(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 21 تیر 1390- شماره 19972

گزارش اختصاصي كيهان از روند تحقق دانشگاه اسلامي
32 سال انتظار!
چرا مي گوييم بيداري اسلامي؟ (ضربان)
عبور از خط



گزارش اختصاصي كيهان از روند تحقق دانشگاه اسلامي
32 سال انتظار!

هوشيار سرمد
«معني اسلامي شدن دانشگاه اين است كه استقلال پيدا كند و خودش را از غرب جدا كند و خودش را از وابستگي به شرق جدا كند و يك مملكت مستقل، يك دانشگاه مستقل، يك فرهنگ مستقل داشته باشيم. عزيزان من! ما از حصر اقتصادي نمي ترسيم، ما از دخالت نظامي نمي ترسيم، آن چيزي كه ما را مي ترساند وابستگي فرهنگي است، ما از دانشگاه استعماري مي ترسيم، ما از دانشگاهي مي ترسيم كه جوان هاي ما را آن طور تربيت كنند كه خدمت غرب بكنند»1 يكي از مهم ترين عوامل اسلامي شدن دانشگاه ها تدوين صحيح علوم انساني براساس علوم اسلامي، هماهنگ با آخرين پيشرفت هاي
علوم انساني در مغرب زمين مي باشد. اما در اينجا بايد نكاتي را در تحقق اين امر بنيادين و سرنوشت ساز درعرصه دانشگاه ها و مراكز آموزشي مورد توجه جدي قرارداد و آن اينكه در اسلام بعداز تاريخ صدر آن با عدم فعليت تاريخي و سياسي نظام ولايت در زمان حيات ائمه خصوصا بعداز شهادت
امام حسن(ع) تا ظهور انقلاب اسلامي ايران، جنبه سياسي و اجتماعي اسلام كه در عرصه حكومت در انحصار خلفاي بني اميه و بني عباس و بعدا سلاطين مستبد قرار گرفت، از جنبه فكري، اعتقادي و معنوي آن جدا گشت و در نتيجه با وجود رشد علوم الهي و حتي طبيعي و رياضي در تاريخ و تمدن اسلامي، علوم انساني از جامعه شناسي تا علم سياست و اقتصاد به علت عدم وجود آزادي هاي سياسي به انحطاط كامل گراييد. بعداز نهضت مشروطه و روي كارآمدن حكومت وابسته پهلوي نيز با وجود طرفداري اين رژيم در غربي كردن جامعه اسلامي مجددا به علت فقدان استقلال و آزادي هاي ملي و سياسي، علوم اجتماعي و انساني علي رغم تاثيرپذيري سطحي و صوري از تفكر و تمدن غرب، مجال رشد و نضج كافي نيافت. ظهور انقلاب اسلامي و تشكيل نظام مقدس مبتني بر ولايت و رهبري حضرت امام خميني(ره)، مجالي شد تا مسائل معنوي و علوم ديني با جنبه هاي سياسي، اجتماعي و مادي پيوندي مستحكم يابد كه بعدا مي بايست در انقلابي فرهنگي با تبيين و تفسير علمي اين پيوند مقدس به صورتي علمي و دانشگاهي در عرصه تدوين علوم انساني براساس مباني اصيل اسلامي كه بعداز شهادت امام حسن مجتبي(ع) تا ظهور انقلاب اسلامي ايران به علت ظهور و حاكميت حكومت هاي غيرديني و مستبد مسكوت مانده بود، صورت مي پذيرفت. اما متاسفانه عدم تحقق اين امر اساسي بعداز وقوع انقلاب اسلامي به تدريج موجب ازدياد فقر فرهنگي در زمينه علوم انساني و تجربي جديد و در نتيجه باعث تشديد وابستگي فكري برخي از اساتيد دانشگاهي ايران به غرب گرديد و اين امر نيز تاكنون موجب ظهور برخي بحران هاي فكري، سياسي و دانشگاهي دراين سرزمين گرديده است و امروز بعداز تحقق نظام ولايت در اين كشور با تهاجم و شبيخون فرهنگي غرب، دانشگاه هاي ايران عرصه تاخت و تاز انديشه هاي ضداسلامي و ضدولايي گشته است تا به حدي كه برخي از مراكز پژوهشي علمي و فكري كشور نيز متأسفانه
تحت تاثير اين امواج سهمگين غيراسلامي قرار گرفته اند. تا به آنجا كه مقام معظم رهبري درباره اين امر خطير و حساس با صراحت هشدار داده و مكررا فرموده اند: «آينده نظام وابسته به اسلامي كردن دانشگاه ها مي باشد»؛ چرا كه همه مسئولين نظام بدون استثنا در آينده همانند گذشته با تحصيل رسمي در دانشگاه ها و يا در خارج از آن تحت تأثير وضعيت فكري و ا جتماعي آن مي باشند. در ماه هاي اخير بحث اسلامي شدن دانشگاه ها درقالب طرح تحول علوم انساني، طرح تفكيك جنسيتي دانشگاه ها و... در جامعه توسط اقشار مختلف از علما و مراجع تا دانشجويان مطرح شده است. گزارش كيهان را درباره اين موضوع مي خوانيم.
دكتر نعمت الله باوند، استاد دانشگاه درباره اسلامي شدن دانشگاه ها، مي گويد: بزرگ ترين پيام فرهنگي حضرت امام خميني(ره) در ارتباط با نحوه تدوين علوم انساني دانشگاه ها براساس حقايق و تعاليم معنوي اسلامي در اين فرموده موجز اما بسيار عميق ايشان خلاصه مي شود كه: «تمام علوم چه علوم طبيعي باشد و چه علوم غيرطبيعي باشد، آنكه اسلام مي خواهد، آن مقصدي كه اسلام دارد اين است كه تمام اينها مهار بشود به علوم الهي و به توحيد بازگردد.»2 انديشمندان و اساتيد متفكر و متعهد دانشگاهي و حوزوي مي بايست به نوعي وحدت فكري و به نوعي همفكري علمي به تدوين علوم انساني جديد با استفاده از برخي دستاوردهاي علوم جديد در غرب براساس مباني فكري و علمي علوم اسلامي و حقايق مكتب بزرگ اسلام مبادرت ورزند تا قادر به ايجاد تحول و تحقق انقلاب فرهنگي مورد نياز كشورمان گردند تا به اين وسيله هم برخي معضلات عميق فرهنگي كشورمان مرتفع گردد و هم رسالت جهاني و فرهنگي عميق انقلاب بزرگ اسلامي درسطح جهان بحران زده معاصر محقق گردد.
دكتر باوند معتقد است: تحقق سخن حضرت امام (قدس سره) مبني بر لزوم بازگشت همه علوم به علم شريف توحيد نيازمند تحقق «انقلاب فرهنگي» بزرگي است كه متأسفانه تاكنون درعرصه دانشگاهها و مراكز پژوهشي تحقق نيافته است؛ زيرا غالب اساتيد رشته هاي فلسفه، الهيات و عرفان كه مي بايست تاكنون به تدوين چارچوب و تعريف دقيقي از نگرش اسلام درخصوص جهان بيني فلسفي متناسب با تفكر و تمدن معاصر جهان براي هدايت علوم انساني پايه و فني اهتمام مي ورزيدند، با بي تفاوتي و سكوت از اهتمام به چنين مسئله سرنوشت سازي خودداري كرده و حتي برخي از آنها با وجود اعتقادات ديني و آشنايي با تفكر جهان غرب، حضور در چنين عرصه حياتي و ارتباط غيرمستقيم و علمي با عرصه حكومت و سياست كشور اسلامي را نوعي كار «ايدئولوژيك» و سياسي صرف تلقي كردند. ازسوي ديگر با وجود چنين خلأ و فقر فرهنگي، بعضي از اساتيد علوم اجتماعي، اقتصادي و سياسي كه فاقد فهم عميق نسبت به مباني فلسفي براي ايجاد چارچوب مورد نياز انقلاب فرهنگي دراين سرزمين الهي هستند، تحت تأثير مكاتب اجتماعي و سياسي غرب با طرفداري از بينش و فرهنگ علوم انساني غرب، مروج غرب گرايي درعرصه علوم انساني و سياسي بوده و دراين ميان برخي از متخصصان علوم پايه و فني كه مطالعاتي آزاد در مباحث فلسفي و ديني دارند با تلاش در «عصري كردن معرفت ديني» سعي در انطباق اسلام با مكتب «نئوپوزيتويسم» غرب كه در واقع مروج مكتب «ماترياليسم جديد و علمي» است، دارند و در اين جهت گروه كثيري از عالمان علوم پايه و فني به صورت سطحي و شخصي معتقدند كه علوم مذكور هيچ ارتباطي با رشته هايي چون فلسفه و خصوصاً عرفان و الهيات و دين ندارند و بلكه در تباين و تخالف با علوم مذكور هستند و خود داراي قلمروي كاملا مستقل مي باشند.
وي ادامه داد: چنين بينش مادي و حسي هم اكنون در ميان بسياري از دانشجويان و برخي اساتيد علوم پايه و فني و همچنين علوم اجتماعي و سياسي به علت فقدان و حضور يك جريان نيرومند و مترقي فرهنگ اسلامي كه در گذشته با متفكران و بزرگاني چون علامه طباطبايي، استاد شهيد مطهري و... چنين بينش اصيل و بنيادين براي نسل گذشته را فراهم نمودند و اين تلاش عظيم فرهنگي در انطباق متعادل تعاليم عاليه اسلام با مقتضيات عصر جديد خود زمينه فرهنگي مورد نياز را براي تأسيس حكومت و انقلاب اسلامي در دو دهه گذشته به وجود آورد، نداي اقتباس كامل تفكر و تمدن غرب از جمله توسعه فرهنگي، اقتصادي و سياسي و همچنين كسب علوم جديد و حتي بينش برخي مكاتب فلسفي و الحادي و اومانيستي مغرب زمين را در برخي مراكز دانشگاهي و پژوهشي سر داده اند تا به اين وسيله نادانسته جامعه اسلامي ما را با يك بحران فرهنگي و فكري ژرف و ريشه دار مواجه سازند.
باوند اظهار داشت: در اين ميان برخي از عالمان و مديران مراكز آموزشي، پژوهشي و اجرايي كشور سعي در تفسير نامتعادل ميان دين و حقايق ماوراءالطبيعي براساس علوم جديد مادي غرب دارند. بسياري از فيزيكدانان و جهان شناسان بزرگ غرب همچون «ماكس پلانگ»، «انيشتين» و خصوصاً «جينز» و «ادينگتون» و... سعي كامل در انطباق و تفسير مباني علم فيزيك جديد با برخي حقايق متافيزيكي و حتي عرفاني داشتند، به عنوان نمونه ادينگتون مي گويد: «از اين دورنما ما يك جهان روحاني را در كنار جهان فيزيكي تشخيص مي دهيم.»3 درست در چنين شرايط فكري جهان معاصر، برخي متجددان غربگراي داخلي مدعي اقتباس فرهنگ و الگوي توسعه نامتعادل معاصر جهاني مي باشند و به اين وسيله دانشگاه ها و مراكز پژوهشي كشور را علي رغم برخي پيشرفت هاي علمي و فني اخير كه اصلاح و تكميل آن به صورت متعادل و همه جانبه بسيار ارزشمند و مغتنم مي باشد، با بحراني فرهنگي مواجه ساخته اند.
دكتر باوند در ادامه با اشاره به شكوه مقام معظم رهبري از روند كار دانشگاه ها و مراكز مربوطه و تاكيد بر لزوم اسلامي شدن دانشگاه ها، ادامه داد: در پاسخ به چنين خواست بنيادين و ضروري، بسياري از مسئولين تصور مي كنند كه تنها با صدور چند آيين نامه صوري و يا اجرايي و اداري مي توان به انجام چنين مسئله خطير مبادرت ورزيد؛ غافل از آنكه مسئله اسلامي شدن دانشگاه ها در مرحله نخست با ايجاد تحولي فرهنگي و فكري در عرصه علوم فلسفي و ديني و انساني كه خود مي تواند منجر به تحقق توسعه اي همه جانبه در همه عرصه هاي فرهنگي، اقتصادي، علمي و سياسي گردد، ممكن و ميسر است تا به اين وسيله كشور اسلامي ما قادر به رفع مشكلات و نيازهاي مادي و همچنين معنوي خود و بلكه امت بزرگ اسلامي گردد و بتواند در دنياي به بن بست رسيده و بحراني و متناقض جهان كنوني كه دچار تعارضاتي ريشه اي در همه عرصه هاي فلسفي، علمي، اخلاقي، سياسي و زيست- محيطي است با پي ريزي يك تمدن متعادل و بزرگ اسلامي در آينده اي نه چندان دور كه امروزه سخت مورد نياز جامعه بشري است. منادي رهايي بشر از بن بست و بحران موجود در تمدن مبتني بر پيشرفت و آشوب و يا علم و توحش مدرن معاصر گردد.
وي در انتها افزود: براي اسلامي شدن دانشگاه ها و تدوين علوم انساني جديد براساس حقايق عاليه اسلامي، در ابتداء بايد متوجه برخي مباني، محورها و يا اساسا امكان تأسيس علوم انساني جديد در مراكز علمي، دانشگاهي و حوزوي در جمهوري اسلامي ايران و بلكه جهان معاصر شد تا براساس وقوف و تذكر نسبت به آنها بتوانيم قادر به تأسيس و تدوين علوم انساني و برخي مباني فلسفي علوم تجربي و پايه موفق گرديم.
ويژگي هاي مربوط به اسلامي بودن دانشگاه بايد مشخص شود
مهدي فيض، معاون فرهنگي جهاد دانشگاهي، به تبيين مسئله اسلامي كردن دانشگاه ها پرداخت و عنوان كرد: آنچه كه لازم است بر روي آن كار شود اين است كه اسلامي كردن در شوراي عالي انقلاب فرهنگي به عنوان يك هدف كلان مورد تجزيه و تحليل قرار بگيرد و مأموريت دستگاه هاي مختلف براي اسلامي كردن دانشگاه ها معلوم شود.
وي در تشريح سخنان خود گفت: يعني در فرآيند اسلامي كردن دانشگاه ها اولا چشم انداز سال هاي آينده ترسيم شود و دقيقا تبيين شود كه مثلا اگر قرار است 20 سال آينده دانشگاهي اسلامي داشته باشيم اين دانشگاه چه فرقي با دانشگاه هاي امروز ما خواهد داشت.
فيض تأكيد كرد: بايد مشخص كرد ويژگي هايي كه مربوط به اسلاميت دانشگاه ها است نه مربوط به آكادميك بودن دانشگاه ها چيست؟ زماني كه دقيقا تغييراتي كه بايد وضع امروزي نسبت به 20 سال آينده داشته باشد، روشن شد مأموريت هر يك از دستگاه ها نيز در اين فرآيند معلوم مي شود و در تقسيم و تفويذ مأموريت ها، جهاد دانشگاهي هم بخشي از اين وظايف را برعهده خواهد گرفت.
معاون فرهنگي جهاد دانشگاهي پيش نياز اول حركت براي اسلامي شدن دانشگاه ها را شفاف سازي اين موضوع دانست و گفت: اگر چه اقداماتي در اين راستا انجام گرفته و سندي نيز تدوين شده است اما به نظر من اين سند نيازمند بازنگري و به روز رساني است.
وي يكي از وظايف و مأموريت هايي را كه مي توان به جهاد دانشگاهي واگذار كرد، ايجاد فرآيندي براي توليد نظريه هاي مبتني بر انديشه اسلامي در حوزه علوم انساني دانست و اظهار كرد: نظريه پردازي يك فرآيند زمان بر است و نمي توان آن را يك روزه تهيه كرد، چراكه نظريات بايد پس از طرح در جامعه و بين نخبگان مورد نقد و تحليل قرار گيرند و خود نظريه پرداز بايد اين جسارت را داشته باشد كه نظريات خود را اصلاح كند و در طول سال ها افراد مختلف درمورد آن اظهارنظر كنند تا يك نظريه اصولي و صحيح تبيين شود.
اين مقام مسئول گفت: پژوهشگاه هايي كه در دانشگاه ها وجود دارد نبايد به پژوهش هاي سكولار محدود باشد بلكه اين پژوهشگاه ها بايد فعاليت هاي خود را به سمت فعاليت هايي با رويكرد ديني پيش ببرند تا در نهايت به ارائه نظريه هاي اسلامي در حوزه هاي مختلف بينجامد.
اسلامي كردن شكل و محتوا؛ تصميم سال جاري وزارت علوم
كامران دانشجو در ديدار خود با اعضاي كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس، يكي از برنامه هاي وزارت علوم را، اسلامي كردن دانشگاه ها و نزديك كردن دانشگاه ها ازنظر شكل و محتوا به آموزه ها و ارزش هاي اسلامي ذكر كرد.
براساس اين گزارش، نورالله حيدري، سخنگوي كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي، با اشاره به حضور وزير علوم در جلسه اين كميسيون براي تشريح برنامه هاي وزارتخانه متبوعش در سال جاري، گفت: «يكي از برنامه هاي وزارت علوم اسلامي كردن دانشگاه ها و نزديك كردن دانشگاه ها ازنظر شكل و محتوا به آموزه ها و ارزش هاي اسلامي است.»
وي در توضيح برنامه هاي عنوان شده از سوي وزير علوم، گفت: طبق اظهارات وزير اين وزارتخانه مصمم است كه در سال جاري دانشگاه ها را از لحاظ شكل و محتوا به آموزه ها و ارزش هاي اسلامي و به طور كلي اسلامي كردن دانشگاه ها نزديك كند. بدين صورت كه ازنظر شكل درمورد مراودات، نوع پوشش و تعاملات بين دانشجويان و از لحاظ محتوايي نيز رابطه با درس، كتب و نوع تدريس و بومي كردن دانش اسلامي و به نوعي استقلال علمي تجديدنظري صورت گيرد.
عباسپور، رييس كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس نيز خاطرنشان كرد: وزير علوم با حضور در مجلس اعلام كرد كه درصدد اجراي طرح اسلامي شدن دانشگاه هاست كه كميسيون نيز با آن موافق است.
دانشگاهي نياز است كه تزكيه و آموزش را با هم بياميزد
سيدمحمود حسيني دولت آبادي، نايب رئيس كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس گفت: تفكيك جنسيتي دانشجويان دختر و پسر و دانشگاه هاي تك جنسيتي، تنها بخشي از پروسه اسلامي شدن دانشگاه هاست. بخش هاي ديگري هم براي اسلامي شدن دانشگاه ها وجود دارد.
به گفته او با يك تفكيك جنسيتي كلاس ها و بالاتر از آن محيط كلي تحصيل، دانشگاه، اسلامي نمي شود: رعايت حجاب اسلامي، تدوين سرفصل هاي درسي مختلف و مبتني بر احكام اسلامي از جمله معيارهاي ديگر اسلامي شدن دانشگاه هاست.
نايب رئيس اول كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس همچنين اظهار داشت: نظام ما، يك نظام ديني است. مي گوييم جمهوري اسلامي ايران. يعني همه بخش هاي آن بايد اسلامي باشد. اكنون يك نفر را چشم بسته، بگذاريد در دانشگاه تهران، متوجه مي شود كه اين محيط تحصيل در يك كشور اسلامي است؟ قطعا نه. ما مي خواهيم يك دانشگاه داشته باشيم كه تزكيه و آموزش را با هم بياميزد.
حسيني دولت آبادي، البته الگوبرداري دانشگاه اسلامي از برخي دانشگاه هاي عربستان سعودي را رد كرد و ادامه داد: الگوي ما آنها نيستند كه با اتوبوس دختران را وارد دانشگاه مي كنند و از داخل دانشگاه هم با اتوبوس برمي گردانند خانه، ما الگوي خودمان را داريم. اصلا نگاه ما اين نيست.
او همچنين درباره رعايت پوشش اسلامي در دانشگاه ها هم گفت: حجاب، يك اصل پذيرفته شده در اسلام است. ما نمي توانيم بگوييم چرا بايد از دانشگاه شروع كرد. اتفاقا دانشگاه بخش مهم و بزرگي از جامعه ماست كه بايد حجاب در آن رعايت شود، هم دختران، هم پسران. هرچند نمي پسنديم كه حجاب داخل دانشگاه به گونه اي باشد و در خارج از دانشگاه به گونه اي ديگر.
نايب رئيس كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس در انتها اجبار شدن چادر در دانشگاه ها را رد كرد، هرچند كه معتقد است هيئت امناي هر دانشگاه، مي تواند براي اين منظور تصميم گيري كند.
اسلامي شدن دانشگاه ها مستلزم توجه جدي به محتواست
رئيس جمهور در تاريخ 15 تيرماه طي نامه اي دستور توقف اجراي طرح تفكيك جنسيتي را به وزارت علوم داد. در همين راستا رؤساي دانشگاه هاي سراسر كشور در بخشي از بيانيه پاياني نشست فرهنگي-اجتماعي رؤساي دانشگاه ها اعلام كردند: خداباوري، جوهر فرهنگ اسلامي ايراني را تشكيل مي دهد، لذا توجه عميق به اين مباني دربرنامه ريزي هاي آموزشي، پژوهشي، فرهنگي، اجتماعي و اجرايي درتمامي ابعاد دانشگاه و حتي در مسير جذب استاد و دانشجو لازم است.
اين بيانيه مي افزايد: رؤساي دانشگاه ها كاميابي و توفيق آموزشي درحركت اسلامي شدن دانشگاه ها را مستلزم عدم اكتفا به قالب ها و ظواهر و توجه جدي به محتواي مطلوب مي دانند و خودباوري استاد و دانشجو، جوشش علمي درعين غالب بودن وجه ديني، شادابي، نوآوري، نوزايي و بهره مندي از گرايش هاي ديني و معنوي لطيف را از لوازم حركت در اين مسير ارزيابي مي كنند.
دربخش پاياني اين بيانيه تصريح شده است: رؤساي دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي ضمن تاكيد بر توجه همه جانبه به مسأله عفاف و حجاب در دانشگا ه ها، ضرورت برنامه ريزي و اقدام فرهنگي براي تبيين فرهنگ حجاب و عفاف براي دختران و پسران دانشجو و ساير اقشار دانشگاهي كشور،بر اتخاذ راهكار براي اجراي عملي و غير شعاري آيين نامه هاي پوشش در دانشگاه ها، به ويژه آيين نامه راهكار اجرايي حجاب و عفاف مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي تاكيد مي ورزند.
به گزارش خبرنگار كيهان، كامران دانشجو، وزير علوم نيز طي سخناني دراين نشست گفت: بنده درخصوص اسلامي شدن دانشگاه ها تاكنون به صورت شفاف صحبت كرده ام؛ اما برخي ها اعلام مي كنند كه به صورت شفاف اين بحث را مطرح نكرده اند و بعيد مي دانم دراين خصوص شفاف تر از من كسي صحبت كرده باشد.
دانشجو در بخش ديگري از سخنان خود گفت: در بحث اسلامي شدن دانشگاه ها مي گوييم:«قال الصادق(ع)...» كه برخي ها مي گويند اين گونه سخنان مشكل دارد. اما اگر بگوييم:«قال كانت...» مي گويند اين مطالب كاملاً صحيح است. آخر چرا عده اي بايد خودباخته باشند و نمي خواهند خودشان را درست كنند.
دانشجو درخصوص اسلامي شدن دانشگاه ها افزود: آقاياني كه مخالف اسلامي شدن دانشگاه ها هستند لازم است به نظرات مراجع عظام تقليد دراين خصوص مراجعه كنند. آن ها معتقدند كه امام خميني (ره) فرموده نبايد در دانشگاه ها ديوار بكشيم و پاسخ من به اين افراد اين است كه آيا ما مي خواهيم دردانشگاه ها ديوار بكشيم؟ چرا خود را مسخره مي كنيد؟
وزير علوم درانتها گفت: يكي از ايرادهايي كه مخالفان اين طرح مي گيرند اين است كه اين طرح 24 سال در نظام اسلامي اجرا نشده و حال چرا از مسئولان قبلي سؤال نمي شود كه چرا اين قوانين را اجرا نكرده اند و چرا حالا كه مي خواهيم اين طرح را اجرا كنيم؟ از ما ايراد مي گيرند واقعاً اينجا بايد گفت جل الخالق و پناه مي برم به خدا!
پس از بيانيه رؤساي دانشگاه ها، وزارت علوم نيز طي اطلاعيه اي اعلام كرد: صراحتا اعلام مي شود آنچه كه به جد مورد تأكيد و تعقيب مي باشد، موضوع اسلامي شدن دانشگاه ها در دو بعد محتوا و ظاهر است كه در اين زمينه تغيير و تحول در سرفصل ها و محتواي دروس علوم انساني به عنوان يك اصل است؛ چرا كه علوم انساني مقصد را مشخص مي كند و در عين حال اجراي مصوبات سال هاي 1366 و 1384 شوراي عالي انقلاب فرهنگي به عنوان رعايت شئونات اسلامي و راهبردهاي گسترش فرهنگ عفاف و حجاب كه بعضاً مغفول مانده، پيگيري مي شود.
وزارت علوم افزوده است: بديهي است دستور رياست محترم جمهوري و رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي نصب العين بوده و برنامه هاي اين وزارتخانه در راستاي مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي به حيطه اجرا درمي آيد و وزارت علوم در صدد دستيابي به راهكارهاي عالمانه تر و كارشناسي شده در اجراي تمام و كمال مصوبات مذكور بوده تا ضمن رفع نگراني رياست محترم جمهور، دغدغه مراجع عظام را نيز برطرف كرده و انتظار به حق مردم شريف و متدين ايران اسلامي را در تحقق دانشگاه اسلامي با طبع تدريجي تغييرات فرهنگي محقق سازد.
زمينه اسلامي شدن دانشگاه ها فراهم شد
خواجه سروي، معاون وزير علوم سه طيف را برشمرد كه مخالف اجرا شدن قوانين شوراي عالي انقلاب فرهنگي براي جلوگيري از اختلاط زن و مرد در دانشگاه ها هستند و گفت: ضدانقلاب خارج نشين يا ضدانقلاب داخل كشور يكي از اين دستگاه هايي هستند كه نبايد به دام آن ها بيفتيم.
طيف ديگري كه در داخل كشور هستند و مخالف اجرايي شدن اين قانون اند رقباي سياسي مان هستند كه خيلي دنبال عفاف و حجاب نيستند؛ يا دنبال رأي اند يا دنبال قدرت. آنها به بحث عفاف، حجاب و پوشش را اشكال مي گيرند و غوغا درست مي كنند.
وي افزود: طيف سومي كه مخالف اجرا شدن قانون اختلاط زن و مرد در دانشگاه هستند، طيف استحاله طلبي هستند كه در سال هاي اول انقلاب و بعدها رويكرد كلي شان استحاله فرهنگي بوده است؛ اما ما بايد شعارمان اين باشد كه قانون عفاف، حجاب و پوشش را براساس مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي اجرا كنيم.
خواجه سروي همچنين از رسانه ها خواستار شد ديگر اصطلاح «تفكيك جنسيتي» را به كار نبرند و گفت: بحث تفكيك جنسيتي از VOA شروع شده و «بي بي سي فارسي» آن را ادامه داد و خبرگزاري هاي داخلي مان نيز كه اميدواريم ندانسته اين كار را كرده باشند، اين عنوان را تكرار مي كنند. از رسانه ها خواهش مي كنيم كه اصطلاح تفكيك جنسيتي را به كار نبرند و فضاسازي بر روي تفكيك جنسيتي صورت نگيرد. برخي از مخالفان تحليل كرده اند كه به دنبال تفكيك جنسيتي بحث تبعيض جنسيتي خواهد آمد و بعدش اين طور مي گويند كه اصلا حجاب يك چيز ضروري است يا خير؟ و خواستار هويتي كردن بحث هستند.
وي با بيان اينكه بسياري از برنامه هاي VOA و بي بي سي بر روي بحث تفكيك جنسيتي متمركز شده است، گفت: در دانشگاه بايد محتواي قانون عفاف، حجاب و پوشش كه مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي است را اجرا كنيم.
خواجه سروي اسلامي شدن دانشگاه ها را از آرزوهاي بزرگ ملت ايران، مقام معظم رهبري، امام راحل و مراجع معظم تقليد دانست و گفت: اكنون زمينه هاي اسلامي شدن دانشگاه ها فراهم شده و شخص وزير علوم پرچمدار آن است.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1- صحيفه نور جلد 7 صفحه 187
2- صحيفه نور، ج5، ص33
3-مقاله «واقعيت، عليت و عرفان» ادينگتون، فلسفه علمي (جلد دوم) ترجمعه جمعي از مترجمين

 



چرا مي گوييم بيداري اسلامي؟ (ضربان)

مهند حامد
خيزش براي دموكراسي، قيام براي نان، حركت ضداستبداد و...واژه هايي از اين قبيل را به كار مي برند و به وجود مي آورند، كه بگويند اين انقلاب ها ربطي به جمهوري اسلامي و اسلام ندارد و توسط آمريكا مديريت مي شود. متأسفانه اين حرف ها را بيشتر از آنكه از مردم كوچه و بازار بشنويم، از بعضي از اساتيد دانشگاه و صاحب نظران اصلاح طلب و مثلا روشنفكر مي شنويم كه بعضا با غرض گفته مي شود، بعضا هم از روي عدم آگاهي.
به قول آقاي حسين شيخ الاسلام: «هر كسي هم در مصر سر كار بيايد، جاي مبارك را براي آمريكا نمي گيرد» و دقيقا نيز هم همين طور است. جامعه مصر، جامعه اي است كه كمترين تغيير و تحول در آن، بركل جهان عرب تاثير مي گذارد. كيسينجر جمله معروفي دارد كه مي گويد: «جنگ اعراب با اسراييل، بدون مصر نمي شود». بدين معنا كه اگر همه كشورهاي عربي بخواهند با اسراييل بجنگند، اما مصر از جنگ امتناع بورزد، هيچ يك از كشورهاي عربي با اسراييل نمي جنگند. درمسئله كمپ ديويد اولين كشور امضا كننده، كشور مصر بود و باعث صلح اسراييل و اعراب شد. آمريكا بيش از سه دهه مصر را به وسيله انورسادات و حسني مبارك استعمار نكرد، بلكه آن ها را به بردگي خود درآورد. بيش از سه دهه ملت تاثيرگذار بر ديگر كشورها را تحقير كرد. اما اكنون هركس بيايد، نمي تواند مانند حسني مبارك نوكري آمريكا را بكند. مردم مصر ديگر تحقير آمريكا را برنمي تابند و مي دانند كه پشت پرده سال ها تحقير كشورشان، آمريكا و اسراييل بوده اند. مردم اين كشور، در تجمعات خود شعار عليه اسراييل و آمريكا مي دهند، خواستار بازشدن گذرگاه رفح هستند، در اسكندريه با در دست داشتن پرچم هاي فلسطين با قايق هايشان در دريا تجمع مي كنند و حمايت خود را از كشتي كمك رساني به مردم غزه اعلام مي كنند.
در تونس، خانم ها در اولين ساعات رفتن زين العابدين بن علي، همگي حجاب برسر مي كنند، در نماز جماعت شركت مي كنند، انگار كه سال ها تشنه بودند و آب را از آن ها سلب كرده بودند.در يمن نيز، هرشخصي، هر حكومتي و هر نوع حكومتي بر سر كار آيد، به نفع جمهوري اسلامي و جبهه مقاومت اسلامي در منطقه است. اگر يك حكومت فدرال تشكيل شود، مهم ترين نقش را حوثي هاي شمال يمن خواهند داشت، زيرا از نظر نظامي قدرتمندترين تشكيلات يمني هستند. اگر يمن تجزيه شود، در شمال يمن، محل استقرار حوثي ها، شعبه اي از جمهوري اسلامي به وجود مي آيد. در جنوب يمن هم به دليل نفوذ چند ده ساله روسيه و تفكر كمونيستي، طبيعا يك حكومت كمونيستي تحت نفوذ روسيه و ضدآمريكايي به وجود مي آيد. كه همه اين گزينه ها، به هيچ وجه مورد رضايت آمريكا و غرب نيست و در واقع آمريكا بازنده اصلي اين حوادث است. آمريكا اكنون دربه در به دنبال راهي براي كم كردن هزينه هايي است كه مي دهد. اگر هم بر فرض محال بتواند حكومت هاي آينده را هم كنترل كند، تا همين جا طوري هزينه داده كه به هيچ وجه جبران نمي شود و ما بازي را برده ايم.در ديداري كه با «محي الدين محمد الغندوري» فعال سياسي مصري و يكي از كانديداهاي رياست جمهوري اين كشور داشتيم، بعداز اتمام مصاحبه يك حرف قابل تامل و جالبي زد: «ما در مصر گروهي از جوانان را سازماندهي كرده ايم كه اگر يك نفر از اعضاي رژيم صهيونيستي وارد خاك مصر شود، وي را ترور كنيم.»


 



عبور از خط

سجاد صفارهرندي- دانشجوي دكتراي جامعه شناسي
وقايع چند هفته اخير بيش از هر چيز اين نياز را پيش روي تك تك ما قرار داد كه «بايد بفهميم چه خبر است؟!» آنهايي كه با ساده دلي- بگذاريد تند بروم و بگويم بلاهت!- در تمامي دو سال اخير چشم خود را بر واقعيت بسته بودند و آنها كه با پخمگي مي گفتند «ان شاءالله گربه است...» آنهايي كه دو سال پيش رأيي به صندوق انداختند و معصومانه به زندگي خود مشغول شدند، با ضربه شلاقي اين پرسش به گوشه اي پرتاب شدند. «آن بالا واقعاً چه خبر است؟» و البته مايي كه به خيال خودمان ماجرا را - حالا از دور يا نزديك- پي مي گرفتيم نيز. آنها كه از ماجراي اخير شوكه نشده اند، يا سياست نمي فهمند و يا دروغ مي گويند. آنچه در چند هفته اخير رخ داده براي همه ما، مايي كه زماني «احمدي نژادي» مي خواندندمان، نياز به نوعي بازنگري در ماهيت و معناي قصه شش ساله پس از سوم تير را برانگيخت. و در نسبت با اين پرسش، فكري آزاردهنده خودنمايي مي كند: «ما كجاي راه را اشتباه رفتيم؟»
ماجرا چيست؟
حالا ديگر به نظرم خيلي واضح است: هواپيماي مسافري «سوم تير» روي هوا دزديده شده است! بايد رسماً وضعيت هاي-جك (high-jack) را اعلام كرد. اين هواپيما دارد به سوي مقصدي متفاوت از مقصد نخستين حركت مي كند. البته اين اتفاق طي همين سه هفته اخير رخ نداده است؛ به نظر من دست كم فرآيندي سه ساله داشته است. از اواسط سال87 آغاز شده، به تدريج و قدم به قدم رشد كرده و حالا در بهار 1390 به جايي رسيده است كه ما در آن قرار داريم. درست است كه ما حالا در نقطه اوج ماجرا هستيم، اما اگر دقت كنيم، هواپيماربايان يا همان «جريان انحرافي» پروژه خود را يكباره به اجرا درنياوردند. جريان انحرافي چگونه هواپيماي سوم تير را از مسير خارج كرد؟ با تغيير دادن پلان پرواز و با تلاش براي از كار انداختن موتور هواپيما.
درباره پرواز تاريخي سوم تير
هواپيماي سوم تير چهار موتور مهم داشت و هواپيماربايان در كار هر چهار موتور اخلال ايجاد كرده اند. به عبارت ديگر، هيچ يك از چهار ركن اصولي جريان سوم تير نيست كه توسط جريان انحرافي ملوث نشده باشد. اين چهار ركن از اين قرار است: عدالتخواهي و فسادستيزي در صحنه داخلي، استكبارستيزي و عزت طلبي در عرصه بين الملل، اسلام خواهي و ولايت مداري.
يكم. عدالتخواهي و فسادستيزي در صحنه داخلي: اين به نوعي محوري ترين شعار احمدي نژاد و اصلي ترين عامل گرايش توده هاي مستضعف و محروم مردم به او بود. تلاش براي قطع دستان متجاوز كساني كه «بيت المال را مايملك شخصي خود و خانواده شان تلقي مي كنند»، بازگشت به سبك مديريتي شهيد رجايي و ايجاد فرصت براي طبقات و مناطق محروم و به محروميت كشانده شده، از مهم ترين مضامين برنامه احمدي نژاد بود. ناگفته نماند كه دولت برآمده از سوم تير در اين مسير حركت هاي مهم و اساسي اي نيز انجام داد.
دوم. استكبارستيزي و عزت طلبي در عرصه بين الملل: اين نگاهي بود كه دكتر احمدي نژاد در فضاي انتخاباتي بر آن تأكيد داشت و از اين زاويه به دولت وقت حمله مي كرد. امتداد همين نگاه در سال هاي بعد از سوم تير نيز با تقويت جبهه مقاومت در برابر مستكبرين، به چالش كشيدن موجوديت اسرائيل و دفاع از حق هسته اي، منجر به استقرار دوباره جمهوري اسلامي در موقعيت طلايي سال هاي نخست انقلاب گرديد.
سوم. اسلام خواهي: بعيد است هيچ يك از سخنان دكتر در دوران تبليغات انتخاباتي 84 را بيابيم كه مشتمل بر شرحي جامع از موقع و موضع تاريخي انقلاب اسلامي در مدل پنج مرحله اي حركت به سوي موعود (انقلاب اسلامي، نظام اسلامي، دولت اسلامي، جامعه اسلامي و حكومت جهاني اسلام) نباشد. از دل همين مدل بود كه شعار «دولت اسلامي» به يكي از اصلي ترين شعارهاي نامزد پيروز انتخابات سوم تير بدل شد. در ميان كانديداهاي آن دوره احمدي نژاد تنها كسي بود كه بي پروا، با ادبيات و شعائر ديني سخن مي گفت.
چهارم. ولايت مداري: جايگاه مفهوم امامت در منظومه گفتماني احمدي نژاد 84 و نسبت آن با مسئله انتظار از يك سو و ولايت فقيه از سوي ديگر، نيازمند توضيح نيست. تأكيد بر نظام امت و امامت، و اينكه «ولايت فقيه، تمرين زندگي در جامعه مهدوي است» را اضافه كنيد به تكرار مكرر عبارت «و ايد قائدنا» پس از دعاي مشهور «اللهم عجل لوليك الفرج». باز هم در ميان كانديداهاي آن دوره، احمدي نژاد بيش از همه، به صورت اصيل و غيرصوري از زعامت و پيشوايي رهبري سخن مي گفت.
جريان انحرافي به ويژه از سال 87 به بعد، كمر به مشوه ساختن چهره دولت و احمدي نژاد در هر چهار محور مذكور بست: عدالتخواهي را با وارد كردن افراد غيرموجه به دولت و حركت هاي مشكوك در حوزه هاي پول خيز صنعتي و نفتي (كه حسب اخبار و اطلاعاتي كه مي رسد چنين مواردي طي دو سال اخير رشدي وحشتناك داشته است)؛ استكبارستيزي را با ياوه هايي از قبيل دوستي با مردم اسرائيل و تعاملات غيرشفاف با حكام دست نشانده آمريكا در منطقه اسلام خواهي را با شعارهاي كهنه ناسيوناليستي و تبديل كردن دال هاي اصلي گفتمان دولت به حرف هاي دم دستي و خنثاي شبه روشنفكري (عشق و محبت و صلح و...) و نمايش هاي مهوع «سياست باز فرهنگي» (حجاب و سينما و...)؛ و بالاخره ولايت مداري را با آنچه كه مي دانيم و مي دانيد...
خطر اصلي جريان انحرافي
بعضاً در مورد خطر اين جريان بيش از حد بزرگ نمايي مي شود. جريان انحرافي آنچنان كه تاكنون ظاهر شده و با مختصات و پتانسيل هايي كه از خود نشان داده، به نظر نمي رسد ظرفيت ايجاد «فتنه» را داشته باشد. البته اينكه از طريق پيوند خوردن با جريان فتنه و طيف سياسي معارض رهبري در بلندمدت چنين پتانسيلي را بيابد، مسئله ديگري است. اما نوع رفتارهاي آنان، به خصوص در همين ماجراي اخير، نمايانگر فقدان بارز حسابگري و هوشمندي لازم براي پرورش چنين ظرفيتي است. از همين رو فكر مي كنم كه تدارك آنان براي انتخابات مجلس و رياست جمهوري بعدي هم آن چنان كه برخي تصور مي كنند، موضوعي نيست كه جاي ذهن مشغولي چنداني داشته باشد.
درباره اين مطلب كه جريان انحرافي در مجموع چيز چندان قابل ذكري نيست، مي توان مفصل سخن گفت. اما به اين مختصر اكتفا مي كنم كه آنان نه زرادخانه نظري و فكري غني و جدي (از آن گونه كه جريان اصلاح طلب و سبز به لطف اتكا به سيصدسال تجارب و تأملات تاريخي متجددين غربي داشت) دارند و نه عقبه نخبگاني و دانشگاهي و روشنفكري قابل اعتنايي. بدنه كارشناسي تكنوكرات و بروكرات دولت هم اگرچه با آنها كار مي كند و بعضاً حتي سواري مي گيرند، اما نهايتاً خودش را خرج شان نمي كند. (در واقع تيپ اغلب كساني كه با اين جريان كار مي كنند، فرصت طلبان و زرنگ هايي هستند كه به طمع سفره و ميل شيريني جمع شده اند و هوا كه پس شود، فرار را بر قرار ترجيح مي دهند.) وضع روحانيت و بازار و سپاه و بسيج هم كه مشخص است.
مي ماند عقبه و پشتوانه اجتماعي و مردمي. برخلاف تصور خام و ساده لوحانه اين جماعت، رأي بيست و چهار ميليوني دكتر، در غياب آن اقليت منسجم و فعال 5-6 ميليوني درون آن (حزب اللهي ها و هيأتي ها)، به هيچ وجه سرمايه قابل اتكايي نيست. منفعل و نظاره گر است. برف انباري است كه با اولين هرم تورم يا ركود اقتصادي آب مي شود و داخل زمين مي رود.
پس با اين تفاسير، جريان انحرافي اصولاً چطور آنقدر مهم شده و به اصطلاح «موي دماغ»؟ چه چيزي آنها را اين قدر مهم مي كند كه راجع به ايشان اين همه درازگويي شود؟ به نظرم پاسخ روشن است: تنها دارايي قابل ذكر جريان انحرافي«دكتر محمود احمدي نژاد» است و ايمان و اعتقاد او و به واسطه اين دارايي، در اختيار داشتن «دولت» با دريايي از فرصت ها، منابع، امكان ها و رانت ها. ظاهراً در حال حاضر، آنها به عجولانه ترين و ابلهانه ترين شيوه در حال استفاده از اين امكان براي ايجاد كردن نوعي جاي پاي محكم اقتصادي و مادي براي خود هستند كه در بلندمدت به كار آيد. با اين وجود ، جريان انحرافي پيش از آن كه در وجه ايجابي بتواند كاري را پيش ببرد، نقشي تخريبي را ايفا مي كند. تاكنون آنها يك پرده از اين نقش را اجرا كرده اند: از دور خارج كردن احمدي نژاد، به عنوان يكي از دارايي هاي مهم جريان حزب الله.
اين لطمه اي بزرگ است اما جريان انحرافي لطمه بزرگ تري نيز مي تواند وارد كند. اين خطر اصلي جريان انحرافي است: ايجاد ترديد و تزلزل در اصالت و حقيقت سوم تير.
«احمدي نژادي»يا«سوم تيري»؟
سرخوردگي حاصل از وقايع اخير و انحراف ايجادشده، در صورتي كه با آن مواجهه درستي صورت نگيرد، پتانسيل آن را دارد كه خيزش دوباره انقلاب در سوم تير 84 و كل مسير پيموده شده پس از آن و حتي ايستادگي تاريخي در مقابل فتنه 88 را، به مثابه دست و پازدني پوچ و بي حاصل جلوه گر سازد. در روزهاي اخير، شفاها مي شنويم و كتبا مي خوانيم از پديده اي به نام «احمدي نژادي هاي تواب»! گذشته از اين مطلب طنز كه اين اظهار ندامت هاي غليظ و شديد بعضا توسط كساني اظهار مي شود كه حسب شواهد هيچ وقت «احمدي نژادي» نبوده اند، اما بايد پرسيد كه «احمدي نژادي ها» يا به عبارت بهتر جرياني كه از آن به عنوان جريان احمدي نژادي ياد مي شود به خاطر چه چيزي بايد توبه كنند يا نادم باشند؟ به خاطر اين كه (به قول امام) علم غيب ندارند؟!
جريان احمدي نژادي، در امهات و كليت مسيري كه پس از سوم تير طي كرده، اشتباه اصولي و استراتژيك نداشته است. (دقت كنيد كه گفتم در كليت و آن هم اشتباه اصولي و استراتژيك) تنها شايد بتوان از يك اشتباه اساسي سخن گفت و آن هم اشتباه در انتخاب نام است: «احمدي نژادي» نامي در خور و برازنده جرياني با اين اهميت و رسالت تاريخي نبوده و نيست. در پرواز تاريخي سوم تير، محمود احمدي نژاد اگرچه نقشي اساسي داشت، اما او اساسا نه مهندس اين پرواز بود و نه حتي خلبانش. هيچ يك از اركان چهارگانه سوم تير كه پيشتر از آن سخن رفت، اختراع و اكتشاف احمدي نژاد نيست.
جرياني كه سوم تير را رقم زد و مردانه در برابر جنگ احزاب فتنه گران و اشرافيت سياسي ايستادگي كرد، محصول پيوند مبارك بخشي از نسل دوم (بچه هاي جنگ) با نسل سوم انقلاب تحت رهبري «آقا» است و همان گونه كه باري ديگر نوشته بودم، تمام دار و ندار انقلاب همين جريان است. اين جريان هويت خود را از احمدي نژاد نمي گيرد. اگر چيزي به عنوان هويتي برايش بخواهد تعريف شود، من نشان و نمادي بهتر از خود «سوم تير» نمي يابم. به جاي «احمدي نژادي» بودن، بايد «سوم تيري» بود.
تا چندي پيش، سوم تيري ها يك مقتدا داشتند و يك نماينده سياسي، يعني دكتر احمدي نژاد. خوشمان بيايد يا نيايد، احمدي نژاد ديگر نماينده سياسي اين جريان نيست. متأسفانه احمدي نژاد ديگر سوم تيري نيست.
البته او رئيس جمهور قانوني كشور است و سوم تيري ها به اين اعتبار مي توانند با او كار كنند، كمكش كنند و براي كارهاي خوبش كف هم بزنند و تكبير بفرستند.
اما براي نجات آرمان هاي سوم تير، لازم است كه سوم تيري ها، محكم دست ها را دريكديگر حلقه كنند و با چشمان باز به آينده بنگرند. ما حالا مقتدايي داريم و به ياري خدا، به زودي نماينده سياسي جديدي نيز خواهيم داشت.





 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14