(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 12 تیر 1390- شماره 19964

بدبخت ترين مردم
حكايت خوبان
تعدد زوجات پيامبر(ص)
تپش قلم
برترين ها از نگاه رسول گرامي اسلام(ص)
نسيمي از آموزه هاي اخلاقي نبوي
ريشه هاي پيدايي فتنه
راه نجات از فتنه



بدبخت ترين مردم

قال النبي (ص): في خطبته: ان ابغض العباد الي الله لعبد و كل الله بنفسه، جائرعن قصد السبيل،سائر بغير دليل،ان دعي الي حرث الدنيا عمل، والي حرث الاخره كسل.
پيامبر اعظم (ص) ضمن خطبه اي فرمود: به راستي كه مبغوض ترين بندگان درنزد خدا آن كسي است كه خداوند او را به حال خويش واگذارد. تا از شناخت راه راست حيران وسرگردان باشد، و هدفش را نداند كه چيست، و بدون دليل و راهنما به هر راهي برود، چنين كسي، اگر به سوي كسب مال دنيا خوانده شود اجابت مي كند و اگر به سوي آخرت دعوت شود، سستي مي كند. 1
1- ارشاد القلوب، ص 40

 



حكايت خوبان

زبان علي (ع) درمعراج
به اسناد و مدارك مختلف در شرح ماجراي معراج روايت شده است: از پيامبراكرم (ص) سؤال كردند درشب معراج پروردگارت با توبه چه لحن و لغتي گفتگو كرد؟ حضرت فرمود: خاطبني بلغه علي بن ابي طالب (ع). به لغت علي (ع) و با لهجه او با من صحبت كرد. عرض كردم:پـروردگارا! تو با من گفتگو مي كني يا علي؟ فرمود:«اي احمد! من موجودي هستم كه همانند ساير موجودات نيستم و با مردمان قياس نشوم و مانند اشياء ديگر توصيف نگردم. تو را از نور خود و علي را از نور تو آفريدم.
از پنهاني ها و درون دلت و زواياي قلبت اطلاع حاصل كردم ديدم هيچ كس را بيشتر از علي ابن ابي طالب (ع) دوست نداري. با زبان او با تو گفتگو كردم تا قلب تو آرامش پيدا كند. (1)
1-بحارالانوار، ج 38، ص 312

 



تعدد زوجات پيامبر(ص)

پرسش:
فلسفه تعدد زوجات پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله) چه بوده است؟
پاسخ:
موضوع ازدواج و تعداد همسران پيامبر اسلام (ص) بسيار مورد سؤال قرارگرفته است، اما بايد گفت: اولا؛ پيش از آن كه حكم حرمت ازدواج بيش از چهار زن نازل شود(نساء آيه 3) همه زنان آن حضرت به عقد ايشان درآمده بودند.
(آيه حرمت عقد بيش از 4زن در مدينه و سال هشتم هجري نازل شد لكن آخرين عقد پيامبر درسال هفتم هجري و قبل از نزول آيه حرمت بيش از 4زن اتفاق افتاد است)
ثانيا؛ ازدواج هاي پيامبر(ص) براي اهداف والايي مثل نجات برخي از زنان (سوده و ام حبيبه دختر ابوسفيان) از افتادن در دامن قبايل كافر و مشرك، تحكيم روابط با قبايل بزرگ عرب و جلب حمايت آنان (ازدواج با عايشه و حفصه)، حفظ مقام و آبروي بعضي از زنان با شخصيت (زينب بنت جحش)، جبران زحمت ها و رفع نگراني و سرپرستي ازيتيمان آنان (ام سلمه)، باطل كردن حكم جاهلي درباره همسر پسر خوانده ( زينب بنت جحش)، آزادي اسيران جنگي و تحكيم مباني اسلام در قبايل غير مسلمان (جويريه و صفيه) و ... بوده است.
شاهد ما آن است كه همه همسران پيامبر اسلام (ص)، جز عايشه، زناني بيوه و سالخورده بودند.
از آنچه ذكرگرديد مي توان فهميد كه اگر خداوند به پيامبرش اجازه ازدواج با بيش از چهار زن را داده است، براي مصالح مهمي بوده است كه به آنها اشاره گرديد. علاوه اين قانون به كسي اين اجازه را داده است كه از آن سوء استفاده نخواهد كرد و شاهد ما رفتار و زندگي آن حضرت است كه علي رغم امكان ازدواج با دختران زيبا روي، به زنان سالخورده اكتفا فرمود. پس به دليل مقام والاي پيامبراسلام (ص) و مصالحي كه دركار بوده، بعضي از احكام و اختيارات به آن جناب اختصاص داده شده كه از جمله آن اجازه داشتن بيش از چهار همسر بوده است.
نكته پاياني آنكه پيامبراكرم تا سن 53 سالگي غير از حضرت خديجه همسر ديگري را برنگزيدند كه اين خود نشان آن است كه در ازدواج هاي بعدي پيامبر(ص) مصالحي مطرح بوده است.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
دوست خوب، گوهر درياي زندگي و دوست بد، مردابي است كه شخصيت انسان را بي صدا مي بلعد!
¤ ¤¤
در ميدان پست هاي دنيوي، هر كس بيشتر باد شود، بيشتر لگد خورده و پست مي شود.
¤¤¤
اگر «حادثه جويان» تن به خطر نمي دادند و دنيا در دست محافظه كاران باقي مي ماند، انسانها هنوز در «عصر حجر» زندگي مي كردند!
¤¤¤
مرگ زيبايي است كه «زشتي اعمال» ما آن را در چشمانمان ترسناك جلوه مي دهد.
¤¤¤
وقتي شيطان با انسان مماس شود، بعضي ها به طور وسوسه انگيزي سياهي دلشان را در لبه چشمانشان مي كشند!
¤¤¤
دنيا، عروسي است كه با وجود بيش از دويست ميليارد داماد تاكنون، هم اكنون باكره است!
¤¤¤
گاهي عطش قدرت، گرگ و ميش را همسايه ي ديوار به ديوار «بركه منفعت» مي كند.
¤¤¤
زبان، ترسيم كننده هندسه شخصيت انسان است.
¤¤¤
نان گرگهاي سگ نما در عرصه ريا، در خون گوسفندان بينوا خوردني تر است!
¤¤¤
كساني كه با حربه ي زيبارويي ستم مي كنند، در ميدان تقدير از زشت سيرتان، سيلي هاي جانانه مي خورند!

 



برترين ها از نگاه رسول گرامي اسلام(ص)
نسيمي از آموزه هاي اخلاقي نبوي

محمد مهدي رشادتي
آنچه در پي مي آيد، ده پيام برگزيده از سخنان و آموزه هاي گهربار نبي اكرم(ص) تحت عنوان «برترين ها» است كه عمدتاً پيرامون مباحث اخلاقي و اجتماعي بحث مي كند. با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
آموزه اول- عابدترين انسان
اعبدالناس من اقام الفرائض- شخصي كه بتواند وظايف ديني خود را انجام دهد، وي از جمله عابدترين مردم است (فرهنگ سخنان پيامبر اكرم، ص73) به تعبير امام سجاد(ع) بهترين مردم و به فرمايش امام صادق(ع) محبوب ترين انسانها، آنهايي هستند كه خود را ملزم به انجام دادن تكاليف الهي مي كنند. (ميزان الحكمه ج2 ص799)
امام اول(ع) تأكيد مي فرمايند كه هيچ عبادتي همپايه انجام دادن فرائض و واجبات ديني نيست. از جمله شرايط مهم ورود به بهشت، عمل به واجبات است. (غررالحكم ج2 ص530- 529) مرحوم شيخ رجبعلي خياط مي گفتند: تقوا، مراتبي دارد. مرتبه پايين آن انجام دادن واجبات و ترك نمودن محرمات است كه براي عده اي بسيار خوب و بجاست. (كيمياي سعادت ص160) مرحوم حاج اسماعيل دولابي مي گفتند: خلق در جهنم اند. با انجام دادن واجبات از جهنم بيرون مي آيند و باانجام دادن مستحبات به مدارج بهشت نائل مي شوند. واجبات مال عموم مردم است. (مصباح الهدي ص272- 271)
براي رسيدن به مرتبه عبوديت و بندگي از ديدگاه اسلام، لازم نيست انسان خود را به مشقت هاي زياد وادار كند و همانند برخي عابدان، با گوشه نشيني و عزلت و دوري از انجام هرگونه فعاليت و پذيرش مسئوليت هاي اجتماعي، سالهاي بسياري را مشغول عبادت مي شوند و غالبا روح و جسم خود را خسته نموده و چه بسا در برخورد با يك عامل گمراه كننده و يا وسوسه انگيز، حاصل تلاش خويش را به بهاي اندك مي فروشند.
به فرمايش رسول خدا(ص) همين مقدار كه يك مسلمان موفق شود دستورات واجب الهي (اوامر) را كه تعدادشان زياد هم نيست، انجام دهد، وي از جمله بندگان خدا، بلكه عابدترين آنها محسوب خواهد شد. البته كيفيت انجام تكاليف الهي، نقش بسيار مهمي در اثر بخشي عبادت ايفا مي كند.
آموزه دوم- زاهدترين انسان
ازهد الناس من اجتنب الحرام- شخصي كه مرتكب حرام الهي نشود از جمله زاهدترين انسانهاست. (فرهنگ سخنان ص73) و در بيان ديگري اين افراد را جزء كوشاترين و پارساترين مردم قلمداد مي فرمايند. (همان ص247)
آيه الله بهجت، مانند سلف صالح خود، براساس آموزه هاي قرآن و اهل بيت(ع)، مهم ترين توصيه اخلاقي و عملي را «اجتناب و دوري گزيدن از گناه» مي دانستند. وقتي از ايشان درخواست نصيحت نمودند، فرمودند: نصيحتي از اين، بالاتر نيست كه انسان، تصميم جدي بگيرد كه اگر خداوند به او صدسال عمر هم داد، عالما و عامدا حتي يك آن، معصيت نكند. اگر چنين حالي واقعا براي او پيدا شد، خداوند او را كمك مي كند و توفيق مي دهد. و نيز فرمودند: اگر يك روز بر ما بگذرد كه در آن، كاري را كه خداي متعال راضي نيست، انجام ندهيم، شكر دارد. براي سالك، در اولين مرحله، عزم راسخ و مستمر بر ترك معاصي در اعتقادات و عمليات در تمام عمر- اگر چه هزار سال باشد- و نماز اول وقت، براي رسيدن به مقامات عاليه، كافي و وافي است.
فقيه عارف، ملاحسينقلي همداني، در نامه اي به يكي از علماي تبريز مي نويسد:آنچه اين ضعيف از عقل و نقل استفاده نموده ام، اين است كه مهم ترين چيزها براي طالب قرب، جد و جهد و سعي تمام در ترك معصيت است. تا اين خدمت انجام ندهي، نه ذكرت، نه فكرت، به حال قلبت، فايده اي نخواهد بخشيد. از همين جا فهميدم كه: محبت الهي را خواستن، در حالي كه مرتكب معصيت هستي، جداً امري است فاسد. چون معصيت موجب نفرت است و نفرت با محبت، قابل جمع نيست. (زمزم عرفان ص77-67)
آموزه سوم- پرهيزكارترين انسان
اتقي الناس من قال الحق فيما له و عليه- با تقواترين مردم كسي است كه همواره حق و حقيقت را بگويد، چه به نفع او باشد و چه به زيان او. (فرهنگ سخنان ص37)
راستي كن كه راستان رستند در جهان راستان قوي دستند
(معراج السعاده ص 483)
امام اول(ع) فرمود: شبيه ترين مردم به پيامبران شخصي است كه به حق گوياتر و در عمل به آن بردبارتر باشد. و نيز نزديك ترين بندگان به خدا فردي است كه به حق گوياتر باشد گرچه به زيان او باشد و در عمل به حق از همه بهتر باشد اگرچه آن را خوش ندارد. (غرر/ج 1 ص 273)
علي(ع) خطاب به ابوذر غفاري وقتي كه به منطقه ربذه تبعيد مي شد، فرمود: آرامش خويش را تنها در حق جست وجو كن و غير از باطل چيزي تو را به وحشت و ترس نيندازد. همچنين تقوا، به راستگويي زنده و بالنده است. از صدق و راستي به عنوان، جامه دين، جامه يقين، بنيان مذهب و جامه حقيقت نام مي برند.
گر راست بگويي و تو در بند بماني به ز آنكه دروغت دهد از بند رهايي
(همان- ص 282- 635- 637)
از ديدگاه جامعه شناختي، حق گويي، دستاوردهاي ارزشمندي در پي دارد. از جمله: اعتماد و اطمينان مردم جلب مي شود. محبت و دوستي آنان به دست مي آيد. در شخص حق گو آنچنان عظمت و ابهت و وقاري بوجود مي آورد كه ديگران در مواجهه با وي دچار نوعي ترس مي شوند. (همان ص 642)
به راه راست تواني رسيد در مقصود تو راست باش كه هر دولتي كه هست تو راست
تو چوب راست ز آتش دريغ مي داري كجا به آتش دوزخ برند مردم راست
(نشان از بي نشانها ج 1 ص 440)
آموزه چهارم- پارساترين انسان
اورع الناس من ترك المراء و ان كان محقا- پارساترين مردم كسي است كه از مجادله كردن و بگومگوها دوري گزيند هر چند حق با او باشد. (فرهنگ سخنان ص 37 و 247) همه ما در امور زندگي فردي و اجتماعي، پيوسته با ديگران در ارتباط هستيم و با اطرافيان خود، پيرامون مسائل گوناگون به بحث و گفت وگو مي نشينم. اما غالبا خروجي اين گونه بحثها به اختلاف و كدورت و سرانجام به كينه ورزي و دشمني و گاه به دعوا و مشاجره و زد و خورد مي انجامد.
از پيامبر(ص) است كه هيچ بنده اي به طور كامل حقيقت ايمان را دارا نمي شود مگر آن كه دست از مجادله و لجاجت بردارد، گرچه بر حق باشد. (اخلاق شبر ص 227)
لذا شايسته است مطابق آموزه هاي ديني، از روش هاي ناپسند جدال، بگومگو، جر و بحث، لجاجت تحكم، پافشاري و اصرار، محكوم كردن، اعتراف گرفتن، توهين و دشنام، تحقير و سرزنش، مسخره كردن و شكلك درآوردن، پرحرفي، تكرار ادعاها و... جدا خودداري نماييم.
براي اين منظور بهتر است با اشخاص جاهل و نادان، مغرور، متكبر، ناسزاگو و بددهن، بدبين، بدسابقه، شكاك، ستيزه جو و... اصلا به گفت وگو نپردازيم.
آموزه پنجم- گرامي ترين انسان
لاتشكون الله الي الخلق تكن اكرم الناس- رسول خدا(ص) در پاسخ به مردي كه پرسيد: دوست دارم گرامي ترين مردم باشم، حضرت فرمودند: از خدا پيش مردم شكايت نكن، در آن صورت گرامي ترين آنان خواهي بود. (ميزان الحكمه ج 2 ص 876)
شكايت اگر به درگاه خدا و به بنده مؤمن او باشد، خوب و پسنديده است، خواه از ستم مردم باشد يا از ناملايمات روزگار، اما شكايت از خدا و از حوادثي كه به خدا مربوط است، اگر به مؤمن باشد نكوهشي ندارد و اگر به غيرمؤمن باشد، نكوهيده است.
(درس هايي از اخلاق ص 193)
در روايت آمده كه: هرگاه مسلمان در تنگنا قرار گرفت، از پروردگار خود شكايت نكند بلكه به درگاه پروردگار شكايت نمايد كه كليد كارها و تدبيرها در دست اوست. (بحار ج 27 ص 336-325) و نيز آمده است كه: هر كس به روزيي كه خدا براي او تقسيم كرده راضي نباشد و شكايت نزد ديگران ببرد و صبر ننمايد و اجر آن را از خدا نخواهد، هيچ عمل نيكي از او بالا نمي رود و خداوند بر او خشم مي گيرد مگر آن كه توبه كند. (همان)
از امام باقر(ع) پرسيدند معناي صبر جميل چيست؟ فرمود: صبري كه در آن شكايت خود را پيش مردم مطرح نكنيم.
يك روز ابراهيم خليل(ع)، يعقوب(ع) را براي حاجتي نزد يك عابد و راهبي فرستاد. راهب وقتي او را ديد خيال كرد خود ابراهيم(ع) است، پريد و او را در آغوش گرفت سپس گفت: مرحبا به خليل الرحمان، يعقوب گفت: من يعقوب هستم نه ابراهيم. راهب گفت: پس چرا اين قدر تو را پير مي بينم، چه چيز تو را اين طور پير كرده؟ گفت: غم و اندوه و مرض. هنوز يعقوب به دم در منزل راهب نرسيده بود كه خدا به او وحي كرد كه اي يعقوب، شكايت مرا نزد بندگان من بردي؟ يعقوب همانجا روي چهارچوبه در به سجده افتاد، در حالي كه مي گفت: پروردگارا ديگر اين را تكرار نمي كنم. خدا هم وحي فرستاد كه اين بار تو را آمرزيدم، از آن به بعد هرچه ناملايمات دنيا به وي روي مي آورد به احدي شكايت نمي برد جز اينكه يك روز گفت: من از غم و اندوه خود به درگاه خدا شكايت مي كنم. (تفسيرالميزان ج11 ص 329)
مرحوم دولابي مي گفت: شكايت خدا را به خدا كردن ايمان محض است. شكايت مخلوق را به خدا كردن شرك است. شكايت مخلوق را به مخلوق كردن كفر محض است. (مصباح الهدي ص 03)
آموزه ششم- سعادتمندترين انسان
آسعد الناس من خالط الكرام من غيره- رفاقت و همكاري با كريمان و افراد بزرگوار و دوري جستن از اشخاص پست، آدمي را از جمله سعادتمندترين آدمها قرار مي دهد. (فرهنگ سخنان... ص 37)
رسول خدا(ص) در جاي ديگر فرمودند: انسان در دينداري از دوست خود تأثيرپذيري دارد، پس آدمي بايد انديشه كند كه چه كسي را براي دوستي انتخاب مي كند.(همان ص 456)و نيز فرمودند: بهترين فرد از ميان شما كسي است كه هر گاه او را مي بينيد، ديدار او شما را به ياد خداي بزرگ مي اندازد. (همان ص 725)
همنشين اهل معني باش تا هم عطايابي وهم، باشي فنا
(مثنوي- دفتر اول- 711)
امام علي(ع) تاكيد مي كنند: بپرهيز از اينكه دشمنان خدا را دوست بداري يا دوستي خود را براي كساني جز اولياء خدا خالص گرداني، كه قطعاً هر كس مردمي را دوست بدارد با آنها نيز در قيامت محشور خواهد شد. (غررالحكم ج 1 ص 217)
و نيز فرمودند: با كفار دوستي نكنيد و با نادان مصاحبت و همراهي ننماييد، (همان ص 222) بيشترين صلاح و درستي، در همنشيني با خردمندان و صاحبدلان است.(ميزان الحكمه ج 2 ص 571)
آموزه هفتم- ثروتمندترين انسان
ارض بما قسم الله تكن اغني الناس- به داده هاي خدا راضي باش تا بي نيازترين و ثروتمندترين انسان باشي. (فرهنگ سخنان... ص 246 و 819)
انسان قانع نه تنها دست نياز به سوي نامردان دراز نمي كند و به نعمت هاي هر چند محدود خدا راضي است، بلكه مهم تر از آن داراي روح متعالي «استغناء طبع» است كه اميدي جز از خدا ندارد. او كه از دنياي مادي برخوردار نيست و به اين اعتبار اصطلاحاً فقير ناميده مي شود، بنابه فرمايش رسول خدا(ص) چون از خداي خويش راضي است، در واقع از همه انسانها برتر و با فضيلت تر است- لاافضل من الفقير اذا كان راضياً- (همان ص 778)
چون قضاي حق رضاي بنده شد حكم او را بنده خواهند شد
بهر يزدان مي زيد، ني بهر گنج بهر يزدان مي مرد، نه از خوف و رنج
هست ايمانش براي خواست او ني براي جنت و اشجار و جو
(مثنوي- دفتر سوم- 1911-1910- 1906)
آموزه هشتم- سخاوتمندترين انسان
من ادي ما افترض الله عليه فهو اسخي الناس- سخاوتمندترين انسان شخصي است كه آن چه را خداوند ازنظر مالي بر او واجب فرموده، پرداخت كند. (فرهنگ سخنان... ص545) اهميت سخاوت به قدري زياد است كه پيامبرخدا(ص) از آن به عنوان «درختي در بهشت» ياد مي فرمايد. (همان544) ويژگي سخاوت به نوبه خود از انسان دوستي، ايثار و از خود گذشتگي حكايت دارد. سخاوت، انفاق مالي را به همراه دارد و در اين رابطه پرداخت حقوق الهي از جمله «خمس و زكات» كه از واجبات الهي محسوب مي شود، از اهميت زيادي برخوردار است. هرچند بخشش به نيازمندان، كمك رساني به فقيران و دست گيري اقتصادي از ساير محرومان، از جمله ارزش هاي والاي انساني و ديني قلمداد مي شود، اما پرداخت به موقع سهم الهي كه برعهده مؤمنان است، از آنچنان اهميتي برخوردار است كه رسول خدا(ص) پرداخت كننده آن را در رديف سخاوتمندترين اشخاص به شمار مي آورند. امام صادق(ع) فرمودند: بهترين شما، سخاوتمندترين شماست و بدترين مردم، انسانهاي بخيل هستند. (ميزان الحكمه ج1 ص584)
از سيدالشهداء نيز نقل است كه فرمودند: هر كه بخشنده باشد آقايي خواهد كرد. (همان022)
صاحبدلان كه رسم سخاوت نهاده اند بي انتظار هرچه بگفتند داده اند
زنهار، انتظار مفرماي اي عزيز چون انتظار و مرگ قرين و برادرند
(نشاني از بي نشان ها ص144)
آموزه نهم- بهترين انسان
ان خياركم اولو النهي- خردمندان و عاقلان، بهترين افراد از بين شما مردم هستند. پرسيدند: اي رسول خدا، عاقلان چه كساني اند و چه ويژگي هايي دارند؟ فرمود: عاقلان خصوصيات و امتيازات زير را دارا هستند.
1) خوش اخلاق هستند.
2) بردبار و باوقار هستند.
3) صله رحم انجام داده و با خويشان قطع ارتباط نمي كنند.
4) به پدر و مادر خويش نيكي و خوش رفتاري مي كنند.
5) نسبت به فقيران، همسايگان و يتيمان، احساس مسئوليت مي نمايند.
6) به مردم اطعام مي كنند. (به اصطلاح سفره شان هميشه پهن است)
7) با صداي بلند به ديگران سلام مي كنند.
8) در نيمه هاي شب و درحالي كه ديگران در خواب هستند، به نماز شب مشغول مي شوند. (فرهنگ سخنان... ص76-57)
آموزه دهم- زيرك ترين انسان
اكيسكم- اكثركم للموت ذكرا- رسول خدا(ص) فرمود: آيا مي دانيد زيرك ترين فرد كيست؟ اصحاب گفتند: نه نمي دانيم. حضرت فرمودند: زيرك ترين و با هوش ترين انسان كسي است كه بيشتر از همگان به ياد مرگ و آماده سازي براي آن باشد.
اصحاب گفتند: اين گونه اشخاص چه نشانه هايي دارند؟ حضرت فرمودند: كسي كه آماده باش براي مرگ است، خصوصيات زير را دارد:
1- همواره از مظاهر دنيايي كناره مي گيرد.
2- همواره در انتظار رفتن به خانه آخرت است.
3- همواره براي ساكنان قبرها (مردگان)، زاد و توشه مي فرستد.(خيرات مي كند)
4- همواره آماده حضور در صحراي محشراست.
پيوسته به ياد مرگ باشيد، زيرا ياد مرگ گناهان را پاك و توفيق بي توجهي به دنيا را عنايت مي كند و شيريني لذت ها را از بين مي برد و ميان شما و خواسته هاي نفساني و شهوات، فاصله مي اندازد. درجاي ديگر رسول خدا(ص) از ياد كردن مرگ با عنوان «بالاترين نوع پارسايي و برترين نوع عبادت» ياد فرمودند:
(فرهنگ سخنان... ص 298- 198- 098)

منابع
1- غررالحكم و دررالكلم- آمدي- سيدهاشم رسولي محلاتي -2 جلدي- دفتر نشر فرهنگ اسلامي
2- تفسيرالميزان- علامه طباطبائي- دفتر انتشارات اسلامي
3- منتخب ميزان الحكمه - محمدي ري شهري- سازمان چاپ و نشر دارالحديث
4- معراج السعاده - ملااحمد نراقي- دفتر نشر مصطفي
5- مثنوي طاقديس- ملااحمد نراقي- تحقيق علي افراسيابي- نشر نهاوندي
6- نهج الحياه ، فرهنگ سخنان پيامبر اكرم(ص)- محمد دشتي- نشر مؤسسه اميرالمومنين
7- درس هايي از اخلاق- آيه الله علي مشكيني- ترجمه حسين استادولي- نشرالهدي
8- اخلاق- شبر- ترجمه محمدرضا جباران- نشر هجرت
9- بحارالانوار- علامه مجلسي
01- مصباح الهدي- مهدي طيب- نشر سفينه
11- نشان از بي نشانها- علي مقدادي اصفهاني- نشر جمهوري
21- مثنوي معنوي- مولوي- نشر مولي
31- زمزم عرفان- محمدي ري شهري- نشر الحديث
41-كيمياي سعادت- محمدي ري شهري- نشرالحديث

 



ريشه هاي پيدايي فتنه
راه نجات از فتنه

صدر الهي دامغاني
در قسمت قبلي مقاله «ريشه هاي پيدايي فتنه» مباحث: فتنه در لغت و قرآن، ريشه هاي فتنه، هواپرستي و بدعت و تعصب مورد بررسي قرار گرفت.
اينك آخرين بخش اين مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:
تعصب
اكثر جنگها و خونريزيها عاملش تعصب جاهلانه مي باشد تعصب آنقدر كارآيي دارد كه عواطف و انسانيت و فرهنگ را كنار مي زند.
نقل شده: شخص عربي در طواف خانه خدا به پدرش دعا مي كرد ولي به مادر دعا نمي كرد. كسي باو گفت: آيا مادر را فراموش كردي؟ گفت خير. پرسيد چرا دعا نمي كني جواب داد مادرم از طائفه تميم است و آن طايفه منفوري است.
اما دفاع و تعصب از حق و ارزشها، چه در زمينه عقائد، چه در زمينه اخلاق و رفتارهاي اجتماعي اصلا مذموم نيست ديدگاه دو تن از بزرگان دين را توجه كنيد:
كلام شيخ عباس قمي و امام خميني (ره)
شيخ عباس قمي در اين باره مي گويد: تعصب ناپسندي كه در روايات آمده آن است كه شخص، قوم و عشيره يا دوستان خود را در ستم و باطل ياري و حمايت كند يا بر مذهب و آيين باطلي اصرار ورزد، تنها بدين دليل كه آئين او، يا آئين آباء و اجداد او و خاندان اوست و در اين امر جوياي حق نيست. بلكه چيزي راياري مي كند كه نمي داند حق است يا باطل، و هدف آن است كه بر دشمنان غلبه يابد يا نشان دهد كه در علوم، مهارت و تخصص دارد، يا قبلا مذهبي را برگزيده و بعدها بر وي آشكار گشته كه آن مذهب مخدوش است. با اين حال، از آن عدول نمي كند تا (پيش ديگران) به جهل يا گمراهي منسوب نشود، همه اين ها عصبيت باطل و مهلك است و «حميت» نيز معنايي نزديك به آن دارد، اما تعصب در دين حق و استواري در آن و جانبداري از آن و نيز از مسائل يقيني و... حميت ناستوده محسوب نمي شود، بلكه گاهي واجب است. 13
امام خميني ره نيز در بيان فرق بين تعصب باطل و تعصب حق مي نويسد: «عصبيت يكي از اخلاق باطني نفساني است كه آثار آن مدافعه كردن و حمايت نمودن از خويشاوندان و مطلق متعلقان است. چه تعلقي ديني و مسلكي باشد، يا تعلق وطني و آب و خاكي ياغير آن، مثل تعلق شغلي و استاد و شاگرد و جزء اينها. و اين از اخلاق فاسد و ملكات رذيله اي است كه منشا بسياري از مفاسد اخلاقي و اعمالي مي گردد و خود آن في نفسه مذموم است گرچه براي حق باشد، يا در امر ديني باشد و منظور اظهار حق نباشد، بلكه منظور غلبه خود يا هم مسلكان خود يا بستگان خود باشد. اما اظهار حق و تزويج حقيقت و اثبات مطالب حق و حمايت براي آن يا عصبيت نيست، يا عصبيت مذمومه نيست. ميزان در امتيازاو تفاوت اين دو، اغراض و مقاصد و قدم نفس و شيطان وحق و رحمان است و به عبارت ديگر. انسان در عصبيت هايي كه مي كشد و حمايت هايي كه مي كند از بستگان و متعلقان خود، يا نظرش محض اظهار حق و اماته باطل است. اين عصبيت ممدوحه و حمايت از جانب حق و حقيقت است و از بهترين صفات كمال انساني و خلق انبياء و اولياست و علامت آن، آن است كه حق با هر طرف هست از آن حمايت كند، گرچه از متعلقان او نباشد، بلكه از دشمنان او باشد چنين شخصي از حمايت كنندگان حقيقت و در زمره طرفداران فضيلت و حاميان مدينه فاضله به شمار آيد و عضو صالح جامعه و مصلح مفاسد جمعيت است و اگر نفسيت و قوميت او را تحريك كرد كه اگر باطلي هم از خويشاوندان و منسوبان خود ببيند، با آنها همراهي كند و از آنها حمايت كند. چنين شخصي داراي ملكه خبيثه عصبيت جاهليت است و از اعضاي فاسده جامعه، و مفسد به اخلاط صالحه است و در زمره اعراب جاهليت به شمار رود. 14
3-جاه طلبي
يكي از صفات مهلك كه معمولا گريبانگير فتنه گران مي شود جاه طلبي آنان است، شايد سمي مهلك از اين صفت براي انسانها سراغ نداشته باشيم زيرا آتش جاه طلبي، هر فتنه گر را از درون مي سوزاند اگر به آن دسترسي پيدا نكند و چنانچه دسترسي پيدا كرد جامعه را به تباهي مي كشاند.
سيره و روش پيغمبر(ص) چنين بود اگر فردي رياست طلب بود او را به كار مهم نمي گمارد و به صراحت مي فرمود: (انا لانستعمل علي عملنا من اراده) 15
كسي كه شيفته مقام و منصب است ما او را به كار نمي گيريم.
در روايت ديگر فرمود: «انا والله لا نولي علي هذا العمل احدا ساله و لا احدا حرص عليه»
به خدا قسم كسي كه پيشنهاد مقام و منصبي دهد يا براي آن حريص باشد به كار نمي گيريم.
جاه طلبان موقعي كه به منصبي مي رسند انحصارطلب مي شوند افراد لايق و مدير و مدبر را به كار نمي گيرند مگر در جهت منافع آنان كار كنند موقعيت و منصب خود را با هر وسيله اي كه شده مي خواهند حفظ كنند. رياست طلبي و انحصارخواهي هر دو اگر توام با هم شود (معمولا چنين است) فتنه انگيز است.
قال(ص): «ما ذئبان ضاريان ارسلا في زريبه غنم باكثر فسادا من حب الجاه و المال»61
اگر دوگرگ درنده را در بين گله اي رها كني فساد آن كمتر از حب جاه و مال است.
پيغمبر(ص) در حديث ديگر فرمود: «حب الجاه و المال ينبتان النفاق في القلب كما ينبت الماء البقل»71
حب جاه و مال، نفاق را در قلب مي روياند همان گونه كه آب، باعث روييدن گياه مي شود.
در تاريخ آمده است كه وقتي مامون پسر هارون الرشيد برادر خود را كشت و مورد اعتراض قرار گرفت جواب داد الملك عقيم دنيا و دنياخواهي عقيم و نازاست كسي را نمي شناسد.
و نيز درتاريخ آمده است كه اين جمله از عمر، خليفه مسلمين است موقعي دربحث خلافت مورد اعتراض قرارگرفت كه تو با علي(ع) بيعت كردي و حالا چرا چنين باشد جواب داد الملك عقيم.
همين جاه طلبي باعث شد مسير خلافت، انحراف پيدا كند و جامعه انساني و اسلامي درطول تاريخ متحمل ضرر و مشكلات فراواني شوند. حضرت در نهج البلاغه درعهد نامه مالك اشتر به او گوشزد مي كند«ثم اعلم يا مالك اني قد و جهتك الي بلاد قد جرت عليها دول قبلك من عدل وجود وان للناس ينظرون من امورك في مثل ما كنت تنظر فيه من امور امر الولاه قبلك» (81)
اي مالك من تو را به سوي شهرهايي فرستادم كه پيش از تو دولتهاي عادل و يا ستمگري در آن حكم راندند مردم دركارهاي تو چنان مي نگرند كه تو درباره دولتهاي قبل مي نگري، درباره تو مي گويند آنچه را كه تو درباره ديگران مي گويي.
4-انتقام گيري
انتقام گيري گاهي باعث فتنه مي شود و فرق نمي كند انتقامجويي در مسائل كوچك و ناچيز و يا درمسائل بزرگ و كلان اثر منفي خود را خواهد گذاشت از شكستن شيشه همسايه توسط بچه تا احساس شكست دريك انتخابات بزرگ، هر دو منشأ فتنه ممكن است باشد.
حضرت علي (ع) در نهج البلاغه مي فرمايد:«يقول متي اشقي غيظي اذا غضبت؟ أحين أعجز عن الانتقام فيقال لي لو صبرت؟ ام عين اقدر عليه؟ فيقال لي: لو عفوت» (91)
فرمود: خشم گيرم كي آن را فرونشانم؟ كه در آن زمان كه قدرت انتقام ندارم كه بمن بگوييد اگر صبر كني بهتر است يا آنكه قدرت انتقام دارم كه بمن بگوييد اگر عفو كني خوب است.
انتقام گيري اگر بناحق باشد حاكي از ضعف روحيه انتقام گير است انتقام گيرنده با آبروي خود بازي مي كند.
عن علي(ع) قال: « لاتفضحوا انفسكم لتشفوا غيظكم و ان جهل عليكم جاهل فليسعه حلمكم.» (02)
براي آنكه غيظ و غضب خويشتن را شفا بخشيد خود را رسوا مكنيد و اگر شخصي ناداني جهالت نمود و نسبت به شما رفتار جاهلانه كرد بكوشيد كه حلمتان فراگير جهل او باشد و عكس العمل نشان ندهيد.
عن علي(ع) قال:«دع الانتقام فانه من اسوء افعال المقتدر» (21)
انتقام را واگذار كه انتقام گيري خود از بدترين كارهاي شخص مقتدر است.
عن ابي عبدالله (ع) قال: ما اصبح الانتقام باهل الاقدار (22)
چقدر زشت و زننده است كه صاحبان قدرت انتقام جو باشند.
روز فتح مكه روز پايان بت پرستي وشرك اعلان شد. مسلمانان پيروزي را ديدند بسيار شاد و سرافراز بودند سعد ابن عباده علمي در دست داشت موقعي ابوسفيان را ديد و به او تند شد و گفت يا ابوسفيان «اليوم يوم الملحمه اليوم اذل الله قريشا» ابوسفيان ناراحت و آشفته شد. موقعي پيغمبر (ص) با سربازان از همان مسير عبور مي كرد ابوسفيان پرسيد: يا رسول الله فرمان قتل ما را صادر كرده اي و سپس سخنان سعد ابن عباده را بعرض حضرت رساند. حضرت درجوابش فرمود:يا اباسفيان «كذب سعد اليوم يوم المرحمه اليوم اعزالله فيه قريشا» (32)
سعد به ابوسفيان گفت روز جنگ و خونريزي است و روز ذلت قريش است ولي پيغمبر (ص) فرمود: روز تفضل و مرحمت است دراين روز قريش را عزيز و گرامي خواهد ساخت. در قلب پيغمبر(ص) اصلاً شكنجه هاي قريش درجنگ احد خطور نكرد و انتقام نگرفت.
درتاريخ آمده قريشيان خيلي مضطرب بودند موقعي كه به آنان فرمود:«اذهبوا فانتم الطلقاء» برويد همه آزاديد «فخر جوا فكانما نشروا من القبور فدخلوا في الاسلام» همه از مسجد خارج شدند همانند مردگان كه از قبر در آمدند و راه منزل خود را در پيش بگيرند. پس از اين عفو عمومي همه آنان به اسلام ايمان آوردند.
5-حسادت
ريشه خيلي از فتنه ها حسادت مي باشد حسادت هم به جامعه ضرر مي رساند و هم زمينه تهاجم به محسود را فراهم مي سازد. چه بسيار بزرگاني و خواص در دامن اين خصلت نكوهيده افتادند و به انحطاط و سقوط كشيده شدند.
حسود هميشه انحصارگر و امتيازطلب و بدانديش و بدخواه ديگران است رشك و حسد ريشه اش حب دنياست. حسد ورزيدن ممكن است در امور ديني، معنوي، فرهنگي، مقام و منصب و... جلوه گر شود انسان حسود اصلاح ديگران را نمي تواند تحمل كند چرا حرف فلان آقا در اصلاح ديگران تأثير دارد و حرف من بي تأثير است اين بدترين نوع حسادت است.
6- جهل
جهل، دردي بزرگ است دردي كه همه امور را به تباهي مي كشاند و مايه فتنه و فساد مي شود جهل درختي است كه در زمين بي بصيرتي مي رويد جهل آفتي است كه جامعه را به عقب گرد مي كشاند و چرخش آن به سوي كفر و الحاد است.
فرد جاهل و نادان تعادل ندارد يا در حال افراط و يا در حال تفريط است.
در روايات ائمه(ع) راجع به جهل و ناداني رواياتي ديده مي شود كه آثار شوم آن را ائمه(ع) به جامعه اسلامي تذكر داده اند.
قال علي(ع): «لا تري الجاهل الا مفرطا او مفرطا»42 نادان را يا تندرو مي بيني يا كندرو.
قال علي(ع): «الجهل داء و عياء» ناآگاهي دردي است بزرگ.
قال علي(ع): «الجهل فساد كل امر» جهل همه امور را تباه مي كند.
قال علي(ع): «الجهل يفسدالمعاد» جهل آخرت را از بين مي برد.52
اگر انسان جايگاه خودش را نشناسد جاهل است حضرت علي مي فرمايد: «العالم من عرف قدره و كفي بالمرء جهلا الا يعرف قدره»62
جهل و ناداني داراي مراتب است و هر چه دامنه آن، گسترده تر باشد شعاع تخريب آن بيشتر است.
افراد نيز در رابطه با آگاهيها متفاوت مي باشند ممكن است شخصي در موضوع خاص استاد حاذق باشد ولي در موضوعات ديگر هيچ اطلاعي نداشته باشد از اين روست خيلي از شخصيت هاي مهم و خواص در ورطه سقوط كلمه باطل مخلوط مي كنند، حق بر اولياء حق مشتبه مي شود. اينجاست كه روشنگري، شاخص معين كردن، مايز معين كردن، معنا پيدا مي كند.72
راه نجات از فتنه
سؤالي كه براي بشر در طول تاريخ، وجود داشته و در اين عصر هم ذهن همه انديشمندان، سياستمداران، نخبگان، رهبران، قانون گذاران را درگير نموده چه بايد كرد كه خواص از لغزشها نجات يابند تا در نتيجه سلامت حكومت و جامعه تضمين شود.
براساس ديدگاههاي مختلف، نظام مديريت مختلف بوجود آمده است.
خواص دو گروه اند:
1- خواص صالح كه جامعه را بسوي كمال و رشد سوق مي دهد آنان اسوه حسنه اند كه تأثير به سزايي در تربيت جامعه انساني دارند.
2- خواص ناصالح كه باعث خسران و گمراهي جامعه اند هر چند ممكن است افراد ظاهر الصلاح، تحت پوشش دين و خيرانديشي و مصلحت خواهي دست به كاري مي زنند كه نتيجه همان عمل خواص ناصالح را داشته باشد از اين روست اين افراد را به تندرو، كج فهم، شرائط زمان و مكان را درك نكردن متهم مي كنند.
كاركرد خواص در هر مقطع تاريخي قابل تحليل است جريانات صدر اسلام و حادثه كربلا و پيدايش نهضت هاي بعدي همه و همه قابل دقت و بررسي است و انسان مي تواند از حوادث و علل پيدايش آن و از نوع مبارزه با علل درس بگيرد و مشعلي براي آيندگان باشد.
براي نجات خواص از فتنه ها راههاي مختلفي انديشمندان ارائه داده اند ولي آنچه از متون ديني به دست مي آيد عوامل زير نقش اساسي در حفظ خواص و نخبگان از لغزشها دارد.
الف- خودسازي: معمولا علت نظر كساني كه مديران را ناكار آمد مي دانند براساس دو چيز 1- سوءمديريت كه ناشي از عدم تخصص آنان است 2- سوء استفاده در اثر حرص و خودخواهي كه نتيجه آن ظلم است. در رابطه با خودسازي اگر سه چيز را توجه داشته باشد معامله با نفس- معامله باخالق، معامله با خلق، زمينه خودسازي به وجود خواهد آمد.
حضرت علي(ع) مي فرمايد: «من نصب نفسه للناس اماما فعليه ان يبدء بتعليم نفسه قبل تعليم غيره.»82
پيغمبر(ص) مي فرمايد: من ولي من امر المسلمين شيء فاحتجب من ضعفه المسلمين احتجب الله عنه يوم القيامه.92
هر كسي امري از امور مسلمين بپذيرد اما خود را از ضعيفان جامعه پنهان كند خداوند ارتباطش را با او قطع مي نمايد.
در حديث ديگر آمده: درهاي آسمان به روي او بسته مي شود.
قال علي(ع): لايرحم الله من لايرحم الناس.03
خداوند رحم نمي كند به كسي كه به مردم رحم نمي كند.
ب- مشاورين لايق داشتن: برخي تصور مي كنند اگر امور با مشورت انجام گيرد از سرعت انجام عمل كاسته مي شود حال آنكه ضررهاي ناشي از استبداد رأي و تصميم گيري عجولانه قابل جبران نيست انسان در هر شرايطي بايد از ديگران كمك بگيرد نكته اي كه مهم است افراد لايق بايد مورد مشاوره باشند.
حضرت علي(ع) «لاظهير كالمشاوره»13 هيچ پشتيباني مثل مشورت نيست.
حضرت در جاي ديگر مي فرمايد: «حق علي العاقل ان يستديم الاسترشاد و يترك الاستبداد»23
عاقل هميشه بايد مشورت گيرد و استبداد را ترك نمايد.
تكيه بر انديشه خود با استبداد رأي كشيده مي شود حضرت علي(ع) فرمود: (من استبد برايه هلك) آن كس كه استبداد رأي دارد عاقبت هلاك مي شود.
ج- برنامه ريزي: برنامه ريزي را چنين تعريف كرده اند: انتخاب روش مناسب براي بهتر رسيدن به هدف. كار هرچه مهم تر باشد بايد برنامه ريزي آن دقيق تر انجام گيرد.
بسياري از مديران بي برنامه، حقوق جامعه را تضييع مي كنند و خودشان نيز گرفتار مي شوند.
حضرت علي(ع) مي فرمايد من قعد عن حيله اقامته الشدائد33 آن كس كه چاره انديشي نكند با شدائد و گرفتاريها درگير خواهد شد.
د- تصميم گيري سنجيده: براي خواص و مديران حوادثي رخ مي دهد كه اگر درست و سنجيده تصميم نگيريد ضربات مهلكي به جامعه و هم بخودشان خواهند زد و در تصميم گيري سه عنصر اصلي را بايد توجه داشت. تدبر، تفكر، تعقل.
تصميم گيري اگر بر پايه اطلاعات صحيح و عاقبت انديشي و در نهايت با عزم و قاطعيت صورت پذيرد خسارات احتمالي آن كم است قال علي(ع) «اذا هممت بامر فاجتنب ذميم العواقب فيه»43
هرگاه تصميم به انجام كاري گرفتي از عواقب بد آن بپرهيز.
هـ -نظارت: يكي از راههاي جلوگيري از لغزش خواص داشتن دستگاه نظارتي است دستگاه نظارتي همان عيون مخفي است كه ميان خير و شر مرزبندي مي كند بزرگان زيادي با وجود اخلاص و تدين و مديريتي كه دارند دچار مشكلاتي مي شوند عامل اساسي نداشتن نظارت كامل بر زير مجموعه خويش است قال(ص): من ولي ذا قريه محاباه و هو يجد خيراً منه لم يجد رائحه الجنه فعليه لعنه الله لا يقبل منه صرفا و لاعدلا 53
كسي كه مسئوليتي بپذيرد و از او لايق تر باشند بوي بهشت بمشامش نمي رسد و از او هيچ عملي مقبول نيست.
31- آسيب شناسي خواص ، ص 84.
41- اربعين حديث امام خميني(ره) ص621.
51- كنزالعمال، ج6، ص74.
61- اخلاق شبر، ص981.
71- اخلاق سيدعبدالله شبر، ص681.
81- نهج البلاغه ، نامه25.
91- نهج البلاغه، حكمت491.
02- غرر الحكم، ص508.
12- اخلاق فلسفي، ج2، ص023.
22- تحف العقول، ص953.
32- اخلاق فلسفي، ج2، ص043.
42- نهج البلاغه ح07.
52- غررالحكم حرف ج.
62- نهج البلاغه: خ301.
72- در ديدار طلاب و روحانيون، 22/9/88.
82- نهج البلاغه، كلمات قصار37.
92- جامع الاحاديث، ج7، ص404.
03- رساله سعديه، ص341.
13- حكمت، 45، نهج البلاغه.
23- غررالحكم.
33- غررالحكم.
43- غررالحكم.
53- كنزالعمال، ج1، ص83.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14