(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 8 مرداد 1390- شماره 19986

تاريخ در انتظار مردي ديگر
جز چند اذان...
سيدمسعود شجاعي طباطبايي: هنر مقاومت ، استقامت و كفرستيزي است
ادبيات انقلاب اسلامي
بررسي مجموعه شعر «حالا تو» سروده فريبا يوسفي
احساسات شاعرانه در خطي ممتد
آمادگي فرهنگي
حديث شريف كساء به نظم درآمد



تاريخ در انتظار مردي ديگر

اميد مهدي نژاد
1
در پرده قيل و قال گفتيم و نشد
از پنجره خيال گفتيم و نشد
گفتند: بگو، تا دلت آرام شود
گفتيم، هزار سال گفتيم و نشد
2
شب بود و ستاره بود و خورشيد نبود
پايان هزاره بود و خورشيد نبود
بر خاك خروس مرده اي حك شده بود:
يك حنجر پاره بود و خورشيد نبود
3
بر جاده سوار نه؛ كه گردي ديگر
اين تازه شروع فصل سردي ديگر
ما منحصراً در شب عشرت مرديم
تاريخ د رانتظار مردي ديگر

 



جز چند اذان...

محمدمهدي سيار
اي دل تو كه مستي- چه بنوشي چه ننوشي-
با هر مي ناپخته نبينم كه بجوشي
اين منزل دلباز نه دزدي ست نه غصبي
ميراث رسيده ست به ما خانه به دوشي
دلسردم و بيزار از اين گرمي بازار
غمهاي دم دستي و دلهاي فروشي
رفته ست ز ياد آن همه فرياد و نمانده ست
جز چند اذان چند اذان در گوشي
نه كفر ابوجهل و نه ايمان ابوذر
ماييم و ميانمايگي عصر خموشي
ما شاعركان قافيه بافيم و زبان باز
در ما ندميده ست نه ديوي نه سروشي

 



سيدمسعود شجاعي طباطبايي: هنر مقاومت ، استقامت و كفرستيزي است

دبير بخش كاريكاتور دومين جشنواره جهاني هنر مقاومت گفت: هنر مقاومت براي تجلي و نمود بيشتر نيازمند همكاري هاي هدفمند و هماهنگ ساير نهادهاي هنري كشور است.
سيدمسعود شجاعي طباطبايي همزمان با جشن سالگرد پيروزي مقاومت در جنگ 33 روزه بيروت در گفت وگو با روابط عمومي دومين جشنواره جهاني هنر مقاومت، گفت: هنر مقاومت، هنر پايداري، استقامت و كفرستيزي است كه وابسته به زمان ومكاني خاص نيست، در سال هاي اخير شاهد توهين هايي به جهان اسلام و در راس همه ظلم و ستم به مردم مظلوم غزه بوديم كه در مقابل هنر مقاومت با واكنشي سريع در مقابل اين مباني ضدارزشي ايستاد كه نتايج مطلوب آن را نيز در سطح بين المللي شاهد بوديم.
وي ادامه داد: برگزاري دومين جشنواره هنري مقاومت، شرايطي را به وجود مي آورد تا افرادي كه در اين حوزه به فعاليت مي پردازند، نسبت به واژه «مقاومت» حساسيت نشان دهند به گونه اي كه بازتاب اين امر امروزه به روشني در آثار آنها متجلي است، اما بايد در اين روند همدلي بيشتري صورت گيرد و نهادها و سازمان هاي بيشتري براي اين امر همكاري كنند تا با تعامل يكديگر اين هنر را به يك جريان هدفمند و راه گشايي براي نمايش حقايق در سطح جهاني تبديل كنند.
دبير بخش كاريكاتور دومين جشنواره هنري مقاومت، در پايان يادآور شد: هنرمندان ما بارها ثابت كرده اند كه از درك و توانمندي هاي بسيار بالايي برخوردار هستند، بنابراين با حمايت نهادهاي ديگر بايد بستري را فراهم آورد تا هنر مقاومت به يك جريان فرامرزي در يك چارچوب مشخص تبديل شود تاشاهد اتفاقات مطلوب و بزرگي در اين حوزه باشيم.
گفتني است مهلت ارسال آثار به دومين جشنواره جهاني هنر مقاومت، با توجه به استقبال و درخواست شركت كنندگان تا 15 مردادماه سال جاري تمديد شده است.
دومين جشنواره جهاني هنر مقاومت، از سوي بنياد فرهنگي روايت و با دبير كلي حبيب الله صادقي در هشت بخش طراحي، نقاشي، پوستر، كاريكاتور، عكس، هنرهاي جديد ومفهومي، طرح هاي حجمي و انيميشن آذرماه سال جاري همزمان در تهران و ساير استان هاي كشور برگزار مي شود.

 



ادبيات انقلاب اسلامي

محمدحسن مقيسه
راه اندازي گروه «ادبيات انقلاب اسلامي» در فرهنگستان زبان و ادب فارسي(1) اگرچه مبارك و خشنودي آفرين، اما بسي نابهنگام و كند انجام شد. اين اولين بار نيست كه نهادهاي رسمي و دولتي، دورتر و پس حركت هاي مردمي و تشكلات غيررسمي، درميادين ادبي، اجتماعي و سياسي حضور مي يابند. اكنون بيش از سي بهار از تحول شگرفي كه نام «انقلاب اسلامي» را بر پيشاني بلند خود دارد، مي گذرد و ادبيات برآمده از اين انقلاب بزرگ، تاثيرگذار و تحول بخش كه برپايه دين متعالي اسلام و به پرچمداري مردي از سلاله انبياي الهي بنيان نهاده شد، شايسته واكاوي و نما و نموي عميق است، تا بعد از اين روزگاران نيز همچنان درخشان بپايد و بپروراند و بپويد.
ادبيات يا بازتاب احساس شخصي شاعر و نويسنده است و يا بر بدنه احساس جمعي و شعور اجتماعي او جوانه مي زند. هرچه باشد، يك انعكاس است؛ بازتاب حركتي است كه از درون يا برون بر شاهراه انديشه و عاطفه اديب مي ايستد تا او به حد استعداد و بلوغ فكري اش، آنچه را كه ديده، شنيده و حس كرده، بيان كند. بي گمان همانگونه كه احساس شخصي از تنهايي، محبت، تنفر، دوستي، زشتي و...، مي تواند يك شاعر را به هيجان آورد، شور و التهاب مردم كوچه و بازار و غليان حركت هاي اجتماعي بر بستر خيابان كه مردم را به دنبال تغيير ارزش هاي فرودين به ارزش هاي برين مي كشاند- و اين همه نمودي از حس تغيير و دگرگوني دروني انسان ها را به نمايش مي گذارد- بي تأثير در تخيل و عاطفه و احساس شاعر و نويسنده نيست.
شعري كه از صحنه هاي اجتماعي و شور حماسي انسانها مي گويد، داستاني كه عظمت و گستره اي فراخ و نيرومند را واگويه مي كند، خاطره اي كه آفرينش سطري از توانمندي هاي روح جمعي را روايت مي كند، چنانچه به شيوايي و شيدايي، و با ذهني هنرمندانه و روحي لطيف پروده شده باشد، اثري عميق بر روان و رفتار خواننده و شنونده برجاي مي نهد كه به مراتب از حكايت ها و احساسات انفرادي عاشقانه و دردهاي كوچك - كه حقيرانه اند و از شورابه هاي روزمرگي بيرون مي ريزند- در سويداي دل و جان آدمي نافذترند و ماناتر.
انقلاب سترگ اسلامي ايران زمين نيز بسيار گفتني ها و رويدادهاي بكر و يگانه دارد كه بر دوش ادبيات انقلاب اسلامي سنگيني مي كند و زبان اين ادب برنا راوي حرفهاي فراواني از شيفتگي ها و شگفتي هايي است كه نه تنها براي جامعه ايراني، بلكه براي بشر امروزي بهت برانگيز است. دراين مجال اندك سعي شده تا به برخي از معارف و چالشهاي ادبيات انقلاب اسلامي پرداخته شود.
¤ معارف ادبيات انقلاب اسلامي
به مجموعه مؤلفه هايي كه نشان دهنده ويژگي هاي زيبا و پسنديده ادبيات انقلاب اسلامي است، مي توان نام معارف نهاد، معارف ادبيات انقلاب، در واقع همان روزنه ها و پنجره هاي بازي است كه هر خواهان و جوينده صادقي را به باغ معطر و رنگارنگ ادبيات انقلاب پر هيمنه اسلامي رهنمون مي سازد و او را به هسته هاي آغازين و بنيادين اين هنر مي رساند. البته اين ويژگي ها به دو پاره تقيسم مي شوند: برخي خاص ادبيات انقلاب اسلامي هستند و با تولد اين پديده به ظهور رسيده اند و بعضي با مؤلفه هاي ادبيات كلاسيك ايران زمين داراي نقاط مشترك هستند؛ زيرا يكي از خصلت هاي نيك ادبيات انقلاب، حفظ گذشته غني و پربار ادب خود است كه آن ادبيات نيز -صرفنظر از بخشهاي درباري و آلوده به برخي از صفات ناپسند- حامل بسي از ارزش هاي والاي انساني و اسلامي است.
مولفه هاي معارف ادبيات انقلاب، بسيار پرشماره اند. دايره اين تعداد از مبارزه با استبداد و استكبار، رفع فقر و تبعيض، ضديت با زراندوزي و تكاثر، طرد انديشه هاي الحادي و معنويت گريزي، تخطئه پوچ پنداري مبدأ و معاد، مردم باوري و آيين پروري، غرب ستيزي و با بيگانه درآويزي، بزرگداشت اعياد اسلامي (بعثت، غدير، ميلاد ائمه و...)، گراميداشت وقايع اسلامي (عاشورا، شهادت ائمه، ايام فاطميه و...)، پاسداشت روزهاي حماسه و مبارك انقلاب (12 فروردين، 22 بهمن، هفته دفاع مقدس، 9 دي88 و...) و ترويج و تبجيل عناصر ارزشمندي چون؛ شهادت؛ وحدت، ايثار، پايداري، مبارزه و... شروع مي شود و تا مرزهاي آفاقي و انفسي، توجه به آرمان هاي بلند انساني و اسلامي، تكرار طنين دردهاي جامعه جهاني و... به پيش مي رود. بدين ترتيب ، اين ادبيات يك جهان حرف دارد و جهان شمول و بسيار گسترده است.
¤ چالش هاي ادبيات انقلاب اسلامي
به مجموعه مؤلفه هايي كه نمايانگر ضعف ها و كاستي هايي در پهنه ادبيات انقلاب اسلامي است، مي توان چالش نام نهاد. اين چالش ها يا از درونند يا از برون. گاه خود ادبيات همچون انسان سالمي كه در طي ساليان دراز زندگي ممكن است به راه اشتباه افتد و به غرگي و خطا روي آورد، از درون به خويشتن مي بالد و دچار آفات مي شود؛ و گاه از برون؛ يعني ديگراني كه نمي خواهند اين هنر بلند والا و خوش سير ببالد و بجوشد، آفات و امراضي برايش مي تراشند و سنگ در مسيرش مي اندازند و يا گردو غبار بر سرش مي پاشند تا از جلوه گري اش بكاهند و آن را با تهمت هايي چون كم ظرفيتي و خامي، ميرا و نازا معرفي كنند.
به هر روي، اين ادبيات با آفات و چالش هاي جدي و روزافزون مواجه است. شناخت اين آفات، همچون اطلاع بموقع و دقيق از معارف انقلاب، براي هر خواننده و پژوهشگر راستين كه دل در گرو سرمندي هدفدار ادبيات انقلاب اسلامي بسته، لازم و ضروري است. شناخت معايب و آفات ادبيات انقلاب به ما كمك مي كند كه با برطرف كردن ضعف ها و كاستي هاي اين نيروي جوان، به حركت سالم و سرزنده آن، شتاب و توان بيشتري ببخشيم تا با حفظ موقعيت و اصالت خويش، از مسير اصلي انقلاب اسلامي زاويه نگيرد و سال هاي سال بتواند آبشخور پايان ناپذيري براي ذهن عصرها و نسل هاي فراروي باشد.
اولين آفت بزرگ ادبيات انقلاب اسلامي، زمان زدگي يا همان روزمرگي است. اين ادبيات رسالتي فراتر از پرداختن به اخبار و حوادث روزمره اي دارد كه در بستر زندگي معمول جامعه، هر روز تكرار مي شوند و همواره در پيشاني و سينه روزنامه ها و مجله ها مي نشينند. پرداختن به زندگي خصوصي هنرمنداني كه چند روزي گل كرده اند و دائما در فكر معاش و خودنمايي هستند؛ پردازش رفتارهاي سياسي محدودي كه در روند انتخاب هاي ملي و محلي رخ مي نمايد، تمركز بر دعواهاي جناحي و...، همان آفت بزرگي است كه از عقل هوشمند و روح سبكبالي كه مي خواهد برترين ارزش هاي ناب انساني و اسلامي را بپرورد، بايسته نيست. هنرمند امروز انقلاب اسلامي به ظرافت و صرافت مي تواند دريابد كه دست يازي به موضوع هاي غني ملي- اسلامي ايران زمين و مكتب اسلام، افق فكري او را باز و دست هنرريز وي را پر از گل و گوهر خواهدكرد و اين مقوله هاي كوتاه و كوچك روزانه، براي قامت بلند هنر انقلاب وصله اي ناجورند.
آفت دوم، گسيختن از گذشته ادبي پردامنه و غني اين آب و خاك است. هم تجربه و هم واكاوي، نشان داده است كه تكيه به گذشته اي پربار، آينده درخشان و پرثمري را مي تواند به دنبال داشته باشد. هنگامي كه ما در زندگي و آثار شاعران و نويسندگان بزرگي چون حافظ، سعدي، فردوسي، مولوي، بيهقي، ناصرخسرو، خواجه عبدالله و... دقت مي كنيم، درمي يابيم كه ايشان ابتدا خود را سالها از نگاه و فكر و راه و آثار گذشتگان بهره مند ساخته و خوشه ها برداشته اند و سپس به عرصه هنر گام نهاده و به عرضه اثر خود بال همت گشوده اند.
شاعر و نويسنده ادبيات انقلاب كه رسالتي فراسرزميني براي خويش قائل است نمي تواند از گنجينه هاي گرانسنگ گذشتگان كه سرشار از حكمت و معرفتهاي بي شمار مورد نياز بشرند، بي بهره باشد، كه اگر خويش را از اين مهم بي نياز ديد، برد نگاه و قدرت قلم و توان بيانش نه تنها نمي تواند دايره اي وسيع را درنوردد، بلكه در اغناي محدوده و اقناع اطرافيان خويش نيز درمي ماند.
آفت سوم، تخليه ذهن ادبي انقلاب از پرورش انديشه هاي متعالي است. بدون شك هنري كه فارغ از تفكر و نبوغ باشد، پوك است و بي بها و طبعا تقليدي و كم اثر. هنر با ارزش و مانا كه جاده طولاني عصرها را پشت سرمي گذارد و بسياري از نخبگان را به دنبال خود مي كشاند. جداي از اينكه از بعد هنري صاحب سبك و ارزنده است- يقينا از معدن انديشه هاي متعالي و فكر ريشه دار نيز پربهره است. اين نظريه با نگاهي كوتاه به آثار هنري بزرگان ايران و جهان، از حافظ گرفته تا تولستوي و ديگران، براحتي قابل استنباط است.

 



بررسي مجموعه شعر «حالا تو» سروده فريبا يوسفي
احساسات شاعرانه در خطي ممتد

فهيمه بافنده
«حالا تو» عنواني است كه فريبا يوسفي براي گزيده اشعار خويش برگزيده است. چاپ سوم اين مجموعه توسط نشر تكا (توسعه كتاب ايران) در شمارگان 1000 نسخه و در قطع رقعي روانه بازار كتاب گرديده است. يوسفي در اين مجموعه در قالب هاي غزل و شعر نو طبع آزمايي نموده است. در مضامين شعر او نيز تلفيقي از عشق و عرفان به چشم مي خورد كه مي شود برداشتي عارفانه و در عين حال عاشقانه از اشعار او داشت. كاربرد واژگاني چون «دريا، طوفان، ساحل، سكوت، شعله، زمستان، پاييز و...» و نوع تركيب و به كارگيري آنها سبك و سياق خاصي به اشعار او بخشيده است. شاعر گرايش خاصي به طبيعت و طبيعت ستايي دارد و در اكثر سروده هاي وي طبيعت و عناصر آن نقش پررنگي دارد.
چنانچه مي توان گفت شاعر با ايجاد پيوند عاطفي ميان اجزاي كلام خويش با هر يك از عناصر طبيعت مثل درخت، دريا، ساحل، كوه و... و جان بخشي به هر يك از اين عناصر جان تازه اي به شعر خويش بخشيده است. سروده «تا بهار دوست» بهترين شاهد مثال براي اين مورد است:
در غروب سردي از فصل خزان
قطره اي از شاخ بي برگي چكيد
در مسير بي عبور عاطفه
يك نفر نجواي شبنم را شنيد
باد اما از همه سو در تلاش
شاخه هاي ترد را درهم شكست
روي هر شاخي كنار برگ زرد
ميوه هاي روشن باران نشست
يكي از شاخصه هاي شعر فريبا يوسفي تناسب ميان لفظ و معناست به صورتي كه مي توان گفت هيچ غرابت لفظي و معنايي ميان الفاظ و عبارات در اشعار او به چشم نمي خورد و در عين سادگي و شيوايي كلام مضامين پخته، عميق و ارزشمندي را به شيوايي و سادگي بيان نموده است كه اين از مهارتهاي بزرگي است كه نشانه چيره دستي و تسلط شاعر بر اسلوب كلام و عناصر تشكيل دهنده شعر است.
يوسفي در ترسيم لحظات لطيف و بكر زندگي تواناست و با هنرمندي عبارات را به گونه اي مي آورد كه در عين حال كه بيشترين تاثير را دارد برانگيزاننده عواطف نيز هست. وي با ايجاد پيوندي منطقي ميان عناصر عاطفه و تخيل به مضامين ارزشمند مورد نظر خويش پروبال و جولان مي دهد و مرغ خيال خويش را در آسمان بيكران عشق و عرفان به پرواز درمي آورد. سروده «اقيانوس، غدير» نمونه اي از اين هدفمندي شاعرانه است: جهاني را كوچك كرده ام/ تا بتوانم به ديدار تو نزديك تر شوم/ اگرچه/ جهاني كوچكم پندارند/ من/ خرد/ ناگهان بي تو... باتو/ به ناگهاني همين ناپيوسته ها دلخوشم/ سعي مي كنم آب باشم/ نه هاجر/ سعي مي كنم كه زمزمه هايم/ روانم را بشويد/ نگرانم/ مبادا آخرين واژه ام تو نباشد/ از اين روست كه سكوت مي كنم/ هرجا كه حرف تو نيست/ قرباني ام را بپذير/ كه تيزي كارد به استخوانم رسيد/ و در استحاله اي/ با مرگ سهراب زاده شدم/ همين باش كه هستي؛/ در بركه اي، دريايي/ از يد بيضا/ و عصايي كه دريا را خط زد، عصاي سفيدي در دستم باشد/ كافي است/ تا راه را گم نكنم/...
يوسفي در اين سروده اشاراتي لطيف و كوتاه به آيات و روايات و حديثي از امام علي(ع) نيز داشته است كه بر غناي ادبي سروده اش افزوده است. در اين قسمت كه آورده است: اگرچه جهاني كوچكم پندارند به حديثي از امام علي(ع) كه فرمودند اي انسان تو گمان مي كني كه جرم صغيري هستي در صورتي كه عالم بزرگي در تو نهفته است اشاره دارد و در پايان سروده اي نيز به معجزات حضرت موسي(ع) كه يكي يد بيضا و ديگري خشك نمودن دريا با عصا زدن به آن بود و پس از عبور خود و يارانش دوباره با ضربه عصايش دريا را شكافت اشاره نموده است.
شاعر در شعر زيباي «در اين بزرگ سالي تلخ» با بياني شفاف و ملموس با تكيه بر كشف هاي لحظه اي و ايهامات لفظي در قالبي منسجم لحظات خاص زندگي را از زبان كودك درون خويش به تصوير كشيده است. او احساسات شاعرانه خويش را به صورت منسجم و معنادار در يك محور عمودي روشن كنار هم مي چيند. شعر او بعضي لحظات اوج مي گيرد و گاهي فرود. وي در اين فراز و فرودها به توصيف حالات و احساسات و عواطف لحظه به لحظه از شرايط كنوني و پيش رويش مي پردازد و گلايه ها و اعتراضات دروني و قلبي خويش را در ظرف واژگان و تعابير سروده اش نمايان مي سازد:
ما بزرگ شديم
آن قدر كه من در آينه خيره شدم به جست وجو
و تو به تلفن هايت جواب ندهي
ما بزرگ شديم
بزرگ تر از اوهام ديروز
و فرزندهاي رؤيايي فردا
كه امروز اصلا امروز نيست
...
دنيا كوچك مي شد و من و تو بزرگ
در روزهايي كه دنياي مدرن به پسامدرن مي رفت
و بستني سنتي در محله ما هميشه گران بود،
ما بزرگ شديم به قيمت بزرگ شدن همه چيز
همچنان كه بزرگراه ها، خيابان هاي باريك را خط زدند
و شهر را به بي نهايت وصل كردند
من در آينه خيره تر مي شدم
و تو مشتركي هستي كه هميشه دستگاهت خاموش است

 



آمادگي فرهنگي

حاجي حسن پور
دين اسلام به عنوان يگانه ديني كه فرا زماني، فرامكاني و ابدي است براي تمام زمان ها و زمين ها دستورات و آموزه هاي تازه و نو به نو آورده است. به عبارت ديگر از آنجا كه اسلام براي زندگي اين جهاني و آن جهاني بشر آمده است علاوه بر ارائه برنامه هاي معنوي؛ به فراخور پيشرفت و توسعه زندگي مادي بشر، برنامه هاي مورد نياز ارائه كرده است.
جامعه اسلامي كه مي بايد مردم در آن با كمال آرامش، به تمام حقوق و خواسته هاي قانوني خويش دست يابند لازم است در تلاش براي برآورده سازي حداكثري اين خواسته ها باشد. براي تحقق اين هدف، در مفاهيم ديني، دستورات مختلفي بيان گرديده است از جمله اين كه مسلمانان را بر تدارك روزافزون توانمندي هاي نظامي، تحريض كرده تا اين كه حداقل، مرزهاي جامعه مورد طمع و تعرض دشمنان واقع نشود و مردم هميشه آسوده خاطر باشند.
بدون ترديد دشمنان جوامع اسلامي به اقتضاي هر زمان ممكن است براي تهديد اين جوامع از ابزارهاي همان زمان بهره گيرند. گاه ممكن است اين موضوع مسائل نظامي و به تعبيري لشكركشي باشد و گاه ممكن است مسائل سياسي و گاه اقتصادي و گاه هم ممكن است مسائل فرهنگي را اهرم و ابزاري براي مبارزه با جوامع اسلامي قرار دهند كه طبعا به اقتضاي هر كدام مي بايد با بهره گيري از فرامين و آموزه هاي ديني، دشمنان را ناكام كرده و كار خود را به پيش ببريم.
در دنياي امروز بر همگان روشن است كه دشمنان اسلام، جبهه مبارزات را متوجه مسائل فرهنگي كرده اند و مسائل نظامي در درجات بعدي از اهميت براي آنان قرار دارد لذا ضرورت دارد تا در اين زمينه توجه تام صورت گيرد و به اين فراخور برنامه هاي ما نيز متغير و موثر گردد.
خداوند در قرآن كريم خطاب به جوامع اسلامي مي فرمايد: «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوكم»1 (اي مسلمانان) تا مي توانيد در برابر آنها (دشمنان) نيرو و اسب هاي آماده و زين كرده، بسيج كنيد تا با آن، دشمن خدا و دشمن خودتان.
اگر تنها به لفظ صريح اين آيه توجه كنيم، تنها بهره اي كه خواهيم برد اين خواهد بود كه جوامع اسلامي در زمينه مسائل نظامي بايد خود را براي دفع و رفع حملات دشمنان، آماده نمايند تا اين كه دشمن توان بر حمله به مسلمانان را نداشته باشد و از آنان بترسد. هر چند در نگاه اول، اين برداشت خوب جلوه مي نمايد اما به اعتقاد برخي مفسران، اين آيه علاوه بر اشاره به تجهيز نظامي مسلمانان (به انواع تسليحات و شگردهاي جنگي) اشاره به مسائل فرهنگي نيز دارد و توصيه اين آيه در حوزه فرهنگ اين است كه ما بايد در اين حوزه نيز كاملا مجهز شده تا از ترفندها و شگردهاي افسون گرانه فرهنگي عصر خويش در امان بوده و فرهنگ خود را از غارت رهزنان فرهنگي نجات دهيم. به عبارت ديگر اين آيه بر آمادگي فرهنگي مسلمانان نيز تأكيد مي نمايد.
آيت الله مكارم شيرازي در تفسير اين آيه چنين مي نويسد: ««رباط» به معني بستن و پيوند دادن است سپس به همين تناسب به معني محافظت و مراقبت به طور كلي آمده است، و «مرابطه» به معني محافظت مرزها و همچنين به معني مراقبت از هر چيز ديگر مي آيد.»2
از اين رو نمي توان موضوع محافظت و مراقبت را به مرزهاي يك سرزمين محدود ساخت و از اين آيه تفسيري جزئي ارايه كرد. بلكه اين محافظت شامل تمام عرصه هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... است كه پاسداشت آن براي جامعه ضرورت دارد.
اين مفسر قرآن، در معناي «قوه» چنين فرمودند:كلمه «قوه» نه تنها وسائل جنگي و سلاح هاي مدرن هر عصري را دربر مي گيرد، بلكه تمام نيروها و قدرت هايي را كه به نوعي از انواع در پيروزي بر دشمن اثر دارد شامل مي شود؛ اعم از نيروهاي مادي و معنوي از قدرت هاي اقتصادي، فرهنگي، سياسي كه آنها نيز در مفهوم «قوه» مندرج هستند و نقش بسيار موثري در پيروزي بر دشمن دارد نيز نبايد غفلت كرد». 3
بنابراين اگر در آيه مذكور تعبير به «قوه» شده است به معناي وسيع كلمه شامل هر نوع توان اعم از علمي، سياسي، نظامي، فرهنگي و... است كه جامعه براي حفظ و دفاع از موجوديت خود بايد به آن مجهز گردد.
دراين جا به برخي از مصاديق آمادگي فرهنگي اشاره مي كنيم:
1- تقويت باورهاي ديني
اولين و مهم ترين گام و به تعبيري، بارزترين مصداق آمادگي فرهنگي اين است كه دستگاه هاي متولي امر فرهنگ، براي ارتقاي داشته هاي فرهنگي جامعه در تلاش باشند و باورهاي ديني را تقويت نمايند تا اين كه مردم در برابر هجمه هاي فرهنگ هاي غيرخودي در امنيت باشند.
2- هجمه به فرهنگ هاي منحط
آنچه نبايد مورد غفلت باشد اين كه، ما نبايد هميشه در قبال فرهنگ هاي منحط دنيا (از جمله فرهنگ منسوخ غربي) موضع انفعالي و به تعبيري، برخورد دفاعي داشته باشيم بلكه در دنياي كنوني كه فرهنگ هاي غيرخودي رنگ باخته و در آزمون فرهنگي، رفوزه شده اند، بايد از موضع فعال و به تعبيري، هجومي عمل كنيم تا بتوان ضمن به چالش كشيدن اين فرهنگ ها، هر روز غناي فرهنگي خود را بيشتر اثبات كنيم و از كيان آن صيانت نماييم.
3- بهره گيري از ابزارها و صنايع فرهنگي
درعصر كنوني كه عصر انفجار اطلاعات و به عبارتي عصر رسانه ها نام گرفته است مي توان از جمله مصاديق آمادگي فرهنگي را بهره گيري از ابزارها و به تعبيري صنايع فرهنگي دانست كه نقش بسيار مهم و تعيين كننده اي در مسائل و مبادلات فرهنگي دارد به گونه اي كه ديگر نمي توان بدون آن، به ترويج و تثبيت مفاهيم فرهنگي اقدام نمود. به عبارت ديگر، همان گونه كه در آمادگي نظامي بايد به تازه ترين و پيشرفته ترين تسليحات مجهز گرديد؛ در حوزه فرهنگ و كم و كيف ادوات و صنايع فرهنگي هم بايد به روز بود و از آن به درستي بهره جست.
4- برنامه ريزي فرهنگي (مهندسي فرهنگي)
دستگاه هاي فرهنگي مي بايد براي پاسخ گويي صحيح به نيازهاي فرهنگي جامعه، برنامه ريزي و به تعبيري مهندسي فرهنگي داشته باشند تا بتوان ضمن بدست گرفتن نبض فرهنگ خودي، نسبت به آن مصونيت نيز ايجاد نمود.
ــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
1-سوره انفال /60
2- تفسير نمونه ج 7 ص 221
3- همان ص 222

 



حديث شريف كساء به نظم درآمد

خواندن حديث شريف «كساء» در مجالس ديني با هدف اجابت دعا و جلب رحمت الهي، برآمدن خواسته ها و حوايج به صورت يك سيره شايسته درآمده است.
شاعران متعهد و ديني با به نظم درآوردن اين حديث شريف در قالب هاي زيبا آن را به دوستداران اهل بيت هديه داده اند، يكي از اين شاعران ابوالقاسم حدادپور است كه ترجمه حديث شريف «كساء» را از اول تا آخر به نظم درآورده است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14