم تر براي آن حضرت، آن لحظه اي بود كه جبرئيل آمد و گفت: «هل لك من حاجه »؛ كاري با ما داري؟ ابراهيم بين زمين و هوا در فضائي است كه او را از منجنيق پرت كرده اند تا داخل آتش بيفتد! دراين فاصله جبرئيل آمده و مي گويد: با ما كاري داري؟ فرمود: «اما اليك فلا»؛ به تو احتياجي ندارم! اين امتحان است. اين از آن در آتش افتادن و از ذبح فرزند هم مهم تر است. در يك چنين حالي انسان بگويد: «فقط خدا». و به هيچ كس ديگري اعتمادي نداشته باشد، مهم است. از اين قبيل امتحانات براي پيغمبر اسلام فراوان بوده است. پيامبر گرامي اسلام هم امتحان داشت؛ اما آنچه او در سايه امتحان به دست مي آورد، از همه آنچه ما در عالم مي شناسيم، ارزشمندتر بود.
حج، امتحان مشترك همه بني آدم
در فراز ديگري مي فرمايند: از زمان حضرت آدم تا زماني كه انسان روي زمين وجود دارد، همه را خدا به يك وسيله اي كه براي همه مشترك است، امتحان كرده است. اين هم يك نوع امتحان است و آن اين است كه يكسري سنگ هائي را در يك بياباني قرار داده است كه نه آبي دارد، نه علفي، نه باغي و نه ساختماني. آن جا چند سنگ به همراه يك سنگ سياه است. به همه بني آدم، از خود حضرت آدم گرفته تا همه كساني كه روي اين زمين زندگي كنند، دستور داده است كه بايد برويد به اين سنگ ها احترام بگذاريد و دور آن ها طواف كنيد. اين هم يك جور امتحان است. سنگي كه به تعبير اميرالمؤمنين- عليه السلام- نه مي بيند، نه مي شنود، نه نفعي براي كسي دارد، نه ضرري به كسي مي تواند برساند. البته اين كه صورت ملكوتي اش تأثيري دارد و مي شنود، يك حساب ديگري است.
آنچه كه مردم در آن جا مي بينند، يك سنگ است. بايد در مقابل اين سنگ طواف كنند و اين مهم ترين عبادتي است كه ما و همه مسلمان ها هم به آن آزمايش مي شويم. در حج به وسيله حجر الاسود يعني يك سنگ سياه، مسلمانان امتحان مي شوند: «ألا ترون ان الله سبحانه اختبر الاولين من لدن آدم صلوات الله عليه الي الاخرين من هذا العالم بأحجار لا تضر و لا تنفع و لاتبصر و لا تسمع»: خداوند حضرت آدم تا آخرين انسان هائي كه در اين عالم روي اين زمين زندگي كنند، را با سنگ هائي كه هيچ نفع و ضرري از آن سراغ ندارند، نه مي بيند و نه مي شنود، امتحان كرده است. فقط براي اطاعت خدا بايد بروند آن جا دور بزنند. آيا اين كار را مي كنند يا نمي كنند؟ بعد حضرت ادامه مي دهند: «و لو أراد سبحانه ان يضع بيته الحرام و مشاعره العظام بين جنات و انهار...»- دراين جا هم چند عبارت بسيار زيبا و ادبي ذكر كرده اند كه من اين ها را تلخيص كرده ام- مي فرمايند: اگر خدا مي خواست خانه خودش را در يك جايي قرار بدهد كه داراي باغ هاي زيبا، درخت هاي پرميوه، نهرهاي جاري منظره هاي چشم نواز بود، و چنين جايي را روي يك قطعه زمين حاصل خيزي قرار مي داد...- به جاي اين كه چند تا سنگ را توي يك بيابان خشك بي آب و علف قرار بدهد- «لكان قد صغر قدر الجزاء علي حسب ضعف البلاء»؛ لازمه اش اين بود كه امتحان، امتحان آساني شود و به تبع، مزدش هم كم شود. چون در اين صورت، در حقيقت امتحاني نبود. همه دل شان رفتن به يك چنين جائي را مي خواهد. مگر مردم همه عالم براي رفتن به كشورهاي معروف كه جاهاي تماشايي دارد پول هاي كلان خرج نمي كنند تا چند روزي آن جا تفريح كنند؟ با اين اوضاع كنوني كه خداوند قرار داده است، امتحان معنا پيدا مي كند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- المومنون / 55 و 65 2- الزخرف/ 13.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14