(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه اول مرداد 1390- شماره 19980

رمان سفرمقام معظم رهبري در شيراز رونمايي مي شود
عرفان در ادبيات برون مرزي
غزلي از رضا اسماعيلي در پاسخ به مطروحه مقام معظم رهبري
يك شعله آتش
آيات القرمزي، شاعر بحريني:از شدت شكنجه در زندان از هوش مي رفتيم



رمان سفرمقام معظم رهبري در شيراز رونمايي مي شود

مراسم رونمايي از رمان «حافظ هفت» با موضوع سفر مقام معظم رهبري به استان فارس نوشته اكبر صحرايي با حضور رئيس حوزه هنري، سرپرست استانداري فارس و امام جمعه شيراز در اين شهر برگزار مي شود.
به گزارش پايگاه خبري سوره مهر، در ادامه برگزاري مراسم رونمايي از كتاب در مراكز استان ها، اين بار نوبت به شهر حافظ و سعدي رسيد تا جشن رونمايي از رمان «حافظ هفت» اكبر صحرايي در دومين روز از مرداد ماه در اين شهر برگزار شود.
در مراسم رونمايي از اين رمان، محسن مومني شريف؛ رئيس حوزه هنري سازمان تبليغات، حجت الاسلام والمسلمين ايماني، سجادي؛ سرپرست استاندار فارس، عليرضا پرورش؛ رئيس حوزه هنري استان فارس و ديگر مسئولين استاني حضور پيدا خواهند كرد.
اكبر صحرايي درباره اين رمان گفت: سفر مقام معظم رهبري به استان فارس 9 روز بود و من اقبال حضور چهار روزه كنار ايشان را به ويژه در ديدارهاي خصوصي داشتم و آنچه را در اين سفر رخ داد به عنوان دستمايه رمان يادداشت برداري كردم و يك سال و نيم كار شبانه روزي براي نگارش كتاب انجام دادم.
نويسنده «آنا هنوز مي خندد» در توضيح بيشتر اثرش عنوان كرد: حافظ نمادي از شيراز است و هفت هم نماد مراحل هفت گانه سير عرفا و همچنين كدي بوده است كه در سال 60 حضرت آيت الله خامنه اي را با اين كد ترور كردند. اين كتاب كاملا مستند به اتفاقات آن سفر 9 روزه است، ولي دو شخصيت كه از دو قشر متفاوت جامعه و حتي از دو دين مختلف هستند و نويسنده بودن آنها را به هم پيوند داده است در داستان وارد مي شوند. اين دو شخصيت گرچه خيالي هستند، ولي آنچه مي بينند مستند است.
صحرايي افزود: در رمان «حافظ هفت» زندگي مقام معظم رهبري، حضورشان در جبهه، ترور ايشان و در بخش هاي ديگر هم تاريخ شيراز و همچنين جنگ تحميلي در قالب فلاش بك روايت مي شود.
مراسم رونمايي از رمان «حافظ هفت» ساعت 17 روز يكشنبه دوم مرداد ماه در سالن اجتماعات مركز اسناد ملي فارس برگزار مي شود.
رمان «حافظ هفت» توليد مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري است كه سوره مهر آن را در 456 صفحه، قطع گالينگور و در تيراژ دو هزار و 500 نسخه و با قيمت هفت هزار و 900 تومان به تازگي منتشر شده است.

 



عرفان در ادبيات برون مرزي

سيداحمد هاشمي جويباري
كبري بخشي جويباري
مسلمان را همين عرفان و ادراك
كه در خود فاش بيند رمز لولاك
اقبال لاهوري
مقدمه:
شكر شكن شوند همه طوطيان هند
زين قند پارسي كه به بنگاله مي رود(حافظ)
عرفان ايراني و اسلامي با «زهد» آغاز و به نقطه اي مي رسد كه تصوف ناميده مي شود، اشعار صوفيانه پس از سيركمالي خود، ادبيات قلندري نام مي گيرد. (تازيانه هاي سلوك ، 1387:43) مضمون شعر قلندري با كلام آغازگر حكمت و عرفان در ادب فارسي، سنايي شكل گرفته و اوج آن از لابه لاي بيت الغزلهاي معارف خواجه اهل راز، حافظ شيراز متجلي است.
از آنجائي كه ايرانيان و مردم هندوستان (هند و پاكستان) از يك قوم و نژاد يعني آريايي هستند گذشته از آن، در بسياري از عقايد ديني و فلسفي و عادات و افسانه هاي مابين دو ملت متشابهات اساسي موجود است به طوري كه براي درك فهم بسياري از عقايد ايرانيان باستان، اطلاع از تاريخ و فلسفه ديني هندوستان لازم و ضروري است. در اين راستا يكي از رشته هاي استوار و مهم در ارتباط ادبي هند و ايران موضوع «عرفان و تصوف» است كه بعد از ظهور اسلام و با مهاجرت متصوفان ايراني به هند در واقع «يك ادبيات عرفاني هند و ايراني» به وجود آمد به گونه اي كه شهر لاهور يكي از مراكز مهم شعر و ادب فارسي و ميزبان عارفان بزرگي چون منصور حلاج و علي بن عثمان هجويري مؤلف كتاب كشف المحجوب از مهم ترين كتاب تصوف و عرفان گرديد. (ادبيات ملل مسلمان، 1380: 189)
با مهاجرت عارفان به هند، عرفان ايراني در آنجا رو به گسترش نهاد و طريقت هاي چشتي، قادري، نقشبندي و سهروردي در آن ديار شكل گرفت و شاعران پارسي گوي بسياري در هند با انديشه هاي صوفيانه ظهور كردند كه نامشان در كتابي به نام دارالشكوه جمع آوري شده است. (تاريخ ادبيات ايران ، 1352: 266)
باري در اين مقال كوتاه بر آنيم تا با نگاه اجمالي و گذرا انديشه هاي آسماني «عارفان شاعر يا شاعران عارف» را تحت عنوان «عرفان در ادبيات برون مرزي» كه شامل منطقه شبه قاره هند (هند و پاكستان، افغانستان و تاجيكستان) را مورد تحليل و بررسي قرار داده لذا در اين فرصت اندك بر آنيم تنها جلوه هايي از تجليات عرفاني و قطره اي از درياي معارف ديني را كه بر «ذهن و زبان» شاعران ادبيات برون مرزي جاري بوده است به تصوير بكشيم.
اين شرح بي نهايت كز زلف يار گفتند
حرفي است از هزاران كاندر عبارت آمد
اميرخسرو دهلوي:
امير خسرو دهلوي از عارفان و شاعران نام آور پارسي گوي هندوستان است، در نيمه دوم قرن هفتم و اوايل قرن هشتم (حدود سال 652-725) مي زيست هنگام كودكي پدرش او را به دست بوسي شيخ نظام الدين (نظام اوليا) از كبار مشايخ چشتيه برد و از آن پس تا پايان حيات خويش درحلقه ارادت پير قرار داشت و در شمار بزرگان سلسله عرفاي چشتيه درآمد. وي تا اين حد در تصوف مرتبه و مقام يافت كه از دست نظام اوليا خرقه پوشيد و نمونه هايي ازدلبستگي او به صوفيه و افكار صوفيانه در غزليات، قصايد و مثنويات او نمايان است. (تاريخ ادبيات ايران، 1366، ج 3:771)
همچنين در اواخر عمر كه علاقه به زهد و انزواي صوفيانه در او قوي تر مي شود از كار اداري اظهار بيزاري مي كند زيرا آن را مايه اضاعت عمر مي شناسد وپس از رحلت شيخ خويش (نظام اوليا) به ترك خدمات ديواني پرداخته وچند ماه بعد در عزلت و انزواي صوفيانه در ذيقعده 725هـ. ق به شيخ خويش پيوست. (دفتر ايام ، 1365:80)
¤ از نمونه هاي اشعار عرفاني اوست:
1) مشو بينا به چشم سركه نارد ديد خود را هم
به دل بين تا ببيني هرچه خواهي ماه تابانش
¤ درسير و سلوك عرفاني از چشم سر وحواس ظاهري كاري ساخته نيست«بلكه چشم ها را بايد شست و جوري ديگر بايد ديد» و بايد ديده اي «سبب سوراخ كن» يافت و به قول هاتف اصفهاني:
چشم دل بازكن كه جان بيني
آنچه ناديدني است آن بيني
و چون خداوندگار عشق و عرفان آواز داد كه:
گوش خر بفروش و ديگر گوش خر
كاين سخن را درنيابد گوش خر
يك دهن بستي دهاني بازشد
تا خورنده چشمه هاي راز شد
2) ريزي تو خون بر آستان، شويم من از اشك روان
كآلوده ديدن چون توان آن آستان پاك را
¤ يكي از اصول و مباني سير و سلوك عرفاني پاك شدن سپس پاك ديدن است جايي كه خواجه اهل راز حافظ شيراز مي نوازد:
چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است
بر رخ او نظر از آينه پاك انداز
غسل در اشك زدم كاهل طريقت گويند
پاك شو اول و پس ديده بر آن پاك انداز
3) نه مرا خواب به چشم ونه مرا دل در دست
چشم و دل هر دو به رخسار تو آشفته و مست
4)رفت از قلم حكم كه در عشق رود جان
القصه همان رفت كه اندر قلمش رفت
تاييد كلام مضمون بيت آسماني لسان الغيب است كه فرمود:
در دايره قسمت ما نقطه تسليميم
لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي
5) كجا بود من مدهوش را حضورنماز
كه كنج كعبه ز دير مغان ندانم باز
6) دل را كه همي خزينه معرفت است
بازيچه كودكان بت رو كرديم
¤ در باب دل و اساس خلقت آن و نگاه عارفان بدين حقيقت اصلي همين حديث نوراني كافي است كه قلب المومن عرش الرحمن يا القلب حرم الله و لاتسكن في حرم الله الا الله
و زيب النساء شاعر هندي زيبا سرود:
آنچه ما كرديم با خود هيچ نابينا نكرد
در ميان خانه گم كرديم صاحب خانه را
يا شاعر دلسوخته ي ديگر سوزنده تر مي سرايد:
طفل مي گريد چو راه خانه را گم مي كند
چون نگريم من كه صاحبخانه را گم كرده ام
بيدل دهلوي (عظيم آبادي):
از شاعران و بزرگان فارسي هند نزديك به عصر ما ميرزا عبدالقادر بيدل كه درسال 1054 ه.ق در عظيم آباد پتنه هندوستان متولد شد. وي در وادي تصوف سير مي كرده و اشعاري نغز در اين باب دارد كليات او مركب از غزليات، قصايد و «مثنوي عرفاني» است. كه در سراسر هند و پاكستان و افغانستان شعر بيدل مورد توجه و زبانزد خاص و عام است. (تاريخ ادبيات ايران، 1352: 267)
مسلك عرفاني و مشرب فلسفي بيدل چنان مشخص است كه طرفدارانش وي را پير طريقت و حتي حكيم و فيلسوف لقب داده اند. بيدل به عنوان آخرين گوينده صاحب مكتب چنان ميراث عظيمي از خود باقي مي گذارد كه در شبه قاره هند و افغانستان و تاجيكستان مقام بزرگترين غزل سراي فارسي براي او قائلند و درعين حال شعر بيدل سرآغاز انحطاط و سقوط لفظي در سبك هندي است و شعر در ديوانش به بن بست مي رسد و سالها بعد با ظهور اقبال لاهوري خون تازه اي در رگهاي خشكيده شعر در شبه قاره هند روان مي شود. ( گزيده اشعار سبك هندي ، 1373: 333)
در غزلهاي بيدل عشق چاشني عرفاني دارد كه از آنچه در نزد حافظ و امير خسرو است غالبا تندتر به نظر مي رسد، اما جوش و خروش و هيجان عشق واقعي در وراي تصويرهاي رنگين و ضخيم تخيل نيز همه جا پيداست ( با كاروان حله ، 1386: 308) آنچه در غزليات بيدل غير از عشق و درد شخصي انعكاس دارد عرفاني است كه تجربه مولانا و حافظ را با انديشه هاي ابن عربي و جامي درمي آميزد و شعر را آئينه حكمت و ديباچه تفكر و عبرت صوفيانه مي كند. (همان: 310)
بيدل در رديف شاعران صوفي زبان فارسي مقام خاص دارد اما نه به اندازه عراقي، مولوي و حافظ ولي او الهامات را مستقيم بر زبان نمي آورد بلكه آن را مورد مطالعه فكري دقيق قرار مي دهد و بيان مي كند. (عبدالقادر بيدل ، 1376: 116)
عمده آثار بيدل در قالب مثنوي است كه چهار كتاب به نام هاي «عرفان، طلسم حيات، طور معرفت و محيط اعظم» دارد در اين ميان مثنوي اعظم بيش از دو هزار بيت دارد. بيدل اين مثنوي را «ميخانه ظهور حقايق» مي خواند زيرا سراسر اين مثنوي كه مشتمل بر هشت باب است تمام مسائل عرفاني در آن گنجانده شده است و به نظر مي رسد كه ايشان هنگام سرودن آن فصوص الحكم ابن عربي را پيش رو داشته است (همان منبع:70)
عبدالقادر بيدل با همه قدرتي كه در معني آفريني داشته در انتخاب تخلص «بيدل» از شعر سعدي الهام گرفته است.
«بيدل از بي نشان چه گويد باز» و در زمره مريدان شيخ سعدي است و شعرش رنگ تصوف دارد.
( مقالاتي در باره زندگي و شعر سعدي ، (1357): 260)
وي در سوم صفر 1133هـ.ق در خلوت و انزواي خويش درگذشت
(زرين كوب، 1386: 307)
¤ نمونه هايي از اشعار عرفاني بيدل:
1) مشت خاك ما سراپا فرش تسليم است و بس
سجده ما را جبيني و سري در كار نيست
2) روشندلان چو آينه بر هر چه رو كنند
هم در طلسم خويش تماشاي او كنند
اي غفلت آبروي طلب بيش از اين مريز
عالم تمام اوست كه را جست وجو كنند
3) هر چه مي بيني بساط آراي عرض«حيرت» است
اين گلستان سر به سر يك نحل بادام است و بس
از نشان كعبه مقصود واقف نيستم
اين قدر دانم كه هستي ساز احرام است و بس
4) به موج وحدتم، نقش دويي صورت نمي بندد
اگر آيينه ام سازي همان «حيرت» به بر دارم
5) مقيم «وحدتم» هر چند در كثرت وطن دارم
به دريا همچو گوهر خلوتي در انجمن دارم
6) قلزم كائنات و هر چه دروست
جوش بي تابي «حقيقت» اوست
7) گنج مخفي كنون نمايان است
مقصد كائنات عريان است
بيدل اكنون «جمال» مي بالد
از «جلال» اعتدال مي بالد
8) وصل هم بيدل علاج تشنه ديدار نيست
ديده ها چندانكه محو اوست ديدن آرزوست
9) جز ذات احد نيست چه تشبيه و چه تنزيه
خواهي صنم ايجاد كن و خواه صنم گير
رمز تنزيه حرم فكر برهمن نشكافت
صمد است آن كه هويلاي صنم مي باشد
10) نه جام باده شناسم نه كاسه طنبور
جزين قدر كه جهان يكرست معدن شور
11) با كه گويم ور بگويم كيست تا باور كند
آن پري رويي كه من ديوانه اويم منم
12) زره هوس به تو كي رسم نفسي ز خود نرميده من
همه حيرتم به كجا روم به رهت سري نكشيده من
13) هر جا برون جوشيده اي خود را به خود پوشيده اي
در نور شمعت مضمحل فانوسي پيرامنت
حسن حقيقت روبه رو شمع فضول آئينه جو
بيدل چه پردازد بگو اي يافتن ناجستنت

غالب دهلوي:
از جمله شاعران هند كه انديشه عرفاني و ديني دارد غالب دهلوي است و حتي نقل شده كه علامه اقبال لاهوري از انديشه عرفاني و الهام گرفته باشد. (گزيده اشعار سبك هندي، 1372: 53)
¤ نمونه هايي ازاشعار عرفاني غالب:
1) كفر و دين چيست جز آلايش «پنداروجود»
پاك شو پاك كه هم كفر تو دين تو شود
¤ تن خاكي و اوهام و خيالات بزرگ ترين دام و حجاب سير معنوي سالك و عارف الي الله است «خواجه شيراز» مي سرايد:
ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست
تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز
و آغازگر حكمت و عرفان حكيم سنايي درحديقه آواز مي دهد:
كفر و دين هر دو در رهت پويان
وحده لاشريك له گويان
2) تكيه برعالم و عابد نتوان كرد كه هست
آن يكي بيهده گو آن دگري بيهده كوش
¤ در سلوك عرفاني بر دانش و تقوي نبايد تكيه كرد زيرا كفر طريقت به حساب مي آيد و حافظ مي نوازد:
تكيه بر تقوي و دانش در طريقت كافري است
راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش
3) مژده صبح دراين تيره شبانم دادند
شمع كشتند و ز خورشيد نشانم دادند
4) هرگونه حسرتي كه ز ايام مي كشيم
درد ته پياله «اميد» بوده است.
زيب النساء:
از زنان شاعر هندوستان دختر اورنگ زيب از پارسي گويان شيرين زبان است كه درسال 1048 هـ. ق پا به عرصه حيات گذاشت درشاعري «مخفي» تخلص مي كرد و از اشعار عرفاني اوست:
1) آن چه ما كرديم با خود هيچ نابينا نكرد
در ميان «خانه» گم كرديم صاحب خانه را
شيخ اجل سعدي درگلستان زيبا مي سرايد:
دوست نزديكتر از من به من است
وين عجب تر كه من از وي دورم
چه كنم با كه توان گفت كه دوست
دركنارمن و من مهجورم
2) برو طواف دلي كن كه كعبه ي مخفي است
كه آن خليل بنا كرد و اين خدا خود ساخت
3) بلبل از گل بگذرد چون در چمن بيند مرا
بت پرستي كي كند گر بر همين بيند مرا
¤ او درمي يابد كه تنها جهل و بي خبري سرمنشأ جنگ 72ملت است وگرنه يك حقيقت بيش نيست كه آن هم به هر زبان متجلي است.
فيضي (فياضي) دكني:
فيضي مردي دانشمند، بلند نظر و با انصاف و حكمت انديش بود، شعر شيوا و نيرومندش سرشار ازحماسه پر شور «عرفاني و ستايش وحدت انساني» است وي از اطلاعات قرآني بسيار بهره مند بود و تفسيري عربي بر قرآن نوشت:
(گزيده اشعار سبك هندي ،1372: 63)
فيضي پس از امير خسرو بزرگترين سخن پرداز نامي هندوستان است كه به زبان پارسي شعر مي ساخت (تاريخ ادبيات ايران ، 1352: 265)
¤ نمونه هايي از اشعار عرفاني فيضي:
1) عشق تا پاي بيفشرد در انديشه ما
همه معشوق تراود ز رگ و ريشه ما
مصداق بيت بالا، كلام عرشي حافظ است كه فرمود:
چنان پر شد فضاي سينه از دوست
كه فكر خويش گم گشت از ضميرم
2) گوش شنوا نيست ترا ورنه در اين دشت
هر ذره از اين ريگ روان است درايي
خداوندگار عشق و عرفان مي سرايد:
سنگ ريزه گر نبودي ديده ور
چون گواهي دادي اندر مشت در
و حافظ مي سرايد:
هر قطره اي در اين راه صد بحر آتشين است
دردا كه اين معما شرح و بيان ندارد
3) كعبه و بتكده يكرنگ و حريفان دو بين
خود مسلماني و خود برهمني ساخته اند
و حكيم سنايي زيباتر مي سرايد:
كفر و دين هر دو در رهت پويان
وحده لا شريك له گويان
4) فقيه دوش ز اسرار عشق حرفي گفت
ولي دريغ از آن عالمي كه بي عمل است
¤ وعظ بي عمل و گفتار بدون كردار در سير و سلوك معنوي خود دامي بزرگ خواهد بود.
لسان الغيب مي سرايد:
عنان به ميكده خواهيم تافت زين مجلس
كه وعظ بي عملان واجب ست نشنيدن(حافظ)
5) اي كه از باديه عشق خبر مي پرسي
پاي بردار كه كونين دو گام است اينجا
هيچ كس نيست كه در دايره حيرت نيست
صيد گاهي است كه جبريل به دام است اينجا
6) چند طلب مي كني نشان قيامت
از دم خود غافلي كه نفخه صور است
7) واي زاهد كه به محراب عبادت عمري
سجده ها كرد و ندانست كه مسجود كجاست؟
ميرزا محمدنبي(واصل) از بزرگان علم و ادب افغانستان و متولد سال1244ه.ق است.
اشعار اوست: ( مقالاتي در باره زندگي و شعر سعدي ، 1357: 269)
كشته گشتن از دم شمشير دوست
لذتي دارد كه پايانش نيست
مرد «صاحبدل» به معني پادشاست
ور به صورت قصر و ايوانش نيست
غلام محمد متخلص به طرزي از شعراي توانمند متأخر افغانستان كه در سال1245ه.ق متولد شد. (همان منبع: 275)
از اشعار عرفاني اوست:
تا جلوه كنان آمد آن شاهد بازاري
آيينه ز حيراني چيديم به دكانها
از ذكر تو گر زاهد در شهر كند منعم
با ريگ روان گويم وصفت به بيابانها
تا عكس جمالت را چون عكس كشد در بر
محوند ز حيراني آيينه صفت جانها
علامه اقبال لاهوري:
علامه اقبال متولد 1873 م از معدود كساني است كه در كنار سياست، انديشه هاي ديني و عرفاني را در دل و جان خود پروريد تا جايي كه گفته اند: بارزترين بعد زندگي اقبال همان بعد عرفاني اوست و همين صفت بارز او را از ساير شعرا ممتاز مي كند و در كلام او سوز و تأثير و حلاوتي ديگر است او احياگر سنت شاعران و عارفان بزرگي چون مولوي، سعدي و حافظ است. (شگفتي هاي انديشه اقبال ، 1377: 4)
شعر اقبال تنها شعر نيست، حكمت و عرفان مجرد هم نيست، جوش و خروش عارفانه است و عرفان او بر پايه معرفت نفس و تهذيب و تربيت آن تكيه دارد ( با كاروان حله ، 1386: 353)
اقبال از آغاز به زبان اردو و فارسي شعر مي سرود، به مولوي علاقه وافري داشت خصوصا او به ادب و عرفان ايراني در كليه اشعارش پيداست. به ويژه در مثنوي هاي عرفاني «اسرار و رموز» و «ارمغان حجاز» كه اعجاز كلامي و بعد عرفاني آن مشهود است. (تاريخ ادبيات ايران، 1352: 269)
اقبال به سال 1934 م در لاهور درگذشت و در سراي مسجد شاهي به خاك سپرده شد.
¤ نمونه هايي از ابيات عرفاني اقبال:
1) دو صد دانا در اين محفل سخن گفت
سخن نازك تر از برگ سمن گفت
ولي با من بگو آن «ديده ور» كيست
كه خاري ديد و احوال چمن گفت
¤ در عرفان حقيقي نظام هستي نظام احسن است و هيچ گونه خلل و نقصاني در آن راه ندارد. چنانچه ذره اي برگرفته شود سراسر عالم را خلل فرا مي گيرد لذا از نگاه عارف در كنار زيبايي ها و لطافت هاي گل، خار و گرفتاري ها نيز براي خود صفا و لذتي دارند چنانچه خواجه اهل راز حافظ شيراز مي گويد:
روي خوبت آيتي از لطف بر ما كشف كرد
ز آن زمان جز لطف و خوبي نيست در تفسير ما
¤ قابل ذكر است نگارنده به بهانه شرح عرفاني بيت مذكور مقاله اي تحت عنوان «ديده ور» نگاشته و نگرش علامه اقبال لاهوري را پيرامون عرفان حقيقي ارائه نموده است. (رجوع كنيد به آموزش رشد زبان و ادب فارسي شماره 84 سال 1386 ص 34)
2) عطا كن شور رومي سوز خسرو
عطا كن صدق و اخلاص سنايي
چنان با بندگي در ساختم من
نه گيرم گر مرا بخشي خدايي
مسنج معني من در عيار هند و عجم
كه اصل اين گوهر از گريه هاي نيم شبي است
¤ در عرفان و سير و سلوك معنوي سحر خيزي و ناله هاي نيم شبي كليد وصال به معشوق لايزال است:
دعاي صبح و آه شب كليد گنج مقصود است
بدين راه و روش مي رو كه با دلدار پيوندي
(حافظ)
3) خودشناسي كه از انفع المعارف و كليد شناخت حقيقت است از اساس تفكر علامه اقبال لاهوري محسوب مي شود:
خودي را از وجود حق وجودي
خودي را از نمود حق نمودي
4) توجه به عالم دل از نكات برجسته توجه اقبال بوده زيرا جهان دل از سوز و مستي و جذبه و شوق سرشار است و بي سبب نيست كه دل عرش رحمان و حرم امن الهي مي شود
دل آن بحر است كو ساحل نه ورزد
نهنگ از هيبت موجش بلرزد
جهان دل جهان رنگ و مو نيست
درو پست و بلند و كاخ و كو نيست
زمين و آسمان چار سو نيست
در اين عالم بجز الله هو نيست
5) علامه اقبال لاهوري به دنبال انسان حقيقي و عارف كامل است تا از محضر او معارف الهي بياموزد زيرا انسان كامل در نظر او انسان مسلمان با تمام ابعاد ديني اش شناخته مي شود. (شگفتي هاي انديشه اقبال ، 1377: 63)
مسلمان را همين عرفان و ادراك
كه در خود فاش بيند رمز لو لاك
¤ ¤ ¤
در اين جهان كه جمال تو جلوه ها دارد
ز فرق تا به قدم ديده و دل و گوشند
¤ علامه اقبال در مطلع ديوان شعرش «اسرار خودي» قطعه شعر مولوي را قرار داده است و اين امر اثبات ادعاي بالاست.
دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر
كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند كه يافت مي نشود جسته ايم ما
گفت آنچه يافت مي نشود آنم آرزوست
¤ ¤ ¤
مرد حق از كس نگيرد رنگ و بو
مرد حق از حق پذيرد رنگ و بو
هر زمان اندر تنش جاني دگر
هر زمان او را چو حق شأني دگر
6) استغنا و بي نيازي از مراتب هفت شهر عشق و عرفان است وعلامه اقبال نيز مي گويد:
دل ما گرچه اندر سينه ماست
و ليكن از جهان ما برون است
7) يقين و باور قلبي و شهود عرفاني از نگرش هاي علامه به حساب مي آيد:
اي بنده خاكي تو زماني تو زميني
صهباي يقين در كش و از دير گمان خيز
حسن ختام اين بخش غزلي عرفاني از تراوش ذهن و زبان علامه اقبال لاهوري است:
بيني جهان را خود را نبيني
تا چند نادان غافل نشيني
نور قديمي شب را برافروز
دست حكيمي در آستيني
بيرون قدم نه از دير آفاق
تو پيش از ايني تو بيش از ايني
از مرگ ترسي از زنده جاويد
مرگ است صيدي تو در كميني
جاني كه بخشند ديگر نگيرند
آدم بميرد از بي يقيني
صورت گري را از من بياموز
شايد كه خود را بازآفريني
نتيجه گيري:
مي توان از مطالب و شواهد مذكور نتيجه گرفت كه با مهاجرت شاعران و عارفان ايراني به سرزمين هند، همراه با نفوذ و استيلاي زبان فارسي، عرفان ايراني نيز رونق مي يابد و بزرگاني چون امير خسرو و بيدل دهلوي و بعدها در مناطق همجوار شاعراني چون علامه اقبال لاهوري ظهور مي كنند و خود را شيفته عارفان ايراني از جمله سنايي، مولوي و حافظ مي شمارند و بعضا با همان مضامين شاعرانه به سرودن شعر فارسي مي پردازند تا حدي كه اگر دقت در كار نباشد ممكن است در تشخيص سراينده اين گونه اشعار دچار اشتباه شد.
منابع و مآخذ:
1) آهي، حسين، (1366)، ديوان شعر بيدل، انتشارات فروغي
2) جمعي از نويسندگان، (1380)، ادبيات ملل مسلمان، انتشارات كنگره، تهران
3) جمعي از نويسندگان، (1384)، زبان و ادبيات فارسي عمومي، انتشارات چشمه، تهران
4) حسني ندوي، ابوالحسن، (1377)، شگفتي هاي انديشه اقبال، ترجمه عبدالقادر دهقان، انتشارات شيخ الاسلام (احمد جام)
5) ذكاوتي قراگزلو، عليرضا، (1372) ، گزيده اشعار سبك هندي، مركز نشر دانشگاهي تهران
6) رستگار فسايي، منصور، (1357)، مقالاتي درباره زندگي و شعر سعدي، انتشارات دانشگاه پهلوي شيراز
7) رضازاده شفق، صادق، (1352)، تاريخ ادبيات ايران، انتشارات دانشگاه پهلوي شيراز
8) زرين كوب، عبدالحسين، (1365)، دفتر ايام، انتشارات علمي، تهران
9) زرين كوب، عبدالحسين (1386)، با كاروان حله، انتشارات علمي، چ پانزدهم، تهران
10) شفيعي كدكني، محمدرضا، (1387)، تازيانه هاي سلوك، انتشارات آگاه، تهران
11) شكوري بخارايي، محمدجان، (1382) جستارها، ترجمه مسعود ميرشاهي، انتشارات اساطير
12) صفا، ذبيح الله، (1366)، تاريخ ادبيات در ايران، انتشارات فردوس
13) لاهوري، اقبال، (1359)، كليات اشعار، انتشارات شرق
14) نبي، هادي، (1376)، عبدالقادر بيدل، ترجمه توفيق ه، سبحاني، انتشارات قطره
15) هاشمي جويباري، سيداحمد، (1386)، ديده ور، رشد آموزش زبان و ادب فارسي، شماره 84
16) ياحقي، محمدجعفر، (1375)، چون سبوي تشنه، انتشارات جامي

 



غزلي از رضا اسماعيلي در پاسخ به مطروحه مقام معظم رهبري
يك شعله آتش

امشب كه عطر خيالت، پيچيده در خانه دل
من با خيال تو مستم، در كنج ميخانه دل

مي خواهم امشب به يادت، شعري معطر بگويم
«خونين چو برگ شقايق، رنگين چو افسانه دل»

در سينه داغ تو دارم، چون لاله خونين تبارم
گل كرده در حنجر من، بغض غريبانه دل

مي خواهم امشب ز داغت، يك شعله آتش برقصم
آتش برقصم ز داغت، با بال پروانه دل

از رزم تو اي تهمتن! آباد شد باغ ميهن
بنگر تو دست خدا را، اي خوب! بر شانه دل

خواندي «غزل- حكمتي» با، لحن صميمانه دل
دل بردي از ما به يغما، اي پير فرزانه دل

 



آيات القرمزي، شاعر بحريني:از شدت شكنجه در زندان از هوش مي رفتيم

«آيات القرمزي» شاعر زن 20ساله بحريني كه به علت قرائت شعرش در ميان انقلابيون ميدان لؤلؤ توسط نيروهاي امنيتي منامه دستگير شده بود پس از آزادي موقت از زندان در گفت وگو با خبرنگار بين الملل فارس با تأكيد بر غيرقانوني بودن بازداشت وي از سوي رژيم آل خليفه گفت: به شيوه ددمنشانه اي توسط نيروهاي امنيتي دستگير و از بدو سوار شدن در خودرو شكنجه ها و ضرب و شتم بنده آغاز و تا 9 روز ادامه پيدا كرد. گفتني است اين شاعره مبارز پس از آزادي، به دليل افشاي جنايات آل خليفه باز هم دستگير شد .
هراس منامه از سخن حق
وي با بيان اينكه رژيم آل خليفه از شنيدن سخنان حق هراس دارد، افزود: سخن حق، حقيقت رژيم منامه را برملا مي سازد و همين امر باعث شده كه اين رژيم تا اين ميزان از گفتن يك شعر و قرائت آن ترس داشته باشد.
عزم جدي آيات القرمزي براي ادامه دادن مطالبات خود
القرمزي با تأكيد بر اينكه روند مبارزاتي خود را ادامه خواهد داد و بازداشت هيچ تأثيري در اراده و تصميمش نخواهد داشت، تصريح كرد كه روزي كه شعر مذكور را قرائت كرده، مبارزه با رژيم منامه را به عنوان هدف اتخاذ نكرده است؛ بلكه شعرش را به منظور مشاركت در احقاق حقوق ملت بحرين سروده است و چنين روندي را ادامه خواهد داد.
شكنجه هاي طاقت فرسا عليه آيات القرمزي
اين شاعره بحريني در پاسخ به سؤالي درباره شكنجه هايي كه در بازداشتگاه عليه او روا داشته شده است، ضرب و شتم، ناسزاگويي به خود، مذهبش و رهبران معارض، سرد نگه داشتن و نگهداري در مكاني بدبو و كثيف را تنها جزئي از شكنجه ها خواند و افزود: مأموران امنيتي بدون هيچ رأفتي بر سر و صورت بنده شلاق مي زدند و در شكنجه ها از شوك الكتريكي استفاده مي شد.
وي با پرداختن به تحقير زندانيان توسط رژيم حاكم بحرين گفت: نيروهاي امنيتي مرا به ناسزا گفتن به خودم، خانواده ام، رهبران معارض و مذهبم وادار مي كردند. اين در حالي است كه مجبور بوديم از سران رژيم حاكم تعريف و تمجيد كنيم.
نگهداري در سلول هاي انفرادي تنگ و سرد
القرمزي با بيان اينكه در تمام مدت بازداشت در سلول انفرادي به سر برده است، گفت: در ابتدا در يك اتاق كوچك كثيف و مملو از حشرات كه روي در و ديوار آن آثار خون به چشم مي خورد نگهداري مي شدم و در آنجا از شدت سرما به خود مي لرزيدم. اين وضعيت براي مدت 9 روز ادامه پيدا كرد.
آن قدر شكنجه مي شديم كه از هوش مي رفتيم
وي از به كما رفتن خود در حين شكنجه پرده برداشت و افزود: گاهي آنچنان بر ما فشار وارد مي شد كه براي مدتي از هوش مي رفتيم. زيرا در يك زمان توسط چند زن و مرد به سر و صورتم لگد وارد مي شد، به گونه اي كه گاهي اوقات شكنجه براي ما غيرقابل تحمل مي شد.
آزادي مشروط از زندان تا فراخوان ثانوي
القرمزي با بيان اينكه به صورت مشروط از زندان آزاد شده ام، گفت: به من خبر داده شد كه در اين مدت آزادي كاملا تحت نظارتم و از سفر ممنوع هستم. اين وضعيت تا زمان برگزاري دادگاه استيناف ادامه خواهد يافت.
اعتراف گيري و پخش فيلم ساختگي از تلويزيون بحرين
وي فيلم اعترافات پخش شده از وي در تلويزيون رسمي دولت بحرين را ساختگي خواند و افزود: هر چند به ما گفتند كه اين فيلم پخش نمي شود ولي مي دانستم كه اين فيلم را پخش مي كنند. در اين فيلم طولاني كه تنها بخش هايي كه از آن پخش شدند، سخنان مورد نظر رژيم حاكم به ما تلقين مي شد و ما مجبور بوديم كه همان صحبت ها را بر زبان بياوريم و پس از اتمام فيلمبرداري مورد ضرب و شتم وحشيانه قرار گرفتيم. اين شاعره بحريني افزود: به من گفتند كه اين سخنان را بگو و از من خواستند تا در نوار ويدئويي طبيعي و راحت ظاهر شوم و البته به من گفتند آنچه تصويربرداري مي شود در آرشيو مي ماند و هرگز پخش نخواهد شد. بنابراين بعد از توجيه شدن وارد استوديو شدم و بارها تصويربرداري قطع شد و از من مي خواستند كه طبيعي باشم اين در حالي كه تنها به خاطر ترس از مأموران سكوت كرده و سعي مي كردم خودم را آرام نشان دهم.
القرمزي با تكذيب موضوع پشيماني اش از حضور در تظاهرات مردمي بحرين گفت: زماني صحبت هاي موسوم به اظهار ندامت بر زبان جاري كردم كه از سوي 20 نفر كه صورت هايشان با نقاب پوشانده شده بود تهديد مي شدم و تنها آن كلمات را بر زبان راندم و هيچ اعتقادي به عذرخواهي از رژيم منامه ندارم.
سپاس از رسانه هاي ايران به خاطر اطلاع رساني مناسب
وي با بيان اينكه از استقبال گرم مردم هنگام آزاد شدن از زندان غافلگير شده ام، اين لطف مردم را مرهون اطلاع رساني صحيح رسانه ها از جمله وسائل ارتباطات جمعي جمهوري اسلامي ايران خواند و افزود: استقبال مردم از بنده همانا استقبال از فعالان مطالبات مردمي ملت بحرين است. در حقيقت اصرار مردم براي رسيدن به خواسته هايشان من را بهت زده كرده است و استقبالشان از من باعث شده تا سرم را بالا بگيرم.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14