يك ملت بدون وابستگي مي تواند زندگي كند وصيت نامه امام خميني
|
|
فتنه با جنگ نرم مترادف است
|
|
E-mail:shayanfar@kayhannews.ir |
|
يك ملت بدون وابستگي مي تواند زندگي كند وصيت نامه امام خميني
سيد علي بني لوحي و وصيت من به گروه هاي مسلمان كه از روي اشتباه به غرب و احيانا به شرق تمايل نشان مي دهند و از منافقان كه اكنون خيانتشان معلوم شد گاهي طرفداري مي كردند و به مخالفان بدخواهان اسلام از روي خطا و اشتباه گاهي لعن مي كردند و طعن مي زدند، آن است كه بر سر اشتباه خود پافشاري نكنند219 و باشهامت اسلامي به خطاي خود اعتراف، و با دولت و مجلس و ملت مظلوم براي رضاي خداوند هم صدا و هم مسير شده و اين مستضعفان تاريخ را از شر مستكبران نجات دهيد؛ و كلام مرحوم مدرس آن روحاني متعهد پاك سيرت و پاك انديشه را به خاطر بسپريد كه در مجلس افسرده آن روز گفت : اكنون كه بايد از بين برويم چرا با دست خود برويم . من هم امروز به ياد آن شهيد راه خدا به شما برادران مومن عرض مي كنم اگرما با دست جنايتكار امريكا و شوروي از صفحه روزگار محو شويم و با خون سرخ شرافتمندانه با خداي خويش ملاقات كنيم ، بهتر از آن است كه در زيرپرچم ارتش سرخ شرق و سياه غرب زندگي اشرافي مرفه داشته باشيم220 . و اين سيره و طريقه انبياي عظام و ائمه مسلمين و بزرگان دين مبين بوده است و ما بايداز آن تبعيت كنيم ؛ و بايد به خود بباورانيم كه اگر يك ملت بخواهند بدون وابستگي ها زندگي كنند مي توانند؛ و قدرتمندان جهان بر يك ملت نمي توانندخلاف ايده آنان را تحميل كنند221. از افغانستان عبرت بايد گرفت با آنكه دولت غاصب و احزاب چپي با شوروي بوده و هستند، تاكنون نتوانسته اند توده هاي مردم را سركوب نمايند. علاوه بر اين اكنون ملت هاي محروم جهان بيدار شده اند و طولي نخواهد كشيد كه اين بيداريها به قيام و نهضت و انقلاب انجاميده و خود را از تحت سلطه ستمگران مستكبر نجات خواهند داد. و شما مسلمانان پايبند به ارزش هاي اسلامي مي بينيد كه جدايي و انقطاع از شرق و غرب بركات خود را دارد نشان مي دهد222؛ ومغزهاي متفكر بومي به كار افتاده و به سوي خودكفايي پيشروي مي كند و آنچه كارشناسان خائن غربي و شرقي براي ملت ما محال جلوه مي دادند، امروز به طورچشم گيري با دست و فكر ملت انجام گرفته و ان شاءالله تعالي در دراز مدت انجام خواهد گرفت . و صد افسوس كه اين انقلاب دير تحقق پيدا كرد و لااقل در اول سلطنت جابرانه كثيف محمدرضا تحقق نيافت ؛ و اگر شده بود، ايران غارتزده غير از اين ايران بود . و وصيت من به نويسندگان و گويندگان و روشنفكران و اشكال تراشان وصاحب عقدگان آن است كه به جاي آنكه وقت خود را در خلاف مسيرجمهوري اسلامي صرف كنيد و هرچه توان داريد در بدبيني و بدخواهي وبدگويي از مجلس و دولت و ساير خدمتگزاران به كار بريد223، و با اين عمل كشورخود را به سوي ابرقدرت ها سوق دهيد، با خداي خود يك شب خلوت كنيد و اگربه خداوند عقيده نداريد با وجدان خود خلوت كنيد و انگيزه باطني خود را كه بسيار مي شود خود انسان ها از آن بيخبرند بررسي كنيد، ببينيد آيا با كدام معيار و باچه انصاف خون اين جوانان قلم قلم شده را در جبهه ها و در شهرها ناديده مي گيريد و با ملتي كه مي خواهد از زير بار ستمگران و غارتگران خارجي وداخلي خارج شود و استقلال و آزادي را با جان خود و فرزندان عزيز خود به دست آورده و با فداكاري مي خواهد آن را حفظ كند، به جنگ اعصاب برخاسته ايد و به اختلاف انگيزي و توطئه هاي خائنانه دامن مي زنيد و راه را براي مستكبران و ستمگران باز مي كنيد. آيا بهتر نيست كه با فكر و قلم و بيان خوددولت و مجلس و ملت را راهنمايي براي حفظ ميهن خود نماييد؟ آيا سزاوارنيست كه به اين ملت مظلوم محروم كمك كنيد و با ياري خود حكومت اسلامي را استقرار دهيد224؟ آيا اين مجلس و رئيس جمهور و دولت و قوه قضايي را ازآنچه در زمان رژيم سابق بود بدتر مي دانيد؟ آيا از ياد برده ايد ستم هايي كه آن رژيم لعنتي بر اين ملت مظلوم بي پناه روا مي داشت؟ آيا نمي دانيد كه كشوراسلامي در آن زمان يك پايگاه نظامي براي امريكا بود و با آن عمل يك مستعمره مي كردند و از مجلس تا دولت و قواي نظامي در قبضه آنان بود ومستشاران و صنعتگران و متخصصان آنان با اين ملت و ذخائر آن چه مي كردند؟آيا اشاعه فحشا در سراسر كشور و مراكز فساد، از عشرتكده ها و قمارخانه ها وميخانه ها و مغازه هاي مشروب فروشي و سينماها و ديگر مراكز كه هر يك براي تباه كردن نسل جوان عاملي بزرگ بود، از خاطرتان محو شده ؟ آيا رسانه هاي گروهي و مجلات سراسر فسادانگيز و روزنامه هاي آن رژيم را به دست فراموشي سپرده ايد؟ و اكنون كه از آن بازارهاي فساد اثري نيست ، براي آنكه درچند دادگاه ، يا چند جوان كه شايد اكثر از گروه هاي منحرف نفوذ كرده و براي بدنام نمودن اسلام و جمهوري اسلامي كارهاي انحرافي انجام مي دهند، و كشتن عده اي كه مفسد في الارض هستند و قيام بر ضد اسلام و جمهوري اسلامي مي كنند شما را به فرياد درآورده ، و با كساني كه با صراحت اسلام را محكوم مي كنند و بر ضد آن قيام مسلحانه يا قيام با قلم و زبان كه اسفناك تر از قيام مسلحانه است ، نموده اند پيوند مي كنيد و دست برادري مي دهيد؛ و آنان را كه خداوند مهدورالدم فرموده نور چشم مي خوانيد، و در كنار بازيگراني كه فاجعه چهارده اسفند را برپا كردند و جوانان بيگناه را با ضرب و شتم كوبيدند نشسته وتماشاگر معركه مي شويد، يك عمل اسلامي و اخلاقي است ! و عمل دولت و قوه قضاييه كه معاندين و منحرفين و ملحدين را به جزاي اعمال خويش مي رسانند، شما را به فرياد درآورده و داد مظلوميت مي زنيد؟ من براي شما برادران كه از سوابقتان تا حدي مطلع و علاقه مند به بعضي از شما هستم متاسف هستم ، نه براي آنان كه اشراري بودند در لباس خيرخواهي و گرگهايي در پوشش چوپان و بازيگراني بودند كه همه را به باد بازي و مسخره گرفته و در صددتباه كردن كشور و ملت و خدمتگزاري به يكي از دو قطب چپاولگر بودند - آنان كه با دست پليد خود جوانان و مردان ارزشمند و علماي مربي جامعه را شهيدنمودند و به كودكان مظلوم مسلمانان رحم نكردند، خود را در جامعه رسوا و درپيشگاه خداوند قهار مخذول نمودند و راه بازگشت ندارند كه شيطان نفس اماره بر آنان حكومت مي كند . 219 - بدون شك مهم ترين گروه اسلامي كه از سازمان منافقين حمايت كرد، «نهضت آزادي» بود. هر چند در دوران حاكميت «دولت موقت» سازمان منافقين از لحاظ سياسي تضاد خود را- حداقل در ظاهر- با جريان نهضت آزادي بيان كرده آنها را آمريكايي مي خواندند اما از لحاظ ايدئولوژيك، تفكر آنها برگرفته از ريشه هاي فكري مهندس بازرگان بود. در كتاب جريان ها و جنبش هاي مذهبي - سياسي ايران آمده است: »استاد مطهري به رغم دوستي نزديكي كه با مهندس بازرگان و دكتر سحابي داشت، از انتقاد آشكار نسبت به انديشه هاي علم گرايانه بازرگان خودداري نمي كرد. وي در پاورقي جلد پنجم كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم، انتقادات شديدي را نسبت به كتاب «راه طي شده» مهندس بازرگان مطرح كرده، راه وي را در شناخت توحيد، «بي راهه» خوانده است. گفتني است كه كتاب «راه انبياء و راه بشر» مجاهدين خلق، دقيقاً به لحاظ تئوريك برگرفته از كتاب «راه طي شده» مهندس بازرگان بود. رجوع كنيد به : جريان ها و جنبش هاي مذهبي - سياسي ايران، ص 104 . 220 - دولت روسيه براي اجراي دستوري به دولت ايران اولتيماتوم داده و 48 ساعت وقت مشخص كرد. «مورگان شوستر» در كتاب خود در مورد نقش مدرس در مجلس دوم مي نويسد: «روز اول دسامبر قبل از اينكه 48 ساعت اولتيماتوم روس پايان پذيرد، دولت از مجلس خواست تا به كابينه در جهت قبول نظر روسيه اختيار بدهند. 76 نفر وكلاي حاضر مجلس در سكوت فرو رفته بودند. يك عالم محترم اسلامي ايستاد و در موقعي كه وقت به سرعت مي گذشت گفت: «شايد مشيت خداوند بر اين امر قرار گرفته باشد كه آزادي و استقلال ما به زور از ما سلب شود ولي سزاوار نيست كه ما خودمان با امضاء خود آن را از دست داده و ترك كنيم. الفاظ و عبارات او ساده و مختصر بود ولي مثل اينكه پروبال داشت. وكلاي ديگر به همان ترتيب از او متابعت كردند و بالاخره رأي عمومي گرفته شد و اولتيماتوم روس را رد كردند.» تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 1، ص 68 . 221 - در نگاه الهي امام (رحمه الله عليه) كه تحت تأثير قيام عاشورا و شهادت «حسين ابن علي عليه السلام» است، تسليم نشدن در برابر ظلم و ستم يك اصل است و او با كلماتي حماسي به ياران خود تفهيم مي كند كه در برابر ايثار و حضور جهادي آنها درعرصه نبرد با استكبار، دشمن به جايي نخواهد رسيد. بنگريد به اين سخن عاشورايي كه مي فرمايد: «گر بندبند استخوان هايمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاي دار برند، اگر زنده زنده در شعله هاي آتش مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستي مان را در جلوي ديدگانمان به اسارت و غارت برند، هرگز امان نامه كفر و شرك را امضاء نمي كنيم.» صحيفه نور، ج 20، ص 243 . 222 - بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران در پيامهاي متعددي تلاش مي كردند مسلمانان جهان را به بيداري اسلامي و وحدت كلمه دعوت كنند و معتقد بودند: » قريب يك ميليارد جمعيت مسلمانان با خزاين سرشار و ثروت بي پايان مي تواند تمام قدرت ها را در هم شكند.» بنگريد كه اين گونه امر به معروف مي فرمايند: » اي مسلمانان جهان كه به حقيقت اسلام ايمان داريد، بپاخيزيد و در زير پرچم توحيد و در سايه تعليمات اسلام مجتمع شويد و دست خيانت ابر قدرتان را از ممالك خود و خزاين سرشار آن كوتاه كنيد، و مجد اسلام را اعاده كنيد، و دست از اختلافات و هواهاي نفساني برداريد كه شما داراي همه چيز هستيد. بر فرهنگ اسلام تكيه زنيد و با غرب و غربزدگي مبارزه نماييد و روي پاي خودتان بايستيد و به روشنفكران غربزده و شرقزده بتازيد و هويت خويش را دريابيد و بدانيد كه روشنفكران اجير شده بلايي بر سر ملت و مملكتشان آورده اند كه تا متحد نشويد و دقيقاً به اسلام راستين تكيه ننماييد، بر شما آن خواهد گذشت كه تاكنون گذشته است... بدانيد كه قدرت معنوي شما بر همه قدرتها چيره خواهد شد.» صحيفه امام، ج 13، ص 211 . 223 - حضرت امام (رحمه الله عليه) با توجه به سوابق نهضت آزادي و به كلي ملي گراها در برخورد با مسايل مختلف دوران دفاع مقدس و مشكلات نظام اسلامي، در فرازي از پيام خود كه به مناسبت قبول قطعنامه 598 صادر فرمودند، خطاب به رزمندگان جبهه هاي نبرد و مردم مسلمان ايران، آورده اند: «بغض و كينه انقلابي تان را در سينه ها نگه داريد، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگريد و بدانيد كه پيروزي از آن شماست.... من به صراحت مي گويم ملي گراها اگر بودند به راحتي در مشكلات و سختي ها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز مي كردند، و براي اين كه خود را از فشارهاي روزمره سياسي برهانند، همه كاسه هاي صبر و مقاومت را يكجا مي شكستند و به همه ميثاق ها و تعهدات ملي و ميهني ادعايي خود پشت پا مي زدند. كسي تصور نكند كه ما راه سازش با جهانخواران را نمي دانيم ولي هيهات كه خادمان اسلام به ملت خود خيانت كنند.» صحيفه نور، ج 20، ص 243 . 224 - امام راحل (رحمه الله عليه) در جاي ديگري با اشاره به كساني كه عقيده خالص و واقعي به اسلام ناب محمدي نداشته اند، و «امروز هيچ تأسفي نمي خوريم كه آنان در كنار ما نيستند چرا كه از اول هم نبوده اند» مي فرمايند: «انقلاب به هيچ گروهي بدهكاري ندارد و ما هنوز هم چوب اعتماد هاي فراوان خود را به گروهها و ليبرالها مي خوريم، آغوش كشور و انقلاب هميشه براي پذيرفتن همه كساني كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولي نه به قيمت طلبكاري آنان از همه اصول، كه چرا مرگ بر آمريكا گفتيد! چرا جنگ كرديد ! چرا نسبت به منافقين و ضد انقلابيون حكم خدا را جاري مي كنيد؟ چرا شعار نه شرقي و نه غربي داده ايد؟ چرا لانه جاسوسي را اشغال كرديد و صدها چراي ديگر.» صحيفه امام، ج 21، ص 285 . پاورقي
|
|
|
فتنه با جنگ نرم مترادف است
آيت الله محمد تقي مصباح يزدي تحريف مفاهيم و بازي با واژه ها نمونه ديگر، مفهوم آزادي است كه يكي از ارزش هاست. باور من اين است كه هيچ كس در دنيا جرأت نمي كند نسبت به اهميت و ارزش و قداست اين شعار ترديدي داشته باشد. اما با اين مفهوم بازي مي كنند؛ آن چنان آن را توسعه مي دهند كه حاصل آن اين مي شود كه هرچه دلت مي خواهد عمل كن و هيچ قيد و بندي نداشته باش! اين حرف شوخي نيست؛ امروز بزرگ ترين افتخار فرهنگ آمريكايي همين است كه مي گويند: «ما نسبت به اروپايي ها برتري داريم؛ زيرا ما مشغول فراهم كردن زمينه اي هستيم كه هر كسي هرطور دلش مي خواهد، زندگي كند، و حتي المقدور قيد و بندها و قانون ها و هنجارهاي اجتماعي شكسته شود.» من اولين بار كه در بعضي از دانشگاه ها و مجامع آمريكا صحنه هايي را مي ديدم، واقعاً تعجب مي كردم كه آيا اين ها بشر هستند. از ما دعوت كرده بودند سر يك كلاس بحثي داشته باشيم. جناب آقاي دكتر حداد عادل هم آن وقت تشريف داشتند و حرف هاي بنده را ترجمه مي كردند. يك صحنه هايي را ما در كلاس دانشگاه مي ديديم كه تعجب مي كرديم كه آيا اينجا واقعاً دانشگاه است؟! در دانشگاه هاي اروپا اين طور نيست؛ ولي آمريكايي ها با افتخار مي گويند: «ما اين قدر آزاد هستيم كه هركس هر كاري دلش مي خواهد، مي كند. اين هديه اي است كه ما براي انسان ها آورده ايم.» از يك وزير ارشادي در دولت جمهوري اسلامي- البته حالا در خارج از كشور پناهنده است- سؤال شد: وزارت ارشاد اسلامي شما چه خدمتي به فرهنگ اسلامي ما كرده است؟ گفت: «بزرگ ترين خدمتي كه ما كرديم دادن آزادي به مردم بود؛ چه ارزشي از اين بالاتر؟ ما سعي كرديم مردم آن طور كه دلشان مي خواهد آزاد باشند؛ ايران هم بايد مثل برخي كشورها بشود كه خانم هاي باحجاب و بي حجاب كنار هم هستند.» طرح اين مسائل يعني فراهم شدن زمينه هاي فتنه؛ يعني طوري كار فرهنگي در جامعه انجام بگيرد كه باورهاي مردم سست شود، و مكتب هاي فلسفي مختلفي مثل شك گرايي، نسبي گرايي، پوچ گرايي، سكولاريسم، اومانيسم، در جامعه رواج پيدا كنند، كه البته اكنون به صورت هاي گوناگون در كتاب ها، فيلم ها و... منعكس مي شود و كسي هم خيلي متوجه نيست. كار به جايي رسيده بود كه بعضي از تئوريسين هاي بعضي از دولت هاي گذشته كتابي به نام سكولاريسم نوشتند و از اين تفكر حمايت كردند. عده ديگري صريحاً گفتند: «ايدئولوژي ما ليبرال- دموكراسي است و اصلاً حزب ما فقط همين تفكر را مي شناسد!» اينها يك سري كارهاي اساسي شياطين است كه از اول انقلاب شروع شد و همچنان ادامه دارد. شياطين انتظار داشتند كه سال گذشته اين تلاش ها به ثمر بنشيند و فاتحه اسلام و جمهوري اسلامي خوانده شود؛ اما اراده خدا و بركت خون شهدا بود كه اجازه به ثمر نشستن آن فتنه ها را نداد و الا شياطين كم نگذاشته بودند. و سرانجام اگر نتوانستند افكار برخي از دانشمندان و بزرگان را تحريف كنند و يا شخصيتشان را ترور كنند، خودشان را ترور كردند. اين ايام متعلق به بزرگ ترين دانشمند دوران انقلاب است كه در اولين بهار انقلاب به دست اين نادانان يا مزدوران به شهادت رسيد و همه ما را از آثار علمي و قلمي و رفتاري ايشان محروم كردند. جنگ نرم فتنه كاربردهاي متفاوتي دارد و آن معنايي كه امروز در فرهنگ ما شناخته شده است، عبارت است از مجموعه اي از فعاليت هاي سازمان يافته براي ايجاد نوعي اختلال و تشويش در جامعه. اين فعاليت ها گاهي صرفا براي اهداف مادي و دنيوي است و در قالب فعاليت هاي مادي انجام مي گيرد، و گاهي فراتر از اهداف مادي است و شامل اهداف معنوي هم مي شود. در جائي كه فقط اهداف مادي دنبال مي شود، هدف نهايي اين است كه قدرت را از دست يك عده سلب كنند و خود آن را تصاحب كنند. در فتنه هاي معنوي، يا در هدف و يا در روش، بيش از اين مد نظر است؛ يعني ممكن است هدف نهايي تسلط بر ثروت، قدرت و امكانات مادي باشد؛ اما از آنجا كه جامعه مورد نظر، يك جامعه ديني است، ابتدا با عقايد و باورهاي ديني آن ها مبارزه مي كنند، تا زمينه براي رسيدن به آن هدف فراهم شود. در همه انواع فتنه يك سري سياست هاي كلي مشترك وجود دارد؛ ولي در اين قسم اخير كه پاي دين در ميان است، خيلي روش ها پيچيده تر و شناخت و مبارزه با آن مشكل تر مي شود. اگر بخواهيم واژه فتنه را به اين مفهوم با ادبيات امروز مقايسه كنيم، تقريبا فتنه با «جنگ نرم» مساوي مي شود كه در مقابل جنگ سخت، كه واژه عربي آن «حرب» است، قراردارد. يعني دو گروهي كه در مقابل هم قرار مي گيرند، ممكن است براي نابودي يكديگر، علناً به روي هم اسلحه بكشند، كه اين جنگ سخت است، و يا ابتداء سعي مي كنند با فعاليت هاي تبليغاتي به اهدافشان برسند. اگر هدف محقق شد، به همان اكتفا مي كنند وگرنه ممكن است به جنگ سخت هم منتهي شود. در صدراسلام، به خصوص در زمان اميرالمؤمنين- عليه السلام- هم فتنه و هم حرب وجود داشته است. قبل از خلافت ظاهري اميرالمؤمنين فتنه زمان عثمان و بعد فتنه جمل، فتنه صفين و فتنه نهروان بود. اول فتنه بود؛ ولي بعد به جنگ منتهي شد. اين وقايع از جهت مقدمات، فتنه بود؛ يعني فعاليت هايي صورت گرفت تا بين مردم اختلاف ايجاد شود و آن ها در مقابل اميرالمؤمنين قرارگيرند. پيچيده بودن جنگ نرم در جامعه ديني بحث اصلي ما در مورد فتنه هاي معنوي است؛ يعني فتنه هايي كه به دين، ايمان و نظام اسلامي ما مربوط است. در اين جا فتنه گران با جامعه اي روبرو هستند كه نظام سياسي آن مبتني بر دين است؛ به اصطلاح امروزي، يك نظام ايدئولوژيك است. چنين جامعه اي صرفاً متكي به قدرت نيست؛ بلكه به اعتقادات و باورهاي مردم متكي است. براي تضعيف چنين نظامي جنگ نرم، كاربري بيشتري دارد؛ چرا كه باورهاي ديني، هم علت محدثه و هم علت مبقيه اين نظام است. اقدام به برپايي اين نظام از ابتدا و تلاش براي حفظ آن در ادامه، همه براساس اعتقادات ديني و انجام وظيفه شرعي بوده است. در صورت بروز جنگ سخت، مردم ما باز براساس وظايف ديني حاضر به جانفشاني هستند. كساني كه با چنين نظامي دشمني كنند به طور طبيعي بايد در فكر سست كردن پايه هاي فكري و اعتقادي مردم باشند؛ بنابراين علاوه بر روش هايي كه در انقلاب هاي مخملي و در جنگ هاي نرم ديگر به كار مي گيرند، در اين جا بايد روش هاي پيچيده تر و گسترده تري را به كار ببرند. پاورقي
|
|