(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 12 تیر 1390- شماره 19964

اسلام با علوم جديد مخالف نيست
صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني
هدف فتنه هاي شيطان

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




اسلام با علوم جديد مخالف نيست
صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني

سيد علي بني لوحي
گروه اول كه بايد گفت از حكومت و قانون و سياست يا اطلاع ندارند ياغرض مندانه خود را به بي اطلاعي مي زنند. زيرا اجراي قوانين بر معيار قسط وعدل و جلوگيري از ستم گري و حكومت جائرانه و بسط عدالت فردي واجتماعي68 و منع از فساد و فحشا و انواع كجروي ها، و آزادي بر معيار عقل و عدل و استقلال و خودكفايي و جلوگيري از استعمار و استثمار و استعباد69، و حدود وقصاص و تعزيرات بر ميزان عدل براي جلوگيري از فساد و تباهي يك جامعه ، و سياست و راه بردن جامعه به موازين عقل و عدل و انصاف و صدها ازاين قبيل ، چيزهايي نيست كه با مرور زمان در طول تاريخ بشر و زندگي اجتماعي كهنه شود. اين دعوي به مثابه آن است كه گفته شود قواعد عقلي و رياضي درقرن حاضر بايد عوض شود و به جاي آن قواعد ديگر نشانده شود70. اگر در صدر خلقت ، عدالت اجتماعي بايد جاري شود و از ستمگري و چپاول و قتل بايدجلوگيري شود، امروز چون قرن اتم است آن روش كهنه شده ! و ادعاي آنكه اسلام با نوآوردها مخالف است - همان سان كه محمدرضا پهلوي مخلوع مي گفت كه اينان مي خواهند با چهارپايان در اين عصر سفر كنند71 - يك اتهام ابلهانه بيش نيست. زيرا اگر مراداز مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات وابتكارات و صنعت هاي پيشرفته كه در پيشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هيچ گاه اسلام و هيچ مذهب توحيدي با آن مخالفت نكرده و نخواهد كرد بلكه علم وصنعت مورد تاكيد اسلام و قرآن مجيد است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معني است كه بعضي روشنفكران حرفه اي مي گويند كه آزادي در تمام منكرات و فحشا حتي همجنس بازي و از اين قبيل72 ، تمام اديان آسماني و دانشمندان وعقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرقزدگان به تقليد كوركورانه آن را ترويج مي كنند .
و اما طايفه دوم كه نقشه موذيانه دارند و اسلام را از حكومت و سياست جدا مي دانند. بايد به اين نادانان گفت كه قرآن كريم و سنت رسول الله - صلي الله عليه و آله - آنقدر كه در حكومت و سياست احكام دارند در ساير چيزها ندارند؛بلكه بسيار از احكام عبادي اسلام ، عبادي - سياسي است73 كه غفلت از آنها اين مصيبتها را به بار آورده . پيغمبر اسلام »ص » تشكيل حكومت داد مثل ساير حكومت هاي جهان لكن با انگيزه بسط عدالت اجتماعي74 . و خلفاي اول اسلامي حكومت هاي وسيع داشته اند و حكومت علي بن ابيطالب - عليه السلام - نيز با همان انگيزه ، به طور وسيع تر و گسترده تر از واضحات تاريخ است75 . و پس از آن به تدريج حكومت به اسم اسلام بوده ؛ و اكنون نيز مدعيان حكومت اسلامي به پيروي از اسلام و رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - بسيارند .
68 - در نگاه امام خميني (رحمه الله عليه) بر پايي حكومتي مبتني بر قسط و عدل تنها در حاكميت ولي فقيه امكان پذير است. ايشان مي فرمايند: «ولايت فقيه براي مسلمين يك هديه است الهي كه خداي تبارك و تعالي داده است. بهترين اصل «اصول قانون اساسي« اين اصل ولايت فقيه است. ولّي امر، حجت خداست. من به همه ملت و همه قواي انتظامي اطمينان مي دهم كه امر دولت اسلامي اگر با نظارت فقيه و ولايت فقيه باشد، آسيبي به مملكت وارد نخواهد شد.» صحيفه امام، ج 9، ص 170 - راديو رژيم صهيونيستي در تاريخ 29/9/73 نظريه خود را در مورد ولايت فقيه اين گونه بيان مي كند:«يك اصل در قانون اساسي ايران هست كه بسيار دردسرساز بود در اين سال ها و آن اصل ولايت فقيه است.»
69 - امام (رحمه الله عليه) كه بيش از هر كس ديگري استبداد رضا شاهي تحت نفوذ انگلستان را درك كرده و از آ ن رنج برده اند، ولايت فقيه را محكم ترين سد در برابر ديكتاتوري دانسته و مي فرمايند: « از ولايت فقيه آن طوري كه اسلام قرار داده است، با آن شرايطي كه اسلام قرار داده است، هيچ كس ضرر نمي بيند. يعني آن اوصافي كه در ولي است، در فقيه است، كه به آن اوصاف خدا او را ولي امر قرار داده است و اسلام او را ولي امر قرار داده است، با آن اوصاف نمي شود كه يك پايش را كنار يك قدر غلط بگذارد. اگر يك كلمه دروغ بگويد، يك كلمه، يك قدم بر خلاف بگذارد، آن ولايت را ديگر ندارد.» صحيفه نور، ج 11، ص 133 .
70 - آمريكايي ها تلاش كرده اند اين شبهه و ترديد را در جوانان ايجاد كنند كه آيا قوانين اسلام و در رأس آن ولايت فقيه مي تواند آنها و كشورشان را به سر منزل مقصد برساند. هنري پركت، مسئول سابق امور ايران در وزارت خارجه آمريكا و تحليل گر مسايل مربوط به استحاله ايران اسلامي مي گويد:
«اگر تجديد نظر طلبان بتوانند از حريم روحانيت عبور كنند و از آن طريق ولايت فقيه را بر كشتي «ترديد» سوار كنند، بار سنگيني از دوش آمريكا برداشته خواهد شد.» نشريه »پرتو سخن«، شماره 28.
71 - عبدالكريم سروش، روشنفكر مستقر در غرب وآمريكا در اولين سال هاي شروع علني تقابل روشنفكران سكولار با جمهوري اسلامي ايران در نشريه كيان، شماره 49، مي نويسد: «»كار تمدن اسلامي به سامان نمي رسد، مگر اينكه عقلانيت مستقل، غير نقلي و غير ولايي در اين تمدن تزريق شود. فقط با يك نوع عقلانيت مستقل از دين است كه مي توانيم ضعف هاي اين تمدن را، اگر چاره پذير باشد، چاره كنيم. اكنون براي رستاخيز مجدد بيش از آنكه بر عنصر عاطفه تأكيد كنيم بايد بر عنصر عقلانيت مستقل تأكيد كنيم و اين تنها منجي اي است كه ما را از گرداب زوال نجات خواهد داد.» سروش و همفكران او تهاجم اصلي خود را بر ولايت فقيه كه ستون اصلي انقلاب است بنا نهاده و با ايجاد ترديد در «عقلانيت تفكر ولايي» ايجاد شبهه مي كنند. امام (رحمه الله عليه) خطاب به چنين افرادي مي فرمايند: «شما از اسلام نترسيد، از فقيه نترسيد، از ولايت فقيه نترسيد، شما هم مسير همين ملت را طي كنيد و با ملت باشيد، حساب خودتان را از ملت جدا نكنيد، ننشينيد پيش خودتان طرح بريزيد و پيش خودتان برنامه درست كنيد. شما بايد دنبال ملت باشيد، بايد هوادار ملت باشيد، شما اين قدر اشكال به برنامه هاي اسلامي نكنيد.» صحيفه نور، ج 9، ص 170 .
72 - فردوست در خاطرات خود در مورد زن بارگي و فساد محمدرضا پهلوي مي نويسد: «محمدرضا رفيقه هاي يك شبه و چند شبه فراواني داشت كه معرف آنها خواهرش اشرف بود. در مسافرت هايش به آمريكا هم زن هاي متعددي را مي ديد كه «دولو» به او معرفي مي كرد. در مسافرت آمريكا من دو زن را به او معرفي كردم كه يكي «گريس كلي» هنرپيشه بود كه محمدرضا يك ميليون دلار به او داد و نفر دوم يك دختر 19 ساله آمريكايي كه ملكه زيبايي جهان بود. محمدرضا مرا فرستاد و او را آوردم و چند مرتبه با محمدرضا بود و يك سري جواهر داد كه حدود يك ميليون دلار ارزش داشت.» ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 1، ص 209. فردوست همچنين در مورد ارنست پرون، جاسوس و فراماسونر معروف كه نفوذ زيادي در محمدرضا پهلوي و دربار داشت، نوشته است كه او همجنس باز بود و چند نفر از رفيق هاي مرد خود مانند تقي امامي را تا رده هاي وزارت بالا برد. «ارنست پرون» عادت داشت كثافت كاري هاي جنسي خود را با آب و تاب براي «محمدرضا»، شاهي كه به قول خودش ايران را به تمدن بزرگ رسانيد تعريف كند: رجوع كنيد به: همان، ص 118 تا 215.
73 - پيامبر عظيم الشأن اسلام به محض هجرت از مكه به مدينه تشكيل حكومت داده و با ساختن «مسجد»، در آن به عنوان دارالخلافه مستقر شدند.
بيش از هشتاد جنگ كوچك و بزرگ در شبه جزيره عربستان در زمان حيات آن حضرت (صلي الله عليه وآله وسلم) نشاندهنده تشكيل حكومت اسلامي است. پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) جداي از گسترش حاكميت خود در عربستان، اقدام به ارسال نامه هاي جداگانه به كسري، شاه ايران، قيصر، امپراطور روم، نجاشي پادشاه حبشه، حارث غشاني حاكم دمشق، مقوقس، رهبر قبطيان مصر، حارث حميري حاكم يمن و بعضي كشورهاي ديگر، با هدف دعوت به اسلام نمودند كه نشان دهنده بعد سياسي اسلام است. در اينجا به برخورد پادشاه ايران اشاره مي كنيم.
كسري نامه پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله و سلم) را پاره كرد و به «ياذان»، فرماندار خود در يمن نوشت تا كسي را براي دستگيري و احضار آن حضرت به نزد كسري بفرستد. او نيز دستور را اجرا كرد و دو نفر از مشاورين خود را همراه با لشگريان مورد نياز به مدينه فرستاد. حضرت بر خورد تند و خشن با آنها را روا نداشته و به ايشان گفتند: چه كسي به شما دستور داده مرا دستگير كنيد؟ گفتند: خداي ما! و منظور آنها كسري بود. حضرت فرمودند: «به باذان» بگوييد: خداي من «الله» خداي شما را شب گذشته، كشت و به هلاكت رساند. آن دو به يمن، بازگشتند و خبر مرگ كسري را به «باذان» دادند. طولي نكشيد كه خبر مرگ كسري به يمن رسيد و «باذان»، همه يمني ها و ايرانيان مقيم يمن، پيش گويي حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را معجره دانستند و به دين مبين اسلام درآمدند. رجوع كنيد به : بحارالانوار، ج 1، كه شرح مفصلي از تشكيل حكومت اسلامي توسط پيامبر عظيم شأن حضرت محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) در آن جمع آوري شده است.
74 - از انس بن مالك نقل شده است كه گفت: «فاطمه زهرا سلام الله عليها پاره ناني را نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) آورد. حضرت از ايشان پرسيدند: فاطمه جان! اين چيست؟ فاطمه سلام الله عليها عرض كردند: قرص ناني بود، پدر! خودم را به خوردن آن راضي نديديم تا اينكه پاره اي از آن را نزد شما بياورم. حضرت فرمودند: دخترم! خوب است بداني كه در طول سه روز، اين اولين طعامي است كه پدرت در دهان مي گذارد.» و ابن عباس نيز ضمن روايتي مي گويد: «رسول اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) شبهاي پياپي را گرسنه به سر مي بردند، و خانواده او ، غذايي پيدا نمي كردند. البته وقتي چيزي هم داشتند، بيشتر نان جو بود.» زندگاني چهارده معصوم (ع)، ص 188.
75 - به راستي تشكيل حكومت توسط پيامبر اعظم از «واضحات تاريخ» است و اولين چالش در جهان اسلام، چالش سياسي است كه به نام «سقيفه بني ساعده» معروف گرديده است كه در آنجا بر خلاف فرمان پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم)، علي (عليه السلام) از حق حكومت خلع و به تدريج خلفاي سه گانه به جانشيني رسول خدا منصوب شدند. آنچه در زير مي خوانيد قسمتي از فرمان حضرت علي (عليه السلام) به عنوان اميرالمؤمنين در حكومت مركزي است كه بر جهان اسلام فرمانروايي مي كرد. آن حضرت در فرماني به مالك اشتر فرماندار مصر مي نويسند: «مبادا در گزينش نويسندگان و منشيان، بر تيزهوشي و اطمينان شخصي و خوش باوري خود تكيه نمايي، زيرا زمامداران را به خود جلب مي نمايند، كه در پس اين ظاهر سازي ها، نه خيرخواهي وجود دارد، و نه از امانت داري نشاني يافت مي شود. لكن آنها را با خدماتي كه براي زمامداران شايسته و پيشين انجام داده اند بيازماي، به كاتبان و نويسندگاني اعتماد داشته باش كه در ميان مردم آثار نيكو گذاشته و به امانتداري از همه مشهورترند، كه چنين انتخاب درستي نشان دهنده خيرخواهي تو براي خدا، و مردمي است كه حاكم آنان هستي.» نهج البلاغه، نامه 53.
پاورقي

 



هدف فتنه هاي شيطان

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
اهداف فتنه كنندگان
هر فاعل ارادي، از افعال ارادي اش هدفي را دنبال مي كند. حال كه فاعل فتنه (خدا يا شيطان يا انسان)، فاعلي ارادي است، اين سؤال مطرح مي شود كه اين فاعل هاي ارادي چرا فتنه مي كنند؟ چرا خدا در عالم فتنه ايجاد مي كند؟ چرا اجازه مي دهد كه شيطان فتنه گري كند؟ چرا به انسان هائي كه از شياطين انس و اعوان ابليس هستند، اجازه ايجاد فتنه مي دهد؟
1- هدف فتنه هاي الهي:
در ضمن بحث هاي گذشته به جواب اين سؤالات اشاره كرديم، كه هدف از اين امور، فراهم شدن زمينه براي آزمايش انسان است. از آن جا كه انسان موجودي است كه با اختيار، كار خويش را انجام مي دهد، براي فراهم شدن زمينه انتخاب، بايد دو عامل جاذبه، در دو طرف مختلف وجود داشته باشد، و يكي به يك طرف و ديگري به طرف ديگر جذب كند. در اين جا انسان در نقطه صفر ايستاده است و بايد با اراده خود يك طرف را انتخاب كند. تا زماني كه حداقل دو عامل از دو طرف نباشد، زمينه انتخاب آزاد فراهم نمي شود. پس بايد از يك طرف عقل انسان، راهنمائي هاي انبياء، و كمك هاي فرشتگان باشد- چون فرشتگان دائماً براي مؤمنين دعا مي كنند، و قرآن در اوصاف حاملين عرش مي فرمايد: «... يستغفرون للذين آمنوا ربنا وسعت كل شيء رحمه و علما فاغفر للذين تابوا و اتبعوا سبيلك و قهم عذاب الجحيم»1: فرشتگان دائماً براي مؤمنين دعا و طلب رحمت مي كنند- و در مقابل اين عوامل، بايد عواملي هم از طرف مقابل باشد، تا تعادل حاصل، و و زمينه انتخاب فراهم شود. بنابراين، امتحان يعني فراهم كردن زمينه هائي كه انسان سر دو راهي واقع شود و يكي را انتخاب كند. اين چنين نيست كه فقط يك راه روشن وجود داشته باشد كه مسير را خود به خود مشخص كند؛ بلكه بايد تأمل كرد و انتخاب كرد. گاهي هم انسان گيج مي شود و نمي داند چه تصميمي بگيرد؛ اين فتنه است.
پس جواب اين كه چرا خدا ايجاد فتنه مي كند، و يا به ديگران اجازه ايجاد فتنه مي دهد، اين است كه اين كار به خاطر امتحان انسان ها است. هميشه خدا اين فتنه ها را داشته، تا آخر هم خواهد داشت.
2- هدف فتنه هاي شيطان
اما صرف نظر از اين تدبير عام الهي كه سنت حاكم بر آفرينش انسان و زندگي او در اين دنيا است، اين سؤال مطرح مي شود كه شيطان چرا فتنه مي كند؟ از نظر قرآن، شيطان يك موجود داراي شعور و مكلف است، كه سال ها خدا را عبادت كرد؛ اما وقتي به وسيله امر به سجده براي حضرت آدم امتحان شد، از فرمان خدا سرپيچي كرد و در اين امتحان مردود شد. اكنون او عامل فتنه براي ديگران شده است و قسم خورد: «... لأغوينهم أجمعين»2. خدا هم به او مهلت داده كه در اين عالم، در مقابل عوامل هدايت (يعني عقل، انبياء و كمك هاي فرشتگان)، زمينه گمراهي ديگران را فراهم كند. همان طور كه انبياء، اوصياء و ياراني داشتند، و تربيت شده هاي انبياء در ادامه راه انبياء به آن ها كمك مي كردند، شيطان هم انسان هايي را تربيت كرده كه آنها را در راستاي هدفش به كار مي گيرد، و آن ها شياطين انس مي شوند. قرآن مي گويد: آن ها هم شيطانند ولو انسانند. وقتي جزء دار و دسته ابليس شدند، آن ها هم شيطان مي شوند و در صدد اغواي ديگران برمي آيند. اما چرا؟ خود شيطان علت اين كارش روشن است. ابليس به خاطر تكبري كه نسبت به حضرت آدم داشت، گفت: اكنون كه من به خاطر سجده نكردن به آدم، مطرود درگاه الهي شدم، انتقامش را از فرزندانش مي گيرم و همه آن ها را گمراه مي كنم. علت فتنه گري ابليس كينه اي است كه نسبت به جنس انسان پيدا كرده است. اين منطق قرآن است كه روشن و واضح است.
3- هدف انسان هاي فتنه گر
اما انگيزه انسان هائي كه ايجاد فتنه مي كنند، چيست؟ آنها كه ذاتاً با انسان هاي ديگر دشمني ندارند. ابليس كينه همه انسان ها را در دل دارد و همه را اغوا مي كند؛ اما چرا بعضي انسان ها، بعضي ديگر را اغوا مي كنند و فتنه مي انگيزند؟
3-1- شياطين انسي
آدميزادهاي فتنه گر، دو دسته هستند. يك دسته كساني هستند كه طوق بندگي ابليس را به گردن انداخته اند و مركب ابليس شده اند: «انما سلطانه علي الذين يتولونه و الذين هم به مشركون»3. از قرآن استفاده مي شود كه انسان هائي هستند كه به اختيار خود، زمام امرشان را به دست شيطان مي دهند. شايد براي ما تعجب آور باشد كه چه طور ممكن است، آدم زمام كارش را به دست شيطان بدهد. گاهي عواملي باعث مي شود كه آدم خودش را در اختيار ديگري قرار دهد. نمونه هاي كوچكش (كه زياد اتفاق مي افتد) در محبت هاي افراطي است. كسي آن چنان كر و كور مي شود كه خودش را در اختيار محبوبش قرار مي دهد و مي گويد: هرچه تو بگويي! هر كار، راه، و رفتاري كه او مي گويد خوب و صحيح است! چه لباسي خوب است؟ آن لباسي كه او مي پوشد! شيطان هم يك جاذبه هائي دارد. عده اي، اگرچه خود شيطان را نمي بينند، اما دست شيطان و ابزارهاي در دست او (ابزار معاصي) را مي بينند كه جاذبه هائي دارد، و خود را در اختيار شيطان قرار مي دهند.
نمونه ديگر آن، كه همه مي توانيم درست درك كنيم، افراد معتادند. افرادي كه به دود، موادمخدر، مسكرات، اينترنت- كه اخيراً به مخدرها اضافه شده- يا بعضي از اعتيادهاي ديگر، معتاد مي شوند، نمونه كساني هستند كه به دست خود زمام كار خويش را به دست ديگري داده اند. برخي افراد مي گويند: ما تا شب فيلمي را تماشا نكنيم، خوابمان نمي برد. اين ها از مصاديق «الذين يتولونه» هستند؛ يعني ولايت شيطان را پذيرفته اند و اختيارشان را به دست شيطان داده اند و هر كاري او مي گويد، انجام مي دهند. البته خود شيطان را نمي بينند: «... انه يراكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم»4 : شما او را نمي بينيد، اما او و همكارانش، شما را مي بينند. كساني كه اين گونه نوكر شيطان و ابزار دست او شده اند، گويا ديگر اختياري از خودشان ندارند. كساني كه اعتيادهاي سخت پيدا مي كنند، گاهي حاضر مي شوند همه كاري انجام دهند، همه چيزشان را در اختيار ديگري قرار دهند، تا مواد به دست بياورند، همه چيز يعني همه چيز! اين گونه افراد به همين صورت هم عادت كرده اند كه ديگران را اغوا كنند. چون نمونه هاي اعتياد به مواد مخدر را زياد ديده و شنيده ايم، راحت مي پذيريم؛ اما اعتياد به گمراه كردن ديگران را اگرچه ديده ايم، ولي درست درك نكرده ايم كه اين هم گونه اي اعتياد است. عده اي طوري شده اند كه طبيعت شيطاني پيدا كرده اند. دائماً مي خواهند ديگران را اغوا كنند. اينها ملحق به ابليس و به تعبير قرآن شياطين الانس هستند.
1- غافر/7
2- الحجر/93
3- النحل/100
4- الاعراف/72
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14