(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 4 تیر 1390- شماره 19958

دريچه اي به دانشگاه
گزارشي از چگونگي تغيير و تحريف طرح دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان
تحريف طرح براي فرهيخته پروري!!
حاشيه نگاري يك دانشجوي خادم اعتكاف امسال مسجد دانشگاه تهران (نكته)
گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمين خسروپناه
فرمول اسلامي براي علوم انساني
رنجنامه! (ضربان)



دريچه اي به دانشگاه

3 قوه قضائيه در برخورد با جريان انحرافي وارد عمل شود
شوراي تبيين مواضع بسيج دانشجويي دانشگاه هاي تهران با صدور بيانيه اي نسبت به انتصاب ملك زاده يكي از عناصر جريان انحرافي به عنوان معاون وزير امور خارجه اعتراض كرد و از قوه قضائيه، مجلس و ساير دستگاه هاي مسئول خواست تا هر چه سريع تر نسبت به انجام وظايف ذاتي خود در مقابله با انحرافات و دفاع از منافع ملي اقدامات جدي و موثر را به عمل آورند.
در اين بيانيه آمده است: پس از مدت ها حضور جريان انحرافي در پشت صحنه سياست خارجي كشور و دخالت هاي افراد شاخص اين جريان در عرصه سياست خارجي و پيگيري اهداف خود، همچنين سفرهاي پي درپي پنهاني و غيررسمي اين افراد برخلاف منافع ملي، بالاخره اين جريان به صورت علني و با استفاده از افراد نشان دار خود به صورت رسمي وارد عرصه دستگاه ديپلماسي كشور شد و با انتصاب فردي مشكل دار و با سوابق مشخص، بخش ديگري از برنامه هاي از پيش تعيين شده خود جهت اين دستگاه مهم و حياتي را به عرصه اجرا گذارد.
اين بيانيه در مورد انتصاب ملك زاده و حواشي پيرامون آن، به ذكر چند نكته پرداخته است. از جمله اينكه:
با توجه به ساير اقدامات جاري وزارت خارجه از جمله تغيير سفرا، اين انتصاب و انفعال وزيرخارجه مي تواند سرآغاز حركتي جديد جهت انتصاب افراد مسئله دار در وزارت خارجه و در جايگاه هاي مهمي همچون سفارت خانه ها باشد كه بايستي هرچه سريع تر متوقف شده و از ادامه اين روند جلوگيري جدي به عمل آيد كه چنانچه در اين زمينه تعللي صورت پذيرد و اين انتصابات مسئله دار متوقف نشود، يقينا دستگاه سياست خارجي كشور با چالش هاي جدي مواجه مي شود.
در پايان اين بيانيه تاكيد شده است: به عنوان قشر دانشجويان و جوانان ايراني اسلامي به همگان اعلام مي داريم كه با هرگونه انحراف و يا نفوذ افراد مفسد در اين نظام الهي مقابله خواهيم كرد و به همگان اثبات خواهيم كرد كه فرزندان خميني كبير در دفاع از انقلاب و آرمان هاي آن و بيعت با ولي فقيه زمان هرگز از پاي نخواهند نشست و با احدي تعارف نخواهند داشت.
3 ممانعت دانشجويان از حضور خبرنگاران خبرگزاري مشايي در يك مراسم
نخستين همايش ملي شهداي بصيرت و يادواره شهيد عبدالحميد ديالمه صبح روز دوشنبه 30 خرداد با حضور سعيد جليلي دبير شوراي عالي امنيت ملي و سردار محمدرضا نقدي رئيس سازمان بسيج مستضعفين با حاشيه هايي همراه بود.
به گزارش خبرنامه دانشجويان ايران، نخستين همايش ملي شهداي بصيرت و يادواره شهيد عبدالحميد ديالمه در حالي برگزار شد كه خبرنگاران «خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران ايرنا» از ورود به جلسه منع شدند.
دو خبرنگار و يك عكاس خبرگزاري ايرنا كه با آمدن جوانفكر به خبرگزاري مشايي مشهور شده است، پس از حضور در محل ساختمان قديم مجلس توسط برگزاركنندگان اين همايش از جلسه خارج شدند.
هادي قاسمي مدير روابط عمومي بسيج دانشجويي كشور درخصوص برگزاركنندگان اين همايش گفته بود: در برگزاري اين همايش بسيج نهادهاي مختلف در كشور همكاري دارند.
اما ماجراي تحريم ايرنا توسط بسيج دانشجويي از آنجايي شروع شد كه با آمدن جوانفكر به خبرگزاري ايرنا روند انعكاس اخبار در خبرگزاري رسمي جمهوري اسلامي ايران تغيير كرد و اولين كنش در انعكاس خبر نشست سراسري مسئولان بسيج دانشجويي سراسر كشور روي داد.
در اين نشست سردار جعفري در سخنان خود افشاگري هاي جديدي از جريان انحرافي كرد، اما خبرگزاري ايرنا به تحريف اين سخنان پرداخت.
پس از آن بسيج دانشجويي طي برنامه اي از جوانفكر دعوت كرد تا به سؤالات دانشجويان پاسخ دهد ولي مسئول دفتر وي در لحظاتي قبل از شروع برنامه به دليل آنچه كه وي مشكل ذهني! جوانفكر عنوان كرد، حضور جوانفكر را منتفي دانست تا جايي كه در سايت ها اين خبر منتشر شد كه جوانفكر به دليل مشكل ذهني در جلسه بسيج دانشجويي حاضر نشد.
بعد از اين ماجرا بسيج دانشجويي طي اطلاعيه اي عنوان كرد تا اطلاع ثانوي خبرگزاري ايرنا از سوي بسيج دانشجويي تحريم است.

 



گزارشي از چگونگي تغيير و تحريف طرح دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان
تحريف طرح براي فرهيخته پروري!!

محمدرضا حاتمي رايزن سابق فرهنگي ايران در امارات كه در حال حاضر يكي از مديران شبكه هاي تلويزيوني بين المللي است، معتقد است طرح وي براي تاسيس يك دانشگاه را دزديده اند و به طور غيركارشناسانه مي خواهند آن را اجرا كنند.
چندي قبل حسين نادري منش معاون آموزشي وزارت علوم اعلام كرد كه طرح اوليه تأسيس اين دانشگاه براي رايزن فرهنگي ايران در امارات بوده است، خبرگزاري فارس در پيگيري هاي خود درباره دانشگاه ايرانيان، با اين رايزن فرهنگي به گفت وگو پرداخته است. حاتمي در اين گفت وگو اظهار داشت: تا مهرماه 1389 به مدت سه سال به عنوان رايزن فرهنگي ايران در امارات حضور داشتم و از سال 1388 نيز نماينده شوراي عالي امور ايرانيان خارج از كشور در امارات بودم.
وي در خصوص چگونگي شكل گيري طرح دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان و نسبت آن با وظايف رايزنان فرهنگي تصريح كرد: پس از مدت كوتاهي از آغاز مأموريتم به اين نتيجه رسيدم كه يكي از مهم ترين مشكلات كشورمان در ارتباطات فرهنگي با امارات، فقدان راهبردها و زيرساخت هاي مناسب براي برقراري ارتباطات مفيد و ماندگار است. من انجام كارهاي عادي از قبيل ديدار با مقامات دولتي و برگزاري مراسم مختلف و نمايشگاه هاي عكس، خط و نقاشي، شب شعر و اعزام گروه سرود و تواشيح و ساير فعاليت هاي متعارف در رايزني ها را اصلا كافي نمي دانستم، زيرا تحولات گسترده و پيچيده اي در عرصه هاي ارتباطات فرهنگي به وجود آمده است.
بنابراين در كنار فعاليت هاي عادي با در نظر گرفتن منافع مشترك و خطوط قرمز در هر دو كشور، تحقيقات مفصلي انجام دادم و در نهايت 12 طرح بلندمدت را تهيه و به مراكز تصميم گير علمي و فرهنگي در تهران ارسال كردم.
وي در پاسخ به اينكه آيا اولويت كاري خود را به فعاليت هاي عادي مي داده است يا تحقيق و طراحي طرح هاي بلندمدت، گفت: فعاليت هاي متعارف رايزني را به صورت كامل انجام مي دادم چون در صورت عدم انجام هر يك از مصوبات قبلي بايد به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي توضيح مي دادم. از طرفي عده قليلي از بدنه اين سازمان، مأموريت خارج از كشور را حق مسلم خودشان مي دانند و امثال بنده كه كارمند آن سازمان نيستم و نوع نگاهمان به مقوله ارتباطات فرهنگي با عادات و تعاريف پذيرفته شده آنها متفاوت است، بايد تلاش مضاعفي مي كرديم تا بهانه ها و مخالفت ها را تا حد امكان كاهش دهيم.
حاتمي در ادامه مي افزايد: در تابستان سال 1388 مجموعه 12 طرح خود را به همراه گزارش 31 صفحه اي تحت عنوان «نگاهي به روابط فرهنگي ايران با امارات» براي مقام هاي ذي ربط نظير معاونت بين الملل دفتر مقام معظم رهبري، دفتر رياست جمهوري، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي (رياست و 4 معاونت)، رياست سازمان صدا و سيما، شوراي عالي امور ايرانيان خارج از كشور، سازمان ميراث فرهنگي، وزير علوم، تحقيقات و فناوري، وزير بهداشت، درمان وآموزش پزشكي، رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي و رئيس كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي ارسال كردم.
وي با اشاره به اينكه طرح تأسيس دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان هم جزو همين طرح ها بوده است، تصريح كرد: پنجمين مورد از مجموعه طرح هاي ارسالي من، طرح تأسيس دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان بود كه بر خلاف اظهارات برخي از آقايان، هيچ گونه ارتباطي با سفير يا سركنسول وقت كشورمان نداشت. با توجه به مجموع شرايط، پيشنهاد كرده بودم تا يك دانشگاه غيردولتي و غيرانتفاعي با تأييد وزارت علوم در كشور امارات تأسيس شود.
رايزن فرهنگي سابق كشورمان با تأكيد بر اينكه براي تأسيس دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان پيگيري هاي مشخصي هم داشته است، مي افزايد: در اين خصوص با دكتر لطفي، معاون وقت آموزشي وزارت علوم سه بار در تهران و دو بار در دبي جلسه داشتم. البته در جلسات دبي، نمايندگان 3 دانشگاه ايراني در امارات نيز حضور داشتند. يك بار هم با دكتر ارسلان قرباني قائم مقام امور بين الملل وزير علوم جلسه داشتم و طرح مذكور را مفصلا توضيح دادم.
وي درخصوص اسناد مكاتبات رسمي خود پيرامون اين طرح اظهار داشت: در 21 مهرماه سال 1388 نامه اي به وزارت علوم ارسال كردم و طرح تأسيس دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان در امارات را ارائه دادم و در آن تأكيد كردم كه شعبه هاي دانشگاه هاي معتبر جهاني نظير سوربن و آكسفورد در امارات فعاليت دارند و حضور داوطلبان ايراني نيز در اين دانشگاه ها كاملا مشهود است ولي نظريات غيركارشناسي در كنسولي وزارت امور خارجه مانع از فعاليت مطلوب دانشگاه هاي ايراني در امارات شده است و در نتيجه سهم ما در جذب و تربيت دانشجويان اماراتي و آموزش مديران آينده امارات، نزديك به صفر است.
وي در پاسخ به اينكه چرا با وجود سه دانشگاه ايراني در دبي، اعتقاد به عدم توانايي اين دانشگاه ها در جذب و آموزش دانشجويان اماراتي دارد، تصريح كرد: در روزهاي اول مأموريتم متوجه شدم كه شعبه دانشگاه شيراز در دبي به صورت اسف باري تعطيل شده بود و شاهد بودم كه دانشجويان بلاتكليف بودند و براي اعتراض به صورت دسته جمعي به كنسول گري و مسجد امام حسين(ع) دبي مراجعه مي كردند و كسي هم پاسخ گوي آنها نبود. در واقع همه دانشجويان دانشگاه شهيدبهشتي و پيام نور در دبي، ايراني بودند و اكثر قريب به اتفاق دانشجويان دانشگاه آزاد شعبه دبي هم ايراني بودند. هر سه دانشگاه هم با مشكلات مختلفي روبرو بود.
حاتمي درخصوص چگونگي تأثير تأسيس دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان در امارات در روابط فرهنگي اظهار داشت: آموزش عالي در ايران پيشرفت چشمگيري داشته است اما در ارتباطات فرهنگي با خارج از كشور، اين نقطه قوت فراموش شده است، بنابراين اولا اين دانشگاه را براي غيرايرانيان طراحي كردم تا واقعا بين المللي باشد نه مانند سه دانشگاه ايراني موجود در دبي به ايرانيان خارج از كشور اختصاص داشته باشد. ثانيا توضيح داده بودم كه اين دانشگاه مي تواند به عنوان پلي دايمي بين مراكز پژوهشي، آموزشي، صنعتي و پزشكي ايران و مؤسسات اماراتي عمل كند و تسهيلات لازم را براي صدور خدمات فني، مهندسي، پزشكي، علوم پايه فراهم سازد. با توجه به تجربياتم در عرصه هاي دانشگاهي داخل و خارج از كشور يقين دارم اين دانشگاه بدون نياز به صرف هزينه دولتي فوايد زيادي را براي هر دو كشور خواهد داشت.
وي با اشاره به عدم استقبال سفير و سركنسول ايران، از طرح دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان تصريح كرد: غالبا آنها نگاهشان در حيطه امور سياسي و تجاري بود. معتقد بودند كه دانشگاه هاي ايران را نبايد به امارات برد. آنها عملكرد دانشگاه را شبيه عملكرد بانك هاي ايراني در امارات مي دانستند. البته به دليل جايگاه ويژه وزارت خارجه تاحدي اين نگاه را هم با توجيهاتي به رؤساي برخي از دانشگاه ها تحميل كرده بودند. در عين حال، تعدادي از رؤساي دانشگاه هاي كشور خواستار مشاركت و پشتيباني از طرح دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان شدند. البته برخي از مخالفان نيز اظهار مي كردند «اگر اين دانشگاه در امارات تأسيس شود و مدرك معتبر وزارت علوم داده شود، جمع زيادي از جوانان ايراني به امارات عزيمت مي كنند تا در اين دانشگاه تحصيل كنند» بنابراين از ابتداي كار تأكيد داشتم اين دانشگاه حق دادن اقامت به دانشجويان ايراني را ندارد و از اين بابت نگراني وجود نخواهد داشت.
با اين حال آقايان تا جايي كه توانستند كارشكني كردند، حتي تلاش كردند تا مأموريتم نيمه تمام بماند و قبل از خاتمه مأموريت به تهران باز گردانده شوم ولي با لطف خداوند نتوانستند مانع از پيشرفت كارهايم شوند. از نظر من تأسيس اين دانشگاه موجب مي شد كه جوانان غيرايراني در كشورهاي خودشان با هزينه شخصي در محيط علمي مناسبي تحت آموزش قرار بگيرند و به آنان مدرك معتبر داده شود، درنهايت اين جوانان كه مديران آينده كشورهايشان خواهند شد همواره نسبت به ايران با ديده محبت و احترام مي نگرند.
وي درخصوص اين طرح توضيح داد كه: در اين طرح تأكيد كردم كه لازم است دانشگاه بين المللي ايرانيان اولا غيردولتي و جامع باشد، ثانيا اعضاي هيئت امناي آن از نخبگان علمي و چهره هاي مقبول در عرصه هاي بين المللي باشند نه يك سري از سياسيون و اعضاي منتسب به دولت. در اين صورت شعبه نخست آن در امارات تأسيس مي شد و به تدريج شعبات ديگر دانشگاه را مي توانستيم در ساير كشورها مانند قطر و... داير كنيم و در حقيقت با مشاركت و استفاده از امكانات مالي همان كشورها و با بهره گيري از توان علمي استادان ايراني داخل و خارج كشور، مراكز علمي معتبري را براي تربيت و آموزش نيروهاي متخصص و مديران آينده كشورهاي ميزبان تأسيس كنيم.
وي ادامه داد: حتي نقشه اوليه دانشگاه پيشنهادي را آماده كرده بودم. به عنوان مثال در طبقه چهارم اين دانشگاه، دفاتر ارتباطات صنعتي، پزشكي و نانوتكنولوژي ايران و امارات را در نظر گرفته بودم و دولت امارات هيچ مخالفتي با اين طرح نداشت و حتي حاضر بود وام مناسبي براي تاسيس اين دانشگاه در اختيار هيئت موسس قرار دهد البته به شرطي كه از شخصيت هاي علمي انتخاب مي شدند نه يك عده سياسيون.
حاتمي در خصوص چگونگي تامين بودجه تاسيس دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان اظهار داشت: ما مي توانستيم از وامي كه كشور امارات در اختيارمان قرار مي داد استفاده كنيم. وامي كه كشور امارات براي راه اندازي دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان اختصاص مي داد از محل دريافت شهريه ها ظرف مدت 10 سال تسويه مي شد و از طرفي پيش بيني شده بود كه بخشي از ظرفيت دانشگاه جامع ايرانيان براي مدت 10 سال به شعبه هاي دانشگاه پيام نور، آزاد و شهيد بهشتي در دبي اجاره داده شود چون هر سه دانشگاه در حال حاضر هزينه هنگفتي را سالانه به عنوان اجاره ساختمان به خارجيان مي پردازند اما از اين طريق اولا اين سه دانشگاه به محل شايسته نظام آموزش عالي كشورمان منتقل مي شدند، ثانيا وام دريافتي براي احداث ساختمان دانشگاه نيز از اين طريق پرداخت مي شد.
به اين ترتيب پس از مدتي، يك ساختمان مجلل بزرگ با كاركرد علمي و آموزشي در تملك دانشگاه جامع ايرانيان قرار مي گرفت و در گام بعدي مي توانستيم شعبات دانشگاه را در ساير كشورهاي مستعد تاسيس كنيم و از اين طريق زيرساختي مناسب و بادوام را براي همكاري هاي علمي و فرهنگي بين المللي فراهم كنيم.
رايزن فرهنگي سابق كشورمان درباره ميزان اقبال اماراتي ها از اين دانشگاه گفت: خانواده هاي اماراتي عمدتا متدين هستند و نگران وضعيت عاطفي و تربيتي فرزندانشان كه مبادا در دوران تحصيل در كشورهاي غربي از ارزش هاي اجتماعي، فرهنگي و سنت هاي حسنه اخلاقي فاصله بگيرند. تعداد قابل توجهي از آنها حاضر بودند فرزندانشان در دانشگاه هاي داخل ايران تحصيل كنند اما موانعي وجود داشت. بنابراين در صورت تاسيس دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان در امارات يك ظرفيت و يا پل ارتباطي مناسب به وجود مي آمد و از آنجا كه به فارغ التحصيلان مدرك معتبر ايراني داده مي شد، مقدمات كار براي ادامه تحصيل آنها در دانشگاه هاي داخل كشور نيز فراهم مي شد.
وي پيرامون چگونگي راهيابي طرح خود به شوراي عالي امور ايرانيان خارج از كشور در محل ماموريتم بودم و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي به من اعلام كرد كه براي انجام طرح هاي بزرگ، بودجه هاي مناسبي در اختيار آقاي ملك زاده دبير اين شورا قرار گرفته است و من هم در ادامه پيگيري هايم براي به نتيجه رسيدن تاسيس اين دانشگاه نزد آقاي ملك زاده رفتم و همه طرح ها از جمله طرح راه اندازي اين دانشگاه در امارات را براي وي توضيح دادم. ملك زاده هم از طرح ها استقبال كرد و گفت «برو جلو. ما از شما پشتيباني مي كنيم. برو و ما و آقاي مشايي را در امارات جا بينداز.» من از جمله آخر ملك زاده ناراحت شدم چون در تلاش هايم به تنها چيزي كه فكر نكرده بودم جا انداختن افراد بود. به هر حال متوجه شدم اهداف ما با هم متفاوت است و اين آخرين جمله اي بود كه بين ما رد و بدل شد.
حاتمي با تاكيد بر اينكه از ابتدا قرار بود اين دانشگاه با نام «جامع بين المللي ايرانيان» نام گذاري شود، ادامه داد: دقيقا همين عنوان در مكاتبات قبلي استفاده شد. منظورم از جامع اين بود كه اين دانشگاه تك رشته اي نباشد بلكه در رشته هاي مورد نياز كشورهايي كه در آنها تاسيس مي شود، فعاليت كند.
وي در خصوص پيگيري طرح و چگونگي اطلاع از تصويب آن، پس از جلسه با ملك زاده تصريح كرد: موضوع را پيگيري كردم ولي هيچ گاه آقايان به من اطلاع ندادند كه اين طرح را به تصويب رسانده اند تا اينكه هفته گذشته وزير علوم و معاون آموزشي وي و يكي از اعضاي كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس در رسانه ها اعلام كردند كه تصويب دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان براساس طرح رايزن فرهنگي در امارات بوده است، بنابراين هفته گذشته با دكتر قرباني قائم مقام امور بين الملل وزير علوم تماس گرفتم و وي به من گفت «بله درست است، طراح اصلي تاسيس دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان شما هستيد ولي ما آن طرح را كمي تكميل كرديم و به تصويب رسانديم.» به آقاي قرباني گفتم آيا اين طرح بنده بوده است يا خير؟ كه پاسخ داد، بله طرح شما بوده است. دوباره به وي گفتم در كجاي طرح من گفته شده كه اين دانشگاه در داخل كشور تاسيس شود كه حالا دعوا بر سر اين است كه اين دانشگاه در تهران يا كيش تاسيس شود؟ چرا آقايان اين طرح دانشگاهي را نزد سياسيون حراج كرده اند؟ بقايي، مشايي و ملك زاده چه سابقه علمي دارند و كدام كشور اين گونه افراد را به عنوان اعضاي هيئت موسس دانشگاه مي پذيرند؟ به بنده پاسخ دهيد كه سابقه علمي ملك زاده چيست؟ قرباني در پاسخ به من گفت «فعلا كه اين طرح روي هواست.» به وي گفتم آيا اين درست است كه بعد از آن همه تلاش و پيگيري هيچ خبري به من نداده ايد و حالا كه موضوع در رسانه ها منعكس شده، اعلام مي كنيد اين همان طرح شماست؟ آيا اين رسم جوان مردي است؟ اگر طراح اين دانشگاه من هستم و براي تحقق آن با همه موانع و مخالفان درگير شده ام، جزئيات و اهداف آن را بهتر از شما مي دانم اما شما طرح بنده را گرفته و تحريفش كرده ايد و حالا مي گوييد كه تكميلش كرديم؟
وي با ابراز تاسف از تحريف طرح خود گفت: اين اولين باري نيست كه از طرح هايم سوء استفاده كرده اند. درد من اين است كه دانشگاهي را كه براساس اعتقاد قلبي و با اهداف بلندمدت طراحي كردم اين آقايان فداي خواسته هاي چند روزه خود كردند. مطمئن هستم كه حضور شخصيت هاي دولتي به عنوان اعضاي هيئت مؤسس دانشگاه جامع بين المللي ايرانيان موجب مي شود تا هيچ كشوري به آن اجازه فعاليت ندهد. 20 سال در دانشگاه هاي مختلف تدريس كرده ام و بخشي از عمرم را صرف اين گونه طرح ها كردم و آنها را از جايي كپي برداري نكردم. آرزوي من اين بود كه استادان و انديشمندان تراز اول ايراني اعضاي هيئت موسس آن باشند تا اين دانشگاه مقبوليت بين المللي پيدا كند نه يك سري از سياسيون. چرا اين طرح را بدون اجازه من تغيير دادند؟ كدام كشور مقامات سياسي و دولتي خود را به عنوان اعضاي هيئت مؤسس يك دانشگاه معتبر بين المللي مي پذيرد؟
يادم هست زماني مد شده بود و مي گفتند كه هيچ كس نبايد دو شغله باشد چون جرم محسوب مي شود و هركس كه خداي نكرده اين خلاف را مرتكب شود بايد در دادگاه محاكمه شود. حالا نمي دانم بالاخره اين آقايان را چه تعداد شغل و مسئوليت و منصب اشباع خواهد كرد؟
حاتمي با تاكيد بر اينكه با وجود وضعي كه آقايان اكنون براي اين دانشگاه درست كرده اند، عضويت در هيئت مؤسس و يا هيئت امناي دانشگاه ايرانيان را قبول نخواهد كرد، ادامه داد: اگر اين طرح به حالت اوليه باز نگردد ديگر جواب نخواهد داد. رسم جوانمردي حكم مي كرد كه حداقل از خودم بپرسند كه اهداف و شيوه هاي اجرايي پيشنهادي ام چه بوده است.
شما چه اسم ديگري به جز دزدي طرح روي اين اقدام مي گذاريد. خواهش مي كنم اسم ديگري براي تحركاتي كه اين آقايان در قبال تغيير اين طرح انجام داده اند، بگذاريد؟ اين افراد در واقع طرح بنده را تحريف كرده اند و حاضرم رو در روي ملك زاده، وزير علوم، مشايي، ارسلان قرباني و نادري منش اين مطلب را مطرح كنم. مروت حكم مي كرد كه اين آقايان حداقل از من مي پرسيدند چرا اعتقادداري دانشگاه ايرانيان غيردولتي و غيرسياسي باشد. طرح دانشگاه ايرانيان جزو مصوبات سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي است و اكنون بايد اين سازمان مدعي باشد كه چرا اين طرح طور ديگري از آب درآمده است. آقايان اگر راست مي گويند رو در روي من بايستند و اعلام كنند كه اين طرح براي من نبوده است.

 



حاشيه نگاري يك دانشجوي خادم اعتكاف امسال مسجد دانشگاه تهران (نكته)

مراسم معنوي اعتكاف در مسجد دانشگاه تهران با حضور چشم گير دانشجويان از روز پنج شنبه تا غروب روز شنبه برگزار شد، مراسمي كه براي د انشجويان بسيار خاطره انگيز است. اين مراسم حاشيه هاي جالبي داشت، هم براي شركت كنندگان، هم براي دانشجوياني كه در نقش خادم در اين مراسم حضور داشتند.
يكي از دانشجويان در اين مراسم كه امسال در لباس خادم در مراسم اعتكاف مسجد دانشگاه تهران حضور داشته است، خاطرات خود در اين چند روز را اين گونه تعريف كرده است كه بخش اول آن به شرح زير است:
¤ حدود يك ماه پيش بود كه از طريق يكي از دوستان دانشجوي دانشگاه تهران مطلع شدم كه امسال به علت همزماني اعتكاف با ايام امتحانات اين دانشگاه باحضور خادماني از افراد دانشجوي ديگر دانشگاه ها و يا فارغ التحصيل موافقت شده، منم از خدا خواسته گفتم: آقا اسم ما را هم بنويس. اون رفيقمون هم نوشت. منم از فرصت استفاده كردم چند تا ديگه از بچه ها رو خبر كردم كه با هم ديگه بريم كه به قولي غريب نباشيم. 6 نفري شديم.
¤ 24 ام خرداد به انضمام رفقا جهت شركت در جلسه توجيهي و گرفتن كارت خادمي به نهاد دانشگاه تهران مراجعه كرديم. خيابان 16 آذر، ساختمان نهاد رهبري دانشگاه تهران، طبقه ششم، سالن اجتماعات، ساعت .16 رفتيم اونجا، مثل هميشه قليل من رجال و كثير من نسوان شركت كرده بودند. با 20 دقيقه تأخير جلسه شروع شد. شروع كردند به توجيه ما. ابتدا آقاي نصيري از كارمندان نهاد رهبري در اهميت و منزلت اعتكاف صحبت كردند و سپس چند جمله اي در جايگاه خادمي و ذكر چند خاطره و انتقال تجربه از دوره هاي قبلي برگزاري كه اهميت نظم و ولايت پذيري را براي خادمان به خوبي روشن مي كرد.
مي گفت: سال قبل چند تا از خانم هاي خادم گلايه داشتند كه چرا واسه تميز كردن سرويس هاي بهداشتي از بيرون نيرو گرفتيد. «ما اومديم واسه خادمي كه همين كارها رو انجام بديم.» بعد ايشون افراد مسئول را به بقيه؛ به همراه مسئوليت ها معرفي كردند كه خود نكات جالبي داشت كه مهم ترين آن تناسب بين ويژگي هاي فيزيكي افراد با كار واگذار شده بود كه خوب از تئوري تيلور در مديريت سنتي، الگوگيري شده بود. افراد مسئول هم توضيحاتي دادند. بستني مختصري خورديم و قول داديم! ترجيحاً در زمان خادمي روزه نگيريم تا بتوانيم وظايف محوله را به خوبي انجام دهيم.
¤ چهارشنبه روز اول اعتكاف بود. يعني بايد معتكفين تا قبل از اذان صبح پنج شنبه وارد مسجد مي شدند. طبق اعلام قبلي مي بايست معتكفين از ساعت 30:19 پذيرش مي شدند. ما از ساعت 17 رفتيم دانشگاه. 5 نفري مي شديم. تا حالا يه دونه ريزش داشتيم. البته طرف حرفه اي و باتجربه بود، گفت كه شب ساعت 12 مياد. وارد مسجد كه شديم ديديم. ديديم! مسجد شده بازار شام! پارتيشن وسط رو جا به جا كرده بودند. بلكن جاي اسكان خواهران بيشتر بشه. مي گفتن امسال استقبال خانوما مثل سال هاي قبل! از سال هاي قبل، بيشتر شده. دست به كار شديم. حدود 10 نفر ديگه هم اومده بودند. كه عموماً همديگر رو نمي شناختيم. تقريباً خبري هم از مسئولين معرفي شده روز قبل هم نبود.
¤ بچه ها مسجد رو جارو كردند، پتوها رو هم پهن كردند. اما بسوزه دلها از پارتيشن تفكيك جنسيتي؛ كه هنوز چون منحني 3X2+3Y= خودنمايي مي كرد. مي گفتيم بايد چه كنيم. مي گفتند بايد نصاب بيايد. مي گفتيم كي مياد. مي گفتند تا ساعت .18 نگاه به ساعتمون كرديم، 19 بود. مثل تمامي تأخيرها در ترافيك مونده بودند. مي گفتند قول دادند تا ساعت 21 كار رو تكميل تحويل بدن.
¤ تقسيم كار كردند. من و 13 نفر ديگه مسئول اسكان معتكفين داخل مسجد شديم. 5 نفر انتظامات داخل صحن (محل برگزاري افتتاحيه، كنار مزار قبور شهداي گمنام) شدند. 5 نفري هم انتظامات جلوي باب الدفتر مسجد، باب القرائتي، باب النساء، باب السيستم صوتي و باب المندب. 5 نفري هم جهت راهنمايي معتكفين به سمت محل برگزاري افتتاحيه. تا حالا شده بوديم حدوداً سي تا.
¤ نماز جماعت مغرب و عشاء را معتكفين در محوطه بيرون مسجد خواندند و براي اينكه زبانم لال قصه جنگ احد تكرار نشود، مثل نماز جماعت هاي صدر اسلام، سه نفري داخل مسجد خوانديم. نصاب و دوستان ساعت 21 اومدند. 7 نفري بودند و شروع كردند مثل دور تند فيلم هاي چارلي چاپلين كار كردن. در مراسم افتتاحيه حاج آقاكلانتري، رياست محترم نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه تهران صحبت كردند. يكي از مادحين هم مداحي كردند. يه بستني مختصري هم توزيع شد كه تا ساعت 23، كه در مسجد باز شد.
ادامه دارد
منبع: خبرنامه دانشجويان ايران

 



گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمين خسروپناه
فرمول اسلامي براي علوم انساني

¤ يعني عوامل ديني را در شناخت مؤلفه هاي اجتماعي دخالت مي دهيم؟
بله، و بعد البته ما به يك فرمول هاي جديد مي رسيم. يك كاركرد علوم انساني اين است كه رفتار پديده هاي انساني، يعني رفتارهاي انساني و روابط نهادهاي اجتماعي انسان را مي خواهد توصيف كند، اگر نوع تعامل متدينين با نوع تعامل انسان سكولار تفاوت داشته باشد قطعا فرمول ها و روابط متفاوتي كشف خواهد شد و اين مطلب كمي نيست، يعني مي خواهم بگويم اين كه مثلا پست مدرن مي آيد بين اخلاق پروتستان و روح سرمايه داري ارتباط برقرار مي كند- اين اگر بيايد در اخلاق شيعي، قطعا اين رابطه را كشف نخواهد كرد.
چون مي گويد من دارم دو پديده را با هم تفسير مي كنم، ما مي گوييم چرا اين دو پديده؟ دو پديده ديگر را بياييد تفسير كنيد، نتايج متفاوتي بدست خواهد آمد.
¤ مثل اين كه براساس مطالعات صورت گرفته، ميزان اعتياد در بسيجي ها از همه قشرهاي ديگر كمتر است.
بله، يا اين كه اين هايي كه به بسيج و مسجد و نماز جماعت مي روند، درصد اندكشان حتي سراغ سيگار مي روند چه رسد به اعتياد بعد مي آييم يك تئوري مي دهيم و مي گوييم هركسي به بسيج گرايش پيدا كند اين ناهنجاري اجتماعي اش كاهش پيدا مي كند، اين يك تئوري جديدي است، اين چيز بسيار ارزشمندي است، به نظر من همين بحث، من وقتي با مخالفان علم ديني در دانشگاه تهران يا جاهاي ديگر مناظره داشتم، وقتي اين مثال ها را مي زنند مي گويم خيلي خوب است، حرف درستي است و ما سطحي از ديني كردن نظريه ها را قبول داريم، يعني كشف نظريه هاي جديد در روابط دينداران در جامعه ديني. اين كاري است كه انجام نداديم و لذا مي بينيم همان نظريه خودكشي دوركيم را مي گويند و با آن نسخه مي نويسند و مي خواهند مشكل خودكشي را حل كنند، اين دو تا اشكال دارد؛ يكي اين كه اولا در يك جامعه غيرديني كشف شده است، لذا اين لباس برتن جامعه ديني پوشيده نمي شود. مشكل دوم اين است كه جامعه ديني ما يك سري باورها، هنجارها و ناهنجاري هايي را داردكه اين تئوري مشكلي را حل نمي كند، اين كه بعضي ها مي گويند علوم انساني غربي درجوامع اسلامي كارآمد نيستند، به همين مطلب برمي گردد.
¤ اينجا بحث تعميم ناپذيري علوم انساني مطرح است.
واقعيتش همين است، يعني انسان ها اين قدر هويت متعدد دارند كه نمي شود نظريه واحدي براي همه انسان ها ارائه كرد. بعضي ها مي گويند چون انسان فطرت واحدي دارد، پس مي توانيم به نظريه واحدي برسيم؛ در بحث انسان فلسفي و انسان كلي مي شود به نظريه واحد رسيد، اما اگر خواستيم انساني تحقق يافته را توصيف كنيم، انسان ها اين قدر متنوع و مختلف اند (مخصوصا بر مبناي ملاصدرا كه انسان در عرصه حركت جوهري به انواع متعدد و متنوعي تبديل مي شود)، كه امكان رسيدن به يك نظريه كلي ناممكن است. اين يك فرض ديني كردن علوم انساني است.
يك فرض ديگر اين است كه بگوييم اين علوم انساني كه علي الظاهر (اين كه مي گويم علي الظاهر چون نكته اي دارم كه بعدا عرض مي كنم) كشف پديده هاي انساني انسان تحقق يافته، زاييده تنها روش تجربي محض نيست، بلكه يك مباني متافيزيكي كنار اين روش تجربي هست كه با آن مباني متافيزيكي، پديده را توصيف، تفسير و تبيين مي كند. و اينجا مي شود نمونه هاي زيادي مثال زد، يعني مثلا انقلاب اسلامي ايران يك پديده است، قرائن و شواهدش هم براي همه مشاهده پذير است، اسناد لانه جاسوسي و ساواكش هم در اختيار همه محققين هست، اما چرا خانم نيكي كدي وقتي با همين مدارك و مشاهدات به سراغ انقلاب اسلامي مي رود يك جور انقلاب را تفسير مي كند، آقاي فوكو يك جور تفسير مي كند، تئوري پردازان مسلمان ما يك جور ديگري تفسير مي كنند؟ خانم نيكي كدي به هيچ وجه نمي آيد اين تئوري را بدهد كه مردم ايران متدين بودند، رژيم شاه به دنبال بي دين كردن مردم بود، لذا مردم انقلاب كردند، اين را نمي گويد! مي گويد شاه مي خواست كشور را مدرنيزاسيون كند، مردم سنتي بودند، تعارض سنت و مدرنيته اجازه نداد طرح هاي رژيم پهلوي استمرار پيدا كند، اين يك پديده است، اما او دارد با مباني مدرنيته و متافيزيكي خودش اين پديده را تفسير كند.
در حوزه علوم طبيعي هم اين مطلب هست، مثلا همه ديدند كه سيب وقتي از درخت رها مي شود پايين مي آيد، همه سقوط سيب را ديدند ولي يكي از اين نظريه گرانش را استخراج كرد و يكي هم نظريه گرايش را. دو تا نظريه متفاوت، آيا اين دو نظريه فقط زاييده تجربه بود؟ نه، زاييده پيشفرض ها بود، يعني در واقع پيشفرض هاي متافيزيكي با تجربه گره مي خورد و تبديل به نظريه مي شود. با توجه به اين نكته حتي اگر ما يك جامعه سكولار را خواستيم روابطش را بفهميم؛ عالم سكولار با عالم ديني مي تواند به دو تفسير و دو نظريه متفاوت از روابط انسان هاي سكولار برسد. در يك جامعه ديني و انسان هاي ديني با روابط و رفتارهاي ديني هم يك عالم سكولار و يك عالم ديني مي تواند به دو نظريه متفاوت برسد، چرا؟ با اين كه هر دو دارند يك پديده را مشاهده مي كنند، تجربه مي كنند، اما هر دو با مباني متافيزيكي خاصي دارند اين پديده را تبيين و تفسير مي كنند. من مي خواهم بگويم حتي اگر كسي پارادايمش پارادايم تبييني پوپري باشد، با اين شرط كه بپذيرد مباني متافيزيكي قبل از مشاهده تأثير گذارند، يعني نظريه را سابق بر مشاهده بداند، در آن صورت بايد بپذيرد كه ما نظريه ديني و غيرديني داريم، اين يك معناي عميق تري از علم ديني است كه در آن معناي اول مطرح نيست، يعني معناي عميق تري است كه امثال آقاي دكتر گلشني، آقاي جوادي آملي و خيلي از بزرگان ديگر به اين مسئله پرداختند و تصريح كردند.
اما اينجا به يك مشكل برمي خوريم و آن اين كه وقتي مي گوييم مباني متافيزيكي انسان شناختي، هستي شناختي، بر پديده خارجي تأثير مي گذارد و با روش تجربي تلائم پيدا مي كند و پديده را تبيين و تفسير مي كند، با يك مشكلي روبرو مي شويم و آن مشكل معرفت شناختي است كه شما مبناي معرفت شناختي تان چيست؟ آيا در مبناي معرفت شناختي در فضاي رئاليسم مي انديشيد يا در فضاي ايده آليستي؟ يعني آيا معتقديد به امكان باور صادق موجه، يا معتقديد كه باور صادق موجه امكان پذير نيست؟ اگر ما مبناي معرفت شناختي مان مبناي رئاليستي باشد، يعني باور صادق موجه را قبول داشته باشيم، در همان فضاي معرفت شناسي متعارف و حاكم در حوزه علميه و فلسفه ملاصدرا، فلسفه مشاء، فلسفه اشراق، حتي كلام غزالي كه منتقد فلسفه است، يعني متكلمين، فلاسفه با گرايش هاي مختلفشان، همه و همه رئاليست اند، يعني هيچ كسي را نداري كه تفكر ايده آليستي را قبول داشته باشد، يعني به بديهيات اوليه، بديهيات ثانويه و يك منطقي كه انسان بتواند با كمك آن به قضاياي نظري برسد، معتقدند؛ يعني معتقد به تقدم معرفت برايمانند، معتقد به تقدم معرفت و عقلانيت بر دينداري اند، همه اين عقيده را دارند، از جريانات مختلف فكري كه در تاريخ جهان اسلام بين شيعه و سني وجود دارد. ما جريان ايده آليستي و ايمان گرايي در تاريخ تفكر اسلامي نداشتيم.
¤ حالا شما كه مي گوييد تفكر حاكم بر جريانات فكري شيعه و اهل سنت، فلسفي و كلامي و عرفاني، تفكر رئاليستي است. اين رئاليستي به معناي رئاليسم خام است يا پيچيده است؟
اين كه همه اين ها طرفدار رئاليسم هستند، يعني معتقد به كشف واقعند و معيار معرفت به معناي باور صادق موجه را قبول دارند، لذا هم امكان را قائلند و هم معيار ارزشمندي را، آن وقت چطور مي شود ما بگوييم اين مباني متافيزيكي با روش درهم تنيده است؟ يعني آيا اين سر از نوعي نسبي گرايي درنمي آورد؟ يك پارادوكسي را ايجاد نمي كند؟ پاسخ منفي است.
¤ سؤال را بيشتر تبيين مي فرماييد؟
بله، ما از يك طرف گفتيم كه هيچ پديده رفتاري و اجتماعي انسان در فضاي علوم رفتاري و اجتماعي زاييده روش تجربي محض نيست، قطعاً از روش تجربي هم استفاده مي شود، اما اين روش تجربي در تلائم با مباني متافيزيكي پديده را معنا، تبيين يا تفسير مي كند. اگر مباني متافيزيكي تغيير پيدا كرد طبيعتاً يك تبيين و تفسير ديگري پيدا خواهد شد، مثل انقلاب اسلامي ايران، عرض كردم مباني متافيزيكي خانم نيكي كدي با مباني متافيزيكي فوكو، با مباني متافيزيكي تئوريسين هاي ايران تفاوت داشت، با مباني متافيزيكي تدااسكاچ پل متفاوت بودند و تفسيرهاي متفاوت و تبيين هاي متفاوت ارائه كردند. آيا اين نظريه علوم انساني را نسبي گرا نمي كند؟ يعني تفاوت نظريه ها كه در علوم انساني شايع اند و آن قدر زيادند كه نظريه ها از عالم كنده نمي شوند- تا در جهان علم قرار بگيرند. دائم مي گوييم اين نظريه پارسونز است، اين نظريه گيدنز است، اين نظريه مازلو است، اصلا نظريه ها با نظريه پردازان پيوند دارند. يعني اگر اين طبقه بندي پوپر را بپذيريم كه يك جهان واقع داريم و يك جهان عالم داريم و يك جهان علم داريم، عمده نظريه علوم انساني در همان جهان عالم ماندند و به جهان علم نرفتند، اصلا از عالم كنده نشدند، چون در واقع نظريه عالمان پيوند با مباني متافيزيكي شان دارد.
پس تعدد نظريه ها در علوم انساني وجود دارد و حتي تحافظ و تعارضان ميان نظريات وجود دارد؛ و منشأ اين تعارض هم گره خوردن مباني متافيزيكي با روش تجربي است، ما مي خواهيم مسائل علوم انساني تجربي را حل كنيم؛ از طرفي مبناي معرفت شناسي حاكم در تفكر اسلامي رئاليسم معرفتي است، اين رئاليسم معرفتي را هم به نظرم نبريم به فضاي حرف هاي پوپر كه رئاليسم خام يا پيچيده است، اصلا آن در يك فضاي ديگري اين حرف را مي زند. چون يك نوع نسبي گرايي حداقلي را پذيرفته، لذا مي گويد اين حرف هايي كه اين ها زدند رئاليسم خام است، ما رئاليسم پيچيده مي گوييم يعني تقرب به واقع پيدا مي كنيم، اما به خود واقع هنوز نرسيديم، به واقع نزديك مي شويم. به هر حال گزاره يا مطابق با واقع هست يا نيست، چون بحث بحث معرفت شناسي گزاره اي است.

 



رنجنامه! (ضربان)

مهند حامد

از اينكه چنين مطلبي را در وبلاگم مي نويسم بسيار ناراحتم، اما خب چه كنم وظيفه مان اين است كه هرجا مي توانيم بايد فرياد بزنيم، نتيجه بدهد يا ندهد با خداست، مهم اين است كه به تكليفمان عمل كرده باشيم.
وظيفه ما در زمان غيبت حضرت حجت(عج) آماده سازي و زمينه سازي ظهور ايشان است. ما بايد به وظايف خود عمل كنيم، كار كنيم، تا شرايط مهيا شود. همه علما و اولياي الهي از ابتداي غيبت حضرت، با اين نيت كارهايشان را انجام مي دادند. ما نيز بايد اين گونه عمل كنيم. پوستر مي زنيم، برنامه مي گيريم، نيرو جذب مي كنيم، ايست و بازرسي برگزار مي كنيم، بحث مي كنيم،...، همه و همه و همه كارهايمان بايد به نيت آمادگي شرايط ظهور حضرت حجت(عج) باشد. خدمت به ولايت فقيه نيز يكي از مهم ترين و اصلي ترين كارها براي ايجاد زمينه سازي ظهور است. ولايت فقيه هدف ما نيست، بلكه ولايت فقيه هم هدف دارد و هدف آن متصل شدن به قيام مهدي فاطمه(ع) است.
اما متاسفانه بعضي افراد اين پارادايم را ا شتباها فهميده اند و يا حتي بعضي اصلا نفهميده اند. امروز، در مملكت اسلامي، هستند تعدادي از افراد كه در كاريزماي شخص حضرت آقا (حفظه الله) گير كرده اند. اگر از آنها بپرسي ولايت فقيه چيست، ولايت فقيه را برايم اثبات كن، واقعا نمي توانند. اين كه اين عملهايشان مورد قبول حضرت حق واقع مي شود ياخير، با خداست، الله اعلم، اما اين گونه افراد در لبه پرتگاه قرار دارند و خداي نكرده با كمترين لغزش، چپ مي كنند. مگر كساني كه اطراف امام(ره) را گرفته بودند و بعدها چپ كردند همگي بد بودند؟ مگر همه شان از ابتدا جاسوس بودند؟ خير. آنها هم گير كاريزماي حضرت امام(ره) بودند و چون معنا و مفهوم ولايت فقيه را درك نكرده بودند، در زمان ولايت حضرت آقا (حفظه الله) چپ كردند. آنها همان مشكل را داشتند كه امروز برخي از افراد دارند.
تعداد ديگري از افراد نيز وجود دارند، كه اصلا اسلام و فقه و مرجعيت و روحانيت و... برايشان مفهومي ندارد. از كودكي در خانواده اي مذهبي رشد كرده اند، اگر در خانواده اي يهودي نيز رشد مي كردند، يهودي مي شدند.
اكنون هم كه الحمدلله، مملكت، مملكت اسلام است. كسي كه مؤمن و حزب اللهي است، بين مردم محترم است، از لحاظ كاري، راحت تر كار به دست مي آورد، و در جامعه جايگاه برتري نسبت به يك فرد ساده و عوام برخوردار است. لذا اينجا معلوم نيست چه كسي پاي كار اسلام و انقلاب است، چه كسي نيست. امروز همگي دم از اسلام و انقلاب مي زنند. زيرا حكومت اسلامي برپاست. اما بعدها...
من بارها به دوستان عرض كرده ام:«تعداد قابل توجهي از افرادي كه امروزه ادعاي حزب اللهي گري هايشان گوش فلك را كر كرده، اگر در زمان رژيم طاغوت پهلوي بودند، قطعا جذب ساواك مي شدند. زيرا آنها جذب اسلام و انقلاب نشده اند، جذب قدرت شده اند.»
افراد قدرت طلب، به نام اسلام، به نام انقلاب، به نام ولايت فقيه و دفاع از ولايت مرتكب جناياتي مي شوند كه از نظر شرعي به هيچ وجه هيچ توجيهي ندارد. بوي تعفن نفسانيت و قدرت طلبي از كلامشان، حال آدم را به هم مي زند. طوري با افراد برخورد مي كنند كه اگر يك صهيونيست هم در مسند قدرت قرار بگيرد، همان طور برخورد مي كند. ما حساب اين تعداد قليل از افراد را از حساب امت عظيم حزب الله جدا مي كنيم و در مرحله اول خودمان با آن برخورد مي كنيم. وظيفه ما اين است كه جلوي اين افراد را بگيريم و نگذاريم مردم عوام را به ولايت و امت حزب الله بدبين كنند. معتقد به جذب حداكثري هستم، اما وجود چنين افراد قدرت طلبي ضررش ده ها برابر نفعش است. يعني با جذب يك نفر، هزاران نفر از ولايت و اسلام زده مي شوند و دفع مي شوند.
دوست عزيز، اگر بدون علم، بدون مبنا، بدون اعتقاد قلبي و عقلي بخواهيم از ولايت و امامت دفاع كنيم، معلوم نيست چقدر از ما قبول شود. معلوم نيست چقدر گل به خودي بزنيم و هيچ تضميني وجود ندارد كه چپ نكنيم.
امروز اگر مي بينيم كساني با ظاهر خيلي خوب و مؤمن و حزب اللهي، ناگهان سراز جريان انحرافي در مي آورند، بخاطر همين بي مبنا بودن است.
¤ دانشجوي علوم سياسي دانشگاه تهران

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14