(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 21 تیر 1390- شماره 19972

صدقات جاريه(چراغ راه)
حكايت خوبان
ابعاد سوءظن
تپش قلم
نگاهي اجمالي به اهميت و آثار بسم الله الرحمن الرحيم
عرفان عملي از ديدگاه شهيد مطهري
ولايت كافران، ممنوع



صدقات جاريه(چراغ راه)

قال النبي(ص): خير مايخلف الرجل من بعده ثلاث: ولد صالح يدعوله، و صدقه تجري تبلغه اجرها، و علم يعمل به من بعده.
پيامبراعظم(ص) فرمود: بهترين چيزي كه انسان از خود به جاي مي گذارد، سه چيز است: فرزند شايسته اي كه براي او دعا كند، صدقه اي كه دوام داشته باشد، و اجرش به او برسد (مثل كمك به ساختن مسجد و بيمارستان و...) و علم و دانشي كه مردم پس از او به آن عمل كنند.

 



حكايت خوبان

بركت فعل خدارسول اكرم(ص) به پيرزني كاسه اي داد كه در آن عسل بود. پيرزن هرچه از آن مي خورد تمام نمي شد. يك روز آنچه در كاسه بود، در ظرف ديگري ريخت. طولي نكشيد كه خيلي زود عسل درون ظرف تمام شد. پيرزن نزد رسول خدا(ص) آمد و موضوع را به ايشان خبر داد. فقال النبي(ص): «ان الاول كان من فعل الله و صنعه، والثاني كان من فعلك» پيامبر(ص) فرمود: «كاسه اولي از كار خدا و قدرت او بود، ولي كاسه دوم از كار خودت بود.»
1- مناقب ابن شهرآشوب، ج1، ص103

 



ابعاد سوءظن

پرسش:
سوءظن كه يكي از رذايل اخلاقي به حساب مي آيد در چه ابعاد و گستره اي تحقق پيدا مي كند؟
پاسخ:
دربخش هاي قبلي بحث پيرامون «سوءظن» به مفهوم سوءظن از لحاظ لغوي و ديدگاه قرآن در اين باره و همچنين اقسام سوءظن و آثار سوءظن به خدا را مورد بررسي قرار داديم. اينك در بخش پاياني دنباله مطلب پيرامون ابعاد سوءظن را پي مي گيريم.
1- سوءظن به علم خدا
قرآن كريم در اين زمينه در سوره فصلت آيه22 مي فرمايد: گمان مي كرديد كه خداوند بسياري از كار و كردار آنان را نمي داند و اين گمان شما بود كه در حق پروردگارتان مي پنداشتيد كه شما را هلاك كرد و از زيانكاران شديد.
2-بدگماني به ياري خدا در جهاد
قرآن كريم در اين رابطه در سوره فتح آيه12 مي فرمايد: حق اين است كه گمان مي كرديد كه پيامبر و مؤمنان هرگز به سوي خانواده هايشان باز نمي گردند.
منافقان و افرادي كه در دلشان مرض بود و ضعف ايمان داشتند، به ياري رساندن خدا به مجاهدان در جنگ، سوءظن داشتند و قرآن اين بدگماني را سرزنش مي كند.
3- سوءظن به ياري كردن پيامبر(ص)
افرادي كه تنها به اسباب طبيعي فكر مي كنند، در بسياري از موارد موفقيت حق را غيرممكن مي دانند، در حالي كه اين موفقيت ها ممكن مي شود.
در صدر اسلام، بعضي قدرت محدود پيامبر(ص) را با هيمنه عظيم كفر در شبه جزيره عربستان مقايسه مي كردند و شكست آن حضرت را حتمي مي دانستند. آنان به عنايت و نصرت خدا به پيامبرش بدگمان بودند. خداي تعالي آنان را اين چنين سرزنش مي كند: هركس گمان مي برد كه خداوند هرگز او (پيامبر) را در دنيا و آخرت ياري نمي كند، ريسماني به سقف (خانه اش) ببندد ( و به گردن اندازد) پس (آن را) قطع كند. آنگاه بنگرد آيا اين تدبير او مايه خشمش را از بين مي برد؟
4- بي توجهي به مؤاخذه الهي
قرآن كريم در سوره انبياء آيه 87 مي فرمايد: و ذاالنون (صاحب ماهي- يونس) را (ياد كن) كه خشمگنانه به راه خود رفت و گمان كرد هرگز بر او تنگ نمي گيريم. اين آيه به داستان حضرت يونس اشاره دارد كه وقتي حضرت يونس(ع) بعد از مدت ها تبليغ نتيجه اي نگرفت، آنان را نفرين كرد. وقتي آثار عذاب ظاهر شد با غضب از قوم خود دور شد، در حالي كه قومش وقتي چنين وضعي را ديدند توبه كردند و خداوند آنان را مورد لطف قرار داد. يونس(ع) توجه نكرد كه ممكن است آن مردم مورد رحمت خدا قرار گيرند و از قوم خود دور شد. از اين رو خداوند متعال او را با عذاب دنيوي خود گرفتار ساخت.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
«همرنگ جماعت» شدن رنگ وازده اي است كه فقط به تن افراد ضعيف النفس چسبيده و خودنمايي مي كند.
¤¤¤
گاهي در عرصه يك نظر، صدها نگاه فرياد مي زنند و هزاران دهان بسته مي مانند!
¤¤¤
آوار «خرابي اخلاق جامعه» در وهله اول برگرده روح دانايان اجتماع فرو مي ريزد و سپس همه را درگير و گرفتار مي سازد.
¤¤¤
اگر بتوانيم سر مشكلات را بشكنيم، بقيه آن، شيرين تر از شكلات مي شود!
¤¤¤
در محكمه اي كه مجرم تبرئه مي شود، قاضي عادل، غايب است!
¤¤¤
كساني كه در بازار مكاره دنيا، به دنبال سود بي ارزش مي دوند، ارزش چشيدن مزه سود ارزشمند را ندارند.
¤¤¤
مبارزه با شياطين بيرون بدون درهم كوبيدن شيطان درون، درگير شدن با خود و حامل شكست مضاعف است!
¤¤¤
هيچ نويسنده مسئولي به بهانه سرگرمي و خنداندن مردم، پوچي در جيب حواسشان نمي ريزد.
¤¤¤
مومن نيست فرد خود شيفته اي كه با بهانه هاي موجه، خويشتن خويش را دائم در قنديل قداست ديگران مي گذارد!
¤¤¤
گرسنه هاي آفريقا اگر خود را بيابند از در و ديوار مزين اروپا كه بخشي از ثروت خودشان است، بي محابا بالا مي روند!
¤¤¤
در هر كجا بازي جدي گرفته شود، بدانيد كه رندان روزگار مسائل جدي را به بازي گرفته اند و در رفته اند!

 



نگاهي اجمالي به اهميت و آثار بسم الله الرحمن الرحيم

محمد مهدي فجري
ميان همه مردم جهان، رسم است كه هركار مهم و پرارزشي را به نام بزرگي از بزرگان آغاز مي كنند، و نخستين كلنگ هر موسسه ارزنده اي را به نام كسي بر زمين مي زنند كه به او علاقه دارند؛ يعني آن كار را از آغاز با شخصيت موردنظر ارتباط مي دهند. انبياي الهي به انسانهاي موحد اين گونه تعليم داده اند كه براي پاينده بودن يك برنامه و جاويد ماندن يك تشكيلات، لازم است آن را به موجود پايدار و جاويداني ارتباط دهيم؛ موجودي كه فنا در ذات او راه ندارد؛ زيرا همه موجودات اين جهان به سوي كهنگي و زوال مي روند و تنها موجود باقي و ابدي، ذات پاك الهي است.
اهميت بسم الله
نقش و اهميت شروع هركار با نام پروردگار تا آنجا است كه رسول خدا(ص) مي فرمايد:«قال الله تبارك و تعالي كل امر ذي بال لا يذكر بسم الله فيه فهو أبتر؛ خداوند متعال مي فرمايد: هر كار مهمي كه درآن «بسم الله» ذكر نشود، بي فرجام است.»(1)
سرآغاز هر نام، نام خداست
كه بي نام او نامه يكسر خطاست
پايداري و بقاي عمل، بسته به ارتباطي است كه با خدا دارد؛ از اينرو خداوند بزرگ درنخستين آيات قرآن بر پيامبر رحمت، دستور مي دهد كه تبليغ اسلام را با نام خدا شروع كند: اقرا باسم ربك. (علق/1) حضرت نوح (ص) درآن طوفان سخت و عجيب، هنگام سوار شدن بر كشتي و حركت روي امواج كوه پيكر آب كه هر لحظه با خطرهاي فراواني روبه رو بود، براي رسيدن به سر منزل مقصود و پيروزي بر مشكلات، به ياران خود دستور مي دهد كه هنگام حركت و توقف كشتي:«بسم الله» بگويند:[ و قال اركبوا فيها بسم الله مجراها و مرساها؛ (هود41) «و گفت دركشتي سوار شويد.«بسم الله»، معبر و محل عبور و [موجب]متوقف شدنش است.» سرانجام، آنها اين سفر پرمخاطره را با پيروزي، پشت سرگذاشتند و با سلامت و بركت از كشتي پياده شدند.
همچنين سليمان نبي (ص) سرآغاز نامه به ملكه سبا، را «بسم الله» قرارمي دهد:انّه من سليمان و انه بسم الله الرحمن الرحيم (نمل30)«اين نامه از سليمان است و چنين است: به نام خداوند بخشنده مهربان.»
مرد دانا سخن ادا نكند- تا به نام حق، ابتدا نكند
طبق همين اصل، تمام سوره هاي قرآن با بسم الله آغاز مي شود تا هدف اصلي كه همان هدايت و سوق بشر به سعادت است از آغاز تا انجام با پيروزي قرين باشد.
درباب علت انتخاب «بسم الله الرحمن الرحيم» براي آغاز هركار، مي توان به چند مورد اشاره كرد:
1- الله، جامع ترين نام
جمله «بسم الله»، حاوي كلمه، «الله» است كه جامع ترين نامهاي خدا مي باشد؛ زيرا با بررسي اسامي خدا در قرآن مجيد و يا ساير منابع اسلامي نشان مي دهد كه هركدام از آنها يك بخش خاص از صفات خدا منعكس مي سازد. تنها نامي كه اشاره به تمام صفات و كمالات الهي مي كند يا به تعبير ديگر، جامع صفات جلال و جمال است، همان «الله» است.
2-رحمت عام و خاص خدا
مشهور درميان گروهي از مفسران، اين است كه صفت «رحمان»، اشاره به رحمت عام خدا دارد كه شامل دوست و دشمن، مؤمن و كافر و نيكوكار و بد كار است؛ زيرا مي دانيم «باران رحمت بي حسابش، همه را رسيده، و خوان نعمت بي دريغش، همه جا كشيده.» همه بندگان از مواهب گوناگون حيات بهره مندند و روزي خويش را از سفر گسترده نعمت هاي بي پايانش برمي گيرند. اين، همان رحمت عام او است كه پهنه هستي را دربرگرفته و همگان در درياي آن غوطه ورند.
«رحيم» اشاره به رحمت خاص پروردگار است كه ويژه بندگان مطيع،صالح و فرمانبردار است، زيرا آنها به حكم ايمان و عمل صالح،شايستگي اين را يافته اند كه از رحمت، بخشش و احسان خاصي بهره مند شوند كه آلودگان و بدكاران از آن سهمي ندارند. 2
به نام آنكه الله است نامش
بود از هر سخن برتر كلامش
به نام آنكه رحمان و رحيم است
به نام آنكه خلاق كريم است
3- تأثير فكري و اخلاقي «بسم الله»
قرآن، يكتا كتاب توحيد و براي تكامل فكري بشر است. سوره هاي اين هديه الهي با جمله «بسم الله» آغاز مي شود تا انسان را متوجه سازد كه همه تعاليم و دستورهاي پروردگار، از مبدأ حق و از مظهر رحمت است (جز سوره توبه كه آياتش نماينده قهر با مردم لجوج و اعلام قطع رابطه رحمت با آنها است). دستور گفتن اين رمز براي آن است كه روي فكر و دل را از غير خدا برگرداند تا انسان، همه جهان و هر عملي را از نظر توحيد بنگرد و به سوي وحدت و ارتباط بگرايد، و نام هاي بت ها و قدرتمندان را در آغاز كارهاي مهم، از خاطر بزدايد تا از پراكندگي برهد و نگراني به خود راه ندهد.
اهميت فوق العاده آغاز كار با «بسم الله»
در روايات اسلامي به قدري به اين آيه از قرآن مجيد اهميت داده شده است كه آن را هم رديف «اسم اعظم الهي» معرفي كرده اند. امام علي بن موسي الرضا(ع) مي فرمايد: «بسم الله الرحمن الرحيم اقرب الي اسم الله الاعظم من ناظر العين الي بياضها؛3 بسم الله الرحمن الرحيم، به اسم اعظم خدا نزديك تر از سياهي چشم است، به سفيدي آن.»
آنچه از ميان روايات امامان معصوم: درباره اهميت «بسم الله الرحمن الرحيم» به دست مي آيد عبارت است از:
1- امامان معصوم: هيچ كاري را بدون گفتن اين جمله آغاز نمي كردند.
2- سفارش مي كردند غذا را با اين جمله آغاز و اگر چند غذا تناول مي كنيد براي هر كدام جداگانه «بسم الله» بگوييد و چنانچه فراموش كرديد، جمله «بسم الله علي اوله و آخره» را بر زبان جاري كنيد. اين مطلب، به اهميت فوق العاده شروع غذا با نام خداوند اشاره مي كند4.
3- بلند گفتن و آشكار كردن «بسم الله الرحمن الرحيم» بسيار سفارش شده است. امام صادق(ع) مي فرمايد: «حدثني ابي عن ابيه عن جده عن علي بن ابي طالب انه قال التقيه ديني و دين آبائي في كل شيء الا في تحريم المسكر و خلع الخفين عند الوضوء و الجهر ببسم الله الرحمن و الرحيم؛5 پدرم از پدرانش روايت كرده است كه علي بن ابي طالب(ص) فرمود: تقيه در هر چيز، دين من و دين پدران من است؛ جز در تحريم مست كننده و در كندن كفش، [براي مسح] هنگام وضو و در بلند گفتن «بسم الله الرحمن الرحيم».»
4- امام زين العابدين(ع) در فضيلت «بسم الله الرحمن الرحيم» مي فرمايد: «ان الله قد فضل محمدا بفاتحه الكتاب علي جميع النبيين ما اعطاها احدا قبله الا ما اعطي سليمان بن داود من بسم الله الرحمن الرحيم فرآها اشرف من جميع ممالكه كلها التي اعطيها فقال يا رب ما اشرفها من كلمات انها لآثر من جميع ممالكي التي وهبتها لي قال الله تعالي يا سليمان و كيف لاتكون كذلك و ما من عبد و لا امه سماني بها الا اوجبت له من الثواب الف ضعف ما اوجبت لمن تصدق بالف ضعف ممالك يا سليمان هذه سبع ما اهبه لمحمد سيدالنبيين تمام فاتحه الكتاب الي آخرها؛6 خداوند با سوره فاتحه ا لكتاب، پيامبر اكرم(ص) را بر تمام پيامبران برتري بخشيد؛ به گونه اي كه به احدي قبل از ايشان، اين سوره را اعطا نكرده بود؛ مگر آنچه كه به سليمان بن داود عطا كرد كه همان بسم الله الرحمن الرحيم است. وي اين جمله را بالاتر از تمام سرزمين هايي كه به او ارزاني شده بود، مي دانست پس گفت: پروردگارا! چه كلمات عالي و شريفي است. اين جمله از تمام سرزمين هايم كه به من بخشيدي گرامي تر است. خداوند متعال فرمود: اي سليمان! چگونه چنين نباشد درحالي كه هيچ مرد و زني نيست كه مرا با اين جمله بخواند مگر آن كه هزار برابر ثوابي براي او مقرر مي كنم كه براي كسي كه هزار برابر سرزمين هاي تو را صدقه مي دهد، مقرر مي نمايم. اي سليمان! اين جمله يك هفتم آن چيزي است كه به محمد(ص) سيد پيامبران بخشيدم كه همانا تمام فاتحه الكتاب است.»
5- در اهميت اين جمله، همين بس كه اگر حيوان حلال گوشتي بدون «بسم الله» ذبح شود، خوردن گوشت آن، حرام است. اين حكم شرعي اسلام، حكايت از تأثير فراوان «بسم الله» در امور دنيوي نيز دارد.
آثار گفتن «بسم الله»
1- در وضو
در تفسير امام حسن عسكري(ع) در ثواب شروع وضو با بسم الله آمده است: «و ان قال في اول وضوئه بسم الله الرحمن الرحيم طهرت اعضاؤه كلها من الذنوب؛7 و اگر گفت بسم الله در آغاز وضويش، باعث پاك شدن همه اعضا از گناهان مي شود.»
رسول خدا(ص) به فردي كه درباره ثواب وضو سؤال داشت، فرمود: «فاعلم انك اذا ضربت يدك في الماء و قلت بسم الله الرحمن الرحيم تناثرت الذنوب التي اكتسبتها يداك فاذا غسلت وجهك تناثرت الذنوب التي اكتسبتها عيناك بنظرهما و فوك بلفظه فاذا غسلت ذراعيك تناثرت الذنوب عن يمينك و شمالك فاذا مسحت راسك و قدميك تناثرت الذنوب التي مشيت اليها علي قدميك فهذا لك في وضوئك؛8 بدان! چون دستت در آب بري و «بسم الله الرحمن الرحيم» بگويي، گناهاني كه دست هايت انجام داده فرو مي ريزد و چون چهره خويش را بشويي، گناهاني كه چشم هايت با نگاه كردنشان انجام داده اند از بين مي رود، همچنين گناهان دهانت كه تلفظ كرده زدوده مي شود و وقتي دو دست خود را از آرنج بشويي، گناهان، از دست راست و چپت فرو مي ريزد و چون بر سر و پشت پاهاي خود مسح كشي، گناهاني از بين مي رود كه قدم هايت به سوي آنها گام برداشته اند. پس اين، پاداش وضوي تو است.»
حضرت علي(ع) مي فرمايد: «ان من توضا فذكر اسم الله طهر جميع جسده و كان الوضوء الي الوضوء كفاره لما بينهما من الذنوب و من لم يسم لم يطهر من جسده الا ما اصابه الماء؛9 هر كس وضو بگيرد و نام خدا را ذكر كند (بسم الله الرحمن الرحيم بگويد) تمام بدنش پاك مي شود و اين وضو تا وضو [بعد]، خود كفاره گناهان ميان دو وضو است و هر كس بسم الله نگويد، فقط اندام هايي كه آب به آنها رسيد پاك مي شود.»
2- تعليم به كودكان
پيامبر خدا(ص) فرمود: «انه اذا قال المعلم للصبي قل بسم الله الرحمن الرحيم فقال الصبي بسم الله الرحمن الرحيم كتب الله براءه للصبي و براءه لابويه و براءه للمعلم؛01
هرگاه معلم به كودك بگويد: بگو: «بسم الله الرحمن الرحيم»، پس كودك بگويد: «بسم الله الرحمن الرحيم»، خداوند براي اين كودك و پدر و مادر او و اين معلم، برائت [از آتش] خواهد نوشت.»
3. هنگام افطار
امام كاظم(ع) از پدرانش نقل مي فرمايد: «ان لكل صائم عند فطوره دعوه مستجابه فاذا كان اول لقمه فقل بسم الله [اللهم] يا واسع المغفره اغفرلي قال و في روايه اخري بسم الله الرحمن الرحيم يا واسع المغفره اغفرلي فانه من قالها عند افطاره غفرله.11 همانا براي هر شخص روزه دار، هنگام افطارش، دعاي مستجابي است. پس هنگام لقمه نخست، بگو: «بسم الله يا واسع المغفره اغفرلي» و در روايت ديگر است (كه بگو:) «بسم الله الرحمن الرحيم يا واسع المغفره اغفرلي.» پس كسي كه هنگام افطارش، اين كلمات را بگويد، آمرزيده خواهد شد.»
4. هنگام دعا
رسول خدا(ص) فرمود: «لايرد دعاء اوله بسم الله الرحمن الرحيم؛21 دعاي آغاز شده با بسم الله الرحمن الرحيم رد نمي شود.»
5. هنگام گرفتاري
امام صادق(ع) درباره تأثير «بسم الله» مي فرمايد: «الا اعلمك كلمات اذا وقعت في ورطه او بليه فقل بسم الله الرحمن الرحيم لاحول و لاقوه الا بالله العلي العظيم فان الله يصرف بها عنك ما يشاء من انواع البلاء؛31 آيا براي زمان نابودي و هلاكت، كلماتي به تو بياموزم؟ پس بگو: «بسم الله الرحمن الرحيم لاحول و لاقوه الا بالله العلي العظيم»، كه خداوند به سبب آن، هر نوع بلايي را كه بخواهد از تو دفع مي كند.»
6. اثر «بسم الله» در دفع بلا
امام كاظم(ع) به مفضل بن عمر فرمود: «يا مفضل احتجب من الناس كلهم ببسم الله الرحمن الرحيم و بقل هوالله احد اقراها عن يمينك و شمالك و من بين يديك و من خلفك و من تحتك و من فوقك و اذا دخلت علي سلطان جائر حين تنظر اليه فاقراها ثلاث مرات واعقد بيدك اليسري ثم لاتفارقها حتي تخرج من عنده؛41 اي مفضل! با «بسم الله الرحمن الرحيم و با قل هوالله احد»، خود را از تمام مردم بپوشان. آن را سمت راست و چپ و مقابل و پشت سر و پايين و بالاي خودت بخوان و هرگاه بر حاكم ظالمي وارد شدي و نگاهت به او كه افتاد، آن را سه مرتبه بخوان و دست چپ خود را گره بزن، سپس آن را باز نكن تا از نزدش خارج شوي.»
7. هنگام خروج از منزل
امام باقر(ع) مي فرمايد: «من خرج من بيته فقال بسم الله الرحمن الرحيم قال له الملكان هديت و اذا قال لاحول و لاقوه الا بالله العلي العظيم قالا له وقيت و اذا قال توكلت علي الله قالا له كفيت فيقول الشيطان كيف اصنع بمن هدي و وقي و كفي؛51 هركس كه از خانه اش خارج شود و «بسم الله الرحمن الرحيم» بگويد، دو فرشته به او مي گويند: هدايت شدي و هرگاه بگويد: «لاحول و لا قوه الابالله العلي العظيم»، به او مي گويند: نگاه داشته شدي و هرگاه بگويد: «توكلت علي الله»، به او مي گويند كفايت شدي. [در اينجا] شيطان مي گويد: چه كار كنم با كسي كه هدايت شده، نگاه داشته شده و كفايت شده است.»
8. در مسائل زناشويي
امام صادق(ع) مي فرمايد: «اذا اتي احدكم اهله فليذكرالله فان من لم يذكرالله عندالجماع و كان منه ولد كان ذلك شرك شيطان و يعرف ذلك بحبنا و بغضنا؛61 هر يك از شما چون با همسرش خلوت كند، خداوند را ياد كند (بسم الله الرحمن الرحيم بگويد)؛ زيرا هركس هنگام نزديكي، نام خدا را نبرد و فرزندي به وجود آورد شيطان در آن دخالت كرده باشد و اين مطلب، با دوستي و دشمني با ما مشخص مي شود.»
9. در شروع غذا
ابي سيار مي گويد: به امام صادق(ع) گفتم: «اني اتخم قال سم قلت قد سميت قال فلعلك تأكل الوان الطعام قلت نعم قال فتسمي علي كل لون قلت لاقال فمن هاهنا تتخم؛71 من [هنگام خوردن غذا ناراحت مي شوم و] تخمه مي كنم. فرمود: [غذاي خود را] با نام خدا آغاز كن، گفتم: چنين مي كنم. فرمود: شايد غذاهاي رنگارنگ مي خوري؟ گفتم: بله. فرمود: بر هر رنگي نام خدا مي بري؟ گفتم: نه. فرمود: پس بدين سبب ناراحت مي شوي [و تخمه مي كني].»
آنچه گذشت، خلاصه اي از صدها روايت درباره فضيلت و آثار «بسم الله الرحمن الرحيم» بود؛ ولي متأسفانه، نوشتن اين جمله در ابتداي نوشته ها كمرنگ شده است و احترام بايسته و شايسته به اين كلام گزارده نمي شود؛ در حالي كه در ميان هزاران حديث از ائمه اطهار: يك نوشته با كلمه بسمه تعالي و مشابه آن مشاهده نشده است.
پانوشتها :
1- تفسير الامام العسكري، امام حسن عسكري (ع) ص 52.
2- برگرفته از: تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، ج 1، ص 02-32.
3- بحارالانوار، علامه مجلسي ج 98، ص 332.
4- «قلت لابي عبدالله(ع) كيف اسمي علي الطعام قال فقال اذا اختلفت الانيه فسم علي كل اناء قلت فان نسيت ان اسمي قال تقول بسم الله علي اوله و آخره؛ به حضرت صادق(ع) گفتم: چگونه نام خداوند را بر طعام بگويم؟ فرمود: وقتي چند ظرف غذاي مختلف هست براي ]خوردن از[ هر كدام «بسم الله» بگو. پرسيدم: اگر فراموش كنم؟ فرمود: مي گويي: «بسم الله علي اوله و آخره.» الكافي، ج 6، ص 592.
5- مستدرك الوسائل، ج 71، ص 8.6
6- بحارالانوار، ج 42، ص 383.
7- تفسير امام حسن عسكري، ص 125.
8- وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، ج 1، ص 393.
9- من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 1، ص 05.
10- مستدرك الوسائل، ج 4، ص 683 و 783.
11- وسائل الشيعه، ج 01، ص 941.
21- مجموعه ورام، ج 1، ص 23.
31- عده الداعي، ابن فهد حلي، 7041 ق. ص .280
41- همان، ص 392.
51- اعلام الدين، حسن بن ابي الحسن ديلمي، ص 493.
61- من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 40.4
71- وسائل الشيعه، ج 42، ص 263.

 



عرفان عملي از ديدگاه شهيد مطهري

¤هدف روزه
برنامه انسان سازي ماه مبارك رمضان اساساً برنامه انسان سازي است، يعني برنامه اين است كه انسانهاي معيوب در اين ماه خود را تبديل به انسانهاي سالم و انسانهاي سالم خود را تبديل به انسانهاي كامل كنند، برنامه ماه مبارك رمضان برنامه تزكيه نفس است، برنامه اصلاح معايب و رفع نواقص است، برنامه تسلط عقل و ايمان و اراده، بر شهوات نفساني است، برنامه دعاست، برنامه پرستش حق است، برنامه پرواز به سوي خداست، برنامه ترقي دادن روح است، برنامه رقاءدادن روح است. اگر بنا باشد كه ماه مبارك بيايد و انسان سي روز گرسنگي و تشنگي و بي خوابي بكشد و مثلا شبها تا ديروقت بيدار باشد و به اين مجلس و آن مجلس برود و بعد هم عيد فطر بيايد و با روز آخر شعبان يك ذره هم فرق نكرده باشد، چنين روزه اي براي انسان اثر ندارد. اسلام كه نمي خواهد همين طور مردم دهانشان را ببندند، دهانشان را ببندند يا نبندند [براي اسلام فرق نمي كند] نه، با روزه گرفتن قرار است كه انسانها اصلاح شوند. چرا در روايات ما آمده است كه بسياري از روزه داران هستند كه حظ و بهره آنها از روزه، جز گرسنگي چيزي نيست؟ بستن دهان از غذاي حلال براي اين است كه انسان همراه آن سي روز تمرين كند كه زبان خود را از گفتار حرام ببندد، غيبت نكند، دروغ نگويد، فحش ندهد. (انسان كامل، ص28)
زمان عبادت هم احترام دارد
احترام ماه رمضان واجب و لازم است. كساني كه به عذر شرعي روزه نمي گيرند مثلا مسافر يا مريض مي باشند، نبايد در ملأعام و يا در يك مجلس عمومي غذا بخورند يا آب بنوشند، زيرا با شئون ماه رمضان منافي است. ماه رمضان زمان عبادت است. زمان عبادت مانند مكان عبادت لازم الاحترام است. (حكمت ها و اندرزها، ج2، ص204)
¤معياري براي ممنوعيت
اسلام با مستحباتي كه روح عبادت يعني تذكر را از ميان مي برد و غفلت ايجاد مي كند نيز مبارزه كرده است. هر چه كه موجب انصراف و غفلت انسان از خدا بشود به نوعي ممنوع (مكروه يا حرام) است، مثل افراط در خوردن، افراط در گفتن، افراط در معاشرت با افراد و افراط در خوابيدن. (تعليم و تربيت در اسلام، ص126)
¤غفلت از غير خدا در نماز
ما در عمر خود افرادي را ديده ايم كه در حال نماز آنچنان مجموعيت خاطر و تمركز ذهن داشته اند كه به طور تحقيق از هر چه غير خداست غافل بوده اند. استاد بزرگوار و عاليقدر ما مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي اصفهاني (اعلي الله مقامه) از اين رديف افراد بود. (ولاءها و ولايت ها، ص200)
¤زمينه تمركز ذهن در نماز
توجه دل به خدا و تذكر اينكه در برابر رب الارباب و خالق و مدبر كل قرارگرفته است، زمينه تجمع خاطر و تمركز ذهن را فراهم مي كند. (ولاءها و ولايت ها، ص200)
¤عبادات فكري
از نظر اسلام، عبادت منحصر نيست به عبادات بدني مانند نماز و روزه يا عبادات مالي مانند خمس و زكات؛ نوعي ديگر از عبادت هم هست و آن عبادت فكري است. تفكر يا عبادت فكري اگر در مسير تنبه و بيداري انسان قرار گيرد از سالها عبادت بدني برتر و بالاتر است. (انسان و ايمان، ص64)
¤ هم علم است و هم عبادت
شك ندارد كه اگر انسان در كار عالم و در نظامات عالم و در دقايق مخلوقات تامل و دقت كند و هدفش از اين تامل و دقت و كشف رازهاي عالم، اين باشد كه به حقيقت، بيشتر راه يابد و خدا را بيشتر بشناسد اين، هم علم است و هم عبادت، تفكر علمي است و عبادت. (تعليم و تربيت در اسلام، ص254)
¤ بعد تربيتي عبادات
در اسلام، عبادات گذشته از اصالتي كه دارند جزء برنامه تربيتي آن هستند. توضيح اينكه اصالت داشتن عبادت به معني اين است كه قطع نظر از هر جهتي، قطع نظر از مسائل زندگي بشر، عبادت خودش جزء اهداف خلقت است: و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون. (ذاريات 56) عبادت مركبي است براي تقرب به حق و در واقع براي تكامل واقعي بشر. چيزي كه خود مظهر تكامل بشر و خود هدف و غايت است، لزومي ندارد كه مقدمه و وسيله چيز ديگر باشد. ولي در عين حال عبادات، گذشته از اين اصالت، مقدمه چيز ديگر هم هستند، يعني همان طور كه عرض كردم خود برنامه تربيتي اسلامند به اين معني كه اسلام كه مي خواهد افراد را چه از نظر اخلاقي و چه از نظر اجتماعي تربيت كند، يكي از وسايلي كه براي اين كار اتخاذ كرده- و از قضا اين وسيله از هر وسيله ديگري در اخلاق و روح بشر موثرتر و نافذتر است- عبادت است. (آزادي معنوي، 918)
¤ فلسفه عبادت
عبادت براي اين است كه حيات ايماني انسان تجديد بشود، تازه بشود، طراوت پيدا كند، قوت و نيرو بگيرد. به هر اندازه كه ايمان انسان بيشتر باشد، بيشتر به ياد خداست و به هر اندازه كه انسان به ياد خدا باشد كمتر معصيت مي كند. معصيت كردن و نكردن داير مدار علم نيست، داير مدار غفلت و تذكر است. به هر اندازه كه انسان غافل باشد يعني خدا را فراموش كرده باشد، بيشتر معصيت مي كند و به هر اندازه كه خدا بيشتر به يادش بيايد كمتر معصيت مي كند. (آزادي معنوي،ص 95)
¤ فرزندان ارزش نماز را از ما مي آموزند
نمازخوان هايي كه خودشان نماز را استخفاف مي كنند يعني كوچك مي شمارند (نماز صبحشان آن دم آفتاب است، نمازظهر و عصرشان آن دم غروب است، نماز مغرب و عشاشان چهار ساعت از شب گذشته است و نماز را با عجله و شتاب مي خوانند) تجربه نشان داده كه بچه هاي اينها اصلا نماز نمي خوانند. شما اگر بخواهيد واقعا نمازخوان باشيد و بچه هايتان نمازخوان باشند، نماز را محترم بشماريد. نمي گويم نماز بخوانيد؛ بالاتر از نماز خواندن، محترم بشماريد. اولا براي خودتان در خانه يك مصلايي انتخاب كنيد (مستحب هم هست) يعني در خانه نقطه اي را انتخاب كنيد كه جاي نمازتان باشد، مثل يك محراب براي خودتان درست كنيد. اگر مي توانيد (همان طوري كه پيغمبر اكرم يك مصلي و جاي نماز داشت) يك اتاق را به عنوان مصلي انتخاب كنيد. اگر اتاق زيادي نداريد، در اتاق خودتان يك نقطه را براي نماز خواندن مشخص كنيد. يك جانماز پاك هم داشته باشيد. در محل نماز كه مي ايستيد، جانماز پاكيزه اي بگذاريد، مسواك داشته باشيد، تسبيحي براي ذكر گفتن داشته باشيد. وقتي كه وضو مي گيريد، اين قدر با عجله و شتاب نباشد. (آزادي معنوي، ص 86)
¤ مسئوليت در برابر خانواده
هر فردي از ما، هم مسئول نماز خودش است و هم مسئول نماز اهلش يعني زن و بچه اش. خطاب به پيغمبر اكرم است: و امر اهلك بالصلوه و اصطبر عليها (ط132)
اي پيامبر! خاندان خودت را به نماز امر كن و خودت هم بر نماز صابر باش. اين اختصاص به پيامبر ندارد، همه ما به اين امر موظف هستيم.
بچه ها را چه بايد كرد؟ بچه ها را از كوچكي بايد به نماز تمرين داد. دستور رسيده است كه به بچه از هفت سالگي نماز تمريني ياد بدهيد. البته بچه هفت ساله نمي تواند نماز صحيح بخواند ولي صورت نماز را مي تواند بخواند. از هفت سالگي مي تواند به نماز عادت كند، چه پسر و چه دختر. يعني همان اولي كه بچه به دبستان مي رود، بايد نماز را در دبستان به او ياد بدهند، در خانواده هم بايد به او ياد بدهند. ولي اين را توجه داشته باشيد كه ياد دادن و وادار كردن با زور نتيجه اي ندارد.
كوشش كنيد كه بچه تان از اول به نماز خواندن رغبت داشته باشد و به اين كار تشويق بشود. به هر شكلي كه مي توانيد موجبات تشويق بچه تان را فراهم كنيد كه با ذوق و شوق نماز بخواند؛ زياد به او بارك الله بگوييد، جايزه بدهيد، اظهار محبت كنيد كه بفهمد وقتي نماز مي خواند، بر محبت شما نسبت به او افزوده مي شود. ديگر اينكه بچه را بايد در محيط مشوق نماز خواندن برد. به تجربه ثابت شده است كه اگر بچه به مسجد نرود، اگر در جمع نباشد و نماز خواندن جمع را نبيند، به اين كار تشويق نمي شود، چون اصلا حضور در جمع مشوق انسان است. آدم بزرگ هم وقتي خودش را در جمع اهل عبادت مي بيند، روح عبادت بيشتري پيدا مي كند، بچه كه ديگر بيشتر تحت تاثير است. متاسفانه كم رفتن ما به مساجد و معابد و مجالس ديني و اينكه بچه ها كمتر در مجالس مذهبي شركت مي كنند، سبب مي شود كه اينها از ابتدا رغبت به عبادت پيدا نكنند ولي اين براي شما وظيفه است.
اما اسلام كه مي گويد بچه ات را وادار به نماز خواندن كن، نمي گويد آقامآبانه فرمان بده، تشر بزن، دعوايش كن؛ نه، از هر وسيله اي كه مي دانيد بهتر مي شود براي تشويق او به عبادت و نماز خواندن استفاده كرد، شما بايد استفاده كنيد. بايد ما با بچه هاي خودمان برنامه مسجد رفتن داشته باشيم تا آنها با مساجد و معابد آشنا بشوند. ما خودمان كه از بچگي با مساجد و معابد آشنا بوديم، در اين اوضاع و احوال امروز چقدر به مسجد مي رويم كه بچه هاي ما- كه هفت ساله شده اند، به دبستان رفته اند و بعد به دبيرستان و بعد به دانشگاه ولي اصلا پايشان به مساجد نرسيده است- بروند. اينها قهرا از مساجد فراري مي شوند. حالا ممكن است بگوييد وضع مساجد خراب است، كثيف است، يا مثلا يك روضه خوان مي آيد و حرف چنين و چنان مي زند. آنها را هم وظيفه داريم كه درست كنيم. وظيفه كه در يك جا تمام نمي شود. وضع مساجد خودمان را هم بايد اصلاح كنيم. پس اين را هم هرگز فراموش نكنيد كه ما وظيفه داريم نماز بخوانيم و وظيفه داريم كه خاندان خودمان را هم نمازخوان كنيم به شكلي كه به نماز راغب و تشويق بشوند، فوايد و خاصيت نماز خواندن و در حدودي كه مي توانيم فلسفه نماز خواندن را براي بچه ها بگوييم. (آزادي معنوي، ص 105 و 106)

 



ولايت كافران، ممنوع

سنيه بهشتي
ولايت به هر معنايي كه باشد، نمي تواند بيانگر رابطه ميان مسلمان و كافر باشد. به اين معنا كه از ولايت به معناي محبت و دوستي گرفته تا ولايت به معناي همراهي و همكاري تا ولايت به معناي سرپرستي و حكومت، رابطه اي نيست كه اسلام آن را تجويز كند.
البته دايره كفر در اسلام، دايره اي گسترده اي است. در فرهنگ قرآن، براي كفر همانند ايمان، مراتب و سطوح گوناگوني تعريف و تبيين شده است؛ چرا كه در نهايت همه انسان ها در دو دايره اسلام و كفر يا ايمان و كفر قرار مي گيرند. شرك و نفاق در نهايت چهره خود را نشان مي دهد و شخص يا برحق است يا بر باطل؛ چرا كه حد وسطي براي آن متصور نيست.
در مرتبه اي از تفسير اسلام و كفر، ولايت اهل كتاب نيز در دايره ولايت كافر قرار مي گيرد؛ چنان كه ولايت افرادي از اهل اسلام نيز در همين دايره تعريف شده و به عنوان ولايت طاغوت مردود دانسته مي شود.
خداوند بارها از هر گونه ولايت كافران بويژه ولايت سياسي آنان برحذر داشته و پذيرفتن ولايت كافران از سوي مسلمانان را نهي كرده است. (نساء، آيات 139 تا 144 و مائده، آيات 57 و 80 و81)
از آن جايي كه بسياري از روابط خصوصاً روابط عاطفي غيرقابل ردگيري است و مي تواند پنهاني باشد و ديگران نسبت به آن آگاهي نيابند؛ خداوند، پرهيز از ولايت كافران را نشانه اي از نشانه هاي تقواي الهي شخص برمي شمارد. به اين معنا كه شخص به سبب تقواي الهي از هرگونه رابطه اي بويژه رابطه عاطفي و قلبي نسبت به كافران پرهيز مي كند و به خود اجازه نمي دهد تا دلبستگي به آنان پيدا كند تا چه رسد كه ولايت سياسي آنان را بپذيرد.
در داستان صفوان جمال به خوبي اين معنا تأييد شده است كه هرگونه آرزوي بقاي ظالم و ستمگر و طاغوت ولو براي گرفتن اجرت جايز نمي باشد. از اين رو امام موسي كاظم(ع) از صفوان جمال مي خواهد تا شترهايش را به دولت عباسي و هاروني حتي براي كاروان حج اجاره ندهد، زيرا اين اجاره و كرايه مستلزم آرزو براي بقاي طاغوت جهت وصول كرايه است.
علت نهي از پذيرش ولايت كافران
خداوند درباره علت نهي از هرگونه ولايت كافران، بر اين مهم تأكيد دارد كه ولايت كافران و طاغوت، زمينه فتنه و فساد است و پذيرش امري كه زمينه و بستر فساد و فتنه را فراهم مي آورد مانند خود فتنه و فساد جرم و گناه است.
به سخن ديگر، عقل انساني حكم مي كند كه مقدمه واجب مانند خود واجب، واجب است، چنان كه مقدمه حرام مانند خود حرام، حرام است. از آن جايي كه فساد و فتنه، حرام است، عمل به مقدمات آن نيز حرام مي باشد. بنابراين، ولايت كافر در هر شكل و شمايل به ويژه سياسي آن به سبب آن كه بسترساز فتنه و فساد در جامعه اسلامي است، ازنظر اسلام حرام و گناه و بلكه جرم دانسته شده است. (انفال، آيه73)
البته خداوند در يك صورت مجوز پذيرش ولايت سياسي كافران را مي دهد و آن در شرايط اضطرار و تقيه است. به اين معنا كه شارع، حكم عقل را در اين زمينه امضا و تأييد كرده است؛ چراكه عقل حكم مي كند در صورت اضطرار، به ظاهر ولايت سياسي كافران پذيرفته شود.
اين كه در اين استثناء قيد سياسي بر ولايت گذاشته شده، از آن روست كه اين ولايت سياسي، يك ولايت ظاهري است و شخص مسلمان هرگز نسبت به كافر، ولايت باطني و عاطفي ندارد و اگر شرايط تغيير كند به سرعت عليه ولايت سياسي كافر قيام مي كند.
به هرحال، اسلام تنها ولايت سياسي كافر را در صورتي تجويز كرده كه شخص در حالت اضطرار و تقيه باشد و يا جامعه به سبب ضعف نتواند در برابر ولايت سياسي كافر و طاغوت مقاومت كند. در اين صورت تنها به حكم مصلحت و ضرورت جايز است كه ولايت سياسي را در ظاهر بپذيرد تا خود و جامعه را از شر كافران و طواغيت در امان نگه دارد. (آل عمران، آيه28)
به هرحال، هرگونه ولايت كافر و طاغوت ازنظر اسلام ممنوع، حرام، گناه و جرم است و كسي اجازه ندارد تحت ولايت كافر و طاغوت درآيد؛ چراكه ولايت كافر و طاغوت، زمينه ساز فساد و فتنه در جامعه اسلامي خواهد بود.
به سخن ديگر، خداوند ولايت كافر را عين ولايت مفسد و فتنه گر مي داند و براي مصونيت يابي جامعه اسلامي از فساد و فتنه هرگونه رابطه با كافر و طاغوت را ممنوع دانسته است. پس اگر در شرايط اضطراري يا تقيه به ولايت ظاهري كافر و طاغوت درآمده، مي بايست در نخستين وضعيت ممكن، نسبت به ولايت سياسي و ظاهري كافران بشورد و طغيان كند و ولايت آنان را انكار و از ميان بردارد. كاري كه در كشورهاي اسلامي درحال شكل گيري است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14