(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 22 تیر 1390- شماره 19973

به مناسبت سالروز قيام مسجد گوهرشاد(1)
كشف حجاب رضاخاني، طناب دار خاندان پهلوي



به مناسبت سالروز قيام مسجد گوهرشاد(1)
كشف حجاب رضاخاني، طناب دار خاندان پهلوي

عاطفه صادقي
الف) زمينه شكل گيري انديشه كشف حجاب
ظهور پديده اي به نام حاكم ديكتاتور در هيبت رضاخان براي شرايط سياسي آشفته و به هم ريخته جامعه ايراني سال هاي آغازين 1300، همانند ظهور يك منجي است كه انتظار مي رفت در گوشه چشم جامعه ايران به فرنگ و لب حسرت گزيدن از آن همه ترقي و پيشرفت، به اندازه جرعه اي لب اين مردم را تر كند ولي سياست هاي غلط و احمقانه رضاخاني نه تنها چنين نكرد بلكه هنوز كه هنوز است جامعه ما از زهر اين مدرن شدن تحميلي و ظاهري به خود مي پيچد.
كشف حجاب مردمي ترين و عمومي ترين دليل رويگرداني جامعه ايراني تز رضاخان است، چرا كه برخلاف ديگر سياستهاي وي مانند تأسيس مدارس جديد و انجمن هاي روشنفكري، تغيير نظام آموزشي، سياست تمركزگرايي و يكجانشيني عشاير و حتي سياست ملي گرايي، كشف حجاب، مسأله اي بود كه تمامي اقشار جامعه را از روشنفكر و عالم گرفته تا عامي و بي سواد درگير مي كرد.
سركلاف كشف حجاب در ايران، به تنها سفر رضاخان در تاريخ 12 خرداد 1313 برنمي گردد. قصه از آنجايي آغاز مي شود كه عده اي روشنفكر از فرهنگ برگشته به فكر طبابت جامعه خود افتادند تا كشور خود را همانند جوامع فرهنگي مترقي سازند. تا اينجاي قصه اتفاقاً جاي تقدير دارد مشكل از آنجاست كه اين به ظاهر طبيبان با نسخه اشتباه خويش، عزرائيل حكومت رضاخاني شدند. آنها نسخه پيچيدند كه از فرق سر تا نوك پا غربي شويم با اين تصور ساده دلانه كه دامن كوتاه و كلاه شاپو ما را همانند جوامع غربي به پيشرفت مي رساند! و اين گونه با پا گرفتن يك انديشه غلط، دمل چركين قشري گري به سرطان حكومت رضاخاني ختم شد.
احمد كسروي، از نويسندگان غرب زده با بر شمردن كشف حجاب در زمره كارهاي نيك رضاشاه، چنين مي نويسد: «آنچه ما در تهران مي بينيم، بيش از اين نتيجه پيدا نشده كه برخي پيره زال هاي از جهان برگشته و برخي از زنهاي بي سواد و نافهم، چادر به سر كنند.»
البته روشنفكران ايراني به تنهايي به چنين انديشه مشعشعي نرسيدند بلكه اعمال چنين سياست هايي در تركيه توسط كمال آتاتورك، در ايران توسط رضاخان و در افغانستان توسط امان الله خان، به صورتي هماهنگ توسط انگليس تقويت و دنبال مي شد. چرا كه تضعيف و تحقير باور اسلامي مردم منطقه به معناي جلوگيري از شكل گيري مجدد تمدن اسلامي بود و تجددخواهي مورد تأييد انگليس اين خطر را مهار مي كرد. امام خميني(ره) تاكيد مي كنند كه استعمارگران براي به يوغ كشيدن ما ابتدا «به سراغ زنان ما آمدند» همفر، جاسوس معروف انگليسي، در اوايل قرن دوازدهم هجري در اين باره به وزارت مستعمرات بريتانيا پيشنهاد كرد: «لازم است با اين توجيه كه حجاب از عادتهاي دوره خلفاي عباسي بوده و ريشه در اسلام ندارد، زنان مسلمان را تشويق كنيم از حجاب دست بردارند. در اين رابطه مي توانيم استناد كنيم كه مردم، همسران پيامبر را مي ديدند و زنان در عصر پيامبر در تمام كارها شركت مي كردند. بعد از آن كه زنان مسلمان از حجاب بيرون آمدند، جوانان را نسبت به آنان تشويق و تحريك كنيم تا بين آنان فساد ايجاد شود.» امام خميني(ره) با آگاهي از اين سياست غرب فرموده است: «آنان چون مي ديدند كه زنان در نهضت مشروطه و پس از آن، نقش برجسته داشته اند و آنها هستند كه مي توانند حتي مردان را به ميدان مبارزه بكشند، نخست به سراغ زنان ما آمدند.»
حضرت امام خميني رحمه الله در خصوص تغيير لباس و كلاه چنين بيان داشتند: «... آن هايي كه اين قدر قوه تميز ندارند كه كلاه لگني را كه پس مانده درندگان اروپاست، ترقي كشور مي دانند، با آن ها حرفي نداريم كه آن ها از ما سخن خردمندانه را بپذيرند و عقل و هوش و حس آن ها را اجانب دزديده اند.... آن روز كه كلاه پهلوي سر آن ها گذاشتند، همه مي گفتند: مملكت بايد شعار ملي داشته باشد، استقلال در پوشش دليل استقلال مملكت و حافظ آن است. چند روز بعد، كلاه لگني [شاپو] گذاشتند سر آن ها، يك دفعه حرف ها عوض شد. گفتند: ما با اجانب مراوده داريم. بايد همه هم شكل باشيم تا در جهان با عظمت باشيم. مملكتي كه با كلاه عظمت براي خود درست مي كند يا برايش درست مي كنند، هر روزي كلاهش را ربودند، عظمتش را هم مي برند.»
ب) بررسي مراحل كشف حجاب
اولين جرقه هاي اعمال اجباري بي حجابي در سفر رضاخان به تركيه زده مي شود:
مستشارالدوله سفير كبير ايران در تركيه، تأثيرپذيري رضاخان از بي حجابي زنان تركيه را چنين توضيح مي دهد: «شبي پس از پايان ضيافت رسمي با شكوه وقتي رضاشاه به عمارت حزب خلق كه محل اقامت او در آنكارا بود مراجعت كرد تا پاسي از شب نخوابيد و در تالار بزرگ خانه ملت قدم مي زد و فكر مي كرد و گاه گاه بلند مي گفت: عجب! عجب! وقتي چشمان شاه متوجه من شد كه در گوشه تالار ايستاده بودم، فرمود: صادق، من تصور نمي كردم تركها تا اين اندازه ترقي كرده و در اخذ تمدن اروپا جلو رفته باشند. حالا مي بينم كه ما خيلي عقب هستيم مخصوصاً در قسمت تربيت دختران و بانوان؛ ... فوراً بايد با تمام قوا به پيشرفت سريع مردم مخصوصاً زنان اقدام كنيم.»
از اولين جرقه هاي كشف حجاب تا اجراي بخشنامه كشف حجاب كه در تاريخ 27 آذر 1314 كه از طرف رئيس الوزرا به دربار فرستاده شد تا به تمام ولايات ايران ارسال گردد، زماني طول كشيد و در اين ميان موج مخالفت مردم و علما هر روز افزايش مي يافت.
زمينه هاي شكل گيري اجباري شدن كشف حجاب
1- تغيير اجباري كلاه و لباس مردان؛
براي آماده ساختن زمينه كشف حجاب، مجلس، در ششم دي ماه 1307 قانون متحدالشكل نمودن البسه را تصويب كرد كه براساس آن، پوشيدن كت و شلوار و كراوات و كلاه فرنگي براي مردان، الزامي شد. تلاش هاي رضاخان باعث شد تا عده اي از زنان غرب زده، بويژه زنان درباري و دولتمردان، به صورت بي حجاب يا بدحجاب، در مجامع و معابر عمومي ظاهر شوند و مردم نيز تحت تأثير اختناق و ظلم رضاخاني، حساسيت لازم را از خود نشان ندادند.
تعويض كلاه مردان مقدمه كشف حجاب زنان بود، كه هيچ كس جرأت نكرد علناً به آن اعتراض كند.
2- حضور يكي از زنان خاندان سلطنتي بدون حجاب مناسب در حرم حضرت معصومه (.1307ش) و اعتراض آيت الله بافقي به وي.
در عيدنوروز سال 1307 شمسي (برابر 27 رمضان سال 1346 قمري) جمعيت بسياري از اطراف و اكناف كشور براي زيارت مرقد منور حضرت معصومه (سلام الله عليها) و درك لحظه سال تحويل، در كنار مرقد، به قم آمده بودند، در اين ميان، مردم باخبر شدند كه چند نفر از افراد خانواده رضاخان، كه همسر و دو دخترش به نام هاي شمس و اشرف در ميانشان بود، با سر برهنه، بدون پوشش اسلامي وارد قم شده اند و مي خواهند با همان وضع، وارد حرم گردند. اين گستاخي و بي احترامي موجب خشم مردم گرديد، يك روحاني به نام «سيد ناظم واعظ» مردم را به امر به معروف و نهي از منكر فرامي خواند و احساسات پاك ديني مردم را تشديد مي كرد، در اين ميان، خبر به يكي از علماي مجاهد و مدرسان حوزه علميه -كه از اطرافيان آيه الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري بود- يعني آيه الله شيخ محمدتقي بافقي رسيد. ايشان براي خانواده رضاخان پيام داد كه: «اگر مسلمان هستيد، نبايد با اين وضع، در اين مكان مقدس حضور يابيد، و اگر مسلمان نيستيد باز هم حق نداريد.» افراد خانواده گستاخ رضاخان به پيام آيه الله بافقي اعتنا نكردند، آن عالم رباني، شخصاً به حرم رفت و به خانواده رضاخان اخطار شديد كرد و همين برخورد، نزديك بود موجب قيام و شورش مردم بر ضد حكومت شاه گردد.
رضاشاه با شنيدن اين خبر عازم قم شد و آيت الله بافقي را در حرم حضرت معصومه مورد ضرب و شتم قرار داد.
3- حضور صاحب منصبان حكومتي به همراه همسران بي حجابشان در تفرجگاهها و اماكن عمومي
4- انتشار شايعه اعلام بي حجابي عمومي در نوروز 8031.ش. پخش شايعاتي از اين دست، در زمينه سازي و آمادگي اذهان عمومي تأثير داشت.
5- برگزاري جشنهاي مختلط و مراسم مختلف و حضور زنان بي حجاب در آنها و در مواردي انجام عمليات ژيمناستيك و رقص و سرود توسط زنان
6- تأسيس كانون بانوان به رياست دختر بزرگ شاه (شمس)
7- در زمان رضاخان، پيش از آن كه طرح تغيير لباس و بر سر گذاشتن كلاه شاپو به مرحله اجرا درآيد، براي جلوگيري از مخالفت روحانيان، نخست دولت اعلام كرد به اين دليل كه اشخاص غيرروحاني يا روحاني نمايان، نتوانند از پوشيدن لباس و عمامه سوءاستفاده كنند، بايد اشخاصي كه به اين لباس ملبس هستند، از دو نفر از مراجع گواهي بگيرند كه آيا براي پوشيدن لباس روحانيت صلاحيت دارند، يا خير و مجتهدان نيز شهادت نامه بدهند. سپس روحانيان گواهي را به وزارت معارف ببرند و اجازه پوشيدن لباس دريافت كنند. دولت بدين ترتيب، در مورد كساني كه معمم بودند، سخت گيري هايي را آغاز كرد . پس از آن، افراد معمم، يا در معابر رفت وآمد نمي كردند و در خانه مي ماندند، و يا اگر در معابر رفع وآمد مي كردند، گرفتار پليس مي شدند.
8- صدور بخشنامه وزارت آموزش و پرورش مبني بر محروميت دختران باحجاب از دريافت جايزه يا ديپلم و عدم پرداخت حقوق به آموزگاراني كه از چادر يا پيچه استفاده مي كنند (بهار 4131)
9- حضور ملكه و دخترانش بدون حجاب به همراه رضاشاه در مراسم افتتاح دانشسراي مقدماتي نوبنياد تهران (هفدهم دي 4131)
رضاشاه كه در روز هفدهم دي 4131 براي اعطاي گواهينامه فارغ التحصيلان به دانشسراي عالي رفته بود، در حالي كه ملكه ايران و دختر بزرگش بدون حجاب بودند و لباس هاي اروپايي به تن كرده بودند، طي نطقي از كشف حجاب و پيشرفت زنان سخن گفت:
«شما زنها بايد اين روز را كه روز سعادت و موفقيت شماست روز بزرگي بدانيد و از فرصتي كه به دست آورده ايد براي خدمت به كشور خود از آن استفاده كنيد... شما خواهران و دختران من حالا كه داخل جامعه شده ايد و براي پيشرفت خود و كشورتان اين قدم را برداشته ايد بايد بفهميد كه وظيفه شما اين است كه براي كشور خودتان كار كنيد، سعادت آينده در دست شماست.»
01-برگزاري جشنهاي گراميداشت بي حجابي در ماههاي دي و بهمن 4131 در سراسر كشور از جمله جشن شيراز كه مي توان آن را مقدمه قيام مسجد گوهر شاد ناميد.
چند ماه قبل از قيام مردم مشهد، در جريان برگزاري جشن شيراز با حضور علي اصغر حكمت، وزير معارف در 31 فروردين 4131 ه. ش ، پس از ايراد سخنراني ها، در خاتمه، عده اي از دوشيزگان بر روي صحنه نمايان مي شوند و ناگهان نقاب از چهره برمي گيرند و اركستر آهنگ رقص مي نوازد و دختران به پاي كوبي مي پردازند. روز بعد اين خبر مانند بمبي در شهر مي پيچد و عده اي از مردم در مسجد وكيل اجتماع مي كنند. در اولين اقدام حسام الدين فال اسيري از علماي شيراز به برگزاري چنين مراسمي اعتراض كرده و آن را از مظاهر بي ديني در جامعه مي داند... اعتراض او باعث مي شود تا بلافاصله دستگير و زنداني گردد.
گامهاي تدريجي دولت سرانجام به اعلام رسمي كشف حجاب در هفدهم دي 4131 منجر گرديد و پس از اعلام رسمي كشف حجاب، دولت براي تثبيت اين قانون و اجراي جدي آن، اقدامات خاصي را انجام داد:
1-اعطاي وام به كارمندان دولت جهت خريد لباس مناسب براي همسرانشان به منظور حضور در جشنها و ميهمانيها
2-توبيخ و در مواردي اخراج كارمندان دولت در صورت عدم حضور آنها و همسرانشان (بدون حجاب) در ضيافتها
3-بازداشت و مجازات مخالفان كشف حجاب
4-ممانعت از ورود زنان با حجاب به فروشگاه ها، سينماها، گرمابه هاي عمومي، درمانگاهها، و يا ممانعت از سوار شدن آنها به درشكه و اتومبيل.
براي اهانت بيشتر به زنان چادري، روسپيان حق بي حجاب شدن نداشتند. مجله شهرباني نيز آماري از جرايم اعمال منافي كه در زير چادر انجام شده بود، ارائه داد. حكومت با اقدام به اين تبليغات سعي مي كرد نماد عفت را به سمبل بي عفتي تبديل كند.
ج) قيام مسجد گوهر شاد
جشن شيراز و اطمينان از اين مسأله كه شاه در جريان امور است، بي حرمتي به يك عالم ديني و حبس وي، موجي از اعتراضات را در كشور به ويژه در حوزه هاي علميه قم، مشهد و تبريز در پي داشت. در تبريز دو مرجع عالي قدر، سيدابوالحسن انگجي و ميرزا صادق آقا به تغيير لباس و كلاه شاپو اعتراض و به سمنان تبعيد گرديدند. اما از جمله مكانهايي كه كشف حجاب باعث اعتراضات شديد شد، شهر مقدس مشهد بود كه منجر به قيام مسجد گوهرشاد شد. «در مشهد هم كه دستور تغيير لباس رسيده بود و خبر جشن شيراز و گرفتاري فال اسيري و تبعيد دو نفر از علماي تبريز منعكس گرديده بود، غوغايي برپا كرده و مراجع روحاني را سخت ناراحت نمود. جلساتي براي بحث و گفت وگو درباره تغيير لباس و سختگيريهايي كه درباره معممين به موقع اجرا گذارده بودند تشكيل مي گردد. در اين جلسات كه آيت الله حاج آقا حسين قمي و آيت الله سيديونس اردبيلي و آقازاده (فرزند آخوند ملامحمد كاظم خراساني) و جمعي ديگر از علما و مدرسين درجه اول مشهد شركت داشتند مسئله تغيير لباس مطرح و اظهار عقيده مي كنند كه دنباله تغيير لباس به برداشتن حجاب منتهي خواهد گرديد و بايد با شدت از آن جلوگيري نمايند.»
تا اين زمان برخي از علما معتقد بودند كه كارهاي صورت گرفته بدون اطلاع شاه بوده و ايشان مخالف اين اعمال ضدديني بوده و هستند، اما علي اصغر حكمت طي نطقي در ميدان جلاليه تهران با حضور رئيس الوزراء (ذكاء الملك) به طور آشكار اعلام مي كند كه گمان مردم مبني بر عدم آگاهي رضاشاه از جشن شيراز و خود سرانه بودن اين حادثه اشتباه محض است. در اين نطق حكمت وقوع اين حادثه را مستقيما به دستور شخص رضاشاه مي داند.
اين اظهارات و وقوع اين حوادث در كشور پس از درج در مطبوعات در سطح شهر مشهد هم انتشار يافت. آيت الله سيدعبدالله شيرازي كه در اين زمان در مشهد حضور داشته و از نزديك شاهد وقايع بوده است، بيان مي كند كه چون روزنامه حاوي درج اين مطالب به مشهد براي آيت الله حسين قمي ارسال شد، ايشان پس از مطالعه اين اخبار و جريانات طي سخناني گريه كرده، اين طور بيان مي كنند كه «خلاصه اسلام فدائي مي خواهد و من حاضرم فدا شوم.»
پس از اين حوادث بود كه علماي مشهد همه روزه در مسجد گوهرشاد تجمع مي كنند تا با تبادل نظر و گفت وگو مانع از اجراي سياستهاي ضدديني رضاخان گردند.
در همين راستا آيت الله قمي براي مقابله با اجراي كشف حجاب حجج الاسلام غلامرضا طبسي و شمس طهراني را احضار كرده، از آنها خواست تا از علما دعوت كنند، در منزل ايشان تجمع نمايند. در اين جلسه، آيت الله قمي از آنها مي خواهد تا با همراه شدن آنها با وي و عزيمت به تهران از رضاشاه تقاضا كنند تا از كشف حجاب صرف نظر كند. تعلل اين عده از علما، مانع از تصميم آيت الله قمي نمي گردد، بطوري كه پس از اندك زماني ايشان تصميم مي گيرند با فرزندان خود براي ملاقات با رضاشاه به تهران مسافرت كنند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14