(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 8 تیر 1390- شماره 19962

رمز بقاي انقلاب اسلامي ايران
صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني
نقش شيطان در فتنه هاي بشري

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




رمز بقاي انقلاب اسلامي ايران
صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني

سيد علي بني لوحي
2- اسلام و حكومت اسلامي پديده الهي است كه با به كار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنيا و آخرت به بالاترين وجه تامين مي كند و قدرت آن دارد كه قلم سرخ بر ستمگري ها و چپاولگري ها و فسادها و تجاوزها بكشد وانسان ها را به كمال مطلوب خود برساند. و مكتبي است كه برخلاف مكتب هاي غيرتوحيدي ، در تمام شئون فردي و اجتماعي و مادي و معنوي و فرهنگي و سياسي و نظامي و اقتصادي دخالت و نظارت دارد و از هيچ نكته ، ولو بسيارناچيز كه در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادي و معنوي نقش دارد فروگذارننموده است ؛57 و موانع و مشكلات سر راه تكامل را در اجتماع و فرد گوشزدنموده و به رفع آنها كوشيده است . اينك كه به توفيق و تاييد خداوند، جمهوري اسلامي با دست تواناي ملت متعهد پايه ريزي شده ، و آنچه در اين حكومت اسلامي مطرح است اسلام و احكام مترقي آن است ، بر ملت عظيم الشان ايران است كه در تحقق محتواي آن به جميع ابعاد و حفظ و حراست آن بكوشند كه حفظ اسلام در راس تمام واجبات است58 ، كه انبياي عظام از آدم - عليه السلام - تاخاتم النبيين - صلي الله عليه و آله و سلم - در راه آن كوشش و فداكاري جانفرسا نموده اند و هيچ مانعي آنان را از اين فريضه بزرگ بازنداشته ؛ و همچنين پس ازآنان اصحاب متعهد و ائمه اسلام - عليهم صلوات الله - با كوشش هاي توانفرسا تاحد نثار خون خود درحفظ آن كوشيده اند59. و امروز بر ملت ايران ، خصوصا، وبر جميع مسلمانان ، عموماً، واجب است اين امانت الهي را كه در ايران به طوررسمي اعلام شده و در مدتي كوتاه نتايج عظيمي به بار آورده ، با تمام توان حفظ نموده و در راه ايجاد مقتضيات بقاي آن و رفع موانع و مشكلات آن كوشش نمايند. و اميد است كه پرتو نور آن بر تمام كشورهاي اسلامي تابيدن گرفته وتمام دولت ها و ملت ها با يكديگر تفاهم در اين امر حياتي نمايند60 و دست ابرقدرت هاي عالم خوار و جنايت كاران تاريخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمديدگان جهان كوتاه نمايند .
اينجانب كه نفس هاي آخر عمر را مي كشم به حسب وظيفه ، شطري از آنچه درحفظ و بقاي اين وديعه الهي دخالت دارد و شطري از موانع و خطرهايي كه آن را تهديد مي كنند، براي نسل حاضر و نسل هاي آينده عرض مي كنم و توفيق وتاييد همگان را از درگاه پروردگار عالميان خواهانم.
الف - بي ترديد رمز بقاي انقلاب اسلامي همان رمز پيروزي است ؛ و رمزپيروزي را ملت مي داند و نسل هاي آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلي آن : انگيزه الهي61 و مقصد عالي حكومت اسلامي ؛ و اجتماع ملت درسراسر كشور با وحدت كلمه براي همان انگيزه و مقصد .
اينجانب به همه نسلهاي حاضر و آينده وصيت مي كنم كه اگر بخواهيد اسلام و حكومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل ازكشورتان قطع شود، اين انگيزه الهي را كه خداوند تعالي در قرآن كريم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهيد؛ و در مقابل اين انگيزه كه رمز پيروزي وبقاي آن است فراموشي هدف و تفرقه و اختلاف است .
57 - دين اسلام براي رشد و پويايي جامعه خود بيش از هرچيز بر علم آموزي، تفكر و عقلانيت تأكيد دارد كه در احاديث ائمه معصومين به موارد بسياري از آن اشاره شده است. مرحوم كليني رحمه الله عليه در تقسيم بندي احاديث در كتاب 6 جلدي اصول كافي، احاديث مربوط به «عقل و جهل»، «فضل علم»، «عالم و متعلم» و عموماً احاديث مربوط به «تفكر» را در جلد اول آورده است كه خود نشان دهنده جايگاه علم در نگاه عالمان اسلامي پيرو مذهب جعفري است. در حقيقت درسايه همين «علم و تفكر در عالم خلقت» بود كه حضرت امام (رحمه الله عليه) به بالاترين درجه از دريافت علوم مختلف رسيدند و به واسطه آن رهبري بزرگ ترين انقلاب قرن بلكه جهان اسلام را به دست گرفتند. در اينجا اشاره مي كنيم به شرح حديث دوازدهم از كتاب چهل حديث آن حضرت (رحمه الله عليه) كه مي فرمايند: «بدان كه براي تفكر فضليت بسيار است. و تفكر مفتاح ابواب معارف و كليد خزائن كمالات وعلوم است، و مقدمه لازمه حتميه سلوك انسانيت است. و در قرآن شريف و احاديث كريمه تعظيم بليغ و تمجيد كامل از آن گرديده و از تارك آن تعبير و تكذيب شده است. و در حديث نبوي صلي الله عليه و آله وسلم است كه تفكر يك ساعت از عبادت يك سال بهتراست و در حديث ديگر است كه تفكر يك ساعت بهتر است از عبادت شصت سال، و در حديث ديگر هفتاد سال، و از بعضي علماي فقه و حديث هزار سال هم حديث شده است. در هر صورت، از براي آن درجات و مراتبي است و از براي هر مرتبه اي نتيجه اي يا نتايجي است.» چهل حديث، امام خميني (رحمه الله عليه)، ص 191 . 58 - حضرت امام خميني (رحمه الله عليه) در جاي ديگر، با تأكيد بر واجب بودن حفظ نظام اسلامي مي فرمايند: «مسئله حفظ نظام جمهوري اسلامي در اين عصر و با وضعي كه در دنيا مشاهده مي شود و با اين نشانه گيريهايي كه از چپ و راست و دور و نزديك نسبت به اين مولود شريف مي شود، از اهم واجبات عقلي و شرعي است كه هيچ چيز به آن مزاحمت نمي كند، و از اموري است كه احتمال خلل درآن عقلاً منجز است.» صحيفه امام، ج 19، ص 153
59 - هيچ قيامي در جهان داراي ابعادي وسيع، اثرگذار، و غم انگيز چون قيام امام حسين (عليه السلام) نبوده است، و آن حضرت به كربلا هجرت نفرمود مگر به خاطر حفظ اسلام و اصلاح امتي كه به بي راهه رفته بود، تا اينكه درسخت ترين شرايط به شهادت رسيد. آن حضرت قبل از حركت از مدينه به سمت مكه، وصيت نامه اي خطاب به برادرش محمد بن حنيفه نوشت كه در قسمتي از آن آمده است: «من خروج نكردم از براي تفريح و تفرج، و نه از براي استكبار و بلند منشي، و نه از براي فساد و خرابي، و نه از براي ظلم و ستم و بيدادگري! بلكه خروج من براي اصلاح امت جدم محمد (صلي الله وآله و سلم) مي باشد. من مي خواهم امر به معروف نمايم، و نهي از منكر كنم و به سيره و سنت جدم، و آئين و روش پدرم علي بن ابي طالب (عليه السلام) رفتار نمايم. پس هر كه مرا در اين امر رد كند و قبول ننمايد، پس من صبر و شكيبايي پيشه مي گيرم تا آنكه خداوند ميان من و اين جماعت، حكم به حق فرمايد و اوست كه از ميان حكم كنندگان، مورد اختيار است.....». همچنين آن حضرت در زمان حركت از مكه به سوي كربلا خطبه اي ايراد فرمودند كه در فرازي از آن آمده است: «گويا من مي بينم كه بندبند مرا گرگان بيابان بين نواميس و كربلا از هم جدا مي سازند و از من شكمبه هاي تهي خود را پر مي كنند و انبانهاي گرسنه خود را سرشار مي نمايند.» و به راستي كه هيچ روزي چون عاشورا در خلقت نبوده است. رجوع كنيد به كتاب لمعات الحسين كه مجموعه خطبه هاي آن حضرت از مدينه تا كربلا و زمان شهادت است.
60 - در سي و دومين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي جنبش عظيم مردمي سراسر كشورهاي عرب منطقه خاورميانه را فرا گرفت، در اولين گام، حسني مبارك ديكتاتور مصر فرار كرد و پس از آن در مدتي كمتر از ده روز كشورهاي يمن، بحرين، عربستان، اردن، تونس، مغرب و ليبي با خيزش بي سابقه مردم مسلمان روبه رو گرديد. مقام معظم رهبري با بر شمردن دو خصوصيت مهم «حضور مردم» و «شعار اسلام» در اين انقلاب ها مي فرمايند: «همان طور كه امام در آن سال ها فرمودند، خون بر شمشير فائق خواهد آمد، اين اتفاق افتاده است. مردم با جسم خودشان، با وجود خودشان وارد ميدان شده اند، نماينده نفرستاده اند، به حرف اكتفا نكردند، آن هم نه در يك كشور، درچندين كشور كه زمينه آن در كشورهاي ديگر وجود دارد. اين يك نكته است كه خيلي مهم است. جز دست قدرت الهي، كسي قادر نيست يك چنين وضعي را به وجود بياورد. زمينه ها فراهم مي شود، افراد نقش ايفا مي كنند، اما اين دست قدرت خداوند است كه مالك دل هاست.» در ديدار خبرگان كشور، كيهان،
ص 3، 21/12/89
تحليل گران سياسي جهان به طور كلي، تأثير انقلاب اسلامي ايران بر مسلمانان منطقه را عامل اصلي اين انقلاب ها دانسته و فضاي حاكم بر حضور مردم را، به دوران انقلاب اسلامي در شهرهاي ايران تشبيه مي كنند.
61 - انگيزه الهي مهم ترين عامل پيروزي ياران امام (رحمه الله عليه) در دوران دفاع مقدس و همه صحنه هاي بحراني انقلاب اسلامي بود اما آنچه مسلم است معنويت بي نظير امام (ره) كه نتيجه اخلاص و صداقت ايشان بود مانند خورشيد، همه امت را گرمي بخشيده به صراط مستقيم الهي رهنمون مي كرد. معنويت امام خميني (رحمه الله عليه) كه نتيجه رنگ خدايي دادن ايشان به لحظه لحظه زندگي بود را از قلم يك خبرنگار غربي بخوانيد: «روبين وود زورث» در تشريح جريان ملاقات خود با امام (رحمه الله عليه) در جماران مي نويسد: ...«زماني كه امام خميني (رحمه الله عليه) از در وارد مي شد احساس مي كردم كه از لابه لاي آن گرد بادي از نيروي معنوي وزيدن گرفت، گويا در وراي آن عباي قهوه اي، عمامه مشكي و ريش سفيد روح زندگي جريان داشت؛ به طوري كه همه بينندگان را محو تماشاي خود كرد، در آن هنگام حس كردم كه با حضور او همه ما كوچك شده ايم و گويا در سالن كسي جز او باقي نمانده است.
آري! او بارقه اي از نور بود كه در قلب و روح همه حضار رسوخ كرده بود، او تمام معيارهايي را كه گمان مي كردم مي توانند مرا در تعريف و ارزيابي شخصيت و مقامش ياري كنند در هم شكست، او با حضور خود آن قدر در ما تأثير گذارد كه احساس كردم تمام روح و جسم را فرا گرفته است! ..... زماني كه بر روي صندلي خود نشست، احساس كردم كه نيرويي از وجودش ساطع مي شود، نيرويي بسان يك گردباد كه اگر با دقت نگاه مي كردي در مي يافتي كه نوعي «آرامش مطلق» در درون آن نهفته است، چرا كه [ امام ] خميني (رحمه الله عليه) بسيار جدي و استوار و مسلط بود. در عين حال او را آن چنان ساكت و آرام مي يافتي كه گويي نيروي ثابت و استوار در درون او جريان دارد و البته اين نيرو همان چيزي است كه رژيم سابق ايران را به يك باره بر چيد. حال آيا چنين شخصيتي مي تواند يك فرد عادي باشد؟ ..... من تاكنون هيچ يك از مردان بزرگ را برتر از اين مرد و يا نظير او نديده ام. ...... كمترين چيزي كه مي توانم بگويم اين است كه گويا او يكي از انبياي گذشته است و يا اين كه او موساي اسلام است و آمده تا فرعون كافر را از سرزمين خود براند.» نشريه ياد يار، ص 40 .
پاورقي

 



نقش شيطان در فتنه هاي بشري

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
ادب در بندگي
البته روش تربيتي قرآن اين است كه معمولا شرور را به خود انسان ها يا به موجودات ديگر، يا به شيطان نسبت مي دهد: «... زين لهم الشيطان اعمالهم...».1 حضرت ايوب عرض كرد: «... مسني الشيطان بنصب و عذاب»؛
پروردگارا! اين گرفتاري ها را شيطان براي من فراهم كرده است. معمولا قرآن شرور را به خدا نسبت نمي دهد. قرآن يك نوع ادب را به بشر مي آموزد كه انسان بدي هايش را هميشه متوجه خودش كند. گاهي صريحا مي فرمايد: «ما اصابك من حسنه فمن الله و ما اصابك من سيئه فمن نفسك...» 2 : هر خيري از خداست و بدي ها از ناحيه خودت است. حضرت ابراهيم نيز در مقابل نمرود، وقتي مي خواست خدا را معرفي كند، گفت: «و اذا مرضت فهو يشفين»3 . بيماري را به خدا نسبت نداد؛ بلكه گفت: وقتي مريض شدم، خدا مرا شفا مي دهد. اين يك ادب است كه انسان در مقام عبوديت بدي هايش را از خودش ببيند.
چون در فتنه بيشتر توجه به مشكلات و گرفتاري ها و ابهام هاست، عموما در موارد شر به كار مي رود و اين ها به غيرخدا نسبت داده مي شود. البته گاهي در موارد خير هم به كار مي رود و لذا نسبت فتنه هاي خير به خدا نفي نمي شود؛ ولي به هرحال با آن ديد توحيدي همه اين ها انتساب به خداي متعال دارد.
نقش شيطان در فتنه هاي بشري
در مواردي كه خدا فتنه را به انسان ها نسبت مي دهد، باز نسبت اين موارد به شيطان نفي نمي شود. مثل بسياري از معصيت ها كه از انسان سرمي زند و در همه اين موارد مي گوئيم: شيطان آدم ها را فريب داد. قرآن هم مي فرمايد: «يا بني آدم لايفتنكم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنه ...» 4. نكته جالب اين است كه بيرون كردم آدم و حوا از بهشت را به شيطان نسبت مي دهد، و مي گويد: او بود كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد، چون وسوسه او دراين كار موثر بود. هركس به هر اندازه كه در فعل اثر دارد، مي توان آن فعل را به او نسبت داد. معصيت هم از آن جهت كه غالبا در اثر وسوسه هاي شيطان انجام مي گيرد، مي توان آن را به شيطان هم نسبت داد و گفت: شيطان ما را به اين كار واداشت. چون وسوسه شيطان در پيدايش فعل موثر بوده. اين نسبت هم صحيح است. اما معنايش اين نيست كه ما ديگر مقصر نيستيم.
قرآن در رابطه با اين كه نقش ما و نقش شيطان در معصيت چه اندازه است، از قول شيطان مي فرمايد: «و قال الشيطان لما قضي الامر ان الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فاخلفتكم و ما كان لي عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لي...» 5: من بر هيچ يك از شما تسلط نداشتم. كار من اين بود كه به شما وعده مي دادم و بعد هم خلف وعده مي كردم. مي گفتم اين كار را انجام بده، خيلي لذت دارد. وقتي انجام مي داديد، مي ديديد كه چنين خبري هم نبود.
بارها امتحان مي كرديد، بازهم فريب مي خورديد. كار من همين بود؛ يعني شيطان نمي تواند كسي را مجبور به معصيبت كند، مگر كسي كه خودش را در اختيار شيطان قرار دهد. كسي كه زمام اختيارش را به دست شيطان دهد، شيطان سوارش مي شود و هرجا بخواهد، او را مي برد. «انما سلطانه علي الذين يتولونه و الذين هم به مشركون»6: تسلط او بر كساني است كه او را به ولايت بر خودشان مي پذيرند. ترجمه ساده آن يعني طوق بندگي او را به گردن مي اندازند. چنين كساني تسليم شيطان مي شوند و شيطان هم بر آن ها مسلط مي شود، والا ابتدائا شيطان نمي تواند هيچ كسي را به زور وادار به گناه و انحراف كند. پس آن فتنه هائي كه موجب گمراهي مي شوند و آن امتحان هائي كه موجب مردود شدن مي شوند، همه به شيطان هم نسبت داده مي شود. يعني شيطان به انسان كمك مي كند كه راه بد را انتخاب كند و توجه به عواقب گناه نداشته باشد و عقل خودش را زير پا بگذارد. دراين جا چون شيطان هم كمك مي كند، به او هم نسبت داده مي شود.
اما مجموع اين عالم، دستگاهي است كه خدا بر پا كرده است. انسان را با فطرت الهي اش، با غرايزش و با عقلي كه به او داده است و عواملي چون انبياء كه به طرف خير دعوت مي كنند و عواملي مانند شياطين انسي و جني كه انسان را به طرف شر دعوت مي كنند، همه اين ها، دستگاهي است كه خدا برقرار كرده است. پس همه اين ها را در يك مرحله عالي تر و با نگاه توحيدي، مي توان به خدا نسبت داد. خداست كه انسان را مي آزمايد، و وسيله پيروزي در آزمايش، يا شكست در آزمايش را فراهم مي كند. «... ان هي الا فتنتك تضل بها من تشاء و تهدي من تشاء...» 7. با اين ديد اضلال هم به خدا نسبت داده مي شود؛ چون وسيله اضلال، شيطان بود و شيطان را خدا آفريده و قدرت گمراه كردن را به او داده است. پس اين نسبت ها همه صحيح است و هيچ كدام ديگري را نفي نمي كند.
فتنه هاي اجتماعي
آنچه كه بيشتر در اين چند جلسه موردنظر است، فتنه هاي اجتماعي است كه عامل مباشر آن انسان ها هستند. ولي معناي مباشر بودن انسان، اين نيست كه شيطان مقصر نيست؛ زيرا درهر گناه و رفتار غلطي شيطان نقشي دارد، نقش تقويت كننده، گمراه كننده و تزيين كننده. نقش اصلي شيطان اين است كه گناه را در نظر انسان خيلي لذت بخش جلوه مي دهد. بسيار بيشتر از آنچه واقعيت دارد: «... زين لهم الشيطان اعمالهم...» 8.
پس عوامل مختلفي در فتنه هاي بشري نقش دارند؛ اما آن نقش اصلي كه موجب مي شود شخص مورد مؤاخذه قرار گيرد و بايد جوابش را بدهد، آن نقشي است كه خود انسان ها دارند. اين گونه نيست كه چون شيطان در اغوا نقش داشته است، در قيامت براي ما عذري شود و مسئوليت از دوش ما برداشته شود.
از آنجا كه هر حادثه اي كه اتفاق مي افتد، انسان هاي ديگر نسبت به آن تكليفي دارند، در فتنه هاي انساني هم- كه نهايتا به امتحان خدا برمي گردد- اولا بايد مواظب باشيم كه در فتنه واقع نشويم؛ يعني گمراه نشويم و خودمان عامل فتنه نباشيم. ثانيا بعداز وقوع فتنه، سعي كنيم كه آن را خاموش كنيم و آن هائي را كه گمراه شده اند، نجات دهيم. معناي امتحان بودن اين حوادث، همين است كه در مقابل آن ها يك وظيفه اي داريم.
1- الانفال/84
2- النساء/97
3- الشعراء/ 08
4- الاعراف/ 72
5- ابراهيم /22
6- النحل/ 001
7- الاعراف/ 551
8- النمل/ 42
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14